اهل بیت
1- سزاوار است كه حال دوستان آل محمد صلیا...علیهوآله در دهه اول محرم تغییر نموده و در دل و سیماى خود، آثار اندوه و درد این مصیبتهاى بزرگ را آشكار نمایند.
2- خوب است كه مقدارى از لذایذ زندگى كه از خوردن و نوشیدن و حتى خوابیدن و گفتن به دست میآید را ترك نمایید و مانند كسى باشید كه پدر یا فرزند خود را از دست داده است.
3- خوب است كه روز تاسوعا و عاشورا، دیدار با برادران دینى را ترك كرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهید.
4- مستحب است كه در دهه اول محرم، هر روز، امام حسین (ع) را با زیارت عاشورا زیارت كنید.
5- سزاوار است كه اگر میتوانید مراسم عزادارى آن حضرت را در منزل خود با نیتى خالص بر پا و اگر نمىتوانید در مساجد یا منازل دوستانتان، به برپایى این مراسم كمك كنید.
6- شایسته است هر روز مقدارى از زمان خود را در مكانهاى عمومى به عزادارى بپردازید.
7- مستحب است در پایان روز عاشورا، زیارت تسلیت را بخوانید.
8- یكى از اعمال مهم دهه اول، دعاى اول ماه است براى اینكه اول این ماه، اول سال قمری بوده و از طرف دیگر، دعاهاى قبل از وقت نیز تاثیر خاصى در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد. این دعا تاثیر زیادى در سلامتى و دورى از آفات دینى و دنیایى آن سال و بهبودى حال و به دست آوردن نیكیها دارد.
9- مستحب است كه روز سوم را روزه بگیرید. در روایت آمده است: حضرت یوسف(ع) در این روز از چاه خارج شد و اگر كسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان میكند.
10- از كارهایى مثل سرمه كشیدن و غیر آن، پرهیز شود.
سه شنبه 16/9/1389 - 9:32
فلسفه و عرفان
شیطان لعین تصمیم گرفته كه انتقام خود را از اولاد آدم بگیرد. لذا در تمام اختلافات حضور پیدا مى كند، در تمام جنگ ها حاضر مى شود و جبهه دشمن را تقویت مى كند، فراریان را با حیله بر مى گرداند، به سوى میدان مى كشاند و آتش جنگ را شعله ور مى سازد.
یكى از آن جاها روز عاشورا بود كه تمام لشكریان خود را جمع كرده و به پایكوبى و رقص پرداخت .
هر كس از لشكر امام حسین علیه السلام شهید مى شد، از خوشحالى فریاد مى زد و رقص مى كرد.
هر كدام از لشكریا عمر سعد فرار مى كردند، شیطان به صورت یكى از سر كرده هاى لشكرها در مى آمد و سر راه شان را مى گرفت و آنان را به میدان بر مى گرداند.
مى گفت : واى بر شما، این همه جمعیت و مردان شجاع ، از یك نفر تشنه و بى كس و مجروح گریزان شده اید! مردانگى و غیرت شما كجا رفت ؟! برگردید او را محاصره كنید، با ضرب شمشیر از پاى در آورید و اگر نمى توانید، او را تیر باران نمایید.
با حیله و نیرنگ لشكر را بر مى گردانید و شورى دیگر در جنگ ایجاد مى كرد. ولى آنها چون جراءت نمى كردند از نزدیك با امام حسین علیه السلام بجنگند از دور، تیر به سوى آن مظلوم انداختند وقتى كه تیر سه شعبه زهر آلود بر سینه امام نشست و از پشت سر بیرون آمد، امام علیه السلام از بالاى اسب بر زمین افتاد.
شیطان میان آسمان و زمین از خوشحالى فریاد زد و گفت : امروز كینه خود را بر سر اولاد آدم خالى كردم و انتقام خود را گرفتم . او مى كوشید تا لشكر زودتر كار حسین علیه السلام را تمام كند.
زینب مى فرماید: وقتى ابن ملجم ضربت بر سر پدر بزرگوارم زد، من آثار مرگ را در ایشان دیدم پیش رفتم و عرض كردم : اى پدر بزرگوار! ((ام ایمن )) حدیثى از براى من گفته است دوست دارم آن را از دو لب مبارك شما بشنوم .
آن حضرت فرمود: اى نور دیدگان من ! حدیث همان است كه ((ام ایمن )) به تو گفته و برخى از مصیبت هاى كربلا و گرفتارى هاى آن روز را براى دخترش زینب بیان كرد تا جایى كه فرمود:
زمانى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ما را به این حدیث خبر مى داد، فرمود:
یا على ! در آن روز، ابلیس با شیاطین خود، از شدت شادكامى در سرتاسر زمین پرواز مى كند
و به شیاطین و هوادارانش مى گوید:
اى جماعت شیاطین ! شاد باشید كه انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم ، برترین بدبختى رابراى آنها فراهم كردم ، جهنم را به آنها به میراث دادم ، مگر جماعتى كه دست به دامن این خانواده شوند و از آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم یارى جویند.
اى شیاطین ! بر شما باد كوشش در راه ایجاد بدبینى به این خانواده ، كارى كنید كه به این خانواده و دوستان آنها دشمنى ورزند تا كفر و گمراهى در مردم استوار شود و یك نفر از آنها رستگار نگردد.
بعد از آن ، حضرت على علیه السلام به زینب فرمود: اى نور دیدگانم ! بى گمان ابلیس در این سخن راست گفت : با این كه كار او همیشه دروغ گفتن است ؛ زیرا مى داند هیچ عمل صالحى با داشتن دشمنى با شما فایده اى ندارد، هیچ گناهى با داشتن دوستى شما ضرر و زیانى به انسان نمى رساند، (مگر گناهان كبیره ) یعنى ، شیعیان شما به واسطه علاقه اى كه به شما دارند، اگر گناه و معصیتى نمایند و موفق به توبه شوند و گناهان خود را ترك نمایند
ضررى متوجه آنها نمى شود.
و دشمنان شما، به واسطه دشمنى و عداوتى كه با شما دارند، اگر مانند جن و انس خدا را بپرستند، عبادات آنان سودى به حالشان نخواهد داشت .
سه شنبه 16/9/1389 - 9:31
سخنان ماندگار
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود.
جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .
حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند.
بحار الانوار 43/291 و 44/2
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
ان الحسین باب من اءبواب الجنة
بى گمان حسین درى از درهاى بهشت است .
احقاق الحق 9/202
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
من عائده ، حرم الله علیه رایحة الجنة
كسى كه با او (حسین ) عناد ورزد، خداوند رایحه بهشت را بر او حرام گرداند.
بحار الانوار 35/405 و احقاق الحق 9/202
پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:
ان الحسین بن على فى السماء اكبر منه فى الارض
بطور یقین حسین بن على در آسمان والاتر از زمین است .
عیون اخبار الرضا 1/60 و بحار الانوار 36/204
سه شنبه 16/9/1389 - 9:27
سخنان ماندگار
نشانه های عاقل امام حسین فرمود: عاقل، با کسی که می ترسد او را دروغگو پندارد هم سخن نمی شود، از کسی که می ترسد او را رد کند درخواستی نمی کند، به کسی که می ترسد او را بفریبد تکیه نمی نماید و به کسی که به امید او اطمینانی نیست امید نمی بندد.
· کمال عقل
امام حسین می فرماید: عقل، جز از راه پیروی حق به کمال نمی رسد.
· نشانه های دانا و نادان
امام حسین می فرماید: از نشانه های اسباب قبولی اعمال، همنشینی با خردمندان است و از نشانه های اسباب نادانی، کشمکش با نابخردان است و از نشانه های دانا، نقادیاو از گفتار خود و آگاهی او از اسرار آرای گوناگون است.
· دانا کیست؟
امام حسین می فرماید: اگر همه گفتار دانا نیکو و بحق بود، از خود پسندی در آستانه دیوانگی قرار می گرفت. همانا دانا کسی است که حق گویی او فراوان باشد.
· صفت های زیبا
امام حسین می فرمود: دانش نطفه بارور معرفت است. تجربه های طولانی، فزونی عقل است، شرافت همان پارسایی است. قانع بودن، آسایش تن است، هر که تو را دوست دارد، از پلیدی بازت می دارد، هر که تو را دشمن دارد، بر نابکاری واردت می سازد.امام حسین می فرماید: هر کس این پنج چیز را نداشته باشد، از زندگی خود چندان بهره ای نمی برد: عقل، دین، ادب، شرم و خوش خلقی.
· شریف ترین مردم
شخصی از امام حسین پرسید: شریف ترین مردم کیست؟
امام فرمود: آن کس که پیش از اندرز دیگران، خود پند گیرد و پیش از بیدار باش دیگران، خود بیدار شود.
عرض کرد: شهادت می دهم که چنین کسی سعادتمند است.
سه شنبه 16/9/1389 - 9:26
لطیفه و پیامک
محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است! ماه عشق و شور و فریاد است! ماه سرافرازی بر فراز نیزه هاست! ماه آمیختن با خون و آمیختن عشق است.
سلام بر حسین (ع)
سه شنبه 16/9/1389 - 9:24
اهل بیت
![واقعه کربلا و ادبیات شیعه](https://img.tebyan.net/big/1385/11/16127219178162975461166011524121941883.jpg)
1 - یكى از اعمال مهم ، دعاى اول ماه است . و به جهت اینكه اول این ماه اول سال بوده و از طرف دیگر دعاهاى قبل از وقت نیز تاثیر خاصى در برآورده شدن حاجات و رسیدن به امور مهم دارد، این دعا تاثیر زیادى در سلامتى و دورى از آفات دینى و دنیایى آن سال و بهبودى حال و بدست آوردن نیكیها دارد. و دعایى كه براى اول ماه در اقبال روایت شده دعاى بسیار مفیدى براى مطالب مذكور است .
2 - بهتر است در شب اول، بعضى از نمازهایى را كه در این شب وارد شده به مقدار حال و توانایى خود خوانده - حداقل دو ركعت نمازى را كه شامل حمد و یازده بار "قل هو الله احد" است -، بعد از آن دعایى را كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم بعد از این نماز خوانده است و در كتاب اقبال نقل شده بخواند و فرداى آن روز را روزه بگیرد.
در روایت آمده است : كسى كه چنین عملى را انجام دهد، مانند كسى است كه بمدت یك سال كارهاى خوب انجام داده و تا سال آینده محفوظ خواهد بود.
3 - روزه روز سوم. در روایت آمده است: حضرت یوسف علیه السلام در این روز از چاه خارج شد. و اگر كسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.
4 - روایت شده: مستحب است تمام ماه را روزه بگیرد. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است كه روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد به جهت این كه امام حسین علیه السلام و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود كه عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ، رسیدند. و شاید به همین جهت است كه دوستان عزادار آن حضرت علیه السلام در عصر این روز غم و غصه آنها كاهش پیدا كرده و از بین مىرود.
حضرت یوسف علیه السلام در روز سوم محرم از چاه خارج شد. و اگر كسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشكل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید
دو نكته
الف- در سایر اعمال شب و روز عاشورا، از قبیل نمازها و دعاهاى آن - غیر از زیارتها و نمازهاى آن - اشكالهایى وجود دارد. و ممكن است این اعمال ساخته و پرداخته مخالفین شیعه باشد. مواردى مانند استحباب سرمه كشیدن و غیر آن ؛ و حتى اگر از معصومین علیهم السلام نیز روایت شده باشد، باز هم انجام مراسم عزادارى و صلوات فرستادن بر امام علیه السلام و اصحاب او و لعنت نمودن كشندگان آنها بهتر از انجام چیزهایى است كه در آن روایات وارد شده است . زیرا در روایت بر این اعمال نیز تاكید شده است.
ب- از چیزهایى كه عقل آنها را همراه با زیارت آن حضرت علیه السلام لازم مى داند، زیارت اهل بیت و یاران شهید اوست؛ بخصوص با زیارتهایى كه وارد شده است.
برگرفته از کتاب شریف المراقبات حضرت آیت الله ملکی تبریزی
سه شنبه 16/9/1389 - 9:23
دانستنی های علمی
بعضى گفته اند: كربلا مشتق از كَربَله ، بفتح كاف و باء موحده بر وزن عنفله ،بمعنى رخوت و نرمى است ، یقال به كربله (اى رخوة فى قدمیه ) بخاطر آنكه خاك كربلا نرم بود0 و یا از كربلا است بمعنى ((الخالص الزّكى یقال كَربَل الحِنطَة اِذا انفّاها فسمیت بذلك لان ارضها خالصة طیَّبة )) و یا از كربل بر وزن جعفر است . و كربل نام علفى است كه بسیار سرخ و برّاق مى باشد زیرا كه از آن علف در آن سرزمین بسیار بود.
البته كربلا مركب است از دو كلمه كرب و بلا و بخاطر كثرت استعمال كربلا شده است . زیرا كه روایت مى باشد كه بهترین اولاد پیغمبران در آنجا به شهادت میرسند و سر انور اكثر ایشان را در آن زمین با لب تشنه بریدند و ملائكه ها هزار سال قبل از شهادت سیّدالشهداء - علیه آلاف التحیّة و الثناء - آن مكان شریف را زیارت میكردند.
و قد قتل فیها قبل الحسین علیه السلام ماءئة نبىّ و ماءئة سبط و انّها تزفّ الى الجنة بطینها و شجرها و جمیع ما فیها كما تزفّ العروس الى ازواجها
ترجمه : و قبل از امام حسین علیه السلام صد پیغمبر و صد نفر فرزند پیغمبر كشته شدند، در آنجا و آنها میروند بسوى بهشت و آنچه در بهشت است مانند آنكه عروس بسوى زوجش میرود و جمعى از پیامبران به آنمكان عبور نمودند و متذكّر مصیبت فرزند پیامبر آخرالزمان شده و بر هر یكى از آنها در قسمتى كرب وبلا وارد شده است .
بحرالمصائب ص 351.
سه شنبه 16/9/1389 - 9:13
خاطرات و روز نوشت
ماه تو كه میرسید، تقریباً همه خانههای شهر، پرچم تو را بر سردر و بر پشتبامهای كاهگلی میزدند. دو طرف كوچهها و خیابانها، پرچمهای سیاه و سبز و سرخ تو در اهتزاز بود و هركدام حرفی داشت انگار. یكی از عزاداری تو خبر میداد و آن یكی از راه و رسم و دین و آیین پدربزرگت و سومی هم از آمادگی برای مبارزه با ستم.
ماه تو كه میرسید، تا 40 روز یا دو ماه، هر روزِ شهر، مردم دسته دسته نام تو را زمزمه میكردند. هر روزِ شهر، كوچهها و خیابانها شاهد قدمهای دستههای عزاداران تو بودند كه از این خانه به آن خانه و از این مسجد به آن تكیه میرفتند تا همه جا نام تو برده شود؛ تا همه جا ذكر تو خوانده شود؛ تا مبادا هوای یك خانه و یك كوچه از نبردن نام تو و از نبودن به یاد تو نفستنگی بگیرد.
ماه تو كه میرسید، مشكی دلگیر نبود. مشكی، رنگ محبوب كودكی و نوجوانی ما در ماه تو بود. اصلاً پیراهن مشكی ما، پیراهن ماه تو بود. نه دلمان میآمد آن پیراهن را به مناسبتی دیگر بپوشیم و نه در ماه تو آن را از تن درمیآوردیم. راست راستكی در آن روزها، مشكی رنگ عشق و رنگ هویت ما بود. اصلاً انگار با این رنگ، با یكدیگر و با دیگرانی كه ممكن بود نبینیمشان، حرف میزدیم. مشكی، زبان حال ما بود.
* * *
آن روزها، محرمهای گرم تابستان تشنگی را به همهما میچشانید و حالا گاهی محرمهای سرد و پرسوز زمستان، انگار شلاق سرد ستم را بر تن و جانمان می نشاند.
آن روزها، شربت خنك تو بود كه كاممان را شیرین می كرد و حالا چای داغ توست كه توی خیابان گرممان میكند و در هر دو حال، چون هم آن شربت و هم این چایی مال توست، خجالت نمیكشیم كه برای گرفتن و نوشیدنش بایستیم.
* * *
خجالت نمیكشیم كه برای گرفتن غذا و چایی و شربت نذری تو بایستیم و بگیریم؛ ولی با خودم فكر میكنم برای شنیدن صدای تو، برای شنیدن حرفهای تو هم خجالت نمیكشیم بایستیم؟ اصلاً برای شنیدن و فهمیدن صدای تو، برای دیدن نگاه تو چه كار میكنیم؟
نمیدانم. میدانم و نمیدانم. میدانم رازی و گوهری ویژه داری كه این همه سال، این همه آدم را در جاهای مختلف و سنهای گوناگون، دسته دسته جمع میكنی و دنبال خود میكشی؛ رازی كه رنگ تو را ماندنی كرده و گوهری كه با آن، رنگ تو انگار رنگ خدا شده. و نمیدانم. نمیدانم چهقدر دارم دنبال تو میآیم؟ چهقدر صدایت را میشنوم؟ چهقدر به حرفهایت گوش میكنم؟ چهقدر تو را و دوستانت را درست می شناسم، فقط حر و حبیب و مسلم و عباس و اكبر سال 60 هجری را نمیگویم، هم آنها و هم حر و حبیب و عباس امروزت را. چهقدر دشمنانت رامی شناسم، چهقدر میتوانم عمرسعد و شمر و ابنزیاد و یزید امروز را تشخیص بدهم؟
همین روزها رادیو سخنرانی حدود 40 سال پیش شهید مطهری را پخش كرد. شهید مطهری از عمرسعدها و شمرها و ابنزیادهای روز حرف میزد. میگفت به این فكر كنیم كه اگر امروز امام حسین ع در میان ما بود، در برابر چه كسانی میایستاد و با چه كسانی مبارزه میكرد؟ و چه كسانی در برابر امام حسینع میایستادند؟ میگفت كه ابن زیاد و یزید امروز را باید در میان سران رژیم صهیونیستی جستوجو كرد؛ در میان همانها كه حاضرند به هر جنایتی در حق مردم و بهویژه كودكان و نوجوانان فلسطینی دست بزنند.
* * *
یاد حرفهای تو میافتم. یاد حرفهایی كه در باره تو میشنیدیم و میگفتیم. یاد این میافتم كه گفتهای آی مردم! نمیبینید كه حق كنار گذاشته شده و به باطل عمل میكنند؟ یا آن كه گفتهای من برای ترویج خوبیها و بازداشتن از بدیها و زشتیها و زنده نگه داشتن آیین و سنت پیامبر خداص قیام كردهام و ...
و یاد حرفهایخودمان میافتم، كه توی زیارتنامهها و نوحهها میگفتیم و میگوییم كه «ایكاش با تو بودیم و در راه تو جان خود را فدا میكردیم» یا این كه «به خدا تا همیشه، تا ابد حسینع را از یاد نمیبریم»و ...
فكر میكنم كاش همچنان همان حسوحال و همان فكر و باور، در جانمان زنده بماند و باز هم از ته دل بخوانیم كه:
«... چه غم ما را؟
كه عاشقیم و مجازات عشق سنگین است
در آن شبی كه چراغ خموش خیمه تو
گریز پایان را
مجال رفتن داد
به خیمهگاه تو ماندیم، جرم ما این است.»
سه شنبه 16/9/1389 - 9:5
لطیفه و پیامک
کربلا شگفتترین؛ ژرف ترین و رازناک ترین حادثه عالم است که تاریخ تاکنون به چشم خود دیده است . کربلادیدنیترین منظره هستی است با جلوهها و شگفتیهای نو به نو که با هر نگاهی، رازی از رازهایآن گشوده میشود؛ ولی با این وجود هرگز اسرار آن،تمام شدنی نیست .
و عاشورا خواندنیترین کتاب آفرینش است که تا کنون خوانده شده است .
عاشورا غنیمت نیست ؛ قیمت است .
عاشورا ابتدای عشق است در پایانه تشنگی با بادبانی برافراشته از خون.
عاشورا بینوایی نیست؛ جهانی نی است و نوا.
عاشورا غریب نیست در سایه شعلهها ؛شمشیر افتادهایست ایستاده در انتهای زمان با لبخندی آشنا.
عاشورا تماشا نیست ؛طاقت است و قیامت غیرت بر قامت زمین .
عاشورا چشم نیست ؛اشک است در رقص آبی آزادگان ،بی حضور باران سرخ تشنگان.
عاشورا شناسنامه من است با نام تو ؛که در خروش خون تو ، شمشیر می شود.
عاشورا زمانه خون و ایثار و اربعین بهانه تبلیغ و پیمان است ، عاشورا روزى است که امام حسین(ع) با تاریخ سخن گفت و اربعین روزى که تاریخ ،پاى درس امام حسین (ع) مى نشیند.
عاشورا روز کشت خون خدا در کویر جامعه ظلم زده و و اربعین آغاز برداشت اولین ثمره آن است . اربعین فرصتى براى اعلام همبستگى با عاشورا است .
و از عاشورا تا اربعین نقطه اوج عشق به امام حسین(ع) است و در این چهل روز، تنها سخن محافل و مجالس اوست، تا در طول عمر انسان بهانه بیدارى ظلم ستیزى باشد.
سه شنبه 16/9/1389 - 8:52
خانواده
سلام بر ستارههای سوخته بر اندام دشت!
سلام بر بدنهای چاک چاک!
سلام بر خورشیدهای بر نیزه!
سلام بر مظلومیت بر خاک مانده.
سلام بر اربعین!
سلام بر لحظههای غریب وصال!
سلام بر لحظهای که تو را از عطر خوش بهشتیات باز شناختم!
سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر را میدهد!
سلام بر اجساد مطهری که غریب، بر خاک رها شدند!
سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر!
سلام بر خیمههای سوخته، بر بدنهای جدا شده از سر، معصومیت خاکستر شده، سلام بر تو برادر!
چهل وادی دویدم منازل صبر را .
چهل وادی کشیدم بر دوش خود رنج را .
چهل وادی فرو خوردم بغض را .
چهل وادی ویران شدم در خویشتن؛
خراب گشتم برادر، در خرابههای شام .
فرو ریختم برادر، در گریههای شبانه سه ساله.
زینت پدر را زیر خندههای خویش به تاراج بردند.
حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.
چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا.»
پروانه سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.
شعلهها را در آویختم تا جگرگوشهات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.
ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکیها بیرون کشیدم .
هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجههای داغ دیده طفلان را آرام کردم.
هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازههای نامردی گذشتم.
ایستادم، برادر؛ همانگونه که سزاوار خواهر چون تویی است.
ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی.
ایستادم و یک به یک پردههای نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم.
ایستادم و مصیبت حنجرههای خشک را به گوشهای غفلت زده رساندم. ایستادم و چشمهای کور را به سوختگی خیام، باز کردم.
ایستادم و انگشتهای ظلم را در جامهای به خون آلوده شکستم.
چه کسی میتوانست بعد از این همه رسوایی، صدای حقیقت را بر خاک ترک خورده کربلا نشنود؟!
چه کسی میتوانست بعد از این رسوایی تظلم را نبیند؟! چه کسی میتوانست بعد از این، مظلومیت تو را انکار کند؟! من آمدم برادر؛ با یک دنیا حرفهای ناگفته، با کمری شکسته و گیسوانی به سپیدی نشسته.
من آمدم؛ با دلی داغ دیده و اندوهی فراوان و با قلبی سوخته.
حالا منم و تو و رنج چهل روز اسارت که بیش از چهل سال، مرا در هم شکست.
آرام بخواب، برادر! در آرامشی ابدی که خون سرخ تو و یارانت، تا قیامت بر صحنه تاریخ نقش بسته است.
سه شنبه 16/9/1389 - 8:51