• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 530
تعداد نظرات : 385
زمان آخرین مطلب : 5400روز قبل
شعر و قطعات ادبی
پس از طریق مکافات کن مداوایم

عجیب منکدر از کرده های بیجایم

دمل زده کف پای عروجم از راهی

که تو گذاشته ای پیش پای پاهایم

به هر کجا که نگاه تأملم افتد

رد حضور تو پیداست نزد آنجایم

شکوه با تو نشستن اگر ردیف شود

به نظم می رسد اشعار بی مسمّایم

پرش نمی کند این مرغ خانگی، بالی!

عقاب اوج خودت را بده به پرهایم

زمین جاذبه از راه من کنار برو

که من اصیل ترین بذر آسمانهایم

از آسمان به زمین آمدم بپردازم

بهای آنچه که افتد قبول آقایم
چهارشنبه 27/3/1388 - 1:31
شعر و قطعات ادبی

کی سپری فصل خزان می شود؟

کی سحر و وقت اذان می شود؟

رود فرج از دل تنگ زمان

کی سوی گلزار روان می شود؟

باز زِ یُمن قدمش گفته اند

عالم فرتوت جوان می شود

یوسف از ین دیرتر آیی تگر

قامت یعقوب کمان می شود

خوبتر و برتر و بالاتری

بیشتر از آنچه بیان می شود

چشمه خورشید محبت بتاب

ورنه دل از دیو و دَدان می شود

ای دل از ین بیش مزن دست و پا

هر چه خدا خواست همان می شود

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:30
شعر و قطعات ادبی

با یاد یاران صبح وشب طی می شود ایام من

مستی است کار روزم و سوز است کار شام من

خون دل واشک بصر مهجوری و سوز سحر

این جمله با هم سر به سر شرحی است بر آلام من

ترسم از این است ای صنم ای یار سیمین پیکرم

بنشیند از بهر جفا مرغ اجل بر بام من

راه عبورم باز کن گلناز من کم ناز کن

با خود مرا همراز کن می ریز اندر جام من

درهر زمان و هر مکان نام تو دارم بر زبان

در دفتر عشاق خود بنویس اکنون نام من

خال لب تو دانه و در دام عشقت من اسیر

هر طعمه ای حسرت کش یک دام همچون دام من

دست گدایی می زنم بر دامنت ای ذوالنعم

تا با نگاهی بر دلم شاید برآید کام من

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:30
شعر و قطعات ادبی

از سوز سحر نیست مرا حظّ و نصیبی

بیمار من عمریست به دنبال طبیبی

جانا عوض این همه دوری و ملامت

گهگاه سراغی ز دل افکار غریبی

هر لحظه که از ساحت قدس تو شوم دور

افتد به دلم فتنه و آشوب عجیبی

این بار اگر رفتی ازین خانه مبادا

با آمدنی باز دلم را بفریبی

یا دار بنا کن که هوادار تو هستم

یا همچو مسیحم بنما نقش صلیبی

از فرصت رفته نتوان چشم بپوشید

بگذشت دمی با تو گاهی به رقیبی

باشد که سرانجام به پایت فتدم سر

در پاسخ عمری که خزان شد به شکیبی

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:29
شعر و قطعات ادبی

باد هم کم نکند سوز دل صحرارا

قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را

از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم

فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را

بچشان ذره ای از لعل لبت بر لب من

تا معلم بشوی بر دل من اسما را

چهره ماه تو را گر که نبینم کورم

آنکه بیناست کجا گم بکند پیدا را

یا که جانم بستان یا به وصالت برسان

اعتنایی بنما بیش مسوزان مارا

ساقی از فیض تو شد عالم امکان اباد

من خرابم چه کنم از می عشقت یارا

این عجب نیست که بی دیدن تو مجنونم

  ذکر اوصاف تو مجنون بکند لیلا را

قطره ای اشک که از چشم خمارت آید

همچو آوار زند بر سر من دنیارا

این ترک خورده دلم وحشت این را دارد

که بمیرد و نبیند پسر زهرا را

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:28
شعر و قطعات ادبی

نظری کن که زجا برخیزم

من افتاده زپا بر خیرم

بشنوم مژده دیدار تو را

گر من از باد صبا بر خیزم

بهر دیدار تو ای شاه بیا

من مسکین گدا بر خیزم

تا بر آورده شود حاجت نو

سحر از بهر دعا بر خیزم

بشنوم زآمدنت گر خبری

بی مهابا به خدا بر خیزم

پشت در منتظردیدارم

برون از خانه بیا برخیزم

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:27
شعر و قطعات ادبی
چه می باشد مجازات دل آزاری دل افسرده

کسی که باد عصیان خرمن اعمال او برده

ترحم ای عزیز مصر جان بر یوسف عمرم

که در حبس گناه و معصیت حمک ابد خورده

صفای باطنم را در گذشته یاد می آری

مگیر ای نازنین بر حال و روز فعلیم خُرده

گلی را که نگیرد باغبان زیر پر و بالش

عجب نبود اگر افتد کنار باغ ، پژمرده

بیا ما را سوار بالهای عشق و عرفان کن

سواری تا به کی ابلیس می گیرد از این گُرده

طبیبا قبل از آنی که رسد وقت جواب من

بیا یکدم ملاقات من تنها و افسرده

نمی دانم پس از این ناسپاسیهای من از تو

تفاوت می کنم در پیشگاهت زنده یا مُرده
چهارشنبه 27/3/1388 - 1:22
شعر و قطعات ادبی

آنجا که لحظه ها به شما پشت می کنند

یا پنجه ها مقابلتان مشت می کنند

آنجا که نوشهای شما نیش می شود

خلق زیاده خواه کم اندیش می شود

آنجا که اسب آمدنت تند می دود

جا، بهر پارک کردنتان طفره می رود

آنجا که ابرهای ظهور تو لاله کار

باید به شوره زار ببارد نه مَرغزار

آنجا که چشمها به شما دل نبسته اند

فرسنگها جلوتر از این بار بسته اند

آنجا که از تلألؤ تو غافلست شهر

دنبال روشنایی کم مصرف است شهر

آنجا که باغ بی تو تأسف نمی خورد

کنعان غم جدایی یوسف نمی خورد

آنجا که باز مُهر تغافل به جبهه هاست

یوسف اسیر چاه خودی ساز فتنه هاست

آنجا که کرده شعله حق مسلکی اُفول

تا گردن است دیده مردم درون پول

آنجا که هست اهرم خدمت به مردمان

ترفندهای بانک پاسارگاد و پارسیان

آنجا که هست ارزش بی ارزشی زیاد

ناموس حجب ، بُرده حجاب سرش زِ یاد

آنجا که پشت پشت به عصیان کنند رو

با ماهواره ،سایتهای گزافه گو

بهتر همان که ثانیه ها را هدر دهی

یا بی خبر نیامده ما را خبر دهی

فرصت برای گل شدن غنچه ها بده

آبی به پای بیخ و بن لحظه ها بده

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:22
شعر و قطعات ادبی

چه کند این دل شیدایی من

چه کند این سر سودایی من

کمر خم شده و موی سپید

رفت آن چهره زیبایی من

پیر گشتم زفراقت به خدا

خبری نیست زبرنائی من

خبری از من افتاده بگیر

از من و حالت شیدایی من

نوکریت به رضایی باشد

ارث اجدادی وآبائی من

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:21
شعر و قطعات ادبی

دلم دوباره خبر می دهد ظهور تورا

بدون فاصله حس میکنم حضور تورا

به من مگو که نرفته چگونه باز آید

مسیر جاده خبر می دهد عبور تورا

کدام آینه در این زمانه ناقص نیست

که خوب جلوه دهد انعکاس نور تورا

شبی به سینه طوفانی ام به صید ببیا

مگر که لمس کنم رشته های تور تورا

من از زیارت ناحیه خوب دانستم

شکسته است کسی شیشه غرور تو را

چهارشنبه 27/3/1388 - 1:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته