• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2955روز قبل
فلسفه و عرفان
نام كتاب : رفتار علوى در كلام رهبر معظم انقلاب ، حضرت آیة اللّه العظمى خامنه اى

تهیه شده در : معاونت فرهنگى و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهاى مسلح
على (ع ) جوان فعال و پیشرو 
برگردیم به نظر اسلام . اسلام درباره ى جوانان ، نظرش دقیقا منطبق بر همان چیزى است كه امروز پیشنهاد و نیاز ما از نسل جوان و براى نسل جوان است . پیامبراكرم درباره ى جوانان توصیه كرده است ؛ با جوانان انس گرفته است ؛ از نیروى جوانان براى كارهاى بزرگ استفاده كرده است . امسال ، سال امیرالمؤ منین على بن ابى طالب (علیه السّلام ) معین شده است . شما امیرالمؤ منین را فقط به عنوان یك چهره ى دوران چهل ساله و پنجاه ساله و شصت ساله نبینید؛ درخشش امیرالمؤ منین در دوران جوانى ، همان الگوى ماندگارى است كه همه ى جوانان مى توانند آن را سرمشق خودشان قرار بدهند. در دوره ى جوانى در مكه ، یك عنصر فداكار، یك عنصر با هوش ، یك جوان فعال ، یك جوان پیشرو و پیشگام بود؛ در همه ى میدانها مانعهاى بزرگ را از سر راه پیامبر برطرف مى كرد؛ در میدانهاى خطر سینه سپر مى كرد و سخت ترین كارها را برعهده مى گرفت ؛ با فداكارى خود، امكان هجرت پیامبر را به مدینه فراهم كرد و بعد در دوران مدینه ، فرمانده سپاه ، فرمانده دسته هاى فعال ، عالم ، هوشمند، جوانمرد و بخشنده بود؛ در میدان جنگ ، سرباز شجاع و فرمانده پیشرو بود؛ در عرصه ى حكومت ، یك فرد كارآمد بود؛ در زمینه ى مسائل اجتماعى هم یك جوان پیشرفته ى به تمام معنا بود. پیامبر اكرم نه فقط از كسى مثل على ، بلكه در دوران ده سال و چند ماه حكومت خود، از عنصر جوان و نیروى جوان حداكثر استفاده را كرده است .
پیامبر اكرم در یكى از حساسترین لحظات عمر خود، مسؤ ولیت بزرگى را به یك جوان هجده ساله داد. در جنگها خود پیامبر اكرم فرماندهى را عهده دار مى شد؛ اما آن وقتى كه پیامبر در آخرین هفته هاى زندگى خود احساس كرد كه از این عالم خواهد رفت و لشكركشى به سرزمین امپراتورى روم به وسیله ى خود او امكان ندارد چون كار بسیار بزرگ و دشوارى بود؛ لازم بود نیرویى براى این كار برگزیده بشود كه هیچ مانعى نتواند جلوى آن را بگیرد لذا این مسؤ ولیت را به یك جوان هجده ساله داد. پیامبر مى توانست یك نفر از اصحاب پنجاه ساله ، شصت ساله و داراى سابقه ى جنگ و جبهه را بگذارد؛ اما یك جوان هجده ساله را گذاشت و او ((اسامة بن زید)) بود. پیامبر از ایمان و از سابقه ى فرزند شهید بودنِ او هم استفاده كرد. آن نقطه یى كه اسامه را فرستاد، همان نقطه یى بود كه پدر اسامة بن زید یعنى زیدبن حارثه در دو سال قبل از آن در آن نقطه به شهادت رسیده بود. پیامبر فرماندهى این سپاه بزرگ و گران را به این جوان هجده ساله داد كه همه ى اصحاب بزرگ و پیرمرد و سرداران سابقه دار پیامبر در آن سپاه عضو بودند. پیامبر به او گفت تا آن محلى كه پدرت در آن جا شهید شد، مى روى یعنى در ((موته )) كه محلى در امپراتورى رومِ آن روز و در كشور شامِ امروز بود آن جا را اردوگاه مى كنى ؛ و بعد دستورات جنگى را به او داد. از نظر پیامبر، نیروى جوان این قدر حایز اهمیت است .
ما امروز در كشورمان اسامة بن زیدهاى زیادى داریم ؛ جوانان زیادى داریم ؛ دختران و پسران عظیم و جمعیت انبوهى از این مجموعه ها داریم كه حاضرند در همه ى میدانهاى فعال در میدان درس ، در میدان سیاست ، در میدان فعالیتهاى اجتماعى ، در میدان مشاركتهاى گوناگون براى فقرزدایى ، براى سازندگى ، و در هر صحنه و عرصه یى كه براى آنها برنامه ریزى بشود و امكان داده بشود شركت كنند؛ این موقعیت بسیار مهمى براى این كشور است .دیدار با جوانان در مصلاى بزرگ تهران ، 1/2/1379انتخاب سخت ترین كارها 
((و ما عرض له امران كلاهما للّه رضا الا اخذ باءشدهما علیه فى بدنه ))؛ یعنى هر وقت دو كار و دو انتخاب در مقابل امیرالمؤ منین قرار مى گرفت كه هر دو مورد رضاى خدا بود نه این كه یكى حرام ، یكى حلال باشد؛ نه ، هر دو حلال باشد؛ مثلا هر دو عبادت باشد على آن یكى را كه براى بدن او سخت تر بود، آن را انتخاب مى كرد؛ اگر دو غذاى حلال بود، آن پست تر را انتخاب مى كرد؛ اگر دو لباس جایز بود، آن پست تر را انتخاب مى كرد؛ اگر دو كار جایز بود، آن سخت تر را برمى گزید. ببینید، این صحبت یك گوینده ى معمولى نیست كه حرف بزند؛ طبق این حدیث ، این امام صادق است كه دارد مى گوید؛ یعنى دقیق است . ببینید، این سختگیرى بر خود در زندگى دنیا و در تمتعات دنیوى ، چه قدر مهم است .خطبه نماز جمعه ، 10/10/78انفاق مالى كه با كد یمین و عرق جبین حاصل شده 
البته این كه چرا شخصى مثل امیرالمؤ منین ، شخصى مثل پیامبر، شخصى مثل امام سجاد كه خدا اصلا بهشت را براى خاطر این طور انسانها آفریده باز از آتش جهنم مى ترسند و به خدا پناه مى برند، این خودش یك بحث جداگانه دارد. ما كوچكیم ؛ دید ما قاصر است ؛ ما نزدیك بین هستیم ؛ ما عظمت الهى را نمى فهمیم ؛ ما مثل بچه ى كوچك و غیرممیزى هستیم كه در مقابل یك شخص عظیمِ علمى بازى مى كند؛ مى آید و مى رود و اصلا عین خیالش هم نیست ؛ چون نمى شناسد كه این شخص كیست ؛ اما شما كه پدر او هستید و عقلتان صدبرابر اوست ، در مقابل آن شخصیت خضوع مى كنید؛ ما در مقابل خداى متعال وضعیتمان این است . ما مثل بچه ها، مثل آدمهاى غافل ، مثل آدمهاى پست ، عظمت الهى را نمى فهمیم ؛ اما آن كسانى كه از مرحله ى علم ، به مرحله ى ایمان رسیده اند؛ از مرحله ى ایمان ، به مرحله ى شهود رسیده اند؛ از مرحله ى شهود، به مرحله ى فناء للّه رسیده اند؛ آنها هستند كه عظمت الهى در چشمهایشان آن چنان جلوه مى كند كه هر عمل صالحى از آنها سربزند، به نظرشان نمى آید؛ اصلا مى گویند ما كارى نكرده ایم ؛ همیشه بدهكار ذات مقدس احدیتند.
((ولقد اعتق من ماله الف مملوك ))؛ بتدریج ، هزار غلام و كنیز را كه از مال شخصى خود خریده بود، آزاد كرد؛ ((فى طلب وجه اللّه والنجاة من النار))؛ براى این كه رضاى خدا را جلب كند و از آتش جهنم خود را دور كند((مما كد بیدیه و رشح منه جبینه ؛ این پولهایى كه مى داد، پولهایى نبود كه مفت گیرش آمده باشد. امام صادق طبق این روایت مى گوید((مما كد بیدیه ))؛ با كد یمین و عرق جبین و با كار سخت پول به دست آورده بود. چه در زمان پیامبر، چه در زمان فترت بیست و پنج سال ، چه در زمان خلافت كه از بعضى از آثار فهمیده مى شود كه امیرالمؤ منین در زمان خلافت هم كار مى كرد آن حضرت كار مى كرد؛ مزرعه آباد مى كرد، قنات مى كند و پول در مى آورد و این پولها را در راه خدا انفاق مى كرد؛ از جمله مرتب برده مى خرید و آزاد مى كرد؛ هزار برده را این طور خرید و آزاد كرد((و انه كان لیقوت اهله بالزیت و الخل والعجوة ))؛ غذاى معمولى خانه ى امیرالمؤ منین اینها بود: زیتون ، سركه ، خرماى متوسط و با پایین ؛ كه حالا مثلا در عرف جامعه ى ما نان و ماست ، یا نان و پنیر است((و ما كان لباسه الاّ كرابیس ))؛ لباس معمولیش كرباس بود((اذا فضل شى ء عن یده دعا بالجلم فقصه ))؛ اگر آستینش مقدارى بلند بود، قیچى مى خواست و آستین بلند را مى برید؛ یعنى حتى به زیادى آستین براى خودش راضى نمى شد؛ مى گفت این زیادى است ؛این پارچه را در جایى مصرف كنند و به كارى بزنند! آن روز پارچه هم خیلى كم بود و مردم مشكلاتى در زمینه ى پوشش داشتند؛ این بود كه یك تكه پارچه ى كرباس هم مى توانست به دردى بخورد.خطبه هاى نماز جمعه تهران (بیست و دوم ماه مبارك رمضان و روز قدس )
10/10/1378
على (ع ) یكى از پردرآمدترین آدم هاى زمان خود 
بد نیست بدانیم كه امیرالمؤ منین (ع ) یكى از پردرآمدترین آدمهاى زمان خودش بوده است . از قول آن حضرت نقل كرده اند كه((ان صدقتى لو وزّع على بنى هاشم لو سعهم )): صدقه اى كه من از مال خودم خارج مى كنم ، اگر به همه بنى هاشم تقسیم كنم ، آنها را كفایت مى كند. درآمد امیرالمؤ منین ، این طورى بود. اما این انسان پردرآمد، زندگى اش جزو فقیرانه ترین زندگى ها بود؛ زیرا همه را در راه خدا مى داد.
در زیرزمین رفت و چاه را حفر كرد. با دست خودش هم این كارها را مى كرد. راوى گفت كه دیدم آب مثل گلوى شتر از این چاه بیرون زد و جارى شد. امیرالمؤ منین (ع ) نوشت كه این چاه از طرف على بن ابى طالب براى فلان اشخاص وقف است .
آن چیزى را كه شما در دوران حكومت امیرالمؤ منین (ع ) ملاحظه مى كنید، ادامه زندگى شخصى و خصوصى آن حضرت است كه در دوران حكومتش ‍ هم اینطورى از آب در مى آید.
بى رغبتى به دنیا، با بناى دنیا كه خداى متعال این را وظیفه همه قرار داده است منافات ندارد. دنیا را بسازید، زمین را آباد كنید، ثروت ایجاد كنید؛ اما دل نبندید، اسیر آن نشوید، غلام ثروت و پول و مال و منال نشوید، مقهور به آن نشوید، تا راحت بتوانید آن را در راه خدا انفاق كنید. آن توازن اسلامى ، این است . از این قبیل ، فراوان است كه حالا اگر من بخواهم نمونه هایش را ذكر بكنم ، زمان زیادى را مى برد.خطبه نماز جمعه ، 12/11/1375
دوشنبه 8/9/1389 - 6:25
سلامت و بهداشت جامعه
نام كتاب : آداب طبّ و پزشكى در اسلام با مختصرى از تاریخ طبّ

مؤ لف : علامه سیّد جعفر مرتضى عاملى

ترجمه : لطیف راشدى با همكارى حسین برزگرى بافقى

وسایلى كه استعمال آنها در خلال صحیح نیست http://www.anghlab.mihanblog.comhttp://www.zolfahgare.mihanblog.com
در روایات مى یابیم كه از استعمال بعضى از وسایل در هنگام خلال منع كرده است و روشن است كه منع از استعمال بعضى از این وسایل بخاطر این است كه ممكن است این وسایل ، موجب زخم شدن لثه بشود و اما بعضى دیگر از وسایل ممكن است كه بخاطر وجود مواد شیمیایى معین باشد كه امكان دارد به سلامتى انسان به طور عموم ضرر بزند و ما اشاره مى كنیم در این قسمت به روایات زیر :
از امام رضا (علیه السلام ) نقل شده كه :
((با چوب درخت انار خلال نكنید با چوب ریحان هم خلال نكنید؛ چون این دو عرق جذام را به حركت در مى آورند)).
و در بعضى از روایات دیگر وارد شده كه :
((به حركت در مى آورد خوره را)).
(599)
و از دعائم و غیر آن روایت شده كه پیامبر (صلى الله علیه و آله ) از خلال كردن به ریشه ها و ساقه ها و چوب انار و ریحان نهى كردند و فرمودند :
((همانا اینها عرق جذام را به حركت در مى آورد یا عرق خوره را)).
(600)
از حضرت على (علیه السلام ) نقل شده كه :
(( خلال كردن با ریشه هاى درخت ، موجب فقرمى شود)).
(601)
شهید گفته است :
(( مكروه است انسان با نى خلال كند یا چوب ریحان یا برگ درخت خرما یا برگ درخت انار)).
(602)
پیغمبر (صلى الله علیه و آله ) به هر چیزى كه به ایشان مى رسید خلال مى كردند به استثناى برگ خرما و ساقه درخت .
(603)
و در روایت است كه :
((هر كس با ساقه درخت خلال كند تا هفت روز یا شش روز حاجتش برآورده نمى شود)).
(604)
امام صادق (علیه السلام ) فرمودند :
((با ساقه درخت خلال نكنید پس اگر چاره اى نداشتید پس لیطه آن را بكنید)).
(605) ((لیطه )) پوست قصبه را مى گویند.(606)
از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده كه فرمودند :
((پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نهى فرمودند از اینكه با ساقه درخت و ریحان و انار خلال كنند)). و در روایت دیگر اضافه شده ((اس )) و فرمودند: ((این چند چیز عرق خوره را به حركت در مى آورد)).
(607)
محافظت كردن از لثه  
چنانكه ذكر شد خلا كردن به نى نهى شده است و اگر چاره اى از آن نبود، فرمودند پوست نى را كنده و خلال كنید چنانكه روایت شده از امام كاظم (علیه السلام ) از آن بزرگوار سؤ ال شد كه حدود و اندازه خلال چقدر باید باشد؟ حضرت فرمودند: ((اینكه سر خلال را (نوك خلال را) بشكنى چون كه لثه ها را خون مى آورد)).
(608)
خلال براى مهمان  
و در آخر، ... براى مهمان ممكن نیست كه خلال مناسبى تهیه كند از این جهت از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) روایت شده كه فرمودند : ((حق میهمان بر صاحبخانه این است كه براى او یك خلالى آماده كند)).
(609)
و بعضى از فقها و مراجع تقلید حكم كرده اند به اینكه از مستحبات میزبان براى مهمان آماده كردن خلال است .
(610)
سخن آخر در اینجا  
در آخر بحث روشن شد كه مسواك و خلال كردن در ظاهر و در سلامت جسمى انسان تأ ثیر مى گذارد، بلكه حتى در سلامت نفس و عقل و روح انسان تأ ثیر مى گذارد تا آخر آنچه مقدم شد .
پس سزاوار است مستلزم آن شویم و زیاد از آن استفاده كنیم از آنچه شناختیم و از آنچه تا به حال نشناختیم (در جایى كه ما ذكر و معرفى كردیم ) ممكن است اینكه نسبت به آنچه ذكر نكردیم و نشناختیم مثل اندكى از بسیار باشد. همچنانكه بحث هاى این كتاب فقط مثل قدم اوّل در راه شناختن همه حقایقى است كه مرتبط به این موضوع است این موضوعى كه یكى از آن تعالیم اسلامى سالمى است كه آن را ما اهمال كردیم و متوجه آنها نبودیم و زود است كه آنها را (بیاوریم ) در آنچه طالب ورود آنها هستیم هر جا كه مسخ و از بین رفته باشد - از اروپا و غیر اروپا از مناطق عالم .
مجالى نیست در اینجا مگر اینكه ذكر كنیم قول خداوند تعالى را كه اگر اهل شهرها ایمان بیاورند و تقوا پیشه كنند ما بر آنان بركات آسمان و زمین را فرود مى آوریم .
دوشنبه 8/9/1389 - 6:24
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى


اراده آهنین
یكى از شرایط پیروزى و موفقیت در حركت و قیام و مخصوصا یكى از شرایط مهم رهبرى ، این است كه با هر حادثه تلخ و ناگوار و با ایجاد شدن هر سدى در برابر هدف ، نباید از تصمیم خود منصرف گردید و از خود ضعف و سستى نشان داد و در این سخن امام این موضوع به وضوح و روشنى مشهود است كه چون مرد كوفى از یك جریان تلخ و غیر منتظره اى خبر مى دهد كه مردم كوفه یعنى نیروها و كمكهاى خود امام بر علیه او بسیج شده اند، آن حضرت با شنیدن این خبر نه تنها كوچكترین ضعف و سستى از خود نشان نمى دهد و به راه خود ادامه مى دهد بلكه با سرودن اشعارى و با بى ارزش نشان دادن زندگى و ثروت این جهان خود و یارانش را هرچه مصممتر و نیرومندتر مى سازد و این است درسى كه حسین بن على علیهما السلام به انسانها بیاموخت .
بخش دوم : از مكه تا كربلا: در منزل زباله
متن سخن :
((بِسْمِاللّه الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَمّا بَعْدُ فَانَّهُ قَدْ اَتانا خَبَرٌ فَظیعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقیلٍ
وَهانِى بن عُرْوَةٍ وَعَبدِاللّه بْنِ یَقْطُرٍوَقَدْ خَذَلتْنا شیعَتُنا فَمَنْ اَحَبَّ مِنْكُمُ الا نْصِرافَ فَلْیَنْصَرِفْ لَیْسَ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ)).
(97)
ترجمه و توضیح لغات :
فَظیعٌ: ناخوشایند. خَذَلَهُ: دست از یارى وى كشید. انْصِراف : برگشتن . ذِمامٌ: حَق ، پیمان .
ترجمه و توضیح :
قافله امام علیه السلام پس از منزل
((شقوق )) وارد منزل ((زباله )) گردید و در این منزل بود كه از جریان قتل مسلم و هانى و عبداللّه بن یقطر
(98) رسما و به وسیله نامه اى كه یكى از طرفداران آن حضرت در كوفه براى امام ارسال نموده بود اطلاع یافت و امام در میان یارانش در حالى كه نامه را به دست گرفته بود چنین فرمود:((اَمَّا بَعْدُ فَقَدْ اَتانا خَبَرٌ فَظیعٌ ...؛)) خبر بس تاءثرانگیزى به ما رسیده است و آن كشته شدن مسلم بن عقیل و هانى بن عروه و عبداللّه بن یقطر است و شیعیان ما دست از یارى ما برداشته اند و اینك هریك از شما كه بخواهد، در برگشتن آزاد است و از سوى ما حقى بر گردنش ‍ نیست )).
صراحت در گفتار
یكى از امتیازات و تفاوتهاى بارز پیشوایان و رهبران مذهبى با رهبران سیاسى و غیرمذهبى ، وجود صراحت ، صداقت و بیان واقعیات در رهبران مذهبى است . یك رهبر مذهبى با اتكا به اصل ایمان و عقیده همیشه با پیروان و با ملت خویش در بیان و اظهار آنچه به سرنوشت آنان ارتباط دارد صادق و صریح است گرچه این صراحت و صداقت به ضرر او منتهى شود؛ زیرا برنامه و هدف این رهبران قبل از هرچیز ایجاد ایمان در دل افراد و تمام تلاش و فعالیتشان مقدمه این هدف است و نیل به این هدف با ظاهرسازى و فریبكارى و پرده پوشى حقایق كه در میان سیاستمداران دنیا معمول و متعارف است كه هر لحظه به گونه اى و با هر شخصى و جوّ خاصى با قیافه اى ظاهر مى گردند، قابل تاءمین نیست .
این روحیه صفا و صمیمیت و وفا و صداقت را مى توان در همه پیشوایان مذهبى بویژه در شخص رسول اكرم صلّى اللّه علیه و آله كه اسوه و الگو بر تمام جهانیان است در تمام جبهه هاى جنگ و در تمام ابعاد دوران زندگى آن حضرت به وضوح مشاهده نمود و حسین بن على علیهما السلام این رهبر آزاده و آزادگى نیز نه تنها از این قاعده و قانون مستثنى نیست بلكه خود از این لحاظ نیز قانون و الگو براى رهبران معنوى و پیشوایان مذهبى است .
و لذا مى بینیم آنچه را كه درباره آینده خویش پیش بینى مى كند در موارد مختلف و با مناسبتهاى گوناگون از مدینه تا كربلا با یاران و اصحابش در میان مى گذارد آنجا كه به مناسبت حركت از مكه سخنرانى مى كند و در آنجا كه با عبداللّه هاى سه گانه (ابن عباس ، ابن عمر و ابن زبیر) و با محمد حنفیه سخن مى گوید.
و بالا خره آنجا كه نامه اى از سوى یكى از دوستانش در رابطه با شهادت سه تن از باوفاترین یارانش به دستش مى رسد براى تاءكید بیشتر، اصل نامه را هم به دست گرفته و در مقابل دید یارانش قرار داده آن را مى خواند.
انگیزه و نتیجه این پیشنهاد
طبرى مورخ شهیر و مرحوم مفید بزرگترین دانشمند جهان تشیع پس از نقل این سخن امام علیه السلام درباره انگیزه و نتیجه این پیشنهاد توضیح مشابهى دارند كه ترجمه گفتار طبرى در انگیزه پیشنهاد امام چنین است :
امام علیه السلام مى دانست كسانى كه در طول راه به وى ملحق گردیده اند به این امید بوده است كه آن حضرت به شهرى وارد مى گردد كه مردم آن مطیع و پذیراى فرمان او هستند ولى چون او امتناع و كراهت داشت از اینكه این عده بدون اطلاع از واقعیت جریان ، به همراه او حركت كنند و مى دانست كه اگر حقیقت امر بر آنها روشن گردد از این سفر منصرف خواهند گردید مگر آن عده معدودى كه واقعا تصمیم به یارى او تا پاى مرگ دارند، لذا این پیشنهاد رابه آنها نمود و مضمون آن نامه را با آنان در میان گذاشت .
طبرى نتیجه این پیشنهاد را هم ، چنین نقل مى كند كه پس از سخنان امام علیه السلام جمعیتى كه با آن حضرت بودند گروه گروه به این طرف و آن طرف متفرق و پراكنده شدند و تنها او ماند و تعدادى از یاران خاصش كه از مدینه به همراه او آمده بودند
(99) و باز همین جمله در طبقات ابن سعد آمده است .
ولى به طورى كه قبلاً اشاره گردید این طرح و پیشنهاد نه یك بار و در یك منزل بلكه در موارد مختلف و به مناسبتهاى گوناگون مطرح گردیده است كه پس از این پیشنهاد و اجازه انصراف به یارانش در منزل زباله و پس از آنكه تنها عده معدود و با صداقت و استقامت و فداكار از یارانش با او ماندند چون به منزل بعدى و
((بطن عقبه )) وارد گردید باز هم موضوع را با بیان دیگر و با صراحت هرچه بیشتر مطرح فرمود كه در صفحه آینده ملاحظه مى فرمایید.
بخش دوم : از مكه تا كربلا: در بطن عقبه
متن سخن :
((ما اَرانى اِلاّ مَقْتولاً فَاِنِّى رَاءیْتُ فىِ الْمَنامِ كِلاباً تنهشنى
وَاَشَدُّها عَلَىَّ كَلْبٌ اَبْقَعُ))
((... یا عَبْدَاللّه لَیسَ یَخْفى عَلَىَّ الرَّاْىُ
وَاَنَّاللّه لا یُغْلَبُ عَلى اَمْرِهِ
(100) اِنَّهُمْ لَنْ یَدَعُونى حَتّى یَسْتَخْرِجُوا هذِهِ الْعَلَقَةَ
مِنْ جَوْفِى فَاِذا فَعَلُوا ذلِكَ سَلَّطاللّهُ عَلَیْهِمْ مَنْ یُذِلّهُمْ حَتّى یَكُونُوا اَذَلَّ فِرَقِ الاُمَمِ))
(101).
ترجمه و توضیح لغات :
مَنام : رؤ یا. كِلابْ: جمع كلْب . تَنْهَشنى (از نَهَش ): گاز گرفتن . اَبْقَعُ: خاكسترى رنگ ، سیاه و سفید. عَلَقَة : قطعه خون . خارج كردن آن كنایه است از كشتن شخص .
ترجمه و توضیح :
قافله حسین بن على علیهما السلام پس از حركت از منزل
((زباله )) به منزل دیگرى به نام ((بطن عقبه )) وارد گردید و بنابر نقل ((ابن قولویه )) از امام صادق و همچنین بنا به نقل محدثان و مورخان دیگر حسین بن على علیهما السلام به مناسبت خوابى كه در این منزل دیده بود خطاب به یاران و اصحابش چنین فرمود:((ما اَرانِى اِلاّ مَقْتُولاً ...؛)) من درباره خودم هیچ پیش بینى نمى كنم جز اینكه به قتل خواهم رسید؛ زیرا در عالم رؤ یا دیدم كه سگهاى چندى به من حمله نمودند و بدترین و شدیدترین آنها سگى بود سیاه و سفید)).
بنابر نقل مرحوم مفید در ارشاد در این هنگام پیرمردى از قبیله
((عكرمه )) به نام عمروبن لوذان كه در همین منزل به قافله امام علیه السلام برخورده بود خطاب به آن حضرت عرضه داشت : مقصد شما كجاست ؟
امام فرمود: طرف كوفه .
عمروبن لوذان گفت : به خدا سوگندت مى دهم كه از همین جا برگردى ؛ زیرا من فكر مى كنم در این سفر به جز نیزه و شمشیر با چیز دیگرى مواجه نخواهى شد و اینها كه از تو دعوت كرده اند اگر جلو جنگ و آشوب را بگیرند و از هر جهت آمادگى پیدا كنند سپس به طرف آنها حركت كنى ، عیبى ندارد ولى با این وضعى كه خودت هم پیش بینى مى كنى ، من رفتن شما را به هیچوجه صلاح نمى دانم !
امام در پاسخ وى چنین فرمود:
((یا عَبْدَاللّه لا یَخْفى عَلَىَّ الرَّاءْىُ ...؛)) این مطلبى كه تو درك مى كنى براى من نیز واضح و روشن است ولى برنامه خدا تغییرپذیر نیست )).
امام علیه السلام سپس فرمود:
((اِنَّهُمْ لَنْ یَدَعُونى ...؛)) اینها دست از من برنمى دارند مگر خون مرابریزند ولى پس از این عمل ننگین خداوند كسى را بر آنان مسلط خواهد نمودكه طعم تلخ ذلت را به شدیدترین وجه به آنان بچشاند و از همه ملتها ذلیل ترشان بگرداند)).
بخش دوم : از مكه تا كربلا: سخنرانى امام (ع ) بعد از نماز ظهر در شراف
متن سخن :
((اَیُّهَاالنّاسُ اِنَّها مَعْذِرَةٌ اِلَى اللّه وَاَلیْكُمْ
وَانِّى لَمْ آتِكُمْ حتّى اَتَتْنى كُتبُكُمْ وَقَدِمَتْ بِها رُسُلْكُمْ
اَنْ اَقْدِمْ عَلَیْنا فَاِنَّهُ لَیْسَ لَنا اِمامٌ
وَلَعَلَّاللّه اَنْ یَجْمَعَنا بِكَ على الْهُدى فَاِنْ كُنْتُمْ عَلى ذلِكَ
فَقَدْ جِئْتُكُمْ فَاعْطُونى ما اَطْمئنُّ بِهِ مِنْ عُهُودِكُمْ وَمواثِیقِكُمْ وَاِنْ كُنْتُمْ لِمَقْدَمى كارِهینَ
اَنْصَرِفُ عَنْكُمْ اِلَى الْمَكانِ الَّذى جِئْتُ مِنْهُ اِلَیْكُمْ))
(102).
ترجمه و توضیح لغات :
مَعْذِرَة (با هر سه حركت ذال ): حجت و بیان دلیل . عُهُود وَمواثیق (جمع عَهْد و میثاق ): پیمان .
ترجمه و توضیح :
قافله نور و كاروان حسینى پس از پشت سرگذاشتن
((بطن عقبه )) وارد منزل دیگرى به نام ((شراف )) گردید كه پس از ورود آن حضرت حربن یزید ریاحى نیز با هزار مرد جنگجو - كه تحت فرماندهى وى ماءموریت جلوگیرى از حركت امام علیه السلام را به عهده داشتند - بدین منزل وارد شد و در این منزل بود كه امام علیه السلام در طى دو سخنرانى كوتاه موقعیت خویش و موقعیت خاندان بنى امیه و انگیزه سفرش را به لشكریان حرّ، بیان نمود.
عاطفه فرزند فاطمه (س )
ولى قبل از ترجمه و بررسى این دو سخنرانى به چگونگى این تلاقى و برخورد امام علیه السلام با
((حرّ)) و سپاهیانش كه نمودارى است از عاطفه فرزند فاطمه - سلام اللّه علیها- و درسى است به همه رهبران جهان و پیشروان انقلاب و قیام ، از زبان مورخان دقت مى كنیم :
امام پس از ورود به منزل
((شراف )) دستور داد جوانان پیش از طلوع صبح به سوى فرات رفته و بیش از حد معمول و مورد نیاز آب براى خیمه ها حمل نمایند. قبل از ظهر همین روز و در میان گرماى شدید حر بن یزید در راءس هزار نفر مسلح وارد این سرزمین گردید چون حسین بن على علیهما السلام شدت عطش و تشنگى تواءم با خستگى و سنگینى سلاح وگرد و غبار راه را در سپاهیان حرّ مشاهده نمود، به یاران خویش دستور داد كه آنها و اسبهایشان را سیراب نمایند. و طبق معمول بر آن مركبهاى از راه رسیده آب بپاشند. یاران آن حضرت نیز طبق دستور وى عمل نموده از یك طرف افراد را سیراب مى كردند و از طرف دیگر ظرفها را پر از آب نموده و به جلو اسبها مى گذاشتند و از طرف دیگر به یال و كاكل و پاهاى آنها آب مى پاشیدند.
یكى از سپاهیان
((حر)) به نام ((على بن طعان محاربى )) مى گوید: من در اثر تشنگى و خستگى شدید پس از همه سربازان و پشت سر سپاهیان توانستم به منطقه ((شراف )) و محل اردوى سپاه وارد گردم در آن هنگام چون همه یاران حسین سرگرم سیراب نمودن لشكریان بودند كسى به من توجه ننمود، در این موقع مرد خوش خو و خوش قیافه اى كه از كنار خیمه ها متوجه من گردیده بود و سپس معلوم شد كه خود حسین بن على علیهما السلام است به یاریم شتافت و در حالى كه مشك آبى با خود حمل مى كرد خود را به من رسانید و گفت ((اَنِخِ الّراوِیَة ؛)) شترت را بخوابان )).
((ابن طعام )) مى گوید من در اثر عدم آشنایى با لغت حجاز چون منظور او را نفهمیدم فرمود ((اَنِخِ الْجَمَلَ؛)) شتر را بخوابان )) مركب را خواباندم و مشغول خوردن آب گردیدم ولى در اثر تشنگى شدید و دست پاچگى ، آب به سر و صورتم مى ریخت و نمى توانستم به راحتى استفاده كنم ، امام فرمود:((اِخْنِثِ السِّقاءَ؛)) مشگ را فشار بده )) من باز هم منظور او را درك ننمودم امام كه مشك را به دست گرفته بود با دست دیگرش دهانه آن را گرفت تا توانستم بدون زحمت و به راحتى سیراب گردم .
شروع نماز
پس از این محبت و پذیرایى و استراحت مختصر موقع ظهر و وقت نماز فرا رسید، امام به حجاج بن مسروق مؤ ذن مخصوصش فرمود
((اَذِّنْ یَرْحَمُكَاللّه وَاَقِمْ لِلصَّلوةِ نُصَلِّى ؛)) خدا رحمتت كند اذان و اقامه بگو تا نمازمان را بخوانیم ))
حجاج مشغول اذان گردید امام به
((حر)) فرمود تو نیز با ما نماز مى خوانى یا مستقل و با سپاهیانت مى خوانى ؟ عرضه داشت نه ، ما هم با شما و در یك صف به نماز مى ایستیم .
امام در جلو و یارانش و
((حر)) و سپاهیانش در پشت سر آن حضرت ایستادند و نماز ظهر را با آن حضرت به جاى آوردند.
سخنرانى امام
پس از تمام شدن نماز حسین بن على علیهما السلام در حالى كه به شمشیرش تكیه كرده و در پایش نعلین بود و لباسش را پیراهنى ساده و عبایى عربى تشكیل مى داد، رو به طرف مردم ایستاد و خطاب به آنان چنین فرمود:
((اَیُّهَا النّاسُ اِنَّها مَعْذِرَةٌ اِلَى اللّه وَالَیْكُمْ ...؛)) مردم ! سخنان من اتمام حجت است بر شماها و انجام وظیفه و رفع مسؤ ولیت در پیشگاه خدا، من به سوى شما حركت ننمودم مگر آنگاه كه دعوتنامه ها و پیكهاى شما به سوى من سرازیر گردید كه ما امام و پیشوا نداریم دعوت ما را بپذیر و به سوى ما حركت كن تا خداوند به وسیله تو ما را هدایت و رهبرى نماید. اگر بدین دعوتها وفادار و پایبند هستید اینك كه من به سوى شما آمده ام باید با من پیمان محكم ببندید و در همكارى و همیارى با من از اطمینان بیشترى برخوردارم سازید و اگر از آمدن من ناراضى هستید حاضرم به محلى كه از آنجا آمده ام مراجعت نمایم )).
سپاهیان حر در مقابل گفتار امام علیه السلام سكوت اختیار كردند و جواب مثبت یا منفى از سوى آنان ابراز نگردید.
و بدین صورت نماز ظهر با سخنان امام علیه السلام پایان پذیرفت تا وقت نماز عصر فرا رسید و این نماز نیز با امامت حسین بن على علیهما السلام و شركت یاران آن حضرت و سپاهیان
((حر)) اقامه گردید و پس از نماز امام علیه السلام به عنوان دومین سخنرانى باز هم سخنانى ایراد فرمود كه در صفحه آینده ملاحظه مى نمایید.
بخش دوم : از مكه تا كربلا: سخنرانى امام (ع ) بعد از نماز عصر در شراف
متن سخن :
((اَمّا بَعْدُ: اَیُّهَاالناسُ فَاِنَّكُمْ اِنْ تَتَّقُوااللّه وَتَعْرفُواالْحَقَّ
لاَهْلِهِ یَكُنْ اَرْضى للّهِِ
وَنَحْنُ اَهْلُبَیْتِ مُحَمَّدٍصلّى اللّه علیه و آله و سلّم اَوْلى بِوَلایَةِ هذا الا مْرِ
مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَالسّائِرینَ بِالْجَورِ
وَالْعُدْوانِ وَاِنْ اَبَیْتُمْ اِلاّ الْكَراهَةَ لَنا وَالْجَهْلَ بِحَقِّنا وَكانَ رَاءیُكُمْ الا نَ غَیْر ما اَتَتَنْى بِهِ كُتُبُكُمْ اَنْصَرِفُ عَنْكُمْ
)).
ترجمه و توضیح لغات :
السائرینَ بالْجور وَالعُدوان : عَمَل كنندگان به ستمگرى و دشمنى مردم ؛ مى گویند سارَالسُّنَّة : وَسارَ بِالسُّنَّةِ: به آن سنت عمل كرد. اَبَیْتُمْ (از اَبى ، یَاءْبى ، اِباءً): امتناع كردن .
ترجمه و توضیح :
چنانكه در فصل پیش ملاحظه فرمودید امام علیه السلام در منزل
((شراف )) با حربن یزید و سپاه وى كه اولین سپاه اعزامى از طرف ابن زیاد بود به هم رسیدند. بعد از اتمام نماز ظهر و سخنرانى امام علیه السلام نماز عصر را نیز هر دو سپاه به امامت حسین بن على انجام دادند آنگاه امام سخنرانى دوم خود را بعد از نماز عصر خطاب به سپاهیان ((حر)) چنین ایراد فرمود:
((مردم ! اگر از خدا بترسید و بپذیرید كه حق در دست اهل حق باشد موجب خشنودى خداوند خواهد گردید و ما اهل بیت پیامبر به ولایت و رهبرى مردم شایسته تر و سزاوارتر از اینها (بنى امیه ) مى باشیم كه به ناحق مدعى این مقام بوده و همیشه راه ظلم و فساد و دشمنى با خدا را در پیش گرفته اند و اگر در این راهى كه در پیش گرفته اید پافشارى كنید و از ما روى بگردانید و حق ما را نشناسید و فعلاً خواسته شما غیر از آن باشد كه در دعوتنامه هاى شما منعكس بود، من از همین جا مراجعت مى كنم )).
چون سخن امام علیه السلام به پایان رسید،
((حر)) اظهار داشت كه ما از این دعوتنامه ها خبرى نداریم .
امام به
((عقبة بن سمعان )) دستور داد دو خُرْجین كه مملو از نامه هاى مردم كوفه بود حاضر نمود ولى ((حر)) باز هم از این نامه ها اظهار بى اطلاعى كرد و گفتگویى در میان وى و امام واقع گردید كه در فراز آینده ملاحظه خواهید نمود.
سه نكته مهم در این سخنرانى
امام علیه السلام در این سخنرانى به سه نكته بسیار جالب و حساس اشاره نموده است :
1 - معرفى اهل بیت و خاندان پیامبر و بیان پاكى و طهارت وقداست آنها كه در اثر این پاكى و طهارت ، از خداوند متعال مقام ولایت و سرپرستى امت به آنان محول گردیده است .
2 - معرفى مخالفان خویش كه آنان مردمانى ستمگر و فاسد بوده و به ناحق و از راه ظلم و زور حكومت مسلمانان را به دست گرفته اند.
و اما سومین نكته اى كه در هر دو سخنرانى امام علیه السلام به آن تكیه شده این است كه امام علت و انگیزه سفر خویش را به سوى كوفه (نه انگیزه قیام و مبارزه اش را) صریحا روشن ساخته است كه این سفر طبق دعوت مردم این شهر بوده نه ابتدائا و بدون دعوت و اگر مردم این شهر كه حاضرین نیز جزء آنها هستند از دعوت خود نادم و پشیمان گردیده اند امام نیز حاضر است از همان راهى كه آمده مراجعت كند.

دوشنبه 8/9/1389 - 6:23
اخبار
به گزارش مشرق، ایران هسته ای نوشت: بیش از یک ماه است که منابع غربی از انتشار یک کرم رایانه ای به نام «استاکس نت» خبر می دهند که می تواند موجب وارد آمدن خسارت های فیزیکی جدی به تاسیسات بزرگ صنعتی شود. این ویروس که نخستین بار توسط یک شرکت بلاروسی کشف شد، از طریق بازنویسی برنامه های هدایت کننده تاسیسات بزرگ صنعتی، باعث وارد آمدن خسارت های بسیار جدی به آنها می شود.
منابع غربی در روزهای اول انتشار خبر اصرار داشتند که هدف استاکس نت صرفا ایران یا حداکثر یکی دو کشور دیگر است که از تجهیزات ساخته شده توسط شرکت زیمنس استفاده می کنند. به همین دلیل تبلیغات وسیعی راه افتاد که تلاش می کرد استاکس نت را یکی از عوامل کند شدن کار در تاسیساتی مانند بوشهر و نطنز جلوه بدهد.این درحالی است که برنامه ایران در بوشهر و نطنز اساسا کند نشده که نیاز به یافتن علتی برای آن باشد.
برخی مسئولان ایرانی به «ایران هسته ای» گفته اند استاکس نت برای اولین بار 5/1 سال پیش در بوشهر در کامپیوتر برخی اوپراتورها دیده شد اما هرگز به تاسیسات آسیبی نرساند چرا که شبکه داخلی نیروگاه کاملا «ایزوله» و حفاظت شده است. در نطنز نیز گزارش نوامبر 2010 یوکیا آمانو نشان داده است که تولید محصول تا 4 روز قبل از انتشار گزارش ادامه داشته و هیچ توفقی در کار نبوده است.
با این حال، گنجانده شدن بندی در گزارش آمانو که می گوید تزریق گاز به ماشین های سانتریفیوژ در 16 نوامبر متوقف شده موجی از گزارش ها را در رسانه های غربی به راه انداخت که بدون اشاره به هیچ دلیل خاصی عقیده داشتند نطنز مورد حمله استاکس نت قرار گرفته است. حتی موسسه علوم و امنیت بین المللی (ISIS) هم در گزارشی به قلم دیوید آلبرایت این نتیجه گیری را تکرار کرد.
این درحالی است که کارشناسان ایرانی آگاه از موضوع تاکید می کنند این ارزیابی بیشتر از آن رو منتشر می شود که غربی ها مایلند برای خود کارنامه سازی کنند و بگویند که در کند کردن برنامه ایران موفق بوده اند، والا هیچ حقیقتی پشت سر این ارزیابی ها وجود ندارد.
یک کارشناس ارشد مرتبط با موضوع به ایران هسته ای گفت: «در نطنز دو اتفاق افتاده که نشان می دهد چیزی به نام کند شدن برنامه وجود نداشته است. اول اینکه گزارش آمانو نشان می دهد وضعیت تولید و مهارت ایران در غنی سازی افزایش پیدا کرده و دوم هم اینکه متوسط تولید نسبت به دوره گزارش دهی قبلی زیاد شده است».
اشاره این کارشناس به این واقعیت است که در نطنز حدود 3300 کیلو اورانیوم 5/3 درصد غنا و 35 کیلو اورانیوم 20 درصد غنا تولید شده که این نسبت به گزارش سپتامبر 2010 آمانو یک پیشرفت جدی را نشان می دهد.
این کارشناس اضافه کرد: «حتی تعداد ماشین های در حال کار هم تغییر نکرده و این نشان می دهد که اساسا مسائل فنی متغیر برجسته ای در تصمیم هایی که در نطنز اتخاذ می شود، نیست».
برخی دیپلمات ها هم که «ایران هسته ای» با آنها گفت وگو کرده عقیده دارند علت اینگونه تحلیل ها این است که مقام های غربی قادر نیستند «تصمیم های فنی ناشی از برنامه» را از «تصمیم های فنی ناشی از اجبار» تفکیک کنند و به همین دلیل هرگونه کند شدن در روند کار تاسیسات را به مشکلات فنی نسبت می دهند در حالی که این تصمیم ها بر مبنای یک برنامه ریزی پیشینی اخاذ می شود و وجود این قبیل ریزی ها با هدف افزایش مهارت در تاسیساتی با این ابعاد کاملا طبیعی است. ضمن اینکه این دیپلمات ها می گویند اینکه حدود نیمی از ماشین ها در نطنز کار نمی کنند اصلا موضوع جدیدی نیست که بتوان آن را به تاثیر ویروسی مانند استاکس نت ربط داد.
کارشناس هسته ای که با «ایران هسته ای» گفت وگو می کرد، درباره نحوه مقابله با استاکس نت در ایران گفت: «استاکس نرم نرم افزاری است که به سیستم فرمان اشتباه می دهد. اگر چنین نرم افزاری بتواند وارد تاسیساتی مانند نطنز یا بوشهر شود، با توجه به سرعت بالای ماشین ها و حساسیت تجهیزات کل تاسیسات را نابود می کند». وی ادامه داد اگر استاکس نت وارد نطنز می شد، کل نطنز از کار می افتاد نه اینکه به نوشته آقای آمانو تزریق یک روز متوقف و از فردای آن از سر گرفته شود».

وی در پایان گفت: «استاکس نت در تاسیسات غیرهسته ای ایران و فقط در موارد معدودی مشاهده و همان روزهای اول مهار شد آن هم به روش هایی کاملا ایرانی که غربی ها تصورش را هم نمی توانند بکنند».

برخی کارشناسان غربی هم به تازگی اذعان کرده اند که استاکس نت تاثیری بر برنامه هسته ای ایران نداشته است. اولی هاینونن، معاون سابق پادمان آژانس در این مورد به رویترز گفته است که ـیک توقف یک روزه در نطنز را نباید جدی گرفت». وی همچنین خاطر نشان می کند که کارایی دستگاه های ایران به نسبت گذشته بهبود یافته است. او می افزاید: «ایران یاد گرفته که چگونه با این مشکلات کنار بیاید و احتمالا آنها به حل این مشکل فنی بسیار نزدیک شده اند». مارک فیتزپاتریک، از انستیتو بین المللی مطالعات استراتژیک هم به همین خبرگزاری می گوید: «در مجموع حجم تولید اورانیوم غنی شده در ماههای اخیر مشابه میزان دوره های قبل بوده است و کاهشی را نشان نمی دهد». علاوه بر این ، ایوانکا بارزاشکا از فدراسیون دانشمندان آمریکا هم معتقد است که فعالیت غنی سازی در ایران بهبود یافته است. وی به رویترز می گوید: «گزارش های آژانس بین المللی انرژی اتمی نشان می دهد که بازدهی سانتریفوژها بهبود یافته است هر چند هنوز هم از میزان بازدهی که این نوع ماشین آلات می توانند داشته باشند کمتر است». =مشرق نیوز
دوشنبه 8/9/1389 - 6:21
اخبار

به گزارش مشرق به نقل از آینده، در این اخبار از زمان این درخواست اشاره نشده، ولی احتمالا مربوط به حدود 3 سال پیش است که موضوع درگیری ایران و آمریکا شدت یافته بود.

این در حالی است که اکنون ملک عبدالله در آمریکا بستری است و رسانه های نزدیک به سعودی ها امروز با خوشحالی نوشتند شاه عربستان چند قدم راه رفته است!

همین طور بنابر ادعای این اسناد، در مقطعی آمریکا از حمله هوایی اسرائیل به ایران جلوگیری کرده است.

در این اسناد همچنین تصریح شده که آمریکا در امور ایران در سازمان ملل کارشکنی کرده است.
از مسائل دیگری که در این اسناد آمده و به ایران ارتباط نداشته، ادعای حمایت ترکیه از طالبان و حمایت عربستان از القاعده است.
همچنین بنابر این اسناد آمریکا کارمندانش را در سازمان ملل موظف کرده بود تا مکالمات مسئولان سازمان ملل را شنود کنند.

چند رسانه بین المللی بخش هایی از اسناد محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا را پس از دریافت از ویکی لیکس، منتشر کرده اند.

روزنامه گاردین که این اسناد را دریافت کرده می گوید که ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، به طور محرمانه آمریکا را به بمباران تاسیسات اتمی ایران تشویق کرده است.

ویکی لیکس از چند روز پیش گفته بود که قصد دارد بیش از ۲۵۱ هزار سند محرمانه که بیشتر آنها پیام های دیپلماتیک سفارتخانه های آمریکا در کشورهای دیگر هستند را افشا کند.

روزنامه نیویورک تایمز این اسناد را "روایت محرمانه رابطه ایالات متحده با جهان در عصر جنگ و تروریسم" توصیف می کند.

به نوشته نیویورک تایمز، آمریکا از سال ۲۰۰۷ میلادی به طور محرمانه تلاش کرده که نظر مساعد پاکستان برای انتقال اورانیوم با غلظت بالای یک راکتور هسته ای تحقیقاتی اش به خارج از این کشور را جلب کند اما تا کنون موفق نبوده است.

کاخ سفید روز یکشنبه با صدور بیانیه ای اقدام ویکی لکیس را "خطرناک" توصیف و به شدت محکوم کرد.

به گفته کاخ سفید، گزارش های ارسالی از سفارتخانه های آمریکا "صریح" و اغلب "ناقص" بوده و لزوما بیان کننده سیاست ایالات متحده نیست.

به نوشته نیویورک تایمز، آمریکا و کره جنوبی سناریوی احتمالی سقوط دولت کره شمالی و متحد شدن دو کره را بررسی کرده و سفیر آمریکا در سئول به واشنگتن پیشنهاد کرده بود که مشوق های اقتصادی به چین می تواند به جلب حمایت پکن از اتحاد دو کره کمک کند.

وزارت امور خارجه آمریکا روز شنبه به ویکی لیکس هشدار داد که انتشار حدود ۲۵۰ هزار سند محرمانه بر اساس قوانین این کشور غیرقانونی است و همکاری ایالات متحده با کشورهای دیگر را تضعیف و جان افراد را به خطر خواهد انداخت.

نیویورک تایمز می گوید بسیاری از این اسناد محرمانه نیست و هیچ یک به عنوان "فوق سری" طبقه بندی نشده است.

به نوشته این روزنامه، حدود ۱۱ هزار نسخه از این اسناد "سری" هستند.

نیویورک تایمز از قول اسناد سفارت آمریکا در کابل می نویسد معاون ریاست جمهوری افغانستان سال گذشته در سفر به امارات متحده عربی ۵۲ میلیون دلار وجه نقد حمل می کرده که معلوم نبود از چه منبعی دریافت و چگونه آن را هزینه کرده است. دولت افغانستان این اتهام را رد می کند.

نیویورک تایمز با استناد به یک پیام دیپلماتیک وزارت امور خارجه آمریکا می نویسد که شهروندان عربستان سعودی همچنان بزرگ ترین حامی مالی شبکه القاعده در خاورمیانه هستند و دولت قطر در زمینه مبارزه با تروریسم "بدترین" عملکرد را در منطقه داشته است.

بر اساس این اسناد، سفارت آمریکا در پکن مطلع شده بود که کمیته مرکزی حزب کمونیست چین دستور هک کردن شماری سیستم کامپیوتری گوگل در این کشور را صادر کرده بود. دولت چین این اتهام را رد می کند.=مشرق نیوز

دوشنبه 8/9/1389 - 6:20
فلسفه و عرفان
نام كتاب : رفتار علوى در كلام رهبر معظم انقلاب ، حضرت آیة اللّه العظمى خامنه اى

تهیه شده در : معاونت فرهنگى و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهاى مسلح
 مناقب و فضایل على (ع 
آن بزرگوار دو گونه مناقب و فضائل دارد؛ یك نوع آن ، فضائل و مناقبى است كه به مقام معنوى و ملكوتى امیرالمومنین اشاره دارد. مقامات آن بزرگوار در بهشت ، قیامت و در آسمانها و در میزان ، ملائك ، فرشتگان و مقربین یك دسته این هاست .
یك دسته از مناقب آن بزرگوار آن چیزهایى است كه در اعمال و گفتار و زندگى او و جهاد و زحماتى كه آن بزرگوار در طول عمر كشیده است . و معامله او با دنیا، مردم ، دوستان ، با ضعیفان ، با گردنكشان در این چیزهاست . دسته دوم از مناقب هم مرتبط است با همان دسته اول . یعنى علت مهم مناقب معنوى آن بزگوار همین اعمال و رفتار آن بزرگوار است . البته طینت و ذات هم در جاى خود موثر است . هر دو دسته ، روایات زیادى دارد. من اول عرض كنم كه آنچه راجع به امیرالمومنین از فضائل و مناقب گفته مى شود مخصوص شیعیان نیست . این طور نیست كه شیعه فقط آنها را روایت كند. یا شیعه از آنها لذت ببرد بلكه همه مسلمین به جز یك عده انگشت شمار معدودى كه معلوم هم نیست امروز از آنها اثرى باقى باشد و كسى از آنها وجود داشته باشد، (مانند خوارج ) بقیه مسلمین دوستدار امیرالمومنین هستند. خیلى از این فضائل و مناقب را غیر شیعه در كتابها یشان نقل كرده اند، كه امروز بنده برخى از آنها را عرض مى كنم و بسیارى از مسلمین به اهل بیت مكرم پیامبر و بطور خاص به آن بزرگوار ارادت و علاقه و شیفتگى دارند. یك روایت ، روایتى است كه نویسنده معروف شافعى ((ابن مغازلى )) در كتاب خود نقل كرده است كه راوى این حدیث ، غیر شیعه است . از ((انس بن مالك )) نقل مى كند كه پیامبر فرمودند((در بهشت ، مردم وجود امیرالمومنین على (ع ) را آنچنان درخشان مى بینند كه مردم دنیا، ستاره سهیل را آنچنان درخشنده مى دیدند.))
یعنى نور آن بزرگوار در بهشت هم بر انوار دیگر، غلبه دارد. یك روایت دیگر را همین نویسنده سنى نقل مى كند. از عمار یاسر كه گفت ، رسول الله (ص ) به على (ع ) فرمودند((اى على خداوند متعال تو را به زینتى آرایش داد كه هیچ بنده اى از بندگان خود را به زینتى بهتر از آن آرایش نداده است . آن زینت عبارت است از زهد و بى رغبتى به دنیا.)) یعنى به این ظواهر فریبنده اى كه انسان لذت از آنها مى برد((دنیا)) معنایش آباد كردن دنیا نیست . اینكه دنیا را آباد كنند، زمین را با زینتهاى الهى مزین كنند. بندگان خدا را برخوردار كنند. اینكه امیرالمومنین پیشتاز این راه بود((دنیا)) یعنى اینكه من و شما از آنچه كه در زمین است براى استفاده و لذت خودمان فراهم بیاوریم و استفاده كنیم . در خوراك ، پوشاك ، مركب و شهوات جنسى این آن دنیایى است كه در روایات هست . البته مقدارى از آن مجاز و ممدوح است . اما زیاده روى در این دنیا، بد و خبیث است كه ما را بازداشته است . پس زهد در دنیا، زینت على (ع ) است . بعد فرمودند((خداوند جورى قرار داده است كه این دنیا از تو هیچ چیز نخواهد برد.))
شخصیت حضرت على (ع ) غیر قابل توصیف  
درباره امیرالمومنین (علیه الصلاة و السلام ) قریب هزار و چهار صد سال است كه گویندگان و نویسندگان و متفكران و شعرا و مرثیه سرایان و مادحان اهل بیت و همه از مسلمان و غیر مسلمان ، از شیعه و غیر شیعه سخن گفته اند و تا ابدالدهر هم خواهند گفت ؛ ولى درباره این بزرگوار، به قدرى دایره سخن ، گسترده است كه از هر طرف وارد شویم ، ناگفته هایى را مشاهده مى كنیم .
من فكر مى كردم كه اگر بخواهیم امروز یك جمعبندى از شخصیت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) ارائه بكنیم ، چه باید بگوییم . منظورم آن جوهر ملكوتى و غیر قابل دستیابى آن انسان الهى نیست كه امثال بنده به آن راهى نداریم ؛ منظورم همان بخشى از چهره و هویت و شخصیت اوست كه انسانها مى توانند درباره آن ببینند، بیندیشند و احیانا سرمشق بگیرند. دیدم كار یك خطبه و یك ساعت و اینها نیست ؛ این شخصیت ابعاد خیلى عظیمى دارد((هوالبحر من اى النواحى اتیته ))(10)! نمى شود یك جمعبندى به دست مخاطب داد؛ كه بگوییم امیرالمؤ منین ، این است .
بله ، مى توانیم از ابعاد مختلف وارد بشویم و به قدر فهم و همت و بصیرت خودمان ، چیزى درباره این بزرگوار عرض بكنیم . من فكر كردم ، دیدم شاید بشود صد صفت كه همین تعبیر صد، در بعضى از روایات هم آمده است صد خصوصیت در امیرالمومنین پیدا كرد؛ چه خصوصیات معنوى ، مثل علم آن حضرت ، مثل تقوا، زهد، حلم ، صبر آن حضرت كه خصال نفسانى اوست ، چه خصوصیات رفتارى او به عنوان یك پدر، یك شوهر، یك شهروند، یك سرباز، یك فرمانده ، و یك حاكم ؛ یا خصوصیات آن حضرت در برخورد با مردم ؛ یك انسان متواضع ، عادل ، تدبیر كننده كارهاى مردم وو یك قاضى !
شاید بشود صد صفت این جورى براى امیرالمؤ منین شمرد؛ كه اگر كسى بتواند این صد صفت را با بیان جامعى ، گویا و رسا بیان بكند، اجمالا توانسته است صورت نسبتا كاملى از امیرالمومنین ، ارائه بدهد، منتها دایره این صفات هم به قدرى باز، وسیع و گسترده كه براى هر كدام ، اقلا باید یك كتاب نوشت .
ایمان علوى  
فرض بفرمایید ایمان امیرالمومنین ، مورد نظر باشد؛ البته آن خصوصیتى كه من مى خواهم درباره آن عرض بكنم ، ایمان نیست ، بعد عرض خواهم كرد؛ لیكن امیرالمؤ منین ، یك انسان مومن بود، یعنى یك فكر، یك ایمان و یك عقیده ، در اعماق وجود او راسخ بود. خوب ، این ایمان را با ایمان چه كسى مقایسه كنیم كه عظمت ایمان امیرالمومنین معلوم بشود؟ خود او مى فرماید((لو كشف الغطاء ما ازددت یقینا))؛(11) اگر پرده غیب برافتد و من غیب یعنى ذات مقدس بارى تعالى ، فرشتگان ، بهشت ، جهنم و همه آنچه كه ادیان از غیب و ملكوت این عالم بیان كرده اند را با همین چشم ظاهرى ببینم ، یقین من از آنچه هست ، بیشتر نخواهد شد!
یعنى این یقین ، مانند یقین كسى است كه با چشم سر، همه چیز را دیده است ! این ایمان است كه شاعر عرب مى گوید((اشهد بالله لقد قال لنا محمد و القول منه ما خفى لو ان ایمان جمیع الخلق ممن سكن الارض و من حل السماء یجعل فى كفة میزان لكى یوفى بایمان على ما وفى )) (12)؛ اگر ایمان همه خلایق را در یك كفه بگذارند و ایمان امیرالمؤ منین را در كفه دیگر، باز هم وزن ایمان على نخواهد شد! این ایمان است . یا فرض ‍ بفرمایید سابقه اسلام آن حضرت ، كه از اوان نوجوانى به خوا ایمان اورد و این راه را پذ یرفت و با همه وجود هم تا لحظه آخر پیمود. این چیزى است كه نمى شود آن را با یك كلمه بیان كرد. به هر حال ابعاد، آن قدر ابعاد عظیم و و وسیعى است !
ما بزرگان را خیلى دیدیم ، شناختیم ، یا در كتابها خواندیم ؛ بزرگانى كه انسان وقتى آنهارا درست تصور مى كند، حقیقتا در مقابل آنها احساس حقارت مى كند؛ مثل این كه انسان ، سر را به طرف آسمان بلند كند، ماه را ببیند، ستاره زهره ، مشترى ، زحل یا مریخ را ببیند. خوب ، چقدر این ستاره ها بلندند! چقدر بزرگ و نورانیند! ولى چشم نزدیك بین و ضعیف ما نمى تواند بفهمد كه فرق این ستاره اى كه اسمش مشترى ، یا زهره است ، با آن ستاره اى كه آن را با ابزارهاى فنى و تسلكوپهاى قوى دیده اند و مى گویند كه میلیونها سال نورى با ما فاصله دارد یك كهكشان است چقدر فاصله دارد! خوب ، هر دو ستاره اند، هر دو را چشم ما شبها در آسمان مى بیند؛ اما این كجا و آن كجا!
شجاعت علوى  
آن خصوصیتى را كه به نظرم رسید امروز مختصرى درباره امیرالمومنین عرض بكنم ، عبارت از شجاعت امیرالمؤ منین است . شجاعت ، صفت خیلى عظیم و سازنده اى است . اثر شجاعت در میدان جنگ ، این است كه انسان از خطر نمى هراسد، وارد میدان خطر مى شود و نیروى خود را به كار مى اندازد؛ طبعا نتیجه هم این است كه بر دشمن ، پیروز مى شود. مردم دنیا از شجاعت ، این را مى شناسد، لیكن غیر از میدان جنگ ، میدانهاى دیگرى هم براى شجاعت هست كه اثر شجاعت در آنها از میدان جنگ ، مهمتر است ؛ نظیر میدان زندگى ، میدان تلاقى حق و باطل ، میدان معرفت ، میدان تبیین حقایق و میدان موضعگیریهایى كه در طول زندگى براى انسان پیش ‍ مى آید.
شجاعت در این جاست كه اثر خود را نشان مى دهد یك آدم شجاع ، وقتى حق را دید و شناخت ، دنبال مى كند؛ از چیزى نمى هراسد و رودربایستى ، مانع او نمى شود؛ خودخواهى ، مانع او نمى شود؛ عظمت جبهه دشمن با مخالفت ، مانع او نمى شود؛ شجاع است . یك آدم غیرشجاع ، نه . بحث این است كه گاهى بناى حقیقت ، یا عدم شجاعت انسانها بخصوص اگر داراى منزلت و مرتبه اى در جامعه باشند فرومى ریزد. قضیه شجاعت ، این است .
شجاعت در عرصه زندگى بالاتر از شجاعت در میدان نبرد! 
گاهى حقى به خاطر عدم شجاعت یك انسان ، ناحق مى شود؛ یا باطلى به خاطر عدم شجاعت یك انسان كه باید اظهار نظر كند، حق میشود. این ، شجاعت اخلاقى است ، شجاعت اجتماعى و شجاعت در عرصه زندگى است . این شجاعت ، بالاتر از آن شجاعت در میدان جنگ است .
امیرالمؤ منین كه در میدان جنگ ، خود بزرگترین شجاعان بود؛ هرگز به هیچ دشمنى پشت نكرد. این ، چیز كمى نیست . داستانش در جنگ خندق ، كه همه به خود لرزیدند و او جلو رفت ؛ داستانش در فتح خیبر، احد، در جنگ بدر و در حنین ، هر یك از اینها را كه شما نگاه كنید، امیرالمؤ منین را مى بینید؛ در بعضى اغز این جاها، بیست و چهار ساله بوده ، در بعضى جاها بیست و پنج ساله ، یا سى ساله بوده است . یك جوان بیست و هفت ، بیست و هشت ساله ، با شجاعت خود در میدان جنگ ، اسلام را پیروز كرد و آن عظمتها را آفرید! این كه مربوط به میدان جنگ است .نماز جمعه ، 20/11/1374شجاعت در ابراز ایمان  
اما من عرض مى كنم اى على بزرگ ، اى محبوب خدا، شجاعت تو در میدان زندگى ، به مراتب بالاتر از شجاعت تو در میدان جنگ بود. از چه وقت ؟ از نوجوانى . همین ماجراى سبقت به اسلام كه آن روزى قبول دعوت كرد كه همه به دعوت ، پشت كرده بودند و كسى جراءت نمى كرد یك شجاعت است . البته شما یك حادثه را كه در نظر مى گیرید مثل همین حادثه ممكن است از ابعاد مختلف ، مثال براى خصوصیات مختلف باشد؛ فعلا از نظرگاه شجاعانه بودن این كار، به آن نگاه مى كنیم .
پیغمبر اكرم ، دارد پیامى را در جامعه اى عرضه مى كند كه همه عوامل در این جامعه ، ضد آن پیام است ؛ جهالت مردم ، نخوت مردم ، اشرافیت اشراف مسلط بر مردم ، منافع مادى و منافع طبقاتى آنها، همه در مقابل آن پیام است . چنین پیامى در یك جامعه ، چه شانسى دارد؟ پیغمبر اكرم چنین پیامى را مطرح مى كند؛ اول هم ((و انذر عشیرتك الاقربین(13))) را عمل مى كند. آن عموهاى متكبر، با سرهاى پرنخوت و پرباد و غرور، بى اعتناى به حقایق و مسخره كننده هرچه حرف حساب كه در دنیا هست ، بنا كردند به هوچیگرى و مسخره كردن ، با این كه پاره تنشان بود. همه آنها در آن روز، عرق و عصبیت خویشاوندى داشتند؛ گاهى براى یك خویشاوند، ده سال مى جنگیدند! اما این جا كه این خویشاوند، این مشعل را بر سر دست ، بلند كرد، همه آنها چشمهایشان را پوشاندند، رویشان را برگرداندند، بى اعتنایى ، اهانت ، تحقیر و مسخره كردند!
در این جا این نوجوان ، بلند شد و گفت : اى پسر عمو، من ایمان مى آورم ؛ البته قبلا ایمان آورده بود، در این جا ایمان خود را علنى كرد. امیرالمومنین ، آن مومنى است كه در طول مدت سیزده سال مكه ، هرگز ایمانش مخفى نبود جز همان چند روز اول مسلمانها چند سال ایمان مخفى داشتند؛ اما همه مى دانستند كه امیرالمومنین ، على (علیه السلام ) از اول ایمان آورده است ؛ ایمان او مخفى نبود.
این را در ذهنتان درست تصور كنید كه در و همسایه ، اهانت مى كند، بزرگان جامعه ، اهانت و سختگیرى مى كنند؛ شاعر، خطیب و پولدار، مسخره مى كنند، آدم پست و رذل ، اهانت مى كند! و انسان در میان این امواج سهمگین مخالف ، محكم و استوار مثل كوه مى ایستد و مى گوید من خدا و این را را شناخته ام و بر آن پافشارى مى كند. این ، شجاعت است .
این شجاعت در تمام مراحل زندگى امیرالمؤ منین ، نشان داده شد. در مكه ، این شجاعت بود، در مدینه و در بیعت با پیغمبر، این شجاعت بود. نبى اكرم (صلى الله علیه و آله )، چندین بار به مناسبت هایى بیعت گرفت ؛ یكى از این بیعتها كه شاید از همه هم سخت تر بود، بیعة الشجره بیعت رضوان در ماجراى حدیبیه است . وقتى كه كار، سخت شد، پیغمبر اكرم آن هزار و چند صد نفرى را كه اطرافش بودند، جمع كرد بنا بر آنچه كه در تاریخ ، همه نقل كرده اند فرمود: از شما بر مرگ بیعت مى گیرم ؛ باید فرار نكنید، این قدر بجنگید تا پیروز، یا كشته بشوید.
گمان مى كنم پیغمبر جز همین یك بار، در هیچ جاى دیگر هم چنین بیعتى از مسلمان ها نگرفته است . خوب ، در میان آن جمعیت ، همه جور آدمى بود؛ آدمهاى سست ایمان ، بلكه حتى اسم مى آوردند(14) آدمهاى منافق ، در همین بیعت بودند! اولین كسى كه بلند شد و گفت((یا رسول الله ، بیعت مى كنم ، همین جوان نورس بود! یك جوان بیست ساله ، دستش را دراز كرد و گفت : با تو بر مرگ ، بیعت مى كنم . بعد از آن حضرت ، دیگر مسلمانها تشجیع شدند و یكى پس از دیگرى بیعت كردند. آنهایى هم كه دلشان نمى خواست ، مجبور شدند و بیعت كردند((لقد رضى الله عن المومنین اذ یبایعونك تحت الشجرة فعلم ما فى قلوبهم ))(15). این ، شجاعت است .
در زمان پیغمبر، هرجا كه جاى اظهار وجود جوهر انسانى بود، این بزرگوار، جلو مى آمد؛ در همه كارهاى دشورا، سبقت مى گرفت .
مردى پیش عبدالله بن عمر آمد و گفت : من على را دشمن مى دارم خیال مى كرد كه آنها خانوادگى ، با على خیلى میانه اى ندارند؛ شاید خواست خودشیرینى كند عبدالله بن عمر گفت((ابغضك الله ))؛ خدا تو را دشمن بدارد. عبارتش این است((فقال ابغضك الله ! اتبغض ویحك رجلا سابقة من سوابقه خیر من الدنیا بما فیها))(16)؟! آیا با مردى دشمنى مى كنى كه یكى از جاهایى كه قدم جلو گذاشته و بر دیگران پیشقدم شده است ، بهتر از همه دنیا و مافیهاست ؟ با این آدم ، دشمنى مى كنى ؟!
این ، آن امیرالمؤ منین بزرگ است . این ، آن على درخشان تاریخ است . آن خورشیدى كه قرن ها درخشیده و روز به روز درخشان تر شده است ، این است . هرجا كه وجود گوهر انسانى لازم بود، ا ین بزرگوار در آن جا حضور داشت ولو هیچ كس نبود. مى فرمود((لا تستوحشوا فى طریق طریق الهدى لقلة اهله ))(17)؛ خود او هم اینگونه بود. چون در اقلیتید، چون همه مردم دنیا با شما بدند، چون همه مردم دنیا یا اكثریت راه شما را قبول ندارند، وحشت نكنید، از راه برنگردید. وقتى راه درست را تشخیص دادید، با همه وجود بپیمایید.
ما كجا، امیرالمومنین كجا! 
... گوهرى مثل على است كه گُل مى ماند و خار و خاشاك ، زباله و چیزهاى متعفن ، را آلوده نمى كند و جوهر او را كاهش نمى دهد. یك قطعه الماس را در گل هم كه بیندازند، الماس است ؛ بالاخره خود را نشان خواهد داد. باید این جورى جوهرى پیدا كرد. باید هر فرد مسلمان ، این مشعل عظیم را بر بالاى قله حیات ببیند و به سمت او حركت كند. هیچ كس ادعا نكرد هاست كه ما مى توانیم مثل على ابن ابى طالب حركت كنیم . بیخود هم به این و آن نباید گفت كه شما چرا مثل على عمل نمى كنید.
با امام سجاد(ع ) راجع به عبادت خودش و عبادت امیرالمؤ منین ، صحبت شد، حضرت گریه كرد و گفت : ما كجا، امیرالمؤ منین كجا! از قول امام سجاد زین العابدین كه خود او معصوم بود، این جو نقل مى كنند! مگر ما مى توانیم مثل على باشیم ؟! هیچ كس از بزرگان عالم تا حالا، نه توانسته ، نه ادعا كرده ، نه خیال كرده ، و نه چنین اشتباهى به مغز او راه پیدا كرده است كه خواهد توانست مثل امیرالمؤ منین ، حركت كند! آنچه مهم است این است كه جهت ، جهت امیرالمؤ منین باشد.نماز جمعه ، 20/11/1374
يکشنبه 7/9/1389 - 10:3
سلامت و بهداشت جامعه
نام كتاب : آداب طبّ و پزشكى در اسلام با مختصرى از تاریخ طبّ

مؤ لف : علامه سیّد جعفر مرتضى عاملى

ترجمه : لطیف راشدى با همكارى حسین برزگرى بافقى

به حرج و سختى افتادن در ترك خلال  http://www.anghlab.mihanblog.comhttp://www.zolfahgare.mihanblog.com
اینك به آثار سوئى كه بر ترك خلال مترتب است مى پردازیم ؛ روایت شده از امام صادق (علیه السلام ) كه فرمودند : ((هر كس ‍ طعامى را بخورد، پس از آن باید خلال نماید و هر كس كه این كار را نكند، پس دچار حرج و سختى مى شود)).(582)
خلال كردن براى مُحرِم  
در روایات وارد شده اجازه داده اند كه انسان محرم خلال كند در حالى كه احتمال دارد از لثه ها خون جارى شود. از عمار بن موسى از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده كه از خدمت امام سؤ ال كردم مُحرِم مى تواند خلال كند؟ فرمودند : ((اشكالى ندارد)).(583)
فایده هاى خلال  
اینك فواید خلال و ضررهاى ترك خلال را، كه در روایات مطرح شده به صورت زیر خلاصه كنیم :
1 - دهان را خوشبو مى سازد .
2 - موجب سلامتى (یا اصلاح ) دهان و دندانها مى گردد .
3 - دهان را پاكیزه مى گرداند .
4 - صحیح و سالم كننده (اصلاح كننده ) لثه ها و دندانها مى باشد .
5 - خلال كردن موجب جلب روزى مى شود .
6 - خلال كردن نظافت است .
7 - باد جنام (بادشنام : باد دژنام )
(584) را از بین مى برد كه یك قرمزى ناشناخته اى است بر صورت و اعضا همچنانكه مى آید .
8 - از پدید آمدن بوهاى بد و كریه در دهان جلوگیرى مى كند .
و وارد شده این فواید در تعدادى از روایات مثل آنچه از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده كه خلال ، بوى دهان را خوشمى گرداند.
(585) و از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل شده كه : ((خلال كنید به دنبال طعام ، پس به درستى كه خلال كردن ، سالم كننده دهان و دندانها مى باشد و موجب جلب روزى مى شود)).
و در روایت دیگراین است كه پیامبر (صلى الله علیه و آله ) به جعفر، خلالى را داد و امر كرد جعفر راكه خلال كند و به آنچه گفته شد دلیل آورد.
(586)
و از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نقل شده كه :
((خلال كنید پس به درستى كه خلال كردن از نظافت و پاكیزگى است و نظافت از ایمان است و ایمان همراه صاحبش در بهشت خواهد بود))(587) و گذشت روایتى كه كعبه شكایت كرد به خدا از اینكه نفسهاى مشركین به كعبه مى رسید، پس خداوند به كعبه وحى كرد كه عوض این مشركین ، قومى مى آیند كه نظافت مى كنند با چوب هاى درخت .
شهید؛ گفته است :
((خلال كردن لثه را سالم مى گرداند و بوى دهان را خوش مى كند)).(588)
روایت شد كه پیامبر(صلى الله علیه و آله ) به حضرت على (علیه السلام ) فرمودند:
((بر تو باد به خلال كردن ؛ چون خلال باد جنام را از بین مى برد ...)).(589)
مرحوم مجلسى گفته است كه
((باد جنام )) مثل اینكه عربى باد شنام است و باد شنام برآنچه حكما ذكر كرده اند یك قرمزى ناشناخته اى است شبیه قرمزى كسى كه مبتلا به مرض جذام مى باشد و بر صورت و اعضا خصوصاً در زمستان و سرما ظاهر مى شود و چه بسا با آن دانه هایى هم بیرون بیاید.(590)
در روایتى است از وجود پیامبر (صلى الله علیه و آله ) كه فرمودند :
((هر كس دو چوب استعمال كند از سختى انبر (از كشیدن دندان بر اثر خرابى و درد) ایمن مى شود)).(591)
و ما نیازى نداریم فوایدى كه براى خلال ذكر شده در اینجا بیاوریم پس در بحث مسواك گذشت و آنچه ذكر شد خیلى واضح است و احتیاجى به تكرار آن نداریم .
ذكر شده كه خلال موجب جلب رزق و روزى مى باشد و شاید این نظر داشته باشد به اینكه هرگاه بر بنده بسیارى از رنجها و دردهاى جسمى برسد به اضافه اینكه خلال كردن جاى را براى ملائكه باز مى كند تا ملائكه به عبد نزدیك شوند، در این صورت بدون شك بر بنده بسیارى از نفقات عطا مى شود همانطورى كه خلال كردن به انسان نشاط مى دهد، بلكه یك روحیه جدیدى مى دهد كه همراه آن روحیه لطفهاى خدا و عنایات او بر وى جارى مى شود و از جمله آن الطاف خدا، تهیه كردن موارد روزى براى بنده مى باشد .
و اما نسبت به آن قرمزى كه در صورت پیدا مى شود و اشاره به آن شد، ما قدرت و استطاعت پیدا نكردیم تا به حال كه سرّ این موضوع را بفهمیم و شاید با پیشرفت دانش پزشكى در آینده بتوانیم بسیارى از قضایایى كه تا به حال مبهم و مشكل و پیچیده بوده است بشناسیم اگر خدا بخواهد .
لازم است آنچه به وسیله خلال خارج مى شود، به بیرون ریخته شود  
وارد شده در احادیث بسیارى كه لازم است بیرون ریختن آنچه به واسطه خلال از بین شیار دندانها خارج مى شود، اما آن غذاهایى كه بر لثه هست یا در اطراف دهان و دنباله زبان هست ، اسلام خوردن آن را اجازه داده است .(592)
و در روایت وارد شده كه :
((حرجى نیست براى كسى كه آنچه به واسطه خلال خارج شده ، بخورد)).(593) این نظر دارد به حرج از جهت عقاب اخروى امّا حرج و ضرر دنیوى موجود است و به خاطر اینكه حرج دنیوى موجود است دراین روایت ذاتاً امر كرده به بیرون انداختن آنچه با خلال خارج مى شود چه برسد به غیر آن .
و سرّ این موضوع واضح است ، همانا چیزى كه در خلال كردن مستكره مى باشد آن است كه در بین دندانها از آن استفاده شود (آنچه در خلال مستكره مى باشد این است كه از گیاهى كه خیلى سفت و سخت است در خلال كردن بین دندانها استفاده شود) و دندانها را در معرض آلوده كردن به میكروبهایى بكند كه در آن مكانها پیدا مى شوند كه رسیدن به آن میكروبها با وسایل تنظیف مشكل است و شاید مطلقا نشود دسترسى به آنها پیدا كرد. امّا آنچه در جلو دهان و یا در باطن دهان و كنج دهان و اطراف آن یا در جایى است براى زبان ممكن است كه خارج كند آنها را از اطراف دهان ، اینها در جاهایى واقع شده اند كه اصلاً ممكن نیست كه چیزى در آنها ثابت بماند و چونكه بزاق و آب دهان دایماً در دهان به وجود مى آید هیچ فرصتى براى پوشیده شدن و زیادشدن هیچ نوع از انواع میكروبها پدید نمى آید .
دكتر پاك نژاد ذكر كرده است هر كس چیزى كه به وسیله خلال كردن خارج مى شود دایماً بخورد بر چنین شخصى ترس آن داریم كه به زخم اثنى عشر و یا زخم معده مبتلا شود.
(594) و بخاطر همین ما تعجب مى كنیم وقتى كه روایت امام صادق (علیه السلام ) را مى بینیم كه مى فرمایند : ((هیچ یك از شما انسانها غذایى كه به وسیله خلال كردن از دهان خارج مى كنید نخورید چون كه مبتلا به دبیله مى شوید)).(595)
((دبیله )) یعنى آن سختى و جراحت و دمل بزرگى كه در شكم به وجود مى آید كه غالباً منجر به كشته شدن شخصى كه آن جراحت در او پیدا شده ، مى شود.(596) و همین جراحت چیزى است كه اكنون به زخم اثنى عشر یا زخم معده تعبیر مى شود چنانچه معلوم است .
مضمضه كردن بعد از خلال  
((مستغفرى )) در ((طب النبى )) روایت كرده كه حضرت فرمودند : ((بعد از طعام ، خلال و با آب مضمضه كنید چونكه مضمضه كردن با آب ، باعث صحت و سلامت دندانها مى شود)).(597)
و از امام حسین (علیه السلام ) نقل شده كه حضرت امیرالمؤ منین به ما امر مى فرمودند كه هرگاه خلال كردیم ، آب ننوشیم تا اینكه سه مرتبه مضمضه كنیم .
(598) این عمل بخاطر این است كه خلال كردن به تنهایى كفایت نمى كند براى خارج كردن زیادیهاى غذا از دهان و با مضمضه در بار اول ودوم تمام زیادیهاخارج نمى شود،پس احتیاج به مضمضه كردن در دفعه سوم دارد و این موضوع بخاطر این است كه اگر زیادى غذا باقى بماند سیل میكروبهابا آن به معده داخل مى شود كه سبب بیمارى فراوانى مى گرددكه پیشتر گذشت
يکشنبه 7/9/1389 - 10:1
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى

خلاصه اى از جنایات حجاج
در مروج الذهب و كامل ابن اثیر آمده است كه چون حجاج بن یوسف به فرمانروایى عراق منسوب و به كوفه مقر حكومت خویش وارد گردید در اولین سخنرانیش كه تواءم با تهدید و ارعاب و بدون ذكر ((بسم اللّه )) بود قیافه خونخوار خویش را نشان داد و از جمله هایى كه او در اولین سخنرانیش به كار برد این بود:
اى مردم عراق ! اى اهل شقاق و نفاق و صاحبان بدترین صفات به خدا سوگند! من در میان شما گردنهایى برافراشته و سرهایى كه هنگام درو كردنش فرا رسیده است زیاد مى بینم و این كارى است كه از من ساخته است . اى مردم عراق ! بدانید به خدا سوگند من نه از لغزش شما درمى گذرم و نه عذر شما را مى پذیرم (80).
آنگاه دستور داد كه باید همه شما در بیرون شهر اجتماع كنید و به یارى ((مهلب )) كه در بصره با مخالفان حكومت در جنگ است بشتابید و هركس از این فرمان خوددارى كند گردنش را خواهم زد و خانه اش را ویران خواهم نمود. روز سوم كه خود حجاج ناظر حركت مردم كوفه به سوى بصره بود، پیرمردى از سران قبائل كوفه به نام ((عمیر بن ضابى )) به نزدوى آمد و گفت : امیر! من پیر و زمین گیر و ضعیفم و چند فرزند جوانم در جنگ شركت مى كنند، یكى از آنها را به جاى من حساب كن و مرا از شركت در این جنگ معاف بدار.
هنوز كلام پیرمرد تمام نشده بود كه حجاج دستور داد گردن او را زدند و ثروتش را مصادره نمودند. مردم كوفه با دیدن این فشارها در رفتن به بیرون شهر و شركت در جنگ بصره آنچنان ازدحام و كثرت نمودند و آنچنان شتاب زده شدند كه چندین نفر از بالاى پل به داخل فرات افتاده و غرق شدند(81).
بنابه نقل مورخان حجاج بن یوسف كه در سال 95 و پس از بیست سال امارت ، مُرد كسانى كه به دست وى در این مدت به قتل رسیده بودند (بجز كسانى كه در جنگها كشته شده بودند) به 120 هزار نفر بالغ مى گردید. به هنگام مرگ حجاج ، پنجاه هزار نفر مرد و سى هزار نفر زن در زندانهاى وى وجود داشتند كه شانزده هزار نفر از این زنان زندانى ، برهنه بودند.
مسعودى پس از نقل این جریان مى گوید: حجاج زن و مرد را در یك محل زندانى مى نمود و زندانهاى وى سقف نداشت تا از تابش آفتاب سوزان و رسیدن باد و باران و سرماى زمستان مانع گردد(82).
در تاریخ ابن جوزى آمده است كه غذاى زندانیان حجاج را مخلوطى از آرد جو و خاكستر و نمك تشكیل مى داد و هركس پس از چند روز كه در یكى از زندانهاى حجاج زندانى مى گردید در اثر این نوع غذا و در اثر تابش آفتاب به صورت یك شخص سیاه پوست درمى آمد(83).
ابن قتیبه دینورى نقل مى كند كه حجاج بن یوسف در اثر مخالفتى كه از مردم بصره به وجود آمد در ماه رمضان و روز جمعه وارد این شهر گردید و با یك دسیسه حساب شده در میان مسجد جامع این شهر، هفتادهزار نفر را، آرى هفتادهزار نفر را، یكجا از تیغ شمشیر گذرانید كه چنین جنایتى در طول تاریخ دیده نشده است (84).
مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه نویسنده شهیر لبنانى مى گوید: ((من آنچه تاریخ مطالعه كرده ام در قساوت و خونخوارى ، كسى مانند ((حجاج )) را ندیده ام تنها درباره ((نرون )) مطالبى مى شنویم كه مى تواند بیانگر روح شقاوتگر و حالت سادیسم حجاج باشد كه وقتى ((روم )) را آتش زد به شعله هایى كه زبانه مى كشید تماشا مى كرد و به ناله و ضجه زنان و اطفال كه از میان آتش به گوش مى رسید مى خندید))(85).
و بالا خره ((عمر بن عبدالعزیز)) درباره ((حجاج بن یوسف )) مى گفت : ((اگر تمام ملتها خبیث ترین و خونخوارترین فرد خود را براى مسابقه در خباثت و جنایت بیاورند و ما حجاج را بیاوریم در این مسابقه پست فطرتى ، ما بر همه جهانیان پیروز خواهیم گردید))(86).
و در اینجاست كه مفهوم گفتار امام علیه السلام تا حدى روشن مى شود كه فرمود:
((سَلَّطاللّه عَلَیْهِمْ مَنْ یُذِلُّهُمْ حَتّى یَكُونُوا اَذَلَّ مِنْ فِرامِ الْمَرْاءَة )) بخش دوم : از مكه تا كربلا: در پاسخ حضرت زینب (ع )
متن سخن :
((یا اُخْتاهُ كُلُّ ما قُضِیَ فَهُوَ كائِنٌ))(87).
ترجمه و توضیح :
حسین بن على علیهما السلام در مسیر خود به كربلا به منزلى به نام ((خزیمیه )) وارد گردید و یك شبانه روز در آنجا توقف و استراحت نمود و در این منزل بود كه در اول صبح حضرت زینب علیهاالسلام به خدمت آن حضرت آمد و عرضه داشت : برادر! این دو بیت گویا از هاتفى به گوش من رسید كه بیشتر موجب نگرانى و تشویش خاطر من گردید.
اى چشم من با تلاش فراوان آماده باش براى گریه كردن ؛ زیرا چه كسى بجز من براى شهدا گریه خواهد نمود.
گریه براى گروهى كه خطرات ، بر طبق مقدرات ، آنها را به سوى وفاى به عهد سوق مى دهد))(88).
حسین بن على علیهما السلام در پاسخ زینب كبرى علیهاالسلام به یك جمله قناعت ورزید، آرى تنها به یك جمله كوتاه :((یا اُخْتاهُ كُلُّ ما قُضِیَ فَهُوَ كائِنٌ)) ((خواهرم ! آنچه خدا تقدیر كرده حتما به وقوع خواهد پیوست )).
منظور از قضا چیست ؟
با توضیحى كه در صفحات قبل در رابطه با مشیت و اراده تكوینى و تشریعى خداوند داده شد و با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع خاصى كه امام از نظر تكلیف شرعى در آن قرار داشت فكر مى كنیم مساءله قضا كه در این سخن امام علیه السلام آمده است تا حدى روشن گردد و منظور از این قضا همان فرمان و امر الهى در آن شرایط و چهارچوبه خاص و به انجام رسانیدن این تكلیف از سوى امام علیه السلام است ؛ زیرا واژه ((قضا)) به معناى امر حتمى و به مرحله انجام رسانیدن تقدیر و مشیت و در مرحله بعد از تقدیر و اراده است .
بخش دوم : از مكه تا كربلا: در منزل ثعلبیه
متن سخن :
((لا خَیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ))(89)
ترجمه و توضیح :
قافله حسین بن على علیهما السلام پس از ((خزیمیه )) و ((زرود)) به منزل ثعلبیه وارد گردید و در این منزل ، سه گفتار از امام علیه السلام نقل گردیده است كه یكى به مناسبت شهادت حضرت مسلم و دو سخن دیگر در پاسخ دو نفر سؤ ال كننده مى باشد كه به ترتیب این سه سخن را در اینجا مى آوریم :
سخن اول در رابطه با شهادت مسلم بن عقیل است كه این جریان را طبرى و مورخان دیگر از عبداللّه بن مسلم به طور مشروح و مفصل نقل نموده اند و خلاصه آن این است : ابن سلیم كه از مردم كوفه است مى گوید: ((من و همراهم ((مذرى )) پس از انجام مراسم حج ، همت خود را به كار بستیم كه هرچه زودتر به كاروان حسین بن على علیهما السلام برسیم و سرانجام كار او را بدانیم ، در منزل ((زرود)) بود كه به قافله آن حضرت رسیدیم و در همین محل به مسافرى به نام ((بكیر)) كه از كوفه مى آمد برخوردیم و خبر شهر خود را از وى جویا شدیم . او گفت به خدا سوگند! من از كوفه خارج نشدم مگر این كه مسلم بن عقیل و هانى بن عروه را به قتل رسانده بودند و با چشم خود دیدم كه بدنهاى آن دو شهید را در بازار كوفه بر زمین مى كشاندند)).
عبداللّه مى گوید پس از گرفتن این خبر ما به قافله حسین بن على علیهما السلام لاحق گشته تا به هنگام غروب به منزل ((ثعلبیه )) وارد شدیم و در این منزل از نزدیك با امام علیه السلام ملاقات نموده و خبر شهادت مسلم و هانى را به اطلاع وى رسانیدیم .
ابن سلیم مى گوید امام با شنیدن این خبر گفت :((اِنَّا للّهِ وَانَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ)) آنگاه اشك به صورتش جارى گردید. همراهان امام علیه السلام و بنى هاشم نیز گریه كردند و صداى شیون زنها نیز به گوش مى رسید. پس از آرامش مجلس عبداللّه و همراهش به امام علیه السلام عرضه داشتند یابن رسول اللّه ! جریان كشته شدن مسلم و هانى نشان داد كه شما در كوفه طرفدار و هواخواه ندارید و بهتر این است كه از همین جا مراجعت كنید.
و از طرف دیگر فرزندان عقیل گفتند نه ، به خدا سوگند كه ما از پاى نمى نشینیم مگر اینكه خون مسلم را از كشندگان وى بگیریم یا همانند او به خون خود بغلتیم .
گفتگو و بحث در میان عبداللّه و همراهش از یك طرف و فرزندان عقیل از طرف دیگر به درازا كشید و هریك از آنان براى نظریه خویش دلایلى مى آوردند و تاءییداتى ذكر مى نمودند و در عین حال همه آنان انتظار آن را داشتند كه امام در این باره اظهار نظر و تصمیم خود را بیان كند و آن حضرت در این رابطه چنین فرمود:
((لا خیْرَ فِى الْعَیْشِ بَعْدَ هؤُلاءِ؛)) پس از اینها (پس از مسلم و هانى و پس از مردان و جوانانى مانند فرزندان عقیل ) دیگر در زندگى خیر و سودى نیست )).
نتیجه اینكه :
از دیدگاه سرور آزادگان ، زندگى كردن در جامعه اى این چنین سودى ندارد، جامعه اى كه مردانى چون مسلم بن عقیل و هانى بن عروه در شهرى مانند كوفه پایگاه اسلام كشته مى شوند و بدن آنها در بازار آن شهر،بازارى كه روزى صداى موعظه امیرمؤ منان علیه السلام در آن طنین افكن بود كشانده مى شود. آرى بعد از چنین جنایتى و كشته شدن چنین مردانى الهى و در یك چنین محیط و جامعه منحط زندگى مفهومى ندارد گو اینكه همین زندگى ذلتبار براى انسانهایى كه تنها از صورت انسانى برخوردارند نه از سیرت آن شیرین و لذت بخش است .
بخش دوم : از مكه تا كربلا: در منزل ثعلبیه ؛ پاسخ به یك سؤال
متن سخن :
((اِمامٌ دَعا اِلى هُدىً فَاَجابُوا اِلْیهِ
وَامامٌ دَعا اِلى ضَلالَةٍ فَاَجابُوا اِلَیْها هُؤُلاءِ فِى الْجَنَّةِ وَهؤُلاءِ فِى النّار وَهُو قَوْلُهُ تَعالى : فَرِیقٌ فِى الْجَنَّةِ وَفَریقٌ فِى السَّعیرِ))(90).
ترجمه و توضیح :
بنابه نقل بزرگ محدث شیعه صدوق (ره ) و خطیب خوارزمى در همان منزل ((ثعلبیه )) بود كه شخصى به خدمت حسین بن على علیهما السلام شرفیاب گردید و از آن حضرت تفسیر این آیه شریفه را سؤ ال نمود:((یَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِمْ؛)) در روز قیامت هر قوم و ملتى را با امام و پیشوایشان صدا و دعوت مى كنیم ))(91).
امام در پاسخ وى فرمود: آرى امام و پیشوایى هست كه مردم را به راه راست و به سوى سعادت و خوشبختى مى خواند و گروهى به وى پاسخ مثبت داده و از او پیروى مى كنند و پیشواى دیگرى نیز هست كه به سوى انحراف و بدبختى دعوت مى كند گروه دیگرى نیز براى وى جواب مثبت مى دهند كه گروه اول در بهشت است و گروه دوم در دوزخ .
امام سپس فرمود و این است معناى آیه دیگر كه ((فَرِیقٌ فِى الْجَنَّةِ وَفَریقٌ فِى السَّعیرِ؛)) گروهى در بهشت است و گروهى در دوزخ ))(92).
انواع رهبرى
حسین بن على علیهما السلام در این گفتارش با اتكاى به دو آیه از قرآن مجید از دو گروه متضاد و از دو نوع رهبرى سخن مى گوید كه هریك از این دو گروه متكى به یك رهبر و الهام گیرنده از افكار اوست كه در صحنه زندگى همیشه چنین گروه ها و چنین رهبرانى بوده و خواهند بود و باید این رهبران را با برنامه اى كه در پیش دارند شناخت و از آن رهبرى كه به سعادت انسانى دعوت مى كند تبعیت و پیروى نمود.
بخش دوم : از مكه تا كربلا: پاسخ سؤ ال دیگر
متن سخن :
((اَما وَاللّه لَوْ لَقِیتُكَ بِالْمَدِینَة لا رَیْتُكَ اَثَرَ جَبْرَئیلَ فى دارنا
وَنُزُولِه بِالْوَحى على جَدّى یا اَخا اَهْلِ الْكُوفَةِ مِنْ عِنْدِنا مُسْتَقَى الْعِلْمِ اَفَعَلِمُوا وَجَهِلْنا؟ هذا مِمَّا لا یَكُونُ))(93).
ترجمه و توضیح لغات :
اَرَیْتُ، اِرئة : نشان دادن . اثر جبرئیل : محل ورود جبرئیل . مُسْتَقى : محلى كه براى استفاده از آب و سیراب شدن از آن فراهم شود.
ترجمه و توضیح :
این ، سومین سخن امام است در همان منزل ثعلبیه كه یك نفر از مردم كوفه به خدمت آن حضرت رسید و امام در ضمن گفتگو از وى پرسید اهل كدام شهر هستى او پاسخ داد از مردم كوفه .
امام به وى چنین فرمود:((اَما وَاللّه لَوْ لَقِیتُكَ بِالْمَدِینَة ...؛)) آگاه باش كه اگر ملاقات ما در مدینه صورت مى گرفت اثر و رد پاى جبرئیل و محل نزول او را در خانه ما(94) به تو نشان مى دادم . اى برادر كوفى ! محل فرا گرفتن علم ، خاندان ماست پس آیا اینها آشنا و دانا و ما جاهل و ناآشنا هستیم آیا چنین چیزى شدنى است ؟)).
این سخن امام كه در بصائرالدرجات و اصول كافى نقل گردیده است نشان مى دهد كه امام علیه السلام آن را در مقام پاسخگویى به سؤ الى كه از سوى آن مرد كوفى مطرح شده است اظهار نموده است و تا آنجا كه فرصت اجازه مى داد ما تلاش نمودیم كه اصل سؤ ال را نیز به دست بیاوریم تا بیان و گفتار امام علیه السلام هرچه واضحتر و روشنتر گردد، ولى متاءسفانه درباره اصل سؤ ال مطلبى به دست نیامد.
اما مجموع سخن امام بویژه جمله ((اَفَعَلِمُوا وَجَهِلْنا)) كه به صورت استفهام انكارى استعمال شده است نشانگر آن است كه طرف خطاب مردى بوده است ناآگاه و ظاهر بین كه حركت امام را در مقابل بنى امیه مانند سایر اعتراض كنندگان مورد اعتراض قرار داده است و امام علیه السلام ضمن برشمردن فجایع و جنایتهاى خاندان بنى امیه از انحرافات و اعوجاجهایى سخن گفته است كه پس از خاتم پیامبران در رهبرى اسلام به وجود آمده و موجب آن گردیده است تا خاندان بنى امیه كه همیشه از دشمنان شماره یك اسلام و قرآن بوده اند فرمانروایان و حكمرانان مسلمانها باشند و به جنایتها و خیانتهایى آن هم به نام اسلام دست بیالایند و در اسلام انحرافاتى به وجود آورند ولى مرد كوفى به گفتار امام قانع نگردیده و همه این برنامه ها را مانند بعضى از مسلمانان كوته بین به حساب اسلام گذاشته ، ظاهر اعمال و رفتار و روزه و نماز جمعه و جماعت خاندان بنى امیه را مستمسك و دلیل حقانیت آنان قرار داده است .
آنچه از گفتار امام (ع ) استفاده مى شود
از این گفتار امام مطالب زیادى را مى توان استفاده نمود ولى با توضیحى كه قبلاً داده شد در این سخن یك مطلب بیش از هرچیز دیگر جلب توجه مى كند و آن وجود یك قاعده كلى در سخن امام است كه مى توان آن را قاعده ((اهل البیت ادرى بمافیه )) نامید كه صاحب خانه به وضع خانه از دیگران آشناتر است و از همین قاعده در حل اختلاف و دوگانگى كه پس از وفات پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در میان مسلمانان به وجود آمده است بهره بردارى نمود.
توضیح اینكه :
این دو مكتب یعنى تشیع و تسنن در اصول و فروع اسلامى فراوان و بیش از شمارش با هم موافق و همعقیده مى باشند مانند توحید، نبوت ، معاد، قرآن ، قبله ، نماز، زكات ، حج و مسائل كلى دیگر. ولى در بعضى از مسائل فرعى و همچنین در بعضى از مسائل اصولى دیگرى مانند امامت ، اختلاف نظر دارند كه اگر پرده هاى تعصب به كنار رود مى توان با تفاهم و تحقیقات علمى و تحلیلها و بررسیهاى كامل به اتحاد كامل دست یافت و این دو مكتب را به یك مكتب اصیل كه خواست خدا و پیامبر است برگرداند.
ولى آیا در این چند مساءله مورد اختلاف حق با كیست سؤ الى است كه پاسخهاى مختلف و فراوانى دارد؛ پاسخهاى كلى و پاسخهاى اختصاصى و یكى از پاسخهاى كلى آن همان قاعده ((اهل البیت ادرى بمافیه )) است كه از گفتار امام علیه السلام به دست مى آید كه شیعه تمام عقاید و احكام مذهبى ، اصول و فروع دینى خود را از خاندان وحى و از طریق ((اهل البیت )) از پیامبر اسلام و سرچشمه علوم اسلامى فرا گرفته و مكتب تشیع در واقع همان مكتب وحى و مكتب اهل بیت است كه خداوند متعال بدینگونه معرفى شان فرموده است :((اِنَّما یُرِیدُاللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الْرِّجْسَ اَهْلَ البَیْتِ وَیُطَهِّركُمْ تَطْهیراً))(95).))
و اما مكتب تسنن عقاید و احكام خود را از غیر اهل خانه اش فرا گرفته است . شیعه در عقاید خود درباره توحید و معاد به امیرمؤ منان و خاندان وى متكى است و اهل سنت به ابوهریره و راویانى مانند وى . شیعه احكام فقهى خود را از امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرا گرفته و اهل سنت از ابوحنیفه و امام مالك و شافعى و...
و این است آنچه ما از گفتار امام مى فهمیم :((یا اَخا اَهْلِ الْكُوفَةِ مِنْ عِنْدِنا مُسْتَقَى الْعِلمِ اَفَعَلَمُوا وَجَهِلْنا؟ هذا مِمَّا لایَكُونُ))بخش دوم : از مكه تا كربلا: در منزل شقوق ))
متن سخن :
((اِنّ الا مْرَ للّهِِ یَفْعَلُ مایَشاءُ وَرَبُّنا تَبارَكَ هُوَ كُلَّ یَوْمٍ فِى شَاءنٍ))
فَاِنْ تَكُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نفَیسَةً
 
فَانّ ثَوابِ اللّه اَعْلا وَاَنْبَلُ
 
وَاِنْ تَكُنِ الاَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُها
 
فَما بالُ مَتْروكٍ بِهِ الْمَرءُ یَبْخَلُ
 
وَاِنْ تَكُنِ الاَرْزاقُ قِسْماً مُقَّسماً
 
فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِى الْكَسْبِ اَجْمَلُ
 
وَاِنْ تَكُنِ اْلاَبْدانُ لِلْمَوْتِ اُنْشِاءتْ
 
فَقَتْلُ اِمرى ءٍ بِالسَّیْفِ فىِاللّه افضلُ
 
عَلَیْكُمْ سَلامُاللّه یا الَاَحْمَدَ
 
فَاِنِّى اَرانى عَنْكُمُ سَوْفُ اَرْحَلُ(96)
ترجمه و توضیح لغات
نَفیس و نَفیسه : پربها. اَنْبَلْ: اَفضل . بال : حال
ترجمه و توضیح :
امام علیه السلام كه با نزدیك شدن به محیط عراق هر روز با افراد مختلف ازمردم كوفه و عراق مصادف مى گردید پس از پشت سر گذاشتن منزل
((ثعلبیه )) و با ورود به منزل دیگرى به نام ((شقوق )) با مردى كه از سوى كوفه مى آمد مواجه و از وى چگونگى اوضاع كوفه و افكار مردم آنجا را پرسید.
آن مرد عرضه داشت یابن رسول اللّه ! مردم عراق در مخالفت شما متحد و هماهنگ گردیده و بر جنگ با شما هم پیمان شده اند.
امام علیه السلام در پاسخ وى فرمود:
((اِنَّ اْلاَمْرَللّه یَفْعَلُ مایَشاءُ...)) ((پیشامدها از سوى پروردگار است و آنچه خود صلاح بداند انجام مى دهد و خداى بزرگ هر روز (به مقتضاى زمان ) اراده خاصى دارد)).
امام علیه السلام سپس اشعارى را كه ذكر گردید خواند:
((زندگى این جهان گرچه از نظر عده اى نفیس و پربهاست ولى خانه پاداش و جزا بالاتر و پربهاتر است .
و اگر جمع آورى مال و ثروت براى این است كه باید یك روز از آن دست برداشت پس مرد نباید براى چنین ثروتى بخل ورزد.
و اگر روزیها مقدر و تقسیم شده است پس مرد در كسب ثروت هرچه كم آزتر باشد بهتر است .
و اگر این بدنها براى مرگ آفریده شده است پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر.
درود بر شما اى خاندان پیامبر! كه من به این زودى از میان شما خواهم رفت
)).

يکشنبه 7/9/1389 - 10:0
اخبار
به گزارش مشرق به نقل از فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین مجتبی ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعد از ظهر امروز شنبه با حضور در تریبون آزاد دانشجویان دانشگاه شاهد که از سوی بسیج دانشجویی این دانشگاه برگزار شد به سؤالات دانشجویان پاسخ داد.
وی در پاسخ به سؤال یکی از دانشجویان که پرسید چرا مهدی هاشمی به کشور مراجعت نمی‌کند، گفت: گاهی زور پر زور است و توقع است که آقای هاشمی به کشور تشریف بیاورد و با وی برخورد قضایی شده و به اتهاماتش رسیدگی شود اما متاسفانه بزرگانی که با مهدی هاشمی در ارتباط هستند اجازه نمی‌دهند که وی به کشور مراجعه کند.
ذوالنور خاطرنشان کرد: هاشمی رفسنجانی خود اعلام کرده است که به مهدی هاشمی گفته‌ام در خارج از کشور بماند و به تحصیل خود ادامه دهد.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصریح کرد: من در یکی از سخنرانی‌ها خود اعلام کردم که بازگشت و رسیدگی قضایی به اتهامات مهدی هاشمی مطمئنا به سود هاشمی رفسنجانی و به سود نظام اسلامی است.
وی با بیان اینکه به هر حال مهدی هاشمی یا مشکلی دارد و یا ندارد تاکید کرد: اگر مهدی هاشمی مشکلی دارد باید رسیدگی شده و برخورد شود که این امر 2 فایده دارد یکی اینکه دامن هاشمی رفسنجانی پاک شده و گناهان فرزندان هاشمی رفسنجانی پای رئیس تشخیص مصلحت نظام گذاشته نمی‌شود.
ذوالنور افزود: با رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی افکار عمومی هاشمی رفسنجانی را شریک جرم مهدی هاشمی نمی‌داند و این امیدواری در مردم ایجاد می‌شود که در نظام اسلامی قوی و ضعیف وجود ندارد و رسیدگی به اتهامات وی موجب دلگرمی وی به نظام می‌شود.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اظهار داشت: ما خوشحال نیستیم که افراد سقوط کنند و خدا کند مهدی هاشمی از خورشید پاک‌تر باشد اگر وی در انگلستان بماند مشخص نمی‌شود که جرائمی انجام داده یا خیر در این خصوص باید قانون رسیدگی کرده تا فکر مردم راحت‌ شود.
ذوالنور در ادامه گفت: امیدوارم که آقای هاشمی رفسجانی اجازه دهد تا فرزندش منت بر سر ما گذاشته و به کشور تشریف بیاورند تا در خصوص اتهامات وی رسیدگی قضایی صورت گیرد و در این خصوص از آقای هاشمی رفسنجانی زبان دفاع داشته باشیم.
وی با اشاره به اینکه در یکی از سخنرانی‌های خود اعلام کردم که همه می‌گویند مهدی بیا مهدی بیا اما آقای هاشمی رفسنجانی می‌گوید مهدی نیا مهدی نیا و این موجب شد رسانه‌های مختلف این خبر را درج کنند، خاطرنشان کرد: فرزندان هاشمی رفسنجانی در فتنه سال 88 نقش داشتند و مهدی هاشمی در 3 محور سیاسی، اقتصادی و موارد دیگر اتهام دارد و وزیر اطلاعات اعلام کرد که پرونده مهدی هاشمی در این 3 محور در قالب 36 زونکن است.
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکید کرد: متاسفانه برخی‌ها با فضایی که ایجاد می‌کنند اجازه رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی را نمی‌دهند و فضایی را ایجاد کرده‌اند که اگر قرار باشد با مهدی هاشمی برخورد شود آقایان زیر چتر هاشمی رفسنجانی می‌ایستند و این امر را برخورد سیاسی تلقی کرده و فضا را آلوده می‌کنند.
=مشرق نیوز
يکشنبه 7/9/1389 - 9:59
اخبار
 گزارش مشرق به نقل از سایت رادیو فردا، این نشریه آمریکایی که هر سال در شماره ویژه‌ای فهرستی از ۱۰۰ متفکر برتر دنیا را منتشر می‌کند، امسال این دو چهره ایرانی را در فهرستش قرار داده است.
در فهرست امسال ۱۰۰ متفکر برتر دنیای فارین پالیسی، نام چهره‌هایی چون بیل گیتس (مدیر شرکت مایکرو سافت)، باراک اوباما، استیو جابز (مدیر شرکت اپل)،هیلاری کلینتون، فرید زکریا، بن برنانکی، آنگلا مرکل و بیل کلینتون به چشم می خورد.
گفتنی است سال گذشته زهرا رهنورد در رتبه سوم این فهرست قرار گرفته بود! =مشرق نیوز
يکشنبه 7/9/1389 - 9:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته