• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6580
تعداد نظرات : 457
زمان آخرین مطلب : 3547روز قبل
اهل بیت

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم :
یَا فَاطِمَةُ كُلُّ عَیْنٍ بَاكِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّة .
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏44، ص: 293 .
اى فاطمه! هر چشمى فرداى قیامت گریان است غیر از چشمى كه در مصیبت حسین گریه كند ؛ صاحب آن چشم خندان است و مژده نعمت‏هاى بهشت به وى داده خواهد شد .
عزادارى وگریه از سنّتهاى آفرینش :
یكى از سنن الهى در انسان كه جنبه  فطرى و ذاتى هم دارد عكس العمل هاى روحى وروانى او در هنگام مواجهه وبرخورد با پیش آمدهاى شادى آور ویا اندوهگین است . كه هنگام شنیدن خبر ویا روبرو شدن با پدیده اى غیر منتظره احساسات درونى تحریك و عكس العمل متناسب از او دیده مى شود.
این حالت در برابر حوادث تلخ به مصائب ورنجها تعبیر مى شود و انسان عكس العمل خود را با اشك وگریه وافسوس ابراز مى دارد .
همان گونه كه در برابر حوادث و صحنه هاى خوش وخبرهاى خوشحال كننده ، حالت درونى خود را باشادى وخوشى اظهار مى كند .
مادرى كه فرزند ویا یكى از عزیزانش را از دست داده وقطرات اشكش حكایت از رنج درونى وروحى او دارد ، ودر مرگ عزیزش بى تابى مى كند نمونه اى روشن از احساسات فطرى مادرانه است كه نه تنها مذمّت وسرزنش نمى شود ؛ بلكه تحسین برانگیز و غرورآفرین نیز مى باشد .
بنابراین ، نوحه سرائى و عزادارى و مرثیه خوانى خواستگاه اصلى آن فطرت و نهاد انسان ها است ، ونفى آن به معناى نفى فطریّات خواهد بود .
هریک از معصومین علیهم السلام ویژگی های خاصی داشته اند که دیگران از آن بی بهره بوده اند . حضرت سید الشهداء علیه السلام نیز دارای ویژگی های است که در میان معصومان کسی به آن متصف نیست ؛ از جمله این که تمامی پیامبران و اوصیاء بر مصائب آن حضرت اشک ریخته اند ؛ هم قبل از تولد و هم بعد از آن ، و این اشک ها را مایه مباهات و فخر خود دانسته اند .
ما در این جا به چند مورد از گریه های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اشاره می کنیم . روایت در این باب ، بیش از آن است که بتوان همه آن ها را در این مختصر جمع کرد ، ما از باب مشت نمونه خروار چند روایت از طریق شیعه و چند روایت دیگر از کتاب های معتبر اهل سنت نقل می کنیم .
گریه پیامبر اسلام در روایات شیعه :
روایات فراوانی از طریق شیعه در این باره نقل شده است که ما فقط به چند روایت اشاره می کنیم . مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف عیون اخبار الرضاء علیه السلام می نویسد :
... فَلَمَّا كَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ جَاءَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَقَالَ یَا أَسْمَاءُ هَلُمِّی ابْنِی فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَةٍ بَیْضَاءَ فَأَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَى وَ أَقَامَ فِی الْیُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ فَبَكَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِمَّ بُكَاؤُكَ قَالَ عَلَى ابْنِی هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ مِنْ بَعْدِی لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِی فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِیبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِه‏ ...
عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج‏2 ، ص 26 .
اسماء گوید : در سال بعد حسین (علیه السّلام) متولّد شد ، رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) به سراغ او آمد و فرمود : اى اسماء فرزندم را بیاور ، اسماء حسین را در حالى كه در پارچه‏ سفیدى پیچیده شده بود به دست آن حضرت داد ، و ایشان (صلّى اللَّه علیه و آله) در گوش راست او (علیه السّلام) اذان و در گوش چپش اقامه خواند ، آنگاه او را در آغوش گرفت و گریست ، اسماء گفت : پدر و مادرم فداى تو باد ، گریه براى چیست و از چه رو میگریى ؟ حضرت فرمود : بر حال این فرزندم مى‏ گریم ، عرض كردم یا رسول اللَّه ! او هم اکنون به دنیا آمده است ! حضرت فرمود : ستمكاران او را پس از من شهید مى‏كنند ، خدا شفاعت مرا نصیب آنان نگرداند ، آنگاه فرمود : اى اسماء این خبر را (كه او را مى‏كشند) به فاطمه نرسانید ، زیرا او تازه فارغ گشته است‏ .
مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه در کتاب الإرشاد می نویسد :
عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا ذَاتَ لَیْلَةٍ فَغَابَ عَنَّا طَوِیلًا ثُمَّ جَاءَنَا وَ هُوَ أَشْعَثُ أَغْبَرُ وَیَدُهُ مَضْمُومَةٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاكَ أَشْعَثَ مُغْبَرّاً فَقَالَ أُسْرِیَ بِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ إِلَى مَوْضِعٍ مِنَ الْعِرَاقِ یُقَالُ لَهُ كَرْبَلَاءُ فَرَأَیْتُ فِیهِ مَصْرَعَ الْحُسَیْنِ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ وُلْدِی وَ أَهْلِ بَیْتِی فَلَمْ أَزَلْ أَلْتَقِطُ دِمَاءَهُمْ فِیهَا هِیَ فِی یَدِی وَ بَسَطَهَا فَقَالَ خُذِیهِ وَ احْتَفِظِی بِهِ فَأَخَذْتُهُ فَإِذَا هِیَ شِبْهُ تُرَابٍ أَحْمَرَ فَوَضَعْتُهُ فِی قَارُورَةٍ وَ شَدَدْتُ رَأْسَهَا وَ احْتَفَظْتُ بِهَا فَلَمَّا خَرَجَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) مُتَوَجِّهاً نَحْوَ أَهْلِ الْعِرَاقِ كُنْتُ أُخْرِجُ تِلْكَ الْقَارُورَةَ فِی كُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ فَأَشَمُّهَا وَ أَنْظُرُ إِلَیْهَا ثُمَّ أَبْكِی لِمُصَابِهَا فَلَمَّا كَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ أَخْرَجْتُهَا فِی أَوَّلِ النَّهَارِ وَ هِیَ بِحَالِهَا ثُمَّ عُدْتُ إِلَیْهَا آخِرَ النَّهَارِ فَإِذَا هِیَ دَمٌ عَبِیطٌ فَضَجِجْتُ فِی بَیْتِی وَ كَظَمْتُ غَیْظِی مَخَافَةَ أَنْ یَسْمَعَ أَعْدَاؤُهُمْ بِالْمَدِینَةِ فَیُسْرِعُوا بِالشَّمَاتَةِ فَلَمْ أَزَلْ حَافِظَةً لِلْوَقْتِ وَ الْیَوْمِ حَتَّى جَاءَ النَّاعِی یَنْعَاهُ فَحُقِّقَ مَا رَأَیْتُ‏ .
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص130 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه . و إعلام الورى بأعلام الهدى ، ص 219 ، الفصل الثالث فی ذكر بعض خصائصه و مناقبه و فضائله .
از ام سلمه روایت شده كه وى گوید : در یكى از شب‏ها حضرت رسول از ما دور شدند و این غیبت مقدارى بطول انجامید ، پس از مدتى‏ آمدند در حالى كه غبار آلود و گرفته به نظر میرسیدند ، و دست خود را هم بهم گذاشته بودند ، عرض كردم : یا رسول اللَّه ترا غبار آلود مى‏بینم ، فرمودند : مرا در این شب به عراق بردند و در محلى بنام كربلا فرود آوردند ، و من در آن جا محل شهادت حسین را دیدم كه با گروهى از فرزندان و اهل بیتم در آن جا شهید خواهند شد ، و من همواره خون آن ها را جمع می كردم و اینك مقدارى از آن خون ها در دست من موجود است .
در این هنگام پیغمبر خون‏ها را به من دادند و فرمودند : این خون را نگهدارید من خون را از آن جناب گرفتم ؛ در حالى كه مانند خاك سرخى بودند ، خون را در میان شیشه‏اى نگهداشتم ، هنگامى كه حسین علیه السّلام به طرف عراق حركت كردند من هر روز آن شیشه را نگاه میكردم و او را مى‏بوئیدم ، و به مصیبت او میگریستم .
روز دهم محرم كه فرا رسید اول روز به شیشه نگاه كردم او را به حال اول دیدم و در آخر روز بار دیگر در وى نگاه كردم مشاهده كردم تبدیل بخون غلیظى شده ، ناگهان فریادى كشیدم ، و لیكن از ترس دشمنان او مطلب را مخفى داشتم ، من همواره در انتظار بودم كه ناگهان خبر قتل حسین بن علی علیهما السّلام را در مدینه اعلام كردند .
و نیز می‌نویسد :
وَ رَوَى السَّمَّاكُ عَنِ ابْنِ الْمُخَارِقِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ وَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) فِی حَجْرِهِ إِذْ هَمَلَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَاكَ تَبْكِی جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَعَزَّانِی بِابْنِیَ الْحُسَیْنِ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّ طَائِفَةً مِنْ أُمَّتِی سَتَقْتُلُهُ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی‏ .
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص130 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه . و إعلام الورى بأعلام الهدى ، ص 219 .
ام سلمه گوید : یكى از روزها حضرت رسول نشسته بودند و حسین علیه السّلام نیز در دامن او بودند ، در این هنگام ناگهان چشمانش پر اشگ شد ، عرض كردم :
یا رسول اللَّه تو را گریان مشاهده می كنم . فرمود : جبرئیل نزد من آمد و مرا نسبت به حسین تسلیت گفت ، و به من اطلاع داد كه گروهى از امت من او را خواهند كشت ، خداوند آنان را از شفاعت من محروم می گرداند .
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص129 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه .
گریه پیامبر اسلام در روایات اهل سنت :
شمس الدین ذهبی كه از استوانه‌های علمی اهل سنت به حساب می‌آید در كتاب تاریخ الإسلام می‌نویسد:
وقال الإمام أحمد فی مسنده ثنا محمد بن عبید ثنا شرحبیل بن مدرك عن عبد الله بن نجی عن أبیه أنه سار مع علی وكان صاحب مطهرته فلما حاذى نینوى وهو سائر إلى صفین فنادى اصبر أبا عبد الله بشط الفرات قلت وما ذاك قال دخلت على النبی صلى الله علیه وسلم وعیناه تفیضان فقال قام من عندی جبریل فحدثنی أن الحسین یقتل بشط الفرات وقال هل لك أن أشمك من تربته قلت نعم فقبض قبضة من تراب فأعطانیها فلم أملك عینی أن فاضتا وروى نحوه ابن سعد عن المدائنی عن یحیى بن زكریا عن رجل عن الشعبی أن علیاً قال وهو بشط الفرات صبراً أبا عبد الله وذكر الحدیث وقال عمارة بن زاذان ثنا ثابت عن أنس قال استأذن ملك القطر على النبی صلى الله علیه وسلم فی یوم أم سلمة فقال یا أم سلمة احفظی علینا الباب لا یدخل علینا أحد فبینا هی على الباب إذ جاء الحسین فاقتحم الباب ودخل فجعل یتوثب على ظهر النبی صلى الله علیه وسلم فجعل النبی صلى الله علیه وسلم یلثمه فقال الملك أتحبه قال نعم قال فإن أمتك ستقتله إن شئت أریتك المكان الذی یقتل فیه قال نعم فجاءه بسهلة أو تراب أحمرقال ثابت فكنا نقول إنها كربلاء عمارة صالح الحدیث رواه الناس عن شیبان عنه وقال علی بن الحسین بن واقد حدثنی أبی ثنا أبو غالب عن أبی أمامة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لنسائه لا تبكوا هذا الصبی یعنی حسیناً فكان یوم أم سلمة فنزل جبریل فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لأم سلمة لا تدعی أحداً یدخل فجاء حسین فبكى فخلته أم سلمة یدخل فدخل حتى جلس فی حجر رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال جبریل إن أمتك ستقتله قال یقتلونه وهم مؤمنون قال نعم وأراه تربته رواه الطبرانی وقال إبراهیم بن طهمان عن عباد بن إسحاق وقال خالد بن مخلد واللفظ له ثنا موسى بن یعقوب الزمعی كلاهما عن هاشم بن هاشم الزهری عن عبد الله بن زمعة قال أخبرتنی أم سلمة أن رسول الله صلى الله علیه وسلم اضطجع ذات یوم فاستیقظ وهو خاثر ثم اضطجع ثم استیقظ وهو خاثر دون المرة الأولى ثم رقد ثم استیقظ وفی یده تربة حمراء وهو یقبلها فقلت ما هذه التربة قال أخبرنی جبریل أن الحسین یقتل بأرض العراق وهذه تربتها وقال وكیع ثنا عبد الله بن سعید عن أبیه عن عائشة أو أم سلمة شك عبد الله أن النبی صلى الله علیه وسلم قال لها دخل علی البیت ملك لم یدخل علی قبلها فقال لی إن ابنك هذا حسیناً مقتول وإن شئت أریتك من تربة الأرض التی یقتل بها
رواه عبد الرزاق عن عبد الله بن سعید بن أبی هند مثله إلا أنه قال أم سلمة ولم یشك
وإسناده صحیح رواه أحمد والناس
وروی عن شهر بن حوشب وأبی وائل كلاهما عن أم سلمة نحوه
تاریخ الإسلام ذهبی ج5/ص102
احمد بن حنبل در مسندش گفته است که ... همراه علی می رفت وظرف آب حضرت را همراه داشت . پس وقتی به نینوا رسید – در حالیکه به صفین می رفت – پس صدا زد که ای ابا عبد الله در شط فرات صبر کن . گفتم این چه معنی دارد ؟ فرمودند : به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رفتم وحال آنکه دو چشم ایشان (مانندچشمه) می جوشید . پس به من فرمودند که جیریل در کنار من ایستاد وگفت که حسین در کنار شط فرات کشته می شود . وگفت آیا می خواهی که بوی تربت وی را احساس کنی ؟ گفتم آری ، پس کفی از خاک وی را گرفته به من داد ، پس نتوانستم که جلوی اشک چشم خود را بگیرم ...
... از انس نقل شده است که فرشته باران در روز ام سلمه( روزی که رسول خدا در خانه وی بودند) از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اجازه حضور گرفت . پس حضرت فرمودند که ای ام سلمه ، مراقب در باش که کسی بر ما وارد نشود . در این هنگام حسین علیه السلام آمد پس با اصرار وارد اتاق شد و بر پشت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پرید .ورسول خدا او را بوسیدند ؛ پس فرشته باران گفت: آیا او را دوست می دارید؟ حضرت فرمودند : آری ، گفت : بدرستیکه امت تو او را بعد از تو می کشند . اگر بخواهید مکان شهادت وی را به شما نشان خواهم داد . پس حضرت قبول فرمودند . پس وی حضرت را در کنار تپه ای یا خاک سرخی آورد .
ثابت گفت : ما آن را کربلا می گفتیم. روایتهای عماره روایات خوبی است .
...رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به همسرانشان فرمودند این کودک – حسین – را به گریه نیندازید . پس نوبت ام سلمه شده بود که جبریل نازل شد پس حضرت به ام سلمه فرمودند که نگذار کسی وارد اتاق شود . پس حسین آمد و شروع به گریه کرد . پس ام سلمه اجازه داد که ایشان وارد شود . پس وارد شده بر دامان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشست . پس جبریل گفت که ام تو او را خواهند کشت . حضرت پرسیدند او را می کشند وحال آنکه مومنند!!!(ادعای ایمان دارند؟) گفت آری وتربتش را به حضرت نشان داد .
...ام سلمه به من خبر داد که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روزی خوابیده بودند ، پس در حالت ناراحتی بیدار شدند ، سپس دوباره استراحت فرموده ودوباره بیدار شدند و حال آنکه گرفتگی ایشان کمتر بود .دوباره خوابیدند وبیدار شدند و در دستشان خاک سرخی بود که آن را می بوسیدند . سوال کردم که این خاک چیست؟ فرمودند جبریل به من خبر داد که حسین در عراق کشته خواهد شد و این تربت وی است ...
رسول خدا به وی فرمودند که فرشته ای به نزد من آمد که تا کنون نیامده بود .پس گفت که فرزندت حسین کشته خواهد شد و اگر بخواهی خاک زمینی را که در آن کشته می شود به تو نشان دهم ..... سندش صحیح است احمد و عده ای آن را نقل کرده اند .
حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت در کتاب المستدرک علی الصحیحین می نویسد :
( أخبرنا ) أبو عبد الله محمد بن علی الجوهری ببغداد ثنا أبو الأحوص محمد بن الهیثم القاضی ثنا محمد بن مصعب ثنا الأوزاعی عن أبی عمار شداد بن عبد الله عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ بِنْتِ الْحَارِثِ أَنَّهَا دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ رَأَیْتُ اللَّیْلَةَ حُلْماً مُنْكَراً قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَتْ إِنَّهُ شَدِیدٌ قَالَ مَا هُوَ قَالَتْ رَأَیْتُ كَأَنَّ قِطْعَةً مِنْ جَسَدِكَ قُطِعَتْ وَ وُضِعَتْ فِی حَجْرِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) خَیْراً رَأَیْتِ تَلِدُ فَاطِمَةُ غُلَاماً فَیَكُونُ فِی حَجْرِكِ فَوَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) فَقَالَتْ وَ كَانَ فِی حَجْرِی كَمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) فَدَخَلْتُ بِهِ یَوْماً عَلَى النَّبِیِّ ص فَوَضَعْتُهُ فِی حَجْرِهِ ثُمَّ حَانَتْ مِنِّی الْتِفَاتَةٌ فَإِذَا عَیْنَا رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) تُهْرَاقَانِ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لَكَ قَالَ أَتَانِی جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَأَخْبَرَنِی أَنَّ أُمَّتِی سَتَقْتُلُ ابْنِی هَذَا وَ أَتَانِی بِتُرْبَةٍ مِنْ تُرْبَتِهِ حَمْرَاء .
المستدرك ، الحاكم النیسابوری ، ج 3 ، ص 176 – 177 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 196 – 197 و البدایة والنهایة ، ابن كثیر ، ج 6 ، ص 258 و .
ام الفضل دختر حارث روزى حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شده عرضه داشت دیشب خواب وحشتناكى دیدم . آن حضرت فرمود : خواب خود را بگو . عرضه كرد خواب عجیبى است كه از اظهار آن خوددارى مى‏كنم . فرمود : در عین حال باز هم خوابت را نقل كن . عرض كرد : در خواب دیدم مانند آن كه قطعه از بدن شما جدا شد و در دامن من افتاد . رسول خدا فرمود : خواب بسیار خوبى دیدى . به زودى فاطمه (علیها السلام) فرزندى خواهد آورد و آن فرزند در دامن تو خواهد بود و چون حسین (علیه السلام) متولد شد آن حضرت در دامن من قرار گرفت .
روزى همچنان كه حسین (علیه السلامم) در دامن من بود به ر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شدم . حضرت نگاهى به حسین نمود و دیدگانش اشك آلود شد . عرضه داشتم پدر و مادرم فداى شما باد چرا گریستید ؟ فرمود : هم اكنون جبرئیل بر من نازل شد و خبر داد امت من به زودى همین فرزند مرا شهید مى‏كنند و خاكى از خاك سرخ رنگ او براى من آورد .
حاکم نیشابوری بعد از نقل حدیث می گوید :
هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .
و باز در جای دیگر ، می نویسد :
أخبرناه أبو الحسین علی بن عبد الرحمن الشیبانی بالكوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاری ثنا خالد بن مخلد القطوانی قال حدثنی موسى بن یعقوب الزمعی أخبرنی هاشم بن هاشم بن عتبة بن أبی وقاص عن عبد الله بن وهب بن زمعة قال أخبرتنی أم سلمة رضی الله عنها ان رسول الله صلى الله علیه وآله اضطجع ذات لیلة للنوم فاستیقظ وهو حائر ثم اضطجع فرقد ثم استیقظ وهو حائر دون ما رأیت به المرة الأولى ثم اضطجع فاستیقظ وفی یده تربة حمراء یقبلها فقلت ما هذه التربة یا رسول الله قال أخبرنی جبریل (علیه الصلاة والسلام) ان هذا یقتل بأرض العراق للحسین فقلت لجبریل أرنی تربة الأرض التی یقتل بها فهذه تربتها هذ حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه .
المستدرك ، الحاكم النیسابوری ، ج 4 ، ص 398 .
عبد الله بن زمعه می گوید : امّ سلمه به من خبر داد که : در یكى از شب ها، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خوابیده بودكه ناگهان با حالت اضطراب و نگرانى از خواب بیدار گشت . دوباره دراز كشید و خواب چشمهایش را ربود . طولى نکشید که باز بیدار شد ؛ در حالی كه اضطرابش كمتر از بار اوّل به نظر مى‏رسید . مجدداً دراز كشید و خوابش برد و بیدار گشت ؛ در حالی كه مقدارى خاك سرخ رنگ در دستش بود و آن را مى‏بوئید و مى‏بوسید ! عرض كردم : یا رسول الله ! این تربت چیست ؟ در پاسخ فرمود : جبرئیل به من اطلاع داد كه حسین (علیه السلام) را در سرزمین عراق به شهادت مى ‏رسانند . از جبرئیل درخواست كردم تا از خاك سرزمینى كه در آن به شهادت مى‏رسد به من ارائه دهد . این تربت ، همان تربت است .
حاكم نیشابوری می گوید : این حدیث طبق نظر بخارى و مسلم ، از احادیث صحیح است ؛ اما آن ها روایت نكرده ‏اند.
و نیز طبرانی در معجم کبیر و هیثمی در مجمع الزوائد و متقی هندی در کنز العمال می نویسند :
وعن أم سلمة قالت كان رسول الله صلى الله علیه وسلم جالسا ذات یوم فی بیتی قال لا یدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسین فسمعت نشیج رسول الله صلى الله علیه وسلم یبكى فأطلت فإذا حسین فی حجره والنبی صلى الله علیه وسلم یمسح جبینه وهو یبكی فقلت والله ما علمت حین دخل فقال إن جبریل علیه السلام كان معنا فی البیت قال أفتحبه قلت أما فی الدنیا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض یقال لها كربلاء فتناول جبریل من تربتها فأراها النبی صلى الله علیه وسلم فلما أحیط بحسین حین قتل قال ما اسم هذه الأرض قالوا كربلاء فقال صدق الله ورسوله كرب وبلاء ، وفى روایة صدق رسول الله صلى الله علیه وسلم أرض كرب وبلاء .
المعجم الكبیر ، الطبرانی ، ج 23 ، ص 289 – 290 و مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 9 ، ص 188 – 189 و كنز العمال ، المتقی الهندی ، ج 13 ، ص 656 – 657 و ... .
از ام سلمه نقل شده است كه گفت : در یكى از روزها كه پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله در منزل من نشسته بود ، به من فرمود : مواظب باش احدى بر من وارد نشود . من همچنان مراقب بودم كه ناگهان حسین علیه السلام وارد شد و صداى گریه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بگوشم رسید . دیدم حسین علیه السلام در دامان پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله ـ یا در كنار آن حضرت ـ قرار گرفته بود و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله گریه‏كنان دست بر سر او مى‏كشید . پوزش خواستم و گفتم : به خدا سوگند ! من متوجه ورود او به اتاق نشدم . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود : (از این كه گفتم مواظب باش تا كسى بر من وارد نشود به این دلیل بود كه) جبرئیل در این جا حضور داشت و همین كه حسین علیه السلام را مشاهده كرد پرسید : آیا او را دوست مى‏دارى ؟ در پاسخ گفتم : آرى ! . جبرئیل گفت : امّتت او را در سرزمینى به نام‏ كربلا شهید مى‏كنند .
ام سلمه مى ‏گوید : آنگاه از خاك كربلا مشتى برداشت و به حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله نشان داد . هنگامى كه لشكر دشمن ، حسین علیه السلام را محاصره كردند و خواستند او را به شهادت برسانند ، پرسید : این زمین چه نام دارد ؟ گفتند :كربلا . حسین علیه السلام فرمود : رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله راست فرمود كه این زمین ، «كرب» و «بلا» است .
هیثمی بعد از نقل حدیث می‌گوید :
رواه الطبرانی بأسانید ورجال أحدها ثقات .
و همچنین ، هیثمی در مجمع الزوائد ، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق ، مزّی در تهذیب الکمال و ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب می نویسند :
عن أم سلمة قالت كان الحسن والحسین یلعبان بین یدی رسول الله صلى الله علیه وسلم فی بیتی فنزل جبریل فقال یا محمد إن أمتك تقتل ابنك هذا من بعدك وأومأ بیده إلى الحسین فبكى رسول الله صلى الله علیه وسلم وضمه إلى صدره ثم قال رسول الله صلى الله علیه وسلم یا أم سلمة ودیعة عندك هذه التربة فشمها رسول الله صلى الله علیه وسلم وقال ویح وكرب وبلاء قالت وقال رسول الله صلى الله علیه وسلم یا أم سلمة إذا تحولت هذه التربة دما فاعلمی أن ابنی قد قتل قال فجعلتها أم سلمة فی قارورة ثم جعلت تنظر إلیها كل یوم وتقول إن یوما تحولین دما لیوم عظیم .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج 2 ، ص 300 – 301 و تهذیب الكمال ، المزی ، ج 6 ، ص 408 – 409 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 192 – 193 و ترجمة الإمام الحسین (ع) ، ابن عساكر ، ص 252 – 253 و مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 9 ، ص 189 و ...
از ام سلمه روایت شده كه گفت : حسن و حسین علیهما السّلام در خانه من و در برابر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به بازى مشغول بودند . در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت : اى محمد ! پس از رحلت تو ، امتت این فرزند را (و اشاره به حسین علیه السلام كرد) شهید مى‏كنند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گریست و حسین علیه السلام را به سینه چسبانید . سپس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله تربتى را كه جبرئیل از مرقد شریف حسین علیه السلام آورده بود در دست گرفت و بویید و فرمود : بوى كرب و بلا از آن به مشام مى‏رسد . آنگاه آن خاك را به دست ام سلمه سپرد و فرمود : اى ام سلمه ! مواظب باش و بدان كه هر گاه این تربت مبدل به خون گردید ، فرزندم ، حسین (علیه السلام) به شهادت رسیده است .
ام سلمه ، تربت را در شیشه‏اى ریخت و هر روز به آن تربت‏ نگاه مى‏كرد و مى‏گفت : اى خاك ! روزى كه به خون تبدیل گردى آن روز ، روز عظیمى خواهد بود .
ابن حجر عسقلانی بعد از نقل این حدیث می گوید :
و فى الباب عن عائشة و زینب بنت جحش و أم الفضل بنت الحارث و أبى أمامة و أنس بن الحارث و غیرهم‏ .
در این باره روایاتی از عایشه ، زینب بنت جحش ، ام فضل دختر حارث ، ابو امامه ، انس بن حارث و دیگران ، نیز نقل شده است .
و همچنین هیثمی در روایت دیگری می نویسد :
عن أبی أمامة قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم لنسائه لا تبكوا هذا الصبی یعنى حسینا قال وكان یوم أم سلمة فنزل جبریل فدخل رسول الله صلى الله علیه وسلم الداخل وقال لام سلمة لا تدعی أحدا أن یدخل على فجاء الحسین فلما نظر إلى النبی صلى الله علیه وسلم فی البیت أراد أن یدخل فأخذته أم سلمة فاحتضنته وجعلت تناغیه وتسكنه فلما اشتد فی البكاء خلت عنه فدخل حتى جلس فی حجر النبی صلى الله علیه وسلم فقال جبریل للنبی صلى الله علیه وسلم إن أمتك ستقتل ابنك هذا فقال النبی صلى الله علیه وسلم یقتلونه وهم مؤمنون بی قال نعم یقتلونه فتناول جبریل تربة فقال بمكان كذا وكذا فخرج رسول الله صلى الله علیه وسلم قد احتضن حسینا كاسف البال مغموما فظنت أم سلمة أنه غضب من دخول الصبی علیه فقالت یا نبی الله جعلت لك الفداء انك قلت لنا لا تبكوا هذا الصبی وأمرتنی ان لا أدع أحدا یدخل علیك فجاء فخلیت عنه فلم یرد علیها فخرج إلى أصحابه وهم جلوس فقال إن أمتی یقتلون هذا .
مجمع الزوائد ، الهیثمی ، ج 9 ، ص 189 و المعجم الكبیر ، الطبرانی ، ج 8 ، ص 285 – 286 و تاریخ مدینة دمشق ، ابن عساكر ، ج 14 ، ص 190 – 191 و ترجمة الإمام الحسین (ع) ، ابن عساكر ، ص 245 – 246 و ... .
از ابو امامه روایت شده است كه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به همسرانش فرمود : مواظب باشید كارى نكنید كه حسین مرا به گریه درآورید ! آن روز كه نوبت ام سلمه بود و پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله در خانه او تشریف داشت .
جبرئیل نازل شد . حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله به اتاق رفت و به امّ سلمه سپرد كه : مواظب باش كسى وارد اتاق نشود . حسین علیه السلام آمد و همین كه چشمش به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله افتاد ، مى‏ خواست داخل اتاقش شودكه ام سلمه او را گرفت و به سینه چسبانید . امام حسین علیه السلام گریست و وى سعى مى‏كرد تا او را از گریه باز دارد ؛ ولى گریه حسین علیه السلام شدت یافت و ام سلمه او را رها كرد و به اتاق حضرت صلّى اللّه علیه و آله داخل گشت و روى دامان پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله نشست .
جبرئیل به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خبر داد كه در آینده نزدیك ، امت تو همین فرزندت را به شهادت مى ‏رسانند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از سخن «جبرئیل» به شگفت آمد و فرمود : آن ها در حالی كه به من ایمان دارند ، فرزندم را شهید مى ‏كنند ؟ ! جبرئیل گفت : آرى ! آن ها وى را شهید مى ‏نمایند .
در حالی كه جبرئیل مشتى خاك به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏ داد ، گفت : این خاك از همان سرزمینى است كه در آن به شهادت مى‏ رسد .
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالیكه بسیار اندوهناك بود حسین علیه السلام را به بغل گرفت و از خانه بیرون رفت . ام سلمه گوید : پنداشتم از آن كه حسین علیه السلام را اجازه داده‏ام تا وارد منزل شود ، ناراحت شده است ، براى همین عرض كردم : یا نبى الله ! جانم فداى شما ، خود شما به ما (همسران) توصیه كرده بودید كه كارى نكنید حسین من بگرید و از سوى دیگر دستور داده بودید اجازه ندهم تا كسى بر شما وارد شود و بالاخره چاره نداشتم و به حسین علیه السلام اجازه ورود دادم . پیغمبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله چیزى نگفت تا اینكه نزد اصحاب خود رسید . آنان در مكانى نشسته بودند . حضرت فرمود : امت من ، این فرزندم را شهید مى‏ كنند ... .
والسلام علی من اتبع الهدی

گروه پاسخ به شبهات ، مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

يکشنبه 10/10/1391 - 16:46
اهل بیت

اخصه‌های برتری اصحاب امام حسین(ع) بر دیگر شهدای تاریخ

 

مدیر مؤسسه دارالمعارف شیعی با اشاره به روایتی از پیامبر اکرم(ص) شهدای کربلا را برتر از شهدای تمام تاریخ بشریت دانست و گفت: در حادثه بی‌نظیر کربلا ۷۲ تن، شیوه عملی امام‌شناسی را به منصه ظهور رساندند.

 به نقل از فارس، حجت‌الاسلام حسین انصاریان مدیر مؤسسه دارالمعارف شیعی در دومین کنگره حماسه حسینی با محوریت اخلاق و معنویت با اشاره به اینکه بعد عرفانی 72 انسان بی‌نظیری که حادثه عظیم کربلا را به وجود آوردند، از نظر ظاهر روشن است، اظهار داشت: آن چیزی که باعث شد 72 یار امام حسین(ع) به اوج برسند، معرفت، عرفان و شناخت آن‌ها بود.

وی این شناخت را حاصل عکس‌العمل 72 تن در شب عاشورا به سخنان اباعبدالله الحسین(ع) دانست و افزود: آنچه باعث برتری آن‌ها شده ، وجهه امام‌شناسی آن‌ها است، چرا که این اعتقاد عظیم معنوی، 72 تن را به جایی رساند که برای تاریخ، بی‌نظیر و بی‌نمونه معرفی شوند.

حجت‌الاسلام انصاریان با اشاره به زیارت ناحیه امام زمان(عج) و سلام حضرت حجت(عج) برای برخی از یاران امام حسین (ع)، خاطرنشان کرد: یکی از یاران امام حسین در شب عاشورا خطاب به مولای خویش گفت: اگر فردا 70 بار من را بکشند و خدا من را زنده کند من هرگز دست از شما بر نمی‌دارم و شما را تنها نمی‌گذارم. این جملات «مسلم بن عوسجه» اوج معرفت یک انسان به امامش را نشان می‌دهد.

* مطلع‌الفجر واقعی چه کسانی هستند؟

وی با تأکید بر اینکه برای شناخت عرفان این 72 تن توجه به اعمال، رفتار، کردار، صحبت‌ها و برخوردهای آن‌ها لازم است، ادامه داد:‌ از وجود شهودی این 72 تن عرفان کاملاً قابل به دست آوردن است، عرفانی که توأم با عشق آتشین و غیرقابل سرد شدن است، 72 تن عارف عاشق، عارف واصل و مجذوب سالک بودند.

این عاشوراپژوه بیان داشت: در کربلا اوج همه حقایق الهی و انسانی از مشرق وجود 72 تن طلوع کرد و آن‌ها مطلع‌الفجر واقعی هستند که اسماء الهی و صفات پروردگار از آن مطلع‌الفجر طلوع کامل داشته است.

وی با بیان اینکه هر کدام از این 72 تن «کلمة‌الله» جامع بودند، افزود: پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: آقای همه انسان‌های اولین و آخرین، شهدا هستند و آقای همه شهیدان اولین و آخرین شهدای کربلا هستند و آقای شهدای کربلا، حسین من است. دقت کنید که پیامبر چه نگاهی به این 72 تن داشتند که این شهدا را آقای شهدای اولین و آخرین معرفی می‌کند.

حجت‌الاسلام انصاریان‌ با اشاره به مراحل تعیین و زمین و مکان ساخت سد و تولید برق از توربین‌ها، اظهار داشت: زمین کربلا نسبت به تمام زمین عراق در پایین‌ترین سطح از دریا قرار دارد و امام حسین(ع)‌ در گودال قتلگاه شهید می‌شود، خداوند متعال توربین‌های نور دهنده بین دنیا و آخرت را این 72 تن قرار داده و رحمت خویش را نثار این 72 تن یاور امام حسین(ع) می‌کند، به عبارت دیگر این 72 تن برقی را که از خداوند می‌گیرند، به تمام جهان پخش می‌کنند.

وی با اشاره به بعد اخلاقی 72 یار شهید امام حسین (ع) ادامه داد: از روز دوم تا دهم محرم اگر تک‌تک افراد امام حسین(ع) را نگاه کنید، سراسر دلسوزی و مهربانی در اخلاق آنان تبلور یافته است، حتی هنگامی که به میدان نبرد می‌روند رجزهای عالمانه، حکیمانه و عارفانه می‌خواندند و رجزهای حماسی بیان نمی‌کردند و اینها همه نشان‌دهنده اوج کرامت اخلاقی آن‌ها بود که به جای هزینه کردن خشونت، کینه و نفرت فقط مهر و محبت را نثار می‌کردند.

* گران‌ترین آب دنیا کجاست؟

این عاشوراپژوه با اشاره به آخرین لحظات زندگی امام حسین(ع)‌، تصریح کرد: در آن لحظات آخر هنگامی که تشنگی زیاد بر آن حضرت غلبه کرده و از نبرد هم خسته شده بودند، نیزه خود را در خاک فرو کردند تا اندکی استراحت کنند، عمر بن سعد با دیدن این صحنه، به یکی از لشکریان خود دستور می‌دهد که به سوی امام حمله‌ور شود و کار او را یکسره کند.

وی در ادامه افزود: فرد مهاجم به سوی امام حمله‌ور شد و امام در مقام دفاع از خود برآمد و پای راست مهاجم را قطع کردند در این هنگام امام از اسب پیاده شد و بالای سر مهاجم رفت و فرمود: می‌خواهی تو را به خیمه‌ام ببرم تا زخم‌هایت را مداوا کنند، فرد مهاجم گفت: نه! اقوام من در لشکر عمر بن سعد هستند، آن‌ها را صدا بزنید! این ماجرا نشان از پایبندی به اخلاق از سوی امام حسین(ع) تا آخرین لحظات دارد.

حجت‌الاسلام انصاریان با اشاره به ماجرای جوشیدن آب زمزم از زیر پای حضرت اسماعیل(ع)، بیان داشت: خداوند رحمت خودش را در سه ماهگی بر اسماعیل نازل کرد، خداوند به خاطر تحمل تشنگی امام حسین(ع)، رحمتی را برای او قرار داد که قیمتی‌‌ترین آب در جهان است. آبی که در دل‌ها می‌جوشید و از چشمه‌ اشک‌ها جاری می‌شود، این آب عامل بخشش، شفاعت و مغفرت است.

يکشنبه 10/10/1391 - 16:45
اهل بیت
ستمگران و حكام‏جور و پیروان باطل، وقتى با یك فكر و ایمان و گرایش معنوى‏نتوانند مبارزه و مقابله كنند، به مظاهر و نمودها و سمبلهاى آن تفكر و باور حمله مى‏كنند.
در ماجراى كربلاى‏حسین علیه‏السلام و عشق به سیدالشهدا نیز چنین بود.
شورشهادت طلبى را كه در سایه محبت به اهلبیت و عشق به امام حسین علیه السلام پیدا مى‏شد و در تجمع بر قبر آن حضرت و عزادارى بر سر خاك آن سالار شهیدان تجلى مى‏كرد، مى‏خواستند با محدود كردن مردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهر و ممنوع ساختن زیارت،از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند.غافل بودند كه آن جلوگیریها از زیارت و آن تخریبها و اهانتها نسبت به مزار شریف امام،آن شوق را مشتعل‏تر مى‏كند.ایجاد فراق وجدایى،محبت و اشتیاق را مى‏افزاید.
شیخ طوسى در( امالى )نقل كرده است:
یحیى‏بن مغیره مى‏گوید:نزد( جریر بن عبدالحمید )بودم.مردى از اهل عراق آمد جریر از اوضاع مردم در عراق سوال كرد.گفت:هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسین علیه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایه‏بانى براى آنان قطع كنند.
جریر دستهایش‏را بلند كرد و گفت :الله اكبر!در این باره خبرى از پیامبر به ما رسیده بود كه آن حضرت، سه بار قطع كننده درخت سدر رالعنت كرده بود.ما تاكنون متوجه معناى این حدیث نبودیم.اینك علت نفرین و لعن كردن آن حضرت را مى‏فهمیم زیرا هدف از بریدن درخت سدر، دگرگون ساخت شهادتگاه و محل دفن حسین علیه‏السلام است، تا مردم جاى قبر او را ندانند و پیرامون آن توقف نكنند.(17) اوج این سختگیریها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر حسین علیه السلام در زمان خلیفه سفاك، متوكل عباسى بود.متوكل، پاسگاهى را براى سپاه‏خود در نزدیكى كربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اكید داده بود كه: هر كس را یافتید كه قصد زیارت حسین را داشت، او را بكشید.(18) این دستور قتل نسبت به زائران حسین علیه السلام اوج خباثت و كینه توزى‏متوكل را مى‏رساند به امر متوكل هفده مرتبه قبر حسین علیه السلام را خراب كردند.(19) و بعد از متوكل هم خلفاى دیگر عباسى مانند ( مسترشد) و ( راشد)نسبت به قبر و زیارت و زائرین، سختگیریهایى داشتند.این‏نمونه نیز شنیدنى است و خواندنى!
متوكل،( ابرهیم‏دیزج )را كه یك یهودى است، به عنوان ماموریت تغییر و تبدیل قبرحسین علیه السلام به كربلا اعزام مى‏كند.به همراه او نامه‏اى هم به‏قاضى( جعفر بن محمد بن عمار )مى‏نویسد.در این پیام كتبى، به او خبر مى‏دهدكه:ابراهیم دیزج را براى نبش قبر حسین فرستاده‏ام.وقتى نامه مرا خواندى، مراقبت كن كه آیا دیزج،دستور مرا اجرا كرد یا نه؟
دیزج مى‏گوید:جعفربن محمد عمار مرا از مضمون نامه مطلع ساخت سپس،من طبق دستور او براى انجام ماموریت رفتم و چنان كردم.وقتى بر گشتم،پرسید:چه كردى؟گفتم:آنچه را دستور دادى انجام دادم ولى چیزى‏ندیدم و نیافتم.گفت:مگر عمیق نكندى؟گفتم:چرا!ولى در عین حال، در قبر چیزى نیافتم.آن قاضى صورت جلسه را به متوكل گزارش مى‏دهد و اضافه مى‏كند كه:به ابراهیم دیزج دستور دادم كه آن محل را آب ببندد و با گاو،زمینش را شخم كند.
ابراهیم دیزج،بعداقضیه را براى شخصى به نام( ابو على عمارى ) كه از واقعیت جریان را مى‏پرسد،چنین تعریف مى‏كند:من با غلامان مخصوص خودم به سراغ قبر رفتم.قبر را كه كه كندم،به حصیرى بر خوردم كه بدن حسین‏بن على علیه السلام در آن بود و از آن بوى مشك مى‏آمد،آن بوریا و حصیرو بدن حسین بن على را به همان حال گذاشتم و به غلامان گفتم كه خاك بر آن بریزند و آب بر آن ریختم و دستور دادم به با گاو،آن زمین را شخم بزنند ولى گاو،وقتى به آن محل مى‏رسید،قدم پیش نمى‏گذاشت و از همانجا بر مى‏گشت.من غلامانم را با سوگندهاى سخت و به خدا قسمشان دادم كه اگر این صحنه را به احدى نقل كنند آنها را خواهم كشت!(21) شیعیان،طبق توصیه امامان،زیارت حسین بن على علیه السلام را مورد توجه خاص قرار مى‏دادند و در این راه،از همه خوفها و خطرها استقبال مى‏كردند و پیوند خویش را با سالار شهیدان قطع نمى‏كردند،هر چند به محرومیتها گرفتار مى‏شدند و یا حتى به شهادت مى‏رسیدند.
( بهاى وصل‏تو،گرجان بود،خریدارم ).(22) در زمان هارون الرشید،زیارت حسین‏علیه السلام چنان رایج بود و چنان استقبالى از سوى شیعه و سنى، زن و مرد،دور و نزدیك،نسبت به زیارت حسین علیه السلام بود كه حرم آن حضرت از جمعیت موج مى‏زد و ازدحام عجیبى مى‏شد.چندانكه این امر، باعث ترس( هارون الرشید )شد.ترس او از این جهت بود كه مبادا مردم در اثر این‏اجتماع و ازدحام و زیارت،به اولاد امیر المومنین رغبت و علاقه نشان دهند و دور آنها را بگیرند و بدین وسیله حكومت و خلافت،از عباسیان به علویان‏منتقل شود.از این جهت،هارون الرشید به والى كوفه-موسى بن عیسى-فرانى‏فرستاد.والى كوفه طبق نامه هارون،قبر حسین علیه السلام را خراب كرد و اطراف آن را عمارتها ساخت و زمینهایش را به زیر كشت و زراعت برد...(23)ولى علاقه مردم هرگز بریده نشد.شیعه،آن خط و نشان را نه فراموش نمود و نه گم كرد و در راستاى آن صراط مستقیم، باهمه فراز و نشیبهاى روزگار خلفا و امرا،حركت خویش را استمرار بخشید، بعد از هارون الرشید،خلفاى بعدى در دوره‏اى خاص، چندان سختگیرى نمى‏كردند و مزاحمتى نداشتند تا اینكه عصر متوكل فرا رسید این دوره،اوج خصومت رژیم حاكم با علویان و نسبت به زائران قبر آن شهید مظلوم بود.
( ...در طول سالهاى 236-247 هجرى،قبر شریف آن حضرت.
مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكریانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دستریس نداشته باشند و به تخریب قبر و كشت و كار در زمین آنجا دستور داد...و در مرزها كسانى را گماشت كه در كمین زائران حسین علیه السلام و راهنمایان زوار به محل قبرش مى‏نشستند...).(24) مرحوم شیخ عباس قمى در بیان حوادث آن سالها،مى‏نویسد:
( و هم‏از جمله كارهاى متوكل در ایام خلافت خود،آن بود كه مردم را منع‏كرد از زیارت قبر حسین علیه السلام و قبر امیر المومنین علیه السلام و همت خود را بر آن گماشت كه نور خدا را خاموشى كند و آثار قبر مطهر امام حسین را بر طرف كند و زمین آن را شخم و شیار نماید و دیده‏بانهادر طرق و راههاى كربلا قرار داد كه هر كه را یابند كه به زیارت آن حضرت آمده است او را عقوبت كنند و به قتل برسانند...).(25) خلفاى جور، نمى‏توانستند ببینند كه در پیش چشمشان و در كنار قدرت و سلطه‏شان، شیعیان كه خلافت آنان را به رسمیت نمى‏شناختند و چه بسا معارضه‏و مقابله با آن مى‏كردند، كانون الهام بخشى براى مبارزات خویش پیدا كنند و از قبر حسین، بعنوان یك پایگاه و سنگر استفاده كنند.
به متوكل خبردادند كه مردم در سر زمین ( نینوا )براى زیارت قبر حسین علیه‏السلام‏جمع مى‏شوند و از این رهگذر، جمعیت انبوهى پدید مى‏آید و كانون خطرى تشكیل مى‏شود.
متوكل به یكى از فرماندهان ارتش خود، در معیت تعدادى ازلشكریان ماموریت داد تا مرقد مطهر را بشكافد و مردم را متفرق ساخته از تجمع بر سر قبر آن حضرت و زیارت قبر او ممانعت كند.او هم طبق دستور،مردم را از پیرامون قبر پراكنده ساخت.این كار در سال 237 هجرى اتفاق افتاد، ولى مردم،در موسم زیارت،باز هم تجمع نموده‏و علیه او شورش كردند و حتى از كشته شدن هم باكى نداشتند.در مقابل ماموران خلیفه، گفتند:اگر تا آخرین نفر كشته شویم دست از زیارت بر نمى‏داریم، باز هم‏بازماندگان ما و نسل بعد از ما به زیارت خواهند آمد.این ماجرا وقتى توسط آن مامور به متوكل خبر داده شد، متوكل(براى پوشاندن افتضاح خود و ناتوانى حكومتش ازمقابله با شور مذهبى مردم) به آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بر دارد و به كوفه‏باز گردد و چنین و انمود كند كه مسافرتش به كوفه، در رابطه با مصالح مردم كوفه وباز گشت مجدد به شهر بوده است.مقدارى آسان گرفتند و كارى نداشتند،تا اینكه در سال 247 نیز، تجمع مردم زیاد شد، به نحوى كه در آن محل، بازارى درست شد.
مجددابناى سختگیرى و جلوگیرى از زیارت گذاشتد.(26) روز به روز بر تعداد زائران افزوده مى‏گشت.متوكل سردارى فرستاد و میان مردم اعلام كردند كه ذمه خلیفه بیزار است از كسى كه به زیارت كربلا رود، و باز هم آن منطقه را ویران كردند و آب بستند و شخم كردند و قبر را شكافتند...)(27) در سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسین بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى كردند.(در اجراى اوامر متوكل)ماموران پلیس او در آن‏منطقه ندا دادند كه:بعد از سه روز،هر كس را در آنجا ببینیم، گرفته و به سیاهچال زندان مى‏فرستیم.مردم از روى هراس، پراكنده شدند و آن سرزمین شخم زده شد و اطرافش زراعت شد.(28) در كتاب ( مقاتل الطالبیین) هم از سختگیریها و كشتنها و عقوبتى كه نسبت به زائران قبر حسین علیه السلام انجام مى‏گرفت، مطالبى نقل شده است كه انید مراجعه كنید.(29) راستى قدرتمندان غاصبى كه با درخشش خیره كننده شخصیت و مزار سیدالشهدا، حناى خود را رنگ باخته مى‏دیدند و هریت مسخ شده خویش را در معرض افشاچ‏مى‏یافتند، چه مى‏اندیشیدند ؟! آیا مى‏پنداشتند كه با سختگیرى بر عاشقان حسین علیه السلام،مى‏توانند محبت او را از دلها بیرون كنند؟
آیا خیال مى‏كردندبا ویران كردن قبر ابا عبد الله الحسین علیه السلام راه او و خط سرخ او و مكتب سازنده و بیدارگر كربلایش را مى‏توانند نابود سازند؟
آیا با تخریب قبر، مى‏توان الهام معنوى و روحى را از تربت سیدالشهدا گرفت؟
آیا با حمله و هجوم به‏مزارات معصومین، مى‏توان عقیده و ایمان به آنان را ز مردم سلب كرد؟
تجربه‏و تاریخ نشان داده است كه حكام ستمگر در این مورد،هرگز موفق نبوده‏اند.
_______________________________________________________________
17-تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفرى، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 398.
18- كل من‏وجد تموه یرید زیاره الحسین فاقتلوه(بحار الانوار،ج 45،ص 404) 19- تتمه المنتهى، ص 241، بحار الانوار، ج 45، ص 401.
20-بحارالانوار،ج 45،ص 394.
21- تتمه المنتهى،شیخ عباس قمى،ص 240.
22- تراث كربلا،سلمان هادى الطعمه،ص 34.
23- تتمه المنتهى،ص 239.
24-اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث كربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397(با اندكى اختلاف در نقل و تعبیر).
25- تتمه المنتهى،ص 241.
26- تارخى طبرى(8 جلدى چاپ قاهره)ج 7،ص 365.
27- مقاتل الطالبیین،ابوالفرج اصفهانى،چاپ ایران،ص 203.
ا استفاده از كتاب :كربلا كعبه دلها - اثر:جواد محدثى.
يکشنبه 10/10/1391 - 16:44
اهل بیت

  زین سبب تنگ شد جهان بزرگ  ***  كه جهان  تنگ بود و مرد  سترگ 

 اما عشق ، حضرت ابوالشهداء حسین بن علی (ع) را عصر خاصی كه سهل است تما تاریخ نیز تنگ وكوچك است ، اوابر مردی بود كه غریب زیست وغریبانه نیز شهید شد وهنوز هم كه هنوز است تاریخ حق اورا اداء نكرده است .
 او اززمین وزمان بزرگ تر بود نه تنها از عصر و روزگارش جلوتر می رفت ؛ بكله از فردا های دوردست نیز فراتر بود ، حسین (ع) حتی درزمان رسول اسلام (ص) نیز غریب بود وبا رحلت آن حضرت این غربت صد چندان شد .
 چند صباحی از رحلت جانگداز جدش نگذشته بودكه مادرش صدیقة طاهره (س) شهید شد وحسین (ع) كه آن روزها كودكی 8-7 ساله بود داغ مادر دلش را گداخت وپس از مادر ، امام حسین (ع) وبرادر بزرگوارش امام حسن (ع) تنها كسانی بودند كه ازقعر غربت علی (ع) آگاه بودند واین غربت همچنان ادامه داشت تا آنجا كه تاریخ تحمل علی آن عدل مجسم وكمال مصمم را تاب نیاورد ودرمحراب محبت غرق درخونش كرد وبه این هم بسنده نكرد ، امام حسن آن ‹‹ كوثر مهدور ›› 1 را نیز شهید كرد اینجا بود كه غربت امام حسین (ع) به اوج خود رسید ولی امام (ع) خم به ابرو نیاورد وباتوكل به خدا این غربت بزرگ را نیز بیش از ده سال تحمل كرد .
  آری حسین علیه السلام همیشه غریب بود زیرا كه بزرگتر اززمان وفراتر از تاریخ بود واین همان درد بزرگی است كه همیشه گریبان گیر نوابغ روزگار و ابر مرد ان تاریخ بوده است ، امام علی (ع ) دومین شخصبت بزرگ  عالم انسانیت ازاین غربت چنین می نالید وخطاب به مردم ، مردمی كه اكثریت قریب به اتفاق انسانها را تشكیل می دهند ، می فرمود :
 انی اریدكم الله وأنتم تریدوننی لأنفسكم ، مردم ! من شما رابرای خدا می خواهم ودوست دارم شما راتاخدا پیش ببرم ولی شما مرا برای خود می طلبید ومی خو اهید تا حضیض ذلت به زیر بكشید ، اما هیهات … 2
الناس عبید الدنیا والدین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درت متائشهم ، فإذا محصول با لبلإ قل الدیانون .3
 مردم دربند دنیا وبردة‌ درهم ودینارند ودین چیزی جزلقلقة‌ زبانشان نیست ،  بادین تا آنجا هستند كه بتوانند دنیایشان را بچرخانند وزمانی كه هنگامة امتحان وابتلاء پیش آید ،  دینداران خیلی اندك می شوند .
بلای  بزرگ آن حضرت چیزی جز غربت اونبود ، امام علیه السلام چنان غریب بودكه بزرگانی چون ابن عباس و… نیز اورا درك نمی كردند ودرمقام نصیحت برمی آمدند كه یا حسین این راه را مرو! كه كشته می شوی وامام به هریك از آنها جوابی كه درخور شأنشان باشد می داد وبه راه خود می رفت . توگوئی بازبان بی زبانی می خواست به آنها بگوید : 

 آن كه می گویم به قدرفهم توست   ***   مردم اندر حسرت فهم درست 

 آری بزرگان نیز اورا درك نمی كردند واین دردكمی نیست كه انسان ببیند كه كسی حرف اورا نمی فهمد ، بلكه برعكس هم می فهمد!!
 غربت امام حسین (ع) چنان عمیق بود وهست كه انسان بی اختیار به یاد شعری می افتد كه می گوید: 

 هیچ  كس ازقعرتو آگاه نیست   ***   خلق را یاری سرالله نیست
  تو بزرگی خاك میدان تو نیست   ***  آسمان را تاب جولان تو نیست
  تا زمین ازغربتت آگاه شد   ***   قطره ای از آن چكیده وماه شد

امام حسین علیه السلام غریب بود واز این همه غربت دیگر دلش به تنگ آمده بود وچنان درآتش اشتیاق می سوخت كه تنها خدا می داند وبس .
حضرت دراین خصوص می فرماید :
 اشتیاق من به شهادت ، بیش از آن اشتیاقی است كه یعقوب (ع) به دیدار فرزندش یوسف داشت .1
پیشوای شهیدان عمری را درآتش اشتیاق سوخته وبا این غربت بزرگ وژرف ساخته بود وآن روز كه پنجاه سا ل از فراق جدش رسول اكرم (ص) می گذشت این اشتیاق بیش از حد زیاد شده بود ، دیگر طاقتش طاق گشته وخدا خدا  می كرد كه ازخراب آباد دنیا پربگیرد وپروازكند ، پرواز تا بردوست ، پروازتا پیش خدا .
 وكربلا عرش این عشق غریب وسكوی این پرواز عجیب شد ، گوئی این زمین بزرگ از غربت آن حضرت آگاه شده بود كه توانست درآسمان عشق وحماسه ، ماه گردد ، ماهی كه خورشید دركنار اوشمع كوچكی نیز نمی توان باشد .
 كربلا میزبان مهمانی شده بودكه صفای مروه وصفا وعزت مقام ابراهیم بود ومی رفت كه ذبح عظیم منای عشق گردد مهمان غریبی كه تنها خدای كعبه اورا می شناخت واگركعبه می دانست اوكیست سرخم می كرد وپای اورا می بوسید . 

 لویعلم البیت من قدجاء یلثمه   ***    لظل یلثم منه ماا ألقدم 

به هیچ وجه مبالغه نكرده است آنجا  كه بزرگ فقیه شیعه، مرحوم سید بحرالعلوم گفته است : 

 ومن حدیث  كربلا و الكعبه ی   ***    لكربلا بان علوالرتبه ی   

 آخر چرا چنین نباشد مگر كعبه وجودش را مدیون كربلا ومرهون كربلاها نیست ؟
 اگر كربلا وكربلاها نبودند از كعبه هیچ خبری نبود، بگذار كج اندیشان هرچه می خواهند بگویند .
 مگر پیامبر (ص) نفرمود : حسین منی وانا من حسین .
 مگر یزید نمی خواست تیشه به ریشه اسلام بزند وفاتحه دین وقرآن وكعبه را بخواند ؟
آری اومی خواست دین محمد (ص) رانابود ونام ویاد رسول الله را ازخاطره ها محو كند وخود ، زمانی  كه سرمست غرور و بی عقل از شراب انگور بود پرده از چهرة خویش برداشت وخود را رسوا كرد ومستانه نعره زد كه: 

  لعبت هاشم با لملك ولا   ***   خبر جاء ولا وحی نزل 

 اگر حماسة كربلانبود، امروز نه تنها از كعبه وحل وحرم خبری نبود، بلكه مقام ابراهیم وجلال وجمال دیگر پیامبران الهی نیز از بین رفته بود .
  امام حسین (ع) با شهادت خویش اصول ادیان آسمانی را بیمه كردوبه اسلام وانسانیت حیات تازه بخشید .
وروزی كه امام (ع) وارد كربلا می شد بخوبی می دانست كه سرانجام این قیام چه خواهد شد وكربلا چه جایگاه بزرگی درمیان انسانهای بیدار وآزاده خواهد یافت روزی كه سید الشهدا (ع) باورود خویش به صحرای نینوا ، كربلا را وسعتی از فرش تا عرش بخشید ، نیك می دانست كه روزی این كربلا ، كعبه آمال عارفان وسكوی معراج عاشقان خواهد شد ، حضرت پرسید اسم این صحرا چیست ؟
 زهیر، یكی از یاران باوفای امام حسین (ع) جواب داد : به این سرزمین طف می گویند .
 امام علیه السلام فرمود: آیا اسم دیگری نیزد ارد ؟
زهیر جواب داد : بلی به اسم كربلا معروف است ، حضرت فرمود :
خدایا به تو پناه می برم از كرب وبلا 1   …
وهنگامی كه می خواست هنگامة‌بزرگ تاریخ را به پاكند وكربلا را برای ابد ، خاستگاه نور  وعشق قراردهد ، منطقة وسیعی را از اهالی نینوا وغاضریه ، به شصت هزار درهم خرید وآن را به مردم آنجا بخشید به شرط این كه زائران قبرش را به مرقدش راهنمائی كنند ودرپذیرائی مهمانان حضرتش مضایقه نكنند .2  
__________________________________________________________
1- كوثری كه درزمین وزمان جاری وجوشان است ونیز نام كتابی تحت عنوان ‹‹ الامام الحسن الكوثر المهدور›› ازنویسنده ‹‹ علی نبراش ومبراس ›› و‹‹ الامام الحسین فی حله البرفیر››، ادیب معروف عرب، سلیمان كتانی .
 2-نهج البلاغه ، خطبة 136.
 3-بلاغه الحسین ، ص304، به نقل از كشف الغمه .
1-بلاغه الحسین ، خطبة‌23، ص144.
1-مقتل الحسین ، مقرم ، ص192.
 2-مجمع البحرین ، زیر كلمة  كربلا .

يکشنبه 10/10/1391 - 16:44
اهل بیت

درمسلخ عشق جزنكو را نكشند  ***   روبه صفتان زشت خورا نكشند 
 گرعاشق صادقی زمردن مهراس   ***    مردار بود هرآن كه او را نكشند     

   كربلا مسلخ عشق وقربانگاه عاشقان ومشهد شهدا است ، بزرگ شهیدانی كه هیچ شهیدی درعظمت وبزرگواری به پایشان نمی رسد ، این سخن را درحق حریم حماسه ها ودرفضل تربت پاك كربلا ، وآن ستایش را درحق شهیدان عاشق وبی نظیر نینوا ، مولای پارسایان ، امیر مؤمنان علی علیه السلام فرموده است .
 واین پیشگوئی را پیشوای پاكدلان زمانی فرمود كه گرفتار جنگ صفین بود و میان جنگ صفین وحماسة‌  عاشورا بیش از بیست سال فاصله است .
 امام باقر علیه السلام از پدرش امام سجاد علیه الساام نقل می كند كه وقتی امیر المؤمنین علیه السلام از كربلا عبور می كرد ، درتوصیف آن سرزمین فرمود :
  اینجا قربانگاه عاشقان ومشهد شهیدان است شهیدانی كه نه درگذشته مانند آنان وجود داشته ونه درآینده وجود خواهد داشت .1
 درحدیث دیگر ، به عبارت دیگری نقل شده است كه شخصی بنام هرثمه بن سلیم می گوید :
 ما درجنگ صفین با علی علیه السلام بودیم كه حضرت زمانی كه به صحرای كربلا رسید از اسب پیاده شد احرام نماز بست وما نیز پشت سرحضرت ،  نماز را باجماعت خواندیم ، پس از آن كه نماز تمام شد ، امیر مؤمنان رادیدیم كه ازخاك كربلا برداشته وآن را استشمام می كنید ومی فرماید :
 چه خوشبوئی ای خاك ! قومی ازتو، درروزقیامت بپا خواهند خاست كه بدون حساب وبی هیچ درنگی به بهشت خواهند رفت … 1
  1-متن حدیث چنین است : ویقول هذا … مصارع عشاق شهداء لایسبقهم من كان قبلهم ولا یلحقهم من بعدهم . بنگرید : سفینه البحار ،ج2 ، ص197.
1-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج 4، ص169، به نقل از وقعه صفین نصر بن مزاحم ؛ واهالك ایتها التربه لیحشرن منك قوم یدخلون الجنه بغیر حساب .
فرات، آب حیات
گاهى( جغرافى )، گویاى یك ( تاریخ است.
گاهى قطعه‏اى زمین،حامل یك ( فرهنگ )است.
گاهى نهرآبى، دیوار دیارى، ستون مسجدى، بقایاى شهرى، رد پاى،نقش دیوارى و .. دربردارنده یك دنیا خاطرات تاریخى تلخ و شیرین است، رواق تاریخ‏و آینیه حواث است.از آنها باید الهام گرفت و با تاكید بر آنها، تاریخ را به یاد آورد. ( فرات)، از اینگونه نهرهاست و آب فرات،در قاموس فرهنگ شیعه، بار معنوى و محتواى فرهنگى دارد و راز دار بزرگ و مقدسى است كه امواجش،حماسه كربلا و آن تشنگیها، ایثارها، حماسه‏ها، قهرمانیها و ایمانها را به یادها مى‏آورد.
( دجله )و(فرات )،تاریخ مجسم و روان است.تاریخ امت اسلام،بر امواج این دو رودهمیشه جارى ثبت است.
آب( فرات )و خاك( كربلا )،هر دو یاد آور عاشوایند.
و هر دو ، در الهام‏بخشى، موثر و كار ساز، و هر دو، مورد تشویق و ترغیب اهل بیت و ائمه، و هر دو، مقدس و مبارك و عزیز.
در حدیثى ،( رود فرات ) و( رود نیل )، رودهاى مومن به حساب آمده است: ( نهران‏مومنان و نهران كافران، فالمومنان:الفرات و نیل مصر...) (1) و در حدیثى، فرات، نهرى بهشتى به حساب آمده است:
( اربعه انهارمن الجنه:الفرات...)(2) غسل كردن از آب فرات، براى زیارت اباعبد الله الحسین علیه السلام یا غیر آن، بسیار فضیلت دارد.
امام باقرعلیه السلام در ضمن حدیثى از مردى از اهل كوفه پرسید:
- آیا از( فرات )تان هر روز یكبار غسل مى‏كنى؟
- نه.-هر جمعه چطور؟- نه.- هر ماه چطور؟- نه.-هر سال چطور؟
- نه امام باقرفرمود:تو از خیر، محرومى!(3) و چه پاداشهاى عظیم،بیان شده است‏براى زائران قبر حسین بن على علیه السلام كه در فرات، وضو بگیرند و غسل كنند و باوقار و آرامش، به زیارت آن حضرت شرفیاب شوند. (13) همچنین، بر داشتن كام نوزاد با آب فرات، و چشاندن آب مقدس این نهربهشتى به كودكانى كه بناست با محبت و ولایت‏خاندان وحى و اهل بیت پیامبر بزرگ شوند و( تربیت عاشورایى )یابند،امرى است كه دستور اكید ائمه است.
در روایات،ازآب فرات،به عنوان( آب بهشتى )،( ساحل وادى ایمن )،آب گوارا و( معین )،پر بركت، عزیزترین آبهاى دنیا و آخرت، و...یاد شده‏است. (4) امام صادق علیه السلام به( سلیمان بن هارون بجلى )فرمود:
( ما اظن احدایحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البیت )(5) و یا به این تعبیر كه:
( من‏شرب من ماء الفرات و حنك به فانه یحبنا اهل البیت )(6) یعنى:هر كس از آب فرات بنوشد یا كام خود را با آن بر گیرد،حتما دوستدار ما اهل بیت خواهد بود.ایجاد پیوند با كربلا و اهل بیت با آب فرات، از آغاز حیات شروع مى‏شود و فرات،آب حیات جانهاى مستعد مى‏گردد و در ( خط )صحیح مى‏كشاند و هدایت مى‏كند.
در مورد تربت حسین‏بن على هم از ائمه نقل كردیم كه به فرموده ائمه، تربت قبر سیدالشهدا هم، فضیلت و قداست دارد و الهام دهنده و شفا بخش است.
امام صادق علیه السلام به( حارث بن مغیره )فرمود:
( تربت قبر حسین، شفا بخش اشت و ایمن ساز از هر ترس...
در اواخر حدیث، راوى مى‏پرسد:چگونه تربتش امن از هر ترسى است؟
مى‏فرماید:( هروقت،از سلطان یا غیر او ترسیدى، هنگام خروج از خانه‏ات، همراه خوداز خاك قبر حسین علیه السلام داشته باش...(7)
____________________________________________________________________
1- وسائل الشیعه،ج ،17 ص 215.
2- همان،ج 17 ص 215.
3- وسائل الشیعه،ج 3 ص 527 حدیث 22.
4- همان،ج 10 ص 377 احادیث:1،3،6،7،8،9،10.
5- همان، ص 313 احادیث 1 تا 10.
6- همان،حدیث 7 و 9.
7- امالى،شیخ طوسى (چاپ نجف)ج 1 ص 325.
ا استفاده از كتاب :كربلا كعبه دلها - اثر:جواد محدثى.

يکشنبه 10/10/1391 - 16:43
اهل بیت

آنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر است، ثوابهاى كلان و پاداشهاى عظیم و محیر العقولى است كه در روایات ائمه، براى آن بیان شده است.امام صادق(ع) در روایتى، براى زیارت حسین بن على، ثوابى همچون پاداش نبرد در ركاب پیامبر و امام عادل بیان مى‏كند.(1) در جاى دیگر، پاداشى همچون اجر شهیدان ( بدر ) را نوید مى‏دهد.(2) و در احادیث بسیارى، ثواب حج و عمره مكرر رابراى آن بر مى‏شمارد.و در سخنى، امام صادق(ع) براى كسى كه به زیارت حسین برود، با این خصوصیت كه نسبت به حق آن حضرت، معرفت و شناخت داشته باشد ( عارفا بحقه ) پاداش آزاد كردن هزار برده، و آماده كردن هزار اسب براى مجاهدان راه خدا را بشارت داده است.(3) و با تعبیرات دیگر، پاداشهایى كمتر و بیشتر نقل شده است.راز آن چیست؟
مى‏دانیم كه هر عمل،با توجه به اینكه در چه زمانى، در چه مكانى، و در چه شرایطى و از سوى چه كسى و با چه انگیزه و هدفى و با چه میزان رشد و آگاهى و بصیرت، انجام بگیرد، ارزشهاى متفاوت و تاءثیراتى مختلف پیدا مى‏كند.
مرحوم علامه مجلسى،در بیان رمز این اختلاف پاداشها و گوناگونى تعبیرها در ثواب آن، مى‏گوید:
( ...شایداختلاف این اخبار، در اندازه ارزش و فضیلت و ثواب زیارت را توان بر اختلاف اشخاص و عملها، و نیز، كم و زیادى ترس در راه زیارت، یا دورى و نزدیكى مسافت و ...حمل كرد.زیرا هر عمل نیكى، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص و شناخت و تقوا و دیگر شرایطى كه موجب كمال یك عمل است، داراى ثواب و ارزشهاى متفاوت مى‏شود.علاوه بر اینكه در بسیارى از احادیث، امامان، طبق درك و شعور و اندازه ایمان و ظرفیت و گنجایش فكرى طرف، سخن مى‏گفتند...)(4) آنچه مسلم است، ارت‏كربلا، همیشه آزاده نبوده، بلكه همراه با گرفتاریها و محدودیتهایى بوده است كه موجب دشوارى زیارت مى‏گشته است (بعدا به این بحث خواهیم‏رسید) ولى ائمه، براى همین شرایط هم، تكلیف را ساقط ندانسته و به زیارت حسین(ع) دستور مى‏دادند.
به این قطعه از تاریخ، دقت كنید:
یكى از شیعیان، به‏نام حسین، نوه ( ابو حمزه ثمالى )، نقل كرده است كه:در اواخر دوره بنى امیه به قصد زیارت حسین بن على، بیرون آمدم‏ولى مخفیانه حركت مى‏كردم تا اهل شام، نفهمند، تا اینكه شب فرا رسید و مردم به خواب رفتند.شب، از نیمه گذشته بود كه غسل زیارت كردم و به سوى قبر سیدالشهدا عزیمت كردم.
نزدیكیهاى‏قبر كه رسیدم، با مردى رو به رو شدم، زیبا روى و خوشبو و سفید چهره، كه به من گفت:
برگرد، الان‏نمى‏توانى زیارت كنى.برگشتم.اواخر شب باز رفتم، باز هم آن مرد را دیدم كه گفت:دسترسى پیدا نمى‏كنى.
گفتم:چرا نتوانتم‏به زیارت فرزند پیامبر و سالار جوانان بهشت برسم؟من پیاده از كوفه در این شب جمعه به اینجا آمده‏ام.مى‏ترسم كه صبح شود و هوا روشن گردد و نیروهاى مسلح بنى‏امیه مرا بكشد.گفت:برگرد، فعلا نمى‏شود...چون حضرت موسى و فرشتگان، هم اكنون به زیارت مشغولند.برگشتم و صبر كردم تا اینكه سحر د.غسل كردم و نزدیك قبر رفتم و آن مرقد را زیارت نمودم و نماز صبح را در آنجا خواندم و از ترس شامیان، بسرعت از آنجا برگشتم ).(5) آیا كسى كه‏در چنین وضعیت مخفیانه، به زیارت قبر مولایش حسین برود و همراه با دلهره و هراس از نگهبانانى كه ماءمور كنترل و ممانعت از زئران تربت كربلا هستند، زیارت كند، مستحق ثوابى بیشتر نیست؟! ( معاویه بن وهب ) مى‏گوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم.در نماز خانه منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر كردم تا نمازش تمام شد.دیدم پس از نماز، دست به دعابرداشت و براى زائران قبر حسین بن على دعا كرد، آنانكه با انفاق مال و تلاش بدنى به زیارت مى‏روند، براى پیوند با ائمه و شاد كردن رسول خدا و پاسخگویى به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضى كردن خداوند.و چنین دعا كرد:
خدایا، از آنان‏راضى باش، و خود و خانواده‏شان را، شب و روز، نگهدار، و همراهى‏شان كن و از شر هر جبار سركشى و ستمگر، و از گزند شیاطین نهان‏و آشكار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، بخاطر اینكه از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند، بهترین پاداشها را عطا كن.خدایا!دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر، ملامت كردند ولى این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع نگشت.آمدند تا با مخالفان ما مخالفت كرده باشند!خدایا!آن چهره‏ها را كه آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت كن، آن صورتهائى را كه بر تربت حسین، قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایى را كه در راه ما اشك ریخت، آن دلهایى‏كه براى ما و تشنگى ما سوخت، آن ناله‏هایى كه براى ما سر داده شد، رحمت كن.
خدایا!من آن بدنهاو جانها را تا قیامت، تا هنگام ورود به كوثر در آن روز تشنگى بزرگ، به تو امانت مى‏سپارم...
امام، همچنان دعا مى‏خواند و سجده مى‏كرد.
پس از فراغت‏از نماز، گفتم:این دعاهایى را كه از شما شنیدم، اگر در حق كسى بود كه خدا را نمى‏شناخت، مى‏پنداشتم كه هرگز به آتش دوزخ نخواهد سوخت به خدا قسم، (با این دعاهاى شما؟آرزو كردم كه اى كاش به حج نرفته بودم و حسین را زیارت مى‏كردم.
امام فرمود:توبه او بسیار نزدیكى.پس چه چیز مانع از آن مى‏شود كه به زیارتش بروى؟اى معاویه بن وهب!مبادا كه این كار را ترك كنى؟
گفتم:نمى‏پنداشتم‏كه كار، به این ارزش و عظمت مى‏رسد.(6) همین معاویه بن وهب، نقل مى‏كند كه:
امام صادق(ع)به من فرمود، هرگز زیارت حسین(ع) را به خاطر ترس، رها مكن.هر كس زیارت آن حضرت را واگذارد و به سبب ترس، زیارت نكند، حسرت فراوان خواهد دید.اى معاویه!آیا دوست ندارى كه خداوند تو را در میان كسانى ببیند كه پیامبر دعایشان كرده است؟آیا دوست ندارى كه با فرشتگان همدوش باشى و در قیامت، بى گناه به محشر آیى و جزء كسانى باشى كه با پیامبر دست مى‏دهند؟!...(7) رسول خدا ، در ضمن گفتار مفصلى‏به امیرالمومنین، كه فضیلت زیارت قبر على و فرزندش حسین و تشویق به زیارت آنان را بیان مى‏كند و ثواب اخروى آنرا مى‏گوید، مى‏فرماید:
لیكن عده‏اى پست‏و فرومایه، زائران قبر شما را سرزنش و ملامت مى‏كنند، آنچنانكه زن بدكاره را ملامت مى‏كنند، آنان، بدترین افراد امت من مى‏باشند كه هرگز به شفاعتم نرسند و بر حوض كوثر وارد نشوند...)(8) در سخنى دیگر، پیامبر اسلام، خطاب به حسین، هنگامى كه جاى شمشیر را بر پیكر او مى‏بوسید، فرمود:
تو و پدرت و برادرت، شهید خواهید شد.
حسین، مى‏پرسد:از امت تو، چه كسانى ما را زیارت خواهند كرد؟
پیامبر فرمود:مرا،و پدر و برادرت و خودت را، جز كسانى از امت راستین من، زیارت نمى‏كند.)(9) در حدیث هم، زیارت ائمه، در ردیف جهاد با دشمنان به حساب آمده است.(10) زیارت حسین، براى تهیدستان، به جاى زیارت حج محسوب مى‏شود و خداوند، پاداش حج را به آنان مى‏دهد.(11) یكى از زنان‏شیعه، به نام ( ام سعید احمسیه ) كه اهل عراق بود و براى زیارت قبور شهداى احد، به مدینه مشرف شده بود، در مدینه، به خدمتكار خود گفت:مركبى براى رفتن به مزار شهدا كرایه كن.
آنگاه،تصمیم گرفت تا آماده شدن مركب، به دیدار فرزند پیامبر، حضرت صادق(ع) برود.
در حالى كه دیداروى با امام در منزل آن حضرت، طول كشیده و كرایه‏چى، معطل گشته بود، خدمتكارش آمد و به ( ام احمسیه ) گفت:مركب، آماده است.
امام صادق(ع) پرسید:چه مركب؟كجا مى‏خواهى بروى؟
آن زن،مى‏گوید:گفتم:سر خاك شهدا، حضرت صادق(ع) فرمود:تعجب از شما مردم عراق است، براى زیارت شهدا، راهى طولانى و سفرى دراز را طى‏مى‏كنید ولى ( سیدالشهدا ) را وا مى‏گذارید و به زیارتش نمى‏روید! گفتم:سید الشهدا كیست؟
فرمود:حسین بن على.
گفتم:من زنى بیش نیستم.
امام:باشد!... براى‏كسى مثل تو، مانعى ندارد كه به زیارتش بروى، آنگاه از ثواب عظیم این زیارت، برایم بیان فرمود.)(12) در مورد زیارت شائقانه‏و عاشقانه كه از یور محبت و شیفتگى انجام گیرد، نیز، احادیثى نقل شده است كه به ذكر دو نمونه اكتفا مى‏شود:
امام صادق(ع) فرمود:
روز قیامت،یك منادى ندا مى‏دهد:( زائران حسین كجایند؟) جمعى بر مى‏خیزند.به آنان گفته مى‏شود:در زیارت حسین، چه مى‏خواستید و چه اراده كردید؟
مى‏گویند:زیارت‏ما، بخاطر محبت به پیامبر و على و فاطمه بود.
به آنان گفته مى‏شود:اینك،این محمد و على و فاطمه و حسین و حسین! پس به آنان بپیوندید.شما در درجات آنان هستید.به پرچم پیامبر ملحق شوید.
آنگاه،آنان، در سایه سار لواى خاصى كه در دست على بن ابى طالب است قرار مى‏گیرند تا وارد بهشت گردند.(13) محبت، انسان را در دنیا به این دودمان، پیوند میدهد.زیارت محبت آمیز هم، در نهایت انسان را در آخرت به خاندان رسالت پیوند میدهد.آشنایى انسانها را در این دنیا با دستگاه‏ولایت و خاندان پیامبر عامل جذب به این ( عروه الوثقى ) است كه در آن دنیا هم ( حبل المتین ) نجات و سعادت خواهد شد.
از امام صادق(ع) روایت شده است كه:
خواستار سكونت در بهشت باید زیارت ( مظلوم ) را رها نكند.
مى‏پرسند:مظلوم كیست؟
مى‏فرماید:حسین است.هر كس با شوق به او و محبت به رسول الله‏و فاطمه و على، او را زیارت كند بر سفره‏هاى بهشتى مهمان اهل بیت خواهد بود.(14) تاءكیدى كه امام، روى عنصر ( مظلومیت ) در زیارت سید الشهدادارد، جاى دقت و تامل است و انگیزه حمایت از مظلوم و احیاء یاد او و سپاس از فداكارى انسانى والا در برابر ظالمان را بیان مى‏كند.
ائمه، در صدد تشویق‏مردم به زیارتند.یعنى ایجاد شوق و رغبت و انگیزه و علاقه،و این اشتیاق، در صورتى فراهم مى‏آید كه آثار یك عمل و نتایج یك اقدام، براى شخص، روشن باشد.
در زیارت كربلا، چه پاداشى مى‏تواند بزرگتر از ( بهشت ) باشد؟
و چه انگیزه‏اى‏قوى‏تر از ( مرضى حق ) بودن، و خشنودى رسول خدا را جذب كردن؟و چه نتیجه اى بالاتر از پیوند با اهل بیت، در دنیا و آخرت؟
________________________________________________________________
1 - ثواب الاعمال، ص 81.
2 - كامل الزیارت ، ص 183.
3 - همان، ص 164.
4 - بحار الانوار، ج 98 ص 44.
5- بحار الانوار، ج 98 ص 57 و 59 (دو حدیث است، با اندكى اختلاف در تعبیرات).
6 - كامل‏الزیارات، ص 116، بحار الانوار، ج ص 8 و 52.و سائل الشعیه، ج 10 ص 320.
7 - كامل الزیارات، ص 117.
8 - بحار الانوار، ج 97 ص 121.
9 - بحار الانوار، ج 97 ص 119، كامل الزیارات، ص 70.
10 - بحار الانوار، ج 97 ص 124 .
11 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 360.
12- همان ص 339، بحار الانوار، ج 98 ص 36 و 71 (با اندكى اختلا و تغیییر در عبارتها).
13 - وسایل الشیعه ج 10 ص 387.
14 - همان.

يکشنبه 10/10/1391 - 16:43
اخبار
مشروح دادگاه زورگیران پایتخت

دادگاه چهار زورگیر خشن پایتخت صبح شنبه نهم دی ماه جاری در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران برگزار شد و قاضی پرونده در پایان دادگاه اعلام کرد که در مهلت قانونی حکم متهمان را صادر می کند.دادگاه چهار زورگیر خشن که با استفاده از سلاح سرد اقدام به زورگیری از شهروندان می کردند، صبح امروز در شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد. در ابتدای جلسه رئیس دادگاه گفت: محاکمه 4 متهم طبق کلاسه 19105 در راستای ماده 188 آئین کیفری دادرسی در شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار می شود. این جلسه با حضور نماینده دادستان و وکلای تسخیری متهمان برگزار می شود.
وی ادامه داد: هیچ  کدام از وکلای تسخیری حاضر به دفاع از متهمان نبوده و ما از آنان خواستیم به دلیل اینکه دفاع وظیفه وکیل است در دادگاه حاضر شده و از آنها دفاع کنند.
رئیس شعبه 15 دادگاه  انقلاب افزود: بر اساس تبصره 2 ماده 188 اگر متهمان و یا افراد  حاضر در دادگاه اقدام به ایجاد اخلال در هنگام رسیدگی  کنند یک تا پنج روز بازداشت می شوند ضمن اینکه به متهمان تفهیم می شود که خلاف حقیقت و وجدان سخنی نگویند.خبرنگاران رسانه ها می توانند بدون ذکر نام و مشخصات یا موقعیت شاکی و متهمان  اخبار را منتشر کنند.
تقاضای اعدام برای دو متهم زورگیر توسط نماینده دادستان
در ادامه قاضی امیر اسماعیل رضوان فر در تشریح کیفرخواست متهمان گفت: در این پرونده متهم ردیف اول متولد سال 1368، سابقه دار ، متهم به محاربه و افساد فی الارض از طریق سرقت مسلحانه با سلاح سرد و همچنین ضرب عمدی شاکی پرونده می باشد.
متهم ردیف 2 متولد 1371 نیز متهم به محاربه و افساد فی الارض از طریق ایجاد رعب و هراس در جامعه می باشد.
وی افزود: متهمان ردیف سوم و چهارم که 21 و 23 سال سن دارند و هر دو سابقه دار می باشند در این پرونده متهم به سرقت مسلحانه با سلاح سرد هستند.
نماینده دادستان در تشریح پرونده گفت: ساعت 12 روز 11 آذرامسال زمانی که شاکی برای رفع مایحتاج به بانک سامان مراجعه کرده بود هنگام برگشت مورد حمله چهار متهم موتورسوار قرار گرفت. متهمان که مسلح به سلاح سرد بودند اقدام به خفت شاکی کرده و اموال باارزش وی را به سرقت بردند. آنها همچنین قصد سرقت حلقه ازدواج شاکی را داشته که موفق به این کار نشدند.
پس از این سرقت ماموران تحقیقات خود را آغاز و موفق شدند با توجه به دلایل کشف شده در صحنه جرم چهار متهم را دستگیر کنند. سارقان همچنین صحنه سرقت را بازسازی کردند.
وی با اشاره به اینکه متهمان این پرونده حضور خود با سلاح سرد را در صحنه جرم تایید کرده اند، گفت: پزشکی قانونی سلامت روحی و روانی متهمان در زمان حادثه را تایید کرده اند. همچنین اقدام این افراد باعث ایجاد اخافه در بین مردم شده و مطابق با مواد قانونی می باشد.
رضوان فر همچنین با اشاره به محاکمه این زورگیران اظهار داشت: افرادی که همچنان در سراب استفاده از سلاح سرد هستند توجه کنند که بر اساس قانون نگهداری سلاح سرد و گرم جرم می باشد و اگر این سلاح را به روی مردم بکشند با حفظ شرایطی محارب محسوب می شوند.
همچنین با توجه به شرایط سنی متهمان از صاحبان علوم اندیشه کیفری می خواهم بر روی زوایای پیدا و پنهان این پرونده تحقیق کنند.
به خاطر پول عمل مادرم و فقر دست به زورگیری زدم/ تقاضای تخفیف دارم
در ادامه دادگاه رسیدگی به اتهامات چهار زورگیر خشن پایتخت متهم ردیف اول با حضور در جایگاه گفت: من متولد سال 68 هستم و تاکنون سه فقره سابقه کیفری دارم.
در ادامه قاضی با اعلام اینکه اتهام شما محاربه و افساد فی الارض و ایجاد رعب و هراس است، از متهم خواست دفاع کند که او گفت: جرمم را قبول دارم، اما مادرم مریض بود و برای عمل احتیاج به 4 میلیون پول داشت پدرم چند سال پیش فوت کرد و مادرم در خانه های مردم کار می کرد، اما به دلیل مریضی دیگر نتوانست کار کند و ما تحت پوشش نهادهای حمایتی هستیم ضمن اینکه با کمک این نهادها توانستیم خانه ای وامی را خریداری کرده و با خواهر، مادر و مادربزرگم زندگی می کنیم.
متهم ادامه داد: خرجمان در نمی آمد و مادرم نیز احتیاج به عمل داشت گفتم به هر طریقی این پول را جور می‌کنم و به خاطر فقر مجبور شدم دست به این کار بزنم.
قاضی: چگونه اقدام به زورگیری کردی؟
متهم: چند روز قبل از حادثه به علت اعصاب خوردی در قهوه خانه نشسته بودم که یکی از همدستانم آمد به او گفتم که مادرم مریض است و حوصله هیچ کاری را ندارم. او نیز پیشنهاد داد که بروید تا رضایت شاکی هایش را جلب کنید وقتی گفتم پول لازم هستم او با حرفهایش من را وسوسه کرد و پس از تماس با همدست دیگرمان تصمیم گرفتیم اقدام به زورگیری کنیم. پس از هماهنگی در حالی که یک چاقو داشتیم چاقوی دیگری نیز برای من از شوش خریدند و به دنبال طعمه ها رفتیم.
قاضی: طعمه خود را چگونه شناسایی کردید؟
متهم: ما ندیدیم که او به بانک برود، اما وقتی او را در کوچه ای خلوت دیدیم تصمیم گرفتیم پولهایش را بگیریم.
متهم ردیف دوم او را از مقابل منزلش به یک طرف کشید و من نیز با پشت چاقو ضربه ای به او زدم که کیف را ول کند اصلا قصد ضربه زدن و مجروح کردن او را نداشتم هنگامی که درب منزل مالباخته باز شد او به سرعت به سمت خانه دوید که کاپشنش در دستان ما جا ماند. پس از اینکه کیف او را سرقت کردیم 70 هزار تومان پول را برداشته و مدارک را در همان اطراف رها کردیم.
قاضی: چرا قصد سرقت حلقه مالباخته را داشتید؟
متهم: ما نمی خواستیم حلقه او را سرقت کنیم و فقط فکر کردیم در دستان او پول است و به همین خاطر خواستیم مشتش را باز کنیم، حتی گوشی تلفن همراهش را سرقت نکردیم.
قاضی: چه اتهاماتی داری؟
متهم: تاکنون به علت مزاحمت و درگیری سابقه زندان دارم و چند بار نیز مضمون به سرقت و زورگیری بودم.
قاضی: در رابطه با سایر سرقت هایت بگو.
متهم: 7- 8 روز پس از سرقتی که فیلمش منتشر شد چند کوچه بالاتر از محل حادثه مرد تنهایی را مورد سرقت قرار دادیم که 40 هزار تومان با یک گوشی تلفن همراه از او سرقت کردیم در این سرقت من با گاز اشکاوری که از ناصرخسرو خریده بودم به مالباخته حمله کردم.
قاضی: سرقت گردنبند طلا در میدان تجریش کار شما بوده است؟
متهم: من در این سرقت نبودم، اما شاید کار همدستانم باشد. در مورد انگیزه ام باید بگویم که فقر و بیماری مادرم باعث شد که دست به این سرقت ها بزنم، اما اشتباه کردم؛ چراکه پول حرام پاگیر می شود. آمدم کمک حال مادرم باشم، اما نشد.
قاضی: می خواستی با پول حرام به مادرت کمک کنی؟
متهم: مجبور بودم با توجه به پیری و مریضی مادرم باید از یک جایی پول جور می کردم، اما قبول دارم که اشتباه می کردم پدرم 10 سال پیش به علت ناراحتی قلبی فوت کرده است.
قاضی: اگر با خودت چنین رفتاری می شد، انتظار چه برخوردی داشتی؟
متهم: نمی دانم.
قاضی: انتظار چه مجازاتی را داری؟
متهم: نمی دانم، فقط عفو و تخفیف می خواهم که اشتباهات را جبران کنم.
در ادامه یکی از شوکات پرونده با حضور در جایگاه گفت: روز یازدهم آذر ماه از بانک به طرف محل کارم می رفتم که دو موتورسیکلت از پشت سر به من نزدیک شده و با دسته قمه به صورتم ضربه زدند، یکی از آنها از پشت جیب هایم را تفتیش می کرد و آن یکی قصد داشت حلقه ام را درآورد که دستم را مشت کردم بار دیگر متهمان با دسته قمه به پیشانی من ضربه زدند که بتوانند اموالم را سرقت کنند خواستم فرار کنم که با قمه ضربه ای به سرم زدند که من دیگر چیزی نفهمیدم و بقیه ماجرا را در فیلم منتشر شده دیدم.
قاضی: چرا روزی که برای شکایت آمدید حلقه در دستتان نبود؟
شاکی: از آن روز به بعد هم خودم، هم خانواده و همسرم بسیار ترسیده ایم به همین دلیل دیگر حلقه دستم نمی‌کنم در این یک ماه حتی تنهایی به بانک نمی روم و به علت ترسی که دارم 3 یا 4 نفری به بانک می رویم اگر صدای موتور یا فردی پشت سرم بیاید، می ترسم.
قاضی: خواسته ات از دادگاه چیست؟
شاکی: هر تصمیمی که بگیرند، قبول دارم و از متهمان نیز شکایت دارم.
شاکی: نمی خواهم متهمان اعدام شوند.
نمی خواهم اعدام شوند
در ادامه یکی دیگر از شاکیان با حضور در جایگاه گفت: عصر جمعه 19 آبان ماه به همراه خانواده ام با خودروی پژوپارس در حال حرکت به سمت تجریش بودیم که متوجه انحراف دو موتورسیکلت در بلوار کاوه شدم کمی جلوتر که آمدیم پشت چراغ قرمز در ترافیک از میان خودروها حرکت کرده و خود را به گلگیر ماشین من زد همسرم شیشه را بالا کشید، اما شیشه سمت من اندکی پایین بود وقتی موتورسیکلت با خودرو برخورد کرد یک نفر از سمت شاگرد به شیشه ماشین کوبید وقتی برگشتم او را ببینم دو دست از سمت خودم وارد خودرو شد و گردنم را گرفت آن فرد قصد داشت زنجیری که به گردنم بود را سرقت کند فقط احساس کردم که آنها می خواهند داخل ماشین شوند و بلافاصله توانستم درهای خودرو را ببندم 10 متر با خودرو حرکت کردم که آنها زنجیر از گردنم باز کرده و فرار کردند حمله آنها بسیار وحشتناک بود شوکه شده بودم وقتی موتورسواران سرقت را انجام دادند بلافاصله از خودرو پیاده شدم و به دنبال آنها دویدم دیدم که چند متر پایین تر در ترافیک یکی از متهمان چاقویی کشیده است.
شاکی افزود: هنگامی که در بلوار کاوه تردد می کردم مرد موتورسوار زنجیر را در گردن من دید و من را شناسایی کرد و در چهارراه بعدی حمله کرد. بعد از این حادثه فرزند و همسر من ترسیده اند و از خانه بیرون نمی روند، من خودم نیز هیچگاه کیف به همراه ندارم.
شاکی پرونده چهار زورگیر خشن تاکید کرد: 20 سال است که پدرم فوت کرده و 7 سال پیش مادرم را از دست داده ام این دلیلی برای دزدی نیست وقتی متهم ردیف سوم را در اداره آگاهی دیدم بلافاصله او را شناسایی کردم؛ چراکه این فرد از من سرقت کرد.
قاضی: خواسته ات از دادگاه چیست؟
شاکی: می خواهم براساس قانون برخورد شود، اما دوست ندارم آنها به اتهام محاربه اعدام شوند، امکان دارد این افراد پس از بازگشت دوباره به جامعه دست از رفتارهای نادرست خود بردارند.
شاکی تصریح کرد: زنجیری که از من سرقت کرده اند 8 میلیون تومان قیمت داشت و اگر متهم می گوید به 4 میلیون برای عمل مادرش نیاز دارد، چرا 40 روز پس از سرقت زنجیر من دوباره دست به سرقت زده است؟
4میلیون برای خانواده متهم مانند 4 میلیارد استوکیل مدافع متهم ردیف اول پرونده 4 زورگیر خشن پایتخت در ادامه رسیدگی به این پرونده با حضور در جایگاه گفت: موکلم از شاکی و همه امت شهید پرور که صحنه را دیدند عذر خواهی می کند اما اتهاماتی که به موکلم داده اند ایجاد رعب و وحشت و ضرب و جرح است که آن را قبول ندارم.
وی ادامه داد: در بعد انگیزه ارتکاب عمل باید در مسائل کیفی و جزائی به پیشینه متهم توجه شود. پدر موکلم 11 سال پیش به علت مشکلات قلبی که ناشی از دوران سربازی در 8 سال دفاع مقدس داشت نمی تواند کار کند و مادر متهم هنگامی که 12 سالش بود مجبور می شود برای امرار معاش کار کند. پس از مدتی مادر وی اقدام به ازدواج مجدد می کند که متاسفانه این ازدواج ناموفق بود و همسر وی سر ناسازگاری با متهم که در دوره بلوغ بود می گذارد و آنها به مشکل برمی خورند. این فرد رفتار خشونت آمیزی با موکلم داشت و موکلم به خوبی در دروان بلوغ تربیت نشد. مادر متهم برای اینکه این وضعیت را به پایان برساند از این مرد طلاق می گیرد که حاصل ازواج دومش دختر 8 ساله ای است. هم اکنون متهم با مادر، خواهر و مادر بزرگش زندگی می کند.
به گفته وکیل متهم ردیف اول مادر متهم به دلیل عمل جراحی دیگر قادر به کار در کارگاه نیست و در منزل کار انجام می دهد البته این فرد بار دیگر نیاز به عمل دارد.
در ادامه وکیل متهم با نشان دادن عکس مادر و مادربزرگ وی گفت: البته مریضی مادر مجوزی برای ارتکاب جرم نیست اما از دادگاه می خواهم که برای متهم از اتهام محاربه تخفیف قائل شوند.
به گفته وی متاسفانه مادر متهم ردیف اول نیاز به عمل جراحی دارد که 4 میلیون تومان هزینه می خواهد. 4 میلیون تومان برای خانواده ای مانند متهم 4 میلیارد تومان ارزش دارد این درحالی است که موکلم یک بار قربانی زوگیری شده و تلفن همراهش به سرقت رفته است. همچنین این فرد به علت برخورد آجر به سرش دچار ترومای روی سر شده و باید بدانیم که این مشکلات به همراه فقر و بیماری مادر باعث می شود که او مثل ما زندگی نکرده باشد از دادگاه می خواهم که به وی اجازه زندگی بدهد تا به راه راست بازگردد.
وکیل مدافع متهم درباره علل وقوع جرم گفت: وقتی پدر آدم سیلی بر صورت فرزندش می زند هیچ مشکلی نیست اما وقتی دیگری ضربه می زند این موضوع تبدیل به عقده می شود ضمن اینکه کار کردن مادر مریض نیز در وقوع جرم موثر است البته باید بدانیم که انگیزه موکلم اخافه و افساد نیست او به دنبال کسب پول از طریق مجرمانه بود که باید مجازات شود اما وقتی که به عمق این جرم نگاه کنیم اتهام وی طبق ماده 183 قانون مجازات اسلامی محاربه نیست. رکن اصلی محاربه دست به اسحله بردن برای ایجاد رعب و وحشت است. از دادگاه می خواهم که به وی نگاه عدالت موابانه داشته باشد و بدانید که موکلم تنها برای رفع نیاز مادی اقدام به این کارکرده است.
وی در پایان ضمن تشکر از نیروی انتظامی گفت: چاقویی که در پرونده دیدم با چاقوی بازسازی صحنه متفاوت بود. عمل موکلم محاربه نیست و در صورت اثبات با ماده 652 قانون مجازات منطبق است. جهالت و نادانی وقتی با نیاز شدید به پول همراه شود به اینجا می رسد.
فریب رفیق را خوردمدر ادامه رسیدگی به پرونده چهار زورگیر خشن قاضی صلواتی با تفهیم اتهام به متهم ردیف دوم پرونده از او خواست به دفاع از خود بپردازد.
متهم نیز پس از قرارگرفتن در جایگاه گفت: من متولد سال 1371 هستم و برای اولین بار است که دستگیر می‌شوم تا سوم راهنمایی درس خواندم و در این ماجرا فریب دوستم را خوردم.
وی ادامه داد: احتیاجی به پول نداشتم و هرچی پول می خواستم مادرم به من می داد روز حادثه در قهوه خانه نشسته بودیم که متهم ردیف چهارم از من خواست همراهشان بروم بعد هم به حوالی کریم خان آمده و از شاکی با تهدید چاقو سرقت کردیم.
قاضی: چند فقره سرقت مرتکب شده ای؟
متهم: بعد از این سرقت، سرقت دیگری انجام دادیم که تاریخ آن را بخاطر ندارم.
قاضی: در این سرقتها چه میزان پول بدست آوردی؟
متهم: حدود 10 تا 15 هزار تومان پول نصیب من شد اما نمی دانستم که بخاطر آن اعدام خواهم شد.
قاضی: چرا موقع سرقت چاقو همراه داشتی؟
متهم: چاقو را متهم ردیف چهارم پرونده به من داد تا با آن مالباخته ها را بترسانم.
قاضی: پدرت زنده است؟
متهم: نه، او را یکروز با قمه زدند که وقتی به بیمارستان رفتم متوجه شدم چشم پدرم را تخلیه کردند. هشت ماه بعد از این ماجرا یکروز پدرم از من خواست برای گرفتن فیش بانکی به بانک بروم اما وقتی برگشتم متوجه شدم او در مغازه سکته کرده است. من را مجازات کنید چون مرتکب جرم شدم اما اعدامم نکنید.
قاضی: امنیت جامعه چه می شود؟
متهم: من فریب رفیقم را خوردم این کارها به درد نمی خورد. هر مجازاتی باشد قبول می کنم، اما اعدامم نکنید.
در ادامه وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکلم فاقد سابقه کیفری است و کیفر در نظر گرفته متناسب با اقدام مجرمانه او نمی باشد. در ابتدا به وی اتهام سرقت مسلحانه تفهیم شد که بعد به محاربه تغییر یافت. اگر فیلم این زورگیری در رسانه ها پخش نمی شد اقدام متهمان از مصادیق ماده 652 قانون مجازات بوده و از مصادیق محاربه در نظر گرفته نمی شد.
وی ادامه داد: آیا افرادی که فیلم را پخش کردند مرتکب اقدام مجرمانه نشده اند موکل من جوان بوده و فاقد سابقه کیفری است او همچنین نیت محاربه نداشته است.
پس از دفاعیات وکیل متهم ردیف دوم رئیس دادگاه متهم ردیف اول پرونده را دوباره به جایگاه فراخواند و با تفهیم اتهام از او خواست برای آخرین بار به دفاع از خود بپردازد.
متهم نیز پس از حضور در جایگاه گفت: نمی خواستم این کار را انجام بدهم از شاکی نیز معذرتخواهی می‌کنم. درخواست دارم قاضی به من تخفیف مجازات بدهد. به همسن و سالان خود نیز توصیه می کنم جوانی خود را بخاطر سرقت به هدر ندهند.
در ادامه رسیدگی به این پرونده متهم ردیف دوم نیز در آخرین دفاعیات خود گفت: اشتباه کردم از شاکی نیز عذرخواهی می کنم.
سرباز فراری هستم رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران با تفهیم اتهام سرقت مسلحانه به متهم ردیف سوم پرونده از او خواست به دفاع از خود بپردازد.
متهم ردیف سوم نیز پس از حضور در جایگاه اظهار داشت: من متولد 1370 هستم و یک سابقه کیفری دارم. روز حادثه در قهوه خانه نشسته بودم که متهم ردیف اول به آنجا آمد حالش بد بود وقتی علتش را سئوال کردم، گفت برای عمل مادرش نیاز به پول دارد. من هم آن زمان با مشکل مالی روبرو بودم به همین خاطر تصمیم به سرقت گرفتیم. موضوع را با برادرم و متهم ردیف دوم در میان گذاشته و همراه آنها و با دو دستگاه موتورسیکلت راهی محل سرقت شدیم.
قاضی: محل سکونت شما جنوب شرق تهران است، چرا برای سرقت به منطقه کریم خان رفتید؟
متهم: در محل سکونت خود که نمی توانستیم مرتکب سرقت شویم به همین خاطر به حوالی خیابان کریم خان آمدیم که در آنجا با شاکی روبرو شدیم.
قاضی: چه مدت به خاطر سابقه ات در زندان بودی؟
متهم: چهار ماه بازداشت بودم اما هنوز حکم دادگاه نیامده است.
قاضی: شغلت چیست؟
متهم: سرباز فراری هستم.
قاضی: در این میان چه میزان پول بدست آوردی؟
متهم: حدود 30 هزار تومان بدست آوردم.
قاضی: در خصوص شکایت شاکی دوم چه دفاعی داری؟
متهم: من در آن سرقت نبودم.
فقر توجیه زورگیری نیست
وکیل مدافع متهم ردیف سوم پرونده چهار زورگیر خشن پایتخت در ادامه رسیدگی به اتهامات متهمان زورگیری خشن اظهار داشت: نیاز مالی و فقر هیچگاه عذر موجهی برای جرایم خشن نیست و از شاکیان می خواهیم که گذشت داشته باشند شاید اگر این جرایم در آمریکا رخ می داد عادی بود اما در چنین نظامی که به عطر شهدا معطر است، وقوع چنین جرایمی هرچند اندک زشت و ناپسند است.
وی ادامه داد: البته دولت وظیفه دارد که برای رفع فقر اقدام کند و چرا کسی که 12 سال در مدرسه درس خوانده است هنوز یاد نگرفته است که نباید سلاح در دست بگیرد و اقدام به خفت گیری کند.
وکیل متهم ردیف سوم تصریح کرد: موکلم اظهار ندامت کرده است که امیدواریم توبه او قلبی باشد.
خودم مورد زورگیری قرار گرفتم
در ادامه متهم ردیف سوم در جایگاه حاضر شد.قاضی: اتهام شما مشارکت در سرقت با سلاح سرد است، آیا این اتهام را قبول می کنید؟
متهم: سرقت را قبول دارم اما اشتباه کردم و تقاضای عفو دارم به همه توصیه می کنم که این کارها عاقبت بدی دارد و آن را انجام ندهند.
در ادامه متهم ردیف چهارم با حضور در جایگاه نیز گفت: متولد سال 68 هستم و هیچ سابقه کیفری ندارم. من پیک یک نمایشگاه خودرو هستم و برادر بزرگ متهم ردیف سوم.
قاضی: نحوه وقوع سرقت را توضیح دهید؟
متهم: روز حادثه برادرم و دو متهم دیگر با من تماس گرفتند که کار مهمی با من دارند، وقتی پیش آنها رفتم مدعی شدند که مادر متهم ردیف اول مریض است و برای عمل به پول نیاز دارد، گفتم که من باید پول را بدهم که گفتند نه بیا با موتورسیکلت زورگیری می کنیم. به من گفتند تو فقط ترک موتور بنشین و نمی خواهد از موتور پیاده شوی.
قاضی: آیا مادر متهم با 65 هزار تومان پول زورگیری عمل می شود؟
متهم: نه.
قاضی: چه دفاعیه ای داری؟
متهم: طلب عفو و بخشش می کنم.
قاضی: چرا 10 روز بعد اقدام به سرقت کردی؟
متهم: بعد از چند روز که دست از سرقت کشیدیم گفتند که پول عمل جور نشده است و باید دوباره اقدام به زورگیری کنیم، هیج انگیزه ای برای سرقت نداشتم.
قاضی: اگر چنین بلایی سر خودت می آمد چه توقعی داشتی؟
متهم: چنین بلایی سر من آمده است، چندی قبل 2 میلیون و 200 هزار تومان از نمایشگاه گرفتم تا به حسابی واریز کنم، اما دور یکی از میادین نزدیک نمایشگاه دو موتورسوار به من نزدیک شدند و پس از ضربه زدن به موتورم با چاقو چندین ضربه به من زدند، وقتی زخمی شدم آنها پول ها را برداشتند و بردند.
قاضی: چه توقعی از قوه قضائیه داری؟
متهم: توقع دارم که قوه قضائیه به موضوع زورگیری از من رسیدگی کند و من به پولم برسم. هنوز سارقان پول هایم بعد از سه ماه شناسایی نشدند.
20:30 عامل ایجاد حساسیت در پرونده چهار زورگیر خشن
در ادامه وکیل متهم ردیف چهارم با حضور در جایگاه گفت: متهمان نادم و پشیمان و خودشان هم زخم خورده هستند. چیزی که باعث ایجاد حساسیت در این پرونده شد، پخش این سرقت از اخبار 20:30 بود روزانه ده ها بار زورگیری شاید بدترین از این نیز رخ دهد.
وی ادامه داد: فقر موجب سرقت نمی شود این سارقان زیاده خواه هستند در جامعه ای که رشوه گری انجام می‌شود و ماشین دو میلیاردی و رستوران 150 هزار تومانی وجود دارد این جوان ها هم خام می شوند و می‌گویند ما هم باید از این موضوع نصیبی ببریم.
به گفته وکیل متهم ردیف چهارم اقدام این افراد متجاهرانه بوده و همانند کف زنی است. اوضاع اجتماعی و خانوادگی این افراد باید در مجازات آنها لحاظ شود.
وی افزود: فردی که برای او اتهام محاربه صادر می شود باید بداند که چه اقدامی را انجام می دهد این افراد فقط به قصد سرقت فعالیت کرده بودند برخی شهود گفته اند که ترسیده اند این در حالی است که اگر مهدی چنجه و عباس فلفل به جان هم بیفتند مشخص است که همه می ترسند اگر صرف ترس است که بسیاری از افراد ترس در وجودشان است خیلی افراد ترسو هستند معلوم است که با دیدن این صحنه حتما می ترسند و وحشت می کنند.
وی با اشاره به اینکه برای موکلم اتهام مشارکت در سرقت مسلحانه مقرون به آزار گرفته شده است، تاکید کرد: اگر منظور سرقت مسلحانه موکلم است باید بگویم که او سوار موتور بوده و چاقو نیز در دست نداشته است. موکلم تنها 17 هزار تومان از راه زورگیری بدست آورده است حضور او نیز برای خالی نبودن عریضه است و می توان او را چرخ پنجم گاری دانست، البته دستگاه قضا به تمامی جرایم به خوبی رسیدگی می کنند که اینگونه که بنگاه های لجن پراکن می گویند نیست. رسیدگی علنی نیز باعث می شود تا مردم در جریان اتفاقات قرار گیرند.
به گفته وکیل متهم ردیف چهارم ناله کردن و توبه بعد از دستگیری دردی را دوا نمی کند اما باید در رسیدگی نیز اعتدال داشت و مجازات متناسب با وقوع جرم باشد.
وکیل متهم ردیف چهارم گفت: از رئیس دادگاه و معاون دادستان استدعا دارم با رفعت و عطوفت اسلامی نسبت به صدور رای اقدام کنند. متهم ردیف چهارم با حضور در جایگاه در آخرین دفاعیاتش گفت: توبه کردم و از شاکیان تقاضای عفو و بخشش دارم.
در پایان قاضی صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران گفت: اگر فردی با کشیدن سلاح اقدام به ایجاد اخافه و رعب و وحشت کند از مصادیق محاربه است و اگر پرونده ای به دادگاه انقلاب تهران ارجاع شود با قاطعیت با آن برخورد می کنیم.
وی ادامه داد: حکم چهار زورگیر خشن پایتخت در مهلت قانونی صادر می شود.
تعدادی از متهمان در طول دادگاه گریه کرده و از شاکی و قضات تقاضای بخشش داشتند.(مهر)
شنبه 9/10/1391 - 16:12
تغذیه و تناسب اندام

[تصویر:  bpv9ay98rdtymxn31vjo.jpg]
تغذیه ورزشکاران در فصل زمستان
از عوامل مهم و موثر در موفقیت ورزشکارانی که در فصل زمستان فعالیت می کنند تغذیه آنان است.

مصرف کربوهیدرات قبل از فعالیت ورزشی موجب افزایش توانایی و شادابی و ذخیره های گلیگوژنی بدن می شود و در حین ورزش عضلات و مغز ، غذای مورد نیاز شان را به راحتی در دسترس دارند و نیاز نیست با سوزاندن چربی ها که زمان زیادی می برد و بدن راخسته می کند انرژی مورد نیاز خود را تامین کنند .

خوردن غذا حین ورزش به ثبات قند و حرارت بدن کمک می کند انرژی عضلات و مغز تجدید شده و خستگی دیرتر به سراغ انسان می آید .
ورزش های کوهنوردی و اسکی و ... ورزش های استقامتی – قدرتی هستند ، و به غذاهای کربوهیدراتی بیشتر نیاز دارند ( 60%- 55% انرژی مصرفی ) ، پروتئین ( 20% - 15% انرژی مصرفی ) چربی 25% انرژی مصرفی

میزان انرژی مورد نیازدر ساعتی که فعالیت ورزشی صورت می گیرد متوسط آن در یک خانم 2000 و دریک آقا 2200 کیلو کالری است .

درصد نیاز بدن به آب بالا می رود و میزان آب مورد نیاز، به میزان کالری مصرفی بستگی دارد و برای هرکیلو کالری مصرفی 1 تا 5/1 میلی لیتر آب لازم است .نوشیدن 2 لیوان مایعات ، 2 ساعت قبل از ورزش مفید خواهد بود.

منبع : skifed.ir


شنبه 9/10/1391 - 16:11
اخبار

«آمال الدین الهر» استاندار کربلا پیش بینی کرد که زائران حرم امام حسین (ع) در کربلا در مراسم اربعین امسال به صورت بی‌سابقه‌ای افزایش پیدا کند.

وی در این رابطه به خبرنگاران گفت که تعداد زوار خارجی که هتل رزرو کرده و ویزای ورود گرفته‌اند، بالغ بر 500 هزار نفر هستند و به این ترتیب انتظار می‌رود اربعین امسال بالغ بر 15 میلیون نفر به زیارت امام حسین (ع) بیایند.

الهر در مورد تامین مواد مورد نیاز زائران گفت که 5 هزار هیئت اقدام به خدمات رسانی به زائران می‌کنند و ملزومات مورد نیاز آنها را ارائه می‌کنند.

شنبه 9/10/1391 - 16:8
شعر و قطعات ادبی

ضریح جدید مضجع شریف سیدالشهداء(علیه السلام) پس از 18 روز مراسم باشکوه به کربلا منتقل شد تا در ماه ربیع‌الاول به جای ضریح فعلی قرار گیرد.

این ضریح توسط استاد محمود فرشچیان طراحی شده و خطاطی‌های آن را استاد سیدمحمد حسینی‌موحد انجام داده است.

آیات، احادیث و اشعار زیبایی بر ششمین ضریح امام حسین(علیه السلام) نقش بسته است که از جمله آن‌ها، بخش‌هایی از شعر مشهور «سید رضی» از علمای قرن چهارم و گردآورنده نهج‌البلاغه است:

کرْبَلا، لا زِلْتِ کَرْباً وَبَلا / ما لقی عندک آل المصطفى

کربلا پیوسته اندوه و بلا بوده‌ای به دلیل مصیبت‌هایی که خاندان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در نزد تو دیدند

کَمْ عَلى تُرْبِکِ لمّا صُرّعُوا / من دم سال و من دمع جرى

چه بسیار بر خاک تو فرو افتادند و چه خون‌هایی که روان شد و چه اشک‌ها که جاری شد

وضیوف لفلاة قفرة / نزلوا فیها على غیر قرى

و مهمانانی که در آن بیابان خشک بدون پذیرایی فرود آمدند

لم یذوقوا المآء حتى اجتمعوا / بحدى السیف على ورد الردى

آب را نچشیدند تا اینکه با دم تیز شمشیر بر چشمه هلاکت گرد آمدند

تکسف الشمس شموساً منهم / لا تدانیها ضیاءً و علا

خورشید در برابر زیبایی آنها پنهان می‌شود، نمی‌تواند به آن‌ها به دلیل نور و بزرگواری نزدیک شود

وَ وُجُوهاً کَالمَصابیحِ، فَمِنْ / قَمَرٍ غابَ، وَنَجْمٍ قَدْ هَوَى

چهره‌هایی چون چراغ تابان بودند که برخی مانند ماه غروب کردند و برخی چون ستاره فرورفتند

و صریعا عالج الموت بلا / شد لحیین و لا مد ردی

کشته شده‌ای که با مرگ دیدار کرد بدون این که محاسنش را ببندد و یا لباسش را بر تن کند (منظور آداب غسل و کفن)

مَیّتٌ تَبْکی لَهُ فَاطِمَة / وابوها وعلى ذو العلى

در خون خفته‌ای که فاطمه و پدر فاطمه و هم علی بزرگوار برای او می‌گریند

یا رسول الله لو عاینتهم / وهم ما بین قتلى وسبا

ای رسول خدا، اگر به آنها می‌نگریستی که برخی کشته شده بودند و برخی دیگر اسیر

لَرَأتْ عَیْنَاکَ مِنهُمْ مَنْظَراً / للحَشَى شَجْواً، وَللعَینِ قَذَى

چشمانت از آنان منظره‌هایی می‌دید، که اندرون را سرشار از غصه و چشم را پر از خاشاک می‌کند

جزروا جزر الاضاحی نسله / ثُمّ سَاقُوا أهلَهُ سَوْقَ الإمَا

نسل او را همچون قربانی سربریدند،‌ سپس اهلش را مانند راندن کنیزان راندند

یا قَتیلاً قَوّضَ الدّهْرُ بِهِ / عُمُدَ الدّینِ وَأعْلامَ الهُدَى

ای کشته شده‌ای که روزگار با کفر ستون و پرچم‌های هدایت را تخریب کرده است

قتلوه بعد علم منهم / انه خامس اصحاب الکسا

او را کشتند در حالی که می‌دانستند او پنجمین نفر اصحاب کسا است

لَوْ رَسُولُ اللَّهِ یَحْیَا بَعْدَهُ / قعد الیوم علیه للعزا

اگر رسول خدا پس از وی زنده بود امروز به عزاداری او می‌نشست

غَسَلُوهُ بِدَمِ الطّعْنِ، وَمَا / کَفّنُوهُ غَیرَ بَوْغَاءِ الثّرَى

با خون نیزه او را غسل دادند و او را کفنی نکردند به غیر از خاک‌های نرم

جعل الله الذی نابکم / سبب الوجد طویلا والبکا

خداوند آنچه به شما وارد شد را مایه حزن همیشگی و گریه قرار داد

لا أرَى حُزْنَکُمُ یُنسَى، وَلا / رُزْءَکم یُسلى، وَإنْ طالَ المَدَى

اندوه شما فراموش نشدنی و مصیبت شما تسلی‌پذیر نیست، اگرچه از آن زمان بسیاری گذشته باشد

انتم الشافون من دآ العمى / وَ غداً ساقُونَ مِنْ حوْضِ الرّوَا

شمایید که کور را شفا می‌دهید و فردای قیامت از حوض کوثر تشنگان را سیراب می‌کنید

نزل الدین علیکم بیتکم / وتخطى الناس طرا وطوى

دین خدا در خانه شما نازل شد و مردم همه دنباله رو شما هستند

این عنکم للذی یبغى بکم / ظل عدن دونها حر لظى

جایگاه کسی که از شما تخلف کند کجاست؟ سایه بهشتید شما و هرکس از آن خارج شد در آتشی وارد شود که زبانه می‌کشد.

شنبه 9/10/1391 - 16:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته