• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 204
تعداد نظرات : 298
زمان آخرین مطلب : 5615روز قبل
دعا و زیارت

?

تو بی همزبانی تا قیامت

و درد بی نشانی تا قیامت

دعا کن زودتر آقا بیاید

که در غربت نمانی تا قیامت

دوشنبه 27/3/1387 - 7:29
دانستنی های علمی

?

خدا تو جیب اونایی که جیبشون سوراخه بیشتر میریزه!!!

دوشنبه 27/3/1387 - 7:29
دانستنی های علمی

?

اگر رفیق می خواهی کرام الکاتبین تو را بس

اگر مونس و همزبان می خواهی قرآن تو را بس

اگر پند و عبرت می خواهی دنیا تو را بس

اگر عمل می خواهی عبادات تو را بس

اگر موعظه و نصیحت می خواهی مردن تو را بس

و اگر این همه پند و اندرز تو را بس نباشد پس آتش قیامت تو را بس.

حضرت علی (ع)/جامع الاخبار/511-جامع المسائل 2/580

شنبه 25/3/1387 - 17:17
دانستنی های علمی

?

حیاء خوی و غریزه ایست در انسان که هر کاری را که زشت و ناروا دانست از به جا آوردنش ناراحت می شود و بواسطه ی این حس غریزی و فطری است که از کارهای زشت خودداری می کند.

شنبه 25/3/1387 - 17:17
شعر و قطعات ادبی

?

از همین جا می گشا یم پرده  را ...............چون نباشد چاره آن خود كرده را
یاد گاری می نوسم   بر  د لت  .................. تا بما ند روزگاری  د ر سرت
اشتبا ه من  همین  كه  آ د مم ................... د ر میا ن عد ه ای  خوب  و بدم
من ندا رم طاقت  حو ر و ملك................ از  هر  انگشتم چكد دوز وكلك
كارمن با شد فرا مو شی و كفر................ هر حقیقت را كنم د ر چاله حفر
من همانم كه جهان  پوچم نمو د................... بعد عمری  فكر بر كوچم نمود
وركه دست من تو كردی باز باز................. می شدم   وحشی هما نند گراز
من همان هستم كه حق دستم گرفت............. كور چشمم كرده  و هستم گرفت
دست من روزی چوبالی بوده است............. هست من همچون نگاری بوده است
من همان مرغم به مرغستان حق................ من زمین بودم  به آ ن بستان حق
مسندی  بود م  برا ی  ز ند گی................ من فقط  دا رم  سند ا ز بند گی
هستی هر كس برای هست من...............  عا لمی از جام حق شد مست من
حوری وحوری كشی چون كارمن............ عا لمی بوده  به صف ا ز دار من
همچنین همسا یه ی  حق بوده ام .............. بر خدا یم  یار و ملحق بود ا م
من نمی دانم چه شد روزی خدا.............. نیتش شد من شوم ا ز ا و جدا
عا لم (( ذر )) بو د و ما پیش خد ا................. دینمان هم مذهب  و  كیش خدا
در همان عالم كه نامش (( ذر )) نهی................ شهرها بود و  ولایات  و دهی
نام شهر ی ا ز میا ن آ ن دیار.................. ما نده  بر یادم هنوزم  یا د گار
عشق بوده  نام  آن شهر عظیم.................... صا حبا نش مالكانی  بس كریم
از همین رو سال را یك مدتی..................... میهمان می گشته بر یك امتی
درهمین شهری كه گفتم گنبدی..................   پاك می كرده  ز انسان هر بدی
كار این گنبد كه دل نا مش بود......................چاره سازی حرفه و كا رش بود
ما دخیل وصل جانان می زد یم................... با خد ا صحبت ز پیمان می زد یم
در همین شهر خد ا میخانه بود..................... آری آ د م عا شق پیما نه بود
صا حب میخانه ابرویش كمان..................... او بود محبوب در هفت اسمان
نام زیبایش  حسین ا بن علی...................... از پد ر ا رثش  بود سا قی گر ی
بعد آ نكه شد طوا ف دل تمام....................... دست او میداده ایم  از خود زمام
او هم ا هل عشق بازی  و صفا...................... كار مندی داشت خوب  و با وفا
ما همه (( می ))  خورده از دستش بد یم................. د ر جنون چشم آن مستش بد یم
روزگاری ما همه دعوت شدیم........................ باعث و اسبابه ی  زحمت شد یم
خود ولی این بار دعوت نامه را ........................  دست حق بنوشته و ا مضا چرا؟؟؟
كوته آ نكه  كل  آدم  رهسپار    ....................... سوی شهر عشق وآن كوی و دیار
چند دوری ما طواف دل زدیم......................   سنگ كفر خود بسوی  گِل زد یم
تا كه لایق برمی وساغر شدیم........................ بر وجود غیر حق  كا فر شد یم
تا همه ا ز دست عبا س علی................... خورده  (( می )) ‏، خوانده  به آوای جلی
ما همه مجنون به این میخانه ایم.................. در مدار زند گی  د یوا نه ایم
بعد چندی از گذشت آن زمان..................... خواب شد انسان به خوابی زین جهان
آری ازدست حسین وحق به كار.................. عالمی بر این جهان شد  رهسپا ر
طرح ونقشی بوده پشت می خوری................. سم  فراهم بو د ه ا ز شهد گلی
آ ن گلی كه نام او كبر و حسد...................... ا ز همین گل بوی غربت می رسد
چون همه خواب از می ساقی شدند ..............عد ه ی نا خورد ه  می  باقی شد ند
حق به همرا ه حسین و آ ل  او.................... هم هر آ نكه گفته هستش ما ل او
**************
چو شد چشم جهان خواب ازمی او............... خدا شد بهر د لبا زی  پی ا و
چو بنموده حسین لب را به حق باز ...............چنین گفته سخن با ا شفه و نا ز
كنون كه و قت د لبا زی رسیده .....................كنم با تو صفا چون كس ند یده
حسین گفتا خدا رب كر یمم  ...................      گذار آ نكه برای  تو بمیر م
كنم سر ر ا به نی تنها برا یت...............   تما م  كو د كا ن  من  فد ا یت
ا بوفاضل كه شا نش بی نها یت............. دهد  دستان و چشمش را برایت
اسارت می دهم اصحاب و خویشان.......... كند ز ینب برا یت مو پریشان
ز آ ن  مادر كه گفته جان فدایت................. ز چا ه غم زند حید ر صدایت
برا در می خورد سمی ز كینه ..................غریبی می كشد د ر آ ن مد ینه
سفارش داده كه گو بر خدا یت....................برا یم  گنبد و صحنی نبا ید
تما م نا یبا ن  بعد من هم....................... ز جور حق كنند پشتی چنا ن خم
شنید م مهد یم ا ین گونه گفته...................... غر یبی می كشد در كوی خفته
طریق د لربا ییم همین است....................... د لم  د ربند ا صحا ب زمین است
ببین از ما چنین شور وصفا را.................. و لی بر ما ببخش ا هل جفا را
و بر ما تو نسوزان شیعیا ن را .................نه تنها شیعه حتی غیر آن را
كه دارد سفره ام چون ا رمنی ها................ همه مستضعفا ن وآ ن غنی ها

اتنخاب شده از آرشیو مطالب/ثبت شده توسط مجنون u

شنبه 25/3/1387 - 15:55
انتقادات و پيشنهادات

?

 

نه اشتباه قضاوت نکنید

شنبه 25/3/1387 - 2:47
خاطرات و روز نوشت

?

با سلام

امروز که داشتم نظرات مطالبم رو می خوندم،یکی از نظرات منو بدجوری به هم ریخت.الآن هم که دارم اینا رو می نویسم اشک تو چشام حلقه زده.شاید نتونم حس و حالم رو در قالب کلمات بگم ولی یه چیزی رو خوب فهمیدم،اینکه تا حالا خدا رو دوست نداشتم و فقط ادعا می کردم.....فقط ادعا......ادعا......لعنت به من که واژه ی دوست داشتن رو درک نکردم و اون رو همه جا لقلقه ی زبونم کردم بدون اینکه اون رو عملا" به خدا ثابت کنم.

خدایا خودت ببخش و کمکم کن که اونی بشم که تو میخوای نه اینکه همش ظاهرسازی برای مخلوقت باشه که در اونصورت وای بر من

این دوستمون در مورد مطلب"دوستت دارم ای خدای کریم و بنده نواز"اینطور کامنت گذاشته بودن:

همه ما دوست داریم بدانیم خدا ما را دوست دارد یا نه.نگاه به خودمان کنیم اول از همه خدا را دوست داریم یا نه؟یا اینکه فقط لقلقه ی زبانه/ثانیا" به آیات و روایات رجوع کنیم و ببینیم در قالب کسانی هستیم که خدا دوستشان دارد یا نه؟

از ایشون به خاطر تلنگری که به من زدن واقعا" ممنونم و هر جا که هستن خدا حافظشون باشه.

 

 

 

جمعه 24/3/1387 - 20:22
شعر و قطعات ادبی

?

من حقم است که هشت گرفتم چرا که من

یک جمله هم نساخته ام با دوازده

با چند نمره باشد اگر رد نمی شوی

یک،دو،سه،...،هفت،هشت،نــَه آقا دوازده

بی تو تمام اهل قیامت رفوزه اند

ای نمره ی قبولی دنیا دوازده

ثانیه های کــُند توسل می آورند

"یا صاحب الزمان خدا"،"یا دوازده"

حالا که ساعت تو و چشم خدا یکی است

آقا چقدر مانده زمان تا دوازده؟

امروز اگر نشد ولی یک روز می شود

سا عت به وقت شرعی زهرا(س) دوازده

جمعه 24/3/1387 - 14:39
خواستگاری و نامزدی

؟

همیشه دیگران را دیده ایم و درباره شان نظر داده ایم.همیشه خود را با نگاه دیگران سنجیده ایم و با نگاهشان خودمان را تغییر داده ایم.

امروز می خواهم سری به خودم بزنم.....

خودم را بیابم.....

ببینم.....

بشناسم.....

 و با نگاه خودم و با خدای خودم،خودم را بسنجم.

فردا من تصویری خواهم بود از هویّت واقعی یک انسان.

جمعه 24/3/1387 - 14:38
فلسفه و عرفان

?

ای انسان!

چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟

در این دنیای بی حاصل چرا مغرور می گردی

سلیمان گر شوی آخر نصیب مور می گردی

الانفطار/6

جمعه 24/3/1387 - 14:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته