• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 256
تعداد نظرات : 66
زمان آخرین مطلب : 6142روز قبل
ادبی هنری

بیا که قصرامل سخت سست بنیاد است------ بیارباده که بنیاد عمربرباد است

بیشترمردم دنبال دوچیزمی روند.آرزوها— گمان ها

با آرزوهای خود زنده اند وزندگی می کنند.با گمان های خود می بینند وحکم می کنند.

وامّا آرزوها، با یک باد واقعیت، خراب شده وازهم می پاشد.

وامّا گمانها،با آمدن علم، محوونابود می شوند.

وامّا بنیاد عمر،با یک دم بی بازدم،ازپایه واساس فرومی ریزد.

                                             با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:15
ادبی هنری

دلا بسوز که سوزتو کارها بکند------ نیازنیم شبی دفع صد بلا بکند

برای اینکه بتوانی دریای رحمت خداوند رابه حرکت درآوری سه چیز لازم است.

قطره اشکی – سوزدلی – نیازنیمه شبی

اگربتوانی این سه را با هم جمع کنی دریای رحمت خداوند به تلاطم درمی آید.درهای آسمان بازشده ورحمت وبرکت ازآسمان نازل می شود.واگرخدا بخواهد دعایت مستجاب می شود.

                                       با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:14
ادبی هنری

گررنج پیش آید وگرراحت ای حکیم------ نسبت مکن به غیرکه اینها خدا کند

درقرآن می فرماید:هرکس خوبی کند به خودش کرده وهرکس بدی کند به خودش کرده.

مولوی می گوید:آتش طبعت اگرغمگین کند----- سوزش ازامرملیک دین کند

                  آتش طبعت اگرشادی دهد------ اندروشادی ملیک دین نهد

                 چونکه غم بینی تو، استغفارکن—غم به امرخالق آمد، کارکن

                چون بخواهد عین غم، شادی شود—عین بند پای، آزادی شود

                                           با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:13
ادبی هنری

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند------ چنان نماند وچنین نیز نخواهد ماند

زمانی که براثرمشکلات وگرفتاریها سراسروجود انسان را غم فرا گرفته است.این بیت چقدرانسان را آرام می کند که می گوید روزگارهمیشه اینطور نخواهد بود.نه اینکه فکرکنی انسان این مطلب را نمی فهمد-بلکه انسان موجودی است که نیاز به یاد آوری دارد.برای همین است که یکی ازنامهای قرآن ذکر(یاد آوری)است.

خداوند درقرآن می فرماید:ما همه چیزرا زوج آفریدیم.درنتیجه با هر سختی آسانی نیزهست.با هرسربالایی یک سرازیری نیزهست.اگرسربالایی کوه را تحمل کنی به سرازیری آن هم می رسی.اگرغم را تحمل کنی به شادی هم می رسی.

                                            با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:12
ادبی هنری

توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن------ که دوست خود روش بنده پروری داند

بعضی وقتها خوب است انسان سری به خودش بزند.حال واحوالی ازخودش بپرسد.

دمی با خودش بنشیند.اشتباه نکن، اینکه کسی به خاطرگرفتاری مادیات ویا مشکلات

روزمره با خودش حرف بزند، منظورمن نیست.منظورمن این است، همانطورکه به دوستت سرمی زنی , به درد دل اوگوش می دهی ، برای اودلسوزی می کنی ، ازاو انتقاد می کنی،همینطورهم به خودت سربزن.یکی ازجاهایی که لازم است انسان به خودش سربزند،اینجاست.ببین چرا خدا را عبادت می کنی؟به چه حسابی خدا را عبادت می کنی؟آیا خدا را برحرف می پرستی؟(یعنی اگربدی به توبرسد ازخدا برمی گردی؟واگرخوبی به توبرسد دلت محکمترمی شود؟)آیا خدا را برای مزد می پرستی؟

(یعنی اینکه دربرابرهرعبادت چیزی ازخدا می خواهی؟)بهرحال خدا را برای مزد عبادت نکن چرا که خداوند خود روش بنده پروری را می داند.

                                        با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:11
ادبی هنری

غمناک نباید بود ازظن حسود ای دل------ شاید که چووا بینی خیرتودرین باشد

هرشخصی نفس خود را دوست دارد.لذا نمی تواند معایب خود را ببیند درحالی که یک شخص حسود دراعمال ورفتارما دقت می کند ومی تواند معایب ما را بازگوکند.هیچ خیروبرکتی بالاترازاین نیست که انسان عیوب خود را بشناسد وبرطرف کند.

                                           با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:10
ادبی هنری

هوای کوی توازسرنمی رود ما را------ غریب را دل سرگشته با وطن باشد

روزگاری ما نزد اوبودیم همان زمان که گفت:الست بربّکم؟

به خاطرهمین است که مدام هوای کوی اودرسرماست.ازروزی که ازنزد او آمده ایم غریب وسرگشته ایم.امیدواریم که درراه گم نشویم ودوباره به وطن بازگردیم.

                                             با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:9
ادبی هنری

جمال یارندارد نقاب وپرده ولی------ غبارره بنشان تا نظرتوانی کرد

حافظ جسم انسان را که ازخاک است به غبارتشبیه کرده است.گویا ما درراهی که ازعدم تا به دنیا آمده ایم کم کم غباربرما نشسته وشده جسم ما .غبارره بنشان یعنی ازجسم خارج شوتا بتوانی خداوند را ملاقات کنی.

                                           با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:8
ادبی هنری

توکزسرای طبیعت نمی روی بیرون------ کجا به کوی طریقت گذرتوانی کرد

خصلتی دروجود انسان است که وقتی کاری را مدتی تکرارکند به آن کارعادت می کند. به این عادت کردن می گویند:خلق- خوی- طبع.

یکی ازمشکلات انسانها ترک کردن عادت ویا تغییردادن خلق وخوی است.بیشترمردم اسیرعادت خود هستند.به نظرمن عادت کردن کارخوبی نیست هرچند که عادت خوبی باشد.مثلا"شخصی عادت دارد اول وقت نمازبخواند.نمازخواندن این شخص دراول وقت دیگربه ارادة وی نیست، بلکه برحسب عادت است.

شاید یکی ازدلایل گرفتن روزه این باشد که خداوند می خواهد که ما بتوانیم عادت خود را تغییردهیم.به خاطراینکه مقدارغذا خوردن ما، درماه رمضان کم نمی شود. فقط وعدة آن تغییرمی کند.بهرحال انسانها اسیر طبع وعادت خود هستند وتغییرعادت برای آنها مشکل است.گذرچنین افرادی به کوی طریقت مشکل است.

                                           با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:7
ادبی هنری

سالها دل طلب جام جم ازما می کرد------ وآنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

شخصی یک معدن فیروزه داشت.این فیروزه ها به خاطر اینکه درتاریکی معدن بودند و گرد وخاک هم برآنها نشسته بود, براق وزیبا به نظرنمی آمدند .روبری این معدن یک نفر خارجی آمده بود ویک کارخانۀ شیشۀ رنگی بنا کرده بود.اوشیشه های رنگی را تمیزمی کرد ودرجلوی کارخانۀ خود، درمعرض نورآفتاب قرارمی داد.نورآفتاب که به این شیشه های رنگی برخورد می کرد انعکاس زیبایی به وجود می آورد.بطوری که دیدن این منظره بسیار لذت بخش شده بود.صاحب معدن فیروزه با حسرت به شیشه های رنگی نگاه می کرد ومی گفت:خدایا می شود چند تا ازاین الماسها نصیب من شود؟

                                      با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته