• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 47
زمان آخرین مطلب : 4184روز قبل
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

 ویژه‌نامه محرم و صفر خبرگزاری فارس:

کتاب «روضة الشهدا» به قلم حسین واعظ کاشفی (910 ق) و به تصحیح حسن ذوالفقاری و علی تسمیعی با همکاری صبا واصفی از سوی انتشارات معین در پاییز ا1391 و همزمان با محرم 1433 روانه بازار نشر شده است.
این کتاب در 824 صفحه به شمارگان 1100 نسخه و به قمیت 18000 تومان در دو بخش توضیحات و متن کتاب منتشر شده است.

روضة‌الشهدا از مهم‌ترین و مشهورترین کتاب‌های کاشفی است. وی کتاب را به درخواست یکی از اعیان و سادات هرات به نام مرشدالدوله معروف به سید میرزا داماد سلطان حسین بایقرا نوشته و کوشیده کتاب جامعی برای فارسی‌زبانان در واقعه عاشورا بنویسد. وی هدف خود را از نوشتن کتاب چنین بیان می‌کند: «جمعی از محبان اهل بیت، هر سال که ماه محرم درآید، مصیبت شهدا را تازه سازند و به تعزیت اولاد حضرت رسالت پردازند، همه را دل‌ها بر آتش حسرت بریان گردد و دیده‌ها از غایت حیران سرگردان:
ز اندوه این ماتم جان گسل/ روان گردد از دیده‌ها خون دل
کاشفی در ادامه، درباره آنچه در این مجالس خوانده می‌شده می‌نویسد: «و اخبار مقتل شهدا که در کتب مسطور است تکرار نمایند و به آب دیده‌ ملال از صفحه سینه بزدانید... و هر کتابی که در این باب نوشته‌اند، اگرچه به زیور حکایت شهدا حالی است، اما از سمت جامعیت فضایل سبطین و تفاصیل احوال ایشان خالی است... این امر سبب شده است تا سید میرزا به این فقیر حقیر حسین الواعظ الکاشفی دستور دهد تا به تألیف نسخه‌ای جامع که حالات اهل بالا، از انبیا و اصفیا و شهدا و سایر ارباب ابتلا و احوال آل عبا بر سبیل توضیح و تفصیل در وی مسطور و مذکور بود اشتغال نماید.» 1
رویکرد اصلی کتاب، «ابتلا و بلا» است و بر همین مبنا کتاب از داستان خلقت بر محور بلا شروع شده و تا به واقعه کربلا می‌انجامد. چون اولین بلا متوجه انبیاست؛ بنابراین کتاب با بیان رنج‌ها و بلاهای انبیا آغاز می‌شود. روضة‌الشهدا 10 باب و یک خاتمه دارد که تنها چهار باب کتاب در مورد امام حسین (ع) است.
باب اول به خلقت آدم، هبوط و ابتلای او و پیامبرانی مانند آدم (ع)، نوح (ع)، ابراهیم (ع)، یعقوب (ع)، یوسف (ع)، ایوب (ع)، زکریا (ع) و عیسی (ع)‌ می‌پردازد. روش کاشفی این است که پس از بیان بلاهای انبیا به رسم واعظان به کربلا گریزی می‌زند. به گفته شعرانی، رسم رایج گریززدن اهل منبر اختراع کاشفی است. 2 در خاتمه این باب مختار ثقفی و ابومسلم مروزی و امیر تیمور گورکانی را می‌ستاید.
باب دوم بیان آزار قریش بر پیامبر از قبیل سنگ‌ زدن، شکستن دندان، فرو کردن حلقه‌های زره در بدن، ریختن خاکستر بر سر، شهادت حمزه و جعفر و گریز به کربلاست. باب سوم درگذشت پیامبر و حوادث پس از آن و باب‌های چهارم تا هفتم احوال حضرت فاطمه (س)، علی (ع)، امام حسن (ع) از ولادت تا شهادت است. باب هفتم مناقب امام حسین (ع) از ولادت تا شهادت و باب هشتم زندگی و شهادت مسلم بن عقیل است. در این باب نظم تاریخی کتاب بر هم می‌خورد. باب دهم در دو فصل به وقایع پس از شهادت امام و عقوبت قاتلان حضرت می‌پردازد. در خاتمه کتاب سلسله نسب امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بیان می‌شود.
کاشفی رجزهای عربی را که برای فارسی زبانان نامفهوم بود، در کمال استادی و بلاغت به فارسی منظوم کرد.
روضة‌الشهدا یکی از شناخته‌ شده‌ترین آثار کاشفی است که از همان روزگار تألیف، مورد توجه و مراجعه بسیاری از عالمان و واعظان بوده، فراوانی نسخه‌های خطی می‌رساند که این متن زیبا چگونه مورد توجه فارسی‌زبانان ایران و شبه قاره واقع شده؛ و شاید بتواند گفت عمده شهرت و آوازه کاشفی به واسطه این کتاب است. کتاب یک پیش‌گفتار و ده فصل و یک خاتمه دارد. گویا تنظیم کتاب در ده فصل از آن جهت بوده که در دهه محرم، هر روز فصلی از ان خوانده می‌شده است؛ چنان که کِمپفر (۱14۶ م / ۱۱۲۸ق) از جهانگردان عصر صفوی در این باره گزارش کرده است: «در هر روز از دهه اول محرم، خواندن یک فصل از فصول ده‌گانه روضة‌الشهدا توسط واعظ مرسوم بوده است.» 3
بنا بر اسناد آستان قدس این کتاب جزو کتاب‌های مکتب‌خانه ایتام در دوره‌های صفویه و قاجار بوده است. ۶۰ روضة‌الشهدا علاوه بر مراسم وعظ و روضه‌خوانی، تأثیر مهمی بر هنرهای آیینی نهاد. در نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای، تعداد زیادی از روایات در یک اثر دیده می‌شود؛ نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای با موضوع عاشورا اغلب براساس روضة‌الشهداست؛ از جمله تعدادی از نقاشی‌های «حسن اسماعیل‌زاده» یکی از مشهورترین نقاشاشان مکتب قهوه‌خانه، با متن کتاب روضة‌الشهدا تطبیق دارند.
این کتاب طبق برخی وقف‌نامه‌ها از جمله وقف‌نامه مدرسه شفیعیه‌ اصفهان، همه ساله ماه مبارک رمضان در آن مدرسه خوانده می‌شده است.

رویکردهای انتقادی به کتاب

این کتاب همچنان که تأثیر شگرفی میان توده مردم گذاشته، انتقاد خواص و برخی دین‌پژوهان به خصوص طی سده‌ اخیر را نیز به همراه داشته است. جعفریان با بررسی زمینه‌های تحریف در روایت عاشورا معتقد است: از قرن ششم به بعد، نوشته‌های تاریخی قدری سست و به مقدار زیادی قصه‌ای و داستانی شده‌اند. 6
احساسات مذهبی مردم با تاریخ عجین می‌شود و ادبیات که نشانه بروز احساس مردمی است، در آن به ایفای نقش می‌پردازد. وقتی تاریخ با ادبیات و هنر آمیخته شد، دیگر نمی‌توان انتظار آن را داشت که تنها پای روایت صحیح تاریخ در میان باشد؛ باید احساسات مذهبی را نیز نشان دهد؛ این‌جاست که به سوی ساختگی بودن می‌رود تا ماجرا را غم‌انگیزتر، پرچاذبه‌تر و گیراتر نشان دهد. وی انگیزه‌های مادی برای گرم کردن بازار سخن یا انگیزه‌های به ظاهر معنوی مثل گریاندن بیشتر مردم، سوزناک‌تر نشان دادن حادثه عاشورا و جلب توجه مردم به امام حسین (ع) وقایعی را علل جعل می‌داند. از سوی ارتباط عاطفی استوار و عمیق مردم با این واقعه، نقش مهمی در کار تحریف داشته است. (جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، ص ۳۰۰)
برخی از دین‌پژوهان نقدهایی بر روضة‌الشهدا نوشته‌اند. میرزا حسین نوری (۱۳۲۰ - ۱۲۵۴) کتاب لؤلؤ و مرجان در آداب منبر 7 را به درخواست یکی از علمای هند در شکایت از روضه‌خوانان هند و ماجرای دیدار وی با شیخ عبدالحسین تهرانی و دیدن کتاب اسرار الشهادة و اخبار کذب آن نوشت. میرزا عبدالله افندی در ریاض‌العلما و حیاض‌الفضلا، نیز به بخشی از تحریف‌های کتاب اشاره دارد. 8
حاج شیخ عباس قمی (م ۱۳3ق) از شاگردان میرزای نوری در نفس‌المهموم براساس متون صحیح و قدیم مانند ابومخنف، فتوح، مقاتل الطالبین، حادثه کربلا را بازسازی کرد. میرزا محمدباقر آیتی قاینی (۱۳۱۲ - ۱۳۲۸ ق) در کبریت الاحمر 9 و سیدمحمد امین در کتاب التنزیه لاعمال‌الشبیه 10 درباره عزاداری‌ها و اصلاح روضه‌خوانی تلاش کردند. سیدمحمدامین اکثر روایات این کتاب را برگرفته از کتب غیر مشهور و غیرقابل اعتماد و بدون پشتوانه تاریخی می‌دانند. 11 ترجمه این کتاب در سال ۱۳۲۲ ش. به قلم جلال‌آل احمد انتشار یافت.12
علی‌بن محمدتقی قزوینی نجفی در اسرار المصائب و نکات النوائب (تألیف ۱۳۲۴ ق) کتاب خود را رد کسانی نوشت که در نقل وقایع عاشورا، روایات ساختگی و جعلی نقل می‌کنند و در عزاداری‌ها کارهای موهن انجام می‌دهند. 13
ابوالحسن شعرانی نیز در مقدمه روضة‌الشهدا به برخی‌ نقل‌های ضعیف اشاره کرده است: «از نقل ضعیف در روضة‌الشهدا عجب نباید داشت، چون در ادای مقصود واعظ، قوی است، اگرچه برای مقصود مورخ کافی نیست. 14 قاضی طباطبایی نیز مطالب آن را در مقام تعارض با مقاتل معتبر، ساقط و بی‌ارزش می‌داند. 15
مرتضی مطهری (شهادت 1359) به تأثیر از کتاب تاریخ عاشورا 16 و کتاب لؤلؤ و مرجان نوری در سال ۱۳۴۸، چهار سخنرانی در تحریفات عاشورا در حسینیه ارشاد ایراد کرد که بعدها با افزودهایی در کتاب حماسه‌ حسینی در مجموعه آثار وی چاپ شد. مطهری روضة‌الشهدا را پر از دروغ و تحریف و نشر این کتاب را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) دانسته است. وی می‌نویسد: «ملّا حسین کاشفی مردی است که واعظ هم هست، اتفاقاً این بی‌انصاف مرد با سوادی هم بوده است، کتاب‌هایی هم دارد، صاحب انوار سهیلی [است] که خیلی عبارت‌پردازی کرده و می‌گویند کلیله و دمنه را خراب کرده است. به هر حال مرد با سوادی بوده است. تارخیش را که انسان می‌خواند، معلوم نیست که او شیعه بوده یا سنی، و مثل این که اساساً یک مرد بوقلمون‌صفتی هم بوده است. در میان شیعه‌ها خودش را یک شیعه صددرصد متصلبی نشان می‌داده و در میان سنی‌ها خودش را حنفی نشان می‌داده است. اصلاً اهل بیهق و سبزوار است. سبزوار مرکز تشیع بوده است و مردم آن هم فوق‌العاده متعصب در تشیع. اینجا که در میان سبزواری‌ها بود، یک شیعه صددرصد شیعه بود. بعد می‌رفت هرات. (می‌گویند شوهر خواهر عبدالرحمان جامی یا باجناق او بود.) آنجا که می‌رفت، به روش اهل تسنن بود.
من نمی‌دانم این بی‌انصاف چه کرده است! من وقتی این کتاب را خواندم، دیدم حتی اسم‌ها جعلی است؛ یعنی در میان اصحاب امام حسین (ع) اسم‌هایی را می‌آورد که اصلاً چنین آدم‌هایی وجود نداشته‌اند، در میان دشمن‌ها اسم‌هایی می‌برد که همه جعلی است. داستان‌ها را به شکل افسانه درآورده است. از وقتی که این کتاب در دست و بال‌ها افتاد، دیگر کسی تاریخ واقعی امام حسین (ع) را مطالعه نکرد و روضة‌الشهدا خواندن شد افسانه‌سازی، ما شدیم روضه‌خوان؛ یعنی روضة‌الشهدا خوان؛ یعنی افسانه‌ها را نقل کردن و به تاریخ امام حسین (ع) توجه نکردن.» 17
نمونه برخی از اخبار غیرقابل اعتماد این منتقدان چنین است: 22 هزار زخم در پیکر امام حسین (ع) (ص ۶۰)، چسبیدن سر بر تن فرزندان مسلم‌بن عقیل (ص ۲۴۱) حضور هاشم مرقال در کربلا (ص ۳۰۱)، قصه زعفر جنّی (ص ۳۲۱) عروسی قاسم (ص ۳۴۶) شهادت هاشم‌بن عبته در کربلا (ص ۳۰۳).
جعفریان سبک کتاب را ترکیبی از قصه و تاریخ دانسته و می‌نویسد: «بی‌شبهه داستان‌های دروغینی در روضة‌الشهدا وجود دارد که سبب شده تا این کتاب بی‌بهره از اعتبار علمی باشد. لذا تلقی روضة‌الشهدا نه به عنوان یک کتاب تاریخی، بلکه باید به عنوان یک اثر ادبی و رمان تاریخی مطرح شود.» 18
در این صورت رمز دوام و بقای آن در فرهنگ شیعی چیست و چرا عموم مردم و اهل منبر همچنان در روضه‌خوانی‌ها از آن استفاده می‌کنند. جعفریان 19، چنان که گذشت نثر شیوا و گیرا و سبک قصه‌ای ـ تاریخی این کتاب را عامل جاودانگی آن می‌داند. اگرچه این خصیصه عامل مهم توفیق کاشفی است اما دلیل تأثیر شگرف آن بر گفتمان شیعی نیست. منتقدان هیچ‌گاه از منظر جامعه‌شناسی تاریخی به کتاب نگاه نکرده‌‌اند. رحمانی از منظر جامعه‌شناختی تاریخی به کتاب می‌نگرد و معتقد است گسترش سیطره تشیع صفوی، به مناسک جمعی خاصی نیازمند بود تا بتواند وجدان جمعی شیعه ایرانی را به زبان و فرهنگ ایرانی باز تولید کند تا هم هویت ایرانی را نشان دهد و هم هویت مذهبی را. مرکزیت این حرکت با گفتمان کربلا بود. در محدوده‌ زبان فارسی اثری که این گفتمان را بیان کند و محمل بسط آن باشد، روضة‌الشهداست. 20
*******************************
پی‌نوشت‌ها:
1- روضة‌الشهدا، ص ۱۳-۱۲. * 2- شعرانی، روضة‌الشهدا، مقدمه. * 3- کمفپر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ص ۱۸۰.
4- جهان‌پور، فاطمه، مکتب‌خانه‌ ایتام، ص ۱۶۰.  *  5- سپنتا، عبدالحسین، تاریخچه اوقاف اصفهان، ص ۳۵۳.
6- آمیختن تاریخ با هنر و ادبیات را حتی در مؤثق‌ترین تاریخ یعنی تاریخ بیهقی نیز می‌توان دید.
7- چشم‌اندازی به تحریفات عاشورا: لؤلؤ و مرجان، به کوشش مصطفی درایتی، قم، ۱۳۷۹.
8- افندی، میرزا عبدالله، ریاض‌العلما و حیاض‌الفضلا، ج ۲، ص ۱۹۰.  * 9- آیتی قاینی، محمدباقر، کبریت‌الاحمر، ص ۵6.
10- بیروت، مطبعه العرافان، ۱۳۴۷ ق.  *11- امین عاملی، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج ۶ ص ۱۲۲.
12- ر.ک: عزاداری‌های نامشروع، بوشهر، شروه، ۱۳14.  * 13- کتاب به خط خود او در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره ۷۸۳۲ موجود است.
14- مقدمه روضة‌الشهدا، ص ۶.  * 15- تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا (ع)، ص ۳۶.
16- آیتی، محمدابراهیم، بررسی تاریخ عاشورا، تهران، ۱۳۴۷  * 17- مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ص ۹۵.
18- جعفریان، رسول، تأملی در نهضت عاشورا، ص ۳۵۲ و ۳۵۴.  *  19- همان، 349.  *20- رحمانی، جبّار، بحثی درباب جایگاه کتاب روضة‌الشهدا در فرهنگ شیعه.

دوشنبه 18/10/1391 - 9:10
سخنان ماندگار

 

مرحوم حاج اسماعیل دولابی عارف معاصر :

«آب رو تماشا کن. آب همش داره میگه من تشنه ام من تشنه ام. یعنی کو صاحب من؟ کو امام... حسین من آبش بدم. به یه حساب اینو میگه اما به یه حسابم خودش تشنه شه. برو چشمه ها رو نگاه کن ببین چی میگن.
اونم میگه آب. قطره ها هم که چیک چیک میکنن میگن آب. گفت تو که یه قطره هم هستی میگی آب؟ گفت اره دیگه عقب آب می گردم. آّب میاد میاد، قطره ها به هم می رسن میان تا میرسن به رودخونه. اونجا هم آب صدا می کنه. میدونید که هر چی آب صاف تره صداش قشنگ تره. این هم همینجور میره میره میره تا می رسه به شط بزرگی که دیگه اونجا سنگین راه میره. میره به شکم دریا، عزیز من. وقتی به شکم دریا رسید، ساکت شد، آروم شد، خستگی ش در رفت، قاطی اقیانوس می شه. حالا اینا تموم شد، من و شما هم رفتیم به دریا ملحق شدیم.پیش موالیان خودمون رفتیم و مخلوط شدیم. عزیز من نگفتی دریا چرا ناله می کنه؟ چرا این اقیانوس میره آسمون؟ کشتی ها همه فرار می کنن؟ شما که دریا رفتی، آروم شدی، خستگی ات در رفت، قطره بودی رفتی به رود رسیدی به شط رفتی اومدی کربلا خلاص شد، دیگه هیچی نموند. کارت تمام شد. به آخر رسید عمر. عمر دنیا و عمر اخلاق و عمر سلوک و همه به آخر رسید.
گفت تو اقیانوس افتاده بودم، قطره ای بودم تو آب که دیگه شخصیت هم نبود، یه وقت دیدم صداهای مهیبی میاد. این اقیانوس رفته تا آسمون. آب مثل کوه میره تا آسمون. نگو یه مظلومی اذیت شده، یه عزیزی اومده به دریا، هیچی این آب بلند شده روی آسمان.
به آسمان صدا می زنه، به همه عوالم غیب، که بیاید من اینجام، تشنه ام، کمکم کنید! این میگه من تشنه ام! به قطره های عالم میگه بیاید من تشنه ام. نگو میخواد آبشون بده ، میخواد همه اینا رو بکشه تو خودش.»

خبرگزاری فارس/ ۱۷۲

دوشنبه 18/10/1391 - 8:28
اهل بیت

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات،حسن پلارک:بعد از 1400 سال از قیام کربلا امروز شاهد رشد این مکتب الهی و حسینی هستیم به نوعی که این روزها شاهد حضور جمعیت میلیونی برای زیارت بارگاه امام حسین (ع) هستیم.
وی اظهار داشت: اگر در سال گذشته(1390) جمعیت 11 میلیون نفری به کربلا رفته بودند امسال 15 میلیون نفر در روز اربعین در صحن و سرای امام حسین (ع) حضور داشتند.
رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات با بیان اینکه امروز شیعیان آن حضرت وظیفه دارند که امکانات این رشد جمعیت را در تمامی عتبات عالیات فراهم کنند گفت: خوشبختانه این امکان برای ملت ایران فراهم شده که به راحتی توانسته‌اند در بازسازی و نوسازی عتبات عالیات پا به عرصه بگذارند.
 مردم ایران نزدیک به یک دهه افتخار خدمتگزاری به اهل بیت (ع) در عتبات عالیات را دارند. مردم با اهدا اموال و دارایی‌هایشان بر امر بازسازی صحن و سرای ائمه در کربلا خدمت‌رسانی کرده‌اند.
ایشان ادامه داد: مکانی از اعتاب مقدسه در عراق را نمی‌‌توان پیدا کرد که بعد از سقوط صدام مردم ایران در آنجا اقدامی نکرده باشند. امروز می‌توان اعلام کرد که حرم امام حسین (ع) را با گرانترین سنگ جهان و به بهترین شکل اجرایی سنگ‌کاری کرده‌ایم.
به گفته وی شاخص‌ترین نقطه حرم امام حسین (ع) که ضریح ایشان است در کشور ایران ساخته شده است.
 با برنامه‌ریزی‌های انجام شده در ماه ربیع‌الاول مراحل نصب و جابجایی ضریح قدیمی با ضریح جدید امام حسین (ع) به مدت 40 روز انجام خواهد شد.
پلارک با بیان اینکه بعد از 4 سال کار مطالعاتی توسط طراحان، طرح جامع توسعه شهر کربلا و عتبات تهیه و در دولت عراق به تصویب رسیده است گفت: همچنین در حرم حضرت عباس (ع) علاوه بر تعویض سنگ کف و آینه‌کاری ضریح ایشان هم که ابتدا در تهران و سپس به عراق منتقل شد آغاز شده است.
ایشان با اشاره به اقدامات این ستاد در نجف‌اشرف اضافه کرد: متأسفانه در گذشته حرم امام علی (ع) از وسعت ناچیزی برخوردار بود اما امروز با طراحی و اقدامات انجام شده موفق شده‌ایم در پیرامون حرم صحنی در ابعاد 110 در 400 متر در سه طبقه به عنوان فضای زیارتی به نام صحن حضرت زهرا (س) احداث کنیم.
 عملیات اجرایی این صحن آغاز شده و تاکنون بیش از 24 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است و در فاصله زمانی 4 ساله به بهره‌برداری خواهد رسید.
 درباره اقدامات انجام شده در کاظمین و حرم امامین جوادین امروز حرم امامین جوادین در شهر کاظمین با الحاق مسجد متروکه صفوی فضای موجود حرم را به دو برابر افزایش داده است.
همچنین طرح توسعه‌ای تعریف شده که از یک ماه گذشته عملیات اجرایی آن آغاز شده که فضای زیارتی را 5 برابر افزایش می‌دهد.
پلارک به اقدامات انجام شده ستاد بازسازی در شهر سامرا اشاره کرد و گفت: مراحل پایان ساخت گنبد امامین عسگرین در حال انجام است که تاکنون 28 هزار خشت طلا به ابعاد 20 در 30 سانتی‌متر استفاده شده است که بزودی مورد بهره‌برداری قرار خواهد گرفت.
وی با بیان اینکه پروژه‌های اجرایی سامرا تاکنون 80 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است گفت: در مجموع حدود 50 پروژه عمرانی در عتبات عالیات در حال اجرا است که به زودی به بهره‌برداری خواهند رسید.

راسخون به نقل از فارس

يکشنبه 17/10/1391 - 8:56
اهل بیت

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی میرباقری، رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم : زیارت امام حسین(ع) از جایگاه ویژه‌ای در روایات برخوردار است. زیارت‌ها با یکدیگر متفاوت است، این‌گونه نیست که هر کس به زیارت امام حسین(ع) رفت با فرد دیگری در یک درجه قرار داشته باشد، این‌که گفتند در زیارت به ثواب 70 هزار حج مقبول می‌توان رسید، منظور باکیفیت‌ترین زیارت همان فرد است.
زیارت امام حسین(ع) با حج خانه خداوند بسیار مقایسه شده است،حج سیر کاملی دارد و از آن به«فرار إلی الله» تعبیر شده است، انسانی که حج می‌کند از بت و اله خود به سمت خداوند متعال بیرون می‌آید.
وی با بیان این‌که خداوند در عالم آخرت، مؤمنان را چنان سیر می‌دهد که همه شرک‌های وی را فرومی‌ریزد، ادامه داد: علمای اخلاق حج را سیر إلی الله تعبیر کرده‌اند و توصیه کرده‌اند فرد وقتی از خانه خود بیرون می‌آید، در نظر بگیرد که سفر آخرت او شروع شده است.
انسان در دعای ابوحمزه ثمالی در سحر ماه رمضان می‌تواند پیش از مردن این سیر را با امام سجاد(ع) انجام دهد، اگر کسی با قدم زین‌العابدین حرکت کند پس از سیر در این دعا همه شرک‌های او پایان می‌پذیرد و در پایان دعا می‌خواند «الهم لک الحمد علی ما نقّیت من الشرک قلبی» و حج چنین سفری است.
وی ابراز داشت: دلیل این‌که خداوند مؤمن را به سختی جان کندن و فشار قبر مبتلا می‌کند پاک شدن و تطهیر آن فرد است تا وارد وادی ایمن شود، اگر کسی در این دنیا این سفر آخرت را تجربه کرد وارد این وادی می‌شود.
مقایسه زیارت امام حسین(ع) با 70 هزار حج مقبول امری تأمل‌برانگیز است، البته هر کسی به این مقام نائل نمی‌شود، چه نکته‌ای در زیارت معصوم است که این‌چنین پاداش‌هایی برای آن در نظر گرفته‌اند.
انسان هرکار می‌کند بسم‌الله بگوید
وی زیارت را سفر الی الله خواند و ادامه داد:‌ در مسیر زیارت گفته‌اند که بگویید «بسم الله و بالله و إلی الله و إلی ابن رسول الله» این سفر به سوی خدا است، اگر چه این سفر از وادی ولایت و امام عبور می‌کند اما مقصد خداوند متعال است، هدف اصلی زیارات خدای متعال است.
آن اخلاصی که در زیارت امام(ع) اتفاق می‌افتد در هیچ سفر دیگری اتفاق نمی‌افتد، در تمام طول این سفر از سوی خداوند مدد می‌آید،‌ این سیر إلی الله رسیدن به توحید از آستانه امام است.
در زیارت هدف خدا است، انسان هر کاری انجام دهد باید بسم‌الله بگوید، مجازات‌هایی به انسان از این جهت داده می‌شود، در همه کار به انسان توصیه کرده‌اند که بسم‌الله بگوید و البته بسیاری از آن از سوی خداوند مورد چشم‌پوشی قرار می‌گیرد.
ورود به وادی توحید و ولایت نیازمند تحمل سختی‌های بسیاری است،‌در بدو ورود در این وادی انسان مصائب بسیاری متحمل می‌شود، زیارت نیز نوعی ورود به وادی توحید و ولایت است.
وی ابراز داشت: اگر کسی در ورود به وادی بیت‌النور احساس کند که دیگری به انسان کمک می‌کند، اشتباه کرده است، پا گذاشتن در وادی ولایت با توکل به خداوند ممکن است، «حسبی الله» در این وادی‌ شیطان با شش هزار سال عبادتش بر در آن نشسته و بندگان را از راه راست منحرف می‌کند.
زیارت امام عین توحید است
انسان قدم برمی‌دارد تا به ابرار برسد، زیارت امام عین توحید است و ذره‌ای بوی شرک در این زیارت وجود ندارد، از این رو دستور به غسل داده‌اند و گفته‌اند که انسان در ابتدای ورود به این وادی از خداوند شرح صدر بخواهد.
وی خاطرنشان کرد: احترام حرم به امام است، این‌که بابی از ابواب بیوت نبی می‌شود به دلیل وجود امام است، حرم امام حلقه اتصال همه مقامات عالیه است، اگر کسی این مقامات را طی کند می‌تواند به این مقام برسد که «کمن زار الله فوق عرشه»، این مقام عجیبی است که همه مقام‌ها در آن وجود دارد، انسان در ابتدای ورود برای دست‌یابی به این مقامات اذن دخول می‌خواهد.
اگر کسی حرم امام معصوم را بیت‌النبوه دید و به او اذن داده شد در مقامات سیر می‌کند،اگر کسی این اذن را یافت با هر جمله زیارت جامعه بر مقامش افزوده می‌شود و شأنی از شؤون ائمه(ع) و بابی از باب‌های توحید بر او گشوده می‌شود.
انسان تا از همه جنود جهل مبرا نشده باشد همه ولایت به او داده نمی‌شود و در حرم انسان می‌تواند به این پاکی دست یابد و همه ولایت را پذیرا شود.
نماز و حج بابی به سوی امام معصوم(ع) است، از این رو کسی که به دنبال امام جائر و باطل می‌رود دین حقیقی ندارد، باطن همه دین ولایت است، انسان اگر به امام نرسد به خداوند نمی‌تواند برسد.
همه عبادات راهی به سوی امام معصوم هستند
رسیدن به هر مقامی با اذن امام معصوم(ع) ممکن است و همه عبادات فروع و راهی به سوی امام معصوم(ع) هستند، تفاوت زیارت با این فروع این است که فرد مستقیم به سوی امام می‌رود، در حج و نماز انسان با واسطه به امام دست می‌یابد اما اگر انسان وارد وادی امام به صورت مستقیم شود، این زیارت حتی با 70 هزار حج برابری نمی‌کند.
زائر حقیقی کسی است که به خود امام روی می‌آورد و با امام می‌خواهد به سوی خداوند برسد، نماز انسان را به سوی خدا می‌برد و بی‌اهمیتی به آن بی‌اهمیتی به امام است، اما در زیارت با رفتن مستقیم به سوی ولایت امام و محیط مشکوة انوار الهی به سوی نور حرکت می‌کند.
اگر کسی خود امام را درک و با امام به خدا رسید تفاوت بسیاری دارد با کسی که از طریق حج یا عبادت‌های دیگر به خداوند برسد، زیارت امام چیز دیگری است.
در زیارت توصیه شده که به شؤون مختلف امام سلام کنیم،سلام راه درک آن شأن امام است، با سلام دری به یک شأن امام گشوده می‌شود، مانند سلام‌هایی که در زیارت جامعه وارد شده است.
وی تصریح کرد: هر وقت سفره خداوند گسترده می‌شود، از ورودی امام حسین(ع) این امکان میسر می‌شود، در اعمال ماه رجب،‌ شعبان و رمضان این زیارت وارد شده است، همه ابواب توحید با زیارت امام حسین(ع) گشوده می‌‌شود به شرطی که به فرد اذن ورود بدهند.

راسخون به نقل از رسا

يکشنبه 17/10/1391 - 8:17
سخنان ماندگار

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشکر27محمدرسول الله -20/3/1375-بخش سوم: 

و اما گروه خواص. در گروه خواص، باید ببینیم جزو خواصِ طرفدارِ حقّیم، یا از جمله‌ی خواص طرفدار باطل محسوب می‌شویم. این‌جا قضیه برای ما روشن است. خواص جامعه‌ی ما، جزو خواص طرفدار حقّند و در این تردیدی نیست. زیرا به قرآن، به سنّت، به عترت، به راه خدا و به ارزشهای اسلامی دعوت می‌كنند. امروز، جمهوری اسلامی برخوردار از خواصِ طرفدارِ حقّ است. پس، خواصِ طرفدار باطل، حسابشان جداست و فعلاً به آنها كاری نداریم. به سراغِ خواصِ طرفدار حق می‌رویم.
همه‌ی دشواری قضیه، از این‌جا به بعد است. عزیزان من! خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. یك نوع كسانی هستند كه در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همه‌ی متاعهای خوبْ قرار دارند. اینهایی كه ذكر كردیم، همه از متاعهای خوب است. همه‌اش جزو زیباییهای زندگی است. «متاع الحیاة الّدنیا.» متاع، یعنی بهره. اینها بهره‌های زندگی دنیوی است. در قرآن‌كه می‌فرماید «متاع الحیاة الدنیا»، معنایش این نیست كه این متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاعها و بهره‌های زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید كه وقتی پای تكلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهای دنیوی، آن‌جا كه پای امتحان سخت پیش می‌آید، می‌توانید از آن متاعها به راحتی دست بردارید، آن وقتْ حساب است.
می‌بینید كه حتّی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسیم می‌شوند. این مسائل، دقّت و مطالعه لازم دارد. بر حسب اتّفاق نمی‌شود جامعه، نظام و انقلاب را بیمه كرد. باید به مطالعه و دقّت و فكر پرداخت. اگر در جامعه‌ای، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنی كسانی كه می‌توانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اكثریت باشند، هیچ وقت جامعه‌ی اسلامی به سرنوشت جامعه‌ی دوران امام حسین علیه‌السّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عكس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنیا. آنان كه حق شناسند، ولی درعین‌حال مقابل متاع دنیا، پایشان می‌لرزد - در اكثریت بودند، وامصیبتاست!
اصلاً دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، یعنی خانه، یعنی شهوت، یعنی مقام، یعنی اسم و شهرت، یعنی پست و مسؤولیت، و یعنی جان. اگر كسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترك كنند و آن‌جا كه باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می‌افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیكان و دوستانشان، راه خدا را رها كنند، اگر عده‌ی این‌ها زیاد باشد آن وقت دیگر واویلاست. آن وقت حسین‌بن‌علی‌ها به مسلخ كربلا خواهند رفت و به قتلگاه كشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ كار می‌آیند و بنی‌امیّه، هزار ماه بر كشوری كه پیغمبر به وجود آورده بود، حكومت خواهند كرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد، امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!
جامعه‌ی اسلامی، جامعه‌ی امامت است. یعنی در رأس جامعه، امام است. انسانی كه قدرت دارد، اما مردم از روی ایمان و دل، از او تبعیت می‌كنند و پیشوای آنان است. اما سلطان و پادشاه كسی است كه با قهر و غلبه بر مردم حكم می‌راند. مردم دوستش ندارند. مردم قبولش ندارند. مردم به او اعتقاد ندارند. (البته مردمی كه سرشان به تنشان بیرزد.) درعین‌حال، با قهر و غلبه، بر مردم حكومت می‌كند. بنی‌امیّه، امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهی تبدیل كردند و هزار ماه - یعنی نود سال! - در دولت بزرگ اسلامی، حاكمیت داشتند. بنای كجی كه بنی‌امیّه پایه‌گذاری كردند، چنان بود كه بعد از انقلاب علیه آنان و سقوطشان، با همان ساختار غلط در اختیار بنی‌عبّاس قرار گرفت. بنی‌عبّاس كه آمدند، به مدّت شش قرن، به عنوانِ خلفا و جانشینان پیغمبر، بر دنیای اسلام حكومت كردند. خلفا یا به تعبیر بهتر پادشاهان این خاندان، اهل شُرب خمر و فساد و فحشا و خباثت و ثروت‌اندوزی و اشرافیگیری و هزار فسق و فجور دیگر مثل بقیه سلاطینِ عالم - بودند. آنها به مسجد می‌رفتند؛ برای مردم نماز می‌خواندند و مردم نیز به امامتشان اقتدا می‌كردند و آن اقتدا، كمتر از روی ناچاری و بیشتر به خاطر اعتقادات اشتباه و غلط بود؛ زیرا اعتقاد مردم را خراب كرده بودند.
آری! وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اكثریت قاطعشان، در یك جامعه، چنان تغییر ماهیت می‌دهند كه فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می‌كند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر می‌شوند حاكمیت باطل را قبول كنند و در مقابل باطل نمی‌ایستند و از حق طرفداری نمی‌كنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام - با آن وضع - آغاز می‌شود. حكومت به بنی‌امیّه و شاخه‌ی مروان» و بعد به بنی‌عبّاس و آخرش هم به سلسله‌ی سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می‌رسد!
امروز به دنیای اسلام و به كشورهای مختلف اسلامی و سرزمینی كه خانه‌ی خدا و مدینةالنّبی در آن قرار دارد، نگاه كنید و ببینید چه فُسّاق و فُجّاری در رأس قدرت و حكومتند! بقیه‌ی سرزمینها را نیز با آن سرزمین قیاس كنید. لذا، شما در زیارت عاشورا می‌گویید: «اللهمّ العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» در درجه‌ی اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت می‌كنیم، كه حق هم همین است...
 ********************************

اصل و ادامه  این بیانات نغز و پر معنا و درس آموز را میتوانید دنبال کنید:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=4790 

شنبه 16/10/1391 - 15:31
سخنان ماندگار

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

 بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان لشکر27محمد رسول الله-20/3/1375- بخش دوم:

به جماعت بشری كه نگاه كنید، در هر جامعه و شهر و كشوری، از یك دیدگاه، مردم به دو قسم تقسیم می‌شوند: یك قسمْ كسانی هستند كه بر مبنای فكر خود، از روی فهمیدگی و آگاهی و تصمیم‌گیری كار می‌كنند. راهی را می‌شناسند و در آن راه - كه به خوب و بدش كار نداریم - گام برمی‌دارند. یك قِسم اینهایند كه اسمشان را خواص می‌گذاریم. قسم دیگر، كسانی هستند كه نمی‌خواهند بدانند چه راهی درست و چه حركتی صحیح است. در واقع نمی‌خواهند بفهمند، بسنجند، به تحلیل بپردازند و درك كنند. به تعبیری دیگر، تابع جَوّند. به چگونگی جوّ نگاه می‌كنند و دنبال آن جوّ به حركت در می‌آیند. اسم این قسم از مردم را عوام می‌گذاریم. پس، جامعه را می‌شود به خواص و عوام تقسیم كرد. اكنون دقّت كنید تا نكته‌ای در باب خواص و عوام بگویم تا این دو با هم اشتباه نشوند:
خواص چه كسانی هستند؟ آیا قشر خاصّی هستند؟ جواب، منفی است. زیرا در بین خواص، كنار افراد با سواد، آدمهای بی‌سواد هم هستند. گاهی كسی بی‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنی می‌فهمد چه كار می‌كند. از روی تصمیم‌گیری و تشخیص عمل می‌كند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرك ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در ایرانشهر تبعید بودم. در یكی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم كه یكی از آنها راننده بود، یكی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص كلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق می‌شد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر می‌آمدند و از قضایای مذاكرات خود با روحانی شهرشان می‌گفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوامبود. ملاحظه می‌كنید! راننده‌ی كمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی می‌گفت: «چرا وقتی اسم پیغمبر می‌آید یك صلوات می‌فرستید، ولی اسم «آقا» كه می‌آید، سه صلوات می‌فرستید؟!» نمی‌فهمید. راننده به او جواب می‌داد: روزی كه دیگر مبارزه‌ای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، كه یك صلوات هم نمی‌فرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده می‌فهمید، روحانی نمی‌فهمید!
این را مثال زدم تا بدانید خواص كه می‌گوییم، معنایش صاحب لباسِ خاصی نیست. ممكن است مرد باشد، ممكن است زن باشد. ممكن است تحصیلكرده باشد، ممكن است تحصیل نكرده باشد. ممكن است ثروتمند باشد، ممكن است فقیر باشد. ممكن است انسانی باشد كه در دستگاههای دولتی خدمت می‌كند، ممكن است جزو مخالفین دستگاههای دولتی طاغوت باشد. خواص كه می‌گوییم - از خوب و بدش - (خواص را هم باز تقسیم خواهیم كرد) یعنی كسانی كه وقتی عملی انجام می‌دهند، موضعگیری‌ای می‌كنند و راهی انتخاب می‌كنند، از روی فكر و تحلیل است. می‌فهمند و تصمیم می‌گیرند و عمل می‌كنند. اینها خواصند. نقطه‌ی مقابلش هم عوام است. عوام یعنی كسانی كه وقتی جوّ به سمتی می‌رود، آنها هم دنبالش می‌روند و تحلیلی ندارند. یك وقت مردم می‌گویند «زنده باد!» این هم نگاه می‌كند، می‌گوید «زنده باد!» یك وقت مردم می‌گویند «مرده باد!» نگاه می‌كند، می‌گوید «مرده باد!» یك وقت جوّ این طور است؛ این‌جا می‌آید. یك وقت جو آن طور است؛ آن‌جا می‌رود!
یك وقت - فرض بفرمایید - حضرت «مسلم»وارد كوفه می‌شود. می‌گویند: «پسر عموی امام حسین علیه‌السّلام آمد. خاندان بنی‌هاشم آمدند. برویم. اینها می‌خواهند قیام كنند، می‌خواهند خروج كنند» و چه و چه. تحریك می‌شود، می‌رود دُور و بَرِ حضرت مسلم؛ می‌شوند هجده هزار بیعت كننده با مسلم! پنج، شش ساعت بعد، رؤسای قبایل به كوفه می‌آیند؛ به مردم می‌گویند: «چه كار می‌كنید؟! با چه كسی می‌جنگید؟! از چه كسی دفاع می‌كنید؟! پدرتان را در می‌آورند!» اینها دور و بر مسلم را خالی می‌كنند و به خانه‌هایشان بر می‌گردند. بعد كه سربازان ابن زیاد دور خانه‌ی «طوعه» را می‌گیرند تا مسلم را دستگیر كنند، همینها از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و علیه مسلم می‌جنگند! هر چه می‌كنند، از روی فكر و تشخیص و تحلیل درست نیست. هر طور كه جوّ ایجاب كرد، حركت می‌كنند. اینها عوامند. بنابراین، در هر جامعه، خواصی داریم و عوامی. فعلاً «عوام» را بگذاریم كنار و سراغ خواص برویم.
خواص، طبعاً دو جبهه‌اند: خواصِ جبهه‌ی حق و خواص جبهه‌ی باطل. عدّه‌ای اهل فكر و فرهنگ و معرفتند و برای جبهه‌ی حق كار می‌كنند. فهمیده‌اند حق با كدام جبهه است. حق را شناخته‌اند و براساس تشخیص خود، برای آن، كار و حركت می‌كنند.اینها یك دسته‌اند. یك دسته هم نقطه‌ی مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم كه «عدّه‌ای اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین، علیهما السّلام هستند و طرفدار بنی‌هاشمند. عدّه‌ای دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنی‌امیّه‌اند.» بین طرفداران بنی‌امیّه هم، افراد با فكر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.
پس خواصِ یك جامعه، به دو گروهِ خواصِ طرفدار حق و خواصِ طرفدار باطل تقسیم می‌شوند. شما از خواص طرفدار باطل چه توقّع دارید؟ بدیهی است توقّع این است كه بنشینند علیه حق و علیه شما برنامه‌ریزی كنند. لذا باید با آنها بجنگید. با خواص طرفدار باطل باید جنگید. این‌كه تردید ندارد.
همین‌طور كه برای شما صحبت می‌كنم، پیش خودتان حساب كنید و ببینید كجایید؟ این‌كه می‌گوییم سررشته‌ی مطلب، سپرده به دست ذهن؛ یعنی تاریخ را با قصّه اشتباه نكنیم. تاریخ یعنی شرح حال ما، در صحنه‌ای دیگر:
خوشتر آن باشد كه وصف دلبران   *  گفته آید در حدیث دیگران
تاریخ یعنی من و شما؛ یعنی همینهایی كه امروز این‌جا هستیم. پس، اگر ما شرحِ تاریخ را می‌گوییم، هر كداممان باید نگاه كنیم و ببینیم در كدام قسمتِ داستان قرار گرفته‌ایم. بعد ببینیم كسی كه مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل كرد كه ضربه خورد؟ مواظب باشیم آن طور عمل نكنیم.
فرض كنید شما در كلاس آموزش تاكتیك، شركت كرده‌اید. در آن‌جا مثلاً جبهه‌ی دشمن فرضی را مشخّص می‌كنید، جبهه خودی فرضی را هم مشخّص می‌كنید. بعد متوجّه تاكتیك غلط جبهه‌ی خودی می‌شوید و می‌بینید كه طراح نقشه‌ی خودی، فلان اشتباه را كرده است. شما دیگر در وقتی كه می‌خواهید تاكتیك طرّاحی كنید، نباید مرتكب آن اشتباه شوید. یا مثلاً تاكتیك درست بوده؛ اما فرمانده یا بیسیمچی یا توپچی یا قاصد و یا سرباز ساده، در جبهه‌ی خودی، فلان اشتباه را كرده‌اند. می‌فهمید كه شما نباید آن اشتباه را تكرار كنید. تاریخ، این گونه است.
شما خودتان را در صحنه‌ای كه از صدر اسلام تبیین می‌كنم، پیدا كنید. یك عدّه جزو عوامند و قدرت تصمیم‌گیری ندارند. عوام، بسته به خوش طالعی خود، اگر تصادفاً در مقطعی از زمان قرار گرفتند كه پیشوایانی مثل امام امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و امام راحل ما رضوان‌اللَّه تعالی علیه، بر سرِ كار بودند و جامعه را به سمت بهشت می‌بردند، به ضربِ دستِ خوبان، به سمت بهشت رانده خواهند شد. اما اگر بخت با آنها یار نبود و در مقطعی قرار گرفتند كه «وجعلنا هم ائمة یدعون الی‌النارِ» و یا «الم‌تر الی‌الذین بدلوا نعمةالله كفرا و احلوا قومهم دارالبوارِ. جهنم یصلونها و بئس القرارِ» به سمت دوزخ خواهند رفت. پس، باید مواظب باشید جزو عوام قرار نگیرید.
جزو عوام قرار نگرفتن، بدین معنا نیست كه حتماً در پی كسب تحصیلات عالیه باشید؛ نه! گفتم كه معنای عوام این نیست. ای بسا كسانی كه تحصیلات عالیه هم كرده‌اند؛ اما جزو عوامند. ای بسا كسانی كه تحصیلات دینی هم كرده‌اند؛ اما جزو عوامند. ای بسا كسانی كه فقیر یا غنی‌اند؛ اما جزو عوامند. عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. باید مواظب باشیم كه به این جَرگه نپیوندیم. یعنی هر كاری می‌كنیم از روی بصیرت باشد. هر كس كه از روی بصیرت كار نمی‌كند، عوام است. لذا، می‌بینید قرآن درباره‌ی پیغمبر می‌فرماید: «ادعوا الی‌الله علی بصیرة انا و من اتبعنی.» یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می‌كنیم، به دعوت می‌پردازیم و پیش می‌رویم. پس، اوّل ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج كنید. بكوشید قدرت تحلیل پیدا كنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید.  ... ادامه دارد ..

شنبه 16/10/1391 - 15:26
سخنان ماندگار

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

خلاصه ای از بیانات مقام معظم رهبری در جمه فرماندهان لشکر محمد رسول الله(ص)(1375.3.20)-بخش اول:

اتّفاقی كه افتاده است، در صدر اسلام است. من یك وقت عرض كردم: جا دارد ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، كار كشور اسلامی به جایی رسید كه مردم مسلمان - از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی‌شان، قاری‌شان و اجامر و اوباششان - در كوفه و كربلا جمع شدند و جگر گوشه‌ی پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاك و خون كشیدند؟! خوب؛ انسان باید به فكر فرو رود، كه چرا چنین شد؟ ... البته درسهای عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست. از درسهای عاشورا مهمتر، عبرتهای عاشوراست... كار به جایی برسد كه جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به كوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند!
خارجی معنایش این نیست كه اینها از كشورِ خارج آمده‌اند. آن زمان، اصطلاح خارجی، به معنای امروز به كار نمی‌رفت. خارجی یعنی جزو خوارج. یعنی خروج كننده. در اسلام، فرهنگی است معتنی به این‌كه، اگر كسی علیه امام عادلْ خروج و قیام كند، مورد لعن خدا و رسول و مؤمنین و نیروهای مؤمنین قرار می‌گیرد. پس، خارجی یعنی كسی كه علیه امامِ عادل خروج می‌كند. لذا، همه‌ی مردم مسلمان، آن روز از خارجیها، یعنی خروج‌كننده‌ها، بدشان می‌آمد.
در حدیث است كه «من خرج علی امام عادل فدمه هدر»؛ كسی كه در اسلام، علیه امام عادل خروج و قیام كند، خونش هدر است. اسلامی كه این قدر به خونِ مردم اهمیت می‌دهد، در این‌جا، چنین برخوردی دارد. به هنگام قیام امام حسین علیه‌السّلام كسانی بودند كه پسر پیغمبر، پسر فاطمه‌ی زهرا و پسر امیرالمؤمنین را علیهم‌السّلام را به عنوان خروج كننده بر امام عادل معرفی كردند! امام عادل كیست؟ یزید بن معاویه!
آن عدّه، در معرفی امام حسین علیه‌السّلام به عنوان خروج كننده، موفّق شدند. خوب؛ دستگاهِ حكومتِ ظالم، هر چه دلش می‌خواهد می‌گوید. مردم چرا باید باور كنند؟! مردم چرا ساكت بمانند؟! آنچه بنده را دچار دغدغه می‌كند، همین جای قضیه است. می‌گویم: چه شد كه كار به این‌جا رسید؟! چه شد كه امّت اسلامی كه آن قدر نسبت به جزئیّات احكام اسلامی و آیات قرآنش دقّت داشت، در چنین قضیه‌ی واضحی، به این صورت دچار غفلت و سهل‌انگاری شد كه ناگهان فاجعه‌ای به آن عظمت رخ داد؟! رخدادهایی چنین، انسان را نگران می‌كند. مگر ما از جامعه‌ی زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهماالسّلام قرصتر و محكمتریم؟! چه كنیم كه آن گونه نشود؟ خوب؛ به سؤالی كه گفتیم «چه شد كه چنین شد؟» كسی جواب جامعی نداده است. مسائلی عنوان شده است كه البته كافی و وافی نیست. به همین دلیل، قصد دارم امروز كوتاه و مختصر، درباره‌ی اصل قضیه صحبت كنم. آن‌گاه سررشته‌ی مطلب را به دستِ ذهن شما می‌سپارم تا خودتان درباره‌ی آن فكر كنید. كسانی كه اهل مطالعه و اندیشه‌اند، دنبال این قضیه تحقیق و مطالعه كنند و كسانی كه اهل كار و عملند، دنبال این باشند كه با چه تمهیداتی می‌توان جلو تكرار چنین قضایایی را گرفت؟
اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممكن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ی اسلامی ما كارش به جایی برسد كه در زمان امام حسین علیه‌السّلام رسیده بود. مگر این‌كه چشمان تیزی تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینی راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فكری كار را هدایت كنند و اراده‌های محكمی پشتوانه‌ی این حركت باشند. آن وقت، البته، خاكریزِ محكم و دژِ مستحكمی خواهد بود كه كسی نخواهد توانست در آن نفوذ كند. و الاّ، اگر رها كردیم، باز همان وضعیت پیش می‌آید. آن‌وقت، این خونها، همه هدر خواهد رفت.
در آن عهد، كار به جایی رسید كه نواده‌ی مقتولینِ جنگ بدر كه به دست امیرالمؤمنین و حمزه و بقیه‌ی سرداران اسلام، به درك رفته بودند، تكیه بر جای پیغمبر زد، سرِ جگر گوشه‌ی همان پیغمبر را در مقابل خود نهاد و با چوبِ خیزران به لب و دندانش زد و گفت:
                        لیت اشیاخی ببدرٍ شهدوا    *     جزع الخزرج من وقع الاسل
یعنی كشته‌های ما در جنگ بدر، برخیزند و ببینند كه با كشنده‌هایشان چه كار كردیم! قضیه، این است. این‌جاست كه قرآن می‌گوید عبرت بگیرید! این‌جاست كه می‌گوید: «قُلْ سِیرُوا فِی الْأرْضِ» در سرزمین تاریخ سیر كنید و ببینید چه اتّفاقی افتاده است؛ آن‌گاه خودتان را برحذر دارید.... ادامه دارد..

شنبه 16/10/1391 - 15:19
اهل بیت

ایستگاه عاشقان اباعبدالله

 بصیرت بی نظیر حضرت عباس ع و چگونگی شهادت ایشان در بیانات مقام معظم رهبری:

آن‌طور كه از مجموع قراین به دست مى‌آید، از مردان رزم‌آور - غیر از كودك شش ماهه، یا بچه یازده ساله - اباالفضل العبّاس آخرین كسى است كه قبل از امام حسین به شهادت رسیده است؛ و این شهادت هم باز در راه یك عمل بزرگ - یعنى آوردن آب براى لب‌تشنگان خیمه‌هاى اباعبداللَّه الحسین - است. در زیارات و كلماتى كه از ائمه علیهم‌السّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روى دو جمله تأكید شده است: یكى بصیرت، یكى وفا. بصیرت اباالفضل العبّاس كجاست؟ همه یاران حسینى، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، وقتى كه فرصتى پیدا شد كه او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنى آمدند به او پیشنهاد تسلیم و امان‌نامه كردند و گفتند ما تو را امان مى‌دهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانه‌اى كرد كه دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم؟! واى بر شما! اف بر شما و امان‌نامه شما!(1) نمونه دیگرِ بصیرت او این بود كه به سه نفر از برادرانش هم كه با او بودند، دستور داد كه قبل از او به میدان بروند و مجاهدت كنند؛ تا این‌كه به شهادت رسیدند. مى‌دانید كه آنها چهار برادر از یك مادر بودند: اباالفضل العبّاس - برادر بزرگتر - جعفر، عبداللَّه و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود براى حسین‌بن‌على قربانى كند؛ به فكر مادر داغدارش هم نباشد كه بگوید یكى از برادران برود تا این‌كه مادرم دلخوش باشد؛ به فكر سرپرستى فرزندان صغیر خودش هم نباشد كه در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است. وفادارى حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفى در همه دهانها است كه امام حسین علیه‌السّلام حضرت اباالفضل را براى آوردن آب فرستاد. اما آنچه كه من در نقلهاى معتبر - مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابن‌طاووس - دیدم، اندكى با این نقل تفاوت دارد. كه شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر مى‌كند. در این كتابهاى معتبر این‌طور نقل شده است كه در آن لحظات و ساعت آخر، آن‌قدر بر این بچه‌ها و كودكان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگى فشار آورد كه خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حركت كرد و به طرف همان شریعه فرات - شعبه‌اى از نهر فرات كه در منطقه بود - رفتند، بلكه بتوانند آبى بیاورند. این دو برادر شجاع و قوى‌پنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یكى امام حسین در سن نزدیك به شصت سالگى است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نام‌آوران بى‌نظیر است. دیگرى هم برادر جوان سى‌وچند ساله‌اش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتى كه همه او را شناخته‌اند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهى پشت به پشت هم، در وسط دریاى دشمن، صف لشكر را مى‌شكافند. براى این‌كه خودشان را به آب فرات برسانند، بلكه بتوانند آبى بیاورند. در اثناى این جنگِ سخت است كه ناگهان امام حسین احساس مى‌كند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است كه اباالفضل به آب نزدیكتر شده و خودش را به لب آب مى‌رساند. آن‌طور كه نقل مى‌كنند، او مشك آب را پر مى‌كند كه براى خیمه‌ها ببرد. در این‌جا هر انسانى به خود حق مى‌دهد كه یك مشت آب هم به لبهاى تشنه خودش برساند؛ اما او در این‌جا وفادارى خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتى كه آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فذكر عطش الحسین»؛ به یاد لبهاى تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهاى العطش دختران و كودكان، شاید به یاد گریه عطشناك على‌اصغر افتاد و دلش نیامد كه آب را بنوشد. آب را روى آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است كه آن حوادث رخ مى‌دهد و امام حسین علیه‌السّلام ناگهان صداى برادر را مى‌شنود كه از وسط لشكر فریاد زد: «یا اخا ادرك اخاك».

اقتباس از:خطبه های نماز جمعه تهران.فروردین 79

***************************************

1) ارشاد، ج 2، ص 89

شنبه 16/10/1391 - 10:17
شعر و قطعات ادبی

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

...شد چهلم روزعزای حسیـن
جان جهان باد فدای حسیــن...

و باز اربعین از راه رسید ،سیل مشتاقان و دلسوختگان در وعده گاه عشق و حقیقت،کربلای معلا سر بر آستان دوست نهاده و سرشک ماتم و اندوه می ریزند و همنوا با جابر و عطیه و هم نوحه با پیام آور کربلا؛زینب و کاروان آسمانی آزادگان ،وهم صدا با عرشیان و افلاکیان فقط و فقط یک ذکر را هم خوانی می کنند که: لبیک یا حسین(ع)... اما ما جاماندگان همیشه گرفتار و وابسته دنیا و روزگار راه و چاره ای جز حسرت و حسرت و حسرت نداریم و به این دلخوشیم که شاید اگر عنایتی شد از راه دور صلی الله علیک یا حسین ی را بر لب جاری کنیم شاید که در روز جزا وقتی ندای اَینَ زوّار الحسین(ع) را شنیدیم تـنمان نلرزد و اشکی در چشمان حلقه زده امید و رجایی داشته باشیم...! 

چهارشنبه 13/10/1391 - 9:9
اهل بیت

ایستگاه عاشقان ابا عبدالله

سه شنبه 12/10/1391 - 15:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته