• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 180
زمان آخرین مطلب : 5654روز قبل
اخبار

        

http://www.gaza.ir

بسم الله الرحمن الرحیم

--> غزه، شهری در کشور فلسطین با بیش از 1.5 میلیون نفر جمعیت مدت هاست که به محاصره نیروها رژیم غاصب صهیونیستی در آمده است. ملت مظلوم و ستمدیده غزه این روزها در بدترین شرایط به سر می برند و از امکانات اولیه زندگی محرومند. به کدامین دلیل؟ چرا رژیم صهیونیستی مانع از ورود ضروریات زندگی به نوار غزه می شود؟ فقط به خاطر این که مردم غزه از حماس رای دادند و حمایت می کنند؟ مردم فلسطین حدود دو سال پیش و در انتخاباتی دموکراتیک که مجری آن دولت های غربی و تشکیلات خودگردان فلسطین بودند، حماس را به عنوان گروه حاکم بر کشور خود برگزیدند. آیا این خطای بزرگیست؟ در نوار غزه بزرگترین فاجعه انسانی چند دهه اخیر در حال رقم خوردن است و مجامع بین المللی در سکوت و خفگی کامل به سر می برند.



 

به سازمان های بین المللی :

--> شمایی که همواره حتی برای کوچکترین حرفی که در مورد جعل و دروغ پردازی تاریخ توسط رژیم صهیونیستی به میان می آید قطعنامه صادر می کنید و اجازه نمی دهید که حتی کاری علمی در مورد نحوه شکل گیری رژیم صهیونیستی صورت گیرد. شمایی که همواره در مورد کوچکترین مسائل داخلی کشورهای مستقل همانند سوریه و لبنان و ایران و افغانستان و... به صدور بیانیه و قطعنامه دست می زنید!شمایی که همواره دم از حقوق بشر ولزوم رعایت حقوق انسان ها می زنید! آیا زمان آن نرسیده است که چشمان خود را باز کنید و واقعیات را ببنید! آیا ندیده اید گلوله ای را که در شکم نوزاد شیرخواره فرو رفته است؟ به راستی که «به کدامین گناه کشته شدند»؟ آیا اشک های زنان و کودکان مظلوم فلسطینی را در غزه نمی بینید که چگونه در فراغ پدر و شوهران و برداران و خواهران و مادران خود شیون سر می دهند و زاری می کنند؟ این را بدانید که عملکرد شما در حافظه تاریخی ملت ها ثبت خواهد شد و دیری نخواهد پایید که به سبب همین عملکرد جانبدارانه و یکسویه خود، فروپاشیده خواهید شد و نظامی جدید بر سازمان های بین المللی حاکم خواهد شد. نظامی مبتنی بر عدالت و رعایت حقوق انسان ها. چیزی که شما هیچ وقت حتی بویی از آن نبرده بودید!

به دولت های عربی :

]-->شما را چه شده است؟ شما که همواره فریاد ملت های عرب و اتحاد ملل عربتان گوش عالم را کر کرده است! چرا در مقابل این جنایات سخیف و ددمنشانه صهیونیست ها سکوت کرده اید؟ آیا مردم فلسطین و مسلمانان غزه هم نژاد و هم دین و هم جنس شما نیستند؟ آیا غیر از این است که حماس را خود مردم فلسطین برگزیدند؟ پس چرا برخی از شما دولت های عربی، همراه با کشورهای ظالمِ و زیاده خواه غربی، دست به تحریم حماس زدند و حتی در خفا و پشت پرده از محاصره غزه حمایت می کنند؟ به راستی کی می خواهید بیدار شوید؟ کی می خواهید از آلت دست بودن استکبار بیرون آیید؟ این را بدانید که موج بیداری اسلامی امروز در سرتاسر عالم در حال شکل گیریست و اگر شما خود را اصلاح نکنید، شک نکنید که وسیله ملت های خودتان برچیده خواهید شد و نظام های اسلامی بر کشورهایتان حاکم خواهد شد. با این موج ملل مسلمان دنیا همراه شوید قبل از این که این موج شما را غرق کند!

به حسنی مبارک و رژیمش در مصر :

<!--[if !vml]-->  <!--[endif]-->وضعیت شما بسیار بحرانیست. آیا انور سادات را به خاطر ندارید؟ آیا فراموش کرده اید که چگونه سینه اش توسط مبارز مسلمان و حق طلب، «شهید خالد اسلامبولی» شکافته شد؟ چرا از سرگذشت گذشتگان عبرت نمی گیرید؟

اما گویا شما می خواهید خود را به کوری و کری بزنید. آیا شما نمی توانید گذرگاه رفح را به سوی هم نوعان خود بگشایید؟ به راستی که می توانید! اما افسوس که ترس از صهیونیست ها و آمریکایی ها و دلداگی شما به آنان جرات این حرکت را از دل های شما برده است. و این را بدانید که این وعده راستین الهی است که زمین را بندگان مستضعف و ستمدیده و صالح خداوند به ارث خواهند برد.

پس بدانید که سقوط شما نیز نزدیک است!

به تو ای حسنی مبارک که 27 سال است در مصر حکومت می کنی و برای خودت دیکتاتوری راه انداخته ای! به تو هشدار می دهیم که سرگذشت فرعونیان و قبطیان همانا به جز مرگ و ذلت نخواهد بود و چه آتش ها و عذاب هایی که برای آنان در جهان آخرت مهیا نگشته است! پس یا مسیر خویش را عوض کنید یا در انتظار انقلابی دیگر و خروش خالد اسلامبولی ها باشید. و چه سرنوشت شومی در انتظارتان خواهد بود اگر چنین کنید.

--> به رژیم صهیونیستی :

مگر مردم غزه با شما چه کرده اند؟ آیا غیر از این است که آن ها فقط حق انتخاب و زندگی می خواهند؟ پس چرا شما به این ابتدایی ترین حق آنان احترام نمی گذارید؟ آیا رواست که شما اجازه ورود محموله های خوراکی همانند شیر خشک و گوشت و ... را به نوار غزه نمی دهید؟ کودکان فلسطینی چه گناهی کرده اند که به خاطر کمبود مواد غذایی و بهداشتی باید جان خود را از دست دهند؟ آیا شما چنین ظلمی را بر کودکان خود بر می تابید؟ شما که داعیه دار حقوق بشر هستید پس چرا این چنین حقوق فلسطینیان و ساکنان نوار غزه را زیر پا می گذارید؟


 

به مردمان عرب و مسلمانان جهان :

این را به خودمان و همه مسلمانان جهان می گوییم. به پا خیزید! زمان آن فرارسیده است که با اتحاد و همدلی به فریاد یاری طلبیِ مردم غزه لبیک گوییم. مردم مسلمان لبنان، مصر، سوریه، عراق، ایران، افغانستان، پاکستان، مالزی، اندونزی، کشورهای آفریقایی و اروپایی و آمریکای جنوبی و حتی مسلمانان آمریکا! باید همه دست به دست هم دهیم و به محاصره غزه پایان دهیم.

به مسلمانان غزه و فلسطین:

مردم مظلوم و ستمکشیده غزه و فلسطین این را بدانید که ما مسلمانان ایران و تمام نقاط جهان، شما را فراموش نکرده ایم و تا شکست کامل محاصره منطقه و کشور شما از پای نخواهیم نشست. ما در راه آزادی غزه و آرمان مشترکمان یعنی آزادی فلسطین، از پای نخواهیم نشست و به راهمان ادامه خواهیم داد.

و سخن پایانی:

تا آخر ایستاده ایم!

سه شنبه 3/10/1387 - 18:51
دعا و زیارت
 یکی از بانوان مؤمنه پرهیزکار به نام خدیجه ظهوریان فرزند عباسعلی که هم اکنون قریب نود سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذاشته و با آنکه نزدیک ده سال است بر اثر سکته از پادرآمده و با کمک عصا خود را به این سو و آن سو می کشاند نماز جماعتش ترک نمی شود ، نقل می کند : حدود سی سال قبل مهر تربتی را که خود از کربلا آورده بودم کثیف شده بود ، آن را بردم در آب روان (آب خیابان وسط شهر مشهد مقدس ) شستشو دادم و در میان سطل گذاشته برگشتم ، روبروی مسجد دوازده امامی ها که رسیدم با خود گفتم خوب است مهر را برگردانم  ، تا وقتی که به منزل  می رسم طرف دیگرش نیز خشک شود ، مهر را که بر گر دانیدم بر  اثر خیس بودن طرف زیرین مهر ، قدری تربت به انگشت بزرگم چسبیده انگشتم را به دیوار روبروی مسجد مالیده و رفتم .شب در خواب دیدم آقای بزرگواری که به ذهنم رسید حضرت حجة بن الحسن امام زمان – ارواحنا   فدا – هستند ، سرشان را به همان جای دیوار که ذکر شده گذاشته و به من می فرمایند : «اینجا تربت جدّم حسین (ع) را مالیده ای!»
سه شنبه 3/10/1387 - 14:21
دعا و زیارت

از حاج سید احمد (ره) نقل است که روز جمعه در مسجد سهله در حجره نشسته بودم . ناگاه سید موقّر معمّمی بر من داخل شد که قبای فاخر و عبای قرمزی پوشید ه بود ، نظری کرد به آنچه در زاویه حجره بود کمی از کتب و ظروف و فرشی بود فرمود :برای حاجت دنیا کفایت  می کند تو را  و تو هر روز صبح به نیابت  صاحب الزمان (عج) زیارت عاشورا می خوانی و خرجی هر ماهت را از من بگیر که محتاج احدی نباشی و قدری پول به من داد و گفت :این کفایت یک ماه تو را می نماید .و رفت رو به در مسجد و من به زمین جسبیده بودم و زبان من بند آمده بود و هرچه خواستم تکلّم بنمایم نتوانستم و حتی نتوانستم برخیزم تا سید خارج شد و همین که بیرون رفت گویا قیودی از آن بر من بود و باز شد و شرح صدری پیدا کردم پس برخاستم و از مسجد خارج شدم  آنچه تفحص کردم اثری از آن آقا  ندیدم.

عبقری الحسان مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی : جلد یک صفحه صد و سیزده
سه شنبه 3/10/1387 - 14:11
دعا و زیارت

سید احمد رشتی می گوید:تاریخ  هزار و دویست و هشتاد  هجری قمری به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبی کرایه کرده   و روانه شدم ، در منزل اول سه نفر دیگر با من رفیق شدند .در یکی از منازل بین راه خبر دادند که قدری زودتر روانه شویم که منزل آینده خطرناک و مخوف است کوشش کنید که از کاروان عقب نمانید .از این جهت دو سه ساعت  به صبح مانده راه افتادیم هنوز یک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طوری که رفقا  هر کدام سرهای خود را به پارچه  پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در کنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصا به خاطر ششصد تومان پولی که برای هزینه سفر همراه داشتم نگرانی بیشتری داشتم .با خود گفتم : همین جا تا صبح می مانم   و به منزل قبلی بر می گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته  ، خود را به غافله می رسانم .در این اندیشه بودم که در برابر خود باغی دیدم که باغبانی با بیلش برف درختان را می ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : کیستی ؟گفتم رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمی دانم .به زبان فارسی فرمود نافله  بخوان تا راه را پیدا کنی . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود : نرفتی ؟ گفتم : واللّه راه را نمی دانم .فرمود : جامعه بخوان.من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .باز آمد و فرمود : نرفتی و هنوز ایجایی ؟بی اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آری راه را نمی دانم .فرمود :عاشورا بخوان.زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اکنون  هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتی لعن و سلام و دعای علقمه را از حفظ خواندم.بار سوم آمد و فرمود : نرفتی و هستی ؟ گفتم : آری نرفتم هستم تا صبح .فرمود : من هم اکنون تو را به غافله می رسانم . سپس رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را  به دوش گرفت و آمد.فرمود : ردیف من بر الاغ سوار شو . من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را کشیدم ، اسب اطاعت نکرد .فرمود :جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد . اسب در نهایت تمکین پیروی کرد .سپس  دسن مبارکش را بر زانوی من گذاشت  وفرمود : شما چرا نافله نمی خوانید ؟نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تکرار کرد .آنگاه فرمود : شما چرا جامعه نمی خوانید ؟ جامعه  ،جامعه ، جامعه .سپس فرمود شما چرا عاشورا نمی خوانید ؟عاشورا ، عاشورا ، عاشورا.دقت کردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه را طی می کرد یک مرتبه برگشت و فرمود : اینها رفقای شمایند که کنار نهر آبی فرود آمده  و برای نماز صبح وضو می گیرند.پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک کرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام  با خود گفتم این شخص کی بود که به زبان فارسی حرف می زد و حال آنکه زبانی جز ترکی و مذهبی جز عیسوی در آن نواحی نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند ؟برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم دیدم کسی نیست .

یکصد داستان درباره نماز اول وقت ، رجایی خراسانی . داستانهای مفاتیح الجنان ، اسماعیل محمدی : صفحه هفتاد و هشت
سه شنبه 3/10/1387 - 14:9
آموزش و تحقيقات

انواع لامپ ها

دوشنبه 2/10/1387 - 15:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته