خدای من !
گناهانم لباس خاری برتنم کرده است و دوری از تو درماندگی را آرایشم شده است . و افزونی لجن گناهانم ماهی دلم را میرانده است.
ای نهایت آرزویم ! ای زیباترین مطلوبم ! ای تنها پاسخ گویم ! و ای محبوب دلم ! ماهی دلم را با جریان زلال توبه پذیرت زنده گردان
دریافتهایی از مناجات خمس عشر- ترجمه سید مهدی شجاعی
دهقان فداکار پیر شده ، چوپان دروغگو عزیز شده ، شنگول و منگول گرگ شدن ،کوکب حوصله مهمون رو نداره ، کبری تصمیم گرفته درس رو ول کنه بره دماغش رو عمل کنه ، روباه و کلاغ دستشون تو یه کاسه اس ، حسنک گوسفنداش رو ول کرده تو یه شرکت آبدارچی شده ، مجنون میترسه غرورش شکسته بشه حرف دلش رو به لیلی نمیزنه ! رستم اسبش رو فروخته یه موتور خریده و با اسفندیار میرن کیف قاپی ! زال ، سیمرغ رو کباب کرده ! دارا انارش رو با سارا نصف نمیکنه ! حالا وقتی بارون میباره کسی زیر لب نمیخونه باز باران با ترانه ...
¤¤¤ درعرصه سعی و تلاش هدفدار، «تاول پا» مانع از «سوزش دل» است. ¤¤¤ همهء چیز در نهایت زیبایی آفریده شده است، آنچه زشتی است یا درچشم بیننده است یا در دست ارائه دهنده! ¤¤¤ در «مزرعه دنیا» دنیاپرست می چرد و خدا پرست كشتی نجات می سازد. ¤¤¤
«تاردل» می نوازد و می شكند و می شكند و می نوازد! ¤¤¤
ذهنیت ها را بریز ، عناوین را دور بینداز و صورتکها را از سیرتها بردار و قیافه برزخی افراد را تماشا کن!
کاش طلبم از همه جز عشق نبود و بجز مهر بدهکار نبودم به کسی
در این کوچه هایی که تاریک هستند ، من از حاصلضرب تردید و کبریت میترسم
اگر کاشف معدن صبح آمد صدا کن مرا !!
فرار
بدانجا فرار
احساس میکنم که پرندگان مستند
دیروز اینجا بودم ، امروز اینجایم
پس کی به دنبال او خواهی رفت؟
«هبوط در کویر»
وتمام از دست داده هایم را بدست آورده ام