عزاداری برای شهید کربلا،انتقال فرهنگ شهادت به نسلهای آینده است.
جواد محدّثی
عزاداری،احیاء خط خون و شهادت،و رساندن صدای مظلومیت آل علی به گوش تاریخ است.
عزاداران حسینی،پروانگانی شیفته ی نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته و از شعله ی شمع،پیراهن عشق پوشیده اند و آماده ی جان باختن و پر سوختن و فدا شدن اند.
منا یک قربانگاه بود،و...کربلا،قربانگاهی دیگر
تنها هاجر وابراهیم نبودند که اسماعیل را به مذبح آوردند،
محمّد و علی و فاطمه(علیهم السّلام)نیز حسین را به قربانگاه عشق فرستادند.
برای رسیدن به کربلا،باید اراده ای آهنین،قلبی شجاع و عشقی سوزان داشت و در این سفر،باید ره توشه ای از صبر و یقین،پاپوشی از توکل،سلاحی از ایمان و مرکبی از جان داشت،تا به منزل رسید،چرا که راه کربلا،از صحرای عشق و میدان فداکاری و پیچ و خم خوف و خطر می گذرد.
زائر حسین(ع)باید تمثیلی از شداید و رنجها و سوز و گدازها و خوف و عطشها را در خویش پدید آورد و کربلایش کرب و بلا باشد.
دانشگاه کربلا باز است و شاگرد می پذیرد،از هر جا که باشد،هر که باشد...
ای حسین...
ای عارف مسلح!
کربلای تو،عشق را معنی کرد و انقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو،حضور همیشگی در همه ی زمانها و زمینها بود.
محرّم،حریم ایمان و حصار قرآن است.
مُحرّم،ماه پاسداری از حرمت انسان است.
محرّم،وجدان همیشه بیدار تاریخ،و گلوی هماره فریادگر زمان است.
مُحرّم را حُلولِ ماه آمد
جهانِ جان ز گردِ راه آمد
مُحرّم ماهِ خون ماهِ پیام است
مُحرّم خود قعودی در قیام است
محرّم،فروردین جانهاست و بهار ایمانهای سست شده و طراوت اندیشه های مرده و افسرده و خوابیده،و شکوفایی غنچه های بسته ی بیداری و آگاهی و ایثار و فداکاری است.
آیا خطایی بزرگتر از این هست که معرفت ما به خطاهای دیگران بیش از معرفت ما به خطاهای خودمان باشد.
جبران خلیل جبران