فلسفه و عرفان
گفتههای اوبر سر منبر بر امام فخرالدین رازی كه سرآمد حكیمان آن روزگار و استاد خوارزمشاه نیز بود گران آمد و پادشاه را به دشمنی با وی برانگیخت. بهاءالدین ولد از خصومت پادشاه خود را در خطر دیدو برای رهانیدن خویش از آن مهلكه به جلاء وطن تن در داد و سوگندخوردكه تا آن پادشاه برتخت سلطنت نشسته است بدان شهر باز نگردد. گویندهنگامیكه اوزادگاه خود شهر بلخ را ترك میكرد از عمر پسر كوچكش جلالالدین بیش از پنج سال نگذشته بود. افلاكی در كتاب مناقبالعارفین در حكایتی اشاره میكند كه كدورت فخر رازی با بهاءالدین ولداز سال 605 هجری آغاز شدومدت یك سال این رنجیدگی ادامه یافت و چون امام فخر رازی در سال 606 هجری از شهر بلخ مهاجرت كرده است، بنابرایننمیتوان خبردخالت فخررازی رادردشمنی خوارزمشاه با بهاءالدین درست دانست. ظاهرا رنجش بهاءالدین ازخوارزمشاه تا بدان حدكه موجب مهاجرت وی از بلاد خوارزم و شهر بلخ شود مبتنی بر حقایق تاریخی نیست. تنها چیزی كه موجب مهاجرت بهاءالدین ولدوبزرگانی مانند شیخ نجمالدین رازی به بیرون از بلاد خوارزمشاه شده است، اخباروحشت آثارقتلعامها و نهب و غارت و تركتازی لشكریان مغول و تاتار در بلاد شرق و ماوراءالنهر بوده است، كه مردم دوراندیشی را چون بهاءالدین به ترك شهر و دیار خود واداشته است. این نظریه را اشعار سلطان ولد پسر جلالالدین در مثنوی ولدنامه تأیید میكند. چنانكه گفته است:
........... . چهارشنبه 20/6/1387 - 14:47
فلسفه و عرفان
او برای دومین بار به گفته ای ازدواج می كند .همسر او بی بی علوی یا مومنه خاتون است كه او را از خاندان فقیهان و سادات سرخسی می دانند .از این بانو ،علاو الدین محمد در سال 602 و جلال الدین محمد در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شدند.بهاء الدین از جهت معیشت در زحمت نبود خالنه اجدادی و ملك ومكنت داشت .در خانه خود در صحبت دوزن كه به هر دو عشق می ورزید ودر صحبت مادرش((مامی))و فرزندان از آسایش نسبی بر خورداربود ذكر نام الله دایم بر زبانش بود ویاد الله به ندرت از خاطرش محو می شد با طلوع مولانا برادرش حسین و خواهرانش كه به زاد از وی بزرگتر بودند در خانواده تدریجاً در سایه افتادندوبعدها در بیرون از خانواده هم نام ویاد آنها فراموش شد .جلال كه بر وفق آنچه بعدها از افواه مریدان پدرش نقل میشد ؛ از جانب پدر نژادش به ابوبكر صدیق خلیفه رسول خدا می رسید و از جانب مادر به اهل بیت پیامبر نسب میرسانید . پدر مولانا :پدرش محمدبن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولدبلخی وملقب به سلطانالعلماءاست كه ازبزرگان صوفیه بود و به روایت افلاكی احمد دده در مناقبالعارفین، سلسله او در تصوف به امام احمدغزالی میپیوست و مردم بلخ به وی اعتقادی بسیار داشتند و بر اثر همین اقبال مردم به او بود كه محسود و مبغوض سلطان محمد خوارزمشاه شد. گویند سبب عمده وحشت خوارزمشاه ازاوآن بودكه بهاءالدین ولدهمواره برمنبربه حكیمان وفیلسوفان دشنام میداد و آنان را بدعتگذار میخواند. چهارشنبه 20/6/1387 - 14:47
فلسفه و عرفان
موقعیت خانواده و اجتماع در زمان رشد مولانا :-پدر مولانا بهاء ولد پسر حسین خطیبی در سال (546) یا (542)هجری قمری در بلخ خراسان آنزمان متولد شد.خانواده ای مورد توجه خاص و عام و نه بی بهره از مال و منال و همه شرایط مهیای ساختن انسانی متعالی .كودكی را پشت سر می گذارد و در هنگامه بلوغ انواع علوم و حكم را فرا می گیرد .محمد بن حسین بهاء الدین ولد ملقب به سلطان العلما (متولد حدود 542ق/1148میا كمی دیر تر )از متكلمان الهی به نام بود . بنا به روایت نوه اش ؛شخص پیامبر (ص)این اقب را در خوابی كه همه عالمان بلخ در یك شب دیده بودند ؛به وی اعطا كرده است .بهاء الدین عارف بود و بنا بر برخی روایات ؛او از نظر روحانی به مكتب احمد غزالی (ف.520ق/1126م)وابسته است .با این حال نمی توان قضاوت كرد كه عشق لطیف عرفانی ؛ آن گونه كه احمد غزالی در سوانح خود شرح می دهد ؛چه اندازه بر بهاءالدین و از طریق او بر شكل گیری روحانی فرزندش جلال الدین تاثیر داشتهاست .اگر عقیده افلاكی در باره فتوایی بهاء الدین ولد كه: زناءالعیون النظر صحت داشته باشد ؛ مشكل است كه انتساب او به مكتب عشق عارفانه غزالی را باور كرد حال آنكه وابستگی نزدیك او به مكتب نجم الدین كبری ؛موسس طریقه كبرویه به حقیقت نزدیكتر است .بعضی مدعی شده اند كه خانواده پدری بهاءالدین از احفاد ابو بكر ؛خلیفه اول اسلام هستند .این ادعا چه حقیقت داشته باشد و چه نداشته باشد درباره پیشینه قومی این خانواده هیچ اطلاع مسلمی در دست نیست .نیز گفته شده كه زوجه بهاءالدین ؛از خاندان خوارزمشاهیان بوده است كه در ولایات خاوری حدود سال 3-472ق/1080م حكومت خود را پایه گذاری كردند ولی این داستان را هم می توان جعلی دانست و رد كرد .او با فردوس خاتون ازدواج می كند ،كه برخی به علت اشكال زمانی در این ازدواج شك نموده اند . چهارشنبه 20/6/1387 - 14:45
فلسفه و عرفان
شوق پرواز در ماورای ابرها از نخستین سالهای كودكی در خاطر این كودك خاندان خطیبان شكفته بود .عروج روحانی او از همان سالهای كودكی آغاز شد –از پرواز در دنیای فرشته ها ،دنیای ارواح ،و دنیای ستاره ها كه سالهای كودكی او را گرم وشاداب و پر جاذبه می كرد . در آن سالها رؤیاهایی كه جان كودك را تا آستانه عرش خدا عروج می داد ،چشمهای كنجكاوش را در نوری وصف ناپذیر كه اندام اثیری فرشتگان را در هاله خیره كننده ای غرق می كرد می گشود .بر روی درختهای در شكوفه نشسته خانه فرشته ها را به صورت گلهای خندان می دید . در پرواز پروانه های بی آرام كه بر فراز سبزه های مواج باغچه یكدیگر را دنبال می كردند آنچه را بزرگترها در خانه به نام روح می خواندند به صورت ستاره های از آسمان چكیده می یافت .فرشته ها ،كه از ستاره ها پائین می مدند با روحها كه در اطراف خانه بودند از بام خانه به آسمان بالا می رفتند طی روزها وشبها با نجوایی كه در گوش او می كردند او را برای سرنوشت عالی خویش ،پرواز به آسمانها ،آماده می كردند –پرواز به سوی خدا .
چهارشنبه 20/6/1387 - 14:45
فلسفه و عرفان
مولانا و خانواده او:مولانا جلال الدین محمد مولوی در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شد.هر چند او در اثر خود فیه مافیه اشاره به زمان پیش تری می كند ؛ یعنی در مقام شاهدی عینی از محاصره و فتح سمرقند به دست خوارزمشاه سخن می گوید .در شهر بلخ زادگاه او بود و خانه آنها مثل یك معبد كهنه آكنده از روح ،انباشته از فرشته سر شار از تقدس بود .كودك خاندان خطیبان محمد نام داشت اما در خانه با محبت و علاقه ای آمیخته به تكریم و اعتقاد او را جلال الدین می خواندند –جلال الدین محمد .پدرش بهاء ولد كه یك خطیب بزرگ بلخ ویك واعظ و مدرس پر آوازه بود از روی دوستی و بزرگی او را ((خداوندگار)) می خواند خداوندگار برای او همه امیدها و تمام آرزوهایش را تجسم می داد .با آنكه از یك زن دیگر ـدختر قاضی شرف – پسری بزرگتر به نام حسین داشت ،به این كودك نو رسیده كه مادرش مومنه خاتون از خاندان فقیهان وسادات سرخس بود ـ ودر خانه بی بی علوی نام داشت- به چشم دیگری می دید.خداوندگار خردسال برای بهاءولد كه در این سالها از تمام دردهای كلانسالی رنج می برد عبارت از تجسم جمیع شادیها و آرزوها بود .سایر اهل خانه هم مثل خطیب سالخورده بلخ ،به این كودك هشیار ،اندیشه ور و نرم و نزار با دیده علاقه می نگریستند .حتی خاتون مهیمنه مادربهاء ولد كه در خانه ((مامی)) خوانده می شد و زنی تند خوی،بد زبان وناسازگار بود ،در مورد این نواده خردسال نازك اندام و خوش زبان نفرت وكینه ای كه نسبت به مادر او داشت از یاد می برد. چهارشنبه 20/6/1387 - 14:44
فلسفه و عرفان
زادگاه مولانا: جلالالدین محمد درششم ربیعالاول سال604 هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذكرهنویسان وی درهنگامی كه پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت میكرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ در سال 617 هجری بدانیم، سن جلالالدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلالالدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت كوتاهی درك محضر آن عارف بزرگ را كرد. چون بهاءالدین به بغدادرسیدبیش ازسه روزدرآن شهراقامت نكرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیتاللهالحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی درآن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان رفت. ملك ارزنجان آن زمان امیری ازخاندان منكوجك بودوفخرالدین بهرامشاهنام داشت، واو همان پادشاهی است حكیم نظامی گنجوی كتاب مخزنالاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یكسال بود. بازبه قول افلاكی، جلالالدین محمددرهفده سالگی درشهرلارنده بهامرپدر، گوهرخاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را كه مردی محترم و معتبر بود به زنی گرفت و این واقعه بایستی در سال 622 هجری اتفاق افتاده باشد و بهاءالدین محمد به سلطان ولد و علاءالدین محمد دو پسر مولانا از این زن تولد یافتهاند.
چهارشنبه 20/6/1387 - 14:43
آموزش و تحقيقات
امروز هم این فهرست و فهرستهای تكمیلی كه در رقابتهای مسیه ایران و رقابت رصدی صوفی ارائه میشوند اگرچه شامل مجموعهای قابل توجه و زیبا از اجرام غیر ستارهای آسمان شب است كه میتواند آزمونی از سطح توانایی رصدگران ارائه كند؛ اما در عین حال این سطح توانایی هر چقدر هم كه بالا باشد تا زمانی كه در طرحهای علم محور به كار نیفتد از ارزش عملی چندانی برخوردار نخواهد بود. در حقیقت این رصدها زمینه ساز و بهانهای برای شكوفا شدن استعدادها و به بار نشستن تواناییهایی است كه بعدها رصدگران آماتور بتوانند از آن در طرحهای علمی دیگری استفاده كنند.آینده نجومی ایران با تاسیس رصدخانه ملی ایران به سوی افقهای نوین و نویی پیش خواهد رفت. در این افق جدید است كه همكاری میان منجمان آماتور و حرفهایها میتواند به رشد بیشتر این دانش كمك كند و در آنجاست كه بسیاری از این رقابتها و استعدادهایی كه از دل چنین رقابتهای دوستانهای كشف میشوند، به ثمر خواهد نشست و چه بسا فاز بعدی نجوم آكاتوری ایران كه نجوم آماتوری تخصص گراست به شكوفایی برسد.
چهارشنبه 20/6/1387 - 14:36
آموزش و تحقيقات
نگاهی كوتاه به فهرست اجرام غیر ستارهای، شاید راه و مسیر این رقابتها را نیز روشن تر كند. شارل مسیه، شكارچی دنبالهدارها بود و در دورهای كه كیفیت اپتیكها پایین بود بسیاری از اجرام غیرستارهای كه از عرضهای شمالی دیده میشدند در نگاه اول ممكن بود با دنباله دارها اشتباه گرفته شوند و به همین دلیل جستجوگران دنبالهدارها را با مشكل مواجه كند. مسیه به همین دلیل تصمیم به ثبت و ضبط این اجرام گرفت تا راهنمایی در اختیار این كاوشگران قرار گیرد. بدین ترتیب، فهرستی از اجرام درخشان و زیبای غیر ستارهای شامل سحابیها، كهكشانها، خوشههای ستارهای و غیره شكل گرفت كه بعدها رصد آنها در فاصله میانه اسفند تا فروردین ماه كه همه این اجرام را میشد در یك شب تا صبح رصد كرد به آزمونی برای توانایی رصدگران بدل شده بود. جالب اینكه برای نخستین بار در تاریخ، عبدالرحمن صوفی رازی بوده است كه چنین فهرستی را در عصر ماقبل تلسكوپ و با معرفی چند جرم به نام سحابی تدوین كرده بود.
چهارشنبه 20/6/1387 - 14:35
آموزش و تحقيقات
این رشد در هر دوره سبب میشد طراحان رقابت اجرام دشوارتری را به فهرست خود اضافه كنند و بخشهای دیگری را به آن بیفزایند و در نهایت، رقابت رصدی دیگری (رقابت رصدی صوفی) را به منظور پاسخگویی به نیاز جامعه رصدگران ایرانی و البته با هدف پاسداشت و زنده نگاه داشتن مقام و جایگاه دانشمندان برجسته ایران قدیم طراحی شود.رقابتهای رصدی به شكلی كه ایران در این چند سال شاهد برگزاری آن بوده است را در كمتر نقطهای از جهان میتوان یافت. اگرچه ماراتن مسیه در بسیاری از گروههای نجومی كشورهای مختلف برگزار میشود، اما شكل و شمایل آن متفاوت است.معمولا در این رقابتها داوری صورت نمیگیرد و مسابقهها به صورت سراسری و با گزینش رصدگران برتر انجام نمیشود، اما ضرورتهای جامعه در حال رشد نجوم ایران باعث شد این رقابتها نیز به شكل متفاوتی شكل بگیرند.نتایج حاصل از برگزاری چند ساله رقابت مسیه ایران كه بر مبنای رصد ۱۱۰ جرم فهرست اجرام غیر ستارهای شارل مسیه بنا شده است و همچنین یك دوره رقابت رصدی صوفی كه زمان برگزاری آن به جای بهار انتهای تابستان طراحی شده، نشان از رشدی مهم در توانایی رصدگران ایرانی دارد، اما پرسش اینجاست كه آیا دست یافتن به این توانایی، هدف نهایی برگزاری رقابتهای رصدی است.تا چندی دیگر در صورت مهیا شدن شرایط، دومین دوره رقابت رصدی صوفی نیز در استان سیستان و بلوچستان برگزار میشود و البته باز هم سطح رقابت بالاتر از قبل میرود، اما نكته مهم اینجاست كه این رقابتها ابزاری برای افزایش تواناییهای رصدی بوده است تا بر مبنای آن تواناییهای لازم برای مشاركت علاقهمندان در طرحهای جدیتر فراهم شود.
چهارشنبه 20/6/1387 - 14:34
آموزش و تحقيقات
از سوی دیگر، رشد فناوریهای روز و استفاده از تلسكوپهای الكترونیكی كه مجهز به سیستمهای تعیین موقعیت جهانی و جرم یاب رایانهای بوده و كاربر را بدون داشتن اطلاعات خاصی از اصول تلسكوپها و رصد به سمت جرم مورد نظر هدایت میكند، باعث شده گروه جدیدی از رصدگرها شكل بگیرند كه اگر چه بسیاری از اجرام را دیدهاند، اما توانایی ویژهای برای رصد ندارند بنابراین نمیتوانند اجرام تازهای را در آسمان بیابند و از رصدهای طولانی لذت ببرند و جالب اینجاست كه معمولا همین رصدهای طولانی و مداوم و همراه با آگاهی از موقعیت جرم در آسمان است كه در بسیاری از كشورهای جهان زمینه لازم برای كشف اجرامی مانند ابرنواخترها و دنبالهدارها را به وجود میآورد.یكی از دلایل شكل گرفتن رقابت رصدی مسیه یا ماراتن مسیه در ایران كه ابتدا از سوی ماهنامه نجوم مطرح و اجرا و در دورههای بعد از سوی شاخه آماتوری انجمن نجوم ایران دنبال شد فراهم آوردن زمینه لازم برای تقویت توان رصدی رصدگران بود. فهرستی از اجرام غیر ستارهای كه هر ساله دشوارتر از سال قبل میشد و ممنوعیت استفاده از سیستمهای خودكار جرمیاب در این مسابقهها و پیگیری در برگزاری منظم و سالانه آن بود كه باعث شد تا پس از چند دوره برگزاری، شاهد رشد جهش واری در سطح توان رصدی شركتكنندگان باشیم.
چهارشنبه 20/6/1387 - 14:34