بحارالانوار جلد ۴۰ صفحه ۳۴۴٫
مردی از اعراب به خدمت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و از او نصیحتی خواست، رسول اكرم در جواب او یك جمله كوتاه فرمود وآن اینكه: «لا تغضب» خشم نگیر!آن مرد به همین قناعت كرد و به قبیله خود برگشت، تصادفاً وقتی رسید كه دراثر حادثه ای بین قبیله او و یك قبیله دیگر نزاع رخ داده بود و دو طرف صف آرایی كرده و آماده حمله به یكدیگر بودند. آن مرد، روی خوی و عادت قدیم و تعصب قومی تهییج شد و برای حمایتِ از قبیله خود، سلاح به تن كرد و در صف قوم خود ایستاد. درهمین حال، گفتار رسول اكرم به یادش آمد كه نباید خشم و غضب را درخود راه بدهد، خشم خود را فرو خورد و به اندیشه فرو رفت. تكانی خورد و منطقش بیدار شد، با خود فكر كرد چرا بیجهت باید دو دسته از افراد بشر به روی یك دیگر شمشیر بكشند، خود را به صف دشمن نزدیك كرد و حاضر شد آنچه آنها به عنوان دیه وغرامت میخواهند، از مال خود بدهد. قبیله مقابل نیز كه چنین فتوت و مردانگی را از او دیدند از دعاوی خود چشم پوشیدند، غائله ختم شد، و آتشی كه از غلیان احساسات افروخته شده بود با آب عقل و منطق خاموش گشت.[1]
[1] . شهید مرتضی مطهری،بیست گفتار، ص 194.
منبع:http://andisheqom.com/