یک دوست،هدیه ای است که شما به خود می دهید.
فکر هر کس به قدر همّت اوست.
بیایید مغرور و وابسته به قشری خاص نباشیم زیرا ذهنِ شاعر و دُمِ عقرب هر دو با افتخار از خاک اوج می گیرند.
جبران خلیل جبران
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
جانم بسوختی و به جان دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
تلخ ترین چیز در غصه ی امروز ما خاطره ی شادی و سرور دیروز ماست.
ما اغلب از فرداهای خود وام می گیریم تا قرض های دیروز خود را پرداخت کنیم.
درختان شعرهایی هستند که زمین بر بلندی آسمان می نویسد.
شاید کسی موفق به دیدن سپیده ی سحری باشد که از شب به جا مانده است.
اگر خود زمستان بگوید که بهار در قلب من است چه کسی حرفش را باور می کند؟
واقعیت سکوت ماست و حاصل آن پرحرفی