• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5624روز قبل
دعا و زیارت
 - سفارش امام حسین علیه السلام به خواهرش زینب علیهاالسلام  
از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است كه در شب عاشورا، من در خیمه خود بسترى بودم عمه ام زینب علیهاالسلام از من پرستارى مى كرد و پدرم امام حسین علیه السلام پس از گفت و گو با اصحاب و یاران خود، به خیمه اش رفت . در آن هنگام ((جوین )) غلام ابوذر، شمشیر آن حضرت را اصلاح مى كرد. آن حضرت در بى وفایى دنیا و دل نبستن به آن ، شعرى را زمزمه كرد كه مضمونش این است : اى روزگار، تفو بر تو باد كه در هر بامداد و شبانگاه بسیارى از یاران و دوستان را نابود مى سازى و به عوض ، هم اكتفا نمى كنى . آرى سر رشته همه در دست خداست و هر جان دارى به راهى مى رود كه من مى روم .
آن حضرت ، این شعر را دو سه بار تكرار كرد، من از شنیدن آن متوجه شدم كه پدرم از دنیا قطع امید كرده و مشتاق لقاى الهى است . بسیار نگران و ناراحت شدم و گریه گلوى مرا گرفته بود ولى خوددارى كرده و خود را آرام نمودم . اما عمه ام زینب علیهاالسلام به مجرد شنیدن این ابیات غم انگیز، سراسیمه شد و یكراست به خیمه پدرم رفت و گفت : اى كاش مرگ مرا در مى یافت و به زندگى ام پایان مى داد و من شاهد چنین روزى نبودم . امروز، گویا مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام ، پدرم على علیه السلام و برادرم حسن مجتبى علیه السلام از دنیا رفته اند. اى یادگار گذشتگان و سرپرست بازماندگان ، تو چرا؟
امام حسین علیه السلام خواهرش زینب علیهاالسلام را دلدارى داد و به وى فرمود: خواهرم ، كارى نما كه شیطان ، حلم و بردبارى را از تو نگیرد.
آن حضرت ، اشك هاى خواهرش را كه چون باران از چشمش سرازیر بود با دست مبارك خود پاك كرد و به وى فرمود: خواهرم ، اگر پرنده قطا را به حال خود وا مى گذاشتند، در لانه اش آسوده مى خوابید.
در این هنگام ، بى تابى زینب علیهاالسلام بیشتر شد و عرض كرد: برادر جان ، معلوم است كه تو خود را براى مرگ آماده كرده اى و با این كار، قلبم را مجروح و طاقتم را طاق كردى !
زینب علیه السلام از شدت ناراحتى و گریه ، به زمین افتاد و بیهوش شد. امام حسین علیه السلام كه تلاش زیادى به عمل مى آورد تا خواهرش را آرام كرده و به وى تسلى دهد، با بیهوشى خواهرش زینب علیهاالسلام مواجه گردید. آن حضرت بر صورت خواهرش آب پاشید و او را به هوش آورد و سپس به آرامى گفت : خواهرم ، آرام باش و از خدا بپرهیز و به اراده او خشنود باش و بدان كه اهل زمین مى میرند و آسمانى باقى نمى ماند و غیر خدا هر چه است ، نابود مى شوند جز ذات پاك خداى متعال كه موجودات را آفریده و مردم را مبعوث مى سازد و یكتاى بى همتا است ، هیچ چیز دیگرى برقرار نخواهد ماند. جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و پدر، مادر و برادرم از من بهتر بودند، همگى رفتند. بر من و هر مسلمانى لازم است از آنان پیروى كرده و به راه آنان برویم .
آن حضرت ، با بیانى شیوا و آرام بخش ، خواهرش را تسلى داد و وى را براى همیشه آرام نمود و به وى سفارش كرد كه در شهادت آن حضرت و سایر جوانان بنى هاشم ، گریبان ندرد و صورت خود را نخراشد و بى تابى ننماید. آن گاه ، آن حضرت خواهرش را به خیمه من (امام زین العابدین علیه السلام ) آورد و خود به جانب یارانش رهسپار گردید
سه شنبه 3/10/1387 - 10:32
دعا و زیارت
1 - خطبه امام حسین علیه السلام  
در غروب روز تاسوعا، امام حسین علیه السلام یارانش را در خیمه اى گردآورد و براى آنان خطبه اى ایراد نمود. آن حضرت در بخشى از سخنان خود فرمود: اما بعد فانى لا اعلم اصحابا او فى و لاخیرا من اصحابى و لا اهل بیت ابر و لا اءوصل من اهل بیتى ، فجزاكم الله عنى خیرا. اءلا و انى لا اءظن یوما لنا من هؤ لاء، الا و انى قد اذنت لكم ، فانطلقوا جمیعا فى حل لیس ‍ علیكم منى ذمام . هذا اللیل قد غشیكم فاتخذوه جملا.(217) اما بعد، من یارانى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و خویشاوندانى نیكوكارتر به حقیقت نزدیكتر از خویشاوندان خود نمى شناسم ، خدا شما را از من نیك عطا فرماید. یاران من ! متوجه باشید یك امشب بیش در این جهان بسر نمى بریم و فردا از دست همگى از این سرزمین خارج شوید و من بیعت خود را از شما برداشتم و اینك شب تاریك است مى توانید با كمال آسودگى خود را از چنگال دشمنان برهانید.
پس از سخنان آن حضرت ، برادران و فرزندان و برادرزادگان و عموزادگان یكى پس از دیگرى اظهار داشتند كه ما چنین نخواهیم كرد و تو را تا آخرین قطره خونمان یارى مى كنیم . پیش از همه ، برادرش حضرت عباس ‍ علیه السلام سخن گفت و وفادارى و پایدارى خویش را ابراز داشت . سپس ‍ سایرین به او اقتدا كرده و هر كدام به نوعى ، وفادارى خویش را اعلام كردند.
امام حسین علیه السلام بار دیگر شروع به سخن نمود و خطاب به فرزندان عقیل بن ابى طالب علیه السلام فرمود: شهادت مسلم بن عقیل در كوفه ، شما را كافى است . از سوى من اجازه دارید، این مكان را ترك كرده و به سرزمین خویش برگردید.
بنى عقیل با شگفتى تمام اظهار داشتند كه ما چگونه این جا را ترك كنیم در حالى كه تو در این جا تنها مانده اى ؟ اگر ما تو را تنها بگذاریم و به اوطان خود برگردیم مردم به ما چه خواهد گفت ؟ آرى مردم مى گویند كه ما از بزرگ و آقاى خویش دست برداشته و در ركاب او تیر، نیزه و شمشیر به كار نبریم . به خدا سوگند هیچ گاه از شما جدا نمى شویم و جان خویش را فداى شما مى گردانیم .
پس از خویشاوندان آن حضرت ، بزرگان اصحاب وى آغاز سخن كردند و هر كدام با كلام و لحن خاصى نسبت به آن حضرت اظهار مودت و وفادارى كردند. افرادى چون مسلم بن عوسجه ، سعید بن عبدالله حنفى ، زهیر بن قین و یارانى دیگر با شور و حرارتى ویژه ، ارادات خویش را ابراز كردند. مضمون سخن همه آنان این بود: جان هاى ما فداى تو باد.
ما تو را با دست هاى خویش محافظت مى كنیم و چون كشته شویم تكلیفى را كه خداوند بر عهده ما گذاشته است انجام داده ایم .
سه شنبه 3/10/1387 - 10:31
دعا و زیارت
شب عاشورا 
شب عاشورا از شب هاى بزرگ سال است و براى این شب همانند شب قدر و شب هاى دیگر سال ، اعمال و عبادات ویژه اى است كه در كتاب هایى روایى و ادعیه وارد شده اند. از جمله این كه اگر كسى این شب را احیا بدارد، مانند آن است كه به عبادت تمامى فرشتگان ، عبادت كرده باشد.هم چنین احیاى این شب ، ثوابش برابر هفتاد سال عبادت . درباره زیارت امام حسین علیه السلام و سایر شهیدان كربلا، در این شب سفارش هاى زیادى شده است . (216)
در این جا به رویدادهاى این شب بزرگ در دشت كربلا پرداخته و درباره آنها به اجمال مطالبى را بیان مى كنیم
سه شنبه 3/10/1387 - 10:30
دعا و زیارت
3 - فرمان حمله عمومى  
عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد، احساس كرد، اگر در مبارزه با امام حسین علیه السلام تعلل بورزد، موقعیت خویش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسید. بدین جهت در عصر تاسوعا بدون هیچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام را صادر كرد.
سه شنبه 3/10/1387 - 10:29
دعا و زیارت
 - نامه امام براى ابوالفضل العباس علیه السلام .  
شمر، كه فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر كلیدى و پلید واقعه كربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین علیهاالسلام یعنى عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسین علیه السلام آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقیقت طلب امام حسین علیه السلام جدا سازد.
ام البنین ، همسر حضرت على علیه السلام داراى چهار فرزند دلاور و فداكار بود كه همگى در ركاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در كربلا حاضر بودند.
حضرت عباس علیه السلام كه بزرگترین آنان است ، از شهرت به سزایى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زیبا، قامت موزون ، دلاورى ، غیرت و شجاعت بى مانندش ، به ((
قمر بنى هاشم ))
معروف شده بود.
ام البنین از قبیله بنى كلاب بود كه شمر بن ذى الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا مى كرد. بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیكى خیمه گاه امام حسین علیه السلام آمد و با صداى بلند فریاد زد: خواهرزادگانم كجایند؟
امام حسین علیه السلام كه منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیكن با شما قرابت و خویشى دارد.
حضرت عباس علیه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست ؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منید.
بدانید تا ساعتى دیگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از یاران حسین بن على علیه السلام زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم . شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر این كه دست از یارى برادرتان حسین علیه السلام بردارید تو سپاهیانش را ترك كنید.
حضرت عباس علیه السلام كه كانون وفادارى و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى كه از یاران برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاك آنان درآوریم . آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست ؟
شمر از پاسخ دندان شكن فرزندان ام البنین ، خشمناك شد و به خیمه گاه خویش برگشت .
(212)
هم چنین روایت شده است : در میان سپاه عمر بن سعد، فردى بود به نام ((عبدالله بن ابى محل بن حزام )) كه برادرزاده ام البنین علیهاالسلام بود. وى هنگامى كه با خبر شد عمه زادگانش (عباس ، عبدالله ، جعفر، عثمان ) در میان سپاهیان امام حسین علیه السلام حضور دارند، امان نامه اى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش ((كزمان )) براى آنان ارسال كرد. كزمان ، فرزندان ام البنین علیهاالسلام را صدا زد و آنان را امان نامه پسر دایى شان باخبر گردانید. حضرت عباس علیه السلام و برادرانشان به وى گفتند: به پسر دایى ما سلام برسان و بگو كه ما نیازى به امان نامه شما نیست . امان خدا، بهتر است از امان پسر سمیه (213)
سه شنبه 3/10/1387 - 10:28
دعا و زیارت
1 - ورود شمر به كربلا. 
شمر بن ذى الجوشن كه در دشمنى به اهل بیت علیه السلام پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه اى در واقعه كربلا حضور بهم رسانید، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانید و او را از منظور عبیدالله باخبر گردانید.(211)
پسر سعد كه نسبت به صلح با امام حسین علیه السلام خوشبین بود و در این راه تلاش زیادى به عمل آورده بود، یك باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزى براى خود نیافت . او على رغم میلش یا با امام حسین علیه السلام مى بایست نبرد مى كرد و یا فرماندهى را از دست مى داد و براى همیشه از دست یابى به حكومت رى محروم مى شد.
پذیرفتن هرى یك از این دو راه براى او دشوار بود، ولى حب ریاست و هواى نفس ، چنان بر وى غلبه یافته بود كه بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینى و اجتماعى امام حسین علیه السلام و قرابت وى با پیامبر صلى الله علیه و آله ، راه نخست را انتخاب كرد و با این نیت كه مى توان امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانید ولى پس از آن ، توبه كرد و در پیش ‍ گاه جدش محمد مصطفى صلى الله علیه و آله درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حكومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت كه فرمان عبیدالله را اجرا كند و با امام حسین علیه السلام به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.
سه شنبه 3/10/1387 - 10:27
دعا و زیارت
روز تاسوعا 
روز نهم ماه محرم كه معروف به تاسوعا است ، آخرین روزى بود كه امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درك كرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیه السلام از اهمیت بالایى برخوردار است . حكومت جمهورى اسلامى و مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامى ، این روز را بسان روز عاشورا گرامى داشته و با اعلان تعطیل رسمى به سوگوارى مى پردازند.
در این روز مهم ، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین كربلا واقع گردید كه به آن ها اشاره مى كنیم
روز نهم ماه محرم كه معروف به تاسوعا است ، آخرین روزى بود كه امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درك كرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیه السلام از اهمیت بالایى برخوردار است . حكومت جمهورى اسلامى و مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامى ، این روز را بسان روز عاشورا گرامى داشته و با اعلان تعطیل رسمى به سوگوارى مى پردازند.
در این روز مهم ، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین كربلا واقع گردید كه به آن ها اشاره مى كنیم
سه شنبه 3/10/1387 - 10:26
دعا و زیارت
دیدار دو فرمانده  
ممنوعیت آب فرات براى سپاهیان امام حسین علیه السلام از سوى عمر بن سعد، وضعیت ناهنجار و نگران كننده اى میان طرفین به وجود آورد و احتمال آغاز جنگ و خون ریزى ، هر لحظه قوى تر مى شد. امام حسین علیه السلام براى كاهش دادن حساسیت هاى دو سپاه و ایجاد تفاهم میان طرفین ، خواستار ملاقات خصوص با عمر بن سعد گردید.
عمر بن سعد از پیشنهاد امام حسین علیه السلام استقبال كرد و در شب هشتم محرم در خیمه اى میان دو لشكر گاه خلوت كرده و تا پاسى از شب با هم گفت و گو كردند. سپاهیان از متن گفت و گوى دو فرمانده بى خبر بودند، ولى همین مقدار را مى دانستند كه آن دو به توافق هاى تازه اى رسیدند.
(207)
از ابومخنف ، روایت شده است كه ملاقات آن دو، تنها همین یك بار نبود بلكه آنان سه یا چهار بار با یكدیگر ملاقات و گفت و گو نمودند.(208)
عمر بن سعد پس از گفت و گو با امام حسین علیه السلام نامه اى رضایت بخش براى عبیدالله بن زیاد ارسال كرد و در آن نوشت : خداوند، نائره جنگ ما را خاموش كرد و امر امت را اصلاح نموده است . حسین بن على هم اكنون حاضر است از همان جایى كه آمده است برگردد و یا به سوى یكى از مرزهاى كشور برود و بسان سایر مسلمانان زندگى كند. نه از او بر ضد ما و نه از ما بر ضد او چیزى در میان نباشد، و یا به جانب شام نزد یزید بن معاویه رفته و اختلافش را با وى حل و فصل كند. اى عبیدالله ، این پیشامد هم مى تواند موجب خرسندى تو و هم موجب اصلاح امت باشد.
لازم به یادآورى است چیزهایى كه عمر بن سعد در این نامه به آنها اشاره كرد، برداشت هاى شخصى وى و یا مبالغه گویى اش براى آرام كردن عبیدالله و اصلاح ذات البین بود، زیرا امام حسین علیه السلام كه با هدف امر به معروف و نهى از منكر اقدام به این قیام نموده بوده ، هیچ گاه به شخصى چون عمر بن سعد، چنین تعهدى نمى داد.
به هر حال ، نامه عمر بن سعد به دست عبیدالله رسید. وى پس از خواندن نامه گفت : این نامه مردى است كه نسبت به امیرش ناصح و نسبت به امتش ‍ مشفق است . باید پیشنهاد وى را پذیرفت .
شمر بن ذى الجوشن كه در مجلس عبیدالله حاضر بود، برآشفت و به عبیدالله گفت : اى امیر، آیا پیشنهاد او را پذیرفته اى ؟ هم اینك حسین بن على با پاى خود در سرزمین تو گام نهاده است و در پهلوى تو جاى گرفته است . به خدا سوگند، اگر امروز است دست تو رهایى پیدا كند، دیگر نمى توانى بر او دست یابى . در آن صورت ، او هر روز عزیزترین و نیرومندتر مى گردد و تو ناتوانتر و خوارتر خواهى شد. او را رها مكن و در اختیار خود بگیر، در آن صورت هر تصمیمى كه درباره اش بگیرى مى توانى جامه عمل بپوشانى .
(209)
گفتار خصمانه و تحریك آمیز شمر، تاثیر بسزایى در عبیدالله به وجود آورد به طورى كه نظرش درباره امام حسین علیه السلام دوباره تغییر كرد و در همان ساعت ، نامه شدید اللحنى براى عمر بن سعد نوشت و به این مضمون فرمان داد كه یا از حسین بن على براى یزید بیعت بگیرد و یا بر او بتازد و سرش را از بدن جدا كند و تمام یاران او را از دم تیغ بگذراند و بر بدن هاى آنان اسب بتازاند. گرچه اسب تاختن بر بدن هاى آنان ، فایده اى ندارد و لیكن چون از زبانم جارى شده است ، باید انجام دهى .
سپس یادآور شد: اى عمر بن سعد، اگر آن چه را به تو فرمان داده ام انجام دهى ، در نزد ما عزیز و سربلندى و به آمال خود مى رسى ، ولى اگر تمایلى براى نبرد با حسین ندارى ، از فرماندهى سپاه معزول بوده و كارهاى سپاه را به شمر ذى الجوشن بسپار. عبیدالله این نامه را به شمر سپرد و او را روانه كربلا كرد
سه شنبه 3/10/1387 - 0:18
دعا و زیارت
جنگ طلبى عبیدالله بن زیاد 
عبیدالله كه از كوفه بر جریان كربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین علیه السلام نظارت داشت ، حاضر به مصالحه و پایان دادن ماجرا بدون خونریزى نبود و تلاش مى كرد كه این امر را حادتر كند. به همین جهت در روز هفتم محرم نامه اى براى عمر بن سعد فرستاد و به وى فرمان داد كه میان امام حسین علیه السلام و رود فرات ، حائل گردد و نگذارد كه آن حضرت و یارانش از آب فرات استفاده كنند،(204) تا در فشار قرار گرفته و تسلیم گردند. عمر بن سعد كه به خاطر دل بستگى به حكومت رى ، حاضر به انجام هر كارى بود، فرمان عبیدالله را بلافاصله به اجرا درآورد. وى ، عمر عمرو بن حجاج زبیدى را با پانصد سواره نظام ، موكل آب فرات نمود، تا از سپاه امام حسین علیه السلام كسى از این آب استفاده نكند.(205)
سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم با شدت تمام از آب فرات مراقبت مى كردند و مانع دست رسى یاران امام حسین علیه السلام به آن شدند. ولیكن على رغم تلاش پى گیر آنان ، یاران امام حسین علیه السلام تا شب عاشورا از تاریكى شب استفاده كرده و خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تامین مى كردند. از جمله عباس علیه السلام در این كار پیش قدم بود.
ابوالفضل العباس علیه السلام در غیرت و وفادارى ، ضرب المثل دوست و دشمن است ، هرگاه صداى ضجه كودكان تشنه لب را مى شنید. از خود بى خود مى گردید و دل به دریا مى زد. آن دلاور هاشمى ، در شب همان روزى كه آب را بر روى آنان بسته بودند، به همراه پنجاه نفر از یاران امام حسین علیه السلام وارد شریعه فرات شد و به اندازه لازم ، براى خیمه گاه آب آوردند.
(206)
سه شنبه 3/10/1387 - 0:14
دعا و زیارت
پیام عمر بن سعد به امام حسین علیه السلام  
عمر بن سعد پس از استقرار در كربلا، از عروة بن قیس احمسى درخواست كرد كه به نزد امام حسین علیه السلام رفته و از او بپرسد كه براى چه مقصودى به كوفه آمده و هدفش از این كارها چیست ؟
عروه از جمله كسانى بود كه از كوفه براى امام حسین علیه السلام دعوت نامه فرستاده و وى را به آمدن به كوفه تشویق و ترغیب كرده بود.
به همین جهت از رفتن به نزد امام حسین علیه السلام امتناع كرد و از عمر بن سعد، عذر خواهى نمود. عمر بن سعد كسان دیگرى را نیز انتخاب كرد ولى از آنها با اظهار بهانه اى از پذیرفتن آن شانه خالى كردند. تا این كه رزم آورى بنام ((
كثیر بن عبدالله شعبى ))
این ماموریت را پذیرفت و با احساسات شیطانى خود به عمر بن سعد گفت : اگر دستور دهى ، مى توانم حسین بن على را به قتل آورم !
عمر بن سعد گفت : نمى خواهم او را به قتل آورى ، ماموریت تو در این است كه پیام مرا به وى برسانى .
كثیر بن عبدالله به سوى خیمه گاه امام حسین علیه السلام روان شد ولى به محض ورود به محوطه ، با ابوثمامه صیداوى روبرو شد و ابوثمامه مانع راه یابى وى به خیمه گاه امام حسین علیه السلام شد و به او گفت : اگر ماموریت دارى كه به محضرت وارد شوى ، باید اسلحه ات را به من تحویل دهى و به بدون اسلحه نزد وى حاضر گردى .
كثیر نپذیرفت و میان آن دو، گفت و گوهایى رد و بدل و منجر به دشنام و ناسزاگویى طرفین شد و سرانجام ، كثیر بدون دیدار با امام حسین علیه السلام به سوى عمر بن سعد بازگشت . عمر به سعد، فرد دیگرى به نام ((
قرة بن قیس حنظلى ))
را طلبید و به وى فرمان داد كه بدون چون و چرا به نزد حسین بن على رود و پیام وى را به آن حضرت ابلاغ كند.
قرة بن قیس به نزد امام حسین علیه السلام رفت و پیام عمر بن سعد را به آن حضرت ابلاغ كرد. امام حسین علیه السلام فرمود: آمدن من به این سرزمین به خاطر دعوت همشهرى هاى شما بوده است كه با ارسال هزاران نامه مرا به سوى خود خواندند.
هم اكنون اگر ادامه حركت من ناخرسندید، من اصرارى بر آن ندارم و حاضرم برگردم .
قره بن قیس ، پس از گفت و گو با امام حسین علیه السلام از نزد آن حضرت خارج گردید. وى كه از طایفه ((
حنظله تمیم ))
بود، رابطه خویشاوندى با حبیب بن مظاهر (از یاران فداكار امام حسین علیه السلام ) داشت . به همین جهت و در هنگام بازگشت ، با حبیب بن مظاهر به درازا سخن گفت . حبیب ، وى را از هدف هاى امام حسین علیه السلام آگاه گردانید و او از این كه در سپاه عمر بن سعد است و قصد دشمنى و جنگ با امام حسین علیه السلام را دارد، سرزنش كرد و از او خواست كه سپاه كفر پیشه عمر بن سعد را رها كند.
قرة بن قیس گفت : من پس از ابلاغ پیام امام حسین علیه السلام به عمر بن سعد و پایان دادن به ماموریت خویش ، در كار خود اندیشه مى كنم .
(203)
پس از این ماجرا نیز میان امام حسین علیه السلام و عمر بن سعد، پیام هایى مبادله گردید و با گفت و گوهاى طرفین ، مقدارى از حساسیت هاى ابتدایى ، كاسته شد و عمر بن سعد بسیار خوشبین شد كه بدون جنگ و خون ریزى با امام حسین علیه السلام مصالحه و غائله را دوستانه پایان بخشد
سه شنبه 3/10/1387 - 0:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته