گفتمش دل میخری پرسید چند؟گفتمش دل مال تو تنها بخند...
خنده کرد ودل زدستانم ربود تا بخود باز آمدم او رفته بو دل
زدستش روی خاک افتاده بود *جای پایش روی دل جامانده بود...
نه آنچنان عاشق باش که هیچ چیز را نبینی نه آنقدر ببین که هرگز عاشق نشوی!!
غربت را نباید در الفبای شهر غریب جستجو کرد همین که عزیزت نگاهش را به دیگری فروخت تو غریبی
اگر به اندازه دل گنجشک دوست داشته باشم یا به اندازه دل یک فیل فرقی نمی کنه مهم اینه که به اندازه یک دل دوستت دارم
حتی با اهرام ثلاثه بر دوش هم می توان راه یافت/تنها به شرطی که پای عشق در میان باشد
همیشه قبرستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز....
کاش دوستی ها مانند رابطه دست وچشم بودند
وقتی دست زخمی میشه چشمها گریه می کنند
ووقتی چشمها گریه می کنند دست ها اشک ها را پاک می کنند
هر وقت تنها شدی ستاره هاروبشمار
اگه کم اومدقطره های بارونو بشمار
اگه بند اومد رو رفاقت من حساب کن
چون نه کم میاد نه بند میاد...
ای که دور از من ودر قلب منی باخبر باش که دنیای منی...
مهم نیست که قشنگ باشی*قشنگ اینه که مهم باشی حتی برای یک نفر