شنبه 14 مهر 1403 - 29 ربيع الاول 1446 - 5 اکتبر 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
milad20razeqi
آخرین مطلب
تعداد مطالب : 168
تعداد نظرات : 226
زمان آخرین مطلب : 5169روز قبل
خانواده
تکه ای برای تو . . .
آسمان را قسمت کردند
تکه ای برای برکه ...
تکه ای برای رود ...
تکه ای برای دریا ...
دلم را قسمت کردند
تکه ای برای تو ...
تکه ای برای تو ...
تکه ای برای تو ...
يکشنبه 29/1/1389 - 8:47
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 3
]
خانواده
بخاطر تو
ازم پرسید که به خاطر کی زنده هستی؟
با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم "به خاطر تو"، بهش گفتم: به خاطر هیچ کس.
پرسید: پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد "به خاطر دل تو" با یه بغض غمگین بهش گفتم: به خاطر هیچ چی.
ازش پرسیدم: تو به خاطر چی زنده هستی؟
در حالیکه اشک تو چشماش جمع شده بود، گفت: به خاطر کسی که به خاطر هیچ زندست!!!!
پنج شنبه 26/1/1389 - 12:45
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 5
]
شعر و قطعات ادبی
نه تو می مانی نه من
نه تو می مانی
نه اندوه
ونه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه ، خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آینه
نه
آینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا همه ؛ ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه و لیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این سینه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده ، به غم وعده این خانه مده
پنج شنبه 26/1/1389 - 12:40
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 6
]
خانواده
دست هایم را بگیر
دستهایم را در دستهایت بگیر
ای بانو
با ضربان قدمهای من همگام شو
ستاره را با انگشتهای ظریفت،
از آسمان سُربی بگیر
و بر روی زمین سبزش كن
قول می دهم آن را آبیاری كنم
قول می دهم جنگلی از ستاره های تو بسازم
من با نگاههای تو آشنا هستم
چشمهای تو سالهاست از آسمان ستاره می چینند
و من تنها به دو ستاره
ـ چشمهایت را می گویم ـ
معتادم.
روزی چند بار صدایت می كنم؟
اصلاً شمرده ای تا به حال؟
در حسرت شنیدن یك "جانم" هنوز مانده ام.
هر روز فكر می كنم كه آخرین لحظه است
و فردا باز، با ابر و بادش می آید
دیگر از فردا گفتنهای تو،
خسته ام.
هر چه هست اینجاست،
در این لحظه ناب با تو بودنم....
سه شنبه 24/1/1389 - 8:29
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 3
]
آلبوم تصاویر
فکر کنم یا گریه کنم؟
يکشنبه 22/1/1389 - 11:57
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
خانواده
کودک بی قرار سرزمین من
کودک بی قرار سرزمین من
اشک تو درد من است
قطره قطره های اشکهای تو
دریای درد من است
کودک بی تاب سرزمین من
غم تو،غم من است
ذره ذره ی غمهای تو
دنیای غم من است
ای دردت به جان بی تاب و خسته ام
ای مهربان و دلبندم
گریه مکن
به جای تو من می گریم
من اشک می ریزم
غصه مخور ای آرام و قرار این قلب شکسته ام
غصه هایت
غمهایت برای من
به جای تو من غصه خواهم خورد
به جای تو من خواهم سوخت
شنبه 21/1/1389 - 10:32
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 4
]
آلبوم تصاویر
و اشک باریدن گرفت
شنبه 21/1/1389 - 10:18
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
خواستگاری و نامزدی
به امید آمدنت
به امید آمدنت، نه ما، که همه دنیا نشسته است،
و چشمهایی که منتظر توست.
کاش می اومدی . . .
اگه فرصت داشتین یه سر هم به این وبلاگ بزنین
اونوقت برای ظهور آقا دعا کنین
شنبه 21/1/1389 - 9:57
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
محبت و عاطفه
پنجره خاموش
تو هر غروب ، نظر می کنی به خانه ی من
دریغ ! پنجره خاموش و خانه تاریک است
هنوز یاد مرا پشت شیشه می بینی
که از تو دور ، ولی با دل تو نزدیک است
هنوز ، پرده تکان می خورد ز بازی باد
ولی دریغ که در پشت پرده نیست کسی
در آن اجاق کهن ، آتش نمی سوزد
در آن اتاق تهی ، پر نمی زند مگسی
هنوز بر سر رف ، برگ های خشکیده
نشان آن همه گل های رفته بر باد است
هنوز روی زمین ، پاره عکس های قدیم
گواه آن همه ایام رفته از یاد است
درخت پیچک ایوان ما ، رمیده ز ما
گشوده سوی درختان دوردست آغوش
ستاره ها ، همه درذ قاب شیشه محبوسند
قناریان ، همه در گوشه ی قفس خاموش
درون خانه ی ما ، گرمی نفس ها نیست
درون خانه ی ما ، سردی جدایی هاست
درون خانه ی ما ، جشن دوستی ها نیست
درون خانه ی ما ، مرگ آشنایی هاست
چه شد ، چگونه شد ، ای بی نشان کبوتر بخت
که خواب ما به سبکبالی سپیده گذشت
جهان کر است و من آن گنگ خوابدیده هنوز
چه ها که در دل این گنگ خوابدیده گذشت
به گوش میشنوم هر شب از هجوم خیال
صدای گرم ترا در سکوت خانه هنوز
برای کودک گریان ترانه می خواندی
مرا ز خواب برانگیزد آن ترانه هنوز
تو هر غروب ، نظر می کنی به خانه ی من
دریغ ! پنجره ، خاموش و خانه تاریک است
خیال کیست در آن سوی شیشه های کبود
که از تو دور ، ولی با دل تو نزدیک است
من از دریچه ، ترا در خیال می بینم
که خیره می نگری ماه شامگاهی را
سپس به اشک جگر سوز خویش ، می شویی
ز چشم کودکم اندوه بی پناهی را
شنبه 21/1/1389 - 9:25
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 1
]
محبت و عاطفه
میشود یا نه؟
بگو خیال تو بیتاب می شود؟ یا نه!
دلت برای دلم آب می شود؟ یا نه!
***
دوباره قسمت ما کوچه ای که شاعر گفت
قدم زنان شب مهتاب می شود؟ یا نه!
***
شب از خیال غریبی و درد تنهایی
خدای چشم تو خواب می شود؟ یا نه!
***
گل و بهار و بنفشه حواله حافظ
دوباره توی غزل خواب می شود؟ یا نه!
***
برای ساعت دیدار چند شنبه ما
بگو که قند دلت آب می شود؟ یا نه!
جمعه 20/1/1389 - 9:35
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 2
]
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
گزارش محتوا
محتوای مخالف با موازین شرعی
محتوای مخالف با مصالح نظام جمهوری اسلامی
محتوای نقض کننده حریم شخصی من
محتوای مخالف با موازین اخلاقی
مورد توجه ترین های هفته اخیر
لینک ها
جستجو در مطالب روزانه
ثبت مطلب جدید
مطالب روزانه اعضا
فعالان مطالب روزانه
مطالب من
نظرات مطالب من
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته