وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود
ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم!!!
کاش کوچیک می موندیم
تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن !
نه حالا که بزرگ شدیم
و فریاد هم که می زنیم
باز کسی حرفمون رو نمیفهمه !!!
با قلم سبز بهار دلها مینویسم تو همیشه بودی و هستی انتخاب آخرینم
در غروب رفتن تو لحظه هایم را شکستم... زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم بی تو تنها گریه کردم تو شبهای بی ستارم انتظارت رو کشیدم تا که برگردی دوباره پشت شیشه روز و شبها دل به بارون میسپارم من برای گریه هایم چشمه ها رو کم میارم انتظار با تو بودن منو از پا در میاره ترس از این دارم که بی تو تا ابد چشمام بباره
رفت و منو تنها گذاشت/ اون که واسش جون میدادم/
**************
تو مثل راز بهاری و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمیدانم **************