خواستگاری و نامزدی
در لیوان پلاستیكی، مایع داغ نریزید
در دنیای امروز، به هر دلیلی مصرف بطریهای پلاستیكی جای بطریهای شیشهای را گرفته است و از بچه شیرخواره گرفته تا جوان و پیر، به نوعی ناچارند یا ترجیح میدهند از این جنس بطریها استفاده كنند. البته این مطلب در مورد لیوان های پلاستیکی نیز صادق است.
كارشناسان هر از چند گاهی در مورد خطرهای احتمالی استفاده از این بطریها هشدارهایی میدهند، اما ظاهرا هنوز تحقیقات جامعی در مورد خطرها و زیانهای احتمالی آنها وجود ندارد و توصیهها همه احتمالی و غیر قطعی است. تازهترین این مطالعات، در مورد نحوه صحیح استفاده از آنهاست. این مطالعه را محققان دانشگاه سینسیناتی انجام دادهاند.
در این مطالعه، تأثیر دمای بهینه در استفاده از این بطریها بررسی شده است؛ ایده اولیه این بوده كه ریختن مایعات داغ در این بطریها میتواند میزان آزاد شدن مواد شیمیایی از آن را افزایش دهد. توضیح این كه بطریهای پلاستیكی رایج، حاوی مادهای شیمیایی موسوم به بیسفنول یا BPA است كه معمولا مقادیر محدودی از آن در مایعاتی كه از آنها خورده میشود، آزاد میشود. این ماده، بهعنوان یك ماده سمی و زیانآور برای حیوانات شناخته شده، اما هنوز مقدار سمی آن برای انسان تعیین نشده است و كسی نمیداند آیا میزان مواجهه ما از طریق این بطریها و نیز منابع دیگر آن قدر هست كه نگران آن باشیم یا نه؟
بطریهای پلاستیكی رایج، حاوی مادهای شیمیایی موسوم به بیسفنول یا BPA است كه معمولا مقادیر محدودی از آن در مایعاتی كه از آنها خورده میشود، آزاد میشود. بررسیها نشان داده این ماده كه از خانواده هورمونهای زنانه یا استروژنهاست، میتواند با سامانه هورمونی بدن تداخل ایجاد كند و مشكلاتی را در كاركرد آن به وجود آورد. همچنین ممكن است این ماده در بالا بردن احتمال بروز برخی سرطانها نقش داشته باشد.
همان طور كه اشاره شد، مطالعه جدید این محققان، در مورد تأثیر دما در افزایش آزادسازی این ماده از بطریهای پلاستیكی است. فرضیه آنها این بود كه دمای بالا باعث افزایش آزاد شدن BPA میشود. در بررسیهای اولیه، مقایسه میزان ماده آزاد شده در محیطهای با دمای متفاوت نشان داد BPA موجود در مایع داخل بطری، بر اثر تغییر دمای محیط تفاوت نمیكند.
مرحله بعدی تحقیقات نشان داد كه افزایش ناگهانی دمای بطری، مثلا در حالتی كه مایع خیلی داغ در آن ریخته میشود، یا حالتی كه بطری شیر مخصوص شیرخواران را برای ضدعفونی در آب جوش قرار میدهیم، مقدار ماده شیمیایی آزاد شده، به بیش از 15 تا 55 برابر میرسد. اندازهگیریها نشان میدهد میزان ماده آزاد شده در حالت معمولی، چیزی بین 2/0 تا 8/0 نانوگرم در ساعت است، در حالی كه در حالت شوك حرارتی، میتواند به 32 نانوگرم در ساعت هم برسد.
نتایج این مطالعه كه در نشریه مقالات سمشناسی منتشر شده است، دوباره بحث سلامت مصرفكنندگان بطریهای پلاستیكی و نیز نحوه صحیح استفاده از آن را باز كرده است. با توجه به این كه منابع دیگر محیطی نیز میتوانند انسان را در مواجهه با این ماده سمی قرار دهند و همچنین بهدلیل این كه هنوز دوز سمی آن برای انسان شناخته نشده است، استفاده گسترده از این بطریها در صنایع غذایی و نیز در خانهها، با سئوالات و تردیدهای زیادی همراه شده است.
كارشناسان توصیه میكنند تا زمانی كه به همه این پرسشها پاسخ مناسبی داده نشده است، تا آنجا كه ممكن است از ظروف غیر پلاستیكی استفاده شود و درصورت اجبار به استفاده از آنها، حتیالامكان از داغ كردن بیش از حد آنها پرهیز شود
چهارشنبه 24/11/1386 - 5:43
محبت و عاطفه
پدر شب از نیمه گذشته بود. پرستار به مرد جوانی که آن طرف تخت ایستاده بود و با نگرانی به پیرمـرد بیمار چشم دوخته بود نگاهی انداخت.
پیرمرد قبل از اینکه از هوش برود، مدام پسر خود را صدا می زد.
پرستار نزدیک پیرمرد شد و آرام در گوش او گفت: پسرت اینجاست، او بالاخره آمد.
بیمار به زحمت چشم هایش را باز کرد و سایه پسرش را دید که بیرون چادر اکسیژن ایستاده بود.
بیمار سکته قلبی کرده بود و دکترها دیگر امیدی به زنده ماندن او نداشتند.
پیرمرد به آرامی دستش را دراز کرد و انگشتان پسرش را گرفت. لبخندی زد و چشم هایش را بست.
پرستار از تخت کنار که دختری روی آن خوابیده بود، یک صندلی آورد تا مرد جوان روی آن بنشیند. بعد از اتاق بیرون رفت. در حالی که مرد جوان دست پیرمرد را گرفته بود و به آرامی نوازش می داد.
نزدیک های صبح حال پیرمرد وخیم شد. مرد جوان به سرعت دکمه اضطراری را فشار داد.
پرستار با عجله وارد اتاق شد و به معاینه بیمار پرداخت ولی او از دنیا رفته بود.
مرد جوان با ناراحتی رو به پرستار کرد و پرسید: ببخشید، این پیرمرد چه کسی بود؟! پرستار با تعجب گفت: مگر او پدر شما نبود؟!
مرد جوان گفت: نه، دیشب که برای عیادت دخترم آمدم برای اولین بار بود که او را می دیدم. بعد به تخت کناری که دخترش روی آن خوابیده بود، اشاره کرد.
پرستار با تعجب پرسید: پس چرا همان دیشب نگفتی که پسرش نیستی؟
مرد پاسخ داد: فهمیدم که پیرمرد می خواهد قبل از مردن پسرش را ببیند، ولی او نیامده بود. آن لحظه که دستم را گرفت، فهمیدم که او آن قدر بیمار است که نمی تواند من را از پسرش تشخیص دهد. من می دانستم که او در آن لحظه چه قدر به من احتیاج دارد...
سه شنبه 23/11/1386 - 17:26
دعا و زیارت
رسول اکرم ( ص ) :
هر کس دوست دارد خداوند هنگام سختی ها و گرفتاری ها دعای او را اجابت کند ، در هنگام آسایش ، دعا بسیار کند . نهج الفصاحه ح 3023
سه شنبه 23/11/1386 - 11:26
دانستنی های علمی
استادی در شروع كلاس لیوان پر از آبی را و آن را بالا گرفت تا همه ببینند.
سپس از شاگردان پرسید:به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟شاگردان جواب دادند 50 گرماستاد گفت:من بدون وزن كردن نمی دانم دقیقا وزنش چقدر است.اما سوال من این است اگر من این لیوان اب را چند دقیقه همین طور نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟شاگردان گفتند:هیچ اتفاقی نمی افتد.
استاد پرسید:خوب اگر یك ساعت همین طور نگه دارم چه اتفاقی می افتد؟یكی از شاگردان گفت :دستتان درد می گیرد.استاد گفت حق با توست.
حالا اگر یك روز تمام آن را نگه دارم چه؟شاگرد دیگری گفت :دستتان بی حس می شود عضلات به شدت تحت فشار قرار می گیرند و فلج می شوند و مطمئنا كارتان به بیمارستان خواهد كشیدوهمه شاگردان خندیدند.
استاد گفت خیلی خوب است.ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر كرده است؟ شاگردان جواب دادند:نه استاد ادامه داد:پس چه چیزی باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ شاگردان گیج شدند.
یكی از آنها گفت:لیوان را زمین بگذارید.استاد گفت:دقیقا مشكلات زندگی هم مثل همین است اگر آنها را چند دقیقه در ذهنتان نگه دارید اشكالی ندارد.اگر مدت طولانی تری به آنها فكر كنید درد می كشید.اگر بیشتر از آن نگه شان دارید فلجتان می كنند و دیگر قادر به انجام كاری نخواهید بود.
فكر كردن به مشكلات زندگی مهم است.اما مهم تر آن است كه در پایان هر روز و پیش از خواب آن را زمین بگذارید وبه این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرید.
هر روز صبح سر حال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هر مساله و چالشی كه برایتان پیش می آید بر آیید.
دوست من یادت باشد لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.
سه شنبه 23/11/1386 - 11:19
شعر و قطعات ادبی
یادگار كربلا
امام باقر به شهادت رسید | ارث شهادتش به امت رسید |
اى قبر تو در آفتاب مولا | سلام ما را ده جواب مولا |
سلام ما به درد تو به داغ تو | سلام ما به قبر بى چراغ تو |
خورشید چرخ دین افول كرده | قلب پیمبر را ملول كرده |
نور دل فاطمه بى تاب شد | پیكرش از زهر جفا آب شد |
پنجم ولى كبریا شد شهید | آن یادگار كربلا شد شهید |
داغ مدینه در دل است ما را | سفر به آن جا مشكل است ما را |
وقتى كنار مادرش نشیند | وقتى كنار مادرش نشیند |
دوشنبه 22/11/1386 - 7:20
سياست
در روز 22 بهمن باز هم به همه دنیا نشان خواهیم داد که ما هستیم...
ما نسل انقلاب ...
و نسل پس از انقلاب...
با امیدتر و با ایمان تر...
دوشنبه 22/11/1386 - 7:9
شعر و قطعات ادبی
گلى از گلشن طاها
بهار آمد هوا چون زلف یارم باز مشگین شد
زمین چون رویش از گلهاى رنگارنگ رنگین شد
نگارستان چینى شد زمین از نقش گوناگون
چمن رشك ختن از یاسمن و زبوى نسرین شد
دل آشفته شد محو گلى از گلشن طاها
اسیر سنبلى از بوستان آل یاسین شد
چگویم از گل رویش ؟ مپرس از سنبل مویش
ز فیض لعل دلجویش مذاق دهر شیرین شد
كرا نیرو كه با آن آفتاب رو زند پهلو
كه در چوگان حسنش قرص خورد چون گوى زرین شد
بمیزان تعادل با گل رویش چه باشد گل
كه با آن خرمن سنبل كم از یكخوشه پروین شد
جمال جانفزاى او ظهور غیب مكنون بود
دو زلف مشكساى او حجاب عز و تمكین شد
هم از قصر جلال او بود عرش برین برجى
هم از طور جمال او فروغى طور سینین شد
بباغ استقامت اولین سرو آن قد و قامت
به میدان كرامت شهسوار ملك تكوین شد
شه ملك قدم ، مالك رقاب اكرم و اعظم
مه انجم خدم ، بدر حقیقت ، نیر دین شد
سلیل پاك احمد، زیب و زین مسند سرمد
ابو جعفر محمد، باقر علم نبیین شد
محیط علم ربانى ، مدار فیض سبحانى
كه در ذات و معانى ثانى عقل نخستین شد
لسان الله ناطق و الدلیل البارع الفارق
مشاكل از بیان دلستانش حل و تبیین شد
حقائق گو، دقائق جو، رقائق جو، شقائق بو
سراج راه حق ، كز او رواج دین و آئین شد
درش چون سینه سینا برفعت گنبد سینا
لبش جانبخش و روح افزا، دلش بنیاد حق بین شد
مرارتها چشید آن شاه خوبان از بنى مروان
مگر آن تلخ كامى بهر زهر كین به تمرین شد
عجب نبود گر از آن اخگر سوزان سرا پا سوخت
چه او را شاهد بزم حقیقت شمع بالین شد
براى یكه تاز عرصه میدان جانبازان
ز جور كینه مروانیان اسب اجل زین شد
مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى معروف به (كمپانى )
دوشنبه 22/11/1386 - 7:6
سياست
همه فریاد خواهیم زد :
مرگ بر امریکا
مرگ بر اسرائیل
دوشنبه 22/11/1386 - 7:4
دعا و زیارت
چهارده معمّا و پاسخ
أبان بن تغلب و همچنین ابوبصیر كه هر دو از راویان حدیث و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بوده اند حكایت كنند: طاووس یمانى با بعضى از دوستان خود مشغول طواف كعبه الهى بود، ناگهان متوجّه شد كه جلوتر از او نوجوانى خوش سیما نیز مشغول طواف كعبه الهى مى باشد، و چون در چهره نورانیش خوب دقیق شد، او را شناخت ، كه آن نوجوان حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام است .
هنگامى كه حضرت طواف خود را به پایان رساند و دو ركعت نماز طواف به جاى آورد، در گوشه اى از صحن مطهّر نشست و مردم یك به یك مى آمدند و سؤ الات خود را در حضور آن حضرت مطرح مى كردند و جواب مى گرفتند و مى رفتند.
آن گاه طاووس یمانى به دوستان خود گفت : ما نزد این دانشمند برویم و از او سؤ الى كنیم ، شاید جواب آن را نداند.
سپس طاووس یمانى به همراه دوستانش خدمت حضرت رسیدند و سلام كردند.
بعد از آن طاووس گفت : اى ابوجعفر! آیا مى دانى چه زمانى یك سوّم جمعیّت روى زمین هلاك و كشته شد؟
امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: اى ابو عبدالرّحمن ! یك سوّم نبود؛ بلكه یك چهارم جمعیّت هلاك و نابود گردید.
طاووس گفت : صحیح مى فرمائى ، حقّ با شما است ، اكنون بفرما كه چگونه چنان شد؟
حضرت فرمود: این جریان ، آن زمانى اتّفاق افتاد كه تنها جمعیّت روى زمین حضرت آدم ، حواء، قابیل و هابیل بودند؛ و قابیل برادر خود را كشت ، در حالى كه هابیل در آن زمان یك چهارم جمعیّت را تشكیل مى داد.
طاووس گفت : كدام یك از هابیل و قابیل پدر تمام مردم بود؟
حضرت فرمود: هیچ كدام ؛ بلكه بعد از حضرت آدم علیه السلام ، شیث پدر آدمیان بود.
طاووس پرسید: چرا حضرت آدم علیه السلام را آدم نامیدند؟
فرمود: چون سرشت و خمیرمایه او را از خاك روى زمین برگرفتند.
پرسید: چرا همسر حضرت آدم را حوّاء گفته اند؟
فرمود: چون او از دنده آدم علیه السلام آفریده شد.
پرسید: چرا شیطان را ابلیس نامیده اند؟
فرمود: چون او از رحمت خداوند محروم و ناامید گشت .
پرسید: چرا جنّ را به این نام گفته اند؟
فرمود: چون كه آنها مى توانند از دید انسانها مخفى و نامرئى گردند.
پرسید: اوّلین كسى كه حیله بكار برد و دروغ گفت چه كسى بود؟
فرمود: شیطان بود، كه به خداوند عزّ و جلّ گفت : من از آدم بهتر و برترم ؛ چون كه مرا از آتش و او را از گِل آفریدى .
پرسید: آن گروهى كه شهادت به حقّ دادند؛ ولى دروغ مى گفتند، چه كسانى بودند؟
فرمود: منافقین بودند، كه در ظاهر شهادت به رسالت و نبوّت رسول خدا صلى الله علیه و آله دادند؛ ولى در باطن دروغ مى گفتند، چون عقیده و ایمان به خداوند نداشتند.
پرسید: آن رسولى را كه خداوند براى هدایت انسان فرستاد؛ ولى خودش از جنّ و انسان نبود، كه بود؟
فرمود: كلاغى بود، كه براى تعلیم قابیل آمد تا او را هدایت كند كه چگونه جسد برادرش هابیل را دفن نماید.
پرسید: آن كه قوم و تبار خود را راهنمائى و انذار كرد، و از زمره جنّ و إ نس نبود، كه بود؟
فرمود: مورچه اى بود كه در مقابل لشكر عظیم حضرت سلیمان علیه السلام ، به هم نوعان خود گفت : درون لانه هایتان بروید تا توسّط لشكر سلیمان لگدمال نگردید.
طاووس یمانى گفت : آن چه حیوانى بود، كه به دروغ مورد تهمت قرار گرفت ؟
فرمود: گرگ بود، كه برادران حضرت یوسف علیه السلام آن را متّهم به قتل برادر خویش كردند.
طاووس در آخرین سؤ ال خود از امام امام محمّد باقر صلى الله علیه و آله ، پرسید: آن چیست كه كم و زیاد مى گردد؛ و آن دیگرى چیست كه زیاد مى شود ولى كم نمى گردد؛ و آن چست كه كم مى شود ولى زیاد نمى گردد؟
حضرت باقرالعلوم علیه السلام همچنین در او جواب فرمود: آن كه كم و زیاد مى شود، ماه است ؛ و آن كه زیاد مى شود ولى كم نمى گردد، آب دریا است ؛ و آن كه كم مى شود ولى زیاد نمى گردد، عمر انسان است .*
پی نوشت:
*احتجاج مرحوم طبرسى : ج 2، ص 180، ح 206، و ص 186، ح 210، بحارالا نوار: ج 46، ص 351، ح 4.
داستان طولانى بود كه در صفحات مختلف با عباراتى متفاوت نقل شده است كه خلاصه اى از آن ترجمه شد.
منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر (ع )، عبداللّه صالحى
دوشنبه 22/11/1386 - 6:59
دعا و زیارت
سالروز تولد امام محمد باقر (ع) را به همگان تبریک میگویم
دوشنبه 22/11/1386 - 6:15