• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 190
تعداد نظرات : 88
زمان آخرین مطلب : 4248روز قبل
خاطرات و روز نوشت

الحمدلله رب العالمین

یه عمر داشت تو تاب و تب میسوخت!!!!

یعنی میشه منم یه روز بتونم ببینم؟؟؟؟ یعنی عمرم کفاف میده ؟؟؟

هر روز شیفته و شیدا تر میشد و دلش بیشتر از روزای قبل در حسرت می موند...

یه روز تصمیم گرفت دست به کاری بزنه که غصه ها تموم بشه !!!!!

باخودش گفت: یه چله میگیرم تا آقام بیاد و خودم ازش بپرسم ....

و یاعلی گفت و عشق آغاز شد....

روزها از پی هم میگذشت ....

روز اول ...

روز دوم ....

روز سوم....

روز .....

روز ....

بالاخره به مرادش رسید!!!!

باورنداشت!!! یعنی دارم خواب میبینم ؟؟؟ اصلا خوابم یا بیدار؟؟؟

مکاشفه بود....

دست از پا نمی شناخت ...

نمیدونست به جمال زیبای آقا و مولاش نگاه کنه یا سوال و حاجتش رو بگه ...

انگار زبونش بند اومده بود...

شاید زیر لب با خودش میگفت:

              جمال یار ندارد نفاب و پرده ولی       غبار ره بنشان تا سعادتی ببری

دل رو به دریا زد و پرسید:

آقا جان !!!! سیدی و مولای !!! روحی لک الفداه ...

مدتهاست آرزو داشتم تا شما رو ببینم و ازتون بپرسم قبر مخفی مادرتون (مادرمون ) کجاست؟؟؟؟؟؟

آخه دلم خیلی هوای مادر کرده ....

آخه بچه وقتی امیدش از همه جا ناامید میشه دست به دامان مادرش میشه !!!!

آقا یه نگاهی بهش کرد و گفت:

آقا سید محمود ! خدا اراده کرده که قبر مادرمون تا قیامت مخفی بمونه !!!

عرض کرد آقا جان !!! پس چیکار کنم؟عقده های دلم رو کجا ببرم ؟؟ پیش کی ببرم ؟؟ شما یه چیزی بگو..

آقا بهش گفت: نگرانی و غصه خوردن که نداره !!!!

رحل اقامتت رو از نجف بردار و برو شهر قم اونجا ساکن شو....

مگه نشنیدی :  قُمْ عُشُّ آل مُحمد و مُأوی شِیعتِهِمْ ...

                                  قم آشیانه آل محمد و پناهگاه شیعیان آنهاست...

چه جایی بهتر از همجواری با عمه ما حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)...

از خواب بیدار شد و انگار حالش دست خودش نبود...

صدای لرزونش  تو فضای خونه پیچید :

آقا سید شهاب الدین .....

آقا سید شهاب الدین .....

جانم آقا جان !!!  امری دارید؟؟؟

پسرم من پیر شدم  و دیگه سنی ازم گذشته . دوست دارم تو به نیابت من یه سفر بری ایران و اول یه سر بری پابوس سلطان سریر ارتضا حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا (ع) و بعدش بری شهر قم و دختر موسی بن جعفر رو زیارت کنی و سلام پدر پیرت رو هم به بی بی ابلاغ  کنی ....

سید شهاب الدین هم که امتثال امر پدر رو در سر لوحه کارهاش قرار داده بود راهی ایران شد....

و هجرت به ایران همان و بیتوته کردن و موندگار شدن  در قم همان ....

          

 

کار هر روزش شده بود همین ...

هر روز صبح خودش رو قبل اذان صبح به حرم امن حضرت کریمه میرسوند و برف و بارون و گرما و سرما و ... در اراده اش بی اثر بود!!!

به راستی او  حضرت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی 

                        ۶۰  سال تمام اولین زائر بی بی بود....

شنبه 24/10/1390 - 17:59
دانستنی های علمی


همین دیروز بود که فکر می کردم مباحث علمی چقدر عاشقانه اند.... و امروز فهمیدم این روزها بال علم چه زود می تواند آدم را به خدا برساند ....


گلویمان تشنه شربت شهادت ماند ...و .... هر روز دانشمندی سبکبال به آسمان می پرد .....


چشم دیدن فکرت را نداشتند که مغزت را نشانه رفتند .........


.....و نفهمیدند که شکستند شیشه عطر را ....و جهان را عِطر تفکر و ایمان و اعتقادت سریعتر از پیش درمی نوردد......


ما فرزندان امامیم..... "بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود" ......

http://mkz61.parsiblog.com

شنبه 24/10/1390 - 17:57
خاطرات و روز نوشت

مقام معظم رهبری مانند جدش امیرمومنان(ع)، یاور بی کسان است

محمدحسن محقق، طلبه غیر ایرانی جامعه المصطفی العالمیه با بیان خاطره‌ای از حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای گفت: در سال 77 در آزمون ورودی جامعه المصطفی العالمیه (مرکزسابق علوم جهانی) شرکت کردم. پس از مدتی نتایج پذیرفته شدگان را اعلام کردند، ولی اسم من در بین قبول شده‌ها نبود.

به گزارش رسا، وی افزود: چند ماه از این جریان گذشت و من بسیار نگران وضعیت تحصیلی‌ام بودم. یک شب جمعه، تقریبا بعد از نصف شب بود که مقام معظم رهبری را در خواب دیدم. ایشان با عطوفت و مهربانی به این حقیر عنایت کرد. در عالم خواب، رفتم و دست مبارک ایشان را بوسیدم.

این طلبه جامعه المصطفی العالمیه ادامه داد: در آن هنگام خدمت آقا عرض کردم که من امتحان داده‌ام ولی اسمم در بین قبول شدگان نیست و نمی‌توانم بدون حمایت حوزه درس بخوانم، چه کار کنم؟ ایشان با مهربانی خاصی گفتند: به دفتر ما پیش آقای باقری بروید، با شما همکاری می‌کند. این توجه ویژه آقا، چنان حلاوت و طراوت و شادابی به من داد که تا مدتی آن جریان در ذهنم مجسم می‌شد.

وی افزود: بعد از این‌که از خواب بیدار شدم نمی‌دانستم چه کار کنم و چطور این خطاب را درک کنم. فردای آن شب به دفتر حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای رفتم و مشکلم را مطرح کردم. مسؤول دفتر گفت که باید ریز نمراتت را بیاوری، ریز نمرات را از پذیرش گرفتم و به آن‌جا بردم و ایشان نامه‌ای به مرکز جهانی نوشت که هنوز کپی آن نامه را دارم.

این طلبه غیر ایرانی ادامه داد: این نامه سبب شد بنده را بپذیرند و از این جا فهمیدم که عنایت پدرانه مقام معظم رهبری نسبت به همه جاری است، حتی برای کسانی که هیچ کسی را ندارند. مدتی با خود فکر کردم که من کجا و رهبر معظم انقلاب کجا، نیم ساعت گریه کردم و به این باور رسیدم که مقام معظم رهبری مانند جدش امیرمومنان(ع)، یاور بی کسان است.

برای سلامتی امام زمان عج و نائب بر حقش مقام معظم رهبری

صلواتی بفرست.

یا علی با رهبرم سید علی
جمعه 23/10/1390 - 16:33
شعر و قطعات ادبی

سلام.

حال همه ی ما خوب است
ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور 
که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند

با این همه عمری اگر باقی بود٬ 
طوری از کنار زندگی میگذرم که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد 
و نه این دل ناماندگار بی درمان... 

تا یادم نرفته است بنویسم حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود 
میدانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه ی باز نیامدن است 
اما تو لااقل حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی 
ببین انعکاس تبسم رویا شبیه شمایل شقایق نیست؟ 

راستی خبرت بدهم خواب دیده ام 
خانه ای خریده ام 
بی پرده، بی پنجره، بی در، بی دیوار 
هی بخند 

بی پرده بگویمت 
چیزی نمانده است من چهل ساله خواهم شد 
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سفید از فراز کوچه ما میگذرد 
باد بوی نامهای کسان من میدهد
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟ 

نامه ام باید کوتاه باشد، ساده باشد، 
بی حرفی از ابهام و آینه، 
از نو برایت مینویسم

حال همه ی ما خوب است، 
اما تو باور نکن.

پنج شنبه 22/10/1390 - 21:12
شعر و قطعات ادبی

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم...

شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم
پنج شنبه 22/10/1390 - 21:7
شعر و قطعات ادبی
گفت بر ما كسی از شب زدگان غالب نیست
این زمان آینه شعب ابیطالب نیست
روز پیروزی بدر است خدا را صد شكر
شور نشرح لك صدر است خدا را صد شكر
این همان وعده نصرت ز خدای ازلی است
و در قلعه خیبر به روی دست علی است
سلامتی امام خامنه ای صلوات
پنج شنبه 22/10/1390 - 20:52
آلبوم تصاویر

مرحوم حاج ذبیح الله بخشی معروف به حاج بخشی، علمدار جبهه‌ها
از آخرین عکس های حاج بخشی




حاج بخشی در بستر بیماری







ماشین بدون پلاک حاج بخشی که برای آخرین بار سوار اون شده







برای شادی روحش صلوات...
پنج شنبه 22/10/1390 - 20:34
دانستنی های علمی

مطمئناً این روزها با وجود پیشرفت تکنولوژی مشکل باطری همچنان بزرگ‌ترین مشکل تلفن‌های همراه هوشمند است علی‌الخصوص با صفحه‌نمایش‌هائیست که هر روز بزرگ‌تر می‌شوند.

این موضوع وقتی بیشتر آزاردهنده می‌شود که به طور مثال یک شخص در وضعیتی بحرانی گرفتار شده باشد و نیاز به تماسی فوری داشته باشد اما تلفن همراه این فرد مدام از خالی شدن شارژ خبر دهد. اما به نظر می‌رسد با عرضه تلفن همراه جدیدی که در نمایشگاه CES 2012 رونمائی شده و تا ۱۵ سال شارژ باطری خود را در حالت آماده به‌کار (استندبای) نگه می‌دارد، نگرانی‌ها در این خصوص از میان خواهد رفت و این گوشی به وسیله‌ای ضروری در خودرو هر شخص تبدیل شود.

baarey.jpg

این گوشی با نام Spare one که فقط و فقط برای حالت اضطراری طراحی شده است تنها با یک باطری AA کار می‌کند و شرکت ایکس‌پال به عنوان سازنده آن مدعی شده است که با همین یک عدد باطری قلمی ۱۵ سال روشن می‌ماند. معلوم نیست این شرکت این ادعای خود را چگونه به اثبات خواهد رساند و مطمئناً هیچ کس هم انتظار تایید این ادعا و صبر کردن تا ۱۵ سال دیگر را ندارد.
از این بهتر پشتیبانی این گوشی از دو باند مخابراتی مرسوم و طراحی ارسال مکان خود در هنگام مکالمه به صورت خودکار است. هر دستگاه از این گوشی با یک میکروسیم کارت و یک باطری (مطابق معمول پای انرژیزر در میان است!) به قیمت تقریباً ۵۰ دلار (۴۹٫۹۹) عرضه می‌شود که به نظر قیمت مناسبی می‌رسد.

پنج شنبه 22/10/1390 - 19:2
شعر و قطعات ادبی

 

درمحرم  شنیدیم و خواندیم  آه کشیدیم و گریستیم

شنیدیم که کوفیان نامه به امام زمانشان دادند و خواندنش تا بیاید اما پناهش ندادند وتیغ به رویش کشیدند

ما با امام زمانمان چه کردیم؟

وای برمن ! ... نکند دعای فرج وعهدو دلنوشته هایم همانند نامه  کوفیان باشد

من هم میخوانمش تابیاید اما آیا خود را آماده برای یاریش کرده ام؟

مردمان کوفه مگر که بوده اند

دیگه چی شنیدیم؟

شنیدیم که سنگ بر پیشانی اربابمان زدند

ای وای بر ما که با گناهانمان سیلی به صورت اماممان میزنیم

گفتند تیر سه شعبه به قلب نازنین امام زمانشان زدند

ما با قلب نازنین امام زمانمان چه کردیم؟

ما با کارهایمان تیر به قلب آقایمان نزدیم؟

گفتند که حسین در  بیابان کربلا خیمه زده بود

هیچ اندیشیدیم که خیمه عزای اربابمان کجاست؟

امام ما چرا بیابان نشین شده است؟!

عاشورا یعنی آمادگی برای یاری امام زمانمان

یعنی اینکه اگر کوفی امامش را تنها گذاشت من تگذارم

یعنی به پا خیزیم در همه عرصه ها

یعنی امر به معروف ونهی از منکر تا عاشورایی دیگر نشود

یعنی نماز اول وقت حتی در حال اضطرار جنگ نه عزا و نماز قضا

یعنی در مقابل فساد وتبعیض وبی عدالتی سر خم نیاوریم

یادمان باشد نهضت سرخ عاشورایی باید به نهضت سبز مهدوی برسد

پس باید کاری کرد....

چهارشنبه 21/10/1390 - 11:33
ایرانگردی

نئور سوباتان

 

آبشار شیر آباد

 

آبشار کبود وال

 

کرمانشاه بیستون

 

روستای کندلوس

 

قلعه رودخان

 

قلعه رودخان

 

ماسوله

سه شنبه 20/10/1390 - 17:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته