و قال الملك ائتونى به استخلصه لنفسى فلما كلمه قال انك الیوم لدینا مكین امین
قال اجعلنى على خزائن الارض انى حفیظ علیم
و لاجر الاخرة خیر للذین آمنوا و كانوا یتقون
دوم اینكه بداند كه هیچ خائنى بطور مطلق هیچ وقت به نتیجه اى كه از خیانت خود در نظر دارد نمى رسد و دیرى نمى پاید كه رسوا مى شود، و این سنتى است كه خداوند همواره در میان بندگانش جارى ساخته ، و هرگز سنت او تغییر و تبدیل نمى پذیرد، خیانت باطل است و باطل هم دوام ندارد، و حق بر علیه آن ظاهر مى شود و بطلان آنرا بر ملا مى كند. بهترین نمونه اش خیانت زنان مصر است ، اگر بنا بود خائن رستگار شود زنان مصر و همسر عزیز در آنچه كردند رسوا نمى شدند، لیكن از آنجائیكه خداوند كید خائنان را راهبرى نمى كند رسوا شدند. و گویا منظور یوسف (علیه السّلام ) از نتیجه دوم كه گفت : (ان اللّه لا یهدى كید الخائنین ) و تذكر دادن آن به پادشاه مصر و تعلیم آن به وى این بوده كه از لوازم فایده خبر نیز بهره بردارى كند، و بفهماند كه وى از حقیقت داستان اطلاع دارد، و چنین كسى كه در غیاب عزیز به همسر او خیانت نكرده قطعا به هیچ چیز دیگرى خیانت نمى كند، و چنین كسى سزاوار است كه بر هر چیز از جان و مال و عرض امین شود، و از امانتش استفاده كنند. آنگاه با فهماندن اینكه وى چنین امتیازى دارد زمینه را آماده كرد براى اینكه وقتى با شاه روبرو مى شود از او درخواست كند كه او را امین بر اموال مملكت و خزینه هاى دولتى قرار دهد. و از ظاهر این آیه برمى آید كه مقصود از ملك (پادشاه ) غیر عزیز، همسر زلیخا بوده كه در جمله (و الفیا سیدها لدى الباب ) و جمله (و قال الذى اشتراه من مصر لامراته اكرمى مثواه ) سخن از او به میان آمده . این نظریه ما بود درباره آیه مورد بحث و لیكن بعضى از مفسرین گفته اند كه : این كلام و همچنین آیه بعد از آن تتمه گفتار همسر عزیز است كه با جمله (الان حصحص الحق ) شروع شده بود، و لیكن بزودى اشكالى را كه بر آن وارد است ایراد خواهیم كرد انشاء اللّه .
ذلك لیعلم انى لم اخنه بالغیب و ان اللّه لا یهدى كید الخائنین