• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2664
تعداد نظرات : 2458
زمان آخرین مطلب : 3848روز قبل
آموزش و تحقيقات

محققان در دانشگاه ویسکانسین موفق شدند سندروم کیو تی به معنای مرگ ناگهانی در دوران کودکی را در رحم مادر شناسایی و درمان کنند.

به گزارش خبرگزاری مهر، سندروم کیو تی یک اختلال مادرزادی است که به صورت افزایش اینتروال QT در نوارقلب (ECG) خود را نشان می ‌دهد و ممکن است به بی نظمیهای بطنی و متعاقباً به سنکوپ و ایست قلبی و مرگ ناگهانی ختم شود. شایعترین شکل کلینیکی در بیماران دچار LQT، حمله ناگهانی یا ایست قلبی است.

بیماران دچار QT معمولاً دارای حملات قلبی مانند سنکوپ، ایست قلبی و یا مرگ ناگهانی در زمان کودکی و اوایل بلوغ هستند. این سندروم یک نفر از هر 2500 نوزاد را مبتلا می کند و همچنین عاملی برای تولد جنین مرده و مرگ ناگهانی نوزاد است.

اکنون محققان دانشگاه ویسکانسین در دانشکده پزشکی و سلامت عمومی در مدیسون اظهار داشتند که آنها توانستند این شرایط را درحالی که جنین هنوز در رحم مادر است شناسایی و درمان کنند.

رونالد تی واکای محقق اصلی این تحقیقات و استاد فیزیک پزشکی گفت: تاکنون پزشکان نمی توانستند یک شرایط جدی قلبی را چون سندروم کیو تی پیش از تولد تشخیص دهند. تحقیقات ما نشان می دهد که می توان این شرایط را در حالی که جنین هنوز در رحم مادر است شناسایی کرد. وقتی که بی نظمیهای تهدید کننده شناسایی شد می توانیم آن را درمان کنیم.

این محققان اعتقاددارند که خود نخستین آزمایشها را برای تشخیص دقت دستگاه نوار مغناطیسی قلب روی تعداد بسیاری از جنینهای در معرض خطر اجرا کرده است. این گروه 30 بارداری را بین سالهای 1996 و 2012 درویسکانسین و ژاپن بررسی کرده و بیمار را برحسب سابقه خانوادگی، ریتم قلبی مشکوک جنین و یا مرگ ناگهانی یکی از خواهران یا برادران در کودکی انتخاب کرده اند.

معمولا فاصله کیو تی (QT interval) یک سوم هرکدام از چرخه های ضربانها طول می کشد. وقتی که ضربان قلب افزایش می یابد، فاصله کیو تی کوتاه می شود. وقتی که فردی دارای فاصله های کیو تی بلند باشد این امر می تواند موجب تپش سریع قلب برای تلاش در ادامه کارکرد قلب شود از این رو نوعی بی نظمی در ضربان قلب مشاهده می شود. از این رو قلب سخت تر کار می کند که این امر در برخی از موارد به حمله قلبی و حتی مرگ منتهی شده است.

محققان با استفاده از نوار مغناطیسی قلب سیستم الکتریکی قلبی را ازیابی کردند و براساس نتایج یافته های خود که آنها را در مجله انجمن قلب آمریکا منتشر کرده اند، موفق به تشخیص فاصله طولانی کیو تی در 21 جنین شدند که شش مورد آنها دارای بی نظمیهای خطرناکی بودند و به همین علت پزشکان تلاش کردند آنها را زود به دنیا آورند. این روش محققان دارای دقت و صحت 89 درصدی بوده است.

محققان اعتقاد دارند که سابقه خانوادگی نقش مهمی در این تشخیص ایفا می کند.

دوشنبه 27/8/1392 - 15:49
بهداشت روانی

روزی چند بار می‌خندید؟ چند بار گریه می‌کنید؟ چقدر خوشحال هستید و چقدر احساس غم و اندوه به شما دست می‌دهد؟ البته قرار نیست هر کسی به طور دقیق بداند چقدر در طول روز می‌خندد یا چقدر ممکن است گریه کند، اما همین که هر فرد بتواند بموقع ناراحت شود و بموقع هم شاد باشد، یعنی از سلامت روانی برخوردار است.

بله، ناراحت شدن هم اگر درست و بموقع باشد، خوب است و می تواند تبعات مثبتی داشته باشد. آنها که می گویند گریه کردن و غمگین بودن نشانه بیماری و اختلالات روانی است هم باید بدانند متخصصان با چنین نظری موافق نیستند. البته موضوع وقتی خطرناک می شود که فردی همیشه شاد و خوشحال باشد و در هیچ شرایطی به فکر ناراحتی هایش نیفتد. این شادی های بی دلیل و دائم هم نه تنها خوب نیست و ویژگی مثبتی به حساب نمی آید که حتی می تواند نشانه ای از یک بیماری روانی باشد.

هم شاد باشید، هم غمگین

چه بخواهیم و چه نخواهیم، غم بخشی از زندگی همه ما انسان هاست و در مواقعی حضور خود را نشان می دهد. بنابراین انکار غم و غصه نه تنها کاری عاقلانه نیست بلکه حتی گاهی غیرممکن است. آن طور که دکتر حسین ابراهیمی مقدم به جام جم می گوید انسان سالم، انسانی است که از عاطفه ای انعطاف پذیر، متناسب و در عین حال متعادل برخوردار باشد.

به عبارت دیگر، انسان باید در برابر عوامل مختلفی که در دنیای اطرافش وجود دارد؛ مانند غم ها، شادی ها، استرس ها و هیجانات دیگر، واکنش های خاص و متناسب آنها را بروز دهد.

کسانی هم هستند که نه چیزی می تواند شادشان کند و نه به این راحتی ها غمگین می شوند. این روان شناس درباره این افراد می گوید: در بعضی موارد که شخص دچار بیماری های روانی است، ممکن است چنین حالاتی داشته باشد. این افراد نسبت به عوامل مختلف و در برابر احساسات متفاوت فقط یک حالت عاطفی از خود نشان می دهند.

این گروه در مواجهه با عوامل مختلفی که می تواند موجب برانگیختن عواطف و احساسات شان شود، مانند یک دیوار بی روح عمل می کنند. به این معنی که نسبت به تمام عوامل بی تفاوت بوده و واکنش یکسانی بروز می دهند.

به گفته دکتر ابراهیمی مقدم، بعضی از بیماران روانی نسبت به عوامل و عواطف متفاوت هیچ واکنش خاصی نشان نمی دهند، ولی از انسان های سالم انتظار می رود در مواجهه با مسائلی از قبیل فقدان، از دست دادن عزیزان و... واکنش های متناسبی مانند گریه کردن، فغان، اندوهگین شدن و برگزاری دوره های سوگواری داشته باشند. برعکس این موضوع هم صادق است و انسان سالم در برخورد با موضوعات شاد مانند جشن ها، عروسی ها و... هم باید واکنش های متناسب با آن مانند خندیدن و ابراز هیجانات مثبتی از قبیل شادمانی را بروز دهد و فقط در چنین شرایطی است که می توان گفت فرد از نظر سلامت روانی در وضعیت خوب و مناسبی قرار دارد.

برون ریزی یا خودخوری؟

خیلی ها گریه کردن را کار نادرستی می دانند. خیلی ها می گویند باید محکم بود و در برابر مشکلات و ناآرامی های زندگی محکم ایستاد. خیلی ها می خواهند غصه ها را به تنهایی تحمل کنند و دم نزنند. خیلی ها برای این که در این زندگی فولاد آبدیده شوند، در برابر ناراحتی ها واکنشی نشان نمی دهند و در مصیبت ها و شرایط سخت زندگی فقط سکوت می کنند، اما همه اینها به چه قیمتی است؟ تا به حال به این موضوع فکر کرده اید؟ فکر کرده اید اگر هنگام رویارویی با مصایب زندگی گریه نکنید، واکنشی نشان ندهید و فقط ساکت بمانید، چه چیزهای دیگری را از دست خواهید داد؟

دکتر ابراهیمی مقدم در این باره خاطرنشان می کند: درست است که شادی و خنده در زندگی همه انسان ها ضروری است، اما این موضوع هم نباید نادیده گرفته شود که یک انسان سالم هنگام رویارویی با موقعیت های ناخوشایند و سوگواری ها نیز باید رفتارهای خاص آن موقعیت ها را از خود نشان دهد. به همین دلیل هم در چنین حالاتی گریه کردن، عزاداری، مویه و شیون و... رفتار و واکنشی طبیعی محسوب می شود.

مسلما سکوت کردن و فروخوردن ناراحتی ها و احساسات منفی هم شیوه مناسبی نیست و عواقب این روش، اگر امروز کاری به کارتان نداشته باشد، در آینده ای نه چندان دور شما را درگیر خودش خواهد کرد. این روان شناس در این باره یادآور می شود: شاید یکی از دلایلی که طول عمر خانم ها 10 تا 15 سال بیشتر از طول عمر آقایان است، همین موضوع باشد که خانم ها راحت تر از آقایان گریه می کنند و راحت تر هم می خندند. در حالی که اغلب آقایان به اشتباه فکر می کنند گریه کردن عاملی است که می تواند ارزش شان را از نظر دیگران کم کند و جایگاهشان را تغییر دهد. به همین دلیل هم معمولا در مراسم سوگواری شاهدیم خانم ها گریه و زاری بیشتری می کنند و پس از آن هم به کارهای دیگری مانند پذیرایی از مهمانان می رسند. آقایان اما در چنین مراسمی خیلی گریه نمی کنند و ترجیح می دهند در گوشه ای ساکت بمانند که متاسفانه بعدها ممکن است دچار مشکلات جدی تری مانند سکته، بیماری های قلبی و... شوند.

تاثیر عزاداری های گروهی بیشتر است

گاهی شدت ناراحتی و مشکلی که ایجاد شده، اینقدر زیاد است که حتی حوصله حاضر شدن در جمع و بودن کنار دیگران را هم نداریم، اما دکتر ابراهیمی مقدم می گوید با گروه بودن و در جمع حاضر شدن هنگام سوگواری ها و ناراحتی ها در مقایسه با تنها ماندن و در خلوت نشستن تاثیرات بیشتری دارد. وی می افزاید: زمانی که فرد در گروهی قرار می گیرد و همراه با آنها عزاداری و گریه می کند، کارکردهای مثبت بیشتری را تجربه خواهد کرد. البته هیچ گاه هنگام سوگواری و ناراحتی نباید شخص به خود یا دیگران صدمه ای وارد کند و چنین رفتارهایی به هیچ عنوان جزو واکنش های طبیعی احساس غم و اندوه به حساب نمی آید.

حالا باید به فکر باشید

همان طور که گفته شد، ناراحتی و غصه بخشی طبیعی از زندگی انسان است و هنگام مواجهه با آن هم باید برخورد و واکنش متناسب داشته باشیم.

با این حال، اما گاهی هم ابراز احساسات و عواطف، افراطی می شود و شکل دیگری به خودش می گیرد که شاید بهتر باشد در این مواقع به فکر درمان و برطرف کردن آن باشیم.

دکتر ابراهیمی مقدم با اشاره به این که گریه کردن به صورت واکنشی، به طور معمول و در حد طبیعی نشانه هیچ اختلالی نبوده و برای حفظ سلامت روان خوب است، می افزاید: زمانی که شخص به صورت افراطی و در زمان های متمادی گریه و زاری می کند یا با این که زمان زیادی از عامل ایجاد ناراحتی گذشته است، هنوز هم به این نوع کارها می پردازد، باید به موارد دیگری مانند افسردگی که به این نشانه ها هم مربوط می شود، توجه کنیم و به فکرشان باشیم.

در چنین مواقعی هم به گفته این روان شناس، کمک گرفتن از متخصصان و کسانی که در این زمینه می توانند فرد را راهنمایی کنند، بهترین راه حل خواهد بود.

این واکنش ها به نفع تان است

اگر می گویید عزاداری و سوگواری چه فایده ای دارد و اگر فکر می کنید بی توجهی به عامل ایجاد اندوه می تواند چاره کار باشد، خوب است نظر یک روان شناس را بدانید .

دکتر ابراهیمی مقدم در این باره معتقد است: ابراز واکنش های متناسب با موقعیت های ناخوشایند به تسکین آلام، تعدیل ظرفیت و ایجاد احساس روانی مثبت در فرد غمگین منجر خواهد شد.

این استاد دانشگاه ادامه می دهد: بنابراین گریه و زاری در حدی که یک واکنش طبیعی به حساب بیاید، نه تنها به عنوان اختلال شناخته نمی شود که حتی یک رفتار طبیعی برای سازگاری و بقا و بهبود ساختار روانی فرد نیز خواهد بود.

شاید شما هم تجربه های مشابهی داشته باشید. تجربه درددل کردن با دوستان و آرام شدن پس از آن، تجربه احساس آرامش پس از خلوت کردن با خدا و اشک ریختن، تجربه احساس سبکی و آسایش پس از گفت وگویی دوستانه درباره مشکلات و... . به گفته این روان شناس، چنین احساسات مثبتی در فرآیند بهبود حالات روانی فرد نیز تاثیر بسزایی خواهد دارد.

جام جم

دوشنبه 27/8/1392 - 15:48
سخنان ماندگار

ایرنا: حضرت آیت الله خامنه ای با بیان این که حقایق ماجرای عاشورا را بازیچه نباید قرار داد؛ به گویندگان، واعظان و مداحان سفارش کردند تا جنبه های نمادین و حقیقی عزاداری ها را برای مردم تبیین کنند.

عاشورا را شیعه، با همه وجود نگه داشتند. شما ببینید در طول سال های متمادی، قرن های متمادی، یاد امام حسین، نام امام حسین، تربت امام حسین، عزای امام حسین هرگز از بین مردم پیرو اهل بیت و مومنِ به اهل بیت خارج نشد؛ این را رها نکردند؛ هرچند خیلی تلاش شد. 

حالا شما قضیه‏ متوکل و بستن راه را شنیده‏اید. این‏ها آن کارهای چارواداری، مخالفت های چارواداری بوده است. مخالفت های بسیار زیادی در طول زمان به شکل های ظاهرا علمی، به شکل احساساتی، به شکل تجربه‏ای انجام دادند ولی شیعه نگه داشته است و باید نگه دارد.

می‏گویند چرا ماتم و گریه و اشک را در بین مردم رواج می‏دهید؟ این ماتم و اشک برای ماتم و اشک نیست، برای ارزش هاست. آنچه پشت سر این عزاداری ها، بر سر و سینه زدن‏ها، اشک ریختن‏ها وجود دارد، عزیزترین چیزهایی است که در گنجینه‏ بشریت ممکن است وجود داشته باشد؛ او همان ارزش های معنوی الهی است. 

این‏ها را می‏خواهند نگه دارند که حسین بن علی مظهر این ارزش ها بود. یاد آن‏هاست؛ زنده نگه داشتن آن‏هاست و ملت اسلام اگر نام حسین را و یاد حسین را زنده نگه بدارد و آن را الگو قرار بدهد برای خود، از همه‏ موانع و مشکلات عبور خواهد کرد. 

لذا ما در انقلاب اسلامی، در نظام جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل، همه- مردم، مسوولین، بزرگان، شخص امام بزرگوار ما- بر روی مساله امام حسین و مساله‏ عاشورا و همین عزاداری های مردمی، تکیه کردند و جا دارد. 

این عزاداری ها جنبه‏ نمادین دارد، جنبه حقیقی هم دارد؛ دل ها را نزدیک می‏کند، معارف را روشن می‏کند. البته گویندگان، وعاظ، مداحان، سرایندگان، همه باید توجه داشته باشند که این یک حقیقت عزیز است؛ با آن نبایست بازی کرد؛ حقایق ماجرای عاشورا را بازیچه نباید قرار داد. 

هرکسی یک چیزی به آن اضافه بکند، خرافه‏ای را به آن وصل بکند، کارهای غیر معقول را به نام عزاداری انجام بدهد، این‏ها نباید باشد؛ این‏ها طرف‏داری از امام حسین نیست. یک‏وقتی ما راجع به مساله تظاهرات قمه، مطلبی را گفتیم، یک عده‏ای گوشه کنار صداشان بلند شد که آقا! این عزاداری امام حسین است؛ مخالفت نشود با عزاداری امام حسین! این، مخالفت با عزاداری نیست؛ مخالفت با ضایع کردن عزاداری است. 

عزاداری امام حسین را نباید ضایع کرد. منبر حسینی، مجلس حسینی، محل بیان حقایق دینی، یعنی حقایق حسینی است. 

شعر در این جهت، حرکت در این جهت، نوحه و مدیحه در این جهت باید باشد. شما دیدید در آن محرم سال 57، دستجات سینه‏زنی ما در بعضی از شهرستان ها مثل یزد و شیراز و جاهای دیگر شروع شد و بعد هم گسترش پیدا کرد به همه‏ کشور؛ سینه می‏زدند و حقایق روز را در نوحه‏های خودشان بیان می‏کردند؛ با ارتباط دادن و اتصال دادن این‏ها به ماجرای عاشورا، که درست هم هست.

* از بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از اقشار مختلف مردم قم‏ (نوزدهم دی ماه 1386)

دوشنبه 27/8/1392 - 15:46
موبایل

یک طراح هندی دست به ابداع عینک خورشیدی با پنلهای خورشیدی زده که می‌توان با آن یک تلفن آیفون را شارژ کرد.

5-1384.jpg

به گزارش سرویس فناوری خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، سایالی کالوسکار به عنوان بخشی از یک پروژه دانش‌آموزی در دبیرستانی در سان‌فرانسیسکو موسوم به «Ray-Ban Shama Shades» به یک عینک ری‌بن(Ray-Ban) پنلهای خورشیدی اضافه کرده است.

 

این عینک روی هر دسته خود از یک پنل خورشیدی کوچک برخوردار بوده که برای شارژ یک تلفن آیفون 5 در زمان غروب خورشید کافی است.

 

پیش از این از پنلهای خورشیدی بر روی فناوریهای پوشیدنی مانند کوله‌پشتی‌های Ralph Lauren استفاده شده و همچنین شرکت اپل اخیرا اختراعی را برای ثبت معرفی کرده که شامل سیستمی برای تجهیز دستگاههای تلفن همراه به مبدلهای انرژی خورشیدی است.

دوشنبه 27/8/1392 - 15:44
اطلاعات دارویی و پزشکی

آسیب طناب نخاعی به هر نوع صدمه به ستون فقرات از جمله مهره‌ها، دیسک‌ها، رباط‌ها یا خود نخاع اطلاق می‌شود و مشکلات جدی از جمله معلولیت را برای فرد صدمه‌دیده به همراه دارد.

bbbbbbbbbbbbbbbbbbbbbb.jpg

به گزارش سرویس «سلامت» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نخاع مجموعه‌ای از رشته‌های عصبی است که از مغز امتداد می‌یابد و به میانه کمر می‌رسد و سیگنال‌هایی را به مغز و سایر اعضای بدن می‌فرستد و دریافت می‌کند. همچنین نخاع از بافت نرمی برخوردار است که توسط مهره‌های ستون فقرات محافظت می‌شود.

 

به گزارش لایوساینس، مرکز ملی آماری آسیب‌های نخاعی در آمریکا بر اساس بررسی‌های خود اعلام کرده است تعداد آمریکایی‌هایی که با آسیب‌های نخاعی زندگی می‌کنند به طور تقریبی بین 238 هزار تا 332 هزار مورد برآورد شده است.

 

دلایل آسیب‌دیدگی نخاع

 

ضربه ناگهانی به ستون فقرات که به شکستگی، جابه‌جایی و فشردگی مهره‌ها منجر می‌شود می‌تواند موجب آسیب‌های طناب نخاعی شود. جراحت ناشی از چاقو یا شلیک گلوله می‌تواند به قطع نخاع منجر شود. همچنین پس از آسیب‌دیدگی نخاع عواملی چون خونریزی، ورم، التهاب و ترشحات داخل یا نزدیک نخاع می‌تواند موجب آسیب‌های بیشتر این عضو حیاتی شود.

 

علاوه بر این بیماری‌هایی از قبیل آرتریت، سرطان، التهاب، عفونت و از بین رفتن دیسک‌های ستون فقرات می‌تواند موجب آسیب‌های نخاعی غیر ضربه‌ای شود.

 

شدت آسیب‌های نخاعی

 

آسیب‌های طناب نخاعی بر اساس محل آسیب‌دیدگی و شدت آن متفاوت هستند. آسیب‌هایی که از سطح بالاتری برخوردارند می‌توانند روی آرنج‌ها، دست‌ها، پاها و لگن تاثیر بگذارند در حالی که آسیب‌های وارده به قسمت‌های پایین‌تر نخاع تنها روی پاها، لگن و بالا تنه تاثیر می‌گذارند. این آسیب‌ها و ضایعات می‌توانند به معلولیت از ناحیه دو دست و دو پا و یا صرفا به معلولیت پاها منجر شود.

 

علائم آسیب‌دیدگی نخاع

 

شایع‌ترین علائم آسیب‌ طناب نخاعی شامل از دست دادن توانایی حرکت، از دست دادن حواس، از دست دادن کنترل مثانه یا روده، واکنش یا اسپاسم‌های بیش از حد، درد یا احساس سوزش به دلیل آسیب‌دیدگی اعصاب و همچنین دشواری در تنفس و سرفه یا صاف کردن گلو هستند.

 

درمان‌ آسیب‌های نخاع

 

گزینه‌های درمانی برای آسیب‌های طناب نخاعی محدود هستند اما فناوری‌های اندام‌های مصنوعی و دارودرمانی می‌تواند به باز تولید سلول‌های عصبی کمک کند و یا نحوه حفظ کارکرد اعصاب و رشد رشته‌های عصبی را تقویت کند.

 

بلافاصله پس از وقوع حادثه نیروهای امداد اقدام به ثابت نگهداشتن ستون فقرات می‌کنند. همچنین کنترل قدرت تنفسی بیمار، پیشگیری از وارد شدن ضربه، ثابت نگهداشتن گردن و جلوگیری از ایجاد لخته‌های خونی از جمله اقدامات اولیه برای درمان آسیب طناب نخاعی هستند.

دوشنبه 27/8/1392 - 15:43
عقاید و احکام

پژوهشگر تاریخ اسلام به شبهاتی در مورد علت گریه و عزاداری برای امام حسین(ع)، استفاده از تعبیر «کشته اشک‌ها» توسط آن حضرت و همچنین شیعه بودن یا نبودن قاتلان فرزندان رسول خدا(ص) در واقعه کربلا پاسخ داد.

خبرگزاری فارس: پاسخ حجت‌الاسلام طائب به 3 شبهه درباره قیام خونین کربلا

به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان، حجت‌الاسلام مهدی طائب یکشنبه شب در سالن ورزشی شهدای بسیج این شهرستان با اشاره به علت عزاداری و گریه برای سالار شهیدان اظهار داشت: گریه بر شهادت و کشته شدن در راه خدا نه تنها گریه ندارد بلکه توفیقی الهی است اما گریستن برای حضرت اباعبدالله(ع) یک دستور و امری توصیه شده است که از آدم ابوالبشر تا پیامبر خاتم(ص) توسط انبیا انجام می‌شده است.

وی با بیان اینکه گریه بر امام حسین(ع) موجب نجات تمام ادیان الهی شده است بیان داشت: اگر امام حسین(ع) و گریه بر او نبود حتی همین مسیحیت منحرف نیز وجود نمی‌داشت و نه تنها هیچ مکتب توحیدی در زمین زنده نبود بلکه فساد تمام عالم را در بر می‌گرفت چنانکه خدای متعال مجبور به جمع کردن بساط این دنیا می‌شود.

این پژوهشگر تاریخ اسلام سپس با تأکید بر گریستن انبیای پیش از پیامبر اکرم(ص)، به بیان روایاتی در خصوص تأثر روحی و مواجهه پیامبرانی نظیر حضرت آدم(ع)، حضرت نوح(ع)، حضرت ابراهیم(ع)، حضرت موسی(ع)و...با مصیبت‌های شهید دشت نینوا پرداخت.

طائب با بیان اینکه هر جا دین مورد هجمه قرار گرفته آن عنصری که توانسته از آن صیانت کند گریه بر امام حسین(ع) بوده است عنوان کرد: این امر موجب شده هر معاندی نظیر بنی‌العباس و پادشاهان عثمانی در ترکیه در طول تاریخ سعی در تعطیلی این عنصر مؤثر در حفظ دین داشته باشند.

وی همچنین در خصوص شبهه عدم پایبندی پیروان اهل‌بیت و شیعیان به عهد خود در دعوت از امام حسین (ع) و در نهایت قتل ایشان در صحرای دشت کربلا بیان داشت: این سخن نادرست و اشتباهی است چراکه در زمان دعوت اباعبدالله تعداد شیعیان کوفه بسیار ناچیز بود و بقیه افراد دعوت‌کننده را غیر پیروان مکتب اهل‌بیت تشکیل می‌دادند.

رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار با بیان اینکه کوفه نسبت به مکه و مدینه تعداد شیعیان بیشتری در زمان قیام امام حسین (ع) داشت اما باز نسبت به ساکنان کوفه جمعیت بسیار اقلیتی بود گفت: در مکه و مدینه تعداد شیعیان قابل ذکر حتی با تقریبی از درصد نبود اما در کوفه این آمار به حدود نیم‌ تا یک درصد می‌رسید بنابراین باز تعداد شیعیان در شهر کوفه نسبت به سایرین بسیار ناچیز بود.

طائب با ذکر این نکته که از 18 هزار نامه دعوت به امام تنها سهم کوچکی متعلق به شیعیان بوده است یادآور شد: اکثریت دعوت‌کنندگان را کسانی که به ولایت ائمه اعتقاد نداشتند و به طور عمده با انگیزه کسب منافع نوشته بودند تشکیل می‌دادند که در نهایت نیز در واقعه کربلا نظیر سنان و خولی حضور داشتند.

وی ادامه داد: قریب به اتفاق شیعیانی هم که جزو امضاکنندگان این نامه دعوت بودند پس از ماجرای هانی و ابن زیاد یا در زندان بودند و یا امکان و فرصت ظاهر شدن نیافتند و تنها از این طیف افرادی نظیر مسلم بن اوسجع، عابس و حبیب‌بن مظاهر موفق به فرار از کوفه و ملحق شدن به سپاه امام حسین (ع) شدند.

این محقق مسائل تاریخ اسلام سپس به تفسیر تعبیر مشهور «من کشته اشک‌ها هستم» سالار شهیدان پرداخت و در پاسخ به سومین سئوال در خصوص قیام امام حسین(ع) عنوان کرد: منظور از این اشک، اشکی است که برای قتل خلیفه‌ای ایجاد و توجیهی برای حادثه کربلا شد.

طائب در این خصوص تصریح کرد: زمانی که انحراف پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) در خواص جامعه اسلامی روی داد مولای متقیان تمام سعی خود را برای بازگشت امت اسلامی به مسیر حق صرف کرد اما دشمن سعی داشت مرکز اداره جامعه اسلامی را از مدینه به شام منتقل کند.

وی سپس به ماجرای بستن آب روی یکی از خلفا توسط برخی از معترضان حکومت این خلیفه و تلاش امیر مؤمنان برای باز کردن آن و فرستادن حسنین (علیهما‌السلام) برای محافظت از وی اشاره و عنوان کرد: با وجود این تلاش‌های مولای متقیان، پس از کشته شدن این خلیفه از سوی برخی افراد مغرض به خصوص معاویه تبلیغات فراوانی علیه امام علی(ع) صورت گرفت که حتی در ادامه موجب به شهادت رساندن یاران آن حضرت نظیر حجر بن عدی و در نهایت وقوع حادثه کربلا شد.

دوشنبه 27/8/1392 - 15:42
تاریخ

افراد بسیاری در واقعه عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. گروهی عاشقانه از حریم ولایت دفاع کردند و دسته دیگر، سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.

خبرگزاری فارس: فرجام قاتلان اباعبدالله(ع)+جدول

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، دهم محرم سال 61 هجری، حادثه‌ عظیم قیام عاشورا، شهادت حسین بن علی علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران باوفای ایشان رقم خورد. قیامی که حضرت اباعبدالله(ع) برای برپایی و اقامه دین مبین اسلام، همراه خانواده خویش، حج خود را نیمه‌تمام رها کرد و برای ادای رسالت مهمی به سوی کربلا حرکت کرد.

افراد بسیاری در واقعه عظیم عاشورا به ایفای نقش در جبهه حق و باطل پرداختند. آنهایی که دل در گروی محبوب حقیقی نهاده بودند، در یاری امام زمان خویش بر یکدیگر سبقت ‌گرفته، عاشقانه از حریم ولایت و حرمت فرزند رسول خدا(ص) دفاع و حمایت کردند.

اما گروهی که فریفته مال و مقام دنیوی شده بودند در جبهه مقابل حق، ایستادند و سرنوشتی ذلت‌بار را برای خود در دنیا و آخرت رقم زدند.

اکنون با استناد به دانشنامه 14 جلدی امام حسین(ع) و به ابتکار خبرگزاری فارس، فهرستی از اصلی‌ترین دشمنان کاروان حسینی(ع) و چگونگی مرگ آنان تهیه در جدول زیر ارائه می‌شود:

 

ردیف نام نقش وی در کربلا سرانجام و چگونگی مرگ
1 شمر بن ذی‌الجوشن نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
2 محمد بن اشعث بن قیس نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
3 عبیدالله بن زیاد در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد 
4 یزید بن معاویه چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
5 سنان بن انس نقش مؤثری در کشتن  اباعبدالله الحسین(ع) داشت زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
6 عمر بن سعد مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
7 حرملة بن کاهل پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
8 حصین بن نُمیر فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)  ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
9 مالک بن نُسیر کِندی فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
10 زرعه دامی از قاتلان امام(ع) هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید
11 عبدالله بن حَوزه تیراندازی به سوی لشکر اباعبدالله(ع) قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه. اسب با حرکت تند سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت  
12 شبث بن ربعی با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا کرد و جسدش را سوزاند
13 ابحر بن کعب برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد
14 شرحبیل از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد مختار او را با آتش سوزاند
15 عمرو بن حجاج در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
16 احبش بن مرثد(اخنس) با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد
17 عبدالله بن ابی حُصین آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد
18 بَجدل بن سُلیم انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
19 اسحاق بن حَیوه حضرمی داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید

 

يکشنبه 26/8/1392 - 16:29
عقاید و احکام

مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: از آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی استفتا کردند که در محرم می‌توانیم مشکی‌هایمان را دربیاوریم و نماز بخوانیم؟ ایشان فتوا دادند: چه می‌گویید؟! برای ابا‌عبدالله نماز با لباس مشکی، مستحب هم هست.

خبرگزاری فارس: نماز خواندن در محرم با پیراهن مشکی مستحب است

به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه سخنرانی خود به موضوع «بیعت» با محوریت گرفتن یک امر الهی و رها کردن امری دیگر، نشان از لغزش در وفای به عهدالهی است، پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:

*وفای به عهد و پذیرش بی چون و چرای فرامین الهی

پروردگار عالم عبد بما هو عبد را در اطاعت محض می‌خواهد و اگر در اطاعت محض نبود، به تعبیری از آن بیعتی که کرده، عهدشکنی کرده است.

طبیعی است اگر کسی بگوید: یک قسم دین را قبول دارم و یک قسم را قبول ندارم، دلالت بر جهل و نبود معرفت به پروردگار عالم است.

لذا این مقام معرفت، مقام عجیبی است. اگر پروردگار عالم را شناخت، طبیعی است دیگر مطیع محض می‌شود. نمی‌توانیم بگوییم: ما در باب معرفتی فقط دنبال این هستیم که هرآنچه که از باب عقل خودمان، به ظاهر کارهای نیک است، انجام دهیم و هرجا هم که دیدیم خیلی مناسب نیست، انجام ندهیم. نمی‌شود یک قسم از فرمان پروردگار عالم را انجام دهیم و یک قسم را زمین بگذاریم.

مثلاً اینکه پروردگار عالم بیان می‌فرماید: من حبّ به اهل‌بیت دارم، شما هم باید داشته باشید، ما بپذیریم، امّا وقتی فرمان به نماز بدهد؛ کسی بگوید: همان حبّ اهل‌بیت کافی است، «کفانا حبّ اهل البیت». این همان می‌شود که بعضی بیان کردند: «کفانا کتاب اللّه»؛ یعنی یک قسم را گرفتند و قسم دیگر را رها کردند.

طبیعی است آن که یک قسم را می‌گیرد و قسم دیگر را رها می‌کند؛ در شدائد همان قسمی را هم که گرفته بود، رها می‌کند. مثلاً یک قسم را به نام حبّ اهل‌بیت گرفتیم که همین بهترین حالت هم هست، ولی آن حبّی باقی می‌ماند که توانسته باشد با معرفت، اطاعت از اهل‌بیت و اطاعت از پروردگار عالم را درون خود نهادینه کند.

*دعایی که باید همیشه همراه دعای فرج آقا جانمان باشد

لذا این برای ما هشدار است و باید هوشیار باشیم؛ چون اولیاء خدا گفتند: امکان دارد یک موقع اگر فضل و لطف پروردگار عالم شامل حال ما شد و در زمان ظهور حضرت بودیم - عرض کردم در دعا هم بگوییم: خدا! تو قادری، ای قادر متعال! ظهور آقاجانمان، حضرت حجّت را در عمر ناقابل ما قرار بده - ، بعضی که منتظر بودند، نعوذبالله مخالفت با آقا ‌کنند که این خیلی درد است. مگر می‌شود منتظِر منتظَر را بعد از این که آمد، یاری نکند و یا این که نعوذبالله، نستجیربالله مخالفت کند؟!

آیت‌الله مولوی قندهاری بارها این نکته را می‌فرمودند که سیّد بزرگوار، آیت‌الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی، آن مرجع عظیم‌الشّأن و یکّه‌تازی که از دست مبارک آقاجانمان، حضرت حجّت(روحی له الفداء) توقیع دارد؛ بیان فرمودند: هر موقع دعا برای فرج می‌کنید، یک دعا هم برای اطاعت کنید که خدا ما را مطیع محض حضرت حجّت(روحی له الفداء) قرار بدهد.

بالاخره این مطیع محض بودن بی مقدّمه که نمی‌شود. مگر می‌شود انسان یکباره مطیع محض بشود؟ انسان باید معرفتش را زیاد کند و بداند که در تمامی مراحل باید در اطاعت محض پروردگار عالم و حجج الهی باشد.

*رمز جاودانی کربلا: شهدای کربلا در اوج معرفت و اطاعت

اگر کربلا جاودان ماند، اگر عاشورا کاری کرده که دنیا را تکان می‌دهد؛ همه از همین باب معرفت و اطاعت محض ابی‌عبدالله(ع) و یارانش بوده است. همان‌طور که در جلسات گذشته عرض کردیم، حتّی بعضی از مورّخین غربی معترف به این هستند که هیچ جریانی مثل عاشورا این‌قدر در عالم جلوه ندارد. همه دشمن‌ها، دشمنان دین، دشمنان قرآن، دشمنان اهل‌بیت و دشمنان نظام از این جلوه تاسوعا و عاشورا و کربلا می‌ترسند.

وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم تمام کسانی که در کربلا شهید شدند، در اوج معرفت و اوج اطاعت بودند. لذا اگر این خصلت در انسان به وجود آمد، طبیعی است بر سر آن عهدی که این شب‌های گذشته بحثش را داشتیم و مطالبش را عرض کردیم، همیشه باقی می‌ماند. به شرطی که به آن معرفت حقیقی برسد.

*راه شناخت اینکه کسی در حقّ است یا خیر؟

آیه شریفه 177 در سوره بقره، وقتی می‌خواهد خصوصیّت اهل نیکی را بیان کند، می‌فرماید: «و الموفون بعهدهم اذا عاهدوا». همان‌طور که در آیه اوّل سوره مائده نیز می‌فرماید: «یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود» که نشان می‌دهد مؤمنین حقیقی، اهل وفای به عهد و پیمان خود هستند.

لذا وجود مقدّس پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) ذیل آیه شریفه 177 سوره بقره می‌فرمایند: کسانی که نیکوکارند، از نشانه‌هایشان این است که وقتی عهد می‌بندند، بر آن عهد وفادار هستند، «یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود»، وفای به عهد دارند و هیچ‌گونه از عهدشان نمی‌گذرند.

پیامبر عظیم‌الشّأن(ص) می‌فرمایند: اصل این عهد و پیمان، سر این است که هر کسی که بر پیمان و عهد خدا وفادار بود، طبیعی است در افق حقّ قرار می‌گیرد، «المسلمون عند شروطهم ما وافق‏ الحقّ‏ من ذلک».

مسلمان یعنی سلم، دوستی، رفاقت و تسلیم امر خدا شدن. مسلمان به آن شروط خود که با حقّ سازگاری دارد، باوفاست. بیان کردند که آن شروط، در افق حقیّه است؛ یعنی اگر کسی را خواستی ببینی در باب حقّ هست یا خیر، ببین وقتی عهد حقیقی بست، وفای به آن عهد دارد یا خیر، آیا می‌رود تا آن‌جایی که همه مال و جان خود را بدهد، «باموالهم و انفسهم» و بر سر آن عهد بماند، یا فقط به ظاهر وفادار است؟!

*قلاده‌هایی به گردن انسان تا روز قیامت!

یک نکته‌ای را هم عرض کنم که خیلی زیباست. اولیاء خدا می‌گویند: این که بیان امیرالمؤمنین(ع) بیان می‌فرمایند: «إِنَ‏ الْعُهُودَ عَلَائِقُ فِی الْأَعْنَاقِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة» این عهدها، تا روز قیامت قلاده‌هایی به گردن انسان هستند؛ یعنی ما از زمانی که «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏»  را گفتیم، تا روز قیامت حتماً باید جلو برویم و هیچ کاری نمی‌شود کرد. اگر هم نرویم، ضرر به خودمان زدیم، حال خودمان را خراب کردیم، وضع خودمان را به هم زدیم و مناسب با خودمان رفتار نکردیم. پروردگار عالم که ضرر نمی‌بیند، خودمان هستیم که ضرر می‌بینیم.

فلذا در این عهد وپیمان‌ها، از ناحیه خدا، اصل بر منفعت‌رسانی به انسان است. خدا نعوذبالله از من وشما منفعت می‌خواهد؟! مگر پروردگار عالم به من و شما نیاز دارد که از من و شما منفعت بخواهد؟! همه این‌ها براساس این است که نفع به من وشما برسد. لذا هر چه که گفته، نفع بر من و شماست. اگر این را خوب فهمیدیم؛ آن موقع دیگر برنده‌ایم.

لذا مِن ناحیه الله تبارک وتعالی، هر چه که بر انسان وارد می‌شد، لطف است. «یا من غضبه فی رحمته» ای کسی که غضبش درون رحمتش است، یعنی غضبش هم لطف است. اگر پروردگار عالم یک موقعی بر شما غضب کرد، تصوّر شما این است که غضب کرده است و إلّا لطف است و برای رشد، تعالی و ایجاد حقیقت است که من و تو متوجّه بشویم و حال معلوم بشود.

لذا با این قلاده‌هایی که بر گردن من وشماست، اجر وپاداش اخروی هم براساس همین عهد و پیمان‌هاست. پروردگار عالم عبادت من وتو را نمی‌خواهد، امّا چرا من وتو عبادت می‌کنیم؟ پروردگار عالم نیازی به نماز من و شما ندارد، امّا ما می‌خواهیم بر سر پیمان خودمان باوفا باشیم. «الهی هذه صلاتی صلّیتها لا حاجة منک الیها و لا رغبة منک فیها إلّا تعظیماً و طاعتة» من می‌دانم که باید تعظیم کنم و طاعت داشته باشم و إلّا پروردگار عالم نمی‌خواهد.

امّا مثلاً آن کسی که بگوید: حالا نماز صبحم را شب، قضا می‌کنم؛ معلوم است که در آن عهد و پیمانی که با خدا بسته، دارد خلل ایجاد می‌شود. خود من و شما هم در عهد و پیمان‌های دنیوی‌مان، اگر یک نفر دو، سه بار بگوید: حالا فردا، حالا پس فردا، آرام آرام می‌گوییم: من دیگر با این معامله نمی‌کنم؛ چون آدم خوش حسابی نیست. در روایات داریم: وقتی شما قرضی گرفتید و عهد بستید؛ قرض خود را حتّی شده دو روز جلوتر بیاورید، نه عقب‌تر. یک تعبیر عامیانه داریم که می‌گوید: آدم خوش حساب، شریک مال مردم است.

حالا کسی که به نماز بی‌توجّه باشد، امّا بگوید: من در حبّ اهل‌بیت عالی هستم، در عزایشان بر سرم می‌زنم و ...؛ نفهمیده نماز یعنی چه و در عهد و پیمان خود تزلزل دارد. لذا امکان دارد وقتی حضرت حجّت(روحی له الفداء) بیاید، چنین کسی که برای اهل‌بیت بر سرش می‌زد، فردا با فرامین حضرت حجّت(روحی له الفداء) هم مخالفت کند. برعکس کس دیگر بگوید: همه چیز تعقّلی است، وقتی می‌خواهد سینه بزند، خیلی آرام بر سینه می‌زند؛ در حالی که وقتی معرفت به اهل‌بیت پیدا کردی، باید با قدرت سینه بزنی و حتّی بر سرت هم بزنی.

آیا لطمه زدن برای اهل‌بیت صحیح است؟

البته من نمی‌خواهم بگویم که غیرواقعی و نمایشی لطمه زده شود و با تیغی، چیزی این کار را انجام دهند، این که صددرصد غلط و بازی است. آیت‌الله خوشوقت، آن مرد عظیم‌الشّأن، آن عزیز خدا و عزیز حجّت(روحی له الفداء) هم بارها می‌فرمودند: الکی اصلاً مناسب نیست. امّا لطمه؛ یعنی سوختی، نفهمیدی و ناخودآگاه بر سر و صورت خود می‌زنی.

امّا از اولیاء خدا، از جمله آیت‌الله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی پرسیدند: آقا! بعضی خودشان را می‌زنند، شما چه می‌فرمایید؟ فرمودند: من نمی‌توانم چیزی بگویم.

کسی که این کار را می‌کند، واقعاً برای‌ اهل‌بیت سوخته. امّا اگر کسی فکر کند همین‌طوری یک حسین، حسین می‌گوید، فکر می‌کند این‌طوری محبّتش کم می‌شود؟ او هم اشتباه کرده است. لذا شیطان بلد است چه کار کند، یکی را از آن طرف می‌اندازد و یکی را از این طرف می‌اندازد. پس باید وساوس شیطان را مواظب باشیم. طبیعی است آن که می‌سوزد، اصلاً دیگر اختیار ندارد.

*نماز خواندن با پیراهن مشکی برای ابی‌عبدالله(ع)، کراهت دارد؟

یا مثلاً محرم است، بعضی می‌گویند: مشکی، مکروه است! یعنی چه که مکروه است؟! چرا متوجّه نیستند؟! آیت‌الله العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی - که اوّلین توضیح المسائل را ایشان داشتند و قبلاً فقط تحت عنوان فتاوا بود - کما این که تمام آقایان می‌گویند، فرموده بودند: در نماز، مشکی پوشیدن، مکروه است.

از ایشان استفتاء کردند که در محرّم (تاسوعا و عاشورا) می‌توانیم مشکی‌هایمان را دربیاوریم، نماز بخوانیم و بعد دوباره مشکی بپوشیم، نظر شما چیست؟ ایشان فتوا دادند: چه می‌گویید؟! برای ابی‌عبدالله(ع) نه تنها مکروه نیست، بلکه حتّی نماز با لباس مشکی، مستحبّ هم است - این، صراحت فتوای ایشان است - لذا این‌ها با هم تفاوت است. اگر برای پدر و مادر خودمان هم مشکی پوشیده باشیم، مکروه است که با لباس مشکی نماز بخوانیم. امّا برای ابی‌عبدالله(ع) نه تنها مکروه نیست، بلکه مستحبّ هم است. مستحبّ است، با مباح و جایز است، خیلی فرق می‌کند. اما معرفت را ببینید، ایشان می‌فرمایند: مستحبّ است.

امّا اگر کسی مثلاً از این طرف بیافتد و بگوید: ما باید راه ابی‌عبدالله(ع) را طی کنیم، امّا عزاداری و این کارها خیلی هم مناسب نیست؛ کاملاً غلط است.

*زیارت عاشورا، سراسر لعن همراه با حفظ وحدت!

یا مثلاً یک عدّه در مورد لعن، این‌گونه می‌گویند. در حالی که زیارت عاشورا پر از لعن است. البته گفتند: علن نگویید و درست هم هست که این، هم فرمایش امام‌المسلمین، رهبر عزیز و عظیم‌الشّأن و فرزانه انقلاب است و هم فتوای مراجع بزرگوار که نباید اتّحاد بین مسلمین را از بین برد. همان‌طور که امام‌المسلمین دیروز جمله بسیار بسیار عالی‌ای را بیان فرمودند، ایشان فرمودند: آن‌ها اگر از تفرقه بین شیعه و سنّی فارغ شوند، بعد می‌آیند بین شیعه و یا در خود اهل جماعت تفرقه می‌اندازند. قاعده دشمن همین است: «تفرقه بینداز و حکومت کن» و اصلاً این را تغییر نمی‌دهد.

امّا آن کسی که احمق است و یک کانال تلویزیونی به نام شیعه زده و برای وفات یکی از همسران پیامبر جشن می‌گیرد و ...، معلوم است دست‌نشانده استعمار و از خود یهودی‌ها و انگلیسی‌ها است. اگر کسی نخواهد این را بفهمد که خیلی احمق است؛ چون در همان جا به او شبکه تلویزیونی دادند و او را ساپورت می‌کنند. این‌ها برای چیست؟ اصلاً این کارها را انجام دهیم که چه بشود؟ الآن نیاز داریم که بگوییم: این‌ها، بد بودند و ...؟! فلان است؟

امّا اصل لعن را انکار نمی‌کنیم؛ چون در زیارت عاشورا هم است. لذا زیارت عاشورا هم اسم نمی‌آورد، می‌گوید: «اللّهمّ العن اوّل ظالم». پس اصل وحدت در زیارت عاشورا است. با اینکه اوّل هم صد بار لعن می‌گوید و بعد صد بار سلام است. امّا اسم نمی‌آورد. البته آن‌هایی را که دیگر خیلی معلوم هستند، نام می‌برد، مثل «اللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَهَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً» که همه اهل جماعت هم با این‌ها مخالف هستند.

همان‌طور که می‌دانید زیارت عاشورا یک بحث مفصّلی دارد، امّا خلّص آن را عرض کنم که با اسناد بسیار مهم و متقن بیان شده که زیارت عاشورا مِن لسان الله تبارک و تعالی است. کما این که من سند‌های غدیر را هم از دیدگاه اهل جماعت گفتم. از دیدگاه خود علماء تشیع هم ما دو مطلب داریم: علم‌الدّرایه و علم‌الرّجال. حال، زیارت عاشورا هم از این علم الدرایه و هم علم الرجال، سندی است که بلاشک صحیح است؛ یعنی بیان کردند: زیارت عاشورا از لسان الله تبارک و تعالی است.

لذا زیارت عاشورا خیلی مهم است. خیلی‌ها صده‌ها داشتند و حاجت‌های خود را به واسطه این زیارت عاشورا گرفتند امّا در خود همین زیارت عاشورا هم مواظبت است، امّا آیا اصل آن را هم ترک کنیم؟! بعضی متوجّه نیستند و آن‌وقت  کاسه داغ‌تر از آش می‌شوند و مثلاً می‌گویند: رهبر عظیم‌الشأنمان، امام‌المسلمین و آقایان دیگرگفتند: نگویید. در حالی که منظور ایشان این نبوده و در خود زیارت عاشورا هم بیان می‌شود: «اللّهمّ العن اوّل ظالم». لذا این اوّلی و دوّمی و سوّمی هم که در این‌جا بیان می‌شود؛ یعنی همین؛ چون اسم کسی برده نمی‌شود. پس خوب است آدم متوجّه باشد و نه این‌طرفی بیافتیم و نه آن‌طرفی.

*عهد خدا، رحمت میان بندگان

علی ایّ حالّ می‌خواهم عهد و وفا را عرض کنم. عهد و وفا این است که انسان بتواند هر چه که پروردگار عالم و هادیان الهی گفتند، به عنوان قلاده در گردن خودش قرار بدهد و مهم‌تر از همه، این است که اگر در عهد خود پیمان‌شکنی کند، هلاک شده است.

پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمد مصطفی(ص) در سفارش خود به امیرالمؤمنین(ع) مطلبی بیان فرمودند، کأنَّ برای الآن ما است، حضرت می‌فرمایند: «إِیَّاکَ وَالْغَدْرَ بِعَهْدِ اللَّهِ‏ وَالْإِخْفَارَ لِذِمَّتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ عَهْدَهُ وَذِمَّتَهُ أَمَاناً أَمْضَاهُ بَیْنَ الْعِبَادِ بِرَحْمَتِهِ‏». زنهار که به پیمان خدا خیانت کنى و امان و زنهار او را بشکنى؛ چون پروردگار عالم عهدی که قرار داده و امضاء گرفته «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏»، بین بندگانش، نشان از رحمت اوست.

عرض کردم فکر نکنیم که اگر پروردگارعالم یک جایی آمد سخت ‌گرفت، غضب خداست. از کجا می‌گویید: غضب خداست؟! مثلاً اگر فقر آمد، از کجا می‌گویید: غضب خداست؟! حتّی اگر ثروت آمد، از کجا می‌گویید: لطف خدا به توست؟! همه این‌ها رحمت خداست.

ببینید چقدر زیبا می‌فرمایند: خدا امضاء گرفته و خودش هم در میان بندگانش، این را به رحمت خودش اجرا می‌کند. «وَ الصَّبْرُ عَلَى ضِیقٍ تَرْجُو انْفِرَاجَهُ» شکیبایی تو در مقابل آن خطرات، برای تو یک راهی را باز می‌کند که آن رحمت را بچشی.

لذا درست است که مشکلات برای تو به وجود می‌آید که آن هم مشکل نیست، ولی به دید تو مشکل است، امّا اگر به دید تو هم مشکل است، صبر کن که آن صبر، عین رحمت خداست و برای تو راه را باز می‌کند. «خَیْرٌ مِنْ غَدْرٍ تَخَافُ تَبِعَةَ نِقْمَتِهِ وَ سُوءَ عَاقِبَتِهِ» بهتر از این است که عهد و پیمانت را بشکنی و بعد نقمت، مشکل، بدفرجامی و سوء عاقبت برای تو پیش بیاید و هراس داشته باشی. لذا این صورت ظاهر برای تو سختی است، امّا اگر صبر کنی برای تو رحمت است، ولی اگر عهد و پیمان را بشکنی، ظاهراً یک نقمتی را بردی، امّا تبعات آن، نقمت و بدبختی‌ها و گرفتاری‌ها بیشتر است و برای تو سوء عاقبت است.

*بزرگواری وفاداران به عهد

لذا وقتی به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: آقا! ما می‌خواهیم بدانیم چه کسی واقعاً زیرک و با وفا است؟ حضرت فرمودند: آن کسی باوفا و زیرک است که بداند در مقابل مشکلات، باید صبر کنند، که این شخص هم اهل تقوا و هم زیرک است. می‌فهمد باید در این قضیه صبر کند که یک عاقبت خوبی را برایش دارد.

بعد می‌فرمایند: «مَنْ وَفَى بِعَهْدِهِ أَعْرَبَ‏ عَنْ‏ کَرَمِه‏» کسی که به عهدش وفا کند، بزرگواری خودش را نشان داده؛ یعنی لطف خدا هم شامل حال من و شما هم می‌شود. خدا می‌خواهد به این طریق ما را هم بزرگ و کریم کند. «إنّ اکرمکم عنداللّه اتقیکم» اکرم، یکی همین است. اگر در این مشکلات، باوفا بودی و حرکتت، حرکت صحیحی شد، برنده‌ای و إلّا اگر ماندی، تمام است.

نذری بدون کفّاره!

این‌قدر مهم است که پیغمبر اکرم، محمد مصطفی (ص) فرمودند: «عِدَةُ الْمُؤْمِنِ‏ نَذْرٌ لَا کَفَّارَةَ لَهَا» وعده مومن، نذری است که کفاره ندارد. همان‌طور که می‌دانید بعضی از نذرها، اگر ادا نشود، کفّاره دارد. امّا طبق این روایت، اگر مؤمن عهدی بست، باید حتماً به آن وفا کند؛ چون این‌طور نیست که کفّاره داشته باشد.

حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق (ع) نیز می‌فرمایند: «اذا وعد الرّجل لرجلٍ و وعده نذر عندالله تبارک و تعالی و نذر لا کفارة له» هنگامی که کسی به کس دیگر وعده‌ای داد، نذر در نزد خداست و نذری است که کفّاره ندارد. آنجا عنوان مؤمن است فولی در اینجا می‌فرماید: هر کس به کسی وعده داد، نباید خلف وعده کند؛ چون کفّاره‌ای برایش نیست.

*چرا دشمن، سی هزار لشکر در مقابل تعداد کم یاران ابی‌عبدالله(ع) جمع کرد؟!

ما از روز نخست وعده دادیم، «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏» که خدا! در صراط مستقیم می‌مانیم، تو ربّ مایی، هر چه تو می‌گویی، قبول می‌کنیم. پس پس دیگر باید مطیع باشیم.

اصلاً یکی از مطالبی که تاسوعا دارد، همین است که اباالفضل العبّاس(ع) را به عنوان پرورش دهنده و رب النّوع وفا به من و شما معرّفی کنند. برای ایشان امان‌نامه آوردند، آن هم در وضعی که با این همه لشگر که به جمع دشمن اضافه می‌شود، همه می‌دانند که چه خبر است.

یک نکته‌ای عرض کردم که باز هم دوباره می‌گویم تا دقّت بفرمایید. می‌دانید سی هزار لشکر به جمع آن‌ها پیوستند و تا امروز غروب هم همین‌طور می‌آمدند؟! همه‌شان هم که می‌دانستند ابی‌عبدالله (ع) چند نفر هستند. امّا همان‌طور که عرض کردم آن‌ها می‌خواستند امّت را برای امام‌کشی آماده کنند. برای همین در روز عاشورا، وقتی دیگر آخر قضیه شد و ابی‌عبدالله تنها بودند، برای هیچ کسی این‌طور نگفتند، ولی برای ابی‌عبدالله(ع) گفتند که هر کس در قتل حسین(ع) شریک شود، جایزه دارد.

لذا خیلی از این‌هایی هم که آورده بودند، سیاهی لشکر بودند و هیچی نداشتند. مورّخین نوشتند: حتّی زره و کلاه‌خود هم نداشتند و آن‌ها را همین ‌طوری بدون شمشیر و سلاح آورده بودند که بگویند: شما که امام، امام می‌کنید، این هم از امّتتان که امامتان را کشتند. لذا این نقشه یهود است که من در آن بحث محوریت باطل در عالم عرض کردم که یهود چگونه در ادیان نفوذ می‌کند. همین شد دیگر که دستور دادند، گفتند: هر کسی در قتل حسین (ع) شریک شود، جایزه دارد. لذا دارد که یک عدّه برمی‌گشتند و بقیّه می‌رفتند و بر بدن مقدّس حضرت می‌زدند و بعد دوباره گروه قبلی می‌رفتند و ... .

*ربّ النوع وفا!

امّا یک طرف می‌داند موضوع همین امام‌کشی است که آن اباالفضل العبّاس(ع)، رب النّوع وفا، رشید و حیدر صولت است. به خود شریح قاضی ملعون گفتند: به نظر تو چه کسی خلیفه باشد، خوب است؟ گفت: به نظر من دو نفر استحقاق خلافت دارند: یکی علی اکبر حسین است؛ چون «اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسول الله» هر چه نگاه می‌کنی، کأنّ رسول الله(ص) به دنیا آمده و نشستن، بلند شدن، حرف زدن و همه حالات ابرو چشمانش مانند پیامبر است و هیچ فرقی ندارد. یکی دیگر هم عباس ‌بن ‌علی است که این صلابت حیدری در عبّاس معلوم است...

يکشنبه 26/8/1392 - 16:28
شهدا و دفاع مقدس

یکی از بچه‌های هیئت به سید گفت: توی مراسم‌ها و روضه اهل بیت، اصلاً گریه‌ا‌م نمی‌گیرد. سید در جواب او گفت: اینجا هم که من خواندم، گریه‌ات نگرفت؟!، گفت: «نه!». سید گفت: مشکل از من است!، من دهنم آلوده است که تو گریه‌ات نمی‌گیرد.

خبرگزاری فارس: خاکی‌تر از خاک / روش دوری از غرور به سبک شهید علمدار

به گزارش بخش دفاع مقدس خبرگزاری فارس از ساری، شهید سیدمجتبی علمدار «فرمانده گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل(ع) لشکر ویژه 25 کربلا» بعد از اتمام جنگ در لشکر 25 کربلا مشغول به خدمت شد. او که از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود، در سال 1375 بر اثر جراحت‌های وارده به یاران شهیدش پیوست. خاطراتی از این شهید تقدیم مخاطبان می‌شود.

*سبک‌های بعضی مداحان نامناسب است

یکی از دوستان شهید سید مجتبی علمدار نقل می‌کند: سید، مداحی را از جایی یاد نگرفت، در جبهه بین مداحی‌های مداحان، میانداری می‌کرد تا این که آهسته آهسته تمرین کرد و یاد گرفت.

سید، صدای عالی هم نداشت ولی سوز خاصی در نفس‌هایش نهفته بود که هر شنونده‌ای را شیفته خود می‌کرد، از سبک‌های خوبی هم استفاده می‌کرد. سید می‌گفت: «دنبال سبکی می‌گردم که جوان‌ها را جذب کند و با محتوا هم باشد، باید با این جوان‌ها کار کرد و نگذاشت تا آنها گرفتار تهاجم فرهنگی شوند اما بعضی از مداحان سبک‌هایی می‌خوانند که آدم شرمش می‌آید، وقتی آن را می‌شنود.»

* عشق به دردانه اباعبدالله(ع)

سید مجتبی، آدم عجیبی بود؛ وقتی مصیبت ائمه(ع) را می‌خواند، انگار صحنه‌های روضه را مشاهده می‌کرد، سید قبل از همه، اول خودش گریه می‌کرد و مردم هم از گریه‌های جانسوز او، گریه می‌کردند. وقتی زیارت عاشورا را شروع می‌کرد، همین‌طور مثل باران؛ اشک از گونه‌هایش جاری می‌شد.

عاشق مصیبت دردانه اباعبدالله(ع)، حضرت رقیه خاتون سلام‌الله علیها بود؛ وقتی هم مابین روضه می‌گفت: «تو گوشش زدند!» از حالت گریه و ضجه زدنش، احساس می‌کردیم، او این صحنه را می‌بیند.

* طریقه جذب جوانان هیئتی

شیوه خاصی در جذب جوانان داشت؛ گاهی به او می‌گفتم: «اینها کی هستند که می‌آوری هیئت؟ به یکی می‌گی بیا امشب تو ساقی باش؛ به دیگری می‌گی این پرچم را به دیوار بزن و ...؛ ول کن بابا!»

سید می‌گفت: «نه! کسی که در راه اهل بیت(ع) گام بر می‌دارد که مشکلی ندارد اما کسی که در این راه نیست، اگر بیاید توی مجلس اهل بیت(ع) و گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید، می‌رود و دیگر هم بر نمی‌گردد، اما وقتی او را تحویل بگیرید، او را جذب این راه کردید.»

برنامه هیئت، در ابتدا با سه ـ چهار نفر شروع شد اما بعدها رسیده بود به 300 تا 400 جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید مجتبی علمدار بود.

* درس بزرگی برای بعضی از دوستان مداح!

یک‌بار، یکی از بچه‌های هیئت آمد و به سید گفت: «تو مراسم‌ها و روضه اهل بیت علیهما السلام، اصلاً گریه‌ا‌م نمی‌گیرد» سید در جواب او گفت: «اینجا هم که من خواندم، گریه‌ات نگرفت؟!» گفت: «نه!» سید گفت: «مشکل از من است! من چشمم آلوده است، من دهنم آلوده است که تو گریه‌ات نمی‌گیرد.» آن شخص با تعجب گفت: «عجب حرفی! من به هر مداحی گفتم، گفت: تو مشکلی داری، برو مشکلت را حل کن، گریه‌ات می‌گیرد! اما شما می‌گی، مشکل از من است!»

* ائمه را با پول مقایسه نمی‌کنم

سید، وقتی مداحی می‌کرد، سنگینی و وقار خاصی داشت و در ازای مداحی، به هیچ وجه پول نمی‌گرفت؛ می‌گفت: «اگر در ازای مداحی کردنم پول بگیرم، چطوری فردای قیامت می‌توانم بگویم برای شما خواندم؟! می‌گویند: خواندی، پاداشش را گرفتی! من اصلاً ائمه را با پول مقایسه نمی‌کنم!»

یکی از بچه‌ها تعریف می‌کرد، می‌گفت: مشهد که بودیم، سید داخل حرم شروع به مداحی کرد. پیرمردی گفت: «از نظر شرعی تکلیف می‌کنم! باید بگیرید!» سید، پول را گرفت، بعد آورد و انداخت توی ضریح امام رضا(ع). همه کارهای سید، صلواتی بود... .»

* خانواده‌ای که با روضه‌های سید، نمازخوان شدند

دو تا برادر بودند که به ظاهر هیئتی نبودند، این دو برادر شیفته سید شده بودند و به دلیل دوستی با سید وارد هیئت شدند. یک روز مادر این‌ها شک می‌کند که چرا شب‌ها دیر به خانه می‌آیند؟! شب دنبال آنها راه می‌افتد، می‌بیند پسرانش رفتند داخل یک زیرزمین، این خانم هم پشت در می‌نشیند و گوش می‌دهد؛ متوجه می‌شود از زیر زمین، صدای مداحی می‌آید.

بعد از اتمام مراسم، مادر متوجه می شود فرزندانش، نمازخوان شدند، با دیدن این صحنه، مادر هم تحت تأثیر قرار می‌گیرد و او هم به این راه کشیده می‌شود.

خود سید بعدها تعریف کرد که این دو برادر یک شب آمدند، گفتند: «سید! مادر ما می‌خواهد شما را ببیند، رفتم دیدم خانمی است چادری؛ گفت: آقا سید! شما من را که نماز نمی‌خواندم، نمازخوان کردی! چادر به سر نمی‌کردم، چادری کردید! ما هر چه داریم، از روضه خوانی‌ها و وجود شما داریم.» این خانم بعدها تعریف کرد که سید به من گفت: «من هر چه دارم از این فرزندان شما دارم! این‌ها معلم اخلاق من هستند.»

* باطن‌نگری و بلند اندیشی شهید علمدار

بعد از شهادت سید، بنده خدایی به من می‌گفت: یک روز غروب، داشتم با موتور از خیابان رد می‌شدم، سید را در پیاده رو دیدم، باران هم می‌بارید. گفتم بروم سید را هم سوار کنم، بعد با خودم گفتم من با این شلوار لی و این وضعیت ریش و سبیل؟! دوباره گفتم: هر چه باداباد! ایستادم و گفتم: «سید! یا علی! می‌توانم برسانمت؟» سید گفت: «خوشحال می‌شوم!»

در بین مسیر با خودم گفتم: «خدایا! وضعیت ظاهری من با سید شباهتی به هم ندارند.» به همین خاطر گفتم: «سید! ببخشید ما این‌طوری هستیم!» سید نگاهی کرد و گفت: «تو از من هم بهتری!»

* نامش را آسمانی‌ها انتخاب کرده بودند

مادر بزرگوار شهید علمدار نقل می‌کرد: زمانی که ما در این منطقه ساکن شدیم، ساختمانی وجود نداشت، پدربزرگ ما اینجا ساختمانی بنا کرد و یک اتاق هم به اسم حسینیه درست کرد که سید هم در همین حسینیه به دنیا آمد و بزرگ شد.

سید مجتبی، فرزند اولم بود، او در 21 رمضان سال 1345 شمسی به دنیا آمد، وقت اذان صبح. من دوست داشتم اسمش را سید علی بگذارم، گفتم این بچه اسمش را با خودش آورده اما همسرم گفت: «ما نام علی در فامیل داریم» قرار شد اسمش را امیر بگذاریم. وقتی که همسرم برای ثبت اسم سید به اداره ثبت احوال می‌رود، نام بچه را می‌پرسند، فراموش می‌کند و ناخودآگاه می‌گوید: «سید مجتبی!» در صورتی که اسم برادرم هم مجتبی بود.

از دوره طفولیت او را بغل می‌کردم و با خودم به مجالس عزای امام حسین(ع) می‌بردم. گریه می‌کردم و به بچه شیر می‌دادم. لطف الهی شامل حال ما شد و این بچه ذاتش با عشق اهل بیت(ع) عجین شد.

* ارادت خاص سید مجتبی به حضرت رقیه(س) و عمه سادات

مادر شهید علمدار نقل می‌کرد: از بچگی، اهل بیت(ع) را دوست داشت و همراه پدربزرگش زنجیر می‌زد و سینه‌زنی می‌کرد و هر جا که پدربزرگش می‌رفت، او هم می‌رفت،به امام حسین(ع) خیلی علاقه داشت و همین‌طور به حضرت رقیه(س)؛ به ایشان می‌گفت: «عمه کوچولو، کی می‌شود بیایم به زیارتت، قبر کوچولویت را ببوسم.» به حضرت زینب(س) می‌گفت: «عمه سادات! ما با هم فامیل هستیم.» به طور کل، عشق و ارادت خاصی به ائمه و اهل بیت(ع) داشت.

* شروع مداحی از جبهه

مادر مومنه شهید علمدار نقل می‌کرد: پدربزرگ ایشان خیلی مذهبی و مومن بودند و سید دوست داشت هر کاری که پدربزرگش می‌کند، انجام بدهد، از بچگی مداحی را دوست داشت اما به آن صورت نمی‌توانست بخواند. از جبهه شروع کرد. همان جا بین دعای توسل و دعای کمیل و ... مصیبت می‌خواند و یادی از اهل بیت(ع) می‌کرد، واقعاً از عمق وجود می‌خواند و دلش می‌شکست. زبانی و ظاهری نبود. بعد از جنگ به صورت جدی مداحی می‌کرد.

* از ضجه زیاد بیهوش شده بود

مادر شهید علمدار نقل می‌کرد: اسم ائمه به ویژه امام حسین(ع) که می‌آمد، منقلب می‌شد. یک سال غروب عاشورا، شام غریبان گرفته بودند، بین مراسم یک دفعه این بچه چنان ضجه‌ای می‌زند که از هوش می‌رود، دیدم دیگر صدای سید مجتبی نمی‌آید، گفتم بچه‌ام از دست رفت.

سریع آمدم، دیدم او را وسط سالن خوابانده‌اند و آب به سر و صورتش می‌زنند.

* هان مجتبی! بابا شدی؟!

مادر صبور شهید علمدار نقل می‌کرد: وقتی سید مجتبی پدر شد احساس عجیبی داشت، از بیمارستان آمد خانه، از در که آمد، شروع کرد به شعار دادن: «صل علی محمد دِتِر (دختر) من خوش آمد.» خواهرش گفت: «هان مجتبی! بابا شدی؟!» گفت: «بله خدا به من رحمت داد.» خواهرش پرسید: «اسمش را می‌خواهی چه بگذاری؟» گفت: «چی باید بگذاریم؟ بعد با آهنگ زیبایی خواند: «یا زینب و یا زهرا یا زینب و یا زهرا.»

* ذکر یا زهرا(س) در دم شهادت

به ما اجازه نمی‌دادند داخل بخش سی.سی.یو برویم؛ دکترها می‌گفتند: با وجودی که سید مجتبی در حالت کُما بود، موقع اذان مغرب، چشم‌هایش را باز کرد و سه بار نام مادرش حضرت زهرا(س) را برد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

* وقتی سید مجتبی شدم!

یکی از دوستان شهید علمدار نقل می‌کرد: من کنار سید نشسته بودم و سید هم طبق معمول شال سبزش را روی سرش انداخته بود و با سوز و گداز خاصی مشغول خواندن زیارت عاشورا و مداحی بود. بعد از اتمام مراسم ناگهان شال سبز خود را بر گردن من گذاشت. با تعجب پرسیدم: «این چه کاری است؟» گفت: «بگذار گردن تو باشد.» بعد از لحظه‌ای دیدم جمعیت حاضر به سوی من آمدند و شروع کردند به بوسیدن و التماس دعا گفتن. با صدای بلند گفتم: «اشتباه گرفته‌اید، مداح ایشان است.» اما سید کمی آن طرف‌تر ایستاده بود و با لبخند به من نگاه می‌کرد.

* روش دوری از غرور به سبک شهید علمدار

شهید علمدار به یکی از ذاکران اهل بیت(ع) گفته بود: هر وقت وارد هیئت شدی و جمعیت زیاد آن، تو را به وجد آورد و احساس کردی که مردم به خاطر تو آمده‌اند، همان لحظه برو بیرون و مداحی نکن. عُجب و غرور انسان را نابود می‌کند.

* خاکی‌تر از خاک

بارها دیده بودم که بعد از اتمام کار هیئت، ظرف‌ها را می‌شست. می‌گفت: «افتخارم این است که خادم عزاداران امام حسین(ع) باشم.» معمولاً در هیأت‌ها برای مداح صندلی یا چیزی قرار می‌دهند تا در بالاترین جای مجلس بنشیند. بعد هم مجلس را آماده می‌کنند. موقع شروع مجلس یک نفر با ذکر صلوات، ورود مداح را خبر می‌دهد و مابقی مراسم؛ اما سید اصلاً در قید و بند این برنامه‌ها نبود. همان پایین مجلس می‌نشست و می‌گفت: چراغ‌ها را خاموش کنند. بعد شروع می‌کرد به مداحی.

يکشنبه 26/8/1392 - 16:26
اطلاعات دارویی و پزشکی

جام جم آنلاین: گاهی پدر و مادر ها متوجه می‌شوند فرزندشان با اینکه دچار پرنوشی و پرخوری است،‌اما کسل است، لاغر و نحیف شده و حال عمومی‌اش خوب نیست، ولی نمی‌دانند مشکل چیست. متخصصان غدد تاکید می‌کنند اگر پدر و مادری چنین نشانه‌هایی را مشاهده می‌کنند، باید آن را جدی بگیرند، چراکه این نشانه‌ها می‌تواند نشانه ابتلای کودک به دیابت باشد.

البته منظورمان ابتلا به دیابت نوع یک است که در اثر کمبود انسولین به وجود می آید. یعنی وقتی انسولین نباشد، گلوکز وارد سلول نمی شود و در نتیجه قندخون بالا می رود. دکتر مریم رزاقی آذر، فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان نیز در این باره به جام جم می گوید: اگر قند خون از 160ـ180 در هر دسی لیتر خون بالاتر رود، وارد ادرار می شود و پرادراری به وجود می آید. به همین دلیل بدن دچار کم آبی و فرد مدام تشنه می شود و دچار پرنوشی خواهد شد. از سوی دیگر چون گلوکز وارد سلول نمی شود و کالری به آنها نمی رسد، کودک گرسنه می شود و مدام پرخوری می کند. بنابراین اولین علائم دیابت نوع یک، پرنوشی، پرادراری و پرخوری است؛ البته با وجود پرخوری، وزن کودک کاهش می یابد و لاغر می شود.

ویروس هم باعث دیابت می شود

در بچه هایی که از نظر ژنتیکی استعداد داشته باشند، عامل محیطی مثل ویروس نیز می تواند باعث برانگیخته شدن خاصیت خودایمنی بدن شود.

دکتر رزاقی آذر می گوید: در این صورت تولید کننده انسولین از بین می رود و انسولین کمتر ترشح شود. در نتیجه کودک دچار کمبود انسولین و سرانجام دیابت خواهد شد.

او ادامه می دهد: گاهی در بچه های خیلی چاق و بی تحرک، دیابت نوع2 هم مشاهده می شود، ولی خیلی نادر است البته امروز به دلیل شیوع بی رویه چاقی، امکان دارد بزودی مبتلایان این نوع دیابت هم به طور قابل توجهی افزایش یابند.

اگر مشکل بماند

این فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان تاکید می کند: تشخیص دیرهنگام دیابت نوع یک باعث می شود کودک دچار کتواسیدوز دیابتی شود یعنی خونش حالت اسیدی پیدا کند و با تنفس تند و عمیقی که دارد، بوی میوه گندیده از دهانش خارج شود. اگر باز هم به این نشانه ها توجه نشود، امکان دارد کودک دچار اغما شود.

دکتر رزاقی آذر ادامه می دهد: متاسفانه حتی در این حالت هم گاهی به اشتباه تصور می شود بچه دچار مننژیت شده و باز هم متوجه بیماری او نمی شوند، حتی در مواردی کودک با قند 800، به مدت سه روز با تشخیص اشتباه مننژیت، بستری می شود. پس نشانه های دیابت با خیلی از بیماری ها می تواند اشتباه گرفته شود و مهم است که والدین با مشاهده این علائم بالینی به دیابت نوع یک هم فکر کنند و این نشانه ها را جدی بگیرند.

دیابت کنترل می شود، نه درمان

خیلی ها تصور می کنند تزریق انسولین، بویژه برای کودکان کاری دشوار است، اما دکتر رزاقی آذر با اشاره به این که درمان اصلی دیابت نوع یک که بچه ها به آن مبتلا می شوند، انسولین است، ادامه می دهد: امروز سرنگ هایی برای تزریق انسولین وارد بازار شده که سوزن های آن از نیش پشه نازک تر است و تزریق با آنها اصلا دردناک نیست. تزریق این هورمون، زیرجلدی و بسیار ساده است؛ بنابراین هیچ دردی ندارد. به گفته این فوق تخصص غدد و متابولیسم اطفال، تحقیقاتی درباره درمان های دیگر هم در حال انجام است مثل درمان با سلول های بنیادی، ولی هنوز در مرحله تحقیق است.

چرا انسولین فقط تزریقی است؟

دکتر رزاقی آذر، به این پرسش که چرا انسولین فقط باید تزریق شود، اینگونه پاسخ می دهد: انسولین با آنزیم های دستگاه گوارش از بین می رود، بنابراین مصرف خوراکی آن تاثیری نخواهد داشت. این فوق تخصص غدد کودکان تاکید می کند: تزریق انسولین مانند آمپول هایی مثل پنی سیلین که داخل عضله تزریق می شود و کمی دردناک است، نیست. خوشبختانه تکنولوژی پیشرفت کرده و سوز ن های مناسب، کار را راحت تر کرده است.

انسولین ضرر ندارد

دکتر رزاقی آذر توضیح می دهد: انسولین هورمونی است که در خود بدن وجود دارد و چیزی غیر از آنچه بدن هم آن را می سازد، نیست، یعنی دارو نیست، بلکه کمبودی را در بدن جبران می کند، بنابراین مصرف این هورمون از دوران کودکی نمی تواند ضرری داشته باشد.

فقط باید بیمار یاد بگیرد چطور انسولین را مصرف کند که مقدار آن نه بالا برود و نه کم باشد و همچنین آن را در زمان لازم تزریق کند، بعلاوه لازم است بداند رژیم غذایی و زمان غذا خوردنش چگونه باشد که این آموزش ها از سوی پزشک انجام می شود که علاوه بر این، مادر و پدر باید آموزش کافی ببینند تا کودک دچار افت یا افزایش قندخون نشود چون هر دو حالت می تواند به فرزندشان صدمه بزند.

شناخت نشانه های افت قندخون، حیاتی است

به گفته دکتر رزاقی آذر، علائم پایین آمدن قند خون، رنگ پریدگی، تپش قلب، لرزش دست، تعریق و تند شدن ضربان نبض است. اگر به این علائم اولیه توجه نشود، ممکن است علائم مغزی اتفاق بیفتد به این صورت که تغییر خلق وخو و شخصیت، فریاد زدن، فرار، انزوا و گوشه گیری و به گوشه ای خیره شدن و حرکات غیرطبیعی چشم ها و درنهایت تشنج و اغما رخ می دهد، بنابراین باید مراقب این علائم بود و آنها را جدی گرفت.

علاوه بر کتواسیدوز و افت قند خون که درباره آنها گفتیم، دیابت عوارض مزمنی هم دارد که دکتر رزاقی آذر در مورد این عوارض می گوید: اگر قند خون تنظیم و درمان دیابت جدی گرفته نشود، بیمار ممکن است دچار مشکلاتی در کلیه، پوست، چشم و حتی اعصاب شود.

کنترل قند خون؛ در خانه و آزمایشگاه

کنترل قند خون با اندازه گیری قند خون در منزل با دستگاه گلوکومتر و در ساعت های مختلف شبانه روز، یعنی قبل و بعد از غذا انجام می گیرد که باید مقدار آن را یادداشت کرد و در مراجعات دوره ای به متخصص غدد ارائه کرد.

دکتر رزاقی آذر در این باره ادامه می دهد: کنترل سه ماهه ماه قند خون در آزمایشگاه و اندازه گیری میزان هموگلوبین A1C نیز واجب است که نشان می دهد طی این سه ماه وضعیت قند خون چگونه بوده است. سالی یک بار هم بیمار باید از نظر سایر مسائل مثل میزان چربی خون و سلامت اندام هایی که قند خون بالا آنها را در معرض خطر قرار می دهد مثل کلیه، چشم و... بررسی شود. همچنین تست هایی برای بررسی وضعیت عملکرد تیروئید و بیماری های خودایمنی هم که همراه دیابت اتفاق می افتد، باید انجام بگیرد.

يکشنبه 26/8/1392 - 16:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته