داستان و حکایت
معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا …
دخترک خودش رو جمع و جور کرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقیقههاش میزد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن؟ ها؟! فردا مادرت رومیاری مدرسه میخوام درمورد بچه بیانضباطش باهاش صحبت کنم!
دخترک چونه لرزونش رو جمع کرد … بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم … مادرم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد … اون وقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه … اون وقت … اون وقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم … اون وقت قول میدم مشقامو بنویسم…
جمعه 21/8/1389 - 11:26
طنز و سرگرمی
اجازه ندهید کارتان روابط خانوادگی تان را تحت تاثیر قرار دهد .
جمعه 21/8/1389 - 11:25
دانستنی های علمی
واژه «اوکی» امروزه یکی از پرکاربردترین واژهها در بسیاری از زبانها است و از نظر گسترش در سطح جهانی، جزو بینالمللیترین واژهها بهشمار میآید. هفتهنامه آمریکایی نیوزویک در مقالهای تازه به بررسی پیشینه و کاربرد این واژه پرداخته که در بخشهایی از آن چنین میخوانیم:
واژه اوکی از کجا آمده؟ آیا روزی به طور اتفاقی این واژه به ذهن یک نفر خطور کرد و بعد هم همه شروع به استفاده از آن کردند و بعد هم جهانگیر شد؟ کتابی نوشته «اَلِن مِتکالف» که به تازگی در این مورد درآمده میتواند راهگشای پاسخ به این پرسشها است. متکالف در این کتاب که «اوکی: قصهٔ عجیب برترین واژهٔ آمریکا» نام دارد مدعی میشود که «اوکی» برترین ابداع آمریکایی است. این مدعا البته سؤالبرانگیز است. «اوکی» چطور میتواند یک ابداع باشد؟ و آیا این واژه کوچک میتواند از موزیک جاز، بیسبال و تلفن و کارتون سیمپسونز هم برتر باشد؟ باید با تعجب بگوییم که پاسخ به پرسش اول، بله، است. متکالف در جستجوهای خود برای یافتن نخستین استفاده از کلمه اوکی به گوشهای گمنام از یک روزنامه چاپ بوستون در تاریخ ۲۳ مارس ۱۸۳۹ رسیدهاست. بنا بر تحقیقات این نویسنده، داستان واقعی «اوکی» از این قرار است: محبوبترین واژه دنیا، زندگی خود را به عنوان یک شوخی آغاز کرد. روزنامههای آمریکایی در اواخر دهه ۱۸۳۰ به طرزی «لوس» شروع کردهبودند به ابداع مخففهای مثلاً جالب و یک مقالهنویس در روزنامه «بوستون مورنینگ پست» هم به عنوان یکی از این شوخیها، مخففی ساخت به شکل “.o.k”. وی برای ساخت این مخفف، شکلی نادرست از کلمه “all correct” (تماماً صحیح) را به صورت “oll korrect” در نظر گرفت و دو حرف اول آن را به صورت “.o.k” مخفف کرد. زمانی از این شوخی نگذشته بود که دشمنان اندرو جکسون، هفتمین رئیس جمهور ایالات متحده شایعهای بهراه انداختند که این رئیس جمهور، سواد درست خواندن و نوشتن ندارد و به عنوان شاهد این مدعا گفتند که وی اگر سواد داشت اجازه نمیداد کلمات غلطی مانند «اوکی» در رسانههای کشور چاپ شود. همین، آغاز شهرت و رواج اوکی بود. چیزی نگذشت که متصدیهای تلگراف قرار گذاشتند تا برای اعلام وضعیت رفع خطر یا همان وضعیت عادی، از O.K. استفاده کنند و پس از آن دیگر کسی نتوانست جلوی رواج روزافزون آن را بگیرد و به قول متکالف نخستین واژهای که بر روی کره ماه از زبان انسان درآمد هم عملاً باید همین «اوکی» بودهباشد. مایه دلگرمی اما جذابیت بزرگ این کلمه کوچک در چه نهفته است؟ «الن متکالف» در کتاب خود سعی میکند چند توضیح در این زمینه ارائه کند. به گفته او خوشآوایی این واژه، قابل تلفظ بودن آن در تقریباً همه زبانها، کوتاهی و سادگی و تضاد حالت مؤنث o با حالت مذکر k همه باعث این گیرایی شدهاست.
جمعه 21/8/1389 - 11:21
طنز و سرگرمی
جمعه 21/8/1389 - 11:19
تاریخ
یکی از سوالات نسبتاً مهمی که در رابطه با شخصیت مختار ثقفی،مطرح است این است که چرا مختار سقفی در زمان قیام امام حسین(ع) به یاری ایشان نرفته ولی بعداً از قاتلان آن حضرت انتقام گرفته است؟
با مراجعه به منابع تاریخی پاسخ این سوال روشن خواهد شد:
بر اساس گواهی تـاریـخ و تـصـریـح شـیـخ مـفـیـد و طـبـری، پـس از آن کـه مـسـلم بـن عـقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامی داشت و رسما از او اعلام حمایت و پشتیبانی کرد .
بلاذری مینویسد: خانـه مختـار محل ورود مسلم بود.. اما با ورود مزوّرانه و غـیـرمـنتظره ابن زیاد به کوفه، ناگهان اوضاع به هم ریخت و مسلم صلاح دید از خانه مختار بـه خـانـه هـانـی بـن عـروه، کـه مرد مقتدر و با نفوذ شیـعـه در کوفه بـود، نقل مکان کند.
مختار پس از ورود مسلم، آرام ننشست و پس از بیعت با مسلم، به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه برای جمع آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد. اما با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت.
ابن زیـاد دسـتور داد که دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) و حامیان مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیـر و اعدام میشوند. ابن اثیر نوشته است: هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در کوفه نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شـنـیـد، بـا جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد و در پـی یـک گـفت و گوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد .
ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانی، به شدت در جست و جوی مختار بـود و برای دستگیری او جایزهای معیّن کرد.
دستگیری مختار توسط ابن زیاد
یکی از دوستان مختار بـه نـام هانی بن جبّه، نزد عمرو بن حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر میباشد.
مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت. وقـتـی چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: “تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟ “مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم.
ابن زیاد که عصبانی بود، عصای خود را محکم به صورت مختار کوبید، به طوری که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وی پناهنده شده است. ابن زیاد کمی آرام گرفت و گفت: “اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را میزدم.” و دستور داد مختار را به زندان افکندند.
همچنان در زندان بود تا امام حسین(علیه السلام) به شهادت رسید.با توجه به این مطالب مشخص می شود که اوضاع کوفه در هنگام قیام امام حسین(ع)،بگونه ای بود که مختار نتوانست در قیام امام حسین(ع) شرکت کند.
جمعه 21/8/1389 - 11:18
بهداشت روانی
به سختی “نه” می گویید؟ شما هم مانند بسیاری از مردم، همیشه می کوشید تا نسبت به دیگران و به هزینه ی خودتان خوب باشید؟
خیلی ها هستند زمانیکه درخواست کمکی از آنها می شود، می خواهند همراهی کنند حتی اگر کارهای مهمتری برای انجام دادن داشته باشند.
چرا “نه” گفتن برایمان سخت است؟
برای اینکه “نه” گفتن را بیاموزیم بایستی در ابتدا متوجه شویم که چه چیزی ما را در برابر آن مقاوم می کند. در زیر دلایل معمولی که باعث سخت شدن “نه” گفتن برای ما می شود را خواهید دید.
۱- می خواهید کمک کنید. شما یک جورهایی قلب مهربانی دارید. نمی خواهید که طرف را اصطلاحا “دک کنید” بلکه می خواهید تا آنجایی که امکان دارد کمک کنید حتی اگر آن کار باعث هدر رفتن وقت تان شود.
۲- از گستاخ شدن هراسانید. خیلی ها اینطور فکر می کنند که “نه” گفتن به نوعی گستاخی است. این نوع تفکر مخصوصا در فرهنگ آسیا مرسوم است، جایی که “حفظ منزلت و شان” اهمیت دارد.
۳- می خواهید که سازگار باشید. نمی خواهید که خودتان را از گروه بیگانه کنید بنابراین درخواست های دیگران را تایید می کنید.
۴- ترس از نزاع. شما احتمالا از این می ترسید که در صورت رد درخواست فردی، باعث عصبانی شدن وی شوید. این می تواند منتج به یک برخورد زشت شود. اگر هم چنین اتفاقی رخ ندهد امکان دارد که اختلاف عقیده ای رخ داده و در نتیجه در آینده باعث نتایج منفی شود.
۵- ترسِ از دست دادن موقعیت ها. شاید با گفتن “نه” مضطرب شوید چرا که باعث بسته شدن درها بر روی تان می شود.
۶- خراب نکردن پل ها. برخی از مردم “نه” گفتن را نوعی روگردانی می دانند. اینطور فکر می کنید که، “نه” گفتن می تواند باعث خراب شدن پل ها و قطع رابطه ها شود.
“نه” گفتن به معنای گستاخ شدن شما نیست؛ همانطوری که ناسازگاری شما را نخواهد رساند. “نه” گفتن به معنای ایجاد نزاع نیست؛ همانطور که باعث از دست دادن موقعیت های تان در آینده نخواهد شد. و همچنین “نه” گفتن قطعا باعث خراب کردن پل ها نخواهد شد. این ها همه تفکرات اشتباهی هستند که در ذهن تان وجود دارند.
“نه” گفتن راجع به احترام به موقعیت ها، زمان و فرصت تان است. “نه” گفتن حق مسلم شماست.
۷ راه ساده برای “نه” گفتن
اگر شما اطمینان ندارید که چگونه بایستی “نه” بگویید، در زیر ۷ راه ساده برای انجام آن وجود دارد. آنها را در موقعیت های خوب به کار ببندید.
۱- “الان خودم اولویت های دیگری دارم، نمی توانم این کار را انجام دهم.”
اگر سرتان خیلی شلوغ است که درگیر درخواست یا پیشنهاد او شوید، جمله ی بالا به کارتان می آید. این جمله به دیگران می فهماند که وقت شما هم اکنون پر است، بنابراین او بایستی دست نگه دارد. اگر که می خواهید کارتان آسان تر شود، می توانید به جمله تان این را هم اضافه کنید که بر روی چه چیزی مشغول به کار هستید تا او بهتر متوجه شود.
۲- “الان زمان خوبی نیست چرا که من در میان انجام کاری هستم. چطور است که ما در زمان X دوباره ارتباط برقرار کنیم.”
خیلی پیش می آید که شما در میان انجام کاری هستید که ناگهان درخواست کمکی از شما می شود. اول، به او این اجازه را بدهید که دریابد “الان زمان خوبی نیست” چرا که شما در حال انجام چیزی هستید. دوم، با پیشنهاد زمانی دیگر به او بفهمانید که شما مشتاق به کمک هستید. از این طریق، او احساس بدی نخواهد کرد.
۳- “مشتاق به انجام آن هستم، ولی…”
این جمله باعث دلگرمی می شود، چرا که به او این را می فهماند که شما ایده ی او را دوست دارید و هیچ چیز اشتباهی درباره ی آن وجود ندارد.
۴- “اجازه بده ابتدا درباره ی آن فکر کنم، بعدا به تو خبر خواهم داد.”
این جمله بیشتر شبیه “شاید” گفتن است تا گفتن یک “نه” صاف و پوست کنده. اگر علاقه مند هستید اما نمی خواهید همین الان “بله” را بگویید، از این جمله استفاده کنید.
۵- “این ملاقات آن چیزی نبود که من نیاز داشتم اما یقینا درخواست شما را در نظر خواهم داشت.”
اگر کسی در حال ایجاد یک معامله یا فرصتی است که از قضا آن چیزی نیست که شما به دنبال آن هستید، اجازه دهید که او بداند این ملاقات آن چیزی نبود که به آن نیاز داشتید. در غیر این صورت، مذاکره می تواند خیلی طولانی شود. از طرف دیگر، این جمله به طرف می فهماند که هیچ ایرادی درباره ی پیشنهادش وجود ندارد.
۶- “من بهترین فرد برای کمک در این مورد نیستم. چرا آقا/خانم X را از درخواستت مطلع نمی کنی؟”
اگر از شما درخواست کمک در چیزی می شود که نمی توانید در آن شرکت کنید، به او این اجازه را بدهید که متوجه این موضوع شود که به دنبال فرد اشتباهی می گردد.
۷- “نه، نمی توانم.”
راحت ترین و ساده ترین راه برای “نه” گفتن استفاده از جمله ی بالا است.
ما موانع زیادی برای “نه” گفتن در ذهن مان ایجاد می کنیم. همانطور که در ابتدای این مطلب نیز دیدید، این موانع خود ساخته هستند و به هیچ وجه درست نیستند. خیلی درباره ی “نه” گفتن فکر نکنید و فقط آن را بی درنگ بگویید.
“نه” گفتن به ملاقات هایی که نیاز ندارید را یاد بگیرید، و هنگامی که این کار را انجام دادید در واقع متوجه خواهید شد که این کار چقدر آسان است. در نتیجه، شما وقت بیشتری برای خودتان، کارتان و چیزهایی که بیشتر برایتان مهم هستند، خواهید یافت.
جمعه 21/8/1389 - 11:15
بیماری ها
شما وقتی سرما میخورید چه کار میکنید؟ خودتان را گرم نگه میدارید؟ دکتر میروید؟ دارو میخورید؟ خودتان را میبندید به لیموشیرین و شلغم و سوپ؟
اصلاح باورهای غذایی درباره سرماخوردگی
واقعیت این است که برای درمان سرماخوردگی، باورهای تغذیهای بسیاری وجود دارد که از برخی از آنها درست است…
و برخی غلط. با دکتر محمدحسین صالحیسورمقی، متخصص فارماکوگنوزی و استاد دانشکده داروسازی دانشگاه علومپزشکی تهران، درباره همین باورهای درست و غلط درباره سرماخوردگی حرف زدهایم.
آقای دکتر! باورهای تغذیهای زیادی برای درمان سرماخوردگی وجود دارد. این باورها چقدر صحیح هستند؟
در سالهای اخیر که تجربیات قدیم یکییکی مورد بررسی قرار گرفته و صحت و درستی آنها آزمایش شده، ثابت شده است که اکثر این باورها صحیح هستند اما مواردی هم وجود دارند که به دلایل مختلف از این زمان به آن زمان تغییر کرده و اشتباهاتی واردشان شده است.
اصولا برای هر بیماری، برخی مواد گیاهی و حتی خوراکی وجود دارد که دارای آثار مثبت یا منفی است. در طب سنتی و در کتاب قانون و مخزنالادویه همیشه صحبت از مصلح و مضر شده است. مصلح آن دسته از موادغذایی هستند که خواص دارویی یا غذایی یک چیز را بهتر میکنند یا ضررهای آن را حذف میکنند. برعکس، مضر یعنی با هم خوردن ۲ ماده غذایی که میتواند عوارض آنها را زیادتر یا منافع آنها را کمتر کند.
برای اینکه این مطلب را باز کنم، میخواهم جزییتر از شما سوال کنم. از شلغم برایمان بگویید. خیلیها به خواص ضدسرماخوردگی آن اعتقاد دارند. شما چطور؟
راجع به شلغم، تحقیقات متعددی نشان داده که بیشتر باورهای رایج درباره آن صحیح است. شغلم و خانواده آن مانند تربچه و انواع ترب سفید و سیاه، ترکیبات گوگردی دارند که ضدمیکروب و ضدویروس هستند.
خوردن و حتی استنشاق بخورات ناشی از پخت شلغم به افراد سرماخورده توصیه میشود. علتش هم این است که مواد گوگردی شلغم هم در داخل بدن و هم در فضای دربسته میتوانند میکروارگانیسمها را تا حد بسیاری از بین ببرند. آزمایشهایی روی ویروس آنفلوآنزا و موشهای آلوده به آن هم انجام و معلوم شده است که شلغم میتواند در تضعیف ویروس آنفلوآنزا موثر باشد.
هندوانه چطور؟ شاید خوردن آن در فصل سرد سال لطفی نداشته باشد اما بعضیها آن را به سرماخوردهها پیشنهاد میکنند!
این باور، پایه علمی ندارد. شاید این حرفها از سر تجربه باشد اما مانند شلغم، تحقیقی روی هندوانه انجام نشده که بخواهم توضیح بدهم. قدیمیها مصرف آن را توصیه میکردند چون مصرف مایعات زیاد برای درمان سرماخوردگی واقعا خوب است. هندوانه نیز آب فراوانی دارد اما در رابطه با اینکه هندوانه،چیزی شبیه به آنتیبیوتیک یا ترکیب مفید دیگری برای درمان سرماخوردگی داشته باشد، تحقیقی به انجام نرسیده است.
لیموشیرین چطور؟ چرا به سرماخوردهها میگویند لیموشیرین بخور و مثلا نمیگویند لیموترش؟!
لیموشیرین ویتامینC دارد و این ویتامین ایمنی بدن را بالا میبرد. اصلا تمام مرکبات برای بهبود سرماخوردگی مناسبند و مصرفشان در تمام طول سال، بهویژه در فصول سرد سال، توصیه میشود. ثابت شده ویتامین C میتواند با تقویت ایمنی بدن از بروز سرماخوردگی پیشگیری کند.
هر نوع میوه و سبزی دیگری هم که ویتامین C بالایی داشته باشد، میتواند این کار را انجام دهد. بین میوهها بالاترین ویتامین C را خانواده مرکبات دارند؛ یعنی لیموشیرین، نارنج، لیموترش، پرتقال، نارنگی و گریپفروت. فلفلدلمهای هم ویتامینC بالایی دارد اما به مرکبات نمیرسد.
البته مرکبات، ترکیبات دیگری همچون ترکیبات فلاونوییدی نیز دارند که بهعنوان ضدمیکروب به کمک میآیند اما نقش ویتامین C پررنگتر است. در ضمن، اشتباهی که برخی افراد میکنند این است که به محض سرما خوردگیشان مقدار زیادی موادغذایی مفید میخورند. این موضوع تاثیر دارد اما نه خیلی زیاد. بهتر است در طول سال مدام موادغذایی مفید را مصرف کنیم تا بدن آمادگی کافی داشته باشد و کمتر به سرماخوردگی دچار شود.
آیا میوه یا سبزیای داریم که مصرفش برای سرماخوردهها مضر باشد؟
نه! برخی افراد بهطور تجربی دیدهاند که برخی موادغذایی سبب طولانی شدن سرماخوردگی میشود اما این مطلب از نظر علمی به اثبات نرسیده است.
در مورد ترشی و سرکه چطور؟ چرا میگویند مصرف آنها برای سرماخوردهها مضر است؟
اینها هم دلیل علمی ندارد. آبلیمو و لیموترش با وجود ترش بودن برای سرماخوردهها مفیدند. آبلیمو تفاوت زیادی با سرکه (از نظر فرمول و مکانیسم اثر) دارد. مصرف عسل و آبلیمو به سرماخوردهها توصیه میشود اما مصرف سرکه، نه.
گفتید عسل و آبلیمو برای سرماخوردگی خوب است؛ احتمالا آبلیمو به دلیل ویتامین C بالایی که دارد مناسب است اما عسل برای چی؟ و اصلا چرا مخلوط این دو ماده غذایی؟
کلا عسل به تنهایی و بدون هیچ ماده غذایی دیگری معادل با حداقل شربتهای سرماخوردگی خوب است و میتواند سبب افزایش ایمنی بدن شود و یک ضددرد، خلطآور، ضدسرفه، نرمکننده گلو و صافکننده صداست.
اگر عسل با برخی مواد مخلوط شود، میتواند اثر سینرژیک یا تقویتکننده نیز داشته باشد و خواصش افزایش پیدا کند. به عنوان نمونه مصرف آویشن و عسل برای سرماخوردهها بسیار خوب است. آویشن از قدیم برای بهبود سرماخوردگی مصرف میشده و دلیل آن هم رایحه یا اسانس خاصی است که تاثیر شگرفی بر میکروبها داشته و آنتیهیستامین خوبی است و خاصیت ضدتب و ضددرد دارد.
در مورد ادویهجات چطور؟ برخی افراد موقع سرماخوردگی، ادویه را از برنامهغذایی خود حذف نمیکنند و دچار مشکل هم نمیشوند اما برخی دیگر معتقدند افراد سرماخورده باید از خوردن ادویه پرهیز کنند تا بهبود یابند.
برخلاف تصور رایج، ادویهجات به درجات مختلفی میتوانند در بهبود سرماخوردگی نقش داشته باشند. یکی از ادویههایی که از قدیم به عنوان غذا و دارو استفاده میشده، زنجبیل نام دارد. زنجبیل میان ادویهها مناسبترین و قدرتمندترین مورد برای درمان عوارض سرماخوردگی است.
زنجبیل به دلیل طبیعت گرمی که دارد، معرق و بالا برنده قوای ایمنی است. گشنیز و رازیانه نیز خاصیت خلطآور خوبی داشته و برای سرماخوردگی مفیدند. خلاصه، مصرف ادویه برای درمان سرماخوردگی خوب است؛ هرچند که ممکن است از آنجا که وقتی فردی سرما میخورد ایمنی بدنش کاهش مییابد و ادویهها حساسیتزا هستند، توصیه شود که مصرفشان را به حداقل برسانیم.
جمعه 21/8/1389 - 11:12
اخبار
جمعه 21/8/1389 - 11:9
سخنان ماندگار
جملات زیبا
* در 15 سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم
* در 20 سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود
* در 25 سالگی دانستم كه یك نوزاد ، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته ، محروم می كند
* در 30 سالگی پی بردم كه قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
* در 35 سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد ؛ بلكه چیزی است كه خود می سازد
* در 40 سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم ؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام می دهیم دوست داشته باشیم
* در 45 سالگی یاد گرفتم كه 10 درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان می دهند
* در 50 سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بد ترین دشمن وی است
* در 55 سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب
* در 60 سالگی متوجه شدم كه بدون عشق می توان ایثار كرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید
* در 65 سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را نیز كه میل دارد بخورد
* در 70 سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارتهای خوب نیست ؛ بلكه خوب بازی كردن با كارتهای بد است
* در 75 سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر می كند نارس است ، به رشد وكمال خود ادامه می دهد و به محض آنكه گمان كرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود
* در 80 سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است
* در 85 سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست
شنبه 8/8/1389 - 0:8
اخبار
یک دختر ایرانی به نام "مهدیه آذری" که خود را زیباترین انسان در جهان می داند، با حضور مقابل دوربین یک عکاس اروپایی، نام خود را به عنوان زیباترین دختر جهان ثبت کرد.
به گزارش مشرق، "مهدیه آذری" دختر 10ساله از ایران که به عنوان زیباترین،جلوی دوربین حاضر شد گفت: «من زیباترین دخترم چون "نماز میخوانم"»
میشل شولتس کرزیزانوفسکی، عکاس اهل هلند به دنبال یافتن پاسخ این سؤال که «زیبایی چیست؟» پنج قاره جهان را زیر پا گذاشت و از مردمان مختلف پرسید: «آیا تو از همه زیباتری؟» وی گرچه با پاسخ هایی متفاوت در این زمینه روبرو شد اما عجیب ترین و شاید گفت منحصر به فرد ترین پاسخ را در ایران شنید وقتی مهدیه به او گفت "زیباست چون نماز می خواند" اما حتی این عکاس هم درک نکرد.
عکسهای او که در 10 کشور مختلف گرفته شده به صورت کتابی به نام «زیباترین شخص جهان» انتشار یافتهاست. در این کتاب پیش از هر عکس، اول علتی که شخص برای «زیباترین بودن» خود ذکر کرده آمده و سپس عکس او در پشت صفحه درج شدهاست.
عبرت نوشت: روزنامه هلندی "تراو"، مصاحبه و نوشتاری داشته با آقای کرزیزانوفسکی که در آن چند و چون کار او اینگونه توصیف شدهاست:
شولتس کرزیزانوفسکی برای انجام این پروژه عکاسی خود در کشورهای مختلف آگهیهایی به این مضمون در روزنامهها چاپ کرد: «هر کس خود را زیباترین زیباها میداند به این آگهی پاسخ دهد.»
در کنار این آگهیها، او برای مطرح کردن این سؤال، به همراه تیم خود به مناطق مختلف از کوچه پسکوچههای ایران گرفته تا حلبیآبادهای هند، نیز سر زدهاست.
از کتاب شولتس کرزیزانوفسکی چنین برمیآید که زیبایی، ابعاد گوناگون زیادی دارد. بیشتر پاسخدهندگان دلیل ویژهای برای زیبا دانستن خود ذکر نکردهاند ولی دستهای نیز علت این حس را بیان کردهاند.
یکی، حفرههای کوچکی که به هنگام خنده بر روی گونههایش میافتد را نشان زیباترین بودن خود دانسته و دیگری چشمان درشتش، و شخصی دیگر لبهای قیطانیاش را. یک زن نابینای هندی به کرزیزانوفسکی گفت: هر کس من را دیده میگوید که تو زیبایی.
مهدیه آذری، دختری 10ساله از ایران که به عنوان زیباترین، جلوی دوربین کرزیزانوفسکی حاضر شد در باره دلیل زیبا بودن خود گفت: «من زیباترین دخترم چونکه نماز میخوانم.»
البته شولتس کرزیزانوفسکی که درکی درست از ارزشها و آثار نماز و نقش آن در سلامت روحی و جسمی و معنوی مسلمانان ندارد در واکنش به حرف این دختر و خیلی ساده و سر سری میگوید که «این حرف نشانه یک ششتشوی مغزی کامل است.»
در وبسایت شولتس کرزیزانوفسکی میخوانیم که حجت الاسلام محسن ترک زاده، روحانی اهل اصفهان نیز گفته است که تمام تلاش خود را می کند تا به خدا برسد بنابراین او زیباترین مرد جهان است.
در کشور
آفریقایی نامیبیا او و افراد تیم کرزیزانوفسکی به روستاها رفتند و پس از اهدای برنج به افراد محلی و برگزاری مراسم یکساعته سنتی، سؤال خود را با روستاییان مختلف مطرح کردند.
روستاییان با دیدن اینکه چندین فرد بالغ از اروپا به راه افتاده و برای پرسیدن این سؤال به آنجا آمدهاند همگی از خنده بر روی زمین غلت میزدند.
شولتس کرزیزانوفسکی، افرادی را که برای عکسهای کتابش انتخاب کرده با دقت گلچین کردهاست. برای مثال در جریان عکاسیها مردی به او رجوع کرده و گفتهاست از سیاره دیگری به زمین آمده و قرار است بهزودی به سیاره خود بازگردد و به این دلیل زیباترین فرد روی زمین است، ولی این فرد توسط کرزیزانوفسکی برای پروژه عکاسی مناسب تشخیص داده نشد.
این عکاس 61 ساله هلندی پنج سال به دنبال معنی زیبایی بود ولی در پایان پروژه به این نتیجه رسید که به پاسخی نرسیدهاست. او در این مورد میگوید: «هر کس کتاب من را مطالعه کند میتواند پاسخی را برای خود تصور کند.
کار من، تنها این است تا میان مردم تعامل و ارتباط ایجاد کنم. موضوع اصلی این است که بدانیم این افراد در مورد زیبایی چه نظری دارند. فکر و نظر آنها میتواند بر حس ما هم تأثیر بگذارد.»
کرزیزانوفسکی میافزاید که بر عکس انتظاراتش کسی تا به حال پروژه و کتاب او را مسخره نکرده و منفی ندانستهاست. وی میگوید که «کتاب مثبتگرای من شاید بتواند حس کوچک مثبتی باشد در میان موج اخبار منفی که هر روزه رسانهها به سوی ما میفرستند.»
او میگوید که «اخبار فاجعه و جنگ تبدیل شده به تفریح روزانه مردم و این باعث شده تا دید ما به دنیای اطراف تبدیل به دیدی نادرست بشود.»
یکی از روزنامهنگاران از کرزیزانوفسکی پرسید که آیا او خود را زیباترین فرد میداند؟ شولتس کرزیزانوفسکی در جواب گفت: «اوایل از این پرسش فرار میکردم ولی الان میگویم، بله، من خودم را زیباترین حس میکنم. در جریان این پنج سال فهمیدم که همه به دنبال سازگار شدن با دنیای پیرامون خود هستند و ما خود میتوانیم بر این سازگاریها و هماهنگ شدنها تأثیر بسزایی بگذاریم.»
کرزیزانوفسکی ادامه میدهد: «اگر بگویی بله، من زیباترینم، با گفتن همین جمله همه چیز دلپذیرتر، زیباتر و جالبتر میشود تا وقتی که بگویی نخیر من زیبا نیستم. زیبا بودن یک امر انتخابی است.»
سه شنبه 6/7/1389 - 16:14