• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 227
تعداد نظرات : 173
زمان آخرین مطلب : 5126روز قبل
دانستنی های علمی

آیا می دانستی

 

آیا میدانستی که داركوب ها قادرند 20 بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند؟

آیا میدانستی که مدت زمان گردش سیاره

عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید میباشد؟

آیا میدانستی که 90 درصد سم مارها از پروتئین تشكیل یافته است؟

آیا میدانستی که قلب میگو ها در سر آنها قرار دارد؟

آیا میدانستی بعد از مرگ انسان قلب انسان چهار ساعت و ششها شش تا هشت ساعت،

کبد دوازده ساعت، لوزالمعده هفده ساعت و کلیه ها بیست و چهار ساعت بدون اکسیژن زنده هستند؟

آیا میدانستی درازترین جانور یک نوع کرم خاکی است که درازای آن به بیش پنجاه و پنج متر میرسد؟

آیا میدانستی که آچار فرانسه را فرانسوی ها درست نکردند بلکه این سوئدی ها بودند که این آچار اختراع کردند

و جالبتر اینکه در خود فرانسه این آچار بنام آچار انگلیسی معروف است؟

آیا میدانستید که اغلب مارها دارای 6 ردیف دندان میباشند؟

آیا میدانستی که شمپانزه ها قادرند مقابل آینه چهره خود را تشخیص دهند اما میمونها نمیتوانند؟

آیا میدانستی که قلب والها تنها 9 بار در دقیقه میتپد؟

آیا میدانستی که اولین كلیسای ساخت بشر یعنی كلیسای پطرس مقدس در انطاكیه ترکیه میباشد؟

آیا میدانستی اگر سر لاشخور مو یا پر داشت هنگامی كه با منقار خود

از گوشت لاشه تغذیه می كرد، میكروبها وارد موهایش می شدند

و همان جا رشد می كردند اما بی موئی سر لاشخور باعث می شود

 كه كله این حیوان در معرض تابش مستقیم آفتاب قرار گیرد

و در نتیجه میكروبها روی سرش از بین بروند؟

آیا میدانستی چین بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با سیزده کشور هم مرز است؟

آیا میدانستی درازترین دم به سوسمار آبهای شور تعلق دارد که درازای آن به سه متر میرسد؟

آیا میدانستی قدمت خالکوبی به بیش از 5000 سال میرسد؟

آیا میدانستی که كبوتر ماده اگر تنها و دور از هم جنسان خود باشد نمی تواند تخم بگذارد،

اما اگر خود را در آیینه ببیند به تصور اینكه كبوتر دیگری وجود دارد تخم میگذارد؟.

آیا میدانستی که مردها از 100 هزار سال پیش شروع به اصلاح کردن صورتهای خود کرده اند،

آنها به کمک گوش ماهی و صدفها این کار را انجام میدادند؟

آیا میدانستی خلیج فـارس 500 هزار سال قدمت دارد؟

آیا میدانستی که تنها با خوردن یك عدد گوجه‌فرنگی در روز نزدیك

 به نصف نیاز روزانه‌تان به ویتامین ث را دریافت می‌كنید؟

آیا میدانستی که اردنی ها چاقترین مردمان دنیا را دارند، بهتر از این را هم بدانید

که هفتاد و پنج درصد از خانومها و شصت درصد آقایون اردنی چاق هستند؟

آیا میدانستی که اولین مردمانی كه نخ را كشف كردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند؟

آیا میدانستی 50 درصد جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نكرده است؟

آیا میدانستی که مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یكسان میباشد و

تنها بواسطه بوی آنهاست كه طعم های متفاوتی می یابند؟

آیا میدانستی که آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است؟

آیا میدانستی که از 294 کشور جهان، صد و بیست کشور آن مجازات اعدام را ندارند؟

آیا میدانستی که كانگوروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند؟

آیا میدانستی بزرگترین مجسمه بودا در چین قرار دارد که بلندای

آن چهارصد و شانزده متر و پهنای آن شصت و هشت متر میباشد.

آیا میدانستی در برج ایفیل دو میلیون و نیم پیچ به کار رفته است؟

آیا میدانستی که پیاز بعلت داشتن انسولین گیاهی و اینولین برای

 مبتلایان به مرض قند مفید بوده و قند خون را پایین میاورد؟

آیا میدانستی که اصلاح صورت را اسکندر مقدونی مد کرد؟

 بطوری که هرگز اصلاح نکرده به میدان جنگ نمی رفت؟

آیا میدانستی که قویترین زلزله ایی که تا بحال در جهان رخ داده

 و به ثبت رسیده است در سال 1960

در اقیانوس آرام نزدیک کشور شیلی رخ داد که قدرت آن نه و نیم ریشتر

 بود که فقط سه هزار نفر جان خود را از دست دادند؟

آیا میدانستی لباس قرمز و سفید بابا نوئل از شرکت کوکاکولا به یادگار مانده است،

سال 1931 میلادی شرکت کوکاکولا برای تبلیغات خود از این رنگها در لباس بابا نوئل استفاده کرد؟

آیا میدانستی زالو دارای یازده معده و سه دهان میباشد و هر دهان داری صد عدد دندان میباشد،

جالب است این را هم بدانید که یک وعده خون مکیدن میتواند زالو را یک سال زنده نگه دارد؟

آیا میدانستی دقت بزرگترین تلسکوپی که در حال ساخت است ،

 پنج هزار میلیــــــــــــارد برابر از چشم معمولی قویتر است،

جالب است بدانید که با این تلسکوپ میشود فاصله ای به مسافت

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:49
شعر و قطعات ادبی

دلم گرفته،ای دوست!هوایگریه با من؛

                                     گر از قفس گریزم،‌كجا روم،كجا،من؟

                        ****************

ای سهمت از بار امانت هرچه سنگین تر!
                                        بگذار تا من هم شریك قسمتت باشم

                        ****************

       ای ناگهان تر از همه اتفاق ها

                                            پایان خوب قصه تلخ فراقها

                        ****************

سلامی صمیمی تر از غم ندیدم

                                        به اندازه غم تو را دوست دارم

                        ****************

مرا ای عشق از غمهای عالم بی خبر كردی

                              به شادی های عالم درد زیبای تو نفروشم

                        ****************

وای از آن روزی كه از من چشمهایت را بگیری

                                 بی نگاه تو، دلم می ماند و دیوارهایش

                        ****************

دل دیوانه دیشب عالمی داشت

                                      جدا زان چشم غمگینت غمی داشت

                         ****************

یك عمر گریه كردم ،‌ای آسمان ،‌ روا نیست

                                     دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد ...!

                         ****************

فقط به خیزش فواره ها نظر كردم

                                   فرود آب ندیدم ! فریب از این خوردم

                          ****************

تو كز میان دل من قدم برون ننهی

                                  نمی شود كه دمی در كنار من باشی

                           ****************

 

دلم آنگاه خوش گردد كه تو دلدار من باشی

                         مرا جان آن زمان باشد كه تو جانان من باشی

                           ****************

رحم كن بر دل بی طاقت ما ای قاصد

                                        ناامیدی خبری نیست كه یك بار آری

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:48
کامپیوتر و اینترنت
چهار ترفند رجیستری مفید و کاربردی!

چهار ترفند رجیستری مفید و کاربردی!

 

غیرفعال كردن برگه‌ها ( Tab ) در Display Properties
وقتی بچه‌ها یا افراد ناوارد یاد می‌گیرند كه چگونه Disp Prp شكل و ظاهر سیستم را تغییر می‌دهد، گاهی وقت‌ها تغییرات نابجایی را در كامپیوترهایی كه مشترك هستند، ایجاد می‌كنند. می‌توانید با اضافه كردن یك متغیر در

HKEY-CURRENT-USER \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Policies \ System

تغییرات پیكربندی Disp Prp را متوقف كنید. به تناسب مورد، یك مقدار DWORD ایجاد كنید و دادهِ آن را برابر با یك قرار دهید. برگه‌های Themes ، Desktop ، ScreenSaver و Setting به ترتیب با مقادیری به نام NoThemesTab ، NoDispBackgroundPage ، NoDispScrSavPage و NoDispSettingsPage متوقف می‌شوند. مقدار NoDispAppearance هم برگهِ Themes و هم Appearance را متوقف می‌كند. مقدار NoDispCpl هم به طور كل، كادر Disp Prp را تعطیل می‌كند.


جلوگیری از تغییر Background
در IE وقتی روی تصویری راست كلیك كرده و گزینه‌ی Set as background را انتخاب می‌كنید، background تغییر می‌كند. برای جلوگیری از چنین كاری در كادر محاوره‌ای Run تایپ كنید Regedit و مسیر زیر را دنبال كنید:

HKEY-CURRENT-USER \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Policies \ ActiveDesktop

و یك مقدار DWORD به نام NoChangingWallpaper ایجاد كنید و مقدار آن را یك قرار دهید. توجه داشته باشید این تنظیم فقط برای ویندوز XP است و حتما باید یك عكس را به عنوان Background انتخاب كنید، نه گزینه‌ی None (ولا غیر)
نكته: نسخه‌ی پشتیبان از رجیستری یادتون نره !

اجرای برنامه از طریق كادر محاوره‌ای Run
برنامه‌هایی مثل Regedit و Msconfig را می‌توان از طریق كادر محاوره ای Run و بدون نوشتن مسیر آن‌ها اجرا كرد. اما برای اجرای سایر برنامه‌ها، به این شکل، باید یك كلید به رجیستری اضافه كنیم. مسیر زیر را دنبال كنید:
HKEY-LOCAL-MACHINE \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Policies \ App Paths

حالا یك كلید كه نام آن همان نام فایل اجرایی است، اضافه كنید. برای مثال Myprog.exe . مقدار آن‌را برابر آدرس كامل برنامه قرار دهید، در مثال ما C:\Program Files\Myprog\Myprog.exe . همچنین می‌بایست یك String Value ایجاد كنید كه آدرس آن فقط قسمتی از محل مورد نظر شماست كه در مثال ما این آدرس می‌باشد: C:\Program Files\MyProg
نكته: نسخه‌ی پشتیبان از رجیستری یادتون نره!

توقف Compression
ابزار DiskCleanup در پارتیشن‌های NTFS فایل‌های قدیمی را برای ایجاد فضای بیشتر فشرده می‌كند. امّــا محاسبه‌ی‌‌ ذخیره‌سازی و انجام عملیات فشرده‌سازی زمان زیادی طول می‌كشد و در بعضی موارد سیستم قفل می‌كند. اگر چنین اتفاقی می‌افتد و یا شما هم مثل من آدم صبوری نیستید، برای از كار انداختن Compression مسیر زیر را دنبال كنید:


HKEY-LOCAL-MACHINE \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Explorer \ VolumeCaches \ Compress Old Files

نكته: نسخه‌ی پشتیبان از رجیستری یادتون نره

 

 

 

 

5 كاربرد جالب با استفاده از كلید Alt

 

5 كاربرد جالب با استفاده از كلید Alt

۱ -  برای رسیدن به Propertis كافیست Alt را نگه داشته و روی فایل مورد نظرتان دابل كلیك كنید.

۲ - كلید Alt در هر پنجره ای با یك فشار منوهای پنجره را فعال می كند و با تركیب آن با هر كدام از حروف منوها كه زیر آن خط كشیده شده آن پنجره را باز می كند.

3- در مرورگر اینترنت تركیب Alt و End شما را به آخرین صفحه ای كه مشاهده كرده اید، خواهد برد.

4- در مرورگر اینترنت IE، تركیب Alt با یكی از دو كلید جهت راست و چپ، عمل Back و Forward را انجام می دهد.

5- با تركیب Alt و Tab، شما می توانید پنجره های فعال در ویندوز را جابجا كنید

  

روش نصب ویندوز xp بصورت خودکار به طوری که در حین نصب سوالی از کاربر نپرسد

حتی شماره سریال ویندوز !

     همانطوری که میدانید هنگامی که قصد نصب ویندوز را داشته باشید، در حین نصب لازم است سوالاتی پیرامون نام کامپیوتر ، نوع رزولوشن ، کلمه عبور Admin ، شماره سریال ویندوز و ... را پاسخ دهید. این مساله باعث میشود که شما دقایقی طولانی را کنار سیستم باشید تا نصب ویندوز به مراحل نهایی نزدیک شود. این مساله اگر لازم باشد روزانه تعداد زیادی ویندوز نصب نمایید بیشتر نمایان میشود. با استفاده از ابزاری که در سی دی ویندوز xp در فولدر support قرار داده شده ، آن هم در یک فایل Cab !!! براحتی نسبت به نصب خودکار ویندوز اقدام نمایید.

حال روش کار:

1- در سی دی ویندوز
xp به مسیر زیر مراجعه نمایید :

Support\tools\

2- فایل deploy.cab را بر روی یکی از درایوهای هارد کپی نمایید. سپس آنرا باز کرده (از طریق برنامه zip magic یا winzip یا در خود ویندوز xp اگر بر روی فایل کلیک کنید باز میشود ) و فایل setupmgr.exe را از درون این فایل cab کپی کرده و درون یک درایو از هارد کپی کنید.
3- بر روی
setupmgr.exe کلیک کنید. پنجره ای باز میشود. آنرا next کنید. سپس گزینه زیر را انتخاب کرده و next کنید :

Create a new answer file

4- مطمئن شوید که گزینه  installation windows unattended علامت زده شده باشد سپس next کنید.
5- در این صفحه نوع ویندوز خود را انتخاب نمایید در اینجا ویندوز
xp پروفشیونال را انتخاب میکنیم. سپس next میکنیم.


6- گزینه
Fully automated را علامت بزنید و next کنید.

7- در اینجا صفحه Distribution Folder نمایش داده میشود. در این صفحه به شما اجازه داده میشود که تعیین نمایید که آیا ویزارد یک پوشه توزیعی را بر روی کامپیوترتان بسازد یا پوشه توزیعی را بر روی درایو شبکه ای که شامل سورس فایلهای ویندوز میباشد ایجاد نماید.

نکته ! ساخت یک پوشه توزیعی نه تنها به شما اجازه نصب ویندوز بدون استفاده از
cd را میدهد بلکه اجازه افزودن فایلهای اضافی (همانند درایورهای قطعات) برای انجام یک نصب سفارشی را میدهد. اگر قصد انجام نصب خودکار را به دفعات زیاد دارید و درایور یا پوشه مناسب را در اختیار دارید میتوانید از این گزینه استفاده کنید.

ما در این آموزش گزینه زیر را انتخاب کرده سپس
next میکنیم :

No, this answer file will be used to install from a CD

8- در این صفحه گزینه مربوط به I Accept … را علامت زده و next میکنیم.

9- حال شما صفحه ای را مشاهده میکنید که با کمی دقت متوجه میشوید گزینه هایی درون این صفحه وجود دارند که شما در حین نصب ویندوز با آن برخورد میکنید. شروع به تکمیل گزینه ها به دلخواه خود کنید.

10- بعد از اتمام کار گزینه finish را بفشارید. در این قسمت مسیری برای ذخیره تنظیماتی که انجام داده اید در قالب یک فایل پرسیده میشود. شما میبایستی نام فایل را که به صورت UNATTEND.TXT انتخاب شده به WINNT.SIF تغییر دهید و یک نسخه بر روی یک فلاپی ذخیره نمایید.

11- از منوی FILE گزینه EXIT را انتخاب نمایید.

12- اکنون شما فایل اصلی را ساخته اید. فایل برای انجام عملیات نصب آماده میباشد اما ممکن است قبل از شروع عملیات مایل باشید که نگاهی به محتویات فایل بیندازید. (ممکن است بخواهید

پارامترهای اضافه تری را نیز به فایل بیفزایید. در صورت امکان با بخش HELP برنامه SETUP MANAGER مشورتهای لازم را انجام دهید.) برای این کار فایل ساخته شده را در برنامه NOTEPAD باز نمایید. شما میتوانید خطوط دیگری را نیز برحسب نیاز برای فعالیتهای دیگر مثل تعیین پارتیشن نصب دیسک سخت یا تبدیل سیستم فایل به NTFS معین نمایید. جزئیات مربوط به چگونگی انجام این کارها را میتوانید در داخل فایلهای کمکی موجود در داخل Deploy.CAB مشاهده نمایید. اگر در داخل فایل هرگونه تغییری را اعمال کردید ، فایل را ذخیره کرده و آنرا ببندید

13- فایل را بر روی فلاپی دیسک کپی نماید. سپس کامپیوتر را از طریق سی دی راه اندازی کرده و فلاپی را در داخل درایو فلاپی قرار دهید. ویندوز به صورت خودکار تنظیمات معین شده را مورد استفاده قرار میدهد.

ند نكته كاربردی و مهم

 

چند نكته كاربردی و مهم

 

فعال کردن فکس در ویندوز XP :

    اگر شما هم در خانه یا محل کارتان دستگاه فکس ندارید ناراحت نباشید چون مایکروسافت لطف کرده و مشکل رو حل کرده ! مایکروسافت امکان ارسال و دریافت فکس رو در حالت پیش فرض ویندوز غیر فعال قرار داده که ما الان می خواهیم با هم این امکان را فعال کنیم پس با من همراه باشید:

- ابتدا از منوی Start وارد Control Panel شوید وقتی Control Panel باز شد به قسمت Printers & Faxes وارد شوید.

- در قسمت چپ بالای صفحه دو گزینه مشاهده می کنید : یکی Add a Printer و دومی Set Up faxing شما گزینه دوم را انتخاب کنید . پس از کلیک روی آن صفحه باید مدت بسیار کمی منتظر بمانید . سپس صفحه ای به نام Configuring Components باز می شود . ( دقت داشته باشید باید سی دی ویندوز در سی دی رام باشد در غیر این صورت ویندوز از شما می خواهد که سی دی را در سی دی رام قرار دهید و سپس گزینه OK را بزنید ) ویندوز به صورت اتوماتیک شروع به کپی کردن فایل های مربوط به فکس می کند .... حالا دیگر شما یک فکس بر روی کامپیوتر خود دارید که بوسیله آن می توانید به هر کجای دنیا فکس ارسال کنید .


چگونه اطلاعات راجع به كامپیوترتان را ببینید؟

    گاهی اوقات اتفاق می افتد كه شما به دلایل مختلفی نیاز به دانستن اطلاعاتی راجع به سیستمتان دارید.  در این مواقع داشتن یك مرجع كامل كه براحتی قابل دسترسی باشد موهبت است. ما روشی برای دسترسی به این منبع را به شما ارائه می دهیم . كافی است گزینه Run از منوی start را اجرا كرده و در قسمت Open عبارت Msinfo32 را وارد كنید . پنجره ای در برابرتان ظاهر می شود كه شامل بخشهای مختلفی است و اطلاعات كاملی از خلاصه سیستم شما از قبیل نوع پردازنده و میزان حافظه و ... تا اطلاعات كاملی درباره هر كدام از پورتهای سریال موازی و ده ها مطلب دیگر.

 

نحوه عكس گرفتن با Media Player

     شاید تا بحال با نرم افزارهای دیگری این كار را انجام می دادید ولی در حقیقت با خود MediaPlayer ویندوز نیز می توان عكس گرفت. برای این كار كافیست در حین پخش فیلم كلیدهای Ctrl +I را بزنید. پنجره ذخیره تصویر باز می شود.حالا می توانید تصویر گرفته شده را ذخیره كنید.

 

چگونه فلاپی هایی را که فرمت نمی شوند را دوباره بازسازی کنیم ؟

    پس از خواندن این مطلب دیگر هرگز فلاپی های معیوب خود را دور نمی اندازید و اطمینان داشته باشید که صد در صد نتیجه خواهید گرفت ! فلاپی دیسک یکی از رسانه های ذخیره سازی اطلاعات می باشند که همه ما استفاده های زیادی از آن می کنیم ولی از جمله معایب آن به جز حجم پایین آن آسیب پذیری شدید فلاپی دیسک می باشد .به طوری که یک فلاپی دیسک ممکن است پس از چند بار استفاده دیگر قابل فرمت شدن نباشد . حال چاره چیست ? و چگونه می توان فلاپی دیسک را مجددا باز سازی کرد ؟ ما راهی برای حل این مشکل یافته ایم و به خوبی هم نتیجه گرفته ایم. تنها عیب آن اینست که شما به سیستم عامل لینوکس نیاز دارید . در کل توصیه میشود کمی از وقت خود را جهت یادگیری آن اختصاص دهید . در سیستم عامل لینوکس در قسمت Floppy Formater آن شما می توانید فلاپی هایی را که حتی در سیستم عامل ویندوز فرمت نمی شوند را به سادگی فرمت نمایید . به همین راحتی ! این نکته تکنیکی ساده وآسان راهی قابل اطمینان برای باز سازی و تعمیر فلاپی دیسک و در نهایت کاهش هزینه هاست.

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:47
کامپیوتر و اینترنت
غییر مسیر فایلهای نصب ویندوز

 

تغییر مسیر فایلهای نصب ویندوز

    اگر پس از نصب ویندوز، بخواهید تغییری در آن ایجاد كنید و قسمتی را اضافه كنید نیاز به فایلهای ویندوز (معمولا cd  آن) خواهید داشت به طور پیش فرض ویندوز به سراغ مسیری می رود كه بار اول از آنجا نصب شده است. برای خودكار شدن این كار می توانید cd  ویندوز را روی هارد كپی كنید و مسیر پیش فرض ویندوز را عوض كنید.

     برای این كار پس از اجرلاث  Regedit به مسیر زیر بروید.

HKEY-LOCAL-MACHINE | Software | Microsoft | Windows | Current version | Setup

و مسیر موجود را به مسیر مورد نظر تغییر دهید.

چند كلید میانبر مفید در ویندوز XP

چند كلید میانبر مفید در ویندوز XP

    در اكثر صفحه كلیدهای جدید علاوه بر كلیدهای استاندارد، كلیدی با شكل آرم ویندوز (پرچم) تعبیه شده است. این كلید معمولا در كنار كلید Ctrl قرار دارد. تركیبی از این كلید با كلیدهای دیگر در ویندوز XP میانبرهای راحتی را جهت انجام عملیات مختلف برای شما فراهم می آورد كه بعضی از آنها به شرح زیر است:

فشار دادن كلید ویندوز با یكی از كلیدهای زیر

توضیح

كلید ویندوز + L

قفل كردن ویندوز

كلید ویندوز + Pause/Break

فعال سازی System Properties

كلید ویندوز  + F

باز كردن پنجره جستجو

كلید ویندوز + E

باز كردن پنجره My Computer

كلید ویندوز + R

باز كردن پنجره Run

كلید ویندز + U

دسترسی به Utility Manager

كلید ویندوز + D

نمایش Desktop و پنهان كردن تمامی پنجره ها و بلعكس

نحوه حذف کردن فایلهای غیر قابل حذف!

 

نحوه حذف کردن فایلهای غیر قابل حذف

    این اتفاق حتماً تابحال برای شما پیش آمده است... قصد دارید فایل و یا پوشه ای را حذف کنید ولی با خطای زیر مواجه میشوید :

! Cannot remove folder temp It is being used by another person or program

    اگر شما مطمئن هستید که بر خلاف ادعای این پنجره فایل و یا پوشه مورد نظر شما در حال استفاده نیست میتوانید در اینگونه مواقع برای رهایی از این مشکل بجای راه اندازی مجدد سیستم از روش زیر استفاده کنید:

1-  تمام برنامه های باز خود را ببندید
2-  Command Prompt را باز کنید
3- Task Manager را با Right-Click کردن بر روی Taskbar و انتخاب گزینه Task Manager و یا فشردن ترکیب Ctrl-Shift-Esc باز کنید.
4-  به برگه Processes بروید، Explorer.exe  را انتخاب کنید و دکمه End Process را بزنید .
5-  بدون اینکه Task Manager را ببندید به پنجره Command Prompt بروید
6-  در خط فرمان فایل مورد نظرتان را با دستور Del حذف کنید
7-  دوباره به Task Manager رجوع کنید در برگه Applications دکمه New Task را بزنید و Explorer.exe را اجرا کنید .

منبع: شبكه فن آوری اطلاعات

 

2 نوشته شده در  سه شنبه هشتم شهریور 1384ساعت 3:22  توسط محمود شمس  |  GetBC(100);3 نظر

چگونگی درج عكس و آپلود فایل در وبلاگ

 

 چگونگی درج عكس و آپلود فایل در وبلاگ

    خیلی مواقع شده که دوست داریم عکسی را به دلخواه از روی هارد کامپیوترمان به وبلاگ شخصی خود انتقال دهیم . برای این کار لازم است فضایی را برای نگهداری عکسها و فایلهای مورد نظر داشته باشیم تا آنها را از روی هارد کامپیوتر به آن فضا انتقال داده و در روی اینترنت مورد استفاده قرار گیرد و به همین نقل انتقال فایل از کامپیوتر به اینترنت آپلود گفته می شود .

    اما این فضا را چگونه باید تهیه کرد ؟ اگر شما می خواهید فضایی مطمئن داشته باشید بهترین راه این است که به تنهایی یا به اتفاق چند دوست که در امر وبلاگ نویسی فعالیت دارند یک فضای ارزان قیمت تهیه کنید و عکسها و فایلهای خود را بر روی آن فضا آپلود نمایید ولی شاید بنا به دلایلی با این نظر موافق نباشید و دوست داشته باشید از فضایی رایگان استفاده کنید اما قبل از معرفی فضای رایگان این نکته را یادآور شوم که فضاهای (هاست) رایگان چون در قبال آپلود فایلهایتان از شما پولی دریافت نمی کنند پس مسئولیت عکسها و فایلهای شما را نمی پذیرند و مانند سایت free-host پس از مدتی بسته می شوند و کاربر بیچاره مجددا باید در فکر جایی مناسب برای آپلود عکسهایش باشد و عکسهایی را هم که قبلا آپلود کرده بود از بین می رود اما با این توصیف باز هم اکثر وبلاگ نویسان از فضاهای رایگان استفاده می کنند .

اما من برای شما فضایی بسیار آشنا را در نظر گرفتم . فضایی که اکثر وبلاگ نویسها روی این هاست فایلهای خودشان را آپلود می کنند و خوب جواب پس داده البته بعضی مواقع دچار مشکلات کوچکی می شود اما هنوز هم بهترین هاسته موجوده . پس برای یاد گیری من هاست http://www.sharemation.com را برای شما پیشنهاد می کنم که به شما فضای مجانی ارائه می دهد . 


برای ثبت نام در سایت sharemation ابتدا به آدرس http://www.sharemation.com  مراجعه می کنیم در این آدرس صفحه ای باز می شود . فقط کافیست برای ورود به سایت کلید Enter را بزنید تا صفحه اصلی سایت برای شما باز شود و یا می توانید روی گزینه  Enter sharemation here کلیک نمایید تا صفحه اصلی باز شود. برای ورود به سایت احتیاج به User Name و Password دارید . مانند پرشین بلاگ شما باید در این سایت ثبت نام نمایید تا User Name و Password به شما تعلق گیرد. برای ثبت نام گزینه Create new accoount را کلیک می نماییم .

اولین گزینه در صفحه ثبت نام  User Name شماست که بهتر است همان نام وبلاگتان باشد و یا هر نامی که دوست دارید می توانید به عنوان User Name انتخاب کنید .گزینه دوم یعنی display name میتواند نام شما باشد و یا هر اسمی را به دلخواه میتوانید در آن قرار دهید در قسمت سوم هم می توانید ایمیل خود را وارد نمایید . بخش بعدی متعلق به پسوورد است همانطور که در تصویر می بینید دو بار باید پسوورد خود را که می تواند ترکیبی از ارقام و حروف باشد را وارد می نمایید. بخش بعد مربوط به تنظیماتی از قبیل زبان و ساعت است که بصورت دلخواه می توانید تنظیم نمایید و ساعت را هم می توانید روی گزینه Asia/tehran قرار دهید و در آخر هم دکمه I Accept را کلیک می کنیم اگر مراحل ثبت نام را درست انجام داده بودید و یا اینکه User Name شما تکراری نبود به شما اعلام می کند که مشخصات برای ایمیل شما فرستاده شد .     

     User Name و Password شما به آدرس ایمیلتان فرستاده می شود شما باید وارد ایمیلتان شوید در آنجا یک لینک همراه با User Name و Password  برای شما فرستاده شده است شما حتما باید از طریق آن لینک برای اولین بار وارد سایت شوید تا بتوانید دفعات بعد به وسیله User Name و Password  تان وارد فضای مخصوص خود شوید شما از طریق لینک مورد نظر به فضایی که برای شما اختصاص داده شده است هدایت می شوید.

     وقتی از طریق لینک وارد سایت شدید صفحه ای باز می شود و شما برای آپلود عکسهای خود باید روی گزینه Upload  کلیک نمایید تا شما  به صفحه ویژه آپلود عکس و فایل هدایت شوید .

    هر تعداد عکس و یا فایلی را که می خواهید در این صفحه می توانید آپلود کنید.

پس از انتخاب کردن فایلهای مورد نظر به تعداد دلخواه برای آپلود عکسها بر روی اینترنت گزینه OK کلیک کنید تا تصاویر مورد نظر شما آپلود شود .

  پس از آپلود فایلها شما به صفحه اصلی باز گردید . فایل مورد نظر شما که حالا آپلود شده است از دید دیگران پنهان است و فقط شما با وارد کردن Password خود می توانید از آن استفاده کنید اما برای اینکه شما این عکس را برای همه کاربران فعال کنید بر روی آیكنی كه در جلو هر عكس و یا فایل بصورتی یك دست نمایش داده شده است، كلیك كنید. پس از كلیك شما به صفحه ای هدایت می شوید در این صفحه تگ مورد نظر را باید علامت گذاری کنید تا این عکس قابل رویت برای همگان باشد و سپس گزینه Apply Now را کلیک نمایید تا فعالیت انجام شده ثبت گردد.

    اما برای اینکه آدرس عکس یا فایل را بیابید روی نام فایل کلیک نمایید تا شما به صفحه ای که عکس یا فایل آپلود شده بروید .ابتدا آدرس سایت sharemation و سپس UserName انتخابی شما خواهد بود و بعد از آن هم نام فایل شما خواهد بود. آدرس تمامی فایلهای آپلود شده بدین صورت خواهد بود .

نحوه حذف کردن فایلهای غیر قابل حذف!

 

نحوه حذف کردن فایلهای غیر قابل حذف

    این اتفاق حتماً تابحال برای شما پیش آمده است... قصد دارید فایل و یا پوشه ای را حذف کنید ولی با خطای زیر مواجه میشوید :

! Cannot remove folder temp It is being used by another person or program

    اگر شما مطمئن هستید که بر خلاف ادعای این پنجره فایل و یا پوشه مورد نظر شما در حال استفاده نیست میتوانید در اینگونه مواقع برای رهایی از این مشکل بجای راه اندازی مجدد سیستم از روش زیر استفاده کنید:

1-  تمام برنامه های باز خود را ببندید
2-  Command Prompt را باز کنید
3- Task Manager را با Right-Click کردن بر روی Taskbar و انتخاب گزینه Task Manager و یا فشردن ترکیب Ctrl-Shift-Esc باز کنید.
4-  به برگه Processes بروید، Explorer.exe  را انتخاب کنید و دکمه End Process را بزنید .
5-  بدون اینکه Task Manager را ببندید به پنجره Command Prompt بروید
6-  در خط فرمان فایل مورد نظرتان را با دستور Del حذف کنید
7-  دوباره به Task Manager رجوع کنید در برگه Applications دکمه New Task را بزنید و Explorer.exe را اجرا کنید .

منبع: شبكه فن آوری اطلاعات

 

 

چگونگی درج عكس و آپلود فایل در وبلاگ

 

 چگونگی درج عكس و آپلود فایل در وبلاگ

    خیلی مواقع شده که دوست داریم عکسی را به دلخواه از روی هارد کامپیوترمان به وبلاگ شخصی خود انتقال دهیم . برای این کار لازم است فضایی را برای نگهداری عکسها و فایلهای مورد نظر داشته باشیم تا آنها را از روی هارد کامپیوتر به آن فضا انتقال داده و در روی اینترنت مورد استفاده قرار گیرد و به همین نقل انتقال فایل از کامپیوتر به اینترنت آپلود گفته می شود .

    اما این فضا را چگونه باید تهیه کرد ؟ اگر شما می خواهید فضایی مطمئن داشته باشید بهترین راه این است که به تنهایی یا به اتفاق چند دوست که در امر وبلاگ نویسی فعالیت دارند یک فضای ارزان قیمت تهیه کنید و عکسها و فایلهای خود را بر روی آن فضا آپلود نمایید ولی شاید بنا به دلایلی با این نظر موافق نباشید و دوست داشته باشید از فضایی رایگان استفاده کنید اما قبل از معرفی فضای رایگان این نکته را یادآور شوم که فضاهای (هاست) رایگان چون در قبال آپلود فایلهایتان از شما پولی دریافت نمی کنند پس مسئولیت عکسها و فایلهای شما را نمی پذیرند و مانند سایت free-host پس از مدتی بسته می شوند و کاربر بیچاره مجددا باید در فکر جایی مناسب برای آپلود عکسهایش باشد و عکسهایی را هم که قبلا آپلود کرده بود از بین می رود اما با این توصیف باز هم اکثر وبلاگ نویسان از فضاهای رایگان استفاده می کنند .

اما من برای شما فضایی بسیار آشنا را در نظر گرفتم . فضایی که اکثر وبلاگ نویسها روی این هاست فایلهای خودشان را آپلود می کنند و خوب جواب پس داده البته بعضی مواقع دچار مشکلات کوچکی می شود اما هنوز هم بهترین هاسته موجوده . پس برای یاد گیری من هاست http://www.sharemation.com را برای شما پیشنهاد می کنم که به شما فضای مجانی ارائه می دهد . 


برای ثبت نام در سایت sharemation ابتدا به آدرس http://www.sharemation.com  مراجعه می کنیم در این آدرس صفحه ای باز می شود . فقط کافیست برای ورود به سایت کلید Enter را بزنید تا صفحه اصلی سایت برای شما باز شود و یا می توانید روی گزینه  Enter sharemation here کلیک نمایید تا صفحه اصلی باز شود. برای ورود به سایت احتیاج به User Name و Password دارید . مانند پرشین بلاگ شما باید در این سایت ثبت نام نمایید تا User Name و Password به شما تعلق گیرد. برای ثبت نام گزینه Create new accoount را کلیک می نماییم .

اولین گزینه در صفحه ثبت نام  User Name شماست که بهتر است همان نام وبلاگتان باشد و یا هر نامی که دوست دارید می توانید به عنوان User Name انتخاب کنید .گزینه دوم یعنی display name میتواند نام شما باشد و یا هر اسمی را به دلخواه میتوانید در آن قرار دهید در قسمت سوم هم می توانید ایمیل خود را وارد نمایید . بخش بعدی متعلق به پسوورد است همانطور که در تصویر می بینید دو بار باید پسوورد خود را که می تواند ترکیبی از ارقام و حروف باشد را وارد می نمایید. بخش بعد مربوط به تنظیماتی از قبیل زبان و ساعت است که بصورت دلخواه می توانید تنظیم نمایید و ساعت را هم می توانید روی گزینه Asia/tehran قرار دهید و در آخر هم دکمه I Accept را کلیک می کنیم اگر مراحل ثبت نام را درست انجام داده بودید و یا اینکه User Name شما تکراری نبود به شما اعلام می کند که مشخصات برای ایمیل شما فرستاده شد .     

     User Name و Password شما به آدرس ایمیلتان فرستاده می شود شما باید وارد ایمیلتان شوید در آنجا یک لینک همراه با User Name و Password  برای شما فرستاده شده است شما حتما باید از طریق آن لینک برای اولین بار وارد سایت شوید تا بتوانید دفعات بعد به وسیله User Name و Password  تان وارد فضای مخصوص خود شوید شما از طریق لینک مورد نظر به فضایی که برای شما اختصاص داده شده است هدایت می شوید.

     وقتی از طریق لینک وارد سایت شدید صفحه ای باز می شود و شما برای آپلود عکسهای خود باید روی گزینه Upload  کلیک نمایید تا شما  به صفحه ویژه آپلود عکس و فایل هدایت شوید .

    هر تعداد عکس و یا فایلی را که می خواهید در این صفحه می توانید آپلود کنید.

پس از انتخاب کردن فایلهای مورد نظر به تعداد دلخواه برای آپلود عکسها بر روی اینترنت گزینه OK کلیک کنید تا تصاویر مورد نظر شما آپلود شود .

  پس از آپلود فایلها شما به صفحه اصلی باز گردید . فایل مورد نظر شما که حالا آپلود شده است از دید دیگران پنهان است و فقط شما با وارد کردن Password خود می توانید از آن استفاده کنید اما برای اینکه شما این عکس را برای همه کاربران فعال کنید بر روی آیكنی كه در جلو هر عكس و یا فایل بصورتی یك دست نمایش داده شده است، كلیك كنید. پس از كلیك شما به صفحه ای هدایت می شوید در این صفحه تگ مورد نظر را باید علامت گذاری کنید تا این عکس قابل رویت برای همگان باشد و سپس گزینه Apply Now را کلیک نمایید تا فعالیت انجام شده ثبت گردد.

    اما برای اینکه آدرس عکس یا فایل را بیابید روی نام فایل کلیک نمایید تا شما به صفحه ای که عکس یا فایل آپلود شده بروید .ابتدا آدرس سایت sharemation و سپس UserName انتخابی شما خواهد بود و بعد از آن هم نام فایل شما خواهد بود. آدرس تمامی فایلهای آپلود شده بدین صورت خواهد بود .


چهارشنبه 19/3/1389 - 11:44
دعا و زیارت

 

fehrest page

back page

 

373- احوال مقدس ماءبان خشك

مقدس هاى خشك ، سر سفره خدا بخیلى مى كنند (369)


374- خواب و خورت ز مرتبه خویش دور كرد!

یكى از اسماء و صفات الهى این است كه هو یطعم و لایطعم (370) سعى كن كه مظهر این مقام باشى تا تشبه به حق جل و على پیدا كنى كه لذت احتماء و این حال به مراتب از لذت اكل و شرب حیوانى برتر و بالاتر است !

اگر لذت ترك لذت بدانى
دگر لذت نفس لذت نخوانى
از شكم پروران سرمشق مگیر! بلكه ذرهم یاءكلوا و یتمتعوا ویلههم الامل فسوف یعلمون (371) و چون كمتر خورى كمتر خوابى و متخلق به این خلق الهى گردى كه لا تاءخذه سنة و لا نوم (372) و به ملائكه تشبه پیدا كنى كه طعامهم التسبیح و شرابهم التقدیس چنانكه از اهل بیت عصمت ماءثور است و ملائكه گفتند: نحن نسبح بحمدك و نقدس لك . (373) و تعبیر از تسبیح به طعام و تقدیس به شراب براى این است تسبیح تنزیه ذات است و تقدیس تنزیه صفات كه اول با طعام و ثانى با شراب مناسب است ، دقت كن تا این لطیفه را دریابى ! (374)


375- نیت هر كس مهم است ؟

بعضى از مشایخ ما فرموده اند: هر گاه انسان نیت كسى كرده است به حكم اتحاد مدرك با مدرك انا این شخص انا همان كس است و چون توجهش را بدان كس تمركز كند یتمثل له بشرا سویا. (375)


376- یا الله اغثنى

در تفسیر ابوالفتوح رازى است كه حضرت امام صادق را پرسیدند: از مهم ترین نام اسم اعظم ؟ حضرت فرمود: در این حوض سرد رو! در آن آب رفت و هر چه خواست بیرون آید فرمود منعش كردند تا گفت : یا الله اغثنى ! فرمود: این اسم اعظم است . پس اسم اعظم به حالت خود انسان است . (376)


377- دنیا روزنه آخرت

بینایان ، اینجاهایى را روازن آن سویى مى بینند، و نابینایان آن سویى را در قوالب اینجایى ها در آورند. (377)


378- شگفت ندیدن است نه دیدن !

اصل و بنابر این است كه دیده دل ملكوت را ببیند، چنان كه دیده سر ملك را. در دیدن شگفت نیست ، شگفت در ندیدن است ! كه بصر و بصیرت را باید درمان كرد. (378)


379- احوال پختگان

هر چه پخته تر شوى ، از خامان نپخته تر شنوى ! (379)


380- جوهر انسانى

ابو على احمد بن مسكویه گوید: جوهر انسانى را فعل خاصى است كه هیچ موجودى با وى در آن شركت ندارد، و او اشرف موجودات عالم است ، پس اگر افعال خاص او به او از او صادر نشود، به مثل چنان است كه فعل فرس به كمال از او صادر نوشد، و كمال اسب این است كه سوارى خوبى براى انسان باشد و چون از این فعل و كمال سقوط كند، همسر حمار گردد، بر وى پالان نهند و او را بار كشند. و با سیف كه او را فعل خاص است كه كمال او در آن است ، و چون شمشیر از كمالش بیفتد نعل چارپا گردد. بارى ! شمشیر پولادین تا به كمالش است لایق دست دلاوران است ، داراى غلافى گرانقدر است ، بر كمر یك سلحشور جنگ آور بسته است و چه قدر و قیمت دارد، حالا اگر این شمشیر از كمال خود ساقط شود، او را موریانه خورد و زنگ زد و فاسد شد، پاره فلزى است كه به كنارى انداخته مى شود تا در دست یك آهنگر عادى مى افتد و نعل چارپایى مى شود، ببین از كجا به كجا رسیده است ، لقد خلقنا الانسان فى اءحسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین . (380) (381)


381- شناخت خدا

على (ع ) فرمود: من عرف نفسه عرف ربه ؛ هر كه خود را شناخت خدا را شناسد. یعنى هر كه خود را شناخت كه از نطفه پست و ناچیز وجودى یافته به این جمال و كمال جسمانى و روحانى كه عالم عقلى است مطابق با عالم عینى البته خداى خود را خواهد شناخت ؛ زیرا مى داند كه جز ذات عالم قادر حكیم واهب الصور این وجود را از نطفه به این كمال نرسانیده است پس در اثر فكر و توجه به نفس ناطقه مجرد خود خدا را به اوصاف جمال و جلال و كل الحسن و الكمال خواهد شناخت و باز فرمود: هر كه خود را شناخت خدا را شناسد و چون خدا را شناخت به معرفت كل الوجود و حقیقة الكل نائل گردیده و بالنتیجه بهر علم و معرفت راه یافته است . (382)


382- دركات و درجات انسانى

درجات اشاره به صعود انسان دارد، انسان كه بالا مى رود درجات را مى پیماید. دركات در مقابل درجات است كه به سقوط و هبوط انسان اشاره دارد، انسان كه پایین مى آید دركات را طى مى كند، لذا جهنم را دركات است . خداوند سبحان ، انسان را كه در قرآن بالا مى برد درجات تعبیر مى كند والذین اوتوا العلم درجات (383) هم درجات عندالله (384) و اولئك لهم الدرجات العلى (385) و فرمود: ان المنافقین فى الدرك الاسفل من النار (386) (387)


383- بنگر كه در مزرعه خویش چه كاشته اى ؟!

هر كسى سفره خود و مهمان سفره خود است . و بعبارة اءخرى : هر كسى زارع و مزرعه خودش است و نیات و علوم و اعمالش بذرهایش ، بنگر تا در مزرعه خویش چه كاشته اى كه على التحقیق علم و عالم و معلوم و عمل و عامل و معمول اتحاد وجودى دارند و آن تویى . در قول حضرت رسول الله (ص ): الدنیا مزرعة الاخرة و در كلام جناب وصى (ع ) به حارث همدانى : انت مع من احببت و نظایر اینگونه احادیث صادر از اهل بیت عصمت و وحى دقت كن ! (388)


384- تا به جایى رسى كه یكى از جهان و جهانیان بینى !

بالاخره همه چیز را از او مى گیرند حتى تواى تو را، و مى رسى به جایى كه مى یابى اوست و بس . ان كل من فى السموات و الارض الا آتى الرحمن عبدا لقد اءحصیهم وعدهم عدا و كلهم آتیه یوم القیمة فردا (389)

هر چیز كه دیدم همه بگذاشتنى بود
جز یاد تو اى دوست كه آن داشتنى بود (390)


385- دستور ادب آموز الهى

رسول الله (ص ) فرموده است : ان هذا القرآن ماءدبة الله فتعلموا مادبته ما استطعتم و ان اصفر البیوت لبیت اصفر من كتاب الله . (391) یعنى قرآن دستور ادب آموز خداوند است ، از این دستور به اندازه توانایى خود فرا بگیرید، و هر آینه تهى ترین خانه ها، آن خانه اى است كه از كتاب خدا تهى باشد.


386- غافل از نور مباش !

حضرت رسول (ص ) فرمود: اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و فى سمعى نورا و فى بصرى نورا چون این نور حاصل شود خوشا به حالت عزیزم ! جد و جهد نما تا كاملى را بیابى و او تو را به راه اندازد و از حضیض نقصان به اوج كمال رساند، این بیت را هم از این كمترین بشنو:

تحفه جان را چو سازى عقر راه قرب دوست
دوست را یابى به انواع عطایا و تحف (392)


387- عیدى علامه طباطبایى

شب جمعه هفتم ماه شعبان 1387 ه ق در محضر مبارك جناب استاد علامه طباطبایى صاحب المیزان تشرف حاصل كرده ام ، عرض نمودم : حضرت آقا! امشب شب جمعه و شب عید است ، لطفى بفرمایید! فرمودند: سوره مباركه ص و القرآن ذى الذكر را در نمازهاى وتیره بعد از حمد بخوانید كه در حدیث است سوره ص از ساق عرش نازل شده است . (393)


388- غافل از نور مباش !

حضرت رسول (ص ) فرمود: اللهم اجعل لى فى قلبى نورا و فى سمعى نورا و فى بصرى نورا چون این نور حاصل شود خوشا به حالت . عزیزم ! جد و جهد نما تا كاملى را بیابى و او تو را به راه اندازد و از حضیض نقصان به اوج كمال رساند، این بیت را هم از این كمترین بشنو:

تحفه جان را چو سازى عقر راه قرب دوست
دوست را یابى به انواع عطایا و تحف (394)

389- نسبت دنیا به آخرت

نسبت دنیا به آخرت ، نسبت نقص به كمال است ، صدرالمتاءلهین در آخر اصل یازدهم فصل اول باب یازدهم نفس اسفار گوید: نسبة الدنیا الى الاخرى نسبة النقص الى الكمال و نسبة الطفل الى البالغ و لهذا یحتاج فى هذا الوجود كالاطفال لضعفهم و نقصهم الى مهد هو المكان و دایة هو الزمان (ج 4، ص 150) این كلام آخوند ترجمه گفتار خواجه در فصل چهارم آغاز و انجام است كه گوید: چون دنیا ناقص است به مثابه كودك ، و طفل را از دایه و گهواره گزیر نیست ، دایه او زمان است و گهواره او مكان . (395)


390- توشه اى به فراخور سفر باید!

اى مسافر ابدى ! توشه باید به فراخور سفر باشد. (396)


391- كه یكى خست و هیچ نیست جز او!

احد آن است كه جزء ندارد، واحد آن كه شریك ندارد. هر واحدى احد نیست مانند چیزهایى كه منحصر به فردند، چون عرش و كرسى و مثل جبرییل و میكاییل كه در یك جزء با دیگران شریك اند، مثل عرش به یك معنى كه با سایر اجسام در جسمیت ، و جبرییل با سایر ملایكه در جوهریت و تجرد. و خداوند در هیچ صفتى ذاتى با كسى شریك نیست . چون ذاتش ‍ مركب مى شود. و اگر گویى در وجود مشترك اند، گوییم كه هیهات با وجود او دیگران وجود ندارد! (397)


392- اگر كورى بینا گردد!

اگر كور یك مرتبه بینا شود، از تعجب مبهوت گردد، چنانكه شما اگر چیزى نادر دیدید، سبحان الله گویید، با این كه غیر نادر عجبش بیشتر است . (398)


393- تو خود حجاب خودى !

نفس انسانى مستعد قبول علم از جواهر عقول است و هیچ حجابى از جانب آنان نیست حجاب ، از قابل است . چون حجاب مرتفع شود و نفس ‍ به صفت تخلیه متصف شود، مقام تحلیه كه متحلى شدن به حقایق انوار ملكوتیه است براى او حتم است .

سعدى حجاب نیست تو آیینه پاك دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
و نفس انسانى چون به نیروى علم و نور حضور و مراقبت قوى شد، حواس ‍ وى را به مدركات خود مشغول نتوانند گردانید در حال بیدارى وى را افاضات علمى چنان حاصل شود كه دیگران را در خواب ؛ بلكه چون نفس ‍ قوى شود، رؤ یا كم گردد كه حسن بن على بن حسین بن شعبه حرانى رضوان الله تعالى علیه در كتاب شریف تحف العقول از حضرت رسول (ص ) روایت كرده است : قال (ص ) لا یحزن احدكم ان ترفع عنه الرؤ یا فانه اذا رسخ فى العلم رفعت عنه الرؤ یا . (ص 50، كلمه 124) و سرش این است كه حال در بیدارى مى بیند. (399)


394- صبر جزیل

ابان بن تغلب گوید كه : زنى دیدم پسرش مرد، برخاست چشمش را بست و او را پوشاند و گفت : جزع و گریه چه فایده دارد؟ آنچه را پدرت چشید تو هم چشیدى و مادرت بعد از تو خواهد چشید. بزرگ ترین راحت ها براى انسان خواب است و خواب ، برادر مرگ است ! چه فرق مى كند در رختخواب بخوابى یا جاى دیگر، اگر اهل بهشت باشى مرگ به حال تو ضرر ندارد و اگر اهل نازى ، زندگى به حال تو فایده ندارد، اگر مرگ بهترین چیزها نبود، خداوند پیغمبر خود را نمى میراند و ابلیس را زنده نمى گذاشت . (400)


395- میان ماه و رخ یار من مقابله بود!

چون مراة قلب را شطر شمس ملكوت داشته باشى و چهره جان را با عالم آله بدارى ، تا ماه دل با خورشید آسمان حقیقت در مقابله بود، تمام آن نور گردد و بدر شود، آنگاه به زمزمه و ترنم آبى كه :

ز اخترم نظر سعد در ره است كه دوش
میان ماه و رخ یار من مقابله بود!
همچنان كه رسول اكرم (ص ) قرآن را در شب قدر انزالا تلقى كرد و تدریجا و نجوما به تفصیل تنزیل شد، تو نیز به قدر خود از ملكوت عالم خواهى گرفت كه حصول استعداد همان و نزول حقایق همان ، چه هیچ كس در عالم محروم نیست ، چنانكه آحاد رعیت كه تاءسى به حضرتش داشتند چنین موهبتى را یافتند. (401)


396- زاهد تویى اى هارون !

هارون از شقیق بلخى پرسید: شقیق بن ابراهیم زاهد تویى ؟ گفت : شقیق بن ابراهیم منم ، ولى زاهد تویى . چون من دنیاى قلیل را ترك كردم و تو آخرت را پشت پا زدى . (402)


397- خلق رحم

رسول خدا (ص ) از خداى تعالى حكایت كرد كه فرمود: من الله هستم و من رحمانم ، رحم را خلق كردم و براى رحم اسمى از اسماء خویش را مشتق كردم ، هر كس كه صله رحم نماید. من نیز با او بپیوندم و هر كس قطع رحم كند، من نیز از او ببرم . بدان كه وصل رحم با شناخت مكانت و تفخیم قدر رحم است ؛ زیرا اگر رحم نباشد، تعین روح انسان از حقیقت كلیه ظهور نمى یابد و قطع رحم به پست شمردن آن و كم گذاشتن حق آن است . سپس این كه طبیعت نیز رحمى همانند رحم زن است و رحم اسم حقیقت طبیعت است ، پس رحم از رحمان مشتق شده و بدون شك حدیث یاد شده و معناى وصل و فصل بر آن صادق است . (403)


398- شهادت فاطمه در اذان

اكنون كه فهمیدى بقیه نبوت و عقیله رسالت و ودیعه مصطفى و زوجه ولى الله و كلمه تامه الهى ، فاطمه (س ) حائز مقام عصمت است ، پس مانعى ندارد كه در فصول اذان و اقامه به عصمت آن حضرت شهادت دهید و مثلا چنین بگویید: اءشهد اءن فاطمة بنت رسول الله عصمة الله الكبرى ؛ یعنى شهادت مى دهم كه فاطمه دختر رسول خدا عصمت كبراى خدا است . (404)


399- شناخت فاطمه زهرا همانند درك شب قدر

رسول خدا (ص ) فرمود: هر كس فاطمه را آنگونه كه حق فاطمه است بشناسد، شب قدر را ادراك كرده است و علت نامگذارى آن حضرت به فاطمه آن است كه خلایق از كنه معرفت وى بریده شدند، (به كنه معرفت وى نمى رسند. (405)


400- علت نام گذارى فاطمه زهرا

ابى عبدالله (ع ) فرمود: انا انزلناه فى لیلة القدر لیلة ، فاطمه است و قدر، الله است ، پس آن كس كه فاطمه را آنگونه كه سزاست بشناسد، لیلة القدر را ادراك كرده است . علت نامگذارى وى به فاطمه آن است كه خلایق از معرفت فاطمه محروم و بریده شدند. رسول خدا (ص ) فرمود: او را فاطمه نامیدم ، زیرا خداى ، او را و آن كس را كه دوستش داشته باشد از آتش دور كرده است . (406)


401- نامحدود بودند ظرفیت آدمى

امیر المؤ منین على (ع ) فرمود: كل وعاء یضیق بما جعل فیه ، الا وعاء العلم فانه یتسع به ؛ یعنى هر ظرف به آنچه كه در او نهاده شد، گنجایش او تنگ مى شود، مگر ظرف علم كه گنجایش او بیشتر مى گردد. هر یك از ظرف هاى جسمانى را حد معینى است كه گنجایش آنها را تحدید مى كند، مثلا پیمانه ها و بركه ها و دریاچه ها و دریاها، هر یك را اندازه اى است كه بیش از آن اندازه آب را نمى پذیرند، به خلاف نفس ناطقه انسانى كه هر چه مظروف او كه آب حیات علوم و معارف است در او ریخته شود، سعه وجودى و ظرفیت ذاتى و گنجایش او بیشتر و براى فرا گرفتن حقایق بیشتر آماده تر مى شود. (407)


402- پندهاى برگزیده از صد دانه در یكدانه

ا- آن كه خود را نشناخت ، چگونه دیگرى را مى شناسد؟! ب - آن كه از صحیفه نفس خود آگاهى ندارد از كدام كتاب و رساله طرفى مى بندد؟! ج - آن كه گوهر ذات خود را تباه كرده است ، چه بهره اى از زندگى برده است ؟! د- آن كه خود را فراموش كرده است ، از یاد چه چیز خرسند است ؟! ه - آن كه مى پندارد كارى برتر از خود شناسى و خداشناسى است چیست ؟! و- آن كه در صقع ذات خود با تمثلات ملكى همدم و همسخن نباشد، باید با چه اشباح و خیالات همدهن باشد؟! ز- آن كه خود را براى همیشه درست نساخت پس به چه كارى پرداخت ؟! ح - آن كه از سیر انفسى به سیر آفاقى نرسیده است ، چه چشیده و چه دیده است ؟! ط- آن كه مى انگارد در عوالم امكان ، موجودى بزرگ تر از انسان است كدام است ؟! ى - آن كه تن آراست و روان آلاست ، به چه ارج و بهاست ؟! یا- آن كه معاش مادى را وسیله مقامات معنوى نگرد سخت در خطاست . یب - آن كه به هر آرمان است ، ارزش او همان است . یج - آن كه از مرگ مى ترسد، از خودش مى ترسد. ید- آن كه خداى را انكار دارد، منكر وجود خود است . یو- آن كه در خود فرو نرفته است ، و در بحار ملكوت سیر نكرده است و از دیار جبروت سر در نیاورده است ، دیگر سباحت و سیاحت را چه وزنى نهاده است ؟! یز- آن كه خود را جدولى از دریاى بیكران هستى نیافته است ، در تحصیل معارف و ارتقایش چه مى اندیشد؟! یح - آن كه خود را متسخر در تحت تدبیر متفرد به جبروت نمى یابد، در وحدت صنع صورت شگفتش چه مى گوید؟! یط- آن كه در وادى مقدس من كیستم ؟ قدم ننهاده است ، خروارى به خردلى ! ك - آن كه از اعتلاى فهم خطاب محمدى سرباز زده است ، خود را به مفت باخته است . كا- آن كه طبیعتش را بر عقلش حاكم گردانیده است ، در محكمه هر بخردى محكوم است . كب - آن كه در اطوار خلقتش نمى اندیشد، سوداى او سراسر زیان است كج - آن كه خود را زرع و زارع و مزرعه خود نداند، از سعادت جاودانى باز بماند. كد- آن كه غذا را مسانخ مغتذى نیابد، هرزه خوار مى گردد، و هرزه خوار هرزه گو و هرزه كار مى شود. كه - آن كه كشتزارش را وجین نكند از گیاه هرزه آزار بیند. كو- آن كه من عرف نفسه فقد عرفه ربه را درست فهم كند، جمیع مسائل اصیل فلسفى و مطالب قویم حكمت متعالى و حقایق متین عرفانى از آن استنباط تواند كرد؛ لذا معرفت نفس ار مفتاح خزاین ملكوت فرموده اند. پس برهان شرف این گوهر یگانه اعنى جوهر نفس ، همین ماءثور شریف من عرف بس است . لا- آن كه به سر سوره قدر كشف تام محمدى برسد، انسان را صاحب مقام فوق تجرد بشناسد؛ چه این كه قرآن مجید بیكران در لیله مباركه بنیه محمدیه ، از غایت فسحت قلب و نهایت شرح صدرش به انزال دفعى فرود آمده است . لب - آن كه در معرفت انسان و قرآن تو غل كند، قرآن را به صورت كتیبه انسان كامل شناسد، و نظام هستى را صورت عینیه او یابد. له - آن كه خطاب محمدى را درست فهم كند كه انسان ها براى اغتذاى از این سفره الهى دعوت شده اند، قدر و مرتبت خود را شناسد و در راه استكمالش پویا و جویا گردد. ن - آن كه در باطن و ظاهر خود تاءمل كند، بدین حقیقت مى رسد كه هیچ گاه باطن از ظاهر غافل نمى شود، حتى نائم در نوم خود و سكران در سكر خود، لذا به اصابت كمترین اءذى و الم بدان ها آگاه مى گردند؛ پس نفس را مظهر لا تاءخذه سنة و لا نوم مى یابد، و از اینجا زیادت بصیرت حاصل كند كه باطن عالم حیات و علم و آگاهى است هیچ گاه از ظاهر غافل نمى شود؛ اما ظاهر بر اثر اشتغال به غیرش از باطن غافل مى گردد. نا- آن كه در رشد خود دقت كند، مى بیند كه او را دو گونه غذا باید: غذایى كه مایه پرورش تن اوست ، و غذایى كه مایه پرورش روان اوست . و هر یك را دهانى خاص است : دهان آن دهان است ، و دهان این گوش . نه از غذاى تن روان پرورش مى یابد و فربه مى شود، و نه از غذاى روان تن . آب مظهر و ظل حیات و علم است ، و تن مرتبه نازله نفس و ظل آن است ؛ تن تشنه آب خواهد كه ظل حیات است و روان تشنه علم خواهد كه اصل آن است . امام ملك و ملكوت صادق آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم در تفسیر عام كریمه (فلینظر الانسان الى طعامه )، فرمود: علمه الذى یاءخذه عمن یاءخذه ؛ بنگر كه غذاى جسم و جان تو چگونه است ؟ و بدان كه غذا با همه اختلاف انواع و ضروب آن ، مظهر صفت بقاء و از سدنه اسم قیوم و با مغتذى مسانخ است ؛ و تغذى حب دوام ظهور اسم ظاهر و احكام آن است . عا- آن كه راه آه و سوز و گداز كه روح و ریحان و جنت نعیم اهل دل است ، و راز و نیاز كه قرة عین عارف است ، نباشد پس نشاط و شادى او در چیست ؟! عو- آن كه از خواب غفلت بیدار شده است از نامحرمان - اعنى از خفتگان و مردگان - دورى گزیند و حیات ابد آرزو كند، و چندان كه گرفتار به درد چشم در یافتن چشم پزشك برآید، او دو صد چندان در جستن زنده زنده كننده . در اصحاح هشتم انجیل متى آمده است كه : یكى از شاگردان حضرت مسیح علیه السلام بدو گفت : اى آقا! مرا بار ده كه نخست بروم پدرم را به خاك بسپارم ؛ بدو فرمود: پیرو من باش ، مردگان را بگذار مردگان به خاك بسپارند! و در شریعت خاتم صلى الله علیه و آله و سلم مردى انصارى از رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم پرسید: هر گاه جنازه و مجلس عالمى پیش آید كدام یك در نزد تو محبوب تر است تا حاضر شوم ؟ فرمود: اگر براى تجهیز و دفن جنازه كسى هست ، همانا كه حضور مجلس ‍ عالم برتر از حضور هزار جنازه است . عط- آن كه با یاد خدا همدم نیست آدم نیست ! فه - آن كه خود را دوست دارد، دیگر آفریده ها را دوست دارد كه همه براى او در كارند. فو- آن كه براى خدا یك چله كشیك نفس كشد، چشمه هاى دانش از دلش ‍ بر زبانش آشكار گردد. چنانكه خواجه عالم صلى الله علیه و آله و سلم فرموده است : من اءخلص لله اربعین صباحا ظهرت ینابیع الحكمة من قلبه على لسانه . فح - آن كه در گوهر نفس خود، ساعتى به فكرت بنشیند دریابد كه اگر خود او آن را به تباهى نكشاند، هیچ كس نتواند آن را تباه كند. و آنچه كه او را از تباهى باز مى دارد، دانش بایسته و كردار شایسته است كه دانش آب حیات ارواح است ، چنانكه آب مایه حیات اشباح است . صب - آن كه را درد نیست مرد نیست . ضر- آن كه در احوال والدین نسبت به اولاد تاءمل كند مى بیند آنچه كه از پدر و مادر در حق فرزند است رحمت است ، و پیش آمدن خشم بر وى بر اثر گستاخى فرزند و نافرمانى اوست . از این جا به معنى یا من سبقت رحمته غضبه پى برد، و خود را مظهر این اسم شریف بیند، و به اصیل بودن جنت و طارى بودن جهنم آگاه شود. صح - آن كه در قرآن و انسان تعقل كند، قرآن را سفره پر نعمت رحمت رحیمیه الهى ، و وقف خاص انسان یابد. هم آن را بى پایان یابد كه كتاب الله است قل كل یعمل على شاكلته ، و هم این را كه حد یقف براى او نبود؛ چنان سفره براى چنین كس گسترده است . قرآن : حروف آن اسرار، كلمات آن جوامع كلم ، آیات آن خزاین ، سوره هاى آن مداین حكم ، مدخل آن باب رحمت بسم الله الرحمن الرحیم ، وقف خاص مخلوق فى احسن تقویم ، واقف آن رحمن و موقوف علیه آن انسان است . و با توجه بدین كه علم و عمل انسان سازنده و جزاء، نفس عمل است و صورت هر انسان در آخرت ، نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیا است ، به سر گفتار قرآن و نبى و وصى رسد كه : یس و القرآن الحكیم ، انا مدینة الحكمة و هى الجنة و انت یا على ! بابها، اءن درجات الجنة على عدد آیات القرآن ، فاا كان یوم القیامة یقال لقارى ء القرآن اقراء وارق . قرآن ، حكیم است و آیات او حكمت است و حكمت ، بهشت است و درجات بهشت ، به عدد آیات قرآن اند و جانى كه حكمت اندوخته است شهر بهشت است و ولایت ، در این شهر آرى ! ولایت در بهشت است ، ولایت زبان قرآن است ، ولایت معیار و مكیال انسان سنج است ، و میزان تقویم و تقدیر ارزش انسان ها است . پس هر كس ‍ صحیفه وجود خود را مطالعه كند كه تا چه پایه قرآن است ، یعنى مدینه حكمت و شهر بهشت است . رساله قرآن و انسان ما را در این نكته علیا، رتبه والاست . صط- آن كه در ارتباط بى تكیف و بى قیاس خود با پروردگارش درست بیاندیشد، دریابد كه صلاة سبب مشاهده است و مشاهده محبوب قرة عین محب است . لذا رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: جعلت قرة عینى فى الصلاة ؛ زیرا كه صلاة مناجات بین حق تعالى و عبد اوست ، و چون صلاة مناجات است ذكر حق است ، و ذاكر حق هم نشین حق است و حق جلیس اوست ، و كسى كه جلیس ذاكر خود است او را مى بیند والا جلیس ‍ او نیست . لذا وصى علیه السلام فرمود: لم اءعبد ربا لم اءره پس صلاة مشاهده و رؤ یت است ، یعنى مشاهده عیانى روحانى و شهود روحى در مقام جمعى است ، و رؤ یت عینى در مظاهر فرقى است و به عبارت اخصر؛ مشاهده در مقام جمعى است ، و رؤ یت در مظاهر فرقى . پس اگر مصلى صاحب بصر و عرفان نباشد كه نداند حق تعالى براى هر چیز و از هر چیز متجلى است ، حق را نمى بیند. ق - آن كه در ارزش تكوینى انسان تعقل كند، او را مكیال هر چیز و میزان قدر و قیمت آن داند؛ یعنى علم و حس انسانى را معیار معلومات و محسوسات یابد، و ارزش هر موجود را به وجود انسان و بهره بردن وى از آن و به تمدن جامعه انسانى وابسته بیند. این انسان است كه در جمیع موجودات و در همه عوالم و مراتب سیر علمى مى نماید، و وى را مقام وقوف نیست و به هر رتبه و درجه اى كه رسیده است در آن مرتبه توقف نمى كند و به مرحله بالاتر عروج مى یابد، و منصف به صفات كمالیه جمیع موجودات مى گردد، و بر همه تسلط مى یابد، و به حقیقة الحقائق كه حیات مطلق و جمال و جلال مطلق است مى رسد؛ و به اذن او كه اذن فعلى و اتصاف كمالات وجودى است ، مى تواند در ماده كاینات تصرف كند و رب انسانى شود و خلیفة الله گردد و كار خدایى كند، والسلام .


403- كلمات قصار على (ع ) در معرفت نفس (408)

1- بزرگ ترین نادانى ، نادانى انسان در كار نفس خودش است . 2- بزرگ ترین دانش ، خود شناسى است . 3- برترین خرد، شناسایى آدمى به نفس خود است ؛ پس هر كه خود را شناخت باخرد است ، و آنكه خود را نشناخت گمراه است . 4- زیرك كسى است كه خود را شناخت و كارهایش را خالص گردانید. 5- عارف كسى است كه نفس خود را شناخت و آن را آزاد كرد و از هر چه كه دورش مى كند پاك گردانید. 6- معرفت نفس نافع ترین دو معرفت است (معرفت آفاق و معرفت انفس ، سنریهم آیاتنا فى الآفاق و فى انفسهم . 7- در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جوید و خودش را گم كرده و نمى جوید! 8- غایت معرفت این است كه آدمى خود را بشناسد. 9- كسى كه از خود آگاهى ندارد، چگونه از دیگرى آگاهى مى یابد؟ 10 آنكه خود را شناخت ، به نهایت هر آگاهى و دانش رسید 11- هر كه نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى كند، و آنكه نشناخت آن را مهمل مى گذارد. 12- خود شناسى ، سودمندترین شناسایى هاست . 13- آن كس كه به خود شناسى دست یافت به رستگارى بزرگ رسیده است . هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . 14- هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . 15- در شگفتم از كسى كه جاهل به خود است ، چگونه مى خواهد عارف به ربش شود.

fehrest page

back page

 

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:31
دعا و زیارت

 

next page

fehrest page

back page

 

250- والاتر از خواسته عبد!

از امام صادق (ع ) نقل شده است كه آن حضرت فرمودند: زمانى كه خداى را خواندم و دعایم مستجاب شد؛ اما حاجتم را فراموش ‍ كردم ؛ زیرا همین كه خدا دعاى بنده اش را اجابت فرمود و به او اقبال نمود، نعمت هاى ابدى اش باشد و البته این را نمى توانند درك كنند مگر عارفان بالله و محبان عامل برگزیدگان خاص الهى . (258)


251- یاد خدا در هر حال

خداوند سبحان مى فرماید: فاذا قضیتم الصلوة فاذكروا الله قیاما و قعودا و على جنوبكم ؛ (259) و چون نماز را به پایان بردید، خدا را ایستاده و یا نشسته و یا به پهلو خوابیده یاد كنید.


252- تو را به جایگاه رفیع مى رساندم

ابو بصیر گفت : امام صادق علیه السلام فرمود: كسى سوره اى از قرآن را فراموش كرده است (یعنى آن را ضایع كرده است و ترك گفته است ) قرآن در صورت نیكو و درجه بلندى در بهشت براى او تمثل مى یابد و چون آن مثال را دید بدو مى گوید: تو كیستى بدین خوبى ؟ كاش براى من بودى . آن صورت ، یعنى همان مثال ، در جواب مى فرماید: آیا مرا نمى شناسى ؟ من فلان سوره ام . اگر مرا فراموش نمى كردى ، تو را به این مقام رفیع مى رساندم . (260)


253- اخلاق عارف

شیخ الرئیس در مقام عرفان مى گوید: عارف ، خوشرو، و خندان و متبسم است و از روى تواضع به كوچك تر، همان طور احترام مى كند كه به بزرگ تر، و از دیدن افراد گمنام ، همان قدر خوشحال مى شود كه از دیدن افراد نامدار؛ چگونه شاد نباشد و به وجد نیاید در حالى كه به حق و همه چیز به این سبب كه خداوند را در آن مى بیند شادمان است ، و چگونه براى او همگان یكسان نباشند، در حالى كه همه نزد او اهل رحمت اند كه مشغول باطل اند. تا آن جا كه مى گوید: عارف ، شجاع است و چگونه شجاع نباشند در حالى كه او از مرگ هراسى ندارد، و بخشنده است و چگونه بخشنده نباشد در حالى كه از محبت باطل بركنار است ، و او حقد و كینه ها را فراموش مى كند و چگونه چنین نكند در حالى كه ذكرش مشغول به حق است . (261)


254- توبه در آخرین لحظات

معاویة بن وهب گفته است : به سوى مكه رهسپار بودیم كه پیرمردى متاءله و متعبد ما را همراهى مى كرد. لیكن او بر مذهب ما اطلاعى نداشت و (به مذهب اهل جماعت ) نماز را در سفر تمام مى خواند. برادر زاده اش كه شیعه بود، او را در این سفر همراهى مى كرد. از قضا پیرمرد بیمار شد. برادر زاده اش را گفتم : اگر مذهب شیعه را بر عمویت عرضه بدارى ، امید است كه او (از عقاب الهى ) رهایى یابد! همراهان ، همگى گفتند: این پیرمرد را به حال خود واگذارید؛ چه او بر همان حالى كه هست نیكوست . لیك ، برادر زاده طاقت نیاورد و او را گفت : اى عمو! همه مدرم جز اندكى ، پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از دین خدا خارج شدند. همچنانكه باید از رسول صلى الله علیه و آله و سلم اطاعت و پیروى مى كردیم ، بایستى از على بن ابى طالب علیه السلام نیز اطاعت و پیروى كنیم ، او و اطاعت از او پس از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ، حق است . پیرمرد، نفسى كشید و فریاد برآورد: من آن چه را تو گفتى باور كردم . و سپس ، جانش از بدن خارج شد. پس از آن ، خدمت ابو عبدالله ، امام صادق علیه السلام مشرف گشتیم . على بن سرى ، ماجرا را براى حضرت نقل كرد. ابو عبدالله علیه السلام فرمود: آن مرد، اهل بهشت است . على بن سرى عرض كرد: او جز در همان وقت ، بر چیزى از مذهب شیعه آگاهى نداشت ! امام فرمود: پس جز این ، از او چه مى خواهید؟! به خدا سوگند كه او به بهشت رفته است . (262)


255- پشیمانى در لحظه مشاهده مرگ

در كتاب من لایحضره الفقیه آمده است : از امام صادق علیه السلام از این كلام خداى تعالى ! پرسش شد كه : كسى كه با اعمال زشت ، تمام عمر اشتغال ورزد تا آن گاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشیمان شود و گوید: اكنون توبه كردم ، توبه اش پذیرفته نیست ؟ امام در پاسخ فرمود: (یعنى ) هنگامى كه امر آخرت را به چشم بیند.


256- فواید نماز در مكان مخصوص

در جوامع روائیه درباره نمازهاى واجب و مستحب مروى است كه فرایض را در یك محل مخصوص و معین منزل بخوانید؛ یعنى براى خود مصلاى خاصى براى اداى فرایض قرار دهید. و در وقت احتضار شما را در آنجا گذارند كه موجب تخفیف شداید و غمرات موت است ؛ ولى نوافل را در اماكن متعدده بخوانید كه براى شما شاهد باشند. شاید اختصاص ‍ فرایض به صورت اولى براى كثرت احتجاج محتضر در آن هنگام بدان باشد كه بیش از شهود، وى را به كار آید. فتدبر! (263)


257- آموزش قرآن در قبر

و فى الكافى باسناده الى حفص ، عن مویس بن جعفر علیه السلام ؛ یا حفص ! من مات من شیعتنا و لم یحسن القرآن علم فى قبره لیرفع الله به من درجته . در كافى سند به حفص مى رساند و حفص گوید: امام موسى بن جعفر علیها السلام به من فرمود: اى حفص ! هر كه از پیروان ما بمیرد و قرآن را خوب یاد نداشته باشد، در قبرش بدو آموزش دهند تا خداوند به این وسیله پایه اش را بالا برد. (264)


258- بردن شفاعت از دنیا

انسان باید بداند كه شفاعت را باید از این جا با خود ببرد و آن قدر كه با انسان كامل ؛ یعنى امام عصرش عجل الله تعالى فرجه الشریف سنخیت دارد به همان اندازه از شفاعت بهره مند است و با قرآن و عترت پیوسته است ، پس هم قرآن شفیع است و هم عترت و ممكن است كه شخص ‍ شفیعى هم شفیع جمعى شود، عاقل را اشاره كافى است ! (265)


259- پناه بردن

امام صادق علیه السلام مى فرماید: در شگفتم براى كسى كه از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمى برد: در شگفتم براى كسى كه ترس بر او غلبه كرده ، چگونه به ذكر حسبنا الله و نعم الوكیل پناه نمى برد؛ زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل به دنبال ذكر یاد شده فرمود: پس آن كسانى كه به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نكرد و به ذكر فوق تمسك جستند) همراه با نعمتى از جانب خداوند (عافیت ) و چیزى زاید بر آن (سود در تجارت ) باز گشتند و هیچ گونه بدى به آنان نرسید. و در شگفتم براى كسى كه اندوهگین است ، چگونه به ذكر لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمین پناه نمى برد؛ زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسك به ذكر یاد شده ) از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤ منین را نجات مى بخشیم . و در شگفتم براى كسى كه مورد مكر و حیله واقع شده ، چگونه به ذكر اءفوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد پناه نمى برد؛ زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل به دنبال ذكر فوق فرمود: پس خداوند (موسى را در اثر ذكر یاد شده ) از شر و مكر فرعونیان مصون داشت . و در شگفتم براى كسى كه طالب دنیا و زیبایى هاى دنیاست ، چگونه به ذكر ما شاء الله لا قوة الا بالله پناه نمى برد؛ زیرا به تحقیق شنیدم كه خداوند عزوجل بعد از ذكر یاد شده (از زبان مردى كه فاقد نعمت هاى دنیوى بود، خطاب به مردى كه از آن نعمت ها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، كمتر از خود مى دانى پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد... (266)


260- مشاهده خداوند قبل از قیامت

ابو بصیر مى گوید كه به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم : در مورد خداى تعالى آگاهم كن كه آیا مؤ منان روز قیامت او را مى بینند؟ فرمود: آرى ، و پیش از روز قیامت هم دیده اند. گفتم : كى ؟ فرمود: وقتى كه به آنها گفت : اءلست بربكم ؟ قالوا بلى ؛ آیا من پروردگارتان نیستم ؟ گفتند آرى ، هستى . (267) بعد از مدتى ساكت شد و آن گاه فرمود: مؤ منان در دنیا، پیش از روز قیامت هم مى بینند؛ آیا تو همین الان او را نمى بینى ؟ ابو بصیر مى گوید: گفتم : فدایت شوم ! این حدیث را از جانب شما نقل بكنم ؟ فرمود: نه ، زیرا اگر آن را بگویى ، جاهل به معنایى كه تو قابل هستى ، آن را انكار مى كند و بعد این را تشبیه و كفر به حساب مى آورد، و منظور رؤ یت با چشم نیست ؛ خدا بزرگ تر از چیزى است كه مشبهان و ملحدان وصف مى كنند. (268)


261- خزائن الهى

زهرى گفت : از امام سجاد علیه السلام شنیدم كه مى فرمود: آیات قرآن خزینه ها هستند، پس هر خزینه را گشوده اى ، سزاوار است كه در آن نظر كنى . (269)


262- در روز گناه مكن

شخصى نزد سلمان فارسى آمد گفت : اى ابا عبدالله ! من توان آن ندارم كه در شب نماز به جاى آورم . سلمان گفت : در روز گناه مكن ! (270)


263- آثار قرآن و قیامت

امام صادق علیه السلام فرمود: در دیوان ها در روز قیامت سه اند: یكى دیوانى كه در او نعمت هاست ، دیگر دیوانى كه در آن حسنات است ، پس دیوان نعمت ها و حسنات را در مقابل یكدیگر قرار مى دهند كه دیوان نعم تمام حسنات را فرا مى گیرد و در خود فرو مى برد، و دیوان سیئات مى ماند. پس فرزند مؤ من آدم براى حساب خوانده مى شود. آنگاه قرآن در فراروى او در نیكوترین صورتى پیش ‍ مى آید و مى گوید: اى رب من ! من قرآنم و این بنده مؤ من توست كه خود را به تلاوت من رنج مى داد، و شب را در مدتى دراز به ترتیل در قرائت من مى گذرانید، و درگاه تهجد (شب نمازى و شب زنده دارى ) از چشمان او اشك جارى مى شد؛ پس او را خشنود گردان ، چنانكه مرا خشنود گردانید. امام فرمود: در آنگاه خداوند عزیز جبار مى فرماید: بنده من ! یمینت را (دست راستترا) باز كن ، پس آن را از رضوان خداى عزیز جبار پر مى كند؛ وشمال او را (دست چپ او را) از رحمت خدا پر مى كند. سپس به او گفته مى شود: این بهشتبراى تو مباح است ، بخوان (قرآن را) و بالا برو؛ پس ‍ چون آیه اى را قرائت كرد، درجهاى بالا مى رود.


264- وضو نور است

(271) اى دوست ! بدان كه ، وضو نور است و دوام در طهارت ، تو را به عالم قدس ‍ ارتقا دهد.


265- یاد خداوند

خداوند سبحان مى فرماید: یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا # و سبحوه بكرة و اصیلا # هو الذى یصلى علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمات الى النور و كان بالمؤ منین رحیما ؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد كنید. و هر بامداد و شبانگاه تسبیحش گویید. اوست كه خود و فرشتگانش ‍ بر شما درود مى فرستند تا شما را از تاریكى به روشنى برند؛ زیرا خداوند با مؤ منان مهربان است . (272)


266- در گردنه ماندن حمار شیخ

ابن خلكان در شرح حال ابو على جبایى گوید كه : ابوالحسن اشعرى با استادش ابو على جبایى مناظره اى دارد كه علما آن را نقل كرده اند و آن این است كه ابوالحسن اشعرى از وى پرسید: چه مى گویید درباره سه برادر كه یكى مؤ من و نیكوكار و پرهیزگار بود و مرد، و دومى كافر و فاسق و شقى بود و مرد، و سومى كودك خردسال كه در همان كودكى بمرد؟ این سه تن چگونه است ؟ جبایى در جواب گفت : زاهد در درجات است ، و كافر در دركات است ، و صغیر از اهل سلامت است . سپس اشعرى گفت : اگر صغیر بخواهد به سوى درجات زاهد برود آیا! او اذن داده مى شود؟ جبایى گفت : نه ، زیرا به او مى گویند: برادرت به سبب طاعات كثیرش به این درجات رسید و تو را آن طاعات نبود. اشعرى گفت : صغیر مى گوید: خدایا! تقصیر من نبود؛ زیرا تو مرا باقى نگذاشتى و مرا قدرت بر طاعت ندارى . جبایى در جواب گفت : بارى جل و على مى گوید: من مى دانستم اگر تو باقى مى ماندى گناه مى كردى و مستحق عذاب الیم مى شدى ، لذا رعایت مصلحت تو كردم . اشعرى گفت : برادر كافر مى گوید: یا اله العالمین ! همچنان كه حال برادر صغیر مرا مى دانستى ، به حال من نیز دانا بودى ، چرا مصلحت او را رعایت كردى و مصلحت مرا رعایت نكردى ؟ جبایى در جواب اشعرى بدو گفت : تو دیوانه اى ! اشعرى بدو گفت : نه ، من دیوانه نیستم ؛ بلكه حمار شیخ در گردنه بماند! سپس از جبایى منقطع شد و ترك مذهب وى كرد و اعتراضات بسیار بر گفته هایش داشت ، به طورى كه وحشت بزرگى در میان شان پدید آمد. (273)


267- خداشناسى على (ع )

امام باقر علیه السلام از جدش امیر مؤ منان نقل مى فرماید كه : مردى برخاست و گفت : اى امیر مؤ منان ! با چه چیز خدایت را شناختى ؟ فرمود: با شكسته شدن عزم ها و همت ها؛ چون تصمیم به انجام كارى گرفتم ، مانع شد و چون عزم كردم پس قضاى الهى با عزمم مخالفت نمود؛ پس دریافتم كه مدبر، كسى است جز من . مرد گفت : چه باعث شد شكر نعمت هاى او را به جاى آورى ؟ حضرت علیه السلام فرمود: به بلایا نگریستم كه خداوند، آن ها را از من دور نمود و غیر مرا دچار آن ساخت ؛ از این رو دریافتم كه او به من نعمت ارزانى داشته است ، پس شكرش را بر خود لازم دانستم . مرد پرسید: چرا لقایش را دوست دارى ؟ فرمود: چون دریافتم كه براى من دین فرشتگان و فرستادگان و پیامبرانش ‍ را برگزیده ؛ دانستم كه مرا گرامى داشته و فراموشم نكرده است . پس مشتاق لقایش شدم . (274)


268- محب واقعى

امام صادق علیه السلام فرمود: از جمله سخنان خداوند با حضرت موسى علیه السلام این بود كه خطاب به او فرمود:: اى پسر عمران ! دروغ گوست كسى كه بگوید: مرا دوست دارد؛ ولى چون شب فرا رسد، در خواب باشد؟! آیا محب ، مایل نیست كه با محبوبش خلوت كند؟! اى پسر عمران ! من دوستانم را مى شناسم ، وقتى فرا رسد، دیده آنان ، از قلب شان متحول شود و عقوبتم برابر چشمان شان مجسم گردد. از روى مشاهده مرا خطاب نمایند و از روى حضور با من تكلم كنند. اى پسر عمران ! از قلبت مرا خشوع ده و از بدنت خضوع و از چشمت ، در ظلمات شب ، اشك ! مرا بخوان كه قریب و مجیبم خواهى یافت ! (275)


269- عبور از دریا به وسیله بسم الله

جناب ثقة الاسلام كلینى در كتاب شریف اصول كافى از امام صادق علیه السلام روایت فرموده است كه : شخصى همراه حضرت عیسى علیه السلام بود تا به دریا رسیدند و با حضرت بر روى آب راه مى رفتند و از دریا مى گذشتند. این جانى است كه بر آب تصرف مى كند، این همان جا است كه مرده را زنده مى كند، و ابراء اكمه و ابرص مى نماید، و جان هاى مرده را زنده مى كند و حیات مى دهد، و هر كسى كه به تعلیم معارف حقه ، نفوس را احیاء مى كند عیسوى مشرب است . آن شخص دید كه بر روى آب مثل زمین هموار عبور مى كنند، در عین عبور به این فكر افتاد كه حضرت چه مى گوید و چه مى كند كه بر روى دریا این گونه راه مى روند، دید حضرت مى گوید: بسم الله ، از روى عجب به این گمان افتاد، كه اگر خودش از تبعیت كامل بیرون آید و مستقلا بسم الله بگوید، مانند حضرت مى تواند بر آب بگذرد، از كامل ، بریدن همان و غرق شدن همان ، استغاثه به حضرت ، روح الله نمود آن جناب نجاتش داد. (276)


270- قرآن ، عرفان ، برهان

الهى ! قرآن و انسان و عرفان و برهان یكى اند و از هم جدایى ندارند، حسن را تاءحد جمعى ده ! (277)


271- قسى القلب

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: جز به ذكر خدا، زیاده مگویید؛ چه سخن بسیار كه در آن ذكر خداوند نباشد، قلب را قساوت بخشد و دورترین مردم از خداوند، شخص قسى القلب است .


272- قرائت قرآن با لحن عربى

باید سعى شود كه قرآن كریم و ادعیه اعم از ماءثور و غیر ماءثور صحیح قرائت شود فى الكافى عبدالله علیه السلام قال : اءعرب القرآن فاءنه عربى . امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن را با لحن عربى ، بدون غلط قرائت كنید؛ زیرا كه قرآن عربى است . (278)


273- داناترین مردم به توحید

هشام بن سالم روایت شده است كه : نزد امام صادق علیه السلام رفتم ، به من فرمود: آیا مى توانى خدا را وصف كنى ؟ گفتم : آرى ! فرمود: وصف كن ! گفتم : او شنوا و بیناست . فرمود: این صفتى است كه مخلوقات نیز در آن شریك اند. گفتم : چگونه او را وصف كنم ؟ فرمود: او نور بدون ظلمت و حیات بدون مرگ و علم بدونجهل و حق بدون باطل است . پس از نزد آن حضرت بیرون آمدم در حالى كه داناترینمردم به توحید بودم .


274- یاد خدا درهمه حال

(279) امام صادق علیه السلام فرمود: تو را باكى نیست در حالى كه بول مى كنى به یاد خدا باشى ؛ زیرا یاد خدا در همه حال نیكوست . بنابراین هیچ گاه از یاد خداوند به ستوه میا و از آن ملول مباش . (280)


275- نفتى و خداشناسى

شخصى بود كه در قدیم ، ظروفى پر از نفت را با اسب و قاطر به دهات و روستاها مى برد، روزى شخصى از او پرسید كه : تو خدایت را چگونه شناخته اى ؟ نفتى جواب داد: خوب گوش كن ، من هر گاه كه از مبداء راه مى افتم ، پس از پر كردن این ظرف ها از نفت ، درب آن ها را با پارچه یا نایلونى محكم مى بندم و بعد هم با نخ ، محكم به دور آن مى پیچم ، با همه این ها، همیشه از در این ظروف ، نفت ها چكه چكه مى ریزد، ولى خداوند ما را طورى آفریده كه اگر در شدیدترین حالات فشار قوى دافعه بدن قرار گیریم ، تا خودمان نخواهیم عمل دفع صورت نمى گیرد و غایط و بول بدون اراده نفس ، خارج نمى شود و در عین حال هیچ گاه به نخ و نایلون هم نیازى نیست ! من از این راه به وجود و عظمت خدا پى برده ام ! (281)


276- كشیدن تیر در حال نماز

واقعه امیر المؤ منین علیه السلام و پیكان در جنگ احد را مرحوم ملا فتح الله كاشانى در تفسیر منهج الصادقین در ضمن آیه الذین هم فى صلوتهم خاشعون در اول سوره مباركه مؤ منون قرآن كریم نقل كرده است كه : در اخبار صحیحه آمده كه در روز احد پیكان مخالفین در بدن مبارك امیر المؤ منین علیه السلام نشست و از غایت وجع نتوانستند كه آن را بیرون آورند؛ صورت حال را به حضرت رسالت صلى الله علیه و آله و سلم عرض ‍ كردند، فرمود كه : وقتى كه وى در نماز باشد، پیكان را از بدن اطهر او بیرون آوردند و خون بسیار بر سجاده آن حضرت ریخته شد، و چون از نماز فارغ شد و آن خون را مشاهده نمود، پرسید كه : این خون چیست ؟ گفتند كه : در حینى كه پیكان از بدن شما بیرون آوردیم این خون از آن جراحت بیرون آمد، فرمود: به خدایى كه جان على در قبضه قدرت اوست كه در نیافتیم و واقف نشدم كه شما در چه وقت بدن مرا شكافتید و پیكان را بیرون آوردید. (282)


277- پند قرآنى

خداوند سبحان مى فرماید: فاقراءوا ما تیسر من القرآن ؛ با این همه ، تا حدى كه میسرتان است قرآن بخوانید. (283)


278- خداوند همه جا است !

روزى على علیه السلام وارد بازار شد. مردى را دید كه مى گوید: نه ! سوگند به كسى كه هفت حجاب دارد؛ حضرت پرسید: منظورت كیست ؟ گفت : خدا! اى امیر مؤ منان ! حضرت فرمود: اشتباه مى كنى ، مادر به عزایت بنشیند! میان خدا و خلقش هیچ حجابى نیست و هر جا كه باشند خداوند با آن هاست . مرد پرسید: اى امیر مؤ منان ! كفاره آن چه كه گفتم چیست ؟ فرمود: این كه بدانى هر جا باشى خدا با توست . مرد گفت : آیا به مساكین طعام دهم ؟ حضرت فرمود: نه ! چون به غیر خدایت سوگندى خوردى ! (284)


279- آرزوى قرآن به دل كردن

الهى ! امشب ، كه شب قدر است ، همه قرآن به سر مى كنند، حسن را توفیق ده كه قرآن به دل كند! (285)


280- قرآن بخوان و بالا برو

حفص گفت : از امام هفتم شنیدم به مردى مى گفت : آیا بقاى در دنیا را دوست دارى ؟ آن مرد گفت : آرى . امام فرمود: براى چه ؟ گفت : براى قرائت قل هو الله احد. امام پس از ساعتى سكوت از آن مرد، فرمود: اى حفص ! هر كس از اولیاء و شیعیان ما بمیرد و قرآن را نیكو نداند، در قبرش قرآن را بدو تعلیم مى نمایند تا خداوند درجه او را به علم بالا ببرد؛ چه اینكه درجات بهشت بر قدر آیات قرآن است . به او مى گویند: بخوان قرآن را و بالا برو. پس ‍ مى خواند و بالا مى رود. (286)


281- مذهب شیطان

خواجه نصیرالدین گوید: از من پرسیدند: مذهب شیطان چیست ؟ من مطابق قرآن گفتم : شیطان در اصول ، اشعرى و در فروع ، حنفى است . امام در اصول چنان كه گفته است رب بما اءغویتنى كه اشعریان نسبت اعمال به خدا دهند و شیطان غوایت را نسبت به خداوند داده است . اما در فروع ، چون ماءمور به سجده آدم شد، سرباز زد و بین خاك و آتش ‍ مقایسه كرد و گفت : اءنا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین (287) و حنفیان كه تابع ابو حنیفه اند، در فروع دین ، قیاس جایز دانند. (288)


282- تجدید وضو

پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: خداوند متعال فرموده است : هر كس محدث شود و وضو نگیرد، بر من جفا كرده است ، و هر كس ‍ محدث شود و وضو گیرد، و دو ركعت نماز نخواند، او نیز بر من ظلم كرده است ، و كسى كه دو ركعت را بخواند ولیكن دعا نكند، او هم جفا كرده است ، و آن كس كه محدث شود، سپس وضو گیرد و دو ركعت نماز به جاى آرد و دعا كند و در امر دین و دنیایش از من حاجت طلبد، اگر اجابتش نكنم ، من به او جفا كرده ام ، ولى من خدایى ستمكار نیستم . (289)


283- مثل كور چراغ به دست

شرط بسیار مهم تاءثیر اذكار و ادعیه و اوراد و نظائرها طهارت انسان است كه صرف لقلقه لسان سودى نبخشد؛ بلكه مبادا موجب قساوت و بعد هم بشود؛ زیرا كه ذكر عارى از فكر است ، یعنى قلب بى حضور است ، و قلب بى حضور چراغ بى نور است و شخص بى نور از ادراك حقایق دور است . و مثل ذكر بى حضور مثل كورى است كه در دست او مشعل نور است . (290)


284- خود شناسى مقدمه اى بر خداشناسى

روایت شده است كه : یكى از زنان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از ایشان پرسید: چه زمانى انسان خدایش را مى شناسد؟ حضرت فرمود: وقتى كه خود را بشناسد. (291) (292)


285- بیعت با رسول الله (ص )

در این آیه خداوند مى فرماید: ان الذین یبایعونك انما یبایعون الله یدالله فوق اءیدیهم كسانى كه با رسول خدا بیت كردند، همانا با خدا بیعت كردند و دست رسول خدا كه در هنگام بیعت شان بالاى دست آنان است ، دست خداست كه بالاى دست آنان است ، با این كه دست رسول الله بالاى دست آنها بود.


286- قلعه مستحكم من

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداى تعالى فرموده است : كلمه لا اله الا الله قلعه مستحكم من است ، هر كس وارد آن شود از عذاب ایمن گردد.


287- اخلاص در همه موارد

در قرآن كریم آمده : قل ان صلاتى و نسكى و محیاى و مماتى لله رب العالمین لا شریك له و بذلك امرت و انا اول المسلمین ؛ (293) بگو نماز من و قربانى من و زندگى من و مرگ من براى خدا آن پروردگار جهانیان است ، او را شریكى نیست ، به من چنین امر شده است و من از نخستین مسلمانانم .


288- تقرب به سوى سگ

مرحوم هیدجى ، محشى منظومه ملا هادى ، دیوانى دارد، او قضیه جالبى نقل مى كند، مى گوید: مقدسى بود در محله اى و یا روستایى ، شبى براى عبادت به مسجد رفت ، مسجد خالى بود، دو ركعت نماز كه به جا آورد، صداى خش خشى از گوشه هاى مسجد شنید، با خود گفت : پس من تنها در مسجد نیستم ، كس دیگرى هم گویى در مسجد هست ، سپس شیطان او را وسوسه كرد و شروع كرد با صداى بلندتر نماز خواندن ولا الضالین را با مد تمام كشیدن ! به خیال این كه فردا آن ناآشنا، در ده و محله منتشر مى كند كه فلانى ، دیشب در مسجد، تا صبح مشغول راز و نیاز بود و نماز نافله به جا مى آورد این مقدس مآب بیچاره ، به همین خیال ، حتى شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول نماز و راز بود. صبح كه هوا روشن شد، وقتى كه خواست از مسجد خارج شود، دید سگى نحیف و ضعیف از گوشه شبستان آمد و از در بیرون رفت . یك باره فهمید كه همه آن خش خش ها، از این سگ بوده كه از سرماى شب ، به داخل مسجد پناه آورده است و همه نماز نافله ها و گریه ها و اشك هاى جناب مقدس هم به جاى تقربا الى الله ، تقربا الى الكلب بوده است . (294)


289- حیا در حضور خدا

روایت است كه : روزى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نزد چوپان گوسفندانش رفت ، (حضرت مشاهده نمود كه ) چوپان ، لباسش را در آورده بود. چون پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را دید، لباسش را بر تن نمود. حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: برو! ما نیازى به چوپانى تو نداریم ، چون ما خاندانى هستیم كه كسى را كه ادب خدا نگاه ندارد و در خلوت از او حیا ننماید، به كار نمى گیریم . (295)


290- دعاى حضرت ابراهیم (ع )

رب اجعلنى مقیم الصلوة و من ذریتى ربنا و تقبل دعاء # ربنا اغفرلى و لوالدى و للمؤ منین یوم یقوم الحساب ؛ (296) اى پروردگار من ! مرا و فرزندان مرا بر پاى دارندگان نماز گردان ، اى پروردگارما! دعاى مرا بپذیر، اى پروردگار ما مرا و پدرم و مادرم و همه مؤ منان را در روز حساببیامرز.


291- در چه كار بودید؟!

(297) خداوند سبحان مى فرماید: ان الذین توفاهم الملائكة ظالمى اءنفسهم قالوا فیم كنتم ؛ آنان كه ملایكه ارواح شان را قبض مى كنند در حالى كه ستمكار به نفس خود بودند،، ملایكه بدیشان گویند: در چه كار بودید؟ (298)


292- واى بر نمازگزاران غافل !

خداوند عزوجل فرماید: فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون ؛ (299) پس واى بر نمازگزارانى كه از نماز خود غافل اند.


293- نمازى كه سبب نزول بركت است !

یكى از فضیلت هاى نماز جماعت این است كه هر انسانى یك صفت یا بیشتر از اوصاف خوبى و كمالات انسانى را دارد. به فرض اگر یك انسان كامل باشد تا چه اندازه واسطه نزول بركات خواهد بود، انسان هاى در صلوة جماعت كاءن یك انسان كامل و یا ظل و مثال او را تشكیل مى دهند كه آن نماز واسطه نزول بركات خواهد بود. (300)


294- بهترین عبادت ذكر لا اله الا الله

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: نه من كلمه اى چون لا اله الا الله گفته ام و نه كسانى كه پیش از من بوده اند. و نیز فرمود: بهترین عبادت ، گفتن لا اله الا الله است .


295- همنشین خوب

حواریون عیساى پیامبر به او گفتند: ما با چه كسى همنشینى كنیم ؟ حضرت عیسى علیه السلام فرمود: كسى كه دیدار او شما را به یاد خدا بیاندازد و وقتى به سخن مى آید، حرف او موجب فزونى دانش شما بشود، چیزى به شما یاد بدهد... رفتار و كردار او شما را در آخر كار آخرت ترغیب و تحریص كند. (301)


296- غافل مباش !

شنیدم كه ابو جعفر علیه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فریب ندهند و از نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بیهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كه عمل تو را ثبت مى نمایند. پس نیكوكارى كن كه هیچ چیز را به جستجو و طلب نمى بینم كه از عمل نیك ، كه گناه پیش را از میان مى برد، بهتر باشد. (302)


297- گربه در حال نماز

گویند: عالمى گربه اى داشت ، در اثر تكرار عبادت و نماز، هر موقع كه او به نماز مى ایستاد، گریه هم ركوع و سجود مى كرد، بعد گفتند: كرامت این عابد همین است . (303)


298- ستمكار به نفس خود

خداوند سبحان مى فرماید: الذین تتوفاهم الملائكة ظالمى انفسهم فاءلقوا السلم ما كنا نعمل من سوء بلى ان الله علیم بما كنتم تعملون ؛ كسانى كه ملایكه ارواح شان را قبض مى كنند در حالى كه ستمكار به نفس ‍ خود بودند، پس سر تسلیم پیش نهند گویند: ما بد نكردیم ! آرى ! بد كرده اید. همانا خداوند به آن چه كرده اید داناست . (304)


299- قرآن سفره الهى

رسول خدا (ص ) فرمود: ان هذا القرآن ماءدبة الله فتعلموا ماءدبته ما استطعتم ، و ان اصفر البیوت لبیت (لجوف - خ ل ) اصفر من كتاب الله (رسول خاتم صلى الله علیه و آله و سلم .) قرآن سفره رحمت رحیمیه است كه فقط براى انسان گسترده شده است . طعام این سفره ، غذاى انسان است كه به ارتزاق آن متخلق به اخلاق ربوبى مى گردد، و متصف به صفات ملكوتى مى شود و مدینه فاضله تحصیل مى كند. و هیچ كس از كنار این سفره بى بهره بر نمى خیزد. (305)


300- كشته شدگان در راه خدا

خداوند سبحان مى فرماید: و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله اءمواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ؛ كسانى را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپندارید بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان به ایشان روزى مى دهند. (306)


301- رفع مشكل با نماز

ابن خلكان در شرح حال شیخ رییس نقل كرده است كه : هر گاه مساءله اى بر وى دشوار مى شد، وضو مى گرفت و به مسجد جامع مى رفت و نماز مى گزارد و خداى عزوجل را مى خواند كه آن را بر وى آسان گرداند و آن در بسته را به روى او بگشاید. (307)


302- نتیجه صلوات فرستادن

صلوات بر محمد و آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم فعلى از افعال ما است و علم و عمل هر دو جوهرند كه گوهر انسان را مى سازند و عین حقیقت و ذات انسان مى شوند و انسان كامل مبراى از امكان ، استعدادى است كه در كمال به فعلیت رسیده است ، هر چند عبد شكور است ، پس ‍ بدان كه صلوات عاید ما مى شود كه از نقص به كمال و از قوه به فعلیت مى رویم نه عابد آنكه خود عارى از قوت است . (308)


303- بهاى بهشت

امام صادق علیه السلام فرمود: كلمه لا اله الا الله بهاى بهشت است .


304- سوره توحید و اول سوره حدید

امام زین العابدین علیه السلام فرمود: ان الله عزوجل علم اءنه یكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فاءنزل الله تعالى قل هو الله احد، و الآیات من سورة الحدید - الى قوله : و هو علیم بذات الصدور فمن رام و راء ذلك فقد هلك . (309) صدرالمتاءلهین مى گوید: من پیوسته در این آیات تفكر مى كردم تا وقتى این حدیث را دیدم از شوق گریه كردم . امام علیه السلام فرمود: چون خداوند مى دانست كه در آخر زمان مردمى متعمق ، مو شكاف ، دانش پژوه ، فحاص ، بحاث ، پیدا مى شوند براى آنها سوره قل هو الله احد و آیات اول سوره حدید تا علیم بذات الصدور را فرستاد، تا هر فیلسوف متاءله متعمق ، و هر عارف پخته و گردنه ها پیموده و مراحل و منازل سیر كرده ، بخواهد در معرفة الله سخن بگوید و در دریاى بیكران معارف الهى غواصى بنماید، سوره اخلاص و آیات اول سوره حدید آنها را بیان فرموده است ، و میزان قسط همه آراء و عقاید است .(310)


305- نیكوترین نام ها

خداوند سبحان مى فرماید: و لله الاسماء الحسنى فادعوه بها ؛ از آن خداست نیكوترین نام ها، بدان نام هایش بخوانید.


306- استغفار واقعى

شخصى در حضور وصى از خداوند طلب غفران نموده ، مى گوید: استغفر الله ، امیر مؤ منان در پاسخ مى فرماید: مادرت به عزایت بنشیند! آیا مى دانى كه استغفار چیست ؟ استغفار، مقام والا مرتبگان است . استغفار نامى است كه آن را شش معنا (و شرط) است : اول : پشیمانى بر گذشته . دوم : تصمیم بر آن كه تا ابد گرد گناه نآیى . سوم : آن كه حقوق خلایق را بدانان باز دهى ؛ چنانكه خداوند را ملاقات كنى بدون آن كه حقى بر گردنت باشد. چهارم : آن كه هر عمل واجبى كه ضایع كرده اى قضا و حقش را ادا كنى . پنجم : گوشتى كه از حرام بر بدنت روییده ، با سختى ناراحتى بر گناهانت آب كنى ؛ چنانكه پوستت به استخوان رسد و گوشتى تازه روید. ششم : به بدنت درد عبادت و طاعت رسانى ؛ همچنانكه شیرینى گناه بدان رسانیده اى ؛ پس چون چنین كردى ، حال بگو استغفرالله ! (311)


307- عاقبت انسان

از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله روایت است كه فرمود: هیچ یك از شما نمیرد جز آن كه به عاقبت خویش علم بیابد و جایگاه خویش را در بهشت یا دوزخ ببیند. (312)


308- توبه پیرى كهنسال

در اواخر كتاب كشكول شیخ بهایى است . در حدیث است كه چون پیرى كهنسال توبه كند، ملایك گویند: حال كه حواست به سستى و ناتوانى رسیده و نفست به سردى گراییده (توبه مى كنى )؟! (313)


309- توصیف جایگاه مخلصین

خداوند سبحان مى فرماید: الا عباد الله المخلصین # اولئك لهم رزق معلوم # فواكه و هم مكرمون# فى جنات النعیم # على سرر متقابلین # یطاف علیهم بكاءس من معین # بیضاء لذة للشاربین # لافیها غول و لا هم عنها ینزفون ؛ مگر بندگان مخلص خدا، كه آنها راست رزقى معین ، از میوه ها و گرامى داشتگانند در بهشت هاى پر نعمت ، بر تخت هایى كه روبه روى هم اند و جامى از چشمه خوشگوار میان شان به گردش در آید، سفید است و نوشندگانش را لذت بخش ، نه عقل از آن تباهى گیرد و نه نوشند مست شود.


310- مشمول رحمت الهى

در حدیث است كه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در حال نماز بود كه مردى بادیه نشین در نماز خود چنین مى گفت : خداوندا! من و محمد را مشمول رحمت خویش قرار داده و نه كسى دیگر را! پس چون پیامبر صلى الله علیه و آله نماز را سلام گفت ، خطاب به بادیه نشین فرمود: رحمت واسعه الهى را تنگ كردى (محدود و سنگین نموده اى ). (314)


311- بیدارى براى نماز شب

امام صادق علیه السلام فرمود: روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از حارثة بن مالك بن نعمان انصارى پرسید: چگونه اى اى حارثة بن مالك ؟ حارثه عرض كرد: مؤ منى واقعى ، اى رسول خدا! حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: هر چیزى را حقیقت و نشانه اى است ؛ حال حقیقت و نشانه قول تو چیست ؟ گفت : اى رسول خدا! نفس خویش را از دنیا دور ساخته ام و شبم را به بیدارى مى گذرانم ، و روزم را به تشنگى سپرى مى نمایم . گویى عرش خداى را مى بینم كه محاسبه و حساب مردم بر پا شده است . بهشتیان را مى نگرم كه به زیارت یكدیگر مى روند، و فریاد و ناله دوزخیان را مى شنوم كه در آتش اند. (چون سخن او بدین جا رسید) پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: تو بنده اى هستى كه خداوند قلبش را نورانى گردانیده ؛ پس حال كه بصیر و بینا گشته اى ، بر آن ، ثابت و استوار باش ! حارثه گفت : اى رسول خدا! براى من دعا نمایید تا در ركاب شما به شهادت رسم ! پس حضرت نیز چنین كرد و فرمود: خداوندا! شهادت را روزى اش ‍ گردان ! چند روز بعد، حارثه ، به فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جنگى شركت جست جنگ شروع شد و او نفر هشتم و یا نهمى بود كه به فیض شهادت نایل آمد. در روایتى دیگر كه كلینى از ابوبصیر نقل مى كند، حارثه دهمین نفرى است كه بعد از جعفر بن ابى طالب به شهادت مى رسد.(315)


312- نوشتن حسنات و سیئات

زرارة از امام باقر یا امام صادق علیه السلام نقل مى كند: خداى تبارك و تعالى براى آدم در فرزندانش چنین مقرر فرمود كه چون كسى هست به انجام كارى نیك بندد و آن را به انجام نرساند، یك حسنه برایش نوشته شود و چون آن را به انجام رساند، ده حسنه برایش نوشته شود، و چون كسى همت به انجام كارى زشت بندد و آن را انجام ندهد، چیزى بر او نوشته نشود، و اگر آن را به انجام رساند، تنها یك گناه بر او نوشته شود. (316)


313- روح نماز

خداوند سبحان فرمود: ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اءكبر ؛ همانا آدمى را از هر كار زشت و منكر باز مى دارد و یاد خدا بزرگ تر است . (317)


314- یاد خدا

خداوند سبحان فرمود: اءقم الصلوة لذكرى نماز بگزار تا مرا یاد كنى . (318)


315- عاشق معشوق بیند

الهى ! عارف را با عرفان چه كار، عاشق معشوق بیند نه این و آن . (319)


316- در برائت زنهارى نیست

ابن عباس گوید: از على - كه خدا از او خشنود گردد - پرسیدم : چرا در سر آغاز سوره برائت بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده است . در پاسخم فرمود: چون بسم الله ... پناه و زنهار است و در برائت زنهارى نیست ، با فرمان دست بر قبضه شمشیر زدن و بر فرق مشركین كوبیدن نازل شده است . (320)


317- مخ عبادت

دعا، كلید عطاء و وسیله قرب الى الله ، تعالى و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است .


318- توبه از نماز و روزه

الهى ! از نماز و روزه ام توبه كردم به حق اهل نماز و روزه ات توبه این نااهل را بپذیر! (321)


319- واى بر از این نمازگزار!

الهى ! عبادت ما قرب نیاورده بعد آورده است ، كه فویل للمصلین الذین هم فى صلاتهم ساهون !


320- مایه سرور و آرامش

رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم گفت : جعلت قرة عینى فى الصلوة ؛ آنچه كه مایه خنكى ، سرور و آرامش چشم من است در نماز قرار داده شده . صلوة سبب مشاهده است ، و مشاهده محبوب قرة عین محب است ، زیرا كه صلوة مناجات بین حق تعالى و عبد اوست چنانكه فرمود: فاذكرونى اذكركم ، و رسولش فرمود: المصلى یناجى ربه . حق تعالى فرمود: به یاد من باشید تا به یاد شما باشم . رسول خدا فرمود: نمازگزار با خدایش نجوا مى كند. (322)


321- از بركات نماز

یكى از بركات نماز، این است كه انسان را از تعلقات دنیوى اعراض ‍ مى دهد و به ملكوت عالم مى كشاند كه رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: ان المصلى یناجى ربه . (323)


322- با چه كسى همنشینى كنیم

حواریون عیساى پیامبر به او گفتند: ما با چه كسى همنشینى كنیم ؟ حضرت عیسى علیه السلام فرمود: كسى كه دیدار او شما را به یاد خدا بیاندازد و وقتى به سخن مى آید، حرف او موجب فزونى دانش ما بشود، چیزى به شما یاد بدهد... رفتار و كردار او شما را در كار آخرت ترغیب و تحریص كند. (324)


323- فرشته عمل انسان

ابو امامه ، از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل كرده است كه فرمود: فرشته جانب چپ ، شش ساعت ، قلم از نوشتن عمل بنده خطا كار یا زشتكار باز نگاه دارد. پس چنانچه پشیمان شود و از خداى بخشش طلبد، آن را ننویسد، وگرنه یك گناه بر او نخواهد نوشت . در روایت دیگر است : فرشته جانب راست ، بر فرشته جانب چپ ، امیر است . پس چون بنده اى عملى نیك انجام دهد، هست برابرش برایش ‍ بنویسد، و چون عملى زشت به انجام رساند و فرشته جانب چپ اراده كند كه آن را بنویسد، فرشته جانب راست او را گوید: باز ایست ، و او هفت ساعت باز ایستد. اگر از خداوند طلب بخشش كند، بر او چیزى ننویسد، و چنانچه چنین نكند تنها یك عامل زشت بر او نوشته شود. (325)


324- پاسخ دعا

در دعا باید توجه داشت كه هیچگاه داعى با دست خالى بر نمى گردد. زبان روایات در این امر بسیار شیرین است . اءتم فوائد و اءهم مصالح ، آن اصلاح جوهر نفس ناطقه و لسان استعداد است كه انسان آن را در دعا بر اثر تقرب به حق سبحانه تحصیل مى كند. خلاصه آنچه كه براى تحصیل آن به دعا نشسته اى ، بهتر از آنكه مى خواهى عایدت مى شود و اگر آن حاجت مخصوص تو برآورده نشد، غمگین مباش كه تبدیل به احسن شده است . و قال ربكم ادعونى اءستجب لكم ؛ (326) پروردگارتان گفت : بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم .


325- توصیف جنة الماوى

خداوند سبحان مى فرماید: مثل الجنة التى وعد المتقون فیها اءنهار من ماء غیر آسن و انهار من لبن یتغیر طعمه و اءنهار من خمر لذة للشاربین و اءنهار من عسل مصفى و لهم فیها من كل الثمرات و مغفرة من ربهم ، الآیة ؛(327) وصف بهشتى كه به پرهیزگاران وعده داده شده این است كه در آن نهرهایى است از آب هایى تغییر ناپذیر و نهرهایى از شیرى كه طعمش دگرگون نمى شود و نهرهایى از شراب كه آشامندگان از آن لذت مى برند و نهرهایى از عسل مصفى و در آنجا هر گونه میوه كه بخواهند هست و نیز آمرزش ‍ پروردگارش .


326- درود ملایك

الذین تتوفاهم الملائكة طیبین یقولون سلام علیكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون ؛ كسانى كه ملایكه ارواح شان را قبض مى كنند در حالى كه پاكیزه بودند، ملایكه به آنان مى گویند: درود بر شما، داخل بهشت شوید به آن چه كه عمل كرده اید. (328)


327- سفر هفتاد ساله به سوى جهنم

شیخ عارف محیى الدین عربى در باب شصتم فتوحات ، و صدر المتاءلهین در اسفار روایت نقل كرده اند كه : روزى رسول خدا (ص ) با یارانى در مسجد نشسته بودند كه آواز سهمگین فرو افتادن چیزى را شنیدند پس ترسیدند. رسول خدا (ص ) گفت : مى دانید آواز چیست ؟ گفتند: خدا و رسولش دانایند. رسول خدا (ص ) گفت : سنگى از بالاى جهنم هفتاد سال است كه افتاده و اینك به قعر جهنم رسیده است و این آواز هولناك از سقوط آن سنگ برخاست . پس هنوز رسول خدا (ص ) از كلام خود فارغ نشده بود كه از خانه منافقى صداى گریه اهل و عیالش بلند شد كه آن منافق در آن وقت بمرد و هفتاد سال عمر او بود و رسول الله گفت : الله اكبر! سپس شیخ گوید كه : علماى صحابه از این گفتار رسول خدا (ص ) دریافتند كه این حجر آن منافق است و وى از آن روزى كه آفریده شد به سوى جهنم مى رفت تا آن كه عمرش به هفتاد رسید و چون بمرد در قعر جهنم قرار گرفت . خداوند فرمود: ان المنافقین فى الدرك الاءسفل من النار پس آن صدا را شنیدند تا عبرت بگیرند. (329)


328- علایم ایمان به خدا

روزى معاذ بن جبل خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید. حضرت پرسید: چگونه صبح كردى اى معاذ؟ گفت : در حالى كه به خدا ایمان دارم . فرمود: هر سخنى را، مصداقى و هر حقى را حقیقتى است ؛ مصداق سخن تو چیست ؟ گفت : اى پیامبر خدا! صبحى نیست ، جز آن كه گمان نمى برم ، شبش را نبینم و شبى نیست ، جز آن كه امیدى به صبح آن ندارم . گامى بر ندارم ، جز آن كه گمان مى برم كه فرصت برداشتن گام بعدى را نخواهم یافت . گویى تمام امت ها را مى بینم ، كه با نبى خود و نیز با بتانى كه بدل از خداى مى پرستیده اند، به حساب نشسته اند. گویى عقوبت و عذاب دوزخیان ، و ثواب و پاداش بهشتیان را مى نگرم . (چون سخنش بدین جا رسید) رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: حال كه دانستى ، پس بدان ملزم باشد و از دستش مده ! (330)


329- هنوز نمازگزار نشده !

الهى ! آن كه در نماز، جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشد. ما را با نمازگزاران بدار!


330- قارى قرآن در قیامت

قرآن كریم ، صورت كتیبه انسان كامل است ؛ یعنى صورت حقیقت محمدیه صلى الله علیه و آله در قرآن كریم آمده است : ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم و لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنة . هر اندازه كه به قرآن نزدیك شوى ، به انسان كامل نزدیك شده اى . به حظ بهره ات از قرآن بنگر! حقایق آن ، درجات ذات و مدارج عروجند.


331- خروج از حجاب تن

معلم ثانى ، فارابى ، در فصوص چه نیكو گفته است : علاوه بر لباس كه بر تن دارى ، بدن نیز به نوبه خود، پرده است . پس بكوش تا این حجاب را رفع نمایى ، تا لاحق شوى و در طلب آنچه در علاقه و مباشرت آن است نباشى . اگر معذب شوى واى بر تو! و اگر ایمن مانى خوشا به حالت ! كه در این صورت تو در پوشش بدنت ، در اوج ملكوت هستى ، چیزهایى را مى بینى كه هیچ چشمى ندیده ، و مى شنوى آنچه را كه هیچ گوشى نشنیده و بر قلب هیچ كس خطور نكرده است . پس حق ، عهدى با تو بسته است ، تا نزد او به تنهایى روى . (331)


332- متقیان رستگاران اند!

خداوند سبحان مى فرماید: ان للمتقین مفازا # حدائق و اءعنابا # و كواعب اءترابا و كاءسا دهاقا # لایسمعون فیها لغوا و لا كذابا # جزاء من ربك عطاء حسابا ؛ پرهیزگاران را جایى است كه در امان از هر آسیب اند. بستان ها و تاكستان ها. و دخترانى همسال با پستان هاى برآمده . و جام هاى پر، نه سخن بیهوده شنونده و نه دروغ . و این پاداشى است كافى از جانب پروردگارت . (332)


333- صاحب عالى ترین درجه بهشت

بر تو باد تلاوت قرآن و عمل به آن و انجام فرایض و شرایع و حلال و حرام و امر و نهى آن ! شب و روز، آن را تلاوت كن ! چه قرآن عهد و پیمان خداست با خلق . پس لازم است هر مسلمانى هر روز به پیمان خود بنگرد؛ اگر چه پنجاه آیه باشد. و بدان كه درجات بهشت بر تعداد آیات قرآن است . پس روز قیامت به قارى قرآن گفته مى شود: بخوان و مقام و درجه خود را افزون گردان ! در بهشت غیر از پیامبران و صدیقان ، بالاترین درجات ، از آن قارى قرآن است . (333)


334- حرمت حریم استاد

بنده حریم اساتید را بسیار حفظ مى كردم ، سعى مى كردم در حضور استاد به دیوار تكیه ندهم . سعى مى كردم چهار زانو بنشینم ، حرف را مواظب بودم زیاد تكرار نكنم ، چون و چرا نمى كردم كه مبادا سبب رنجش ‍ استاد بشود، مثلا من یك وقتى محضر همین آقاى قمشه اى (مرحوم حاج میرزا مهدى الهى قمشه اى ) نشسته بودم ، خم شدم و كف پاى ایشان را بوسیدم ، ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا این كار را كردى ؟ گفتم : من لیاقت ندارم كه دست شما را ببوسم ، براى بنده خیلى مایه مباهات است ، خوب چرا این كار را نكنم ؟... (334) (335)


335- نعمت بیدارى

برادرم ! نعمت بیدارى روزى هر بى سر و پا نمى شود و این پیك كوى وفا با هر دلى آشنا نمى گردد، و هر مشامى این نسیم صبا را بویا نمى شود و هر زبانى به ذكر آن گویا نمى گردد. بیدارى مى تلخ ‌وش است ، با هر كامى سازگار و گوارا نیست ، چه اءم الخبائث است ، هر كه آن را نوشیده ؛ بلكه اندكى از آن چشیده است ، از مشتهیات نفسانى حتى از حور و غلمان چشم پوشیده است و دست كشیده است . (336)


336- ملكت فقر در اثر دولت صبر

الهى ! شكرت كه دولت صبرم دادى تا به مملكت فقرم رساندى . (337)


337- توبه در لحظه آخر

از امام صادق علیه السلام از این كلام خداى تعالى پرسش شد كه : كسى كه با اعمال زشت ، تمام عمر اشتغال ورزد تا آن گاه كه مشاهده مرگ كند، در آن هنگام پشیمان شود و گوید: اكنون توبه كردم ، توبه اش پذیرفته نیست . امام در پاسخ فرمود: (یعنى ) هنگامى كه امر آخرت را به چشم بیند. (338)


338- محفوظ بودن

حسبنا الله و نعم الوكیل براى محفوظ بودن از بدان و از بیم و بدى آنان .


339- قرائت درست

امام جواد علیه السلام فرمود: هیچ دو مردى به گرد یكدیگر نیامدند، جز آنكه بهترین شان نزد خدا، كسى كه مؤ دب تر است . پرسیدند: اى فرزند رسول خدا! ما آن را نزد مردم دانیم كه چیست ، اما بیان فرما كه نزد خداوند چیست ؟ فرمود: قرآن را همان گونه كه نازل شده است قرائت كنید و سخن ما را همان طور كه گفته ایم ، روایت كنید و خداوند را به حالتى كه محتاج و نیازمند اویید بخوانید. (339)


340- توبه نصوح

در كتاب اصول كافى ، از كنانى نقل است كه چون امام صادق علیه السلام را از معناى این آیه كه : اى مؤ منان ! به سوى خدا توبه كنید؛ توبه اى نصوح ، پرسید؟ امام در پاسخ فرمود: (یعنى ) بنده از گناه توبه كند و سپس بدان باز نگردد.(340)


341- غفلت از پرسش

شخصى در معیت امام صادق علیه السلام از آن جناب سؤ الاتى مى كرد تا وقتى به بازار مسگرها رسیدند، از امام سؤ ال كرد: مس چیست ؟ فرمود: نقره فاسد شده است و دوایى دارد كه چون آن را به مس زنند نقره خالص شود. سایل نپرسید كه آن دوا چیست ، مترجم آلمانى خیلى به سایل عصبانى شده است كه چرا نپرسیدى دواى آن چیست ؟


342- سه خصلت سودمند پس از مرگ

از امام صادق علیه السلام نقل شد: پس از مرگ ، آدمى را اجرى نرسد مگر به سه خصلت : (اول ) صدقه اى كه در ایام حیات بنیان نهاده است و این صدقه ، پس از مرگش همچنان جارى باشد و (دوم ) سنتى كه از خود بر جاى نهد و پس از مرگش همچنان بدان عمل شود، و (سه دیگر) فرزندى صالح از خود باقى گذارد كه برایش استغفار كند. (341)


343- زمان قبول توبه

حدیثى است از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله كه مى فرماید: خداوند توبه بنده را مادم كه غرغره نكرده است مى پذیرد. در این جا مراد از غرغره ، هنگامى است كه مرگ فرا رسیده و روح در حال فیض ‍ است .(342)


344- بخیل بودن بر عمر

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم خطاب به ابوذر در روایتى مى فرماید: بر عمر خویش ، بیش از درهم و دینارت بخیل باش !


345- یاد مرگ

امام متقین ، قائد غیر محجلین و امیر مؤ منان مى فرماید: اى بندگان خدا از مرگ و نزول آن بترسد و آماده شوید! زیرا مرگ امرى است بس عظیم ؛ چرا كه همراه مرگ یا شر ابدى است و خیر ابدى . هیچ كس از شخص ‍ نیكوكار به بهشت ، و از بدكار به جهنم نزدیك تر نیست . روح هیچ انسانى را بدنش جدا نمى شود، مگر آن كه خود مى داند به كجا مى رود؛ به سوى بهشت و یا به جهنم و آتش ؟ دشمن خداست و یا دوست او؟ اگر دوست خدا باشد، درهاى بهشت بر روى او گشوده مى شود و راهش براى او هموار مى گردد و به آنچه كه خدا براى دوستانش ، از فراغت بال و خلاصى از هر گونه سختى و رنج فراهم نموده است ، مى نگرد، و اگر دشمن خدا باشد، درهاى جهنم به روى او گشوده مى شود و راهش براى او هموار مى گردد و همه زشتى هاى آن را در برابر چشمان خود مى بیند. اى بندگان خدا! بدانید كه در پشت این روز، روز سخت و بزرگى است ؛ كه قعر آتش آن بس عمیق و حرارت آن بسیار شدید، و عذابش همیشه تازه و تازیانه هایش از آهن و نوشیدنى آن از خون چرك آلوده است . عذاب آن آرام نگیرد و ساكنان آن نمیرند. خانه اى است كه رحمت خدا در آن ، جاى ندارد و هیچ دعایى در آن اجابت نشود. (343)


346- برترین جهاد

امام امیر المؤ منین على علیه السلام فرمود كه : حضرت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم پاره اى از لشكر براى (جهاد با دشمن فرستاد)، چون باز گشتند رسول خدا بدیشان گفت : خوش آمدند گروهى كه جهاد اصغر كردند و جهاد اكبر برایشان باقى است . گفته شد: اى رسول خدا! جهاد اكبر چیست ؟ فرمود: جهاد نفس . سپس رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: برترین جهاد آن است كه كسى با نفس خود كه در میان دو پهلوى اوست جهاد كند. (344)


347- توبه از خویشتن

الهى ! همه از گناه توبه مى كنند، حسن را از خودش توبه بده ! (345)


348- یك ساعت به خود بپرداز!

فرمودند: حاج میرزا حسین قاضى از شاگردان مرحوم میرزاى شیرازى بود و چون از نزد میرزا خواست خداحافظى كند و به تبریز برود، مرحوم میرزا به او گفت : حالا كه مى روى شب و روزى یك ساعت به خود بپرداز! بعد از چندى كه مرحوم میرزا از دیگران درباره مرحوم حاج میرزا حسین قاضى حال پرسید، در جواب گفتند: آقا آن یك ساعت تبدیل به 24 ساعت شده كه همواره در مراقبت و حضور و عزلت بود. اما عزلتى كه : (346)


349- سلوك الى الله

یكى از كلمات دلنشین مرحوم حاج سید على قاضى این است كه : اگر انسان نصف عمر خود را در پیدا كردن كامل صرف كند جا دارد. آن كه مرحوم شیخ آقا بزرگ در حق مغفور له قاضى فرمود: فراءیته مستقیما فى سیرته نكته اى بسیار ارزشمند است ؛ چه عمل عمده در سلوك الى الله استقامت است ، نزول بركات و فیض اى الهى بر اقر استقامت است .

هرگز میان حاضر و غایب شنیده اى
من در میان جمع و دلم جاى دیگرى است

350- فضیلت خواندن سوره واقعه

رسول خدا (ص ) فرمود: من قراء سورة الواقعه كل لیلة لم تصبه فاقة اءبدا ؛ هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند، هیچ گاه تنگدستى به او روى نمى آورد. (347)


351- خوشا به حال سابقون !

خداوند سبحان مى فرماید: و السابقون السابقون # اولئك المقربون # فى جنات النعیم - الى قوله تعالى - یطوف علیهم ولدان مخلدون # باءكواب و اءباریق و كاس من معین# لایصدعون عنها و لا ینزفون ؛ (348)


352- نجات دهنده

از امام صادق علیه السلام روایت شده است : شش خصلت است كه مؤ من را پس از مرگ سود بخشد: (یكى ) فرزندى صالح كه برایش استغفار كند، و (دوم ) قرآنى را كه قرائت كرده ، و (سوم ) چاه آبى كه حفر كرده و (چهارم ) درختى كه غرس كرده و (پنجم ) صدقه آبى كه جارى نموده و (ششم ) سنت حسنه اى كه بنیان نهاده است و پس از او همچنان بدان عمل شود. (349)


353- جایگاه ابرار

خداوند سبحان مى فرماید: ان الاءبرار لفى نعیم # على الاءرائك ینظرون # تعرف فى وجوههم نصرة النعیم # یسقون من رحیق مختوم # ختامه مسك و فى ذلك فلیتنافس المتنافسون # و مزاجه من تسنیم # عینا یسرب بها القربون ؛ هر آینه نیكان در نعمت اند. بر تخت ها نشسته و نظاره مى كنند، بر چهره شان طراوت نعمت را بشناسید، از شرابى خالص كه بر سر آن مهر نهاده اند سیراب مى شوند، مهر آن مشك است و پیشدستى كنندگان در آن بر یكدیگر پیشدستى مى كنند، مزاج آن از تسنیم است و آن چشمه اى است كه مقربان خدا از آن مى آشامند.


354- دو مقام

آن كسى كه كشیك نفس خویش مى كشد، در مقام تجلیه است ، مى بایستى ظاهرش و آداب و معاشرت دنیایى او مطابق دستورات الهى باشد. و اما آرایش روح و جان را تحلیه مى نامند. تخلیه زینت است ، آراستن جان است ، باید به فكر آراستن خود بود، هر چند كه در حقیقت خداوند سبحان برون آرا و درون پرور است . به تعبیر شریف سنایى غزنوى :

اى درون پرور برون آرا
واى خرد بخش بى خرد بخشا
هر چند كه صورتگر عالم ملك و ملكوت اوست ، اما معدات را نمى شود نادیده انگاشت ، انسان باید مراقب خود باشد، باید بفهمد و بداند تا راه رشد و صلاح را بپیماید. (350)


355- با فضیلت ترین مردم

امام صادق علیه السلام از قول پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى كند كه آن جناب فرمود: اءفضل الناس من عشق العبادة فعانقها و اءحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لایبالى على ما اءصبح من الدنیا على عسر اءم على یسر . با فضیلت ترین مردم كسى است كه به عبادت عشق ورزد و با آن دست به گردن شود و آن را به دل دوست بدارد و به تن به جا آورد و در آن جدیث داشته باشد. چنین كسى باك ندارد كه در دنیا بر چه حالتى است ؟ بر سختى یا بر آسانى .


356- پاداش نیكان

خداوند سبحان مى فرماید: ان الاءبرار یشربون من كاس كان مزاجها كافورا # عینا یشرب بها عباد الله یفجرونها تفجیرا #- الى قوله سبحانه - و یطاف علیهم بآنیة من فضة و اكواب كانت قواریرا # قواریر من فضة قدروها تقدیرا # و یسقون منها كاءسا كان مزاجها زنجبیلا #- الى قوله تعالى - و سقیهم ربهم شرابا طهورا # ان هذا كان لكم جزاء و كان سعیكم مشكورا ؛ نیكان از جام هایى مى نوشند كه آمیخته به كافور است ، چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى نوشند و آن را به هر جایى كه خواهند روان مى سازند... كاسه هاى سیمین و كوزه هاى شراب میان شان به گردش در مى آیند، كوزه هایى از سیم كه آنها را به اندازه پر كرده اند. در آنجا جامى بنوشانندشان كه آمیخته با زنجبیل باشد... و پروردگارشان از شرابىپاكیزه سیراب شان سازد. این پاداش شماست و از كوشش تان سپاسگزارى شده است.


357- بى هوش شدن موسى

(351) قوله سبحانه و تعالى : فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خر موسى ضعقا ؛ (352) چون پروردگارش به كوه تجلى كرد، كوه را خرد كرد و موسى بى هوش بیافتاد.


358- قناعت در زندگى

مرحوم استاد آیت الله قمشه اى در حالى كه یكى از افراد شاخص در علم و فرهنگ و ادب بودند مع ذلك زندگى ساده و بى آلایشى داشتند. مرحوم استاد الهى قمشه اى با آنكه مى توانست زندگى مرفهى فراهم آورد؛ لیكن همواره سعى داشت از ظواهر دنیوى چشم بپوشد. یكى از شاگردانش در این باره گفته است : به ظواهر دنیا بسیار بى علاقه بود؛ مثلا علاقه اى نداشت در منزلش وارد مى شد تمام تعلقات دنیوى را فراموش مى كرد. (353)


359- تجلى خداوند در كلام قرآن

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: و الله لقد تجلى الله عزوجل لخلقه فى كلامه و لكن لایبصرون ؛ سوگند به خدا كه خداوند در كلام خود براى مدرم تجلى نموده است ولى آنان نمى بینند. (354)


360- قرآن آب حیات است

قرآن ، منبع آب حیات است و از اوصافى كه براى خودش آورده است این است كه فرموده : من آب حیاتم . یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسوله اذا دعاكم لما یحییكم (355) انسان باید این آب حیات را بنوشد تا شاداب و شكوفا بوده باشد، تا سعادت ابدى پیدا كند. به نوشیدن این آب حیات اسماء الله تكوینى در او پیاده مى شود، خودش مى شود اسماء الله ، نه تنها به مفاهیم اسماء آگاهى پیدا مى كند؛ بلكه آن حقایق را مى یابد، مى چشد، لمس مى كند، دارا مى شود. (356)


361- اشتیاق بهشت به سلمان فارسى

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: ان الجنة لا عشق لسلمان من سلمان للجنة ؛ به درستى كه عشق بهشت به سلمان ، از عشق سلمان به بهشت بیشتر است . (357)


362- دعاى امام سجاد (ع )

امام سجاد علیه السلام در مناجات العارفین مى فرماید: الیه فاجعلنا من الذین توشجت اشجار الشوق فى حدائق صدورهم ، و اءخذت لوعة محبتك بمجامع قلوبهم ، فهم الى اءوكار الاءفكار یاءؤ ون ، و فى ریاض القرب و المكاشفة یرتعون ، و من حیاض المحبة بكاس الملاطفة یكرعون ؛ خداوندا! ما را كسانى قرار ده كه درختان عشق به تو در باغ سینه هاشان به هم پیوسته و سوز محبتت سراسر دل شان را فرا گرفته است . پس آنان به آشیان هاى افكار پناه مى برند و در سبزه زارهاى قرب و شهود چرا مى كنند (مى خرامند) و از حوض هاى محبت با جام ملاطفت مى آشامند. (358)


363- خدایا بر تحیرم بیافزا!

گفت ناطق محمدى : رب زدنى فیك تحیرا؛ پروردگارا! تحیر مرا در خود زیاده ساز! یعنى علم مرا در تو مزید كن كه هر گاه كه در تو ادراك من زیاده شود حیرت من بیشتر گردد از كثرت علم من به وجوه و نسبى كه ذات تر است . (359)


364- نفس مظهر رب

هر كه خواهد كه نفس الهى را بشناسد، باید كه عالم را بشناسد از آن كه عالم صورت نفس الهى است ، پس هر گاه كه عالم را، به حقیقتش بشناسى ، نفس الهى و نفس خود را نیز بشناسى . فانه من عرف نفسه فقد عرف ربه پس هر كه نفس خود را بشناسد رب خود تواند شناخت . از آن كه نفس او صورت و مظهر رب اوست ، پس هر كه نفس خود را به معرفت دریابد، رب خود را تواند شناخت . (360)


365- دعا براى كسب علم

در عنفوان جوانى و آغاز درس زندگانى كه در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ایام در اسم و فعل و حرف بودم . و محو در فرا گرفتن صرف و نحو، در سحرخیزى و تهجد عزمى راسخ و ارادتى ثابت داشتم ؛ در رؤ یاى مبارك سحرى به ارض اقدس رضوى تشرف حاصل كرده ام و به زیارت جمال دل آراى ولى الله اعظم ثامن الحجج على بن موسى الرضا (ع ) نایل شده ام . در آن لیله مباركه قبل از آن كه به حضور باهرالنور امام (ع ) مشرف شوم ، مرا به مسجدى بردند كه در آن مزار حبیبى از احباء الله بود و به من فرمودند: در كنار این تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه برآورده است ، من از روى عشق و علاقه مفرطى كه به عمل داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم . سپس به پیشگاه والاى امام هشتم سلطان دین رضا (ع ) و خاك درش تاج سرم رسیدم و عرض ادب نمودم بدون این كه سخنى بگویم ، امام كه آگاه به سر من بود و اشتیاق و التهاب و تشنگى مرا براى تحصیل آب حیات علم مى دانست فرمود: نزدیك بیا، نزدیك بیا نزدیك رفتم ، و چشم به روى امام گشودم دیدم با دهانش آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه : بنوش ، امام خم شد. و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع كه گویى خواستم لب هاى امام را بخورم ، از كوثر دهانش آن آب حیات را نوشیدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه امیر المؤ منین على (ع ) فرمود: پیغمبر اكرم (ص ) آب دهانش را به لبش آورد و من آن را بخوردم كه هزار در علم و از هر درى هزار در دیگر به روى من گشوده شد.(361)


366- عمارت بیت المقدس

داود (ع ) خواست كه بیت المقدس را عمارت كند، پس چند بار بنا كرد. پس چون از عمارت فراغت یافت منهدم شد. داود به تضرع و زارى عرض ، این حال به حضرت یارى كرد. جواب آمد: كه این خانه من بر دست كسى كه خون مردم ریخته باشد قائم نمى گردد. داود گفت : خداوندا! این خون ریختن نه در سبیل الله و طلب مرضاة الله بود؟ جواب آمد كه : بلى ! ولیكن ! ایشان بندگان من بودند. گفت : بنیاد این خانه به دست بیگانه روا مدار و سر رشته مدار این جز به دست كسى كه از من باشد مسپار. وحى آمد كه : بانى این فرزند تو سلیمان خواهد بود. (362)


367- ببین تفاوت ره از كجاست تا به كجا!

فلسفه حرف مى آورد و عرفان سكوت . آن عقل را بال و پر مى دهد و این عقل را بال و پر مى كند. آن نور است و این نار. آن درسى بود و این در سینه . از آن دلشاد شوى و از این دلدار. از آن خدا جو شوى و از این خدا خو. آن به خدا كشاند و این به خدا رساند. آن راه است و این مقصد، آن شجر است و این ثمر، آن فخر است و این فقر، آن كجا و این كجا. (363)


368- سوره اخلاص یكى از اصول دین

در روایات فریقین آمده است كه : سوره اخلاص ثلث قرآن است و قرائت آن معادل ثلث قرآن . بیانش این است كه اصول دین توحید و نبوت و معاد است و سوره اخلاص توحید است ، لذا اگر آیات توحیدیه قرآن را یك جا در نظر بگیریم سوره اخلاص همه آنها را حائز است و قرائت را مراتب بى نهایت است مطابق مراتب قرآن و از این مراتب یك مرتبه آن قرائت این نشاءه عنصرى است كه با دهن و لفظ است و بواقى به مراتب عوالم در روایت آمده است كه اقراء وارق پس چون سوره اخلاص را بخوانى و بالا بروى ، یك ثلث قرآن را قرائت كرده اى . (364)


369- تكلم به زبان نكنند

در حدیث صحیح چنین آمده كه رسول خدا (ص ) فرمود: حق سبحانه و تعالى از امت من در مى گذراند و عفو مى فرماید آن چه را انفس ایشان بدان تحدث مى كند مادامى كه تكلم به زبان نكنند. (365)


370- برخیز اى انسان از خواب گران !

اگر از خواب غفلت بیدار شدى و دریافتى كه مسافرى و مقصد تو ان الى ربك المنتهى است ، مسافر از مقصد غافل نمى گردد. و این رب منتهى ، تعین اول است كه حقیقت محمدیه است و متضمن نفائس در رولئالى اسماء و صفات است . (366)


371- صندوق اسرار هر كس

كتاب هر كس صندوق اسرار اوست ، نباید اسرار اشخاص را به بیگانگان ارائه داد. نمى نگرى كه حق جل و على مى فرماید: ولا تشتروا بآیاتى ثمنا قلیلا و فرمود: و ما كان الله لیطلعكم على الغیب ؛ و فرمود: عالم الغیب فلا یظهر على غیبته اءحدا الامن ارتضى من رسول و چه قدر در روایات امر به كتمان شد، و تا چه اندازه اصحاب ائمه علیهم السلام كه خواص بودند رازدار بودند. (367)


372- هر كس مرا در نفس خود ذكر كند!

رسول خدا (ص ) فرمود: ندانسته اى كه حق سبحانه و تعالى مى گوید هر كه مرا در نفس خود ذكر كند من نیز او را در نفس خویش ذكر كنم و هر كه مرا در ملایى ذكر كند، من در میان جمعى بهتر از آن او را ذكر كنم . (368)

next page

fehrest page

back page

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:27
دعا و زیارت

 

next page

fehrest page

back page

 

128- ذكر شریف

ذكر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت موجب صفاى باطن و حیات دل است و در بسیار گفتن و مداومت آن فواید بسیار. چه فایده از این بیشتر كه آدمى به یاد دوست باشد. (131)


129- استعانت به ذكر یونسى

امام صادق (ع ) فرمود: در شگفتم از كسى كه اندوهى به او دست دهد و غمى به او روى آورد و به این آیه كریمه فاستجبناله و نجیناه من الغم و كذلك ننجى المؤ منین (ذكر شریف یونسى ) پناه نبرد. (132)


130- فلسفه تحریم ربا

هشام بن حكم از امام صادق علیه السلام از سبب تحریم ربا پرسید. حضرت فرمود: اگر ربا حلال مى بود، مردم تجارات و حرفه هاى مورد نیاز خویش را ترك مى گفتند. پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم از حرام به سوى حلال و تجارات و خرید و فروش بگریزند... (133)


131- صاحب این قبر دروغگوست !

نقل كرده اند بهلول چوبى را بلند كرده بود و بر قبرها مى زد، گفتند: چرا چنین مى كنى ؟ مى گفت : صاحب این قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنیا بود دایم مى گفت : باغ من ، خانه من ، ماشین من و... ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و هیچ یك از آن ها، مال او نیست !! (134)


132- خوشا به حال آنان

امام صادق علیه السلام نقل مى كند كه جبرییل به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفت : خوشا به حال كسى از امت تو كه بگوید: لا اله الا الله وحده وحده وحده (135)


133- مراقبت و محاسبت

الهى ! چگونه ما را مراقبت نباشد، كه تو رقیبى ؛ و چگونه ما را محاسبت نوبد كه تو حسیبى . (136)


134- گشایش هشت در بهشت

شیخ بهایى (رحمة الله ) در كتاب نفیسش موسوم به اربعین ، حدیثى از امام باقر (ع ) نقل كرده كه : شخصى به نام شیبه هذلى نزد پیغمبر (ص ) آمد و گفت : اى رسول خدا! من پیر شده ام و سن من بالا رفته است و مرا توانایى به عمل نماز و روزه و حج و جهاد كه خود را به آنها عادت داده ام نمانده است ، پس اى رسول خدا! دستورى سبك یادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند. پیغمبر (ص ) فرمود: گفتارت را دوباره بازگو كن ! شیبه سه بار سخنش را بازگو كرد. رسول خدا (ص ) گفت : در گرداگرد تو درخت و كلوخى نیست مگر این كه از رحمت تو به گریه افتاد. چون نماز صبح را گزاردى ، ده بار بگو: سبحان الله العظیم و بحمده و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم كه البته خداى عزوجل تو را به گفتن آن از كورى و دیوانگى و بیمارى خوره و تنگدستى و نادارى و رنج پیرى نگاه مى دارد. شیبه مى گفت : اى رسول خدا! این از براى دنیاى من است ، از براى آخرت چه باید كرد؟ رسول خدا (ص ) فرمود: بعد از هر نماز مى گویى : اللهم اهدنى من عندك ، و اءفض على من فضلك ، وانشر على من رحمتك و اءنزل على من بركاتك . شیبه این كلمات را بگرفت و برفت . پس رسول خدا (ص ) فرمود: اگر بدین دستور عمل كند و به عمد آن را ترك نگوید، دهاى هشتگانه بهشت به رویش گشوده شود، از هر كدام كه خواهد داخل بهشت شود. (137)


135- قرآن كتاب جامع الهى

امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند تعالى در قرآن بیانى براى هر چیز نازل فرمود، به طورى كه به خدا قسم ، چیزى از نیاز بندگان را فرو نگذاشته است ، تا بنده اى نتواند بگوید: اى كاش در قرآن ذكر شده بود، جز آن كه خدا آن را در قرآن آورده است . (138) امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند متعال امت را به هیچ چیز دعوت نفرمود جز آنكه آن را در كتابش نازل و براى رسولش صلى الله علیه و آله و براى هر چیز حدى قرار داد و دلیلى كه بر آن دلالت كند، و براى آن كس كه از این حد تجاوز كند، حدى مقرر فرمود. (139)


136- ذكر پس از نماز صبح

خداوند متعال سینه ات را طور سینا كند و دیده دلت را به نور لقایش ‍ رشك ضیاءگرداند بزرگان فرموده اند: هر كه بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار بسم اللهالرحمن الرحیم حول و لا قوة الا بالله العلى لعظیم ، و سىمرتبه سبحانالله و الحمدلله و لا اله الله و الله اكبر بگوید، از جمیع آفات و بلیات در امان خداىتعالى است .


137- با آنچه كه دوست دارى محشور مى شوى

(140) در حدیث ریان بن شبیب از امام رضا علیه السلام نقل است كه آن حضرت فرمود: اى پسر شبیب ! اگر مى خواهى كه به درجات اعلاى بهشت رسى ، با ما باش ! به غم ما غمگین باش و به شادى ما شاد! و بر تو باد ولایت ما! كه هر كس سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت او را با آن محشور كند. شبى در حشر و معاد خود قكر مى كردم و به نامه اعمال خویش نظر مى افكندم ، و این كه چگونه به اعمالم رسیدگى خواهد شد كه دیدم چیزى ، لازمه نفسم شده ، با آن محشور گشته و از آن جدا نمى شود، وقتى دقت كردم دیدم كتابى خطى است كه آن را به شدت دوست دارم . در این وقت این حدیث را به یاد آوردم كه هر كس سنگى را هم دوست داشته باشد با آن محشور مى شود. و كتاب هم مانند، سنگ ، از جمادات است و از این جهت با آن فرقى ندارد. (141)


138- من از امام كاظم (ع ) شرم مى كنم !

وقتى خواجه نصیر الدین ، در بستر مرگ بود به او گفتند: آیا وصیت نمى كنى كه پس از مرگ جسدت را به نجف اشرف برند؟ خواجه مى گوید: خیر! من از امام همام ، موسى بن جعفر علیه السلام شرم دارم كه فرمان بدهم پس از مرگ ، جسدم را از زمین مقدس آن بزرگوار خارج كرده ، به جایى دیگر منتقل كنند. (142)


139- سرى همچون الاغ

از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده است كه : هر كس ‍افعال نمازش جز آنچه باشد كه امام در نماز انجام مى دهد. باشد، با سرى چون الاغمحشور مى شود.


140- قواى انسان و هدف آن

(143) افلاطون مى گوید: اما آن كس كه هدفش در دنیا، تنها لذت طلبى به وسیله خوردنى و نوشیدنى ها و... است كه ثمره و نهایت آنها چیزى جز بوى بد نیست و نیز جماع و لذت جنسى ، پس نفس عقلیه او توان و مجال تشبه به یارى تعالى را نمى یابد. سپس افلاطون قوه شهویه انسان را به خوك و قوه غضبیه اش را به سگ و قوه عقلیه را به فرشته تشبیه كرده ، مى گوید: كسى كه شهوت بر او غلبه كند و هدفش ارضاى آن باشد، مانند خوك است ، و آن كه قوه غضبیه بر او چیره شود، چون سگ ، و كسى كه قوه نفس عقلیه بر او غالب باشد و بیشتر اوقاتش به فكر و شناخت حقایق اشیا سپرى شود، مسایل سخت علمى را از ذهن بگذراند، انسان فاضلى است كه شبیه بارى تعالى است ؛ چون آنچه در بارى تعالى یافت مى شود عبارت است از: حكمت ، و قدرت و عدالت و نیكى و زیبایى و حقیقت . (144)


141 كفاره غیبت

از ابو عبدالله ، امام صادق علیه السلام نقل است : پیامبر صلى الله علیه و آله را پرسیدند كه كفاره غیبت چیست ؟ فرمود: هر گاه به یاد شخصى كه غیبتش نموده ، اقتدا، براى او از خداوند طلب غفران كند. (145)


142 حق الیقین

نظر آقا در توحید باید خیلى بلند باشد كه توحید نه فقط یكى گفتن است ؛ بلكه یكى دیدن است . بكوش تا درجه درجه به علم الیقین بلكه به عین الیقین راه ؛ بلكه به حق الیقین راه بیابى كه او است و او است . (146)


143 شرور از ما است نه از او

آقا بداند كه از او جز خیر و نیكى نیابد و شرور از ما است نه از او ما اءصابك من حسنة فمن الله و ما اءصابك من سیئة فمن نفسك . (147)


144 برترین جزء عبادت

امام باقر علیه السلام فرمود كه : رسول خدا (ص ) فرمود: العباد سبعون جزءا اءفضلها طلب الحلال ؛ (148) عبادت هفتاد جزء است ، برترین جزء آن طلب حلال است .


145 معراج مومن

معراج نردبان است و نماز معراج مؤ من و قربان كل تقى است .


146 تحدى طلبى

خداوند سبحان در قرآن كریم مى فرماید: و ان كنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاءتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائكم من دون الله ان كنتم صادقین ؛ اگر در شك هستید از آنچه بر بنده خود فرستادیم ، پس یك سوره مانند آن بیاورید و بخوانید شاهدهایى كه دارید غیر خدا اگر راست مى گویید.


147 نام خوب براى فرزند

پیشوایان دین فرمودند: براى فرزند نام خوب بگذارید تا در بزرگى از نام خود شرمنده نباشد. وصى بلافصل ، امام كل (ع ) فرمود: فرزند بر پدر حقى و پدر بر فرزند حقى دارد. حق پدر بر فرزند این است كه پدر را در هر چیز جز در نافرمانى خداوند سبحان فرمان برد و حق فرزند بر پدر این است كه نام نیكو بر وى گذارد، و نیكو ادبش كند، و قرآن یادش دهد. (149)


148 اسم اعظم

روزى امیر مؤ منان قل هو الله احد را قرائت فرمود و چون از آن فارغ شد فرمود: یا هو یا من لا هو اغفرلى و انصرنى على القوم الكافرین . ایشان در روز جنگ صفین همین را مى خواند و حمله مى برد. عمار یاسر پرسید: اى امیر مؤ منان ! این كنایات چیست كه مى گویى ؟ فرمود: اسم اعظم و پایه توحید خداست . آن گاه قرائت كرده است شهد الله انه لا اله الا هو و نیز آخر سوره حشر را، سپس از مركب خود پیاده شد و چهار ركعت نماز، قبل از زوال ظهر خواند. (150)


149 دو ملك

انس بن مالك نقل كند كه رسول خدا (ص ) فرمود: خداى تعالى ، بنده اش را دو ملك ، وكیل فرموده است كه بر او بنویسند. پس چون بمیرد، گویند: پروردگارا! بنده ات ، فلانى را میراندى ؛ پس حال به كجا رویم ؟ خداوند فرماید: آسمانم پر است از ملایك كه مرا عبادت كنند و زمینم پر از خلق كه مرا فرمان برند. به قبر بنده ام روید و من را تسبیح و تكبیر و تهلیل گویید و آن را تا روز قیامت در زمره حسناتش به كتابت آورید. (151)


150 چه قساوت و غفلتى !

گوركن ها كه پشت هم روزانه چه قدر مرده ها را در قبر مى گذارند خودشان چه قدر قساوت و غفلت دارند. گویا این گونه شغل هاى بنده و جنابعالى و گوركن قساوت و غفلت مى آورد و انسان بدان ها معتاد مى شود. خداى متعال عاقبت را خیر كند. (152)


151 عبد شكور

جناب ابن بابویه قدس سره در من لایحضر از كشاف حقائق امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق علیهم السلام روایت كرده است كه حفص بن بخترى از آن حضرت نقل كرده است كه نوح نبى علیه السلام در هر صبح و مساء ده بار این دعا را مى خواند، از این رو عبد شكور نامیده شده است : اللهم انى اشهدك انه ما اصبح و اءمسى بى من نعمة و عافیة فى دین اءو دنیا فمنضكوحدك لا شریك لك ، لك الحمد و لك الشكر بها على حتى ترضى و بعد الرضا (153)


152 معیار حق

(154) قرآن معیار حق و میزان صدق و اصل در معارف است و میزان هر چیزى به حسب آن مى باشد؛ پس وقتى كه روایتى را قرآن امضا نكند، اگر از كتب اربعه هم باشد، نمى شود آن را اخذ كرد. (155)


153 دشمن ترین دشمنان

سعدى در باب هفتم گلستان گوید: بزرگى را پرسیدم از معنى این حدیث كه اعدى عدوك نفسك التى بین جنبیك ؟؛ گفت به حكم آنكه هر آن دشمنى را كه بر وى احسان كنى دوست گردد. مگر نفس را كه هر چند مدارا بیشتر كنى مخالفت زیاده كند. (156)


154 طهارت باطنى و ظاهرى

ظاهرت باید طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس كنى و باطنت باید پاك باشد تا توانى باطنش را دریابى لایمسه الا المطهرون . (157)


155 پندى به خویشتن

حبیبم ! حسنا! خردمند پرهیزگار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زیان نرساند بلكه سود دهد، گویم كه نمرد زنده تر شد! حكیمان گفته اند كه : اگر نفس را مشغول ندارى ، او تو را به خود مشغول مى كند. مى گفتند: روح از پر خوردن جسم مى شود و جسم از كم خوردن روح مى گردد. (158)


156 اسماء الله چون دفینه هایند

حضرت امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق علیهما السلام - فرموده است كه : بدانید اسماء الله به منزله دفائن اند و عدد به منزله ذراع آن مساحت ، اگر ذراع كمتر فرا نهى به دفین نرسى و اگر زیاده بگیرى نیز نرسى ؛ بلكه درگذرى . (159)


157 قرآن و شب قدر

در لیالى قدر قرآن به دل كن ، نه فقط قرآن به سر، كه اولى جوهر ذات تو گردد دومى خارج از گوهر تو است . (160)


158 سزاوار گریه كیست ؟

باید به آنانى كه بر غم و اندوه باطنى خود و هر چیزى دیگر مى گریند، گفته شود كه شایسته است بیشتر بر كسى كه از نفس خود غافل است و در شهوات حقیر و پست و فرومایه اى كه او را به بدبختى و گمراهى مى كشانند فرو رفته است ، گریه و زارى كنند. شهوات و امیالى كه طبع او را به طبع بهایم مایل مى گردانند و از او بخواهند كه به این امر شریف اشتغال جوید و خالصانه به آن پرداخته ، تا توان دارد به تزكیه و پالایش خود اقدام نماید. چه پاكى و طهر حقیقى ، پاكى نفس است ؛ نه پاكى ظاهرى و جسمانى . از این رو شخص عالم و حكیم میرزا، كه خداى خود را عبدى فرمانبردار بوده ، ولى بدنش به بوى بد آلوده است ؛ حتى در نظر جاهلان نیز، از نادانى كه ظاهر خود را به مشك و عنبر معطر نموده است ، بهتر است از فضیلت شخص ‍ متعبد كه از دنیا و لذات دنى آن احتراز مى جوید، این است كه همه جاهلان و نابخردان ، و بزرگوارى اش اعتراف دارند و بدو احترام مى گذارند و شادمان مى گردند خطاى شان را بدانان ، تذكر دهد؛ جز آن كس كه خود را مسخره كرده باشد. پس اى انسان جاهل ! آیا نمى دانى كه اقامتت در این عالم همچو لحظه اى ، سپرى خواهد شد،و آن گاه به عالم حقیقى خواهى رفت و در آن جا، جاودانه خواهى ماند؟!. (161)


159 هر توبه برابر و بازگشت است ؟

(162) علامه ، سید محمد حسین طباطبایى (ره ) درباره توبه مى فرماید: توبه در لغت به معناى بازگشت است ، و توبه از بنده ، برگشت اوست به سوى پروردگارش با پشیمانى و بازگشت از سرپیچى ، و از جانب خداوند نیز توفیق وى به توبه یا آمرزش گناه او، مكرر گفته شد كه هر توبه از بنده به سوى خدا، مساوى با دو برگشت خداوند به سوى بنده مى باشد - به حسب بیان قرآن - زیرا توبه یك عمل پسندیده اى است كه محتاج به نیروست و نیرو دهنده هم خداست . پس توفیق كار خیر را اول خداوند عنایت مى كند تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گردد، و سپس وقتى موفق به توبه شد، محتاج تطهیر از آلودگى گناهان و آمرزش ‍ است ؛ آنجا كه نیز بار دیگر مشمول عنایت و رحمت و آمرزش خدا قرار مى گیرد. این دو عنایت برگشت خدا، همان دو توبه اى هستند كه توبه بنده را در میان گرفته اند. قرآن مى فرماید: ثم تاب علیهم لیتوبوا و این نیز توبه دومى است ، و در میان این دو، توبه بنده قرار مى گیرد. (163)


160 دل عاشق به پیغامى بسازد

تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد كه دل عاشق به پیغامى بسازد و حقیقت كشف این است كه میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد كن كه در همه حال سرت با یار باشد نه در كوچه و بازار، به خصوص در هنگام نماز كه المصلى یناجى ربه و مناجات بین دو كس است ، بنگر تا با كه نجوى دارى و دو بودن چگونه است ؟ (164)


161 دعاى غریق

عبدالله سنان گفت : امام صادق علیه السلام فرمود: به زودى شبهه اى به شما مى رسد، پس بدون علمى ؛ یعنى پرچم و نشانه اى راهنمایى كند و بدون پیشوایى هدایت نماید و مى مانید، از آن شبهه رهایى نمى یابد مگر كسى كه دعاى غریق بخواند. گفتم : دعا غریق چگونه است ؟ فرمود: مى گویى : یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دینك . من گفتم : یا مقلب القلوب و الاءبصار. امام فرمود: البته خداى عزوجل مقلب القلوب و الابصار است و لكن چنانكه مى گویم بگو: یا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دینك . (165)


162 مقیم حریم حرم باش !

دست توسل به دامن حجت حق ولى عصر امام زمان دراز كن و صمیمانه بگو:

به روى ما زن از ساغر گلابى
كه خواب آلوده ایم اى بخت بیدار
سرور گرامیم ! ماه مبارك رمضان ، ماه امساك و سحر خیزى و شب زنده دارى و قدر یافتن و قرآن شدن و سرمشق گرفتن در پیش است ، از هم اكنون كه ماه شعبان و میقات شهر الله است غسل توبه كن و به لباس وفا و ولا از دل و جان محرم شو و از صمیم قلب لبیك لبیك گو و در خویشتن سفرى كن و گرد كعبه عشق طواف كن كه دستى از غیب برون آید و كارى بكند. (166)


163 انگیزه عبادت

عبادت ، آن لذت روحانى است كه انسان در تعقلش ، بلكه فوق مقام تعقل در شهودش مى یابد. انسان كامل و آگاه چرا خودش را به لذایذ ناپایدار محدود و مقید كند؟ او چرا به دنبال لذت اءبدى جاویدانى غیر متناهى نبوده باشد؟ (167)


164 خرامیدن در باغ هاى بهشت

پیامبر اكرم فرمود: در باغهاى بهشت بخرامید! پرسیدند: باغ هاى بهشت چیست ؟ فرمود: ذكر خدا در صبح و روز. پس به یاد و ذكر خدا باشید. هر كس كه خواهد بداند، چه قدر منزلتى نزد خداى دارد، بنگرد كه قدر و منزلت خداى نزد او چقدر است ؟ چون خداوند بنده اش را همان اندازه قدر مى نهد، كه بنده او را. بدانید كه بهترین و پاكیزه ترین و والاترین اعمال ترین نزد خداوند، و بهتر از هر چیزى كه خورشید بر آن تابیده است ، ذكر و یاد خداوند سبحان است . خداى تعالى فرموده است : من همنشین كسى هستم كه به ذكر و یاد من باشد و چه منزلت و ارزشى بالاتر از همنشینى با خداى سبحان . (168)


165 خوى نیكو

الهى ! رویم را نیكو كردى ، خوبم را هم نیكو گردان ! (169)


166 سیر در خویشتن

از انفس باید در آفاق سیر كرد، و از خودت باید راه به آفاق بیایى و جز خودت راهى ندارى . (170)


167 تفاوت توبه عارف و زاهد

توافل ، كفاره عدم قبولى فرایض است كه انسان خوف عدم قبولى فرایضش دارد كه زاهدان از گناه توبه كنند، عارفان از عبادت استغفار و آنكه ترك نوافل مى كند باید بسیار از خود راضى و بى باك باشد. (171)


168 محروم از نماز شب

امام صادق علیه السلام فرمود: چون مرد گناه كند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقویى كه در گوشت فرو رود، سریع تر در كسى كه مرتكب آن شده ، فرو مى رود. (172) (173)


169 سرمایه همه سعادت ها

سرمایه همه سعادت ها واهم واجبات معرفت نفس ؛ یعنى خود شناسى است ، و آنكه خود را نشناخت عاطل و باطل زیست و گوهر ذاتش را تباه كرد و براى همیشه بى بهره ماند. هیچ معرفت نفس به كار انسان نمى آید. انسان كارى مهم تر از خود سازى ندارد و آن مبتنى بر خود شناسى است . سقراط خود شناسى و اخلاق را از همه مهم تر مى شمرد. گویند وقتى از كنار معبد دلف ، عبور مى كرد دید بالاى آن نوشته است : خود را بشناس ! همین كلام را اساس فلسفه خود قرار داد. سقراط در مقابل دانشمندان طبیعى گفت : بیهوده در شناختن موجودات خشك و بى روح رنج میر! بلكه خود را بشناس كه شناختن نفس انسان بالاتر از شناختن اسرار طبیعت است . (174)


170 با قلبش خدا را دید

محمد بن فضیل مى گوید: از ابوالحسن علیه السلام پرسیدم : آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم خداى عزوجل را دید؟ فرمود: آرى ! با قلبش او را دید. مگر این آیه را نشنیده اى . ما كذب الفؤ اد ما راى ؛ یعنى او را با چشم ندید، بلكه از قلب و فؤ اد دید. (175)


171 بخشش گناهان

در كتاب شریف و گرانسنگ كافى ، از ابن وهب نقل است كه مى گوید: شنیدم كه ابو عبدالله ، امام صادق علیه السلام فرمود: چون بنده توبه نصوح كند، خداوند او را دوست بدارد، و در دنیا و آخرت ، (گناهان ) او را بپوشاند. پرسیدم : چگونه گناهان او را مى پوشاند؟ فرمود: گناهانش را كه دو ملك نوشته اند، از یادشان ببرد، و اعضاى بدنش ‍ را وحى فرماید كه گناهانش را پنهان كنید، و به مواضعى از زمین (كه در آنها گناه كرده است ) وحى فرماید كه گناهانى كه در شما مرتكب شده ، كتمان كنید. پس او به لقاى خداى رود، در حالى كه چیزى بر گناهانش گواهى ندهد. (176)


172 تخم سعادت

در توحید باید مراقبت را تقویت كرد، مراقبت تخم سعادت است كه در مزرع دل كاشته مى شود و سایر آداب و اعمال پروراندن آن است . مراقبت ، كشیك نفس كشیدن و همواره در حضور بودن است . حدیث نفس مزاحم با مراقبت است ، این سخن دل نشین امام صادق (ع ) را باید بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غیر الله . (177)


173 ذكر مجرب

آقاى من ! در نزد اولیاء الله مجرب است كه اكثار ذكر شریف یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت موجب حیات عقل است . وقتى با خدایت خلوت كن كه بدن استراحت كرده باشد و از خستگى به در آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد، در آن حال با كمال حضور و مراقبت و ادب مع الله ، خداوند سبحان را بدان ذكر شریف مى خوانى ، عدد ندارد، اختیار مدت با خود جنابعالى است ، مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر این كه كمتر از یك اربعین نباشد، بیشترش چه بهتر. (178)


174 ثمره خرد

انسان كارى مهم تر از خودسازى ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آن چیز لازم است ، مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل . انسان تا به لقاء الله نرسیده است به كمال مطلوبش نایل نشده است و لقاءالله به معنى اتصاف انسان به اوصاف الهى و تخلق او به اخلاقى ربوبى است . بابا افضل را كلامى كامل را در این باب است . كه عالم درختى است كه بار و ثمره او مردم است و مردم درختى است كه بار و ثمره وى خرد است و خرد درختى است كه ثمره او لقاى خداى تعالى است . (179)


175 برترین خرد

برترین خرد، شناسایى آدمى به نفس خود است ، پس هر كه خود را شناخت با خرد است و آنكه خرد را نشناخت گمراه است . (180)


176 نكاتى مفید

در این ماه مبارك نامه نكته اى چند از دفتر نكاتم كه از كلك این بنده نگارش یافت به عنوان ذكرى اهدا مى شود امید است كه سود بخشد: نكته 1- جزا، نفس عمل است هل یجزون الا ما كانوا یعملون (181) 2- قیامت با تو است نه در آخر طول زمانى ، رسول الله (ص ) به قیس بن عاصم فرمود: ان مع الدنیا آخرة 3- ملكت با عالم ملك است و خیالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول ، قابل حشر با همه اى و داراى سرمایه كسب همه ، صادق آل محمد (ص ) فرمود: ان الله عزوجل خلق ملكه على مثال ملكوته و اسس ملكوته على مثال جبروته ، لیستدل بملكه على ملكوته و بملكوته على جبروته . درست بخوان و درست بدان ! 4- سفرنامه معراج رسول خدا (ص ) شرح اطوار بشر است . 5- انسان چون با اصل خود انس گرفت آن مى شود. 6- تا گم نشدى چیزى در تو پیدا نشود. 7- تا بیننده و گیرنده نشدى انسان نیستى . 8- انسان كارخانه و دستگاهى است كه هوا از عوالم ملك عكسبردارى مى كند و هم از ملكوت ، اولى را بالا مى برد و دومى را تنزل مى دهد بى تجافى و همه را در گنجینه سرش و عیبه درج مى كند، درست بنگر تا به حقیقت كریمه لآكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم برسى . (182) 9- بینشم از تن نیست كه دیگر جانوران و رستنى ها و هر چه را آخشیج است در آن انبازند، از روانى است كه از آن من است ، پس نه تن جاى روان است و نه روان جاى تن وگرنه در اندازه او بودى و دانستى كه نیست ، تن بر خاك است و روان بر فراز خاك . این سخن كوتاه در نزد دانا بسیار بلند است . 10- از خاموشى گفتار زاید و از اندیشه كردار. 11- آن چه در احوال و اطوار سالك در خواب و بیدارى عایدش مى شود میوه هایى است كه از كمون شجره وجودش بروز مى كند. 12- گرسنگى و تشنگى دائند و غذا و آب دوا، دوا را تا چه اندازه باید خورد. (183)


177 برادرم به فكر خود باش !

برادرم ! به فكر خود باش و از خویشتن غافل مباش و همواره كشیك نفس ‍ بكش و كشیك نفس كشیدن كشكى نیست ، از خداوند توفیق بخواه ، با ابناى روزگار بساز و مرد تحمل باش و به مثل معروف كه چه خوش مثلى است : آسیا باش درشت بستان و نرم باز ده ! مرد فكر باش كه فكر، لب عبادت است . مناجات و راز و نیاز با دوست را قطع مكن قل ما یعبوا بكم ربكم لولا دعاءكم . (184) (185)


178 شب زنده دارى

حق تعالى فرموده است : ان ناشئة اللیل هى اءشد وطا و اقوم قیلا # ان لك فى النهار سبحا طویلا ؛ (186) هر آینه شب هنگام از بستر برخاستن موافقت زبان و دل را افزاینده تر است و بیان سخن را استوار دارنده تر كه كارهاى تو در روز بسیار است .


179 تمناى دوست از دوست

آقاى من ! باید با تاءنى و رفق و مدارا به راه بود، نه با سرعت و اضطراب . جسارة عرض مى كنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه كه چون صد آمد نود هم پیش ماست ، از تو حركت از خدا بركت . (187)


180 خنك حاجى كه ناجى باشد!

الهى ! خانه كجا و صاحب خانه كجا؟ طائف آن كجا و عارف این كجا؟ آن سفر جسمانى است و این روحانى ؛ آن براى دولتمند است و این براى درویش ؛ آن اهل و عیال را وداع كند و این ماسوا را؛ آن ترك مال كند و این ترك جان ؛ سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه ، و آن را یك بار است و این را همه عمر؛ آن سفر آفاق كند و این سیر انفس ؛ راه آن را پایان است و این را نهایت نبود؛ آن مى رود كه برگردد و این مى رود كه از او نام و نشانى نباشد؛ آن فرش پیماید و این عرش ؛ آن محرم مى شود و این محرم ؛ آن لباس احرام مى پوشد و این از خود عارى مى شود؛ آن لبیك مى گوید و این لبیك مى شنود؛ آن تا به مسجدالحرام رسد و این از مسجد اقصى بگذرد؛ آن استلام حجر كند و این انشقاق قمر؛ آن را كوه صفاست و این را روح صفا؛ سعى آن چند مره بین صفا و مروه است و سعى این مره در كشور هستى ؛ آن هروله مى كند و این پرواز؛ آن مقام ابراهیم طلب كند و این مقام ابراهیم ؛ آن آب زمزم نوشد و این آب حیات ؛ آن عرفات بیند و این عرصات ؛ آن را یك روز وقوف است و این را همه روز؛ آن از عرفات به مشعر كوچ كند و این از دنیا به محشر؛ آن درك منى آرزو كند و این ترك تمنى را؛ آن بهیمه قربانى كند و این خویشتن را؛ آن رمى جمرات كند و این رجم همزات ؛ آن حلق راس كند و این ترك سر؛ آن را لافسوق و لا جدال فى الحج است و این را فى العمر؛ آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین ؛ لاجرم آن حاجى شود و این ناجى ؛ خنك آن حاجى كه ناجى است ! (188)


181 نظر پاك تواند رخ جانان دیدن

الهى ! دهن آلوده را با كتابت چه كار كه لا یمسه الا المطهرون واى بر آن مرشدى كه دهنش پلید است ؛ چه آن نارشید خود شیطان مرید است ؛ اگر در آشكار با یزید است در پنهان باید یزید است . (189)


182 توصیه به قرائت و طهارت

قرائت قرآن مجید در شب و روز ترك نشود، هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد. طهارت را حفظ كنید؛ حتى با طهارت بخوابید. (190)


183 چگونگى خواندن قرآن

امام صادق علیه السلام فرمود: قرآن را با لحن عرب ، بدون غلط قرائت كنید، زیرا كه قرآن عربى است . (191)


184 دنیا زنى است عشوه گر و دلستان

حبیبم ! حسنا! دنیا به مثل زنى زیبا و آراسته است ، از مكر زنان اگر آگاهى ، از مكر دنیا ایمن باشد! با مردم باش و بى مردم باش ، نه مى شود با مردم بود، نه مى توان بى مردم . خداى نور حضرت دهاد و سوز و شورت را افزون كناد كه از این بنده شرمنده دستور نماز شب خواستى . (192)


185 آموختن همت از كبوتر

جناب آخوند ملا حسینقلى بعد از بیست و دو سال سیر و سلوك نتیجه گرفت و به مقصود رسید و خود آن جناب گفت در عدم وصول به مراد بودم ، دیدم كبوترى بر زمین نشست و پاره نانى بسیار خشكیده را به منقار گرفت و هر چه نوك مى زد خورد نمى شد، پرواز كرد و برفت و نان را ترك گفت . پس از چندى بازگشت به سراغ آن تكه نان آمد باز چند بار آن را نوك زد و شكسته نشد، باز برگشت و بعد از چندى آمد و بالاخره آن تكه نان را با منقارش خرد كرد و بخورد، از این عمل كبوتر ملهم شدم كه اراده و همت مى باید. در دیوان این كمترین آمده است كه :

قدم اول این مرحله خوف و رجا
باید از ترك سرت برگ سفر ساز كنى
همت و خضر ره و بنیت در حد سوا
سان تثلیث در انتاج نظر باز كنى (193)


186 نزول بلاى دردناك

امام صادق (ع ) فرمود: در خانه اى كه خوانندگى (غناء) مى شود، از نزول بلاهاى دردناك ایمن نیست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگان نازل نمى شوند و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت برگردانیده است . (194)


187 مستحق مشایعت فرشتگان گردیدن

از امام صادق علیه السلام نقل كرده است كه پیامبر بر جنازه سعد بن معاذ نماز خواند و فرمود: نود هزار فرشته كه در میان شان جبرییل حاضر بود در نماز او شركت جستند. از جبرییل پرسیدم : به چه علت استحقاق یافته است كه شما بر او نماز گزارید. گفت : او سوره قل هو الله را دایم ، چه ایستاده و چه نشسته ، و چه پیاده و چه سواره و در حال رفتن و آمدن مى خواند. (195)


188 شخص زیرك

زیرك كسى است كه خود را شناخت و كارهایش را خالص ‍ گردانید.(196)


189 مسافر تائب را بپذیر!

الهى ! تو خود گواهى كه در عصر سلخ شهر الله مبارك هزار و سیصد و نود، چنان حسرتى بر این بنده مستولى شد كه گوشه هاى چشمم با ناودان بهارى برابرى مى كرد و آه هاى آتشینم جهنم سوز بود، كه بیداران در این ماه رستگار شدند و این خفته زیانكار. این حسرت یك ماه بود، با حسرت یك عمر چه باید كرد!؟ امشب كه لیله چهارشنبه بیست و سوم شوال المكرم هزار و سیصد و نود است ، از دل و جان توبه كرده ام و صمیمانه به سوى تو رخت بسته ام ، یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله ، مسافر تائبت را بپذیر و توفیقش ده كه كه بر عهد استوار باشد و همواره محو دیدار باشد! (197)


190 باز هم شكر!

در خواب سنگین بودم و دیر بیدار شدم ، باز شكرت كه بیدار شدم . (198)


191 عبادت محبانه

خوشا به حال كسى كه عبادت محبانه دارند! (199)


192 بهترین سرمایه سالك

شیخ اجل پور سینا در مقامات عارفان اشارات ، فكر لطیف و عشق عفیف را در ریاضت نفس قوى ترین سبب براى تلطیف سر، و اعداد به وصول عشقى حقیقى كه بهترین سرمایه سالك در تقرب به حسن مطلق است دانسته است . (200)


193 همتم بدرقه راه كن !

الهى ! یك عمر امروز را به فردا بردم ؛ توفیقم ده كه حال فردا را به امروز آورم ! (201)


194 خطاب به نفس مطمئنه

حق سبحانه مى فرماید: یا اءیتها النفس المطمئنه # ارجعى الى ربك راضیة مرضیة # فادخلى فى عبادى # وادخلى جنتى ؛ (202) اى روح آرامش یافته ! خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت باز گرد و در زمره بندگان من داخل شو و به بهشت من درآى .


195 اگر دلش با خدا بود...!

روایت است كه مردى در مسجد مدینه به نماز ایستاده بود و با ریشش ‍ بازى مى كرد،رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اگر دلش با خدایش ‍ باشد با ریششبازى


196 احترام به مادرنمى كند.

(203) امام زین العابدین علیه السلام ، نسبت به مادرش بسیار نیكوكار بود؛ به طورى كه به او گفتند: تو نسبت به مادر، از همه كس نیكوكارترى ، ولى نمى بینیم كه با او در یك ظرف غذا بخورى ! امام در جواب فرمود: چون ترسم كه دستم را به سوى چیزى برم كه مادرم قصد خوردن آن را داشته است و او را ناراحت كنم . (204)


197 قرب با فرایض

خداوند عزوجل فرموده است : بنده ام ! با چیزى بهتر از آنچه كه بر او واجب نموده ام ، به من تقرب نجوید. او همواره به واسطه فرایض به من تقرب جوید؛ تا این كه او را دوست بدارم و هنگامى كه دوستش بدارم ، او گوشم شود كه با آن بشنوم و چشمم شود كه با آن بینم و... (205)


198 تاءثیر قرائت آیة الكرسى

دست بر بینندگان مى گذارى و آیة الكرسى را براى حفظ نور چشم مى خوانى ، در این حال نفس ناطقه گوهر آن سویى از توجه به ملكوت نیرو مى گیرد، و به تصور و تعمل و انشاء خود در قوى و محال آنها و در اعضاء و جوارح خود اثر مى گذارد كه توجهات و تصورات نفسانى را در بدن و قوى و احوال آن تاءثیرى بسزا است ، فافهم . (206)


199 بندگان خاص خدا

بندگان خاص خود چنین كسانى اند: 1- با تواضع در زمین حركت مى كنند؛ 2- آن گاه كه جاهلان اینان را به عتاب خطاب مى كنند یا سلامت نفس و زبان خوش جواب مى دهند؛ 3- شب ها را به عشق خدا و براى رضایت او به سجده و قیام سپرى مى كنند؛ 4- دایم با دعا و تضرع مى گویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور كن كه بد عذابى است و جهنم بد منزل و بد سرانجامى است ؛ 5- در انفاق كردن اسراف نمى كنند و میانه روى را پیشه خود مى سازند؛ 6- براى خدا شریك قائل نمى شوید و فقط خداى را مى خوانند؛ 7- از قتل و جنایت كه خدا آن را حرام كرده است ، پرهیز كنند؛ 8- هرگز گرد عمل زشت زنا نمى گردند كه هر كس مرتكب این عمل زشت شود، كیفر جاودانه اش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر كسانى كه توبه كنند و اعمال نیكى انجام دهند كه در این صورت ، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد كرد و هر كس توبه كند؛ البته خداوند توبه اش را مى پذیرد؛ 9- به ناحق شهادت نمى دهند؛ 10- هرگاه به كار بیهوده و زشتى از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند؛ 11- هرگاه متذكر آیات الهى شوند، همچون كوران و كران از كنار آن نمى گذرند؛ بلكه با دلى آگاه و چشمى بینا آن را مشاهده كرده و در آن تاءمل مى كنند تا به مقام معرفت و ایمان شان افزوده شود. 12- به هنگام دعا با خداى خود مى گویند: پروردگارا! از همسران و فرزندان ما كسانى را قرار ده كه مایه روشنى چشم ما شوند و ما را سر خیل پاكان جهان و پیشواى پرهیزگاران قرار بده ! پاداش صبر چنین بندگانى قصرهاى بهشتى خواهد بود كه در آن جا با سلام و درود و شادمانى با یكدیگر ملاقات مى كنند و در بهشت زیباى براى ابدیت و همیشه (جاودان ) خواهند بود. اى پیامبر! به امت بگو: اگر دعا و ناله و زارى تان نبود، خدا به شما هیچ توجه و اعتنایى نداشت ؛ زیرا شما در گذشته آیات خدا و پیامبران الهى را تكذیب كرده اید و این تكذیب ، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد (پس با دعا آن را جدا كنید. (207)


200 آنچه در عرفان عملى مهم است !

آن چه در عرفان عملى مهم است سه چیز است : الف - طهارت و دوام آن ب - همت ج - استقامت (208)


201 استشاره و استخاره

امام محمد تقى علیه السلام از على بن ابى طالب علیه السلام روایت مى كند كه حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا به یمن فرستاد؛ پس به وصیت ، مرا گفت : اى على ! هر كس استخاره كند ضرر نكند و هر كس استشاره كند پشیمان نشود. اى على !... به نام استعاذه كن ! چرا كه خداوند متعال ، بسم الله را بر امت من در صبحگاهان مبارك گردانید. و مى فرمود: هر كس در راه خدا براى خود دوستى برگزیند، خداوند در بهشت براى او خانه اى برگزیند. (209)


202 والاترین خصلت مومن

خداوند در قرآن مى فرماید: كلوا واشربوا و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین ؛ بخورید و بیاشامید و اسراف نكنید، به راستى خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد. (210) اى دوست من ! دان پرخورى بدون شك ، قلب را مى میراند و نفس را سركش و طغیانگر بار مى آورد، بدان كه گرسنگى بالاترین خصلت مؤ من است .


203 وسیله ترك هواى نفس

یحیى بن معاذ چه زیبا گفته است : اگر ملایك هفت آسمان را شفیع قرار دهى و بیست وچهار هزار پیامبر و جانشینان آنها و همه كتاب هاى الهى را واسطه قرار دهى كه نفست درترك دنیا با تو همراهى كند و حكم حق را گردن نهد، نخواهد پذیرفت ، اما اگرگرسنگى را وسیله قرار دهى و از راه گرسنگى وارد شوى ، خواهد پذیرفت و مطیعتخواهد شد!


204 زدودن زنگارازدل

(211) وضو كه از چشمه عشق گرفتار شود زنگار را مى زداید. از اینكه وضو به چهار عضو سر و رو دو دست و پا اختصاص یافت این است كه ایزد تعالى چون نماز را واجب كرد نخواست كه بندگان وى آلوده به خدمت آیند، ایشان را فرمود وضو كنند و با این چهار عضو مخصوص ‍ كرد زیرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد ایزد عز اسمه بفرمود این چهار عضو گناهكار را به خدمت بشستن و مسح كردن تطهیر كنند این داستان بیان حال آدم و آدمیزاد است و همانند آن در آیات و روایات بسیار است الحمدلله كه مولاى مكرم خود اهل اشارت است . (212)


205 اصحاب حال و صاحب همت

بداند كه كسانى كه گاهى اصحاب حال مى شوند، ارباب مكاشفه نمى گردند. مثلا به پیشامد واقعه و حادثه اى چون به زیارت اهل قبور رفتن ، و یا مرگ كسى را دیدن ، و یا در مجلس وعظ و خطابه نشستن و یا به آفاتى كه روى آورده اند، و از این قبیل امور ممكن است كه شخص تا مدتى حالى و سوز و گدازى و التهاب و اضطرابى داشته باشد كه كم كم چون بعد عهد منسى است آن حال از او گرفته شود، این چنین افراد به مكاشفات نمى گردند. مكاشفات روزى كسانى مى شود كه صاحب همت اند و دوام و استقامت در طریقه دارند. (213)


206 بدترین و بهترین حالت حضور

حضرت امام صادق (ع ) مى فرمایند: شكم در اثر پرخورى طغیان مى كند و بهترین حالت بنده در حضور خدا، وقتى است كهشكم او از غذا خالى باشد و بدترین حالت انسان در حضور خدا، با شكم پر است.


207 اثر سجده طولانى

(214) امیر مومنان فرمودند: من اصحاب محمد صلى الله علیه و آله و سلم را دیده ام و یكى از شما را نبینم كه مانند ایشان باشد؛ زیرا آنان ژولیده مو و غبار آلود بودند و شب را بیدار به سجده و قیام مى گذراندند، گاهى پیشانى و گاهى گونه هاى خود را به خاك مى نهادند و از یاد بازگشت و مرگ و قیامت ، مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ایستادند و مضطرب و نگران بودند؛ پیشانى هایشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بز، پینه بسته بود. هر گاه ذكر خداوند سبحان به میان مى آمد، از ترس و عذاب و كیفر، و امید به ثواب و پاداش ، اشك از چشمان شان جارى مى گشت ، به طورى كه گریبانشان تر مى شد و مى لرزیدند؛ مانند درخت كه در روز وزیدن تند باد مى لرزد. (215)


208 پندى از ابلیس !!

امام صادق (ع ) براى حفص بن غیاث حكایت فرمودند كه : روزى ابلیس بر حضرت یحیى (ع ) ظاهر شد در حالى كه ریسمان هاى فراوانى به گردنش آویخته بود؛ حضرت یحیى (ع ) پرسید: این ریسمان ها چیست ؟ ابلیس گفت : اینها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشان مى كنم . حضرت یحیى (ع ) پرسید: آیا چیزى از ریسمان ها هم براى من هست ؟ ابلیس گفت : بعضى اوقات پرخورى كرده اى و تو را از نماز و یاد خدا غافل كرده ام . حضرت یحیى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از این به بعد هیچ گاه شكمم را از غذا سیر نخواهم كرد. ابلیس گفت : به خدا قسم ، من هم از این به بعد هیچ مسلمان موحدى را نصیحت نمى كنم . امام صادق (ع ) در پایان این ماجرا فرمود: اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه شكم شان را از غذا پر نكنند. به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هیچ گاه براى دنیا كار نكنند!(216)


209 خدایى كه نبینم نپرستم !

امیر مؤ منان در مسجد كوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست كه به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امیر مؤ منان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدایى را كه نبینم ، نمى پرستم . پرسید: اى امیر مؤ منان ! پس چگونه او را دیده اى ؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمى بینند؛ ولى قلب ها با حقایق ایمان او را مى بینند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطیف است كه لطفش به وصف در نمى آید و چنان عظیم است كه با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ كبریاست كه با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جلیل است كه با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چیز است و نمى شود گفت : پیش از چیزى است . بعد از هر چیز است و نمى شود به او بعد گفت : اشیاء را خواسته ، اما نه با همت . درك كرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشیاست ، اما با آن ها مخلوط نیست و از آن ها هم جدا نیست . ظاهر است ، نه به شكل مباشرت . متجلى است ، نه با دیدن . دور است ، نه با مسافت . قریب است ، نه با نزدیك شدن . لطیف است ، نه با جسم داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است ، نه با حركت زیاد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى بیناست ، نه با اءداتى . اماكن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى كنند و خواب او را نمى گیرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش ، از ابتدا پیشى گرفته است . با خلق مشاعر فهمیده مى شود كه كسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهیر جواهر فهمیده مى شود كه جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده مى شود كه او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده مى شود كه او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار نداده است و خشكى را ضد ترى و زیرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ، متباین ها را با هم جمع كرده و میان چیزهایى نزدیك ، دورى افكنده است كه با تفریق ، بر مفرق و با تاءلیف ، بر مؤ لف دلالت مى كند. و این سخن خداى تعالى است و من كل شى ء خلقنا زوجین لعلكم تذكرون . (217) میان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود كه او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرایزشان گواه اند كه آفریننده غریزه آن ها، غریزه ندارد و با موقت بودن شان اعلام مى كنند كه براى قرار دهنده وقت آن ها وقتى نیست . میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش ‍ حجابى نیست . پروردگار است ، بدون این كه خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون این كه خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون این كه معلوم باشد. سمیع است ، بدون این كه مسموع باشد. (218)


210 توبه مؤ من

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر علیه السلام نقل كرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى كه مؤ من از آن توبه كند، بخشوده شود. پس ‍ باید براى زمان پس از توبه از نو شروع به عمل كند، و به خدا سوگند كه این توبه تنها اهل ایمان راست . عرض كردم : چنانچه توبه خویش را بشكند و گناه كند و سپس توبه كند، چه ؟ فرمود: اى محمد بن مسلم ! آیا توانى باور كنى كه بنده اى مؤ من بر گناه خویش پشیمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه كرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذیرفته است ؟ گفتم : او بارها چنین كرده ؛ گناه كرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هر گاه كه مؤ من به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نیز بخشایش و آمرزش را به سویش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است . توبه را مى پذیرد و از بدى ها در مى گذرد. پس مبادا مؤ منان را از رحمت خدایى دور نمایى ! (219)


211 جامعه بى عارفان

جامعه بى عرفان كالبد بى جان است . (220)


212 عظمت كلام الهى

خداوند سبحان مى فرماید: قل لو كان البحر مدادا ربك لنفد البحر قبل اءن تنفد كلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا ؛ (221) بگو اگر دریا براى نوشتن كلمات پروردگار من مركب شود، دریا به پایان مى رسد و كلمات پروردگار من به پایان نمى رسد، هر چند دریاى دیگرى به مدد آن بیاوریم . (222)


213 علت حرام بودن ربا

از امام باقر علیه السلام نقل گشته كه امام فرمود: خداوند عزوجل ربا را حرام فرمود تا معروف از میان نرود.


214 صابر باش !

اگر به راستى تشنه شدى آب برایت مى فرستند. صابر باش كه اگر دیر شود مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است . علاوه اینكه كسانى كه دیرتر مى گیرند بهتر و پخته تر مى گیرند و وجه آن با تدبر معلوم مى گردد. عارف رو مى گوید:

حكمت حق در قضا و قدر
كرد ما را عاشقان یكدگر
تشنه مى نالد كه كو آب گوار
آب مى نالد كه كو آن آب خوار
آب كم جو تشنگى آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست (223)


215 فانى در باقى كن !

پیش تا صور در دهد آواز
خویشتن را بكش به تیغ نیاز
یعنى پیش از آن كه دست مرگ به گریبانت رسد و نفخه صور آواز دهد، خویش را فانى در باقى كن ! حدیث رسول الله است كه موتوا قبل اءن تموتوا.
پیشتر از مرگ خوداى خواجه امیر
تا شوى از مرگ خود اى خواجه میر (224)


216 نگفتن اسرار

هیچ كس در عالم محروم نیست ؛ چه هر كس به قدر قابلیتش دارد. هرگاه از تو بپرسند كیستى و كجا هستى ؟ اگر به راستى در پاسخ گویى نام و نشانى ندارم رستى . كتاب هر كس صندوق اسرار اوست ، نباید اسرار اشخاص را به بیگانگان وانمود. (225)


217 معانى مختلف سوره حمد

نمازگزار از هر سو رو بر مى گرداند و رو به سوى خانه خدا مى كند تا به همین سان جان او نیز مانند تنش یك سویى شود كه تنها رو به سوى خداى یكتا آورد. در آغاز نماز به ستایش و نیایش مى ایستد و سوره گرامى حمد را مى خواند كه پارسى آن بدین گونه است به نام خداى بخشاینده مهربان ، ستایش از آن پروردگار جهانیان بخشاینده مهربان خداوند روز پاداش است . تنها تو را مى پرستیم و تنها از تو یارى مى جوییم ، ما را به راه راست راهنمایى بفرما، راه كسانى كه بر آنان نیكویى كرده اى ، نه خشم گرفتاران و گمراهان . و در انجام نماز با سه سلام ، درود و نوید و بخشایش خداى را به پیامبر گرامى و همه بندگان خوب و شایسته و به همه فرشتگان و فرستادگان و خوبان خدا مى فرستد. (226)


218 نماز فقط براى خدا

اگر نماز بى تو باشد؛ یعنى مشوب به اغراض شخصى تو نباشد فقط براى خدا و تقرب به سوى او باشد قبول و پذیرفته مى شود و الا فلا. (227)


219 باعث عروج

دعا معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت ، و ولوج به ملكوت عزت است .


220 لغزش زبان

آدمى از لغزش زبانش آسیبى مى بیند كه هرگز از لغزش پایش چنان آسیب نمىبیند، چه این كه لغزش او در گفتار سرش را بر باد مى دهد و لغزش پایش به آرامىبهبود مى یابد.


221 نماز زنده

(228) این نماز كه به حسب ظاهر در اینجا قیام ، قعود، حركات و اعراض است ، ظل آن نمازى است كه با او محشورى و او با تو محشور است ، آن نمازى كه حى است و نمى میرد، آن نماز زنده ، توئى و تو او هستى ، و آن حقیقت قربة الى الله است كه از این حركات و توجهات در مسیر استكمالى انسان ، در نهانخانه سر ذات تو جا مى كند و مى نشیند. (229)


222 نماز به قصد بهشت

منطق انسان بیدار این است كه ان صلوتى و نسكى و محیاى و مماتى لله رب العالمین خلاصه این كه وقف حق تعالى است و همه اعمال و احوالش قربة الى الله است ، شخص موحد خدا مى بیند و بس . مسلمان اگر نمازش را به قصد بهشت بخواند، نماز او باطل است ، نماز و دیگر اعمال عبادى باید براى تقرب حق تعالى باشد. (230)


223 فریب ریش بلند خوردن

بز نر بسیار غیور است وقتى كه گله راه مى رود بز نر پیشاپیش همه گوسفندها راه مى رود نمى گذارد گوسفندى بر او پیشى بگیرد. و این به جهت آن است كه چون سایه خود را در آفتاب مى بیند خود را به جهت شاخ ‌هاى بلند و ریش درازى كه دارد بهتر از دیگران مى پندارد و نمى گذارد گوسفندان دیگر بر او تقدم بجویند و آنها را شاخ مى زند. مكتوب فى التوارة لا یغرنك طول اللحى فان التیس له لحیة . یعنى فریب ریش ‍ بلند نخورید و گمان نكنید كه هر كه ریش بلندى دارد از سایر مردم بهتر است به جهت آن كه بز نر هم ریش بلند دارد و حال آن كه با گوسفندان دیگر فرقى ندارد! شریح قاضى اطلس بود، مرد یهودى همسایه اش بود ریش بلندى داشت ، شریح مى گفت : اگر ریش بیع و شرى مى شد، من به ده هزار درهم چنین ریشى را مى خریدم ! (231)


224 در حرام و حلال دقت كن !

مرحوم حسن بن فضل طبرسى در ضمن وصایاى پیامبر اكرم (ص ) به ابوذر نقل مى كند، پیامبر (ص ) فرمود: اى ابوذر! انسان جزء متقین نخواهد بود؛ مگر این كه هر روز، خودش را با دقتى بیشتر، از محاسبه شریك مالى اش محاسبه كند و بداند این غذا از كجا آمده است ؟ این مایع نوشیدنى از چه راهى تهیه شده است ؟ و این لباس كه پوشیده چگونه به دست آمده است ؟ آیا از مال حلال است یا حرام ؟ (232)


225 محاسبه اعمال

امام كاظم (ع ) مى فرماید: كسى كه در هر شبانه روز اعمالش را محاسبه نكند از ما نیست ، به این صورت كه حساب كند در طى روز، اگر كار نیكى انجام داده بود از خدا فزونى آن را بطلبید و اگر گناهى مرتكب شده بود، استغفار كند و از آن توبه نماید. (233)


226 طهارت باطنى و ظاهرى

ظاهرت باید طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس كنى و باطنت باید پاك باشد تا توانى باطنش را دریابى لایمسه الا المطهرون . (234)


227 آخرین سفارش علامه طباطبایى

آیة الله حاج سید محمد حسن مرتضوى لنگرودى فرزند مرحوم آیة الله حاج سید مرتضى مرتضوى لنگرودى كه در درس اسفار و شفاى بوعلى و جلسات تفسیرى علامه طباطبایى (رضى ) شركت مى نمود و در جلسات خصوصى كه به صورت سیار در شب هاى پنج شنبه و جمعه در منزل یكى از حاضرین در بحث منعقد مى گردید از محضر استاد علامه استفاده مى كرد. در بخشى از بیانات خود اظهار داشت : علامه طباطبایى (رضى الله ) اهل مراقبه بود، یك وقت خدمت آن بزرگوار رسیدیم كه دستورالعملى به ما بدهد فرمود: مراقبه و محاسبه انى دو حالت را، شخص سالك باید از ابتداى سیر و سلوك تا انتهاء ملتزم باشد، فرمود: آخر شب ، قبل از خواب ، اعمالى را كه در روز انجام داده اید بررسى كنید هر یك از اعمال تان كه خوب بود خدا را براى آن حمد و سپاس گویید و توفیق انجام بهتر از آن را در روز بعد، از خداوند مساءلت كنید. اگر خداى ناكرده تقصیر و یا خطایى مرتكب شده بودید، فورا توبه كنید و تصمیم بگیرید كه دیگر آن را انجام ندهید، اگر دیدید خلاف هاى شما متعدد است تصمیم بگیرید، فردا آن را كم كنید، خلاصه فرمود: مراقبه و محاسبه باید همیشه باشد. حتى در این اواخر كه نمى دانست درست حرف بزند، یكى از رفقاء از ایشان خواسته بود توصیه هایى بفرماید؛ باز فرموده بود: مراقبه ، محاسبه .(235)


228 یاد خدا در هر صبح و شام

خداوند در قرآن مى فرماید: و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الآصال و لا تكن من الغافلین # ان الذین عند ربك لا یستكبرون عن عبادته و یسبحونه و له یسجدون ؛ (236) پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس بى آن كه صداى خود بلند كنى هر صبح و شام یاد كن و از غافلان مباش . هر آینه آنان كه در نزد پروردگار تو هستند از پرستش او سر نمى تابند و تسبیحش مى گویند و برایش سجده مى كنند. (237)


229 اهمیت واجبات و نوافل

وقتى پیامبر اكرم (ص ) به معراج مشرف شد پرسید: خدایا! بنده مؤ من نزد تو چگونه است ؟ خطاب رسید: اى محمد!... هیچ چیز بنده ام را به اندازه واجبات به من نزدیك نمى كند و پس از آن در اثر انجام نوافل آن قدر به من نزدیك مى شود كه ...


230- وصف قرآن

جناب رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم قرآن را به ماءدبة الله وصف فرمود، یعنى قرآن سفره الهى است ، این سفره فقط براى انسان گسترده شد.


231- بذر سعادت

بدانكه بذر سعادت ، مراقبت است و مراقبت كشیك نفس كشیدن و پاسبان حرم دل بودن است و لا تكونوا كالذین نسوالله فاءنسیهم انفسهم ولئك هم الفاسقون ؛ (238) شما مانند آنان نباشید كه خدا را فراموش كردند و خدا نیز نفوس آنها را از یادشان برد، آنان به حقیقت بدكاران اند. و تمام عبادات و ادعیه و اذكار براى به بار رساندن این تخم رستگارى است . همت بگمار تا این دستور بسیار بسیار گرانقدر را كه در آخر جامع الاخبار منسوب به صدوق از كشاف حقائق امام به حق ناطق ابو عبدالله جعفر صادق - علیه الصلوة و السلام - روایت شده است حلقه گوش خود قرار دهى و آن اینكه القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غیر الله ؛ (239) دل جایى است مخصوص خداوند. پس در جاى خاص خدا، غیر از خدا را جاى مده ! (240)


232- شكر صفت ایثار

الهى ! شكرت كه نعمت صفت ایثارم بخشیدى . (241)


233- مقام والاى صبر

جناب سید رضى رضوان الله علیه در اواخر نهج البلاغه از حضرت آدم اولیاء الله امیر المؤ منین على علیه السلام نقل كرده است كه قال علیه السلام : من صبر صبر الاءحرار والا سلا سلو الاءغمار . و نیز نقل كرده است كه : اءنه قال علیه السلام للا شعث بن قیس معزیا: ان صبرت صبر الاءكارم والا سلوت سلو البهائم مقصود اینكه اندوه خواه با بردبارى و خواه با بى تابى روزى سپرى خواهد شد، اگر چون آزادگان و بزرگان شكیبایى پیشه كرده اى چه بهتر، و گرنه اندوه آن چنانكه از گولان و چهارپایان سپرى مى شود، به سر آید. (242)


234- خوشا آنان كه دائم در نمازند

خداوند سبحان در معارج قرآن فرمود: ان الانسان خلق هلوعا # اذا مسه الشر جزوعا # و اذا الخیر منوعا # الا المصلین # الذینهم على صلوتهم دائمون ؛ (243) هر آینه آدمى حریص و ناشكیبا آفریده شد، چون شرى بدو رسد بى قرارى كند و چون مالى به دستش افتد بخل مى ورزد، مگر نماز گزارندگان آنان كه به نماز مداومت مى ورزند.


235- مرگ دل

مرحوم كلینى (قدس سره ) نقل مى كند: از جمله نیروهایى كه خداوند متعال با موسى مناجات فرمود این بوده كه : اى موسى ! در هر حال كه هستى مرا فراموش مكن ؛ زیرا فراموشى من سبب مرگ دل مى شود. (244)


236- خصوصیات اولیاءالله

مرحوم علامه شیخ بهاء الدین (بهایى ) (قدس سره ) از امیر المؤ منین (ع ) نقل مى كند، پیامبر اكرم (ص ) فرمودند: كسى كه خداوند متعال را بشناسد و او را تعظیم كند، دهانش را از سخن (بى فایده ) حفظ مى كند و شكمش را از غذا (پر خورى ) نگه مى دارد و رنج روزه و نماز را بر خویش هموار مى كند. عده اى پرسیدند: اى رسول خدا (ص )! آیا اینان اولیاى الهى اند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: اولیاى خدا كسانى اند كه ساكت اند؛ اما سكوت شان تفكر است ، سخن مى گویند؛ اما سخن گفتن شان ذكر و یاد خداست ، نگاه مى كنند و نگاه شان عبرت است . مى گویند و گفتن شان حكمت است ، راه رفتن شان در میان مردم سبب بركت است و اگر نبود اجل هایى كه خدا براى شان مقدر فرموده بود از خوف عذاب و شوق ثواب ، روح شان در بدن شان نمى گنجید. (245)


237- شادى و سرور حق تعالى

مرحوم كلینى (قدس سره ) در حدیثى نقل مى كند: خداوند متعال به حضرت عیسى (ع ) فرمود: اى عیسى ! مرا یاد كن تا من تو را یاد كنم ، مرا در جمع خویش یاد كن تا من هم تو را در جمع بهتر از گروه انسان ها یاد كنم ، اى عیسى ! دلت را براى من نرم كن و در خلوت هایت مرا بسیار یاد كن و بدان كه شادى و سرور من در این است كه تو خاضعانه به در خانه من بیایى .


238- شكم بدترین ظرف ها

امام صادق (ع ) فرمود: آنها كه درباره مبارزه با نفس است : 1- از خوردن آنچه اشتها ندارى پرهیز كن كه سبب حماقت و نادانى مى شود. 2- از خوردن غذا جز در وقت گرسنگى اجتناب نما. 3- آنگاه كه غذا مى خورى از غذاى حلال استفاده كن و در آغاز بسم الله بگو و این سخن ارزشمند رسول اكرم (ص ) را به یاد داشته باش كه : انسان هیچ ظرفى را پر نكرد كه بدتر از شكم باشد! پس اگر ناچارى كه حتما غذا بخورى (كه براى حفظ سلامتى ناچار هستى ) پس 3/1 آن را به غذا و 3/1 آن را به آب و 3/1 آن را به نفس كشیدن اختصاص بده ! (246)


239- خوشا به حال قائل لا اله الا الله ...

ثقة الاسلام كلینى (قدس سره ) در كتاب دعاى كافى نقل مى كند امام صادق (ع ) فرمودند: جبرییل (ع ) به رسول الله (ص ) گفت : خوشا به حال كسى از امتت كه بگوید: لا اله الا الله وحده وحده وحده


240- كراماتى از حكیم الهى قمشه اى

حكیم الهى قمشه اى در راه مكه ، براى اقامه نماز توقف كردند. به گوشه اى رفته و در بیابان نماز مى گزارد كه ماشین حركت كرد و وى از كاروان به جا ماند. بعد از نماز روى به جانب خدا نمود و گفت : خدایا! چه كنم ؟ در این حال ماشین سوارى شیكى جلوى پایش ایستاد و راننده آن گفت : آقاى الهى ماشین شما رفت ؟ جواب داد: بلى . گفت : بیایید سوار شوید. وقتى سوار شد با یك چشم به هم زدن به ماشین خویش رسید، فورا پیاده شد و به ماشین خود رفت ، وقتى برگشت دید ماشین سوارى نیست از مسافران پرسید: این ماشین سوارى كه مرا رساند كجا رفت ؟ مسافرین گفتند: آقاى الهى ماشین سوارى كدام است ؟ اینجا توى این بیابان ماشین سوارى پیدا نمى شود. (247)


241- عترت ، قرآن ناطق

امیر المؤ منین علیه السلام عترت را كه در نهج البلاغه اسم مى برد مى فرماید: فیهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمن ، (248) عترت اهل قرآن هستند، قرآن در آنها عجین شده است و مراتب قرآن را سیر كرده اند و معارج قرآن را پیموده اند و به مقامات شامخه قرآن رسیده اند و خود قرآن ناطق اند. آنان آثار و علایم و نشانه هایى دارند، حركات شان ، رفتارشان ، گفتارشان ، قلم شان ، همه قرآن است ، همه حق محض و صدق صرف است ، آنان مبین حقایق اسماء الهیه اند. (249)


242- بهترین دعا

علامه شیخ بهایى (قدس سره ) در كشكول از پیامبر اكرم (ص ) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: بهترین دعا، دعاى من و دعاى پیامبران قبل از من است و آن دعا این است كه : لا اله الا الله وحده لا شریك له ، له الملك و له الحمد یحیى و یمیت و هو حى لا یموت بیده الخیر، و هو على كل شى ء قدیر ؛ نیست خدایى جز الله كه اوست یكتا و یكتا و یكتا، هیچ شریكى براى او نیست ، ملك و سلطنت از آن اوست ، حمد مخصوص اوست ، زنده مى كند و مى میراند، و اوست زنده و جاوید و همه خیرات به دست اوست و او بر هر كارى قادر و تواناست . (250)


243- بهترین مردم

بهترین مردم كسى است كه به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش ‍ بگیرد و از صمیم قلب آن را دوست داشته باشد و با همه جسم و جانش ‍ بدان روى آورد و خویشتن را براى آن آماده كند، در این صورت است كه برایش مهم نیست در دنیا چگونه به سر مى برد با سختى یا سستى . (251)


244- ذكر در شب

علاء بن كامل گوید: شنیدم كه امام صادق علیه السلام (در حالى كه به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت ) مى فرمود: شب هنگام ، با حال زارى و بیم ، بدون آنكه آوایت را آشكار كنى ، پروردگارت را در ضمیرت یاد كن (و بگو): لا اله الا الله وحده لا شریك له ، له الملك و له الحمد، یحیى و یمیت و یمیت و یحیى و هو على كل شى ء قدیر . علاء بن كامل گوید: من به حضور شریف امام عرضه داشتم كه جمله بیده الخیر را در این ذكر نیاوردید؟ (چه طور است این را هم بر آن بیافزاییم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خیر به دست خداست ؛ ولى تو آنچه را كه گفتم ، همانطور (بدون آنكه چیزى بر آن بیافزایى ) ده بار بگو و نیز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده بار بگو اعوذ بالله السمیع العلیم . (252)


245- اى سرزمین ! خوش به سعادت تو

در یكى از سفرها كه حضرت على (ع ) به همراه یارانش از كربلا مى گذشتند، وقتى به آن سرزمین مقدس رسیدند، دیدگان آن حضرت پر از اشك شد و فرمود: اینجا محل بستن مركب هاى آنان و آنجا محل بر زمین نهادن توشه هاى سفر و فرود آمدن شان و آن جاى دیگر محل ریخته شدن خون هاى پاك آنان است ، اى سرزمین ! خوشا به سعادتت كه خون هاى دوستداران و محبان خدا بر تو ریخته مى شود. (253)


246- اجابت دعا در سحرگاهان

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: بهترین وقتى كه در آن خداى عزوجل را مى خوانید سحرهاست . سپس آن جناب به قول حضرت یعقوب علیه السلام كه به فرزندانش گفته بود: سوف استغفرلكم ربى یعنى به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم ، اشاره كرد و فرمود: حضرت یعقوب خواسته فرزندانش را كه طلب آمرزش بود تا سحر تاءخیر انداخت . (254)


247- با خدا باش و پادشاهى كن !

مرحوم كلینى (قدس سره ) در اصول كافى از امام باقر (ع ) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: پیامبر اكرم (ص ) فرمودند: خداى عزوجل مى فرماید: قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و كبریایى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته خودش را بر خواسته من مقدم دارد، زندگى اش را پراكنده و آشفته مى كنم ، لباس دنیا زدگى بر اندامش مى پوشانم و قلبش را سرگرم دنیا مى نمایم و از دنیا غیر از آن چه برایش مقدر كرده باشم به او نمى دهم . قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و كبریایى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته مرا بر خواسته خود مقدم بدارد، ملایكه ام را به حفاظت او مى گمارم و آسمان و زمین عهده دار رزق و روزى اش خواهند بود و با هر تجارتش با اویم و دنیا به سوى او مى آید و او از آن روى گردان است . (255)


248- خوشا به حال دایم الصلوت

ابو حمزه ثمالى از امام باقر علیه السلام روایت مى كند كه آن جناب فرمود: مؤ من تا در یاد خداست همواره در نماز است ، خواه ایستاده باشد یا نشسته و یا خفته ؛ زیرا كه خداوند (در وصف خردمندان ) مى فرماید: آنانى كه در حالت ایستاده و نشسته و خفته ، خدا را یاد مى كنند. امام فرموده است : تا در یاد خدایى ، همواره در نمازى . خوشا آنان كه دائم در نمازند.


249- چه بد بنده اى است ...

روایت شده است كه خداى تعالى در یكى از كتاب هایش فرموده است :بنده ام ! آیا این خوب و زیباست كه تو در حال مناجات با من ، به چپ و راست توجه نمایى و با بنده اى چون خودت ، تكلم كرده ، مرا رها نمایى ؟! آیا چون با یكى از برادرانت ، تكلم مى نمایى ، از ادب به دور نیست كه به كسى جز او توجه و التفات نمایى ؟! ولى تو با او چنین نمى كنى و در مقابلش ‍ ادب را نگاه مى دارى ؛ در حالى كه ادب را در محضر من رعایت نمى كنى ! پس ، چه بد بنده اى است ، كسى كه چنین باشد! (256) (257)


next page

fehrest page

back page

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:25
دعا و زیارت
مقدمه
هذا بیان للناس و هدى و موعظة للمتقین قرآن به انسان حیات حكیمانه مى بخشد. قرآن كریم بند و موعظه براى انسان است . قرآن كریم پندآموز عالمیان است . نهج البلاغه كتاب پند و اندرز و موعظه است . سخنان و پندهاى معصومین سعادت انسان را در دنیا و آخرت بیمه مى كند. پندها زداینده زنگار غفلت هستند. در حقیقت بیداران كسانى اند كه پندپذیرند. امام حسن (ع ) مى فرماید: خدا رحمت كند كسى را كه نسبت به خویش یا برادر دینى با خانواده اش اندرز گو باشد. هر انسانى در وجود و نهادش باید واعظى درونى داشته باشد. پندها و مواعظ اگر از دلى پاك بر زبانى مطهر جارى گردد اثر بخش ‍ است . پندها و مواعظ از قلم پاك است كه سبب بیدارى انسان مى شوند. پند دهنده خود باید نخست عامل باشد تا بتواند بر دیگران نیز تاءثیر گذارد. پند گرفتن ، عبرت گرفتن است (یعنى از موعظه باید نتیجه گرفت و عمل كرد، نه اینكه صرفا شنیده یا دید.) موعظه ، حیات دل هاست . موعظه ، نصیحتى است شفا بخش . پند براى كسى كه بدان عمل نماید شفاست . موعظه سودمند و پند مؤ ثر آن است كه شنونده را از عمل به زشتى ها و بدى ها باز دارد. پند، جلا دهنده قلوب است . پند، غفلت و بیخبرى را از انسان زایل مى كند. پند، وعظ و نصیحت ، بیدارى را در پى دارد. بهترین پندها آن است كه آدمى را از زشتى ها باز دارد. شنیدن پند تنها با گوش و با غفلت دل سودى ندارد، در پند و اندرز دل باید بیدار گردد تا سودمند افتد. آثار آیة الله علامه حسن زاده آملى گنجینه اى است كه موجب بیدارى انسان و ارتباط با خدا مى گردد. استاد بزرگوار پندهایى حكیمانه ، عارفانه و عاشقانه در كتاب هاى گرانقدر خود بیان نموده كه هر یك نور و شفاست و باعث مى شود كه زنگار غفلت از وجود انسان پاك شود. امید كه با خواندن این پندهاى آموزنده و حكیمانه و عمل به آنها بتوانیم سعادت دنیا و آخرت خویش را بیمه نماییم . و از خداوند مى خواهیم كه وجود پر نعمت و پربركت استاد علامه حسن زاده آملى را در ظل توجهات حضرت ولى عصر امام زمان - روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه - حفظ نماید. خداى بزرگ را شاكر و سپاسگزارم كه لیاقت شاگردى این استاد بزرگ را به من داده و توانستم آثار او را براى نسل جوان در موضوعات گوناگون تهیه و تنظیم كنم . عباس عزیزى حوزه علمیه قم اسفند 1379

1- مناجات عاشقانه

الهى ! از من آهى و از تو نگاهى . الهى ! عمرى آه در بساط نداشتم و اینك جز آه در بساط ندارم . الهى ! غبطه ملایكه اى را مى خورم كه جز سجود نمى دانند، كاش حسن از ازل تا ابد در یك سجده بود. الهى ! تا كى عبدالهوى باشم ، به عزت تو عبدالهو شدم . الهى ! سست از آن كه مست تو نیست كیست ؟ الهى ! همه این و آن را تماشا كنند و حسن خود را، كه عجیب تر از خود نیافت . الهى ! دل بى حضور چشم بى نور است ، این دنیا را نمى بیند و آن ، عقبى را. الهى ! همه حیوانات را در كوه و جنگل مى بینند و حسن در شهر و ده . الهى ! هر كه شادى خواهد بخواهد، حسن را اندوه پیوسته و دل شكسته ده . الهى ! آن كه خوب را حباله اصطیاد مبشرات نكرده است ، كفران نعمت گرانبهائى كرده است . الهى ! مراجعات از مهاجرت به سویت تعرب بعد از هجرت است و تویى كه نگهدار دل هایى . الهى ! آن كه در نماز جواب سلام نمى شنود، هنوز نمازگزار نشده ، ما را با نمازگزاران بدار. الهى ! خوشا آن كه بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار است . الهى ! آن كس تاج عزت بر سر دارد كه حلقه ارادتت را در گوش دارد و طوق عبودیت را در گردن


2- طریق معرفت رب

معرفت نفس طریق معرفت رب است كه از سید انبیاء (ص ) و هم از سید اوصیاء (ع ) ماءثور است : من عرف نفسه فقد عرف ربه هر كس در خویشتن بیاندیشد و در خلقت خود تفكر و تاءمل كند، دریابد كه این شخص ‍ محیر العقول ، واجب بالغیر است .


3- آموزش بندگى و زندگى

دستوراتى كه در نماز به جا آورده شود و گفته شود، بندبند آن همه آموزنده است ، وهر بند آن راه و رشته اى در خداشناسى است ، و آیین و روش آموزش زندگى و بندگىاست .


4- پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست

(1) از امیر المؤ منین على علیه السلام در چند موضع روایت شده است : فتجلى سبحانه لهم فى كتابه من غیر اءن یكونوا راءوه بما اءریهم من قدرته ؛ (2) پس خداى سبحان با ارائه قدرت خود در كتابش براى مردم تجلى كرده بدون آن كه او را ببینند.


5- دگرگونى هاى الهى در گرو دگرگونى هاى مردم

خداوند سبحان مى فرماید: ان الله لایغیر مابقوم حتى یغیروا ما باءنفسهم ؛ (3) خدا چیزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند.


6- خدا سر انسان است

انسان مرد كامل است نه صورت انسانیه ، و در حدیث قدسى آمده است : الانسان سرى و اءنا سره ؛ انسان سر من است و من سر او هستم . (4)



7- درست ترین آیین ها

خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ (5) این قرآن به درست ترین آیین ها راه مى یابد.


8- ثبت قلبى على دینك

بسیار كسانى كه دعوى بندگى كرده اند و دم از ترك دنیا زده اند؛ تا دنیا بدیشان روى آورد، جز وى همه را پشت پا زده اند. این بنده در معرض امتحان نیامده شرمسار است ، به حق خودت ثبت قلبى على دینك ! (6)



9- خداى چاره ساز

الهى ! ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره اى ، و ما هم هیچ كاره ایم و تنها تو كاره اى . (7)



10- برنامه انسان سازى

نماز ستون دین و بهترین و استوارترین برنامه آدم ساز است . (8)



11- اجابت نداى بندگان

خداوند سبحان مى فرماید: و اذا ساءلك عبادى عنى فانى قریب اءجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لى ولیؤ منوا بى لعلهم یرشدون ؛ (9) چون بندگان من درباره من از تو بپرسند بگو من نزدیكم و به نداى كسى كه مرا بخواند پاسخ مى دهم ، پس به نداى من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.


12- صورت كتیبه انسان كامل

بدان اى عزیز كه قرآن كریم صورت كتیبه انسان كامل است ، و قرآن به راست ترین و درست ترین راه هدایت كننده است . خداوند سبحان مى فرماید: ان هذا القرآن یهدى للتى هى اءقوم ؛ (10) یعنى قرآن كریم عین صراط مستقیم است . قوله سبحانه : و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بكم عن سبیله ؛ (11) هر كس كه حقیقت قرآن را در خود پیاده كرده است راه مستقیم به سوى هر خیر را پیموده است . و هر كس به هر اندازه كه واجد آن است به همان اندازه قرآن و انسان است ، و به انسان كامل تقرب جسته است . (12)



13- معجزات عیسى نبى

عیسى پیامبر - صلوات الله علیه - فرموده است : اءنى قد جئتكم بآیة من ربكم اءتى اخلق لكم من الطین كهیئة الطیر فاءنفخ فیه فیكون طیرا باذن الله و ابرى الاءكمه و الاءبرص و احى الموتى باذن الله - الآیة (13) من با معجزه اى از پروردگارتان نزد شما آمدم ، براى تان از گل چیزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم ، به اذن خدا پرنده اى شود، و كور مادرزاد و برص گرفته را شفا مى دهم و به فرمان خدا مرده را زنده مى كنم .


14- عجز مردم از تجاوز از حد قرآن

در حدیث است كه ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا ؛ یعنى قرآن ظاهرى دارد و باطنى ، حدى دارد و مطلعى و غرض از حد آن اندازه از معنى است كه دیگران نیم توانند از آن تجاوز كنند؛ یعنى عجز مردم آنها را منع مى كند از تجاوز. (14)



15- آرزوى روز روحانى و شب نورانى

الهى ! روزم را چون شبم روحانى گردان و شبم را چون روز نورانى . (15)



16- ستار العیوب

الهى ! اگر ستارالعیوب نبودى ، ما از رسوایى چه مى كردیم ! (16)



17- دستورالعمل عرفانى

باید انسان یك مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بكند تا جنبه حیوانیت كمتر، و روحانیت قوت بگیرد، و میزان آنها را هم چنین فرمود: كه انسان اولا روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا بخورد حتى تنقل مابین الغذائین نكند. ثانیا هر وقت غذا مى خورد باید مثلا یك ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد كه تمام سبز نشود، این در كم غذا. و اما كیفش باید غیر از آداب معروفه ، گوشت زیاد نخورد، به این معنى كه شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنى هم روز و هم شب را ترك كند، و یكى هم اگر بتواند للتكلیف نخورد، و لامحاله آجیل خور نباشد و اگر احیانا وقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل كرد استخاره كند. و اگر بتواند روزه هاى سه روزه هر ماه را ترك نكند. و اما تقلیل خواب مى فرمودند شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت كفایت مى كند. و اما تقویت روحانیت : اولا دائما باید هم و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانیا تا مى تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه این دو جناح سیر آسمان معرفت است . در ذكر عمده سفارش اذكار صبح و شام اهم آنها كه در اخبار وارد شده . و اهم تعقیبات صلوات و عمده تر ذكر وقت خواب كه در اخبار ماءثور است ، لاسیما متطهرا در حال ذكر به خواب رود. و شب خیزى مى فرمودند زمستان ها سه ساعت ، تابستان ها یك ساعت و نیم . و مى فرمودند كه در سجده ذكر یونسیه یعنى در مداومت آن كه شبانه روزى ترك نشود، هر چه زیادتر توانست كردن اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است خیلى اثرها دیده ام . بنده خود هم تجربه كرده ام چند نفر هم مدعى تجربه اند. یكى هم قرآن كه خوانده مى شود به قصد هدیه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود. (17)



18- هدف خلقت

الهى ! در خلقت شیطان كه آن همه فواید و مصالح است ، در خلقت ملك چه ها باشد؟ (18)



19- بریدن از شیاطین انس

الهى ! از شیاطین جن بریدن دشوار نسبت ، با شیاطین انس چه باید كرد؟ (19)



20- بزرگ ترین دستور خداوند

نماز بزرگ ترین دستور خداوند مهربان به بندگانش است تا از كار بستن به آن در هر دو سرا، سرفراز و كامروا بوده باشند. (20)



21- اثرات نیك نماز

نماز انسان را فرشته خو مى كند؛ زیرا كه نمازگزار از همه بدى ها پاك است . هر كس كه نمازگزار است ، پاكیزه خوى و نیكوكردار و نیكو رفتار است ، از درنده خویى ، بدگویى ، تنبلى و ولگردى بیزار و بركنار است . (21)


22- سوق به سوى نیكى

امام صادق علیه السلام از امیر مؤ منان علیه السلام روایت مى كند: تفكر (انسان را) به سوى نیكى و عمل به آن فرا مى خواند.


23- ذكر شفا، اسم دوا

سپاس خداى را كه ذكر او شفا و اسم او دوایست و سامع دعا و دافع بلایست . (22)


24- عبرت بگیر!

برادرم ! حرف این و آن را مزن ، دم فروبند و تماشا كن . بنگر و عبرت بگیر. به فكر خود باش . دست توسل به دامن خاتم اوصیاء و اولیاء امام زمان مهدى موعود حجة بن الحسن العسكرى (ع ) دراز كن كه گردنه هاى سهمگین و هولناك در پیش دارى و آن بزرگوار امیر كاروان است . از افراط و تفریط بپرهیز! اهدنا الصراط المستقیم گوى . از پیروى نفس حذر كن ! از اوباش بگریز! به مضمون نامه اى كه در پیش تقدیم داشتم عمل كن . به آن چه كه شفاها معروض داشتم اهتمام و اعتناء داشته باش . پاسبان حرم دل باش !

اى سالك ره ! از خود خبردار
بس رهزنت هست در هر كمینى
دل را به یاد دلدار یك جهت كن تا از محبین باشى . مناجات محبین امام زین العابدین و سید الساجدین (ع ) را فراموش مكن : بسم الله الرحمن الرحیم الهى من ذالذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا... (23)


25- امان از فریب بیگانگان

افوض امرى الى الله ان الله بصیر بالعباد . براى در امان بودن از فریب بیگانگان و ایمنى از مكر و حیلت دشمنان .


26- ذكر لا اله الا الله

اگر سالكى ، بدان كه طى مراحل و قطع منازل جز به گام هاى نفى و اثبات میسر نیست ، و این معنى جز در كلمه طیبه لا اله الا الله یافت نشود. اهل الله گفتند كه : هیچ نوع از انواع اذكار و عبادات در ترقى درجات و مقامات معنوى اثر این كله طیبه را ندارد. از این روى رسول الله (ص ) فرمود كه : در روز رستاخیز هر كار نیك سنجیده شود، جز گواهى دادن به لا اله الا الله كه آن را در ترازو ننهند؛ چه اگر در ترازو رود، آسمان ها و زمین هاى هفتگانه با وى برابرى نكنند. كنایه از این كه ثواب این كلمه را نهایت نبود و به شمار نیاید و هیچ چیز همسنگ او نگردد. (24)


27- اولدل گوید بعد زبان

سعى كن اول دل بگوید و آن گاه زبان . از من فداى آن كه دلش با زبان یكى است . (25)


28- زیرك ترین مؤ منان

از رسول خدا (ص ) پرسیدند: چه كسى در میان مؤ منان از دیگران زیرك تر است ؟ در جواب فرمود: آن كه به یاد مرگ بیشتر و در آمادگى براى آن شدیدتر است . (26)


29- مراقبت نمازگزار از خویشتن

نمازگزار با آفریدگارش گفتگو مى كند و جسته جسته بدان جا مى رسد كه همیشه و همواره خودش را در پیشگاه او مى بیند، هیچگاه خودش را فراموش نمى كند، پیوسته كشیك خویش مى كشد تا درست گفتار و نیكو كردار و پاكیزه رفتار باشد و مى باید كه با انجام دادن این آیین و روش بسیار سودمند، ارزشمند و گرانبها، دارد خودش را راست و درست مى سازد. (27)


30- بهترین عبادت

امام صادق علیه السلام مى فرماید: بهترین عبادت آن است كه همواره درباره خدا و قدرتش تفكر كنى . (28)


31- ذكر قلبى

چه نیكو فرموده است رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم كه : آیا شما را خبر ندهم به آنچه كه جهاد و غزوه شما در راه خداست ؟ آن ذكر بارى سبحانه است . زیرا قدر این نشاءه را نمى داند مگر آن كسى كه خدا را ذكر مى كند به ذكر مطلوب ، چه اینكه حق تعالى جلیس ذاكرش است ، و جلیس ، مشهود ذاكر است ، و هر گاه ذاكر حق سبحانه را كه جلیس اوست مشاهده نكند ذاكر نیست . سعى كن كه ذكر را قلب بگوید كه عمده حضور قلب است وگرنه ذكر با قلب ساهى پیكر بى روان و كالبد و بى جان است . و در حدیث آمده است كه : لیس الذكر قولا باللسان فقط ، ذكر در محدوده زبان خلاصه نمى شود. بلكه خداوند سبحان فرمود: و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هویه و كان امره فرطا (29) و از آنكه ما دلش را از ذكر خود بى خبر ساخته ایم و از پى هواى نفس خود مى رود و در كارهایش اسراف مى ورزد پیروى مكن .


32- توصیف دعا

دعا كلید عطاء و وسیله قرب الهى تعالى و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است . دعا كوبه باب رحمت رحیمیه و سبب فتوح بركات شرح صدر و نور و ضیاى سر است . دعا موجب رسوخ حب ذكر الهى در دل ، و منره نفس ازرین شواغل است . دعا توشه سالكان حرم كبریاى لایزال ، و شعار عاشقان قبله جمال ، دثار عارفان كعبه جلال است . دعا سیر شهودى و كشف وجودى اهل كمال و تنها رابطه انسان با خداى متعال است . (30)


33- گفتگو با خدا

پیامبر بزرگوار اسلام فرمود: اگر مى خواهید با خدا گفتگو كنید نماز بخوانید، و اگر مى خواهید خدا با شما گفتگو كند قرآن بخوانید. (31)


34- اوصاف اولیاء الله

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: هر كس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن ، و شكمش را از طعام ، باز دارد و خود را به نماز و روزه مشغول سازد. پس مردم گفتند: پدر و مادرمان به فدایت اى رسول خدا! آیا این گونه اشخاص ، از اولیاى خدایند؟ فرمود: اولیاى خدا سكوت كنند، و سكوت شان تفكر باشد، و سخن گویند و سخن شان ذكر باشد، و نظرشان عبرت است ، و نطق كنند نطق شان حكمت باشد. راه رفتن شان میان مردم بركت است . اگر خدا براى آنان اجلى مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب ، ارواح شان در اجسادشان نمى گنجید. (32)


35- دنیا خواهى تا لحظه مرگ

حكایت است مردى منزلش در نزدیكى حمام منجاب بغداد بود روزى ، زنى از او پرسید: اى مرد! حمام منجاب كجاست ؟ مرد، او را به جایى دیگر راهنمایى كرد؛ مكانى مخروبه كه زن را راه گریختن از آن نبود. مرد به دنبال او رفت و در همان جا به او تجاوز كرد. مدت ها بعد، هنگامى كه مرد در بستر مرگ افتاد، او را گفتند: بگو، لا اله الا الله . مرد، در پاسخ این بیت را خواند و مرد: (33)

یا رب قائلة یوما و قد تبعت
اءین الطریق الى حمام منجاب


36- عبادت چیست ؟

معمربن خلاد گوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم كه فرمود: عبادت تناه كثرت نماز و روزه نیست ، بلكه عبادت ، تفكر در اءمر خداى عزوجل است .


37 به دعا متمسك شوید!

صادق آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: علیكم بالدعاء فانكم لاتقربون بمثله ؛ به دعاء تمسك جویید كه به هیچ چیز همانند دعاء به خداوند نزدیك نمى شوید. (34)


38- غفلت تا واپسین لحظات

عطبى نقل كرده است كه مردى را هنگام مرگ گفتند بگو: لا اله الا الله . مرد گفت : آه ! افسوس بر جوانى ! در چه زمانى عنفوان جوانى را از دست داده ام ، در حینى كه غیرتمند مرد و كابین ارزان شد و حجاب از هر باب بركنار رفت . (35)


39- خواسته نمازگزار

نمازگزار در هر شبانه روز چند بار از آفریدگارش مى خواهد كه او را به راه راست و درست بدارد، راهى كه همه پیامبران و دیگر بندگان شایسته اش بر آن بوده اند. و از گمراهى كه راه بدكاران است دورى مى جوید. (36)


40- سر آیات قرآنى

یكى از مشایخ روایت مى كرد كه در سوره مباركه یس اسمى هست كه برطرف مى شود به بركت آن كورى مادرزاد و پیسى . او را گفتند كه آیا اگر كسى تمام سوره را بخواند نفعى از این مقوله كه مى گویى به او خواهد رسید؟ جواب داد: هر گاه حكیم یك دوا را براى مرضى مقرر كرده باشد و آن دوا در دكان عطارى باشد و مریض برود و تمام ادویه دكان او را بخورد، آیا نفعى به او خواهد رسید؟ همچنین است این اعمال . (37)


41- قبولى توبه آدمى

خداوند سبحان مى فرماید: و علم آدم الاءسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال اءنبئونى باسماء هؤ لاء ان كنتم صادقین # قالوا سبحانك لاعلم لنا الا ما علمتنا انك انت العلیم الحكیم ؛ (38) و نام هاى چیزها را به آدم بیاموخت سپس آنها را به فرشتگان عرضه كرد و گفت : اگر راست مى گویید مرا به نام هاى این چیزها خبر دهید. گفتند: منزهى تو، ما جز آنچه تو به ما آموخته اى دانشى نیست تویى داناى حكیم . خداوند سبحان مى فرماید: فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم (39) و یا آدم اسكن انت و زوجك الجنة ؛ آدم از پروردگارش كلمه اى چند فرا گرفت ، پس خدا توبه او را پذیرفت ؛ زیرا او توبه پذیر و مهربان است . خداوند سبحان مى فرماید: الى قوله سبحانه - قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكومن الخاسرین ؛ (40) (آدم و حوا) گفتند: اى پروردگار! ما به خود ستم كردیم و اگر ما را نیامرزى و بر ما رحمت نیاورى از زیان دیدگان خواهیم بود.


42- ادب با خدا

ادب با خدا، عبارت است از: اقتداى به آداب الهى و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت پاكش ؛ كه همان عمل به طاعت خداوند عزوجل است و نیز حمد و سپاس او در شدت و گشایش و صبر بر بلا. از این رو، ایوب علیه السلام خطاب به خدایش گفت : رب انى منى الضر و انت اءرحم الراحمین (41) حضرت ایوب در این دعا ادب را از دو جهت نگاه داشته است ؛ اول این كه نگفته است خدایا! تو مرا به بلا انداخته اى ، بلكه مى گوید: مرا بیمار و سختى رسیده است . و دیگر این كه نگفته است : بر من رحم نما! بلكه خود را در معرض رحمتش قرار داده و گفته است : تو از همه مهربانان عالم برترى . او چنین گوید، تا مرتبه صبر را حفظ نماید. (42)


43- اوصاف نمازگزار

نمازگزارى كه به راستى و درستى نماز مى خواند، هیچگاه دروغ نمى گوید، دزدى نمى كند، دشنام نمى دهد، خودبین و گردنكش نیست ، به دنبال هرزگى نمى رود، با بدان همنشین نمى شود، همواره در راه به دست آوردن دانش و بینش است ، در اندیشه پیشرفت خویش است و دور از مردم بداندیش است . (43)


44- تجلى دو سوره بقره و آل عمران در قیامت

پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: سوره بقره و آل عمران را بیاموزید، زیرا روز رستاخیز آنها دو نور تابانند، و همانند دو قطعه ابر سپید یا دو صف پرندگان بال و پر گشاده نگهداشته ، بر بالاى سر آنكه آنها را یاد گرفته است سایه مى اندازند. (44) (45)


45- آخرین هذیان هاى حیات !

مردى در حال مرگ بود و چیزى نمانده بود كه جان به جان آفرین تسلیم كند. او را گفتند: بگو لا اله الا الله . گفت : اندوه من بر زمان است و در چه زمانى روزگار ناگوار اصابت كرد؛ در حینى كهزمستان پشت كرد و تابستان روى آورد و شراب و ریحان خوشمزه ، و پاك و پاكیزه است.


46- جارى شدن حكمت از قلب به زبان

(46) سیوطى در جامع صغیر از خواجه عالم صلى الله علیه و آله و سلم روایت كرده است كه : من اخلص لله اءربعین یوما ظهرت ینابیع الحكمة من قلبه على لسانه ؛ كیس كه به مدت چهل روز اعمالش را براى خداوند تبارك و تعالى خالص ‍ گرداند، چشمه هاى حكمت از دل او بر زبانش نمایان مى شود. (47)


47- توبه آدم

تعبیر حضرت آدم صفى مؤ دب به آداب الله چنین است : ربنا ظلمنا اءنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرین ؛ اى پروردگار! ما به خود ستم كردیم و اگر ما را نیامرزى و بر ما رحمت نیاورى از زیان دیدگان خواهیم بود. (48)


48- سلوك نمازگزار

نمازگزار افتادگان را دستگیرى مى كند، و با بیچارگان مهربانى مى كند، و با مستمندان دلسوزى مى نماید، و با همه فروتنى دارد و خودگذشتگى نشان مى دهد و از دشمنان دین و آیین خدایى چشم مى پوشد. (49)


49- طهارت ظاهرى و باطنى نمازگزار

نمازگزار باید نخست وضو بسازد و تن و پوشاك او پاك باشد تا بتواند در پیشگاه خدایش یار یابد و با او سخن بگوید كه : پاك شو اول و پس دیده بر آن پاك انداز، كم كم آگاه مى شود كه جان نمازگزار هم باید مانند تن و پوشاك او پاك باشد. و چون جان آدم پاك شده است آنچه كه از او پدید مى آید پاك خواهد بود كه از كوزه همان برون تراود كه در اوست . پس نمازگزار راستین ، پنهان و آشكار او، درون و بیرون او، دست و دهن او، اندیشه ها و پیشه هاى او، خواسته ها و كار و كوشش او همه پاك اند. (50)


50- بى حیایى ابلیس

ابلیس بى ادب مى گوید: فبما اءغویتنى لاءقعدن لهم صراطك المستقیم ؛ حال كه مرا نومید ساخته اى ، من هم ایشان را از راه راست تو منحرف مى كنم . (51)


51- راه تهذیب نفس

شایسته است بر تو كه از معاشرت هاى خالى از تعلیم با مردم بكاهى ، به ویژه ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان ، باید آنچه را كه آخرت را از یاد تو مى برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد مى كند، رها كنى ، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردى ؛ زیرا این عمل به طور كلى در تهذیب نفس مؤ ثر است . (52)


52- توبه از عبادت

الهى ! توبه از گناه آسمان است ؛ توفیق ده كه از عبادت مان توبه كنیم ! (53)


53- درك فضیلت شب قدر

از امام صادق علیه السلام روایت است كه آن جناب فرمود: هنگامى كه آدمى عملى را انجام مى دهد باید تا مدت یك سال بر آن مداومت داشته باشد، آنگاه در صورتى كه بخواهد مى تواند از آن عمل دست بكشد و به عمل دیگرى بپردازد و این همه براى آن است كه شب قدر - كه آنچه مورد خواست خداوند است در آن شب مقدر مى گردد - در سال مزبور قرار است و انسان مؤ من با مداومت یك ساله اش موفق به ادراك عمل شب قدر مى گردد. (54)


54- تجلى قرآن در قیامت

رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: قرآن را فرا بگیرید كه قرآن در روز قیامت نزد صاحبش ، یعنى كسى كه آن را یاد گرفته و بدان كار بسته ، در چهره جوانى نیكو روى رنگ برگشته مى آید، پس بدو گوید: من بودم آنكه شبت را بیدار مى داشتم ، و روزهایت را تشنه مى داشتم ، و آب دهانت را خشك مى داشتم ، و اشكت را روان مى داشتم ، هر كجا باشى من با تواءم ، هر بازرگانى در پى بازرگانى خود است ، و من امروز براى تو، در پى بازرگانى سوداگرى ام . مژده دریاب كه كرامتى از خداى - عزوجل - برایت خواهد بود. پس تاجى آورند و بر سرش نهند و امان به دست راست او عطا شود و جاودانى در بهشت ها به دست چپ او. و به دو حله خلعت پوشانده شود؛ سپس بدو گفته شود: بخوان و قرآن را و بالا برو؛ پس هر بار كه آیتى را قرائت كرد درجه اى بالا رود؛ و پدر و مادرش اگر مؤ من باشند به دو حله خلعت پوشانده شوند. پس از آن بدانان گویند این پاداش شما كه به فرزند خود قرآن تعلیم داده اید. (55)


55- آموختن توحید

فضل بن شاذان از ابن ابى عمیر روایت مى كند: بر سرورم موسى بن جعفر علیه السلام وارد شدم و به او گفتم : اى فرزند پیامبر خدا! توحید را به من بیاموز. فرمود: اى ابو احمد! درباره توحید از آن چه خداى تعالى در كتابش ذكر كرده است ، تجاوز نكن كه هلاك مى شوى . (56)


56- حال عاشقان در نماز

وقتى كه امیر المؤ منین علیه السلام در اثر جنگ ها، پیكان هاى تیر به بدن شریفش فرو مى رفت ، جراح ، هنگامى كه حضرت به نماز مى ایستاد آنها را از بدنش خارج مى ساخت . چون كه قلب آن جناب در آن هنگام به عالم قدس و جبروت مشغول بود و هیچ گونه احساسى نسبت به درد نداشت ... و چنین است حال عاشقان خداوندى كه از هر گونه نقصى منزه است . (57)


57- توبه جاهل

در روایتى ، زراره از حضرت ابو جعفر، امام باقر علیه السلام نقل كرده است : چون نفس بدین جا رسید و اشاره به گلوى مباركش فرمود: براى عالم توبه نیست ؛ لیك جاهل را توبه باشد. (58)


58- تفاوت عارف و عابد

عابد، كسى است كه (علاوه بر واجبات ) بر انجام مستحبات نیز مواظبت داشته باشد. عارف كسى است كه با فكر خود (با تمام وجود) به عالم جبروت رو كند و بدون وقفه در پى تابیدن نور حق در سر خویش باشد. (59)


59- بى خبرى در حال احتضار

به شخصى دیگرى در حال احتضار گفتند: بگو: لا اله الا الله . گفت : شب سرد شد و آب خوشمزه و شراب گوارا، از ما حزیران و تموز و آب گذشت . پس در همان وقت جان تسلیم كرد. (60)


60- محبوب ترین عمل

از امام صادق علیه السلام روایت شده كه آن حضرت فرمود: اءحب الاءعمال الى الله عزوجل ماداوم علیه العبد و ان قل ؛ (61) محبوب ترین عمل نزد خداوند عزوجل عملى است كه بنده بر آن مداومت داشته باشد هر چند كه آن عمل اندك و ناجیز باشد.


61- مداومت بر عمل

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: ایاك اءن تفرض على نفسك فریضة فتفارقها اثنى عشر هلالا ؛ مبادا عملى را بر خود واجب كنى و قبل از دوازده ماه آن را ترك گویى .(62)


62- الهى نامه

در الهى نامه گفته ام : الهى ! به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده . الهى ! همه از تو دوا خواهند و حسن از تو درد. الهى ! همه گویند بده ، حسن گوید: بگیر. الهى ! همه برهان توحید خواهند و حسن دلیل تكثیر. الهى ! اگر چه درویشم ؛ ولى داراتر از من كیست كه تو را دارم ؟ الهى ! در ذات خودم متحیرم تا چه رسد در ذات تو. الهى ! هر چه بیشتر دانستم نادان تر شدم ، بر نادانى ام بیافزا. الهى ! گروهى كوكو گویند و حسن هوهو. الهى ! خنك آن كس كه وقف تو شد. الهى ! همه از مردان مى ترسند و حسن از زیستن كه این كاشتن و آن درویدن . الهى ! شب پره را در شب پرواز باشد و حسن را نباشد. الهى ! خوشا آنان كه همواره بر بساط قرب تو آرمیده اند. الهى ! خوشا آنان كه در جوانى شكسته شدند كه پیرى خود شكستگى است . الهى ! حرف هایم اگر مشوش است از دیوانه پراكنده خوش است . ببخشید كه سبب تضییع اوقات شریف شما شدم . اگر غرض ایتمار امر سركار عالى نمى بود تا بدین حد یك طومار اطاله سخن روا نمى داشتیم . ترقى و تعالى آن ذات محترم را از فیاض على الاطلاق مسئلت دارم و با دلى آرمیده مى گویم : خوش باش كه عاقبت به خیر است تو را. (63)


63- اجابت دعا حضرت یونس (ع )

از امام باقر علیه السلام روایت شده كه حضرت فرمود: یونس علیه السلام سه روز در شكم ماهى درنگ كرد و در تاریكى هاى سه گانه - تاریكى شكم ماهى ، تاریكى شب ، تاریكى دریا، ندا در داد و گفت : لا اله الا الله انت سبحانك انى كنت من الظالمین ، آنگاه خداوند دعایش را اجابت كرد و سپس ماهى وى را بر ساحل افكند. (64)


64- مداومت بر ذكر یونسى

مرحوم استاد علامه طباطبایى فرمودند كه مرحوم قاضى (استاد آن جناب عارف عظیم و سالك مستقیم حضت آیت الله حاج سید على قاضى تبریزى ) اول دستورى كه مى دادند ذكر یونسى بود لا اله الا الله انت سبحانك انى كنت من الظالمین ،(65) كه در مدت یك سال در وقت خاص به حالت سجده ات باز خوانده شود. (66)


65- توصیه به نماز شب

خداوند سبحان مى فرماید: و من اللیل فتهجد به نافلة لك عسى ان یبعثك ربك مقاما محمودا # و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدتك سلطانا نصیرا . (67) پاره اى از شب را به نماز خواندن زنده بدار، این نافله خاص تو است ، باشد كه پروردگارت تو را به مقامى پسندیده برساند، بگو: اى پروردگار من ! مرا به راستى و نیكویى داخل كن و به راستى و نیكویى بیرون و مرا از جانب خود پیروزى و یارى عطا كن .


66- سه گانگى قلوب

حدیث آن قدوه عالمیان امام باقر (ع ) را در اقسام قلب زینت و زیور این گرامى نامه قرار مى دهیم : القلوب ثلاثة منكوس لا یعى شیئا من الخیر و هو قلب الكافر، و قلب فیه نكتة سوداء فالخیر و الشر فیه . یعتلجان فاءیهما كانت منه غلب علیه ، و قلب مفتوح فیه مصابیح تزهر ولا یطفا نوره الى یوم القیمة و هو قلب المؤ من ؛ (68) ترجمه حدیث شریف به اختصار این كه : دل ها سه گونه اند: دل سرنگون كه هیچ خیرى را نگاه نمى دارد و آن دل كافر است ؛ ولى دلى كه در آن خجكى (نقطه اى ) سیاه است ، خیر و شر در آن كشتى و كشمكش اند، پس ‍ هر كدام از آن دو، شده است همان بر وى چیره خواهد شد و دلى كه گشوده است ، در آن چراغ هایى مى درخشند و تا روز رستاخیز خاموش نمى شوند و آن دل مؤ من است . دل بینا مى باید تا درباره دل سخن بگوید، این كوردل چه بگوید. خداوند متعال توفیق تحصیل قلب سلیم مرحمت بفرماید كه یوم لا ینفع مال ولا بنون الا من اتى الله بقلب سلیم در پیش داریم . در خاتمه با عرض معذرت خواهش مى كنم دست از دلم بردار و دل به دست صاحبدلى بسپار!


67- واى بر سخندلان !

خداوند در قرآن كریم فرموده فویل للقاسیة قلوبهم من ذكر الله اولئك فى ضلال مبین ؛ (69) پس واى بر سخت دلانى كه یاد خدا در دلهاى شان راه ندارد، اینان در گمراهى آشكار هستند.


68- كار مقربین

عبادت در دل شب كار مقربین است . (70)


69- نكات نورانى

این بى سروپا را دو جزوه یكى موسوم به الهى نامه و دیگرى مسمى به نكات است ؛ سخنى چند از آن دو به حضور سمى سخن سنجم جناب آقاى دكتر سید حسن امین - زاده الله المتعالى القرب الیه - تقدیم بدارم : در نكات آورده ام : نكته : نورانیة اقول على قدر نورانیة القلب . نكته : اسیر بطن اهل باطن نمى شود. نكته : از انسان سر برود و سحر نرود. نكته : ملكت با عالم ملك است و خیالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول ، قابل حشر با همه اى و داراى سرمایه كسب همه ؛ صادق آل محمد - صلوات الله علیهم - فرمود: ان الله عزوجل خلق على مثال ملكوته ، و اءسس ملكوته على مثال جبروته ، لیستدل بملكه على ملكوته و بملكوته على جبروته درست بخوان و درست بدان . نكته : تا بیننده و گیرنده نشدى انسان نیستى . نكته : انسان درختى است باژگونه كه ریشه آن به سوى آسمان است . نبات از زمین مى روید و انسان از آسمان ، و دیگر جانوران برزخند كه آفریده اى نه اینچنین و نه آن چنان ، بنگر كه كدام یك از این سه گروهى . نكته : هر كسى زرع و زارع و مزرعه خود است و نیات و اعمالش بذرهایش ، بنگر تا در مزرعه خویش چه كاشتى ؟ و در قول رسول الله (ص ): الدنیا مزرعة الآخرة دقت كن ! و به عبارت دیگر: هر كسى سفره خود و مهمان سفره خود است . نكته : قرآن صورت كتبیه انسان كامل است ، و عالم صورت عینیه حقیقت . نكته : آن چه در احوال و اطوار سالك در خواب و بیداریش عایدش ‍ مى شود، عمودهایى است كه از كمون شجره وجودش بروز مى كند. نكته : جناب وجود ملك است و اسماء حسنى و صفات علیایش عسكرش ، هر كجا آن شاه قدم نهاد، این لشكرش با اوست . نكته : از شاه اولیاء امیرالمؤ منین (ع ) سئوال كردند كه : وجود چیست ؟ گفت : به غیر وجود چیست ؟! (71)


70- تلقین بسم الله از مقام ولایت

عالم جلیل سید یعقوب متولد 1176 ه ق در كوه كمر مرند و متوفى 1256 در خوى ، از احفاد امام زین العابدین علیه السلام ، مقبره او در خوى مزار عموم است . در كتاب اختران تابناك تاءلیف خطیب دانشمند حاج شیخ ذبیح الله محلاتى (72) آمده است كه : در میان كلیه علماء چنین معروف است كه سید یعقوب در یكى از شب ها جد بزرگوارش حضرت على بن ابى طالب علیه السلام ، را در خواب دید و به آن حضرت از كند فهمى خود شكایت نمود، حضرت على بن ابى طالب به وى فرمود: بگو بسم الله الرحمن الرحیم . پس از این كه بسم الله از مقام ولایت به وى تلقین شد و از خواب برخاست دید آن چه را كه باید بداند مى داند. (73)


71- نشانه ایمان

امیرالمؤ منین علیه السلام فرمودند: الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالاءركان ؛ ایمان سه چیز است : معرفت خدا به قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح . (74)


72- نصایح حكیمانه

خلوت شب را از دست مده و به حقیقت بگو الهى آمدم تا كامروا گردى . سخن و خوراك و خواب باید به قدر ضرورت باشد كلوا واشربوا و لا تسرفوا با عهدالله كه قرآن مجید است هر روز تجدید عهد كن . صمیمانه دست توسل به دامن پیغمبر و آلش در زن كه آن خوبان خدا وسایط فیض حق اند اللهم صل على محمد و آل محمد نمى گویم مقدس نباش ؛ ولى مقدس عاقل باش . بسى بسى مباش كه سخریه این و آن مى شوى . فرزانه باش و دیوانه باش ! خویشتن را تفویض به حق كن و او راوكیل خود بگیر كه تواناتر و داناتر و باوفاتر و مهربان تر و پاینده تر از اونخواهى یافت حسبنا الله و نعم الوكیل .


73- سوره مباركه اخلاص

(75) سوره مباركه اخلاص را با اخلاص بر زبان داشته باش ! با خلق خدا مهربان باش ! از سخنان ناهنجار اگر چه به مزاح باشد برحذر باش ! خلاف مگو، اگر چه به مطایبت باشد! از قسم خوردن اگر چه به راست باشد احتراز كن ! چو ایستاده اى دست افتاده گیر! تا مى توانى نماز را در وقت به جا آور! تجارتت را مغتنم بشمار كه انسان بى كار از دنیا و آخرت هر دو مى ماند! داد و ستد مانع بندگى نیست رجال لاتلهیهم تجارة و لا بیع عن ذكر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزكوة . (76)


74- نه این نون نان من است نه آن

استاد مرحوم علامه محمد حسین فاضل تونى - رضوان الله تعالى علیه - از تنگدستى و پریشان روزگارى میر عماد حسنى در آغاز كار، حكایت فرمود كه وى به شوق و ذوق فطرى و نعمت عشق خدادادى در خطه تعلیم خط سیر مى كرد، وقتى دو تا نون نوشت و مادرش را داور گرفت كه این نون خوش تر است یا آن ؟ مادر بر آشفت و گفت : نه این نون نان من مى شود و نه آن ، ولى دیرى نگذشت كه به بركت ن و القلم و مفاتیح خط و ما یسطرون ابواب رزق به رویش گشوده شده و بلغ ما بلغ ، آرى :

چو حسن خط اندر سرانگشت تست
كلید در رزق در مشت تست (77)


75- دستور نماز شب

بعد از وضو، 11 ركعت نماز مى خوانى كه 8 ركعت از آن نماز شب است و دو ركعت شفع و یك ركعت وتر، هیچ یك اذان و اقامه ندارد، همه دو ركعتى اند؛ مگر وتر كه یك ركعت است و در هر دو ركعت ، یك سلام السلام علیكم و رحمة الله و بركاته كافى است و همچنین در وتر. در قنوت نماز وتر، چهل مؤ من را دعا مى كنى ، مثلا اللهم اغفر لقلان بعد از آن هفت بار مى گویى : هذا مقام العائذ بك من النار و پس از آن هفتاد بار مى گویى : استغفر الله ربى و اتوب الیه بعد از آن سى صد بار مى گویى : العفو و نماز را خاتمه مى دهى . (78)


76- نفاق

روایتى از امام باقر علیه السلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند:اى رسول خدا! از نفاق مى ترسیم . فرمود: چرا از آن مى ترسید؟ گفتند: چون نزد تو آییم آخرت را به یادمان آورى و در نتیجه ، میل و رغبت مان بدان برانگیخته مى شود و دنیا را فراموش مى كنیم و از آن دورى مى جوییم ؛ به طورى كه در حالى كه نزد تو هستیم ، آخرت و بهشت و جهنم را مى بینیم ؛ ولى چون از نزد تو مى رویم و به خانه هاى خود وارد مى شویم و فرزندان خود را مى بوییم و عیال خود را مى بینیم ، آن حالت از بین مى رود؛ مثل این كه اصلا چنان حالتى نداشته ایم . آیا خوف آن ندارى كه این حالت ، نفاق باشد؟ حضرت فرمود: هرگز این نفاق نیست ؛ بلكه خطوات شیطان است كه شما را به دنیا راغب و مایل مى كند. به خدا سوگند، اگر بر آن حالتى كه گفتید باقى بمانید (به مقامى مى رسید كه )، با ملایكه مصافحه كرده ، روى آب راه مى روید... (79)


77- دعاى بیدارى

چون از خواب بیدار شدى بگو الحمدلله الذى احیانى بعد ما اماتنى و الیه النشور .


78- خود را فراموش مى كند

این دو واقعه را از سفرنامه رسول الله صلى الله علیه و آله به اختصار و اجمال نقل مى كنیم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ! فرمود: در شب اسراء قومى را دیدم كه لب هایشان با قیچى هاى آتشین قیچى مى شود و به دور ریخته مى شود. گفتم : اى جبرییل ! اینان چه كسانى اند؟ گفت : خطباى امت تواند كه مردم را به نیكى امر مى كنند و خودشان را فراموش مى كنند. (80) و نیز فرمود: شخصى را دیدم كه پسته اى را مى خواهد به دوش بگیرد، نمى تواند. باز به این سو و آن سو مى رود و چیزهایى فراهم مى كند، و بر روى پشته مى نهد، و باز مى خواهد آن را حمل كند قادر نیست ، وهكذا. گفتم : این چه كسى است ؟ گفت : كسى كه مال از مردم قرض گرفته ، هنوز آن را تاءدیه نكرده از دیگرى باز مالى قرض مى كند، وهكذا. (81)


79- از تو حركت از خدا بركت !

مطلبى بسیار گرانقدر و ارزشمند را فارابى در رساله اطلاعات عقل ، و ملاصدرا در اسفار (82) عنوان فرموده اند كه شاءنیت و قابلیت نفس این است كه عاقل و مدرك همه موجودات گردد و علم بدان ها تحصیل كند. و شاءن همه موجودات نیز این است كه معقول و معلوم وى گردند، پس از تو حركت و از خدا بركت ! علاوه این كه فارابى را كلامى كوتاه و بسیار بلند است قریب به این مفاد و مضمون كه هیچ نبودى و هیچ نداشتى و اكنون این همه سرمایه دارى ، حالا كه بال و پر در آوردى چرا به سوى بالاتر پرواز نمى كنى ؟ یعنى هرگاه عقل هیولانى هیچ ندانى به مقام عقل بالفعل رسید كه دانا و خوانا و گویا و شنوا شده است ، هر گاه این عقل بالفعل بدین مرتبه رسیده عالمى بوالعجب گردد و به مراتب و درجاتى فوق العاده رسد، چه جاى استعاد؟ و اءن لیس للانسان الا ما سعى . (83) (84)


80- انسان قرآنى

انسان الهى انسانى قرآنى است كه لا یسمه الا المطهرون . انسان قرآنى مى داند آنچه را كه مى اندیشد و مى بیند و مى شنود، خلاصه هر كار و نیتى كه مى كند آن را مس مى كند. نیات و افكار و افعال انسان ، همه انسان سازند. انسانى قرآنى مس نمى كند مگر پاك را. (85)


81- سالكان دو قسم اند

بعضى از اهل وحدت مى گویند كه سالكان بر دو قسم اند. قسم ارضى و قسمى سماوى ؛ یعنى قسمى سیر و سلوك در ارض مى كنند و بعضى طیران و جولان در سما مى كنند. مركب سالكان ارضى ذكر است و براق سالكان سماوى فكر است . (86)


82- درخت ایمان

امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: الایمان شجرة اءصلها الیقین و فرعها التقى و نورها الحیاء و ثمرها السخاء . (87) ایمان به خدا در مثل درختى است كه ساقه آن یقین است و شاخه اش تقوى و شكوفه اش حیاء و میوه اش سخاوت است .


83- حب خدا

مادر كه فرزند را دوست دارد، و عالمى كه متعلمان خود را، و نیكوكار كه محب محسن الیهم است ، و سلطان عادل كه محب رعیت است ، و پیغمبران كه محب امتان اند؛ حب شان بیشتر از حب محبوبان است ، پس ‍ خدا هم چنین با آنكه حب او اعظم و بیشتر است ، پس درد و الم و مرض و فقر براى علتى است مقتضى حب . (88)


84- دورترین مردم از خداوند

بغیر ذكر الله قسوا القلب ، ان اءبعد الناس من الله القلب القاسى ؛(89) بدون یاد خداوند زیاده سخن مگویید؛ زیرا كه سخن زیاد سختى دل را به دنبال دارد. همانا دورترین مردم از خداوند (صاحب ) دل سخت است .(90)


85- دزد پر به سر

مردى نزد حضرت سلیمان علیه السلام آمد و شكایت كرد كه همسایه ها مرغابى مرا مى دزدند و نمى دانم كیست . سلیمان علیه السلام وقتى مردم در مسجد بودند خطبه خواند و گفت : یكى از شما مرغ همسایه را مى دزدد و داخل مسجد مى شود، در حالتى كه پر او بر سرش است ، مردى دست به سر كشید. گفت : بگیرید كه دزد اوست ! (91)


86- خود شناسى

در شگفتم از كسى كه گمشده خود را مى جوید و خودش را گم كرده و نمى جوید. در شگفتم از كسى كه جاهل به خود است ، چگونه مى خواهد عارف به ربش شود. غایت معرفت این است كه آدمى خود را بشناسد. كسى كه از خود آگاهى ندارد، چگونه از دیگرى آگاهى مى یابد. خود شناسى سودمندترین شناسایى ها است . كسى نفس خود را نشناسد آن را مهمل مى گذارد. هر كس نفس خود را شناخت با آن مجاهده مى كند. هر كس خود را شناخت پروردگارش را شناخت . (92)


87- گسترده بودن سفره توبه

امام باقر (ع ) فرمود: آدم علیه السلام عرض كرد: پروردگارا! شیطان را بر من سلطه بخشیدى ، و او را چون خون (كه در بدنم جارى است ) بر من چیرگى دادى ؛ پس مرا نیز چیزى عنایت فرما! خداوند فرمود: تو را چنین (نعمتى ) بخشم كه چون كسى از فرزندانت ، تصمیم بر انجام گناهى گیرد (و آن را انجام ندهد)، بر او نوشته نشود، و چون آن را انجام دهد (تنها) یك گناه بر او نوشته شود، و چون عزم بر انجام عملى نیك گیرد، چنانچه به انجامش نرساند، حسنه اش برایش نوشته شود، و چون به انجامش رسانده ، ده حسنه برایش نوشته شود. آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا بیشتر ده ! فرمود: تو را این بخشم كه چون كسى از فرزندانت گناهى كند. و سپس از من بخشش خواهد، او را ببخشایم . عرض كرد: پروردگارا! مرا بیشتر عنایت فرما! فرمود: توبه را بدانان بخشیدم . و یا فرمود: سفره توبه را تا هنگامى كه نفس به گلو برسد برایشان گستردم . آدم عرض كرد: پروردگارا! مرا كافى است . (93)


88- وارونه شدن قلب

از امام صادق (ع ) نقل است : پدرم همواره مى فرمود: هیچ چیز چون گناه ، قلب را تباه نكند. قلب همچنان بر گناه اصرار ورزد تا این كه گناه بر آن غالب آید و آن را وارونه كند. (94)


89- دستورالعمل هاى انسان

دستورالعمل انسان فقط و فقط قرآن كریم و سنت رسول خاتم و آل او - علیها السلام - است و جز آن هوا و هوس است . اگر ما را گفتارى بود همان حقایق است كه به قالب الفاظ دگر به فراخور فهم و بینش ما در آمد. (95)


90- مایه آرامش دل

امام سجاد علیه السلام در مناجاة الذاكرین گوید: و آنسنى بالذكر الخفى ... فلا تطمئن القلوب الا بذكرك ... اءستغفرك من كل بغیر ذكرك ، و من كل لذة راحة بغیر انسك ، و من كل سرور بغیر قربك ؛ (96) ... به وسیله ذكر خفى (در نهان به یاد تو بودن ) وحشت را از دلم بزدا... پس ‍ دل ها آرام نگیرند مگر به یاد تو... و از هر لذتى كه بدون یاد تو حاصل شود و هر آسایشى كه بدون انس با تو دست دهد و هر نشاطى كه بدون نزدیكى با من تاءمین گردد آمرزش مى طلبم . (97)


91- اولین قدم سلوك

هر كس كه هواى كوى دلبر دارد
از سر بنهد هر آنچه در سر دارد
ورنه به هزار چله ار بنشیند
سودش ندهد كه نفس كافر دارد
برادرم ! قدم اول درذ سلوك توبه و پاكى از گناه و دورى از گفتار ناپاك ، و كردار و اندیشه هاى ناشایسته و خوى هاى نكوهیده است . در كلام خداى غفور رحیم نیكو تدبر كن كه فرمود: ان الله یحب التوابین و یحب المطهرین سعى كن تا محبوب كردگار شوى ! (98)


92- قدرشناسى از طبیب

در زمان پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم طبیبى یهودى در گذشت ، آن حضرت را از وفات وى خبر دادند، رسول اكرم از شنیدن آن اظهار تاءسف كرد، عرض نمودند: یا رسول الله ! این متوفى یهودى بوده است . فرمود: مگر نمى گویید طبیب بوده است . (99)


93- حرام بودن دنیا و آخرت بر اهل الله

در حدیث آمده است : دنیا بر اهل آخرت ، و آخرت بر اهل دنیا، و هر دو بر اهل الله حرام گشته است . (100)


94- دعا براى دیگران

رساله اى در امامت نوشتم چون به پایان رسید آن را به حضور شریف استاد علامه طباطبایى صاحب تفسیر الزمان قدس سره ارائه دادم ، مدتى در نزد او بود و لطف فرمودند و یك دوره تمام آن آن را مطالعه فرمودند. در یك جاى آن رساله دعاى شخصى درباره خودم كرده بودم كه : بار خدایا! مرا به فهم خطاب محمدى صلى الله علیه و آله و سلم اعتلاء ده . در هنگام رد رساله به این جانب فرمود: آقا تا من خودم را شناختم دعاى شخصى در حق خودم نكردم ؛ بلكه دعایم عام است . (101)


95- معرفت نفس معرفت خداست !

محققان در معنى من عرف نفسه فقد عرف ربه گفته اند كه معرفت نفس دلیل معرفت خدا است از راه مخالفت نه از راه موافقت ؛ زیرا كه هر كس كه نفس خود را بشناسد كه محدث است خداى را بشناسد و بداند كه واجب الوجود است . و هر كس كه نفس خود را به عبودیت بشناسد، خداى را به ربوبیت بشناسد. و هر كس كه نفس خود را به تقصیر بشناسد، خداى را به نفاذ مشیت و تقدیر بشناسد. و هر كس كه نفس خود را به تغیر و فنا بشناسد خداى را به دوام و بقاء بشناسد. پس معلوم شد كه معرفت نفس دلیل است بر معرفت خداى تعالى از طریق مخالفت نه از راه موفقیت و والله اعلم . (102)


96- دروغگو فراموشكار است

شخصى نزد شریح ادعا كرد كه فلان زیر فلان درخت پولى از من گرفته نمى دهد، طرف منكر واقعه شد. شریح به مدعى گفت : برو ده برگ از آن درخت بچین و بیاور تا شهادت دهد، و مشغول مرافعات دیگر شد. بعد از مدتى روى به منكر كرده گفت : فلانى به پاى آن درخت رسیده ؟ گفت : نه حكم موافق مدعى داد؛ چون منكر گفته بود من چنین درختى نمى دانم ! (103)


97- آثار نیك و بد اعمال

عبدالله بن موسى بن جعفر علیه السلام گوید: از پدرم پرسیدم كه آیا چون بنده اراده گناه یا كار نیك كند، دو ملك از آن خبر یابند؟ فرمود: آرى بوى خوب و بوى مستراح یكى است ؟! گفتم : خیر! فرمود: چون بنده اراده كار نیك كند، نفسش خوشبو بیرون آید. پس ‍ فرشته جانب راست ، فرشته جانب چپ را گوید: برخیز (و برو) كه او همت به كار نیك بسته است و چون بدان عمل اقدام كند، زبانش قلم او شود و آب دهانش ، مركب و آن را برایش بنویسد، و چون اراده گناه كند، نفسش بدبو بیرون آید. پس فرشته جانب چپ ، جانب راست را گوید: باز ایست كه او همت به گناه بسته است ، و چون گناه را به انجام رساند، زبانش قلم او شود و آب دهانش مركبش ، و گناه را بر او بنویسد.


98- خواندن پنج سوره هنگام خواب

مرحوم ملا فتح الله در تفسیر منهج در اول سوره حدید عرباض را چنین نقل كرد: و از عرباض بن ساربة مروى است كه آن حضرت پیش از آنكه در شب خواب مى كرد مسیحات خمس تلاوت مى كرد كه آن سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن است و مى فرمود كه ان فیهن آیة افضل من الف آیة در این سورتها آیتى هست كه بهتر از هزار آیت است . (104)


99- دشوار بوده دل از خاك كندن

الهى ! پیشانى بر خاك نهادن آسان است ، دل از خاك برداشتن دشوار است .(105)


100- شگفتا از این كس !

الهى ! در شگفتم از كسى كه غصه خودش را نمى خورد و غصه روزى اش را مى خورد. (106)


101- اقسام توبه

توبه بر سه قسم باشد: یكى توبه بندگان كه آن توبه از ترك طاعت و فعل قبیح است ؛ و دیگر توبه خاص اهل ورع كه توبه از ترك مندوب است ؛ و سه دیگر توبه اخص من الخاص كه توبه است از التفات به غیر خدا و این توبه ، مخصوص اهل ولایت باشد كه غالبا در مرتبه حضورند. و توبه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم و اولیاى خدا از این قبیل بوده است كه او خود فرمود: گاه دلم را كدورتى عارض مى شود، و من به راستى كه از خداى ، هر روز هفتاد بار آمرزش مى طلبم . (107)


102- برترى عالم بر عابد

سعدى در گلستان نقل مى كند كه جوانى مدت ها به دنبال خانقاه (108) بود، عاقبت پس از مدتى به مدرسه آمد و تا تحصیل علم كند، علت را پرسیدند. گفت : عابد فقط گلیم خویش را از آب مى كشد، عالم انقاذ (109) غریق مى كند.


103- بزرگى گناه صغیره

الهى ! اگر تا قیامت براى یك صغیره استغفار كنم ، از شرمندگى تقصیر بندگى به در نخواهم شد. (110)


104- توبه قبل مرگ

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در انتهاى خطبه اى - چنان كه در كتاب من لایحضره الفقیه صدوق آمده است - مى فرماید: كسى كه پیش از یك سال به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش ‍ پذیرد. سپس فرمود: یك سال ، بسیار است ؛ پس چنانچه پیش از یك ماه به مرگش توبه كند، خداى توبه اش پذیرد. سپس فرمود: یك ماه ، بسیار باشد؛ پس چنانچه یك روز به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش پذیرد. سپس فرمود: یك ساعت نیز بسیار است ، پس اگر پیش از آن كه نفسش ‍ بدین جا رسد و به گلوى مباركش اشارت فرمود: توبه كند، خداى توبه اش پذیرد. (111)


105- شرم از استغفار

الهى ! سخن در عفو و رحمتت نیست ، گیرم كه تو ببخشایم ، من از شرمندگى چه كنم ، تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم . (112)


106- غیبت گناه بزرگ

از جابر نقل است كه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: از غیبت برحذر باشید؛ چه غیبت بدتر از زناست . سپس فرمود: مردى كه زنا كند و پس از آن توبه نماید، خدایش آمرزد، لیك غیبت كننده را تا غیبت شده نبخشاید نیامرزد.


107- زملك تا ملكوتت حجاب بر دارند

روزى یكى از شاگردان عیسى پیامبر (ع ) را گفت : اى معلم ! پدرم مرد، اجازه فرما كه براى كفن و دفن او بروم . عیسى (ع ) فرمود: تو زنده اى از پى مرده مرو، مرده را بگذار تا مردگان بردارند.

تا از سر جمیع خلق نگذرى
پیش خدا نمى توانى بروى
انبیاء مردم را به سوى خود؛ یعنى به مقامى كه بودند دعوت كردند و آنان را به پایه خود مى خواندند، پس اگر احدى از مردم دعوت شان را لبیك بگویند و به مقاماتى بسیار منیع نایل شوند كه طایفه اى از كارهاى انبیاء به اذن الله تعالى از آنان بروز كند چه باك . (113)


108- مهربان ترین مهربانان

آقا بداند كه هر كس در سلوك الى الله تكاسل ورزد، ستمى بر خود روا داشته است كه كم ترین آه حسرتش ، برترین زبانه آتش دوزخ است . اگر آقا بیدار شد باید به فكر درمان دردهایش باشد كه وقتى نمانده است و ابد در پیش است ، شست و شو لازم است و گفت و گو مى باید. هیچ كس جز خداوند ارحم الراحمین و اولیا وى به آقا مهربان تر از خود آقا به آقا نیست . (114)


109- درد دنیا زدگى

آقاى عزیز! پیر و جوان روزگار ما شكار دنیا شده اند؛ یعنى دنیا زده اند ظهر الفساد فى البر و البحر جوان گوید تا پیر شوم ، پیر هم كه سرمایه به رایگان از كف داده است در جوانى كارى نكرده است و در پیرى هم از او كارى نیاید كه پیر است گر چه شیر بود. خود را باش . (115)


110- گفتن لا اله الا الله با اخلاص

همچنین زید بن ارقم ، از پیامبر - و نیز از امام صادق علیه السلام - روایت مى كند كه فرمود: هر كس لا اله الا الله را با اخلاص بگوید، وارد بهشت شود، و اخلاص آن است كه لا اله الا الله او را از محرمات خداوند عزوجل باز دارد. و ذكر، خروج از یاد و ذكر ماسوى الله است ، به واسطه فراموش نمودن غیر او. كلمه لا اله الا الله ذكرى است مركب از نفى و اثبات ، با نفى ، مواد فاسدى كه از آنها مرض قلب و قیود روح متولد مى شود، زایل مى گردد و با اثبات الا الله صحت و سلامتى قلب از رذایل اخلاقى حاصل مى شود. (116)


111- زایل شدن شیرینى

فیض كاشانى در كتاب وافى در توضیح این حدیث مى گوید: مراد آن است كه گناه ، همواره بر قلب تاءثیر نهاده ، حلاوت و صفاى آن را زایل مى كند تا این كه آن رویش را كه به سوى حق و آخرت است ، به سوى باطل و دنیا مایل گرداند. بنابراین ، حقیقت توبه ، عبارت است از بریدن نفس از تعلق به ماده و نفى علاقه و گرایش به عالم اجسام ؛ به طورى كه این عمل برایش ملكه گردد، و به سراى تطهیر و همراهى با قدسیان وصول یابد. و بدین سان ، ورطه حجاب و بعد، به سبب التفات به معقولات و تعلق به مجردات ، به كنار رود؛ چه دورى از یكى از این دو روى ، نزدیكى به روى دیگر است ، و از این رو، حضرت صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: دنیا و آخرت چون دو كفه ترازویند كه هر كدام سنگینى یابد، دیگرى سبك شود. و كسى از اهل حكمت گفته است : آنها چون دو هوویند كه انس ‍ یافتن با هر كدام ، موجب بیزارى از دیگرى است ! و بالجمله ، امور دنیوى و تعلق بدان ، موجب حرمان و مانع از تعلق به امور اخروى است و به قدرى كه از هر یك دورى حاصل شود، دیگرى نزدیك گردد و حضرت صلى الله علیه و آله و سلم از این جمله تعبیر فرمود كه : دنیا راءس هر گناهى است . (117)


112- چهار خصلت مانع هلاكت است

در كافى است كه فضیل بن عثمان مرادى گوید از ابوعبدالله ، امام صادق علیه السلام شنیده است . رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: چهار خصلت است كه در هر كه باشد در وقت ورود به بارگاه خداوند، پس از آن دیگر او را هلاكتى نیست جز آنكه شایسته هلاكت باشد و آن عبارت است از این كه بنده همت به كارى نیك بندد كه آن را به انجام رساند. چنانچه آن را به انجام نرساند، خداى برایش (به سبب نیت نیكش ) حسنه اى بنویسد، و چنانچه آن را انجام دهد، خداى برایش ده حسنه بنویسد، و چنانچه همت به كارى زشت بندد كه آن را به انجام رساند؛ پس چنانچه آن را به انجام نرساند، چیزى بر او نوشته نشود، و اگر آن را انجام دهد، هفت ساعت بدو مهلت داده شده ، فرشته كاتب حسنات ، كاتب سیئات را كه بر جانب چپ است گوید: شتاب مكن كه شاید عمل زشتش را به عملى نیك دنبال كند كه آن را پاك سازد؛ چه خداى عزوجل فرماید: (ان الحسنات یذهبن السیئات ) (118) و یا بخشش طلبد؛ پس اگر گوید: استغفر الله الذى لا اله الا هو، عالم الغیب و الشهادة العزیز الحكیم الغفور الرحیم ذو الجلال و الاكرام و اتوب الیه ، چیزى بر او نوشته نشود. چنانچه هفت ساعت بگذرد و نه حسنه اى انجام دهد و نه آمرزش طلبد، كاتب حسنات ، كاتب سیئات را گوید: بنویس گناه را بر این نگون بخت محروم !


113- برترین جهاد

در كتاب اربعین علامه بهاء الدین عاملى قدس سره از حضرت امیر مؤ منان علیه السلام روایت است كه فرمود: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم گروهى از سپاهیان خویش را (به جهاد) اعزام داشت . چون باز گشتند، فرمود: مرحبا به قومى كه جهاد اصغر را به انجام رسانیدند و جهاد اكبر بر عهده شان باقى است . پرسیدند: اى رسول خدا! جهاد اكبر چیست ؟ فرمود: جهاد با نفس . سپس فرمود: برترین جهاد آن است كه شخص ‍ با نفس خویش كه میان دو پهلوى اوست ، به جهاد برخیزد.


114- خودبینى حجاب راه

شیخ سعدالدین حموى سوار بود و به رودخانه اى رسید و اسب از آب نمى گذشت ، امر كردند كه آب را تیره ساختند و به گل آلوده كردند و اسب در حال بگذشت فرمود: تا خود را مى دید از این وادى عبور نمى توانست كرد! (119)


115- توصیه هاى همنشینى

رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: از علماء بپرس و با حكماء آمیزش داشته باش ، و با كبراء همنشین باش ! مراد از علماء باءمر الله است ، و حكماء عالم بالله ، و كبراء عامل به هر دو. (120)


116- نیكوكارى كن !

شنیدم كه ابو جعفر علیه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فریب ندهند و از نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بیهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كه عمل تو را ثبت مى نمایند. پس نیكوكارى كن كه هیچ چیزى را به جستجو و طلب نمى بینم كه از عمل نیك ، كه گناه پیش را از میان مى برد، بهتر باشد.


117- اخلاص در عمل

منقول است كه مرحوم حاجى سبزوارى (رضوان الله علیه ) براى عبادت بیمارى مى رفت و عده اى هم با او بودند. نزدیك منزل بیمار كه رسید، برگشت و نرفت . اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر مى گردید؟ آقا جواب داد: كه خطورى به قلبم كرد كه بیمار وقتى مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و مى گوید كه سبزوارى ، چه انسان والا و بزرگى است كه به عبادت من بیمار آمده است . حالا بر مى گردم تا هنگامى كه اخلاص ‍ اولیه را بیابم و تنها براى خدا به عبادت بیمار بیایم . (121)


118- همنشین در عمل

صلوة مناجات است پس صلوة ذكر حق است و كسى كه ذكر حق كند همنشین حق است و حق همنشین اوست ، و كسى كه جلیس ذاكر خود است او را مى بیند والا او نیست . لذا امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: لم اعبد ربا لم اءره ، من خدایى را كه نمى بینم عبادت و پرستش ‍ نمى كنم .


119- دعا توشه سالكان

دعا، توشه سالكان حرم كبریاى لایزال ، و شعار عاشقان قبله جمال ، و دثار عارفان كعبه جلال است .


120- مصدر همه امور خداست

خضرت ابراهیم خلیل الرحمن مى فرماید: الذى خلقنى فهو یهدین # و الذى هو یطعمنى و یشفین # و اذا مرضت فهو یسفین # و الذى یمیتنى ثم یحیین ؛ (122) آن كه مرا بیافریده سپس راهنمایى مى كند، و آن كه به من طعام مى دهد و مرا سیراب مى سازد، و چون بیمار شوم شفایم مى بخشد و آن كه مرا مى میراند و سپس زنده مى كند. بیمارى را به خود نسبت مى دهد و شفا و هدایت و اطعام و سقى را و اماته و احیا را به حق سبحانه .


121- خدایا بیامرز گناهانى را كه ...

در دعاى كمیل آمده است : اللهم اغفر لى الذنوب التى تهتك العصم ، اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل النقم ، اللهم اغفر لى التى تغیر النعم ، اللهم اغفر لى الذنوب التى تحبس ‍ الدعاء، اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل البلاء ؛ (123) خدایا! بیامرز مرا از گناهانى كه پرده هاى عصمت را مى درد. خدایا! بیامرز مرا از گناهانى كه عقوبت ها را نازل مى كند. خدایا! بیامرز مرا از گناهانى كه نعمت ها را مى برد. خدایا! بیامرز از گناهانى كه دعا را حبس مى كند. خدایا! بیامرز مرا از گناهانى كه بلاء را فرود مى آورد.


122- بهترین حجت رسالت

قرآن كریم ، خود بهترین حجت بر رسالت خاتم انبیاء محمد مصطفى صلى الله علیه و آله و سلم است . (124)


123- عملى در تهذیب نفس

شایسته است بر تو كه از معاشرت هاى خالى از تعلیم با مردم بكاهى ، و ویژه با ثروتمندان و مترفین و دنیا خواهان ، باید آنچه را كه آخرت را از یاد تو مى برد و میل و رغبت به دنیا را در تو ایجاد مى كند، رها كنى ، و با صالحان و پارسایان و اهل عبادت همراه گردى ؛ زیرا این عمل به طور كلى در تهذیب نفس مؤ ثر است . (125)


124- آخرین شفاعت

الهى ! یقینم را زیاد گردان و اضطرابم را به اطمینان مبدل كن و آنى را در آخر خواهى كنى در اول كن ، كه شفاعت آخرین از آن ارحم الراحمین است . (126)


125- توبه از گناه غیبت

درباره توبه از گناه غیبت باید گفت : اگر شخص مغتاب ، از غیبت با خبر گشته ، بایستى شخص مرتكب گناه غیبت ، از او عذر خواسته ، حلالیت بطلبد؛ چه به واسطه غیبتش او را دلگیر و ناراحت نموده است ؛ پس بایستى به عذر و پشیمانى ، خطاى خود را جبران كند. در صورتى كه شخص مغتاب ، از غیبت آگاه نگشته است ، عذر خواهى و طلب حلالیت لازم نیست ؛ زیرا او را از غیبت انجام شده ، غم و دردى وارد نشده است . لیك در این قسم و هم در قسم پیش ، اظهار پشیمانى به درگاه خداى تعالى - از نافرمانى و تخلفى كه از نهى او نموده - لازم است ؛ چنانكه بایستى بر عدم تكرار گناه نیز عزم جزم نماید. آنچه بیان گشت اعتقاد فرقه حقه امامیه درباره گناه غیبت است . (127)


126- عاشق نگرید چه كند؟!

دل خوش بودم كه گاهى گریه سوزناك داشتم و دانه هاى اشك آتشین مى ریختم ، ولى این فیض هم از من بریده شد كه بیم زوال بصر است و امور مهمى كه در آنها امتثال فرمان تو است در نظر؛ ولى بارالها! عاشق نگرید چ كند و بنده فرمان نبرد چه كند. (128)


127- حقیقت ذكر

عارف حسین خوارزمى گوید: بدان كه حقیقت ذكر عبارت است از تجلى حق مر ذات خود را به ذات خود از حیثیت اسم متكلم از براى اظهار صفات كمالیه و كشف نعوت جلالیه و جمالیه ، هم در مقام جمع و هم در مقام تفصیل ، چنانكه گواهى داد از براى ذات خود هم به ذات خود كه شهد الله اءنه لا اله الا هو و این حقیقت را مراتب است : اءعلى و اءولاش (اولایش ) آن است كه متحقق شود از حق در مقام جمع از ذكر او سبحانه نفس خود به اسم متكلم به حمد و ثنا بر نفس خویش . دوم ذكر ملائكه مقربین كه آن تحمید، ارواح و تسبیح ایشان است پروردگار خود را. و سیوم ذكر ملائكه سماویه و نفوس ناطفه مجرده است . و چهارم ذكر ملائكه ارضیه و نفوس منطبعه به حسب طبقاتش . و پنجم ذكر ابدان است و آنچه در وى است از اعضاء. و هر یكى از ذاكر پروردگار خویش است به لسانى كه بدو اختصاص دارد، چنانكه شیخ بدین معنى اشاره مى كند كه فان ذكر الله سار فى جمیع العبد یعنى ذكر بارى ، سارى در جمى عبد است . یعنى در روح و قلب و نفس و قواى روحانیه و جسمانیه ، اوست بل در جمیع اجزایش . و این سریان نتیجه سریان هویت الیهه ذاكره مر نفس خود را به نفس خود است - انتهى . این ذكر سارى در جمیع عبد، سارى در جمیع موجودات است ؛ زیرا بقاى موجودات به هویت الهیه است كه در همه سارى است ؛ بلكه موجودات جز شئون نورى و آیات اسمایى این هویت نیستند كه هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن لذا هر جا كه این هویت است عین حیات و علم و شعور و دیگر اسماء جمالى و جلالى است هر چند هر موجودى به جهت ظهور دولت سامى بدان اسم ظاهر غالب نامیده مى شود و دیگر اسماء و صفات به لحاظ و اعتبار ما در تحت دولت و استیلاء آن اسم واقع مى شوند. پس این هویت ساریه كه به نام وجود مساوق حق است عین ذكر است و خود ذاكر و مذكور است . تسبح له السموات السبع و الارض و من فیهن و ان من شى ء الا یسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبیحهم ؛ (129) هفت آسمان و زمین و هر چه در آنهاست تسبیحش مى كنند و هیچ موجودى نیست جز آنكه او را به پاكى مى ستاید ولى شما تسبیحشان را نمى فهمی

د. (130)

next page

fehrest pagefehrest page

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:23
دعا و زیارت
یكصد و پنجاه درس زندگى

پیمانه تدبیر

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

صَلاحُ حالِ التّعایُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلاَمِكْیال ثُلْثَاهُ فِطْنَةٌ وَثُلْثَهُ تَغافُلٌ(1)

ترجمه

اصلاح وضع زندگى و معاشرت با پیمانه اى انجام مى شود كه دو سوّم آن هوشیارى است و یك سوّم آن بى اعتنایى و تغافل!

 

شرح كوتاه

   هیچ كارى بدون مطالعه و نقشه و هوشیارى سر نمى گیرد، همچنین هیچ كارى بدون بى اعتنایى هم به سامان نمى رسد. به تعبیر بهتر و روشنتر: اگر ما بخواهیم بدون مطالعه و دقت كار كنیم مواجه با شكست خواهیم شد ولى اگر بخواهیم براى تمام احتمالات ممكن و حوادث پیش بینى نشده به هنگام انجام كارها خود را معطل سازیم به این آسانى قادر بر انجام كارى نیستیم و براى یك كار باید سال ها مطالعه كنیم، و نیز براى انتخاب دوست و شریك و همسر و مانند آن، لذا فرمود دو سوّم دقّت و یك سوّم بى اعتنایى.

 


1. از كتاب تحف العقول، صفحه 267.

[ 13 ]

درس سوّم

 

در غذاى جسم سختگیرند اما...

 

امام حسن(علیه السلام) مى فرماید:

عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَكَّرُ فى مَأْكُولِه كَیْفَ لا یَتَفَكَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ(1)

ترجمه

عجب دارم از آنها كه به غذاى جسم خود مى اندیشند; امّا به غذاى روح خود نمى اندیشند، خوراك ناراحت كننده از شكم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاكت زا آكنده مى كنند.

 

شرح كوتاه

همان طور كه پیشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگیرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گیرند، از غذاهاى مشكوك مى پرهیزند، و بعضى هزار گونه نكات بهداشتى را در تغذیه جسم رعایت مى كنند.

امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فكرى مشكوكى را در درون جان خود مى ریزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبلیغات مشكوك یا مسموم همه را به آسانى مى پذیرند و این جاى بسیار شگفتى است.

 


1. سفینة البحار ماده طعم.

[ 14 ]

درس چهارم

 

نقش قلم

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

ما رَأَیْتُ باكِیاً اَحسَنَ تَبَسُّماً مِنَ الْقَلَمِ!(1)

ترجمه

هیچ گریانى را ندیدم كه همچون قلم به زیبایى تبسم كند.

 

شرح كوتاه

   قلم گویاى عواطف و ترجمان خرد آدمى است.

   قلم بنیان گذار تمدّن ها و گرداننده چرخ هاى جامعه است.

   قلم در گریه هاى مداوم خود شرح دردهاى جانكاه انسانها مى گوید و در تبسّمى كه همواره در میان دو لب دارد، نشاط عشق، و شوق حیات، و رمز زندگى و هزار گونه زیبایى نهفته است.

   ولى افسوس همین قلم هنگامى كه به دست نا اهل افتد از قطره هاى اشكش، قطره هاى خون مى ریزد و تبسّمش نیشخندى است بر عالى ترین ارزش هاى انسانى!

 


1. از كتاب لطایف و ظرایف.

[ 15 ]

درس پنجم

 

در میان دو مسؤولیت بزرگ

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

اَلْمُؤْمِنُ بَیْنَ مَخافَتَیْنِ: ذَنْبٌ قَدْ مَضَى لا یَدْرِى ما صُنْعُ اللهُ فیه وَ عُمْرٌ قَدْ بَقِىَ لا یَدرِى ما یَكْتَسِبُ فِیهِ(1)

ترجمه

انسان با ایمان همواره از دو چیز نگران است از گناهان گذشته خود كه نمى داند خدا با او چه رفتار مى كند، و از عمر باقیمانده كه نمى داند خود چه خواهد كرد!

 

شرح كوتاه

   بارزترین نشانه ایمان، احساس مسؤولیت است، احساس مسؤولیت در برابر اعمالى كه انجام داده و احساس مسؤولیت در برابر وظایف و تكالیفى كه در پیش دارد.

   آن كسى كه این دو احساس را دارد همواره به فكر جبران كوتاهى هاى گذشته است; و همچنین در فكر پیدا كردن بهترین راه ممكن براى استفاده از فرصت هاى باقیمانده، و این هر دو رمز تكامل و پیشرفت یك انسان با یك ملت است، مردمى كه نه به اعمال گذشته مى اندیشند و نه به فكر ساختن آینده اند، افرادى بینوا و بدبختند.

 


1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 7.

[ 16 ]

درس ششم

 

عوامل نابودى جامعه

 

أَرْبَعٌ لا یَدْخُلُ بَیتتاً واحِدَةٌ مِنْها إِلاَّ خَرِبَ وَلَمْ یَعْمُرْ بِالْبَرَكَةِ: الخِیانَةُ وَ السَّرِقَهُ وَ شُرْبُ الخَمْرِ وَ الزّنا(1)

ترجمه

چهار چیز است كه اگر یكى از آنها در خانه اى وارد شود، ویران مى گردد و بركت خدا آن را آباد نمى كند:

خیانت، دزدى، شرابخورى، و عمل منافى عفت!

 

شرح كوتاه

   نه تنها خانه ها، كه اجتماعات نیز از این قانون بر كنار نیستند:

هنگامى كه خیانت در اجتماعى نفود كند روح اعتماد از آن برچیده مى شود.

   و هنگامى كه سرقت در اَشكال مختلف در آن راه یابد آرامش از آنها رخت بر مى بندد.

   و هنگامى كه میگسارى در میان آنها رایج گردد، افكارى ناتوان و فرزندانى معلول و جوانانى بى اثر خواهند داشت.

   و هنگامى كه دامان آنها آلوده بى عفتى گردد بنیان خانواده ها متزلزل خواهد گشت، و نسل آینده آنها به فساد كشیده خواهد شد.

 


1. از نهج الفصاحه.

[ 17 ]

درس هفتم

 

تنبلى و فقر

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

إنَّ الأَشْیاءَ لَمّا ازْدَوَجَتْ إزْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنَتَجا بَیْنَهَما اَلْفَقْرَ(1)

ترجمه

آن روز كه همه چیز با هم ازدواج كردند «تنبلى» و «ناتوانى» به هم آمیخته و از آن دو فرزنى به نام «فقر و تنگدستى» متولد شد!

 

شرح كوتاه

   همه چیزى در پرتو سعى و كوشش به دست مى آید این حقیقتى است كه اسلام به ما آموخته.

   تنبلى، سستى، ناتوانى، و فرار از برابر حوادث سخت و مشكلات، چیزى است كه با روح ایمان هرگز سازگار نیست.

   اینها مولودى جز فقر، فقر در همه جهات، فقر اقتصادى و اخلاقى و معنوى نخواهد داشت، در حالى كه مردم با ایمان باید در تمام جهات متّكى به خود و بى نیاز باشند.

 


1. بحارالأنوار، جلد 78، صفحه 59 و تحف العقول، صفحه 158.

[ 18 ]

درس هشتم

 

باران دانش بر دل ها

 

لقمان حكیم مى گوید:

یا بنَىَّ إنَّ یُحْیِى الْقُلُوبَ بِنُور الحِكْمَةِ كَما یُحْیِى الأرضَ بِوابِلِ السَّماءِ(1)

ترجمه

فرزندم! خدا دل هاى آدمیان را با نور دانش زنده مى كند، آن سان كه زمین هاى مرده را با باران هاى پر بركت آسمان!

 

شرح كوتاه

   سرزمین دل انسان همچون باغستانى است كه انواع نهال ها و بذرهاى گلها و گیاهان و درختان برومند در آن پاشیده شده است، كه اگر بموقع آبیارى شود محیطى پر طراوت و پر ثمر به وجود خواهد آورد.

   تنها وسیله آبیارى این سرزمین قطرات زنده كننده باران علم و دانش است. و به همین دلیل دل هاى بى دانشان دل هایى است مرده، بى فروغ و بى ثمر.

   همیشه، و در هر حال، جان خود را با نور دانش زنده نگهداریم.

 


1. از كتاب بحارالانوار، جلد 1.

[ 19 ]

درس نهم

 

سرچشمه تكبّر

 

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده:

ما مِنْ رَجُل تَجَبَّرَ أَؤ تَكَبَّرَ إلاّ لِذِلَّة یَجِدُها فِى نَفْسِهِ(1)

ترجمه

هیچ كس بر دیگران بزرگى نمى فروشد مگر به خاطر حقارتى كه در درون وجود خود احساس مى كند!

 

شرح كوتاه

   این نكته امروز در پرتو تحقیقات روانشناسى و روانكاوى مسلّم شده است كه سرچشمه تكبّر و بزرگى فروختن بر دیگران چیزى جز عقده حقارت نیست; آنها كه مبتلا به این عقده هستند و از آن رنج مى برند براى جبران كمبودهاى خود متوسل به این وسیله غلط یعنى خود را به طور مصنوعى بزرگ نشان دادن مى شوند و از این راه بر حقارت اجتماعى خود مى افزایند و بیش از پیش خود را منفور مى سازند.

   این مسأله روانى به روشنى در گفتار معجزه آسایى كه در بالا از امام صادق(علیه السلام)نقل شده دیده مى شود.

   ولى افراد با ایمان بر اثر شخصیت درونى همواره در برابر دیگران متواضعند.

 


1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 225.

[ 20 ]

درس دهم

 

سه چیز با ارزش در پیشگاه حق

 

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

ثَلاثُ تَخرُقُ الْحُجُبَ وَ تَنْتَهِى إلَى مَا بَیْنَ یَدَى اللهِ:

صَرِیْرُ أَقْلامِ الْعُلَمَاءِ

وَ وَطْىُ أَقْدامِ الُْمجَاهِدیْنَ

وَ صَوْتُ مَغازِلِ الُْمحْصَناتِ(1)

ترجمه

سه چیز است كه حجاب ها را پاره مى كند و به پیشگاه عظمت خدا مى رسد:

صداى گردش قلم هاى دانشمندان به هنگام نوشتن!

و صداى قدم هاى مجاهدان در میدان جهاد!

و صداى چرخ نخ ریسى زنان پاكدامن!

شرح كوتاه

   چه تعبیر عجیب و پر معنا! سه صداست كه در اعماق هستى نفوذ مى كند و طنین آن تا ابدیت پیش مى رود و به پیشگاه عظمت پروردگار مى رسد: آهنگ دانش و قلم، هر چند آهسته و كوتاه باشد، و آهنگ جهاد و فداكارى و آهنگ تلاش و كوشش كار هر چند به ظاهر كوچك باشد.

   و در حقیقت اساس یك اجتماع سربلند انسانى را نیز همین سه چیز تشكیل مى دهد، دانش، جهاد، و كار.

 


1. از كتاب الشهاب فى الحكم و الاداب، صفحه 22.

[ 21 ]

درس یازدهم

شهادت حسین(علیه السلام)

 

پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةٌ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً(1)

ترجمه

شهادت امام حسین(علیه السلام) در دل هاى افراد با ایمان آتش و حرارتى ایجاد مى كند كه هرگز خاموش نخواهد شد.

 

شرح كوتاه

   پیكار خونین در جهان بسیار بوده كه با گذشت چند ماه و چند سال به دست فراموشى سپرده شده است و گذشت ماه و سال گرد و غبار نسیان بر آن پاشیده; امّا خاطره جانبازى آنان كه در راه خدا و آزادى انسانها، در راه شرف و فضیلت همه چیز خود را فدا كردند فراموش نخواهد شد; زیرا، خدا، آزادى، شرف و فضیلت كهنه شدنى نیست; امام حسین(علیه السلام)و یارانش سر سلسله این مجاهدان بودند.

 


1. مستدرك الوسایل، جلد 2، صفحه 217.

[ 22 ]

درس دوازدهم

 

دو نشانه مسلمان واقعى

 

پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

لا تَنْظُرُوا إلى كَثْرةِ صلاتِهِمْ وَصَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَطَنْطَنِتِهِمْ بِاللیْلِ وَلكِنْ أْنْظُروا إلى صِدْقِ الْحَدِیْثِ وَأَداءِ الأَمانَةِ(1)

ترجمه

تنها به زیادى نماز و روزه و حج و نیكى به دیگران و شب زنده دارى بعضى نگاه نكنید (اگر چه اینها در مورد خود مهم است) بلكه نگاه به «راستگویى» و «امانت» آنها كنید!

 

شرح كوتاه

   با مطالعه مدارك اسلامى این حقیقت روشن مى شود كه دو نشانه قطعى مسلمان واقعى این است كه «راستگو» و «امین» باشد و با این كه عبادات اسلامى همچون نماز و روزه و حج، برنامه هاى عالى تربیتى هستند، ولى تنها اینها نشانه اسلام نیستند، بلكه باید با راستگویى و امانت تكمیل گردند.

 


1. نقل از كتاب سفینة البحار.

[ 23 ]

درس سیزدهم

 

آتش خشم!

 

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:

إنَّ هَذا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیْطانِ تُوْقَدُ فِى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ(1)

ترجمه

خشم و غضب شعله سوزان آتشى است از ناحیه شیطان كه در درون دل آدمى افروخته مى شود.

 

شرح كوتاه

   كمتر اتفاق مى افتد كه انسان كارى در حال غضب انجام دهد و یا تصمیمى بگیرد و بعد پشیمان نشود; زیرا به هنگام افروخته شدن آتش سوزان غضب، عقل و درایت بكلى كنار مى رود، و اعصاب و عضلات غالباً در مسیرى به حركت مى افتد كه جبران خسارت ناشى از آن گاهى در یك عمر هم ممكن نیست!

   باید با نهایت دقّت و سرعت این شعله شیطانى را به هنگام بروز، محاصره كرده و خاموش كنیم و الاّ ممكن است خرمن زندگى ما یا انسانهاى دیگر را در كام خود فرو برد و بسوزاند.

 


1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 278.

[ 24 ]

درس دهم

 

منابع ثروت

 

پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

أُطْلُبُوا الْرِّزْقَ فِى خَبایا الأَرْضِ(1)

ترجمه

روزى را در نهانگاه هاى زمین بجویید

 

شرح كوتاه

   در آن عصر و زمانى كه اهمیّت معادن و آنچه در نهانگاه هاى زمین قرار دارد معلوم نبود، این دستور از طرف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) صادر شد كه مسلمانان اعماق زمین را جستجو كنند و منابع درآمد و آنچه را به زندگى آنها رونق مى بخشد از آنجا بیرون كشند، این گونه دستورها هم نشانه اى از عمق تعالیم اسلام است و هم سرمشقى براى تلاش و كوششى به خاطر آبرومند زیستن مسلمانان!

 


1. نقل از كتاب نهج الفصاحه.

[ 25 ]

درس پانزدهم

 

بدترین پیشه ها

 

پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود:

«شَّرُ الْمَكَاسِبِ كَسْبُ الرِّبا»

امام صادق(صلى الله علیه وآله) فرمود:

إِذَا أَرادَاللهُ بِقَوْم هَلا كاً ظَهَرَ فِیْهِمُ الْرِّبا(1)

ترجمه

پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بدترین كسب ها كسبى است كه آمیخته با رباخوارى باشد.

امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگامى كه خداوند بخواهد ملتى را هلاك كند رباخوارى در میان آنها آشكار مى گردد.

 

شرح كوتاه

   با تمام رونقى كه بازار رباخواران در دنیاى امروز دارد، و وابستگى خاصى كه جهان امروز با رباخوارى در اشكال گوناگون پیدا كرده، جاى شك نیست كه رباخوارى نظام مالى و اقتصادى جمعیّت ها را ویران مى سازد و سبب مى شود كه ثروت ها به گونه وحشتناكى در دست افراد و مؤسسات معدودى جمع گردد و این تقسیم غیر عادلانه ثروت ها خود سرچشمه انواع بدبختى هاى اجتماعى و مفاسد اخلاقى است.

 


1. از كتاب وسایل الشیعه، جلد 12، صفحه 426 و 427.

[ 26 ]

درس شانزدهم

 

امارت و اسارت!

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

تَفَضَّلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِیَرهُ

وَاسْتَغْنِ عَمِّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظِیْرَهُ

وَافْتَقِرٌ إلى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَسِیْرَهُ(1)

ترجمه

به هركس مى خواهى نیكى كن تا امیر او شوى!

از هركس مى خواهى بى نیاز شو تا همانند او شوى!

و به هركس مى خواهى محتاج شو تا اسیر او گردى!

 

شرح كوتاه

   در روابط اجتماعى افراد و ملت ها این قانون با قدرت تمام حكومت مى كند كه حكومت از آنِ دستِ دهنده است، و دستِ گیرنده خواه ناخواه زیر دست است، افراد و ملت هاى نیازمند در واقع بردگانى هستند كه فرمان بردگى خود را با ابراز نیاز و احتیاج به دیگران امضاء كرده اند، مسلمان واقعى كسى است كه بكوشد ارتباط اجتماعى خود را با دیگران براساس كمك متقابل قرار دهد نه یك جانبه، و گرفتن كمك بلاعوض باید مخصوص افراد معلول و از كار افتاده باشد.

 


1.

[ 27 ]

درس هفدهم

 

ریاكارى و خودنمایى

 

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

لا تُرَاءِ بِعَمَلِكَ مَنْ لا یُحْیِى وَلا یُمِیْتُ وَلا یُغْنى عَنْكَ شَیْئاً(1)

ترجمه

كارهاى نیك خود را به خاطر خودنمایى و نشان دادن به مردمى كه نه زندگى به دست آنهاست و نه مرگ و نه قدرت دارند مشكلى را براى تو بگشایند، انجام مده!

 

شرح كوتاه

   مردمى كه به تظاهر و ریاكارى عادت مى كنند، همه مظاهر زندگى آنها تو خالى و بى مغز مى شود: از تمدن، به ظواهر بى روح و از زندگى، به خیالات و اوهام و از سعادت و خوشبختى، تنها به نام و از دین و مذهب، فقط به یك سلسله تشریفات قناعت مى كنند و مسلّماً بهره مردمى كه ظاهر سازند، جز «ظواهر» نیست! به همین دلیل اسلام شدیداً از این صفت زشت انتقاد مى كند و مى گوید سرنوشت تو به دست این مردم نیست خودنمایى چرا!

 


1. بحار الانوار، جلد 72، صفحه 300.

[ 28 ]

درس هیجدهم

 

حسد

 

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

الحاسِدُ مُضِرُّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ یُضُرّ بِالَْمحْسُودِ(1)

ترجمه

شخص حسود پیش از آن كه به محسود زیان برساند به خودش ضرر مى رساند.

 

شرح كوتاه

   روح حسد این است كه انسان نتواند دیگران را در نعمتى ببیند و كوشش كند به نحوى آن نعمت از آنها سلب گردد و یا از طریق دیگرى زیانى بر آنها وارد شود.

   در واقع حسود همیشه به صورت یك عامل عقب ماندگى فعالیت مى كند نه یك عامل پیشرو.

   حسد یك بیمارى بزرگ اخلاقى است و از نظر روانى حسود بیش از هركس خودش مى سوزد و آب مى شود و عقب مى ماند و تحقیر مى گردد، پس چه بهتر كه بكوشد از دیگران پیشى بگیرد نه این كه دیگران را به عقب بكشاند.

 


1. بحارالانوار، جلد 73، صفحه 225.

[ 29 ]

درس نوزدهم

 

دور افتادگان از رحمت خدا

 

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:

مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُراباً فَافْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللهُ!(1)

ترجمه

كسى كه آب و زمین در اختیار داشته باشد و با این حال فقیر و نیازمند گردد از رحمت خدا بدور باد!

 

شرح كوتاه

   از احادیث اسلامى این حقیقت به خوبى به دست مى آید كه مسلمانان و جهاد باید از تمام منابع مختلف: دامدارى، كشاورزى منابع و معادن زیر زمینى، حرفه و صنعت و تجارت براى مبارزه با فقر استفاده كنند، حتى اگر ملتى تنها یكى از این سرمایه ها را در اختیار داشته باشد باید بوسیله این، خلاء اقتصادى خود را پر كند تا چه رسد به این كه همه آنها را در اختیار داشته باشد; و اگر چنین نكند ملتى نفرین شده و دور از رحمت خدا و روح اسلام خواهد بود، نیاز به دیگران در هر صورت از نظر اسلام محكوم است.

 


1. بحارالانوار، جلد 103، صفحه 65.

[ 30 ]

درس بیستم

 

بدترین دوستان

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

شَرُّإِخْوانِكَ مَنْ داهَنَكَ فى نَفْسِكَ وَساتَرَكَ عَیْبَك(1)

ترجمه

بدترین دوستان تو آنها هستند كه با تو مداهنه و چرب زبانى مى كنند و عیوب تو را مى پوشانند.

 

شرح كوتاه

   گریز از واقعیات و پرده پوشى بر حقایق نه مشكلى را حل مى كند و نه خدمتى به كسى محسوب مى شود، به همین دلیل دوستانى كه به جاى انتقاد سازنده و صحیح سعى دارند حقایق را كتمان كنند و براى ارضاى كاذب خاطر دوست عیوب او را بپوشانند و یا آن را حسن جلوه دهند نه تنها خدمتى در عالم دوستى و رفاقت نكرده اند، بلكه خیانتى بزرگ مرتكب شده اند; خیانتى كه گاهى به قیمت حیثیت و آبرو و افتخار و سعادت دوست آنها تمام مى شود.

 


1. نقل از كتاب غرر الحكم.

[ 31 ]

درس بیست و یكم

 

تكمیل كارها

 

پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

إِسْتِتْمامُ الْمَعْرُوفِ خَیْرٌ مِنْ إِبْتِدائهِ(1)

ترجمه

تكمیل و ادامه كار نیك از آغاز كردن آن بهتر و مهم تر است

 

شرح كوتاه

   در محیط زندگى اجتماعى غالباً به كارها و اقدامات مفیدى برخورد مى كنیم كه نیمه كاره مانده است; انجام دهندگان آنها تحت تأثیر یك محرك آنى به اصطلاح دامن همّت به كمر زده و مشغول كار شده اند، اما خیلى زود آتش عشق آنها سرد شده و آن را رها كرده پى كار خود رفته اند.

   اسلام افراد با ایمان و پشت كاردارى را مى پسندد كه هر عمل مفیدى را شروع مى كنند به آخر مى رسانند.

 


1. نقل از كتاب نهج الفصاحه.

[ 32 ]

درس بیست و دوّم

 

برنامه هاى جاویدان

 

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

إنَّ الله لَمْ یَبْعَثْ نَبیّاً إِلاَّ بِصِدقِ الْحَدِیْثِ وَ أَداءِ الأَ مانَةِ(1)

ترجمه

خداوند به تمام پیامبران دستور داد كه مردم جهان را به راستگویى و اداى امانت دعوت كنند.

 

شرح كوتاه

   یك جامعه سالم متكى به سرمایه هاى مختلفى است كه از همه مهم تر، سرمایه اطمینان و اعتماد عمومى است:

   اعتماد بر گفتار، اعتماد بر عمل، و بزرگترین دشمن این سرمایه نفیس دروغ و خیانت است.

   در جوامعى كه دروغ و خیانت رواج مى یابد همه از هم مى ترسند، همه احساس تنهایى مى كنند، همه باید تمام سنگینى بار زندگى را به تنهایى تحمل نمایند و این همان اجتماع تنهایان است.

   به همین دلیل دعوت به راستگویى و امانت جزء برنامه همه پیامبران الهى بوده است.

 


1. نقل از كتاب سفینة البحار.

[ 33 ]

درس بیست و سوّم

 

شدیدترین مجازات

 

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید:

أشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً فِى الْقِیامَةِ عَالِمٌ لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ وَلَمْ یَنْفَعْهُ عِلْمُهُ(1)

ترجمه

كسى كه چیزى را مى داند و به آن عمل نمى كند و از دانش خود بهره نمى گیرد، مجازاتش در قیامت از همه شدیدتر است.

 

شرح كوتاه

   از نظر منطق اسلام، دانش همواره ابزارى است براى عمل، براى بهبودى زندگى فرد و اجتماع، و بدون آن ارزشى ندارد.

آنها كه ندانسته مرتكب خلافى مى شوند مسؤولیت سبكترى دارند، ولى مسؤولیت شدید متوجه آنهاست كه مى دانند و مرتكب خلاف مى شوند، آنها كه در آگاه ساختن قشرهاى وسیع اجتماع كوتاهى مى كنند، و هركس سهم كوچك یا بزرگى از علم داشته باشد به همان اندازه بار این مسؤولیت بدوش مى كشد.

 


1. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 38.

[ 34 ]

درس بیست و چهارم

 

بلاى قرض

یكصد و پنجاه درس زندگى

إِیَّاكُمْ وَالْدَّیْن فإِنَّهُ هَمُّ بِاللِیْلِ، وَذُلٌ بِالنَّهارِ!(1)

ترجمه

تا مى توانید از قرض گرفتن بپرهیزید كه، در شب باعث اندوه و در روز موجب ذلت است.

 

شرح كوتاه

   زرق و برق هاى زندگى مادى و مسابقه تجمل پرستى در عصر ما سبب شده كه افراد خود را زیر بار قرض هاى بى دلیل و بدهكارى هاى طاقت فرسا قرار داده، و به زندگى پر رنج اقساطى تن در دهند.

   از آن جا كه آدم بدهكار انسان آزاده اى محسوب نمى شود، به ما دستور داده شده تا ضرورت شدیدى ایجاب نكند زیر بار بدهكارى نرویم.

   مسأله بدهكارى اگر در سطح كشورها آشكار گردد به همان نسبت خطرش بیشتر و آثار مرگبارتر خواهد بود و به آزادگى و استقلال معنوى ملت ها ضربه مى زند.

 


1. بحارالانوار، جلد 103، صفحه 141.

[ 35 ]

درس بیست و پنجم

 

زندگى اجتماعى سالم

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

لَوْ أَنَّ النّاسَ أَدَّوْا حُقُوقَ أَمْوَالِهِمْ لَكانُوا عَایِشِینَ بِخَیْر(1)

ترجمه

اگر مردم حقوق یكدیگر را بپردازند و نیازمندى نیازمندان را برطرف سازند، زندگى خوب و رضایت بخشى خواهند داشت.

 

شرح كوتاه

   حدیث بالا كه مخصوصاً در مورد زكات مال و تأمین احتیاجات نیازمندان اجتماع وارد شده، به همه هشدار مى دهد كه اداى حقوق دیگران تنها یك مسأله اخلاقى و انسانى نیست; بلكه یك اصل مهم اجتماعى است كه آرامش و سلامت اجتماع در گرو آن مى باشد.

   واكنش هاى خطرناكى كه بر اثر بهره كشى هاى ظالمانه و استثمار طبقاتى، جوامع امروز را به نابودى تهدید مى كند و آرامش را به شكل وحشتناكى بهم مى زند، گواه زنده این دستور بزرگ اسلامى است; و تا مردم جهان «حق» را مساوى با «زور» مى دانند و زورمندان از اداى حقوق واجبى كه بر عهده دارند سرباز مى زنند، هم خودشان در خطرند و هم جوامع انسانى را بخطر مى كشانند.

 


1. وسایل الشیعه، جلد 6، صفحه 2.

[ 36 ]

درس بیست و ششم

 

كلید بدبختى ها

 

امام حسن عسكرى(علیه السلام) فرمود:

إنَّ الله جَعَلَ لِلشَّرِ أَقْفَالا وَجَعَلَ مَفاتِیح تِلْكَ الأَقْفالِ اَلشَّرابَ، وَالْكِذْبُ شَرٌّ مِنَ الشَّرابِ(1)

ترجمه

خداوند براى شرور و بدى ها قفل هائى قرار داده كه كلید آنها شراب است و دروغ گفتن از شراب هم بدتر است!

 

شرح كوتاه

   بزرگترین و مؤثرترین مانع بر سر راه زشتى ها و بدى ها عقل و خرد است و این قفل محكمى است كه بر آنها زده شده، و به هنگامى كه قفل «خرد» با كلید «شراب» گشوده مى شود همه زشتى ها و بدى ها آزاد مى گردند و انسان در حال مستى آلوده هرگونه جنایت و گناه و تبهكارى ممكن است بشود.

   ولى اگر آدم «شرابخوار» از روى «جنون مستى» دست به گناه مى آلاید «دروغگو» آگاهانه سازمان زندگى اجتماعى را بهم مى ریزد و روح اعتماد را مى كشد و سرچشمه انواع گناهان و مفاسد مى گردد.

   پس دروغ از شراب هم خطرناك تر است.

 


1. كتاب وسایل الشیعه، جلد 2، صفحه 223.

[ 37 ]

درس بیست و هفتم

 

نشانه هاى انسان هاى بهشتى

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

إِنَّ لاَِ هْلِ الْجَنَّةِ أرْبَعَ عَلامات: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَلِسانٌ فَصِیْحٌ وَقَلْبٌ رَحِیْمٌ وَیَدٌ مُعْطِیَةٌ(1)

ترجمه

بهشتیان چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان گویا و صریح، قلب پر از محبّت، و دست دهنده.

 

شرح كوتاه

   اصیل ترین مكتب هاى انسانى آن است كه فرد را در دل اجتماع ببیند و اجتماع را پرورش دهنده افراد ارزنده، زیرا كه اجتماع سرچشمه همه بركات معنوى و مادى است.

   حدیث بالا كه نشانه هاى مردم سعادتمند و بهشتى را بازگو مى كند چهار موضوع را یادآورى كرده كه همگى مربوط به استحكام پیوندهاى اجتماعى و پاشیدن بذر عواطف انسانى در سرزمین اجتماع است:

   روهاى گشاده و پر از مهر و صفا، زبان هاى نرم و محبّت آمیز و در عین حال صریح و گویا، قلب هایى كه براى انسان ها بتپد، دست هایى كه از كمك باز نمى ایستند، آرى اینهاست نشانه هاى انسان هاى بهشتى!

 


1. از كتاب ارشاد القلوب.

[ 38 ]

درس بیست و هشتم

 

نشانه هاى منافق

 

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

لقمان به فرزندش گفت:

لِلمُنافِقِ ثَلاثُ عَلامات:

یُخَالِفُ لِسانُهُ قَلْبَهُ وَقَلْبُهُ فِعْلَهُ وَعَلانِیَتُهُ سَرِیْرَتَهُ(1)

ترجمه

افراد منافق سه نشانه دارند:

زبان آنها با قلبشان هماهنگ نیست، و قلب آنها با عملشان، و ظاهر آنها با باطنشان.

 

شرح كوتاه

   نفاق و دورویى درد بزرگى است كه از كمبود شخصیت و ضعف اراده سرچشمه مى گیرد، افرادى كه سعى دارند خود را غیر از آن كه هستند نشان دهند، و زبان و دل، ظاهر و باطن، و گفتار و كردارشان از هم جداست، مردم ناتوانى هستند كه نه شجاعت اظهار شخصیت واقعى خود دارند و نه اراده و تصمیم كافى براى اصلاح خود، در چهره هاى مختلف ظاهر مى شوند و عملا با همه كس حتى خودشان خیانت مى كنند. و از آنها خطرناكتر جوامعى هستند كه ظاهرى آراسته و درونى خراب دارند، زبان آنها كه همان وسایل ارتباط جمعى شان باشد با آنچه در قلب این جوامع مى گذرد مخالف است.

 


1. از كتاب بحارالانوار، جلد 15.

[ 39 ]

درس بیست و نهم

 

پند

 

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:

إِتَّعِظُوا بِمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ یَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ(1)

ترجمه

از پیشینیان خود پند و عبرت بگیرید قبل از آن كه آیندگان از زندگى و سرنوشت شما عبرت گیرند.

 

شرح كوتاه

   پتاریخ پر است از درس هاى عبرت، پر است از پندها و موعظه ها، سرانجام مظالم، ستم ها، اختلافات و پراكندگى ها، ركودها و تحجّرها، بى خبرى ها از وضع محیط و زمان، همه در آیینه تاریخ منعكس است. اما على(علیه السلام) آن ابرمرد تاریخ بشریت به ما هشدار مى دهد كه شما از وضع زندگى و سرنوشت گذشتگان پند و عبرت گیرید و نگذارید سرنوشت زشت و شوم شما درس عبرتى براى آیندگان گردد، این دریاى خروشان زمان همه را با خود مى برد، خوشبخت جمعیّتى كه به گذشته آن مى نگرند و سعادت و نیكبختى خویش را بر امواج آینده ترسیم مى كنند.

 


1. نهج البلاغه، از خطبه 31.

[ 40 ]

درس سى ام

سخن و سكوت

 

على(علیه السلام) فرمودند:

لا خَیْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَما أَنَّه لا خَیْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ(1)

ترجمه

نه سكوت دانشمند سودى دارند و نه سخن گفتن جاهل.

 

شرح كوتاه

   خداوند از آنها كه مى دانند و آگاهى دارند پیمان گرفته كه در برابر انحراف ها، كجروى ها، ستم ها و حق كشى ها، و سمپاشى هاى دشمنان سكوت نكنند و با منطق و بیان گرم و مستدل خود نور هدایت و حق و عدالت در دل ها بپاشند (و هركس نسبت به آنچه مى داند هر قدر كم باشد دانشمند است و مسؤول) همان طور كه افرادى كه از مسائل آگاهى كافى ندارند نباید با دخالت نارواى خود مردم را به گمراهى بكشانند، آن «سكوت» و این «سخن» هر دو بدبختى زاست.

 


1. نهج البلاغه، كلمات قصار.

[ 41 ]

درس سى و یكم

 

لذت بخشش

 

پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود:

إذا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاْجعَلِ الْعَفْوَ شُكْراً لِلِقُدْرَةِ عَلَیْهِ(1)

ترجمه

هنگامى كه بر دشمنت پیروز شدى، عفو و بخشش را (زكات) این پیروزى قرار بده.

 

شرح كوتاه

   از نظر اسلام هر نعمت و موهبتى - بدون استثنا - زكات دارد و زكات قدرت عفو است. پیروزى هاى ظاهرى در صورتى ریشه دار خواهد شد كه دل دشمن از كینه شستشو گردد، و ریشه اصلى مخالفت قطع شود، و این موضوع راهى بهتر از پرداختن زكات قدرت یعنى عفو ندارد، در این هنگام است كه او از دل و جان منقلب مى گردد، و دشمن دیروز دوست امروز مى شود و پیروزى از نظر ظاهر و باطن تكمیل مى گردد، امّا به عكس كسانى كه به هنگام قدرت دست به انتقامجویى مى زنند نه تنها از یك فضیلت بزرگ انسانى محروم شده اند بلكه پیروزى خود را نیز به خطر مى افكنند.

 


1. از كتاب سخن محمّد(صلى الله علیه وآله).

[ 42 ]

درس سى و دوّم

 

زهد به معناى واقعى

 

على(علیه السلام) فرمودند: اَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ وَلَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُكْرَهُ(1)

ترجمه

زاهد واقعى در جهان آن كس است كه اموال حرام نیروى مقاومت او را در هم نشكند و حلال او را از یاد خدا و وظیفه سپاسگزارى باز ندارد.

 

شرح كوتاه

   بعضى از افراد بى خبر مفهوم زهد را تحریف كرده و یك شكل منفى به آن داده اند زهد را به معناى فاصله گرفتن از مواهب الهى و پشت پا زدن به امكانات اقتصادى و همچون فقیران زیستن تفسیر كرده اند، در حالى كه چنین نیست، زهد به معناى واقعى همان است كه در عبارت بالا از على(علیه السلام)نقل شده كه خلاصه آن دو جمله است:

   «مقاومت و چشم پوشى در برابر اموال حرام» و «فراموش نكردن مسؤولیت ها و وظایف در برابر اموال حلال».

   اگر زهد را چنین تفسیر كنیم یك عامل سازنده و پیش برنده و تربیت كننده در اجتماع خواهد بود نه یك عامل منفى و باز دارنده.

 


1. از كتاب تحف العقول.

[ 43 ]

درس سى و سوّم

 

همردیف شهیدان

 

امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: مَا الُْمجاهِدُ الشَّهِیْدُ فی سَبِیْلِ اللهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ(1)

ترجمه

آن كس كه در راه خدا جهاد كند و شربت شهادت بنوشد بلند مقام تر از آن كس نیست كه توانایى بر گناه داشته باشد و دامن خود را آلوده نكند.

 

شرح كوتاه

از نظر منطق اسلام بزرگ ترین جهاد، جهاد با هوس هاى سركش مخصوصاً در محیط هاى آلوده است، حتى جهاد با دشمن آن گاه نتیجه بخش خواهد بود كه با اخلاص و اتحاد و نیّت پاك و دور از خود خواهى و اغراض شخصى صورت گیرد و اینها جز با پرورش اخلاقى كافى و جهاد با نفس ممكن نیست.

به همین دلیل على(علیه السلام) مى فرماید آنها كه در میدان جهاد با هوا و هوس پیروز مى گردند و در محیط هاى آلوده دامان خود را پاك نگه مى دارند كمتر از مجاهدان شهید در راه خدا نیستند، حتى در دنبال این حدیث در نهج البلاغه مى خوانیم این گونه افراد در ردیف فرشتگان آسمانى هستند.

 


1. نقل از نهج البلاغه، كلمات قصار.

[ 44 ]

درس سى و چهارم

 

بهترین مردم

 

امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:

خَیْرُ النّاسِ قُضاةُ الْحَقِّ(1)

ترجمه

بهترین مردم كسانى هستند كه به حق داورى كنند.

 

شرح كوتاه

داورى عادلانه در مسائل حقوقى و اجتماعى و اخلاقى تنها از كسى میسر است كه منافع خود و دیگران را با یك چشم ببیند و حب و بغض هاى شخصى مانع از عدالت و دادگرى او نشود.

و این كار تنها از كسانى ساخته است كه نور ایمان و فضائل انسانى و عواطف مردمى آنچنان وجود آنها را روشن ساخته باشد كه امواج نیرومند خودخواهى و سودجویى و حبّ ذات نتواند عقربه فكر و وجدان آنان را منحرف سازد، و چنین كسانى شایسته عنوان «بهترین مردم»اند.

 


1. از كتاب اسلام در قلب اجتماع.

[ 45 ]

درس سى و پنجم

 

عبادت آزادگان

 

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

اَلْعُبّادُ ثَلثَةٌ:

قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبِیِدْ.

وَقَوْمٌ عَبَدُوا الله طَلَبَ الثَّوابِ فَتِلْكَ عِبادَةُ الأُجراءِ.

وَقَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبادَةُ الأَحْرارِ(1)

ترجمه

عبادت كنندگان سه دسته اند:

آنها كه از ترس دوزخ خدا را مى پرستند، این عبادت بردگان است.

و آنها كه براى پاداش خدا را مى پرستند، این عبادت مزد بگیران است.

و آنها كه براى عشق و محبّت او او را عبادت مى كنند، این عبادت آزادگان است.

 

شرح كوتاه

گرچه وعده كیفر و پاداش الهى، همه حق است، پاداشش فوق العاده پر ارزش و كیفرش بسیار دردناك، اما آزادگان بلند همّتى كه جز خدا نمى بینند و جز خدا نمى جویند و پیمانه قلبشان از عشق و محبّت او لبریز است، چشم به نقطه اى بالاتر از پاداش و كیفر دوخته، و انگیزه آنها در اطاعت فرمان خدا تنها عشقى است آمیخته با معرفت شناسایى او.

 


1. از كتاب وسایل الشیعه.

[ 46 ]

درس سى و ششم

 

آنچه پشت را مى شكند

 

امام باقر(علیه السلام) فرمود:

ثَلاثُ قاصِماتُ الظَّهْرِ: رَجُلٌ إسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَنَسِىَ ذنُوبَهُ وأَعَجَبَ بِرَأیِهِ(1)

ترجمه

سه چیز پشت آدمى را مى شكند: كسى كه عمل نیك خود را بزرگ بشمرد و كسى كه گناهان خویش را فراموش كند و آن كس كه استبداد رأى داشته باشد.

 

شرح كوتاه

   كسانى كه اعمال خود را بزرگ مى شمرند، مسلّماً به همان قانع مى شوند و همین طرز فكر سدى در برابر تكامل و پیشرفت آنها ایجاد مى كند.

   و آنها كه گناه خویش را فراموش كنند، به جاى جبران آنها هر روز آلوده گناه تازه اى مى شوند و یكباره سقوط خواهند كرد.

   و آنها كه تنها به فكر خود تكیه مى كنند، از پشتوانه افكار عمومى و عقول دانش هاى فراوان دیگران محروم مى مانند، لغزش ها پشت سر هم دامن آنها را مى گیرد و بالاخره پشت آنها در زیر بار انبوه مشكلات خواهد شكست.

 


1. وسایل الشیعه، جلد 1، صفحه 73.

[ 47 ]

درس سى و هفتم

 

پاكیزه باش

 

پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود:

أَفْوَاهُكُمْ مِنْ طُرُقِ رَبِّكُمْ فَأَحَبُّها إلى الله أَطْیَبُها رِیحْاً فَطَیَّبُوها بِما قَدَرْتُمْ عَلَیْهِ(1)

ترجمه

دهان شما یكى از راه هاى خداست، محبوب ترین دهان در پیشگاه خدا آن است كه از همه خوشبوتر باشد، پس تا مى توانید دهان خود را خوشبو نگاهدارید.

 

شرح كوتاه

   این حدیث كه در آداب مسواك كردن در كتاب وسایل الشیعه نقل شده ظاهرى دارد و باطنى: ظاهر آن این است كه انسان با دهان خود ذكر خدا مى گوید، آیات خدا مى خواند و نیایش به درگاه او مى كند بنابر این باید آن را پاك و خوشبو نگاهدارد.

   و باطن آن این است كه دهان یكى از راه هاى پیوند با طرق الهى و بندگان اوست، هر قدر با گفتار خوب و پاكیزه و سخنان محبّت آمیز خوشبو گردد و از زشت گویى و دشنام و ناسزا و دروغ و خشونت بر كنار باشد در پیشگاه خدا محبوب تر است.

 


1. وسایل الشیعه، جلد 1، صفحه 358.

[ 48 ]

درس سى و هشتم

 

سرانجام جهل

 

امام نهم، امام جواد(علیه السلام) مى فرماید:

مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْم أَفْسَدَ أَكْثَرَ مِمّا یُصْلِحُ(1)

ترجمه

آن كس كه بدون علم و آگاهى عمل كند، بیش از آنچه اصلاح مى كند فساد خواهد كرد.

 

شرح كوتاه

   زیان جهل و نادانى تنها به این قسمت محدود نمى شود كه انسان به ارزش هاى واقعى زندگى و حیات نمى رسد، بلكه فساد و تبهكارى ناشى از ندانم كارى ها خطر بزرگترى است كه در انتظار عاملان بدون علم است.

   در این موقع است كه شخص نادان مى خواهد به فرزند خود نیكى كند، او را به بدبختى مى كشاند، مى خواهد به اسلام خدمت كند آبروى دین و مذهب را مى برد، مى خواهد صلح و صفا در میان مردم ایجاد كند، دامن به آتش اختلاف و نفاق مى زند، خلاصه خرابكارى و فساد او در هر زمینه بیش از اصلاح خواهد بود.

 


1. منتهى الامال.

[ 49 ]

درس سى و نهم

 

اركان هدایت

 

امام جواد(علیه السلام) مى فرماید:

اَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلى ثَلاثِ خِصَال:

توفیقٌ مِنَ الله

وَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِهِ

وَقَبُولٌ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ(1)

ترجمه

افراد با ایمان نیازمند به سه چیزند، توفیق پروردگار، و واعظى از درون جان و دل، و پذیرشى از اندرز دهندگان.

 

شرح كوتاه

   در این راه پرفراز و نشیبى كه انسان در زندگى در پیش دارد براى این كه بتواند از خطرات بیشمارى كه سعادت او را تهدید مى كند رهایى یابد و موجودى مفید و مؤثر در اجتماع گردد، در درجه اوّل نیاز به یك ارتباط معنوى و روحانى به پروردگار دارد كه از ذات پاكش مدد گیرد، و سپس وجدانى بیدار و آگاه از درون او را موعظه كند و پس از آن گوش هایى شنوا كه از افكار، راهنمایى ها، اندرزها و مشورت هاى دیگران استفاده كند.

 


1. منتهى الآمال.

[ 50 ]

درس چهلم

 

نوحه گرى جاهلیت

 

امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:

یكى از سخنان كوتاه پیامبر(علیه السلام) كه هیچ كس پیش از او نگفته، این بود:

اَلنَّیاحَةُ مِنْ عَمَلِ الْجاهِلِیَّةِ(1)

ترجمه

نوحه گرى از اعمال دوران جاهلیت است (در برابر مشكلات نباید ناله كرد بلكه باید براى حل آنها بپاخاست).

 

شرح كوتاه

   این حدیث كوتاه و پرمعنا، ظاهرى دارد و باطنى:

   ظاهر آن اشاره به اعمال بى رویه اى است كه در زمان جاهلیت مرسوم بود; هنگامى كه كسى از دنیا مى رفت زنان نوحه گر دعوت مى كردند كه با آهنگ هاى مخصوص خود و اشعار پر از دورغ و فریب بر مرگ او نوحه سرایى كنند و یك عزاى ساختگى و قلابى برپا سازد. و اما معناى دیگرى كه شاید امام باقر(علیه السلام) نیز به آن اشاره مى كند این است كه در برابر حوادث سخت و پیچیده و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى نوحه گرى و ناله كردن بیهوده است و به هدر دادن نیروها و امكانات است; باید با سر پنجه عقل و اندیشه و با همّت و استقامت مداوم آنها را گشود و چاره جویى كرد.

 


1. وسایل الشیعه، جلد 1، صفحه 915.

[ 51 ]

درس چهل و یكم

 

همه روز محاسبه كن

 

امام كاظم(علیه السلام) فرمود:

لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ كُلَّ یَوْم(1)

ترجمه

كسى كه همه روز به حساب خویشتن نرسد از ما نیست!

 

شرح كوتاه

   پیشگیرى از زیان و كوشش براى سود بیشتر، در هیچ مؤسسه اى چه كوچك و چه بزرگ در این جهان، بدون رسیدگى مستمر و محاسبه و بیلان ممكن نیست. و راستى حیرت آور است كه مردم در حساب سرمایه هاى مادى خود این قدر دقیقند، و یا نسبت به كم و زیاد شدن چند گرم وزن بدن خویش حساسیت دارند، اما گاهى در تمامى عمر حتى یك بار به حساب هاى انسانى و اخلاقى و معنوى خویش نمى رسند چه غفلت وحشتناكى!

   ولى یك مسلمان مسئوول و بیدار كسى است كه به گفته امام كاظم(علیه السلام)در حدیث فوق، همه روز بدون استثنا به حساب خویشتن رسیدگى مى كند. «ان عمل حسناً استزاد منه و ان عمل سیئاً استغفر الله منه; اگر كار نیكى كرده كوشش مى كند بیشتر كند و اگر كار بدى انجام داده از آن توبه مى نماید».

 


1. از كتاب اقوال الائمه، جلد 1، صفحه 214.

[ 52 ]

درس چهل و دوّم

 

آثار ایمان سخت تر از آهن

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

إنَّ الْمُؤْمِنَ أَشَدُّ مِنْ زُبُرِ الْحَدِیْدِ إنَّ زُبُرَ الْحَدِیْدِ إذأُ دْخِلَ النّارَ تَغَیَّرَوإنَّ الْمُؤْمِنَ لَوْقُتِل ثُمَّ نُشِرَثُمَّ قُتِلَ لَمْ یَتَغَیَّرْقَلْبُهُ(1)

ترجمه

افراد با ایمان از قطعات آهن محكمترند چه این كه:

آهن هنگامى كه وارد آتش شود تغییر مى كند; اما مؤمنان اگر كشته شوند و سپس زنده شوند و باز كشته شوند، تغییرى در روحیه آنها پیدا نمى شود.

 

شرح كوتاه

   زندگى مجموعه اى است از مشكلات و مسائل پیچیده، كه افراد كم استقامت بزودى در برابر آن زانو مى زنند و از میدان فرار مى كنند; اما آنها كه در پرتو ایمان، استقامت دارند به هیچ وجه در برابر انبوه مشكلات تسلیم نمى گردند.

   آنها مى دانند در راه اطاعت فرمان پروردگار، در راه پرهیز و دورى از گناه، و در راه سربلندى و عظمت، همیشه موانعى وجود دارد و رسیدن به این افتخارات، نیازمند به خویشتن دارى و فداكارى و ایستادگى در برابر هوس هاى سركش و در برابر مشكلات دیگر است، لذا در دین از تلاش و كوشش نمى ایستند و از حوادث نمى هراسند.

 


1. از كتاب سفینة البحار، جلد 1، صفحه 37.

[ 53 ]

درس چهل و سوّم

 

حقیقت توحید و عدل الهى

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

اَلتَّوْحِیْدُ أَنْ لا تَتَوَهْمَهُ وَالْعَدْلُ أنْ لا تَتَّهِمَهُ(1)

ترجمه

حقیقت توحید خداوند این است كه ذات او را به وهم و تصور خود محدود نسازى و ایمان به عدالت او در این است كه در هیچ كار او را متهم ننمایى.

 

شرح كوتاه

   به همان اندازه كه اصل وجود خداوند براى ما روشن و آشكار است و هر ذره اى از ذرات این جهان دلیل عظمت و قدرت و علم و توانایى اوست، به همان مقدار حقیقت ذات او بر ما پوشیده است زیرا او وجودى است نامحدود و چنان وجودى بالاتر از درك محدود ماست، بنابراین باید ذات او را از هر چیز تصور مى كنیم بالاتر بدانیم و این است حقیقت توحید.

از طرفى در این جهان حوادثى روى مى دهد كه گاهى اسرار آن بر ما پوشیده است، توجّه به عدالت خداوند به ما مى گوید كه این حوادث همه روى حساب و قانون است، هرگونه سوءظن در این قسمت با ایمان به عدالت و حكمت او سازگار نیست.

 


1. از نهج البلاغه، كلمات قصار.

[ 54 ]

درس چهل و چهارم

 

چند نشانه ایمان

 

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

اَلْمُؤْمِنُ حَسَنُ الْمَعُوْنَةِ خَفِیْفُ الْمَؤُْنَةِ جَیِّدُ التَّدْبِیرِ لِمَعِیْشَتِهِ لا یَلْسَعُ مِنْ جُحْر مَرَّتَیْنِ(1)

ترجمه

آدم با ایمان كمك او پر ارزش، هزینه او كم، در زندگى با تدبیر، و هرگز از یك سوراخ دوباره گزیده نمى شود (هیچ گاه از یك ناحیه دوبار غافلگیر نخواهد شد.

 

شرح كوتاه

   ایمان جلوه ها و نشانه هاى علمى و اخلاقى و اجتماعى دارد كه بدون اسم بى مسمایى بیش نیست، در حدیث فوق به چهار نشانه آن اشاره شده است:

1- افراد با ایمان كمك هاى ارزنده اى در اختیار برادران مسلمان خود مى گذارند، چرا كه كمك هاى آنها با دلسوزى و اخلاص و آگاهى همراه است.

   2- آنها زندگى پرخرج و تجملاتى كه براى تهیه وسایل آن آلوده همه گونه خلافكارى شوند ندارند.

   3- آنها در امر زندگى و مخصوصاً امور اقتصادى با تدبیر و هوشیارند.

   4- آنها از هر حادثه اى فوراً درس عبرت مى گیرند و به همین دلیل هرگز از یك ناحیه دو بار ضربت نمى خورند.

 


1. از كتاب سفینة البحار.

[ 55 ]

درس چهل و پنجم

 

دنیا هدف نیست، وسیله است

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:

اَلدُّنْیا خُلِقَتْ لِغَیْرِها وَلَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِها(1)

ترجمه

دنیا براى هدف دیگر آفریده شده، نه براى خودش .

 

شرح كوتاه

   غالباً تفسیر آیات و اخبارى كه از یك سو در مدح دنیا و وسایل مادى این جهان وارد شده و آن را تجارتخانه یا مزرعه اولیاى خدا معرفى كرده، با آیات و اخبارى كه در ذم آن وارد شده و آن را خطرناك و فریبنده و سرمایه غرور شمرده، بر افرادى مشكل مى شود.

   ولى حدیث بالا آنها را به روشنى تفسیر مى كند كه اگر دنیا و وسایل مادى آنچنان كه خدا قرار داده، وسیله براى رسیدن به تكامل انسانى و بسط عدالت و داد و سعادت همه جانبه انسان ها باشد، ارزنده و دوست داشتنى است، اما اگر هدف نهایى و مطلوب با لذّات باشد و مایه طغیان و غرور و سركشى گردد، تنفرآمیز و خطرناك خواهد بود.

 


1. از جلد 1 سفینة البحار.

[ 56 ]

درس چهل و ششم

 

بهاى انسان

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود:

إنَّهُ لَیْسَ لاَِ نْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةُ فَلا تَبِیْعُوها إِلاَّ بِها.(1)

ترجمه

(آگاه باشید) براى وجود شما بها و قیمتى جز سعادت جاویدان بهشت نیست و به غیر این بها آن را نفروشید.

 

شرح كوتاه

   معمولا اگر از كسى بپرسند سرمایه وجود و هستى خود را به چه مبلغ معامله مى كنى؟ ارزش و بهایى براى آن نمى تواند قائل شود.

در حالى كه این سرمایه بزرگ را تدریجاً و روز به روز به بهاى ناچیزى مى فروشد، و گاه در پایان عمر مى بیند این سرمایه عظیم را با یك خانه یا یك اتومبیل و یا ویلاى ییلاقى معاوضه كرده است، و تازه از آن هم بزودى جدا خواهد شد.

   على(علیه السلام) مى فرماید هیچ یك از سرمایه هاى مادى این جهان نمى تواند با سرمایه عمر شما برابرى كند تنها متاعى كه مى تواند با آن برابرى كند خشنودى خدا، و تكامل انسانى و معنوى و سعادت ابدى و جاویدان است كه هر قدر در راه آن تلاش و كوشش و فداكارى كنید بجاست.

 


1. نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 456.

[ 57 ]

درس چهل و هفتم

حق و باطل

 

امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود:

      إِنَّ الْحَقَّ ثَقِیْلٌ مَرِىءٌ، وَ إِنَّ الْباطِلَ حَفِیفٌ وَبِىْءٌ(1)

ترجمه

حق سنگین و مشكل اما گواراست، و باطل سبك و آسان و اما دردناك و خطرناك است.

 

شرح كوتاه

 یكصد و پنجاه درس زندگى

   اما باطل بسیار آسان و گاهى بسیار لذیذ و شیرین، ولى اثرش مرگبار است; همچون یك غذاى لذیذ امام مسموم، هنوز از گلوى انسان فرو نرفته اثر ویرانگرى آن در قلب و معده و روده ها آشكار مى گردد; باطل نیز همانند این غذا، سازمان هاى مختلف اجتماع را ویران مى سازد.

 


1. بحارالانوار، ج 70، ص 107.

 

 

 

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:19
دعا و زیارت

سخن آغازین
بسم الله الرحمن الرحیم
یكى از اهالى عراق در مدینه ،به دیدار امام صادق علیه السلام آمد از او پرسید: (در عراق كه هستى ، آیا به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مى روى ؟). مرد گفت :( آرى مى روم ) .
امام علیه السلام فرمود: (آیا مى خواهى ثواب زیارت امام حسین علیه السلام را برایت بگویم ؟).مرد گفت : ( آرى ).امام علیه السلام فرمود: ( وقتى كسى آماده مى شود كه به زیارت امام حسین علیه السلام برود ،فرشتگان آسمان با خوشحالى به یكدیگر خبر مى دهند؛ و آن گاه كه به طرف كربلا حركت مى كند ،فرشتگان بر او درود مى فرستند تا به كربلا برسد).سپس امام علیه السلام فرمود: (وقتى كه مى خواهى امام حسین علیه السلام را زیارت كنى ،این زیارت را بخوان كه به ازاى هر كلمه اش درى از رحمت الهى به رویت باز مى شود ).آنگاه امام علیه السلام زیارتى را به او آموخت كه به (زیارت وارث )معروف شد. در بخش اول این زیارت آمده است :(سلام بر تو اى وارث آدم ،برگزیده خدا! سلام بر تو اى وارث نوح ، پیامبر خدا! سلام بر تو اى وارث موسى ،هم صحبت خدا! سلام بر تو اى وارث عیسى ،روح خدا!) حسین وارث علم همه پیامبران است ؛ حسین وارث زهد همه پیامبران است ؛حسین وارث شجاعت همه پیامبران است ؛ حسین وارث رنج ها و مشقت هاى همه پیامبران است ؛ حسین وارث فضایل همه پیامبران است ؛ و خلاصه آنكه ، حسین (خلاصه خوبى هاى )
همه پیامبران است . اگر چه امام حسین علیه السلام شباهت امام حسین علیه السلام به پیامبران را بیان كردیم .
امید آن كه ما نیز بتوانیم قطره اى از دریاى بى كران خوبى هاى آن امام عزیز و همه پیامبران بزرگ را در خود داشته باشیم ؛ ان شاء الله .
السلام علیك یا وارث آدم صفوه الله
سلام بر تو اى وارث آدم ، برگزیده خدا !
نگاه اول
دستان قابیل از خشم مى لرزید و به تندى ساقه هاى گندم را از زمین مى كند. آن قدر عصبانى بود كه ساقه هاى خشك گندم در دستش مچاله مس شد. با خود فكر كرد: (تو پسر بزرگ تر باشى اما برادر كوچك تر جانشین پدر شود ؟این ظلم نیست ؟
نا گاه گویى در ذهنش صدایى شنید: (او از تو بهتر است .)
قابیل دندان هایش را به هم فشرد چند خوشه دیگر از گندم را كند. در خود فرو رفته بود. زیر لب گفت : (با این هدیه ، تكلیف ما مشخص مى شود.آیا خداوند مرا مى پذیرد یا هابیل را؟) و بعد دسته گندم را در بغل گرفت و به سوى محل قربانى رفت .
وقتى به آن جا رسید، هابیل را دید كه كنار گوسفند چاقى ، آرام نشسته است . برادرش با یك دست ، شاخ گوسفند را گرفته بود و با دست دیگر پیشانى او را نوازش مى كرد. هابیل با دیدن برادر، سرش را تكان داد و لبخندى زد؛ اما قابیل اخم كرد؛ سرش را برگرداند و كمى دورتر دسته گندم را به زمین گذاشت و كنارى ایستاد. بعد نگاهى به گوسفند هابیل انداخت وبا خود گفت : (حیف از این گوسفند نیست كه مى خواهد قربانى شود !لااقل گوسفند لاغرترى رامى آورد.)بعد به ساقه هاى خشكیده و خوشه هاى ریز گندم نگاه كرد و شرمنده شد. هابیل گوسفند را رها كرد. برخاست و كمى دورتر ایستاد تا ببیند خداوند، قربانى كدامشان را قبول مى كند. ناگهان آتشى فروزان از شكاف كوه به زمین آمد و در میان بهت قابیل ، گوسفند را سوزانید. لحظه اى بعد، جز چند تكه استخوان اثرى از گوسفند دیده نشد. هابیل سرش را بلند كرد، چشمهایش را بست ، لبخندى از سر رضایت زد و به برادر نگاه كرد. امیدوار بود قابیل اینك تسلیم خواسته خداوند شود؛ اما قابیل فقط به ساقه هاى كندم خیره شده بود و همان طور خشكش زده بود. در ذهنش طنین صدایى را مى شنید:(قابیل ! هنوز اول كار است .وقتى از شما دو برادر، نسلى بوجود آید، فرزندان برادرت به فرزندان تو فخر مى فروشند و میگویند ما فرزندان كسى هستیم كه قربانى اش پذیرفته شد. تو تنها یك راه حل دارى كه جانشین پدر شوى ، فقط یك راه و...)قابیل در ذهنش به دنبال همان راه مى گشت .
هابیل نگاهش را از قابیل برداشت . در چشمانش غمى عجیب جا گرفته بود. چرا قابیل این گونه بود؟چه قدر براى قابیل نگران بود. راه خود را گرفت تا به سوى پدر برود؛اما ناگهان صداى قابیل ، او را بر جایش ‍ میخكوب كرد:
- تو را حتما خواهم كشت !
هابیل برگشت . نگاهى به چهره برافروخته برادر كرد. چه قدر قابیل خود را
عذاب مى داد! گفت : ( این به من ربطى ندارد؛ پذیرفتن قربانى به دست خداوند است . او هم از انسانهاى پرهیزكار مى پذیرد). پس از اندكى سكوت ،ادامه داد: (اگر هم روزى دست به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى ، من هیچ گاه دست به سویت دراز نمى كنم ؛ چون از پروردگار جهانیان مى ترسم ).بعد به چشمهاى قابیل خیره شد. خواست بداند آیا این سخنان در او تاثیر مى گذارد یا نه ؛اما قابیل هم چنان برافروخته و عصبانى با نفرت به او خیره شده بود. هابیل ،آخرین كلام را به قابیل گفت :(من به سوى تو دست دراز نمى كنم ؛ چون مى خواهم باگناه من و گناه خودت به سوى خدا بازگردى و این سزاى ظالمان است ). بعد سرش ‍ را برگرداند. با دست چشم نمناك خود را مالید. آخر او قابیل را دوست داشت .آن گاه به راه خود ادامه داد، در حالى كه باد موهایش را شانه مى زد.
گوسفندان در سبزه زار وسیع كه تا دور دست مى رفت ،به چرا مشغول بودند.در گوشه اى از این دشت وسیع تپه كوچكى قرار داشت كه تك درختى میهمان آن بود. هابیل در سایه آن خوابیده بود. در خیالش هیچ نقطه تاریكى دیده نمى شد. خیالش مانند باد خنكى كه به صورتش ‍ مى خورد،سبك و ملایم بود؛ اما كمى دورتر، پشت درختى دیگر، قابیل سخت ترین لحظه هاى عمرش را مى گذراند. كمى درنگ كرد. به چهره هابیل چشم دوخت . لبخندى بر لبهاى هابیل نشست . آه كه چه قدر این لبخند برایش آشنا بود! دلش نمى آمد آن چهره را در هم ببیند. خود را عقب كشید. خواست سنگى را كه در دستش بود به زمین بیاندازد؛ اما ناگهان همان صدا؛ همان صداى شومى كه آشنایش بود،به او فرمان داد: (برو!برو! بهترین فرصت است ). قابیل دوید و خود را بالاى سر برادر رساند، سنگ را بلند كرد و بر سر برادر كوبید.
خون به صورت قابیل پاشید،انگار كه به صورت خوابیده اى آبى بپاشند؛قابیل به هوش آمد. خود را بالاى سر برادر دید،و سنگى خون آلود كه در دستش داشت . سبزه ها سرخ رنگ شده بودند.
قابیل خود را عقب كشید. سنگ را به زمین انداخت . بلند شد، چند قدم به عقب رفت . خواست فرار كند؛ اما...اما با این جسد چه مى توانست بكند. اگر پدرش او را در این حال مى دید چه مى كرد؟
آدم علیه السلام هرچه گشت ،هابیل را پیدا نكرد. چند روزى بود كه از هابیل خبرى نداشت . خواست سراغش را از قابیل بگیرد؛ اما قابیل هم گم شده بود .به هر جا كه فكرش مى رسید سر زد. خود را به چرا گاه گوسفندان رساند. گوسفندان مشغول چرا بودند؛ انگار كه هیچ اتفاقى نیافتاده است . كمى به اطراف نگاه كرد. به طرف تپه رفت ؛اما هیچ خبرى نبود. همین طور كه مى رفت لكه هاى خون رادید كه بر كناره راه ریخته بود. تپش قلبش شدید شد. خط خون را گرفت و خود را روى تپه رساند. در آنجا یك سنگ خون آلود و سبزه هاى خونین چشم هاى جست و جوگر آدم را به خود جلب كردند. دست و پایش لرزید. نتوانست سرپا بایستد. نشست . همه چیز را فهمید؛اما نمى خواست باور كند. با خود گفت :(حتما گرگى گوسفندى را پاره كرده است )اما آن سنگ چه بود؟
آدم علیه السلام دستش را روى صورتش گذاشت و اشك ریخت . فرزند جوانش را از او گرفته بودند. این چه قدر دردناك بود. آدم علیه السلام خط خون را گرفت . همان طور كه ناله مى كرد، به راه افتاد. از دشت گذشت و به منطقه اى پر از درخت رسید. كمى كه جلوتر رفت ، جایى كنده شده را دید؛ انگار دوباره روى آن خاك ریخته بودند و چیزى را پنهان كرده بودند. آدم اطمینان داشت كه قابیل كشته شده ؛ اما هنوز در دلش امیدوار بود. ناگهان صداى آسمانى وحى ، آدم علیه السلام را از راز قتل هابیل آگاه كرد. آدم علیه السلام ناله كرد؛ گریه سر داد؛ خاك گور هابیل را بر سر و صورت پاشید و گفت :(آه ، قابیل ! چه گونه توانستى برادرت را بكشى ؟ چه گونه دلت آمد كه چهره زیبایش را به خون آلوده كنى ؟ آه كاش ، مى دانستى داغ فرزند چه قدر براى پدر سخت است !) اما هیچ كس نبود كه این را بفهمد و با او همدرد شود.
آدم علیه السلام پس از ساعت ها از سر گور هابیل برخاست . دستى به ریش ‍ بلندش كه خیس و گل آلود شده بود كشید و به سوى حوا رفت تا او را نیز آگاه سازد. این پایان گریه هاى آدم علیه السلام نبود. او چهل روز تمام به یاد فرزند جوانش گریه كرد؛ حوا نیز. براى داغ فرزند هیچ تسكینى جز یاد خدا نبود؛ و همین ، آدم علیه السلام را آرام مى كرد. خداوند نیز فرزند دیگرى (شیث ) را به آدم علیه السلام داد.
نگاه دوم
صداى طبل و هیاهوى دشمن درهم آمیخته بود. در گوشه گوشه میدان جنگ ،لكه هاى بزرگ خون كه اینك در آن هواى گرم خشك شده بودند دیده مى شد. در آن سوى میدان ، على اكبر افسار اسب را به دست گرفته بود و به دنبال خود مى كشید. نزد پدر آمد و گفت :(پدر! اجازه بدهید به میدان بروم وبا این گروه نفرین شده بجنگم ).
امام حسین علیه السلام نگاهى به سراپاى پسرش كرد. قامت موزونش ‍ آراسته به زره و كلاهخود، زیباتر جلوه مى كرد. امام علیه السلام اجازه داد كه على به میدان برود.سپس او را بغل كرد و به سینه اش فشرد. این كار لحظه اى به طول انجامید. على از پدر جدا شد و رفت تا سوار اسب شود. نگاهى به چهره نگران پدر كرد، آه كه چه قدر پیر شده بود! دلش به حال پدر سوخت .مى دانست كه اگر برود، پدر چه قدر قصه مى خورد ؛ اما باید مى رفت . سوار اسب شد. امام علیه السلام ،خیره به او نگاه كرد. صداى گریه آهسته على را كه شنید، رو به آسمان كرد و فرمود:
( خداوندا تو شاهد باش ، جوانى كه شبیه ترین شخص به رسول خداست ، به جنگ این قوم مى رود).
على اشك خود را از نگاه امام پنهان كرد و سرش را به پایین انداخت . چند لحظه در سكوت گذشت . على اشك چشمانش را پاك كرد، افسار را كشید و اسب را برگرداند.لحظه اى مكث كرد و به تاخت به سوى میدان رفت . امام با چشمانى نگران فرزند عزیزش را بدرقه كرد.
على در برابر لشكر ایستاد. صداى رسایش را بلند كرد و رجز خواند: من على فرزند حسین بن على هستم . من فرزند ابراهیم خلیل ، اولین حنیف دنیا و بانى كعبه هستم . هم او كه خداوند در قرآن از او تجلیل كرد. در تمام دنیا كسى نیست كه او را نشناسد. جد من على بن ابیطالب است كه در جنگ ( بدر) و( احد) پرچمدار اسلام بود. او در جنگ خندق (عمرو بن عبدود)را كشت و(خیبر)را براى اسلام فتح كرد. آیا در بین شما (اى كسانى كه براى حمایت از كفر و ظلم ، شمشیر از نیام كشیده اید) كسى هست كه اجداد مرا نشناسد و نداند كه پدرم نوه رسول خداست ؟
رجز على كه تمام شد، به قلب سپاه دشمن هجوم برد. لشكریان عمر سعد او را احاطه كردند. امام حسین علیه السلام كه از دور نظاره گر على بود، اینك جز نعره هاى دشمن و چكاچك شمشیرها، چیزى نمى دید و نمى شنید. ازدحام دشمنان در اطراف على مانع از آن بود كه همه بتوانند ضربه اى كارى به او بزنند. این بهترین فرصت براى على بود تا شمشیرش را از خون آنان رنگین سازد. برق شمشیرش چهره هاى سنگى دشمنان را مى شكافت و گهگاه صداى ناله یكى از آنان به هوا برمى خاست . عرق ، سر و روى على را پوشانده بود و گرد و غبار بر صورتش نشسته بود. على بى محابا در حالى كه بانگ اللّه اكبر سرمى داد مى جنگید.
گلوى على از شدت گرما، تشنگى و گرد و غبار خشك شد. راه خود را باز كرد واز میان دشمنان بیرون آمد. امام حسین علیه السلام ناگهان على رادید كه به سوى او مى آید؛جاى جاى بدنش از لكه هاى خون ، رنگین شده بود و تكه هایى از لباسش بر اثر ضربه هاى شمشیر پاره شده بود.على نزد پدر آمد. امام علیه السلام چند قدم جلوتر رفت و در كنار اسب على ایستاد. لب هاى على خشك شده بود، عرق بر سرو رویش نشسته بود و گرد و غبار به صورت عرق كرده اش چسبیده بود. على كه نفس نفس مى زد گفت : پدر! تشنگى و گرماى هوا مرا خسته كرده است . آیا در خیمه ها آبى هست كه اندكى تشنگى ام را بر طرف كند؟
اشك ، چشمان نگران امام علیه السلام را فراگرفت . به كنار على آمد. سر على را به سینه فشرد. لب هایش را به لب هاى على چسباند و بعد با دست عرق از پیشانى پسر پاك كرد و گفت : كمى صبر كن . به زودى جدت رسول خدا را ملاقات مى كنى و او تو را آن چنان سیراب مى كند كه دیگر هرگز تشنه نشوى . على دوباره به میدان رفت . باز محاصره بود و گردو غبار. چكاچك شمشیرها بود و برق شمشیر على . چندى در میان سر و صدا و گرد و غبار گذشت كه ناگهان مردى كمانش را در دست هایش فشرد و آن را در هوا بلند كرد.سپس نعره زد: (گناهان تمام عرب به گردن من باشد اگر این جوان را از پاى درنیاورم ). به سوى على رفت . على با یك سوار دیگر درگیر بود؛ مرد گلوى على را نشانه رفت و كمان را كشید. تیر از كمان رها شد و زیر حلقوم على را پاره كرد. خون فواره زد. على بى حال شد ؛ افسار اسب را رها كرد و فریادزد: (پدر! خداحافظ! اكنون رسول خدا را مى بینم كه به تو سلام مى رساند و مى گوید: زودتر به سوى مابیا). سپس سرش را بر گردن اسب گذاشت . اسب بى اختیار به هر سو مى رفت . هر یك از سربازان كه پیكر بى دفاع على را، مى دید، ضربه اى بر او مى زد. پیكر بى جان على كه به زمین افتاد، اسب ایستاد.
على به ملاقات جدش رفته بود.
سربازان سپاه دشمن ، خود را عقب كشیدند و در صف هاى مرتب سر جاى خود ایستادند.
امام علیه السلام به سرعت خود را به على رساند.سر على را روى زانویش ‍ گذاشت و چشمان اشك آلودش را به صورت على دوخت . صورت على غرق در خون بود. امام علیه السلام با گوشه پیراهن ، خون را از صورت على پاك كرد.آنگاه صورتش را به صورت على چسباند، قطره هاى اشك امام علیه السلام روى صورت على نشست .چند لحظه بدون آنكه تكانى بخورد، همان طور ماند.داغ فرزند، قلب خسته پدر را زخمى كرد.پدر در سوگ فرزند جوانش آرام آرام گریست و با خود زمزمه كرد: (اى على ! پس از تو خاك بر سر دنیا و زندگى دنیا).هیچ چیز نمى توانست این زخم را التیام بخشد؛اما میدان جنگ بود و امام علیه السلام هر چه زودتر مى بایست از فرزندش جدا مى شد. همان طور كه سر على را روى دستانش گرفته بود، از یارانش خواست كه بیایند و برادر خود را به خیمه ها ببرند
السلام علیك یا وارث نوح نبى اللّه
سلام بر تو اى وارث نوح ، پیامبر خدا!
نگاه اول
پیرمرد، هیكل درشت و چهار شانه داشت . دست پسر نوجوانش را گرفته بود واز دور مى آمد. نوح علیه السلام كه او را دید، خاطرات سال هاى دور در ذهنش زنده شد. این پیرمرد چهره آشناى آن سال ها بود.همان سال هایى كه جوان بود. با دیدنش ده ها خاطره تلخ به ذهن نوح علیه السلام هجوم آورد؛ اما در آن سال ها، یك اتفاق برایش بیش تر دردناك بود.
آن شب مردم شهر در بت خانه به پرستش بت ها مشغول بودند؛ یك شب گرم تابستانى بود. بت ها را روى تخت هاى بزرگ گذاشته بودند و به كسانى كه براى بت ها هدیه مى آوردند نگاه مى كردند.پیرزنى ظرفى را كه در آن مقدارى گندم بود، به كنار تخت آورد و بر زمین گذاشت . زیرلب چیزى گفت .
بعد برگشت و به میان جمعیت رفت .
نوح كه از پشت دیوارى به آن زن نگاه مى كرد، دلش گرفت . باخود گفت :
بیچاره ! به چه چیزهایى دل بسته است . بت هایى كه حتى نمى توانند از خود دفاع كنند، چگونه نیازهاى تو را برآورده مى كنند؟
بعد از آن مرد جوانى آمد، مرغ بیچاره اى را كه پایش را بسته بود، به كنار تخت آورد.خواسته خود را بر زبان آورد. مرغ را به زمین گذاشت و به جاى خود برگشت . چند نفر دیگر هم چیزهایى براى هدیه آوردند.نوح نتوانست بیش از این تحمل كند. به میان جمعیت آمد. رو به روى آنها در كنار بت ها ایستاد و فریاد زد: (اى ! مردم ! چرا این بت هاى بى جان رامى پرستید؟خدا را بپرستید كه جزا و معبودى نیست . واى به حال شما از عذاب روز قیامت !)
كسى از میان جمعیت فریاد زد:( این دیوانه كیست كه هر بار در بت خانه جنجال مى كند؟او خود گمراه است ، مى خواهد ما را گمراه كند.چرا او را ادب نمى كنید؟ )
نوح فریاد زد: (من نه دیوانه ام و نه گمراه . من فرستاده پروردگار جهانیانم كه پیام او را به شما مى رسانم ...).
هنوز حرف هایش تمام نشده بود كه چند نفر به سوى او هجوم آوردند. مرد جوان درشت اندامى جلو آمد. با عصبانیت گفت : چه مى گویى ؟ نوح علیه السلام هنوز جوابش را نداده بود كه آن مرد، مشت محكمى به صورت نوح زد. خون از بینى نوح جارى شد. نوح با دست صورتش را پوشاند. بینى اش را پاك كرد و دوباره ادامه داد: (من به شما اندرز مى دهم و از خدا چیزهایى مى دانم كه شما نمى دانید).
مرد جوان ، نوح علیه السلام را زیر ضربات مشت و لگد گرفت . نوح علیه السلام از درد به خود مى پیچید ؛ اما هم چنان حرف هایش را تكرار مى كرد. مردم سروصدا مى كردند تا صداى نوح علیه السلام را نشنوند. عده اى انگشت خود را در گوش فرو برده بودند تا صداى نوح علیه السلام را- كه به گمان آنان گمراه كننده بود- نشنوند.زنى از میان جمعیت گفت : (او را از این جا دور كنید. بگذارید عبادت كنیم ).
همان مرد، نوح علیه السلام را كشان كشان از بت خانه بیرون برد. نوح علیه السلام فریاد مى زد: (آیا از این كه بر مردى از خودتان از سوى پروردگار وحى نازل شده تا شما را بترساند، تعجب مى كنید؟)
اما كسى به حرف هایش گوش نمى داد. آن مرد جوان نوح علیه السلام را در گوشه اى در میان خار و خاشاك رها كرد و برگشت .
آن شب ، یكى از شب هاى تلخ زندگى نوح بود و آن مرد جوان ، همین پیرمرد بود كه اینك به سوى او مى آمد. پیرمرد كه نزدیك شد، نوح لبخندى زد و گفت : خوش آمدى ! مدتى بود تو را نمى دیدم .
پیرمرد، اخم كرد و سرش را برگرداند.
نوح علیه السلام زیرلب گفت : (پیر شدى و دیگر قدرت آزار دادن ندارى ).
پیرمرد گفت : (چى ؟ تو چى گفتى ؟)
نوح علیه السلام گفت : (به پروردگارتان ایمان بیاورید. من نه غیب مى دانم و نه فرشته هستم . فقط...).پیرمرد، سخن نوح علیه السلام را قطع كرد: (بس كن ! زیاد با ما بحث كردى . اگر راست مى گویى ، بگو كه خدایت عذاب بفرستد).بعد بدون آن كه منتظر پاسخ نوح شود، رو به پسرش كرد و گفت : این مرد رامى بینى ؟ تامى توانى از او دورى كن . مبادا كه تو را از آیینت باز دارد. او جادوگرى دروغگوست .
جوان ، با نفرت به نوح علیه السلام نگاه كرد، نوح گفت : (اگر من دروغ بگویم ، گناهش بر گردن من است ؛ولى ...).
هنوز حرف نوح علیه السلام تمام نشده بود كه پسرك خم شد، مشتى خاك از زمین برداشت و به صورت نوح پاشید.
چشم نوح علیه السلام ، پر از خاك شد و نتوانست چشمش را باز كند. صداى خنده مرد و پسرش را شنید كه از آنجا دور مى شدند. غصه بر دلش ‍ نشست . دیگر خسته شده بود. سرش را بلند كرد و گفت : (پروردگارا! من هر روز و هر شب مردم را دعوت مى كنم ؛ ولى آنان از فرار مى كنند.گاهى انگشت خود را در گوش فرو مى كنند و گاهى پیراهن خود را بر سر مى كشند و تند از كنارم دور مى شوند. خدایا ! از تو مى خواهم هیچ جنبنده اى از كافران را باقى نگذارى كه اگر آنان را زنده بگذارى ، این چند مومن راهم گمراه مى كنند).
صداى آسمانى در جان نوح علیه السلام نشست : (اى نوح ! از قوم تو جز همانان كه ایمان آوردند، دیگر كسى ایمان نمى آورد. پس غمگین مباش . اینك با راهنمایى ما كشتى بساز، كه ما كافران را غرق خواهیم كرد).
نوح به ساختن كشتى پرداخت . خبر به زودى در شهر پیچید. مردم دسته دسته نزد نوح مى آمدند و به كار او خیره مى شدند. صداى قهقهه شان براى نوح علیه السلام و یارانش دردناك بود ؛ اما آنان بدون آن كه نگاهى به كافران بكنند، به كار خود مشغول بودند.
یك نفر مى گفت : ( مثل این كه نوح از پیامبرى دست كشیده و به نجارى روى آورده است ).
دیگرى مى گفت : (ما از قحطى آب ناله مى كنیم و نوح دارد كشتى مى سازد كه غرق نشود). و بعد با صداى بلند مى خندیدند.
نوح علیه السلام در جواب آنان فقط این جمله را مى گفت :( اگر شما ما را مسخره مى كنید به زودى ما شما را مسخره خواهیم كرد؛ آن روز كه عذاب خدا فرا برسد.)
آنان فقط مى خندیدند و مى گفتند: (عذاب خدا!... عذاب خدا!...)
تا كشتى ساخته مى شد، نوح سخت ترین طعنه ها و تمسخرهاى آنان را تحمل كرد. آن گاه كه كشتى ساخته شد، قهقهه و خنده كافران به گریه و ناله تبدیل شد.
نگاه دوم
آفتاب عاشورا كه طلوع كرد، لشكر دشمن در برابر خیمه هاى امام علیه السلام به صف ایستادند. سروصداى لشكریان در میان خیمه هاى امام علیه السلام پیچید. امام علیه السلام لباس رزم بر تن كرد و از خیمه خارج شد. با خروج امام علیه السلام همهمه و فریادهاى وحشیانه لشكریان دشمن از هر طرف به هوا برخاست .
شمر كه امام علیه السلام رادید، فریاد زد: (اى حسین ! قبل از آنكه قیامت شود، به سوى آتش شتافتى !)
مسلم بن عوسجه كه در كنار امام علیه السلام ایستاده بود، خشمگین شد ؛ اما امام علیه السلام آرام و خونسرد نگاهى به مسلم كرد فرمود: (این كیست ؟ گویا شمر است ).
مسلم گفت : ( بله خود اوست ).
امام علیه السلام صدایش را بلند كرد و فرمود: (اى پسر زن بز چران ! تو به رفتن در آتش سزاوارترى !) مسلم تیرى در كمان گذاشت تا به سوى شمر پرتاب كند. امام علیه السلام دستش را گرفت . مسلم گفت : (اجازه بدهید كه او را هدف بگیرم و به جهنم بفرستم ).
امام علیه السلام فرمود: (خیر! نمى خواهم ما آغاز گر جنگ باشیم ).بعد به سوى اسبش رفت . افسار اسب را به دست گرفت . نگاهى به اطراف كرد. یكى از یارانش را دید، فرمود: (بریر! با آنان صحبت كن !)
بریر به طرف لشكر دشمن رفت و فریاد زد: (اى مردم ! از خدا بترسید. فرزند رسول خدا با فرزندان و خاندانش در مقابل شماست ، از او چه مى خواهید؟)
فریاد لشكریان دشمن برخاست : (مى خواهیم كه امر امیر عبید اللّه را اطاعت كند).بریر فریاد زد: (واى بر شما! فرزند پیامبر تنها گذاشتید و به عبیداللّه پیوستید، واز دادن آب به او خود دارى كردید. چه انسان هاى پستى هستید! خداوند شما را در قیامت سیراب نكند).
یك نفر از میان دشمن فریاد زد: (چه مى گویى ؟ ما نمى فهمیم چه مى گویى ؟ ما از قیامت سر در نمى آوریم ). بریر فریاد زد: (سپاس خدا را كه شما را بهتر شناختیم . خدایا! تیر خود را به سوى آنان بفرست تا تو را در حالى كه خشمگین هستى ، ملاقات كنند...).
پاسخ قهقهه و خنده بود و تیرهایى كه از سر مستى به سوى بریر مى فرستادند. بریر ناچار به سوى امام علیه السلام برگشت .
امام علیه السلام سوار اسب شد و به سوى میدان رفت تا همه آن چه را كه لازم بود، به آنان بگوید. در مقابل لشكر عظیم دشمن ایستاد، دستش را بلند كرد وبا اشاره از آنان خواست تا ساكت شوند. لشكریان هلهله مى كردند و مى خندیدند تا صدایش را نشنوند. امام علیه السلام فریاد زد: (شما را چه مى شود كه ساكت نمى شوید و سخن مرا گوش نمى دهید. مى خواهم راه راست را به شما نشان دهم تا هر كه اطاعت كند هدایت شود).
پس چندى لشكر، كمى آرام شد. امام علیه السلام صدایش را بلندتر كرد و فرمود: (سپاس خدا را كه دنیا را آفرید و آن را از بین رفتنى قرار داد... این دنیا شما را مغرور نكند، زیرا هر كه به آن دل بندد، امیدش را قطع مى كند... شیطان بر شما چیره شده و یاد خداى بزرگ را از دل هاى شما برده است ...واى بر شما با قصدى كه دارید...).
هلهله و شادى دشمن تمامى نداشت . آنان چنان مست گمراهى خود بودند كه هیچ سخنى آنان را به هوش نمى آورد. امام علیه السلام سخنش را ادامه داد: (انا لله و انا الیه راجعون . شما گروهى هستید كه بعد از ایمانتان كافر شدید. واى به حال ستمگران !)
شمر از لشكر جدا شد و جلو آمد ؛ خنده اش را فرو داد و خیلى جدى گفت :
(حسین ! این ها چیست كه مى گویى ؟ ما نمى فهمیم . به ما بفهمان تا بفهمیم ) بعد قهقهه اى سر داد.
امام علیه السلام نگاهش را از شمر برداشت ، بدون آن كه به سخنش اهمیتى بدهد، به لشكریان دشمن نگاه كرد و ادامه داد: (آخرین سخنم این است . از خدا بترسید وبا من نجنگید. قتل من و هتك حرمتم بر شما جایز نیست ؛ چون من فرزند دختر پیامبر شمایم . شاید این سخن پیامبر را شنیده باشید كه حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشتید. آیا سخن مرا تصدیق مى كنید؟)
هیچ كس جوابى نداد. امام علیه السلام ادامه داد: (به خدا سوگند از زمانى كه دانستم خداوند دشمن دروغگوست ، هرگز سخن دروغ نگفته ام . با این همه اگر مرا دروغگو مى دانید، از كسانى كه در میان شما هستند و این سخن را شنیده اند بپرسید).
شمر فریاد زد: (من به خدا شك داشته باشم اگر بفهمم كه تو چه مى گویى ).
حبیب بن مظاهر در كنار امام ایستاده بود فریاد زد: (به خدا سوگند تو هفتاد بار به خدا شك دارى و راست مى گویى كه سخن حسین را نمى فهمى . آرى ، تو نمى فهمى ؛ چون خداوند به قلب سنگى تو مهر زده كه هیچ چیز را نمى فهمى ).
امام پس از سخن حبیب ادامه داد:( آیا شما نبودید كه از من خواستید به نزد شما بیایم تا مرا یارى كنید؟) مردى از میان جمعیت دشمن گفت : (ما نمى فهمیم چه مى گویى ؛اما امر عبیداللّه را بپذیر تا كشته نشوى ).
امام علیه السلام فرمود: (هرگز! به خدا سوگند هرگز دست ذلت به سوى شما دراز نمى كنم و هم چون بردگان فرار نمى كنم . اگر بخواهید مرا سنگباران كنید، به پروردگار خود و شما پناه مى برم ).
آن گاه امام برگشت ، از اسب فرود آمد و افسار آن را به دست یكى از یارانش ‍ داد.
هنگام ظهر امام علیه السلام یكه و تنها در مقابل دشمن ایستاد. دیگر هیچ یاورى نداشت ، همه یاران و فرزندان امام علیه السلام به شهادت رسیده بودند. امام علیه السلام خود عزم رفتن به میدان داشت . لب هاى امام علیه السلام خشك و ترك خورده بود. عرق بر صورتش نشسته بود. امام علیه السلام چند لحظه در مقابل لشكر دشمن ایستاد. سپس به سوى آنان حركت كرد. شمر فریاد زد: (آیا مى دانید با كه مى جنگید؟ با فرزند قاتل اعراب . منتظر چه هستید؟ حمله كنید).
سیل تیرها به سوى امام علیه السلام نشانه رفت . شمشیرزن ها دور امام علیه السلام حلقه زدند واز هر سو ضربه اى به امام علیه السلام وارد مى كردند. خون چهره اش را پوشانده بود. دیگر طاقت نشستن روى اسب را نداشت . با صداى لرزانى فرمود: (براى قتل بزرگى جمع شده اید. به خدا سوگند پس از من هیچ كس را نمى كشید تا اینكه عذاب خداوند گریبانگیر شما مى شود).
صداى امام درمیان سروصداى شمشیرها، شیهه اسبان و نعره دشمنان گم مى شد.
امام علیه السلام فرمود: (به خدا قسم به زودى خون هاى شما به زمین ریخته مى شود و خداوند به این راضى نمى شود، مگر آن كه عذاب دردناكى را نصیب شما كند).
صداى امام كم كم ضعیف تر شد و خورشید كربلا غروب كرد.
در نگاه دشمن ، این پایان ماجراى كربلا بود ؛اما پس از مدت كوتاهى ، خون خواهان حسین علیه السلام شادى و هلهله كافران را به ناله تبدیل كردند و عذاب خداوند را به آنان چشاندند.
السلام علیك یا وارث ابراهیم خلیل اللّه
سلام بر تو اى وارث ابراهیم دوست خدا
نگاه اول
نمرود در تالار روى تخت پادشاهى نشسته بود. فرماندهان لشكرش در صفى مرتب مقابلش ایستاده بودند. در ردیف مقابل ، كاتب نمرود، قاضى شهر و دیگر درباریان ایستاده بودند.
نمرود پس از آن كه با چشم هاى درشتش به تك تك حاضران نگاه كرد، گفت : (خوب ، حالا كه به دستور قاضى ، این جوان به اعدام محكوم شده ، باید هرچه زودتر كار را تمام كنیم ).
حاضران در تایید حرف او سرشان را تكان دادند.
نمرود گفت : (براى تهیه آتش تامى توانید، هیزم آماده كنید؛ البته فكر مى كنم مردم ساده لوح شهر ما به خاطر بت ها هم كه شده به اندازه كافى هیزم جمع مى كنند).
بعد صداى قهقه شان در تالار پیچید. با خنده اش حاضران نیز خندیدند. نمرود جلوى خنده اش را گرفت وبا انگشت گوشت آلودش به فرماندهان لشكر اشاره كرد و گفت : (شما هم تا مى توانید باید از سربازان خود كار بكشید. هرچه هیزم بیشتر باشد، ترس مردم بیش تر مى شود و دیگر كسى مثل ابراهیم پیدا نمى شود).
یكى از وزیران جلو آمد و گفت : (معذرت مى خواهم قربان ! این آتشى كه شما مى خواهید فراهم كنید، خیلى خطرناك است . ممكن است به همه جا سرایت كند).
نمرود گفت : (راست گفتى ! در این صورت بهتر است آتش را در بیابان بر پا كنیم تا خطرى نداشته باشد).
همان مرد ادامه داد: (البته من فكر مى كنم كه اگر دور آتش را دیوارى بكشیم ، خیال ما راحت تر مى شود).
نمرود گفت : (بله ، بله ، فكر خوبى است . این كار را سربازان لشكر انجام خواهند داد. البته برى آن كه ما بتوانیم به خوبى سوختن ابراهیم را ببینیم ،
باید ساختمان بلندى هم ساخته شود).
یكى از فرماندهان جلو آمد و گفت : (قربان ! چنین آتشى ، بسیار خطرناك و سوزنده است . حتما مى توانید حدس بزنید كه تا چه فاصله اى كسى نمى تواند به آتش نزدیك شود).
نمرود گفت : (پس آن ساختمان را در فاصله اى بسازید كه گرماى آن ما را آزار ندهد).
همان مرد گفت : (اما من مقصود دیگرى داشتم . منظورم این بود كه چه كسى مى تواند ابراهیم را به آتش بیندازد؟)
نمرود به دهان مرد خیره شد. هیچ جوابى به ذهن كسى نیامد. همه به یكدیگر نگاه مى كردند تا پاسخى پیدا كنند؛ اما كسى حرفى نمى زد.
یك نفر از میان فرماندهان گفت : (مثل اینكه باید راه دیگرى پیدا كنیم ).
دیگران با تكان دادن سر حرفش را تایید كردند.
چند لحظه اى گذشت . ناگهان از در تالار، (شیطان ) به شكل مردى وارد شد. قدى بلند و چهره اى استخوانى داشت . چشمانش سرخ و ترسناك بود و لبخندى موذیانه بر لب داشت . با ورودش نمرود خود را جا به جا كرد و پرسید: ( تو كیستى ؟)
شیطان با صداى عجیبى گفت : (من یكى از پیروان شما هستم كه سال هاست در بیا بان زندگى مى كنم ؛ چون فهمیدم براى انداختن ابراهیم در آتش دچار مشكل شده اى ، آمده ام تا تو را راهنمایى كنم ).
نمرود آن قدر خوشحال شد كه یادش رفت از او بپرسد از كجا فهمیده كه این مشكل براى آنان پیش آمده است . فورى پرسید: (خوب ، چه طور؟ چه كار باید بكنیم ؟)
شیطان گفت : (دو تن از نجاران زبردست شهر را به اینجا بیاور تابه آن ها راه ساختن وسیله اى را بیاموزم كه با آن ابراهیم را به آتش پرتاب كنند).
نمرود فورى دستور احضار استادان نجار را داد. وقتى آمدند، شیطان با مهارت خاصى آنان را راهنمایى كرد تا منجنیقى بسازند. منجنیق كه ساخته شد، آن را نزد نمرود آوردند تا آزمایش كنند. وقتى نمرود كار منجنیق را دید،
از خوشحالى در پوست خود نمى گنجید. با صداى بلند خنده اى كرد و گفت : (آن مرد را بیاورید تا به خاطر نقشه اش هدیه اى به او بدهیم ). اما هرچه گشتند آن مرد را پیدا نكردند.
نمرود گفت : (خوب ، دیگر درنگ جایز نیست . فردا ابراهیم را به آتش ‍ مى سپاریم ).
صداى آتش و زبانه اى كه مى كشید وحشت انگیز بود. دود هم چون غبارى كه از گرد باد بر مى خیزد، به آسمان مى رفت . در اطراف آتش دیوار بلندى كشیدند تا آتش به اطراف نفوذ نكند.
خیلى دورتر، جایى كه زبانه آتش به آنجا نمى رسید، مردان و زنان تماشاگر عربده كشان و قهقهه زنان گرد آتش جمع شده بودند.
در قسمتى از گرداگرد آتش كه مردم راه به آنجا نداشتند، ساختمان بلندى قرار داشت كه بر بام آن بساط عیش نمرود فراهم بود. نمرود بر تختى بزرگ نشسته بود. غلامى پشت سر نمرود ایستاده بود و سایبانى را روى سر نمرود گرفته بود. نزدیكان و درباریان دست روى دست گذاشته و سر پا ایستاده بودند. نمرود هیچ نمى گفت . خیره به عمق آتش نگاه مى كرد. چشم هاى درشت و صورت پهن و گوشت آلودش ، جلو آتش ، سرخ وبرافروخته شده بود. نمرود به پایین نگاه كرد، منجنیق آماده بود. چند سرباز در كنارش ایستاده بودند. پس از چند لحظه ، نمرود دستش را تكان داد و اشاره اى كرد. ناگهان ابراهیم علیه السلام را آوردند و در كنار منجنیق نگه داشتند. دست هایش را بسته بودند. جاى جاى صورتش كبود و پاى نحیف و استخوانى اش برهنه بود.
با دیدن ابراهیم علیه السلام صداى قهقهه نمرود بلند شد و به پشت ، روى تختى كه روى آن نشسته بود افتاد. این صحنه چنان غیر منتظره بود كه در باریان نگران شدند و فكر كردند براى نمرود مشكلى پیش آمد؛ اما وقتى كه نمرود بدن سنگین خود را تكانى داد و سر جایش نشست ، آنان نیز شروع به خندیدن كردند.
نمرود چهره اش را در هم كرد و به ابراهیم گفت : (آیا خدایت مى تواند تو را از این آتش نجات دهد؟)
ابراهیم سخنى نگفت وزیر لب چیزى را زمزمه كرد.
نمرود كه پاسخى از ابراهیم نشنید، به سربازها اشاره كرد و گفت : (زودتر او را به آتش بیندازید).
ابراهیم را بر منجنیق گذاشتند. یكى از سربازان ابراهیم را در جایش نشاند و دیگرى به سختى ، طنابى را كه ضامن منجنیق بود حركت داد و ناگهان ابراهیم را به سوى آتش پرتاب كرد. نمرود و اطرافیان با چشم ، مسیر افتادن ابراهیم به آتش را دنبال مى كردند. فریاد شادى و هیاهوى مردم به آسمان رفت اما در آسمان ، فرشتگان از این كه ابراهیم به آتش سپرده مى شود، سخت ناراحت بودند. یكى از فرشتگان به خداوند گفت : (پروردگارا! در زمین فقط یك نفر هست كه تو را عبادت مى كند. آیا به دست دشمنش ‍ دادى كه او را بسوزانند؟)
جبرئیل كه حال ابراهیم را دید، به سوى او آمد. هنوز ابراهیم در آتش ‍ نیفتاده بود. در میان آسمان جبرئیل به نزد ابراهیم آمد. چشم هاى ابراهیم بسته بود و چیز هایى زیر لب مى گفت . جبرئیل پرسید (آیا خواسته اى دارى ؟) ابراهیم نگاهى به او كرد و گفت : (از تو هیچ خواسته اى ندارم ).
جبرئیل تعجب كرد.آیا ابراهیم در سخت ترین شرایط، حاضر نبود از او كمك بخواهد؟ ناچار پرسید: (از هركسى درخواستى دارى بگو! اگر فقط از خدا مى خواهى كه كمكت كند، چرا درخواست نمى كنى ؟)
ابراهیم گفت : (همین كه خداوند حال مرا مى داند، بس است . اگر بخواهد خواسته ام را برآورده كند، مى كند).
خداوند به آتش دستور داد سرد و سلامت شود و به فرشتگان فرمود:(براى این كه بنده ام از كسى كمك نخواسته ، من او را دوست خویش قرار داده ام و آتش را بر او سرد مى كنم ).
ابراهیم به داخل آتش افتاد ؛اما آتشى كه برایش هم چون گلستان شده بود. نمرود از فرط تعجب مثل مرده هایى حركت و رنگ پریده روى تخت خشكش زده بود. زیر لب گفت : هر كس بخواهد براى خود خدایى انتخاب كند، باید مثل خداى ابراهیم باشد.

 نگاه دوم
امام علیه السلام كه خواست از مدینه خارج شود، همه زنان بنى هاشم در خانه امام جمع شدند. صداى گریه و ناله آنان در فضاى خانه پیچید. امام علیه السلام به میان آنان آمد. از آنان خواست كه صبر كنند و گریه و زارى نكنند. زن ها با صداى بلند گریه مى كردند و مى گفتند: (اگر امروز گریه نكنیم ، پس كى گریه كنیم ؟ به خدا سوگند امروز مانند روزى است كه پیامبر از دنیا رفته است ).
همه زن ها ناامیدانه به خاندان امام حسین علیه السلام نگاه مى كردند. همه در این آرزو بودند كه اگر امام علیه السلام راه صلح را نمى پیمایید، لااقل كم خطرترین راه را براى مخالفت با یزید انتخاب كند.
ام سلمه با گوشه لباسش اشك چشمانش را پاك كرد و به نزد امام آمد. از خجالت نمى توانست به چشم هاى امام نگاه كند ؛ اما امام كه مى دانست در درون او چه مى گذرد. ساكت ماند تا او سخن بگوید. ام سلمه كه صدایش ‍ مى لرزید گفت : ( اى فرزند رسول خدا! به سوى عراق نرو، من از جدت رسول خدا شنیدم كه تو در سرزمین عراق كشته مى شوى ).
امام علیه السلام فرمود: (به خدا قسم من خود مى دانم كه كشته مى شوم ).
وقتى كه اصرار ام سلمه نتوانست امام علیه السلام را از رفتن به راهى كه خدا مى خواست باز دارد، خود را به زینب رساند. آنان را در بغل گرفت و سخت گریه كرد. خداحافظى با آنان هم چون آخرین خداحافظى بود، و این قلب ام سلمه را به درد مى آورد.
محمد حنفیه آمد. او نیز همان را خواست كه ام سلمه و دیگران خواسته بودند. وى گفت : (برادرم ! تو محبوب ترین و عزیزترین شخص براى من هستى . من نصیحت خود را از هیچ كس دریغ نمى كنم . تو از همه سزاوارترى كه آن چه به نفع توست برایت بگویم . تو آمیخته باریشه منى . تو روح و جسم وجان منى . تو كسى هستى كه اطاعتت بر من واجب است ).
محمد چند لحظه سكوت كرد و سپس ادامه داد: (بهتر است كه از یزید دورى كنى واز شهرهایى كه تحت فرمان اوست فاصله بگیرى و به جاهاى دوردست بروى . از آن جا فرستادگان خود را به سوى مردم بفرستى و آنان را دعوت كنى كه با تو بیعت كنند. اگر بیعت كنند الحمدلله ؛و اگر بیعت نكنند، هیچ از بزرگوارى و فضل تو كم نمى شود).
سپس به چشم هاى امام نگاه كرد؛اما هیچ تغییرى در عزم راسخ ایشان ندید.
محمد ناچار گفت من مى ترسم تو وارد شهرى شوى كه مردمش با تو مخالف باشند. آن گاه كارتان به جنگ و كشتار كشیده مى شود ؛ آن وقت تو اولین كسى هستى كه هدف تیر و شمشیر آنان قرار مى گیرى و خون تو - كه بهترین انسان هستى - ریخته مى شود...).
محمد آن قدر گفت تا دل پرقصه اش سبك شود ؛ اما امام علیه السلام به سوى عراق مى رفت . محمد با امام علیه السلام خداحافظى كرد. گریه هایش ‍ امام علیه السلام را نیز به گریه واداشت . هردو گریه كردند.
امام علیه السلام همراه فرزندان و یارانش ، مدینه را به سوى دیدار خدا ترك كرد. از مدینه كه خارج شدند، هواى ملایم و دلپذیر بیابان آنان را فرا گرفت .
بیابانى پر از سبزه هاى بهارى ؛ اما هیچ یك از كاروانیان توجهى به آن نداشتند. آنان نگران تعقیب و حمله گماشتگان یزید بودند.
مسلم اسبش را(هى )كرد و خود را به كنار امام علیه السلام كه در جلو كاروان حركت مى كرد رساند. چهره نورانى امام علیه السلام بشاش بود و غرق در افكار خود بود. مسلم كه به كنار امام علیه السلام رسید، چند لحظه درنگ كرد. سپس گفت : (اى فرزند رسول خدا! بهتر است از بیراهه برویم . این گونه اگر كسى به دنبال ما باشد، پیدایمان نمى كند).امام نگاهى به مسلم كرد و فرمود: (نه پسر عمو! به خدا قسم من از این راه جدا نمى شوم مگر آن كه هرچه خدا بخواهد و دوست داشته باشد، انجام دهد).
مسلم چیزى نگفت . ایستاد و به قامت امام علیه السلام خیره شد. او شاید نمى توانست بفهمد كه در درون امام علیه السلام براى دیدار خداوند چه غوغایى برپاست . چند روز بود كه كاروان هم چنان به راه خود مى رفت . هر لحظه ترس كودكان و نگرانیشان از تعقیب فرستادگان یزید، بیش تر مى شد.
در آسمان نیز فرشتگان هم چون زمینیان دلشان براى امام علیه السلام مى تپید. راهى كه امام علیه السلام مى رفت ، سفرى به سوى مرگ بود.این ، فرشتگان را نگران كرده بود. آنان نمى توانستند فرزند رسول خدا را این قدر مظلوم و تنها ببینند. از این رو، تصمیم به یارى حسین علیه السلام گرفتند.
ناگهان صداى بال فرشتگان آسمان بیابان را پر كرد. گروه گروه فرشتگان به نزد امام آمدند و سلام كردند. یكى از فرشتگان كه جلوتر از بقیه حركت مى كرد، به امام علیه السلام گفت : (اى حجت خدا! خداوند بارها با ما جدت رسول خدا را یارى كرده است ؛اكنون نیز ما به یارى شما آمده ایم ).اما امام چیزى آنان نخواست . امام علیه السلام فقط خدا را مى دید و جز او، انتظارى نداشت . وقتى كه اصرار فرشتگان رادید، فرمود: وعده گاه ما و شما در كربلا. وقتى كه به آنجا رسیدیم بیایید.
پس از چند روز كاروان امام علیه السلام به مكه رسید. امام علیه السلام در مكه اقامت كرد. در آن مدت ، اهالى كوفه هرروز براى امام نامه مى نوشتند و امام را دعوت مى كردند كه به كوفه بیاید. امام ، پسر عمویش (مسلم بن عقیل )را به عنوان نماینده به كوفه فرستاد تا از وضعیت شهر كوفه آگاه شود و به او خبر بدهد. پس از مدتى ، نامه اى از سوى مسلم آمد و به امام خبر داد كه اهالى كوفه آماده آمدن امام هستند.
از سویى دیگر، یزید كه از اقامت امام در مكه آگاه شده بود لشكرى را به آنجا فرستاد تا با امام بجنگد.امام كه از این جریان با خبر شده بود براى آنكه از جنگ در شهر مقدس مكه جلوگیرى كند، در حالى كه مشغول انجام اعمال حج بود، حجش را نیمه تمام گذاشت و به سوى كوفه حركت كرد.
پس از سفرى طولانى امام به كربلا رسید. این مكان همان جایى بود كه فرشتگان نامش را از امام شنیده بودند. امام براى جنگ با لشكر یزید آماده شد. در جنگ سخت یاران اندك امام با لشكر عظیم یزید، همه یاران امام به شهادت رسیدند.
و اینك نوبت امام بود كه با آن لشكر عظیم بجنگد . امام به تنهایى بر قلب دشمن زد و تعداد زیادى از لشكریان را به هلاكت رساند. اما لشكریان امام را محاصره كردند و هركس با چیزى كه در دست داشت به امام حمله كرد.در این گیر و دار ، فرشتگان به نزد امام آمدند و از امام خواستند كه به آنان اجازه بدهد كه به او كمك كنند وبا دشمن بجنگند. اما امام به آنها گفت كه فقط تسلیم امر خداوند است و كمكى نمى خواهد.
حمله لشكریان یزید شدیدتر شد .امام علیه السلام پس از زخم هاى بسیار، ناتوان از روى اسب به زمین افتاد. عده اى دور امام علیه السلام جمع شدند وبا سنگ و چوب و نیزه و شمشیر به امام هجوم بردند و دیگر لشكریان به سوى خیمه ها دویدند. امام به سختى سرش را بلند كرد و به خیمه ها نگاهى انداخت . خیمه ها یك یك آتش مى گرفت ودود سیاهى به هوا برمى خواست . زنان و كودكان هر كدام به سویى فرار مى كردند وسربازان دشمن به دنبال آنان مى دویدند. اكنون بار دیگر فرشتگان به دیدار امام علیه السلام آمدند و از امام خواستند كه او را یارى كنند ؛ اما امام به هیچ یك از این كمك ها نیاز نداشت . در نگاه او، تسلیم فرمان خدا بودن و اطاعت از او، لذتى داشت كه در هیچ یك از این كمك ها نبود.
السلام علیك یا وارث موسى كلیم اللّه
سلام بر تو اى وارث موسى هم صحبت خدا!
نگاه اول
هوا سرد و بارانى بود. موسى علیه السلام دست فرزندش را گرفته بود و به سوى مصر مى رفت . تاریكى هوا باعث شد كه موسى راه را گم كند. صداى گریه فرزند و ناله همسرش كه از درد به خود مى پیچید، موسى را كلافه كرده بود. كمى این طرف رفت اما راه را پیدا نكرد. ناگهان در آن سو، روى دامنه كوه ، آتشى دید. بچه ها را در شكاف كوه پنهان كرد و گفت : آن جا آتشى مى بینم . حتما چوپانان هستند. مى روم آتشى تهیه كنم و راه را از آنان بپرسم .
بعد به هر زحمتى بود خود را به بالاى كوه رساند. وقتى كه به نزدیكى آتش ‍ رسید تعجب كرد. درخت سبزى رادید كه شعله ور بود. نزدیك تر رفت . خواست آتشى تهیه كند ؛ اما نتوانست . مى ترسید. كمى عقب تر رفت ، خواست برگردد؛اما خیلى به آتش نیاز داشت . دوباره به طرف آتش رفت . ناگهان از میان درخت صدایى شنید: (من خداى یكتا یم ! پروردگار جهانیانم . اى موسى ! من پروردگار توام . كفش هایت را درآور كه در مكانى مقدس هستى ...).
موسى خشكش زد. سعى كرد كه به درخت نگاه كند تا صاحب صدا را پیدا كند ؛اما نور خیره كننده ، چشم هایش را آزار مى داد. صدا دوباره به گوشش ‍ رسید: (من تو را برگزیده ام . به آن چه وحى مى شود گوش كن ! مرا پرستش ‍ كن ...).
این سخنان ادامه داشت و موسى هنوز در بحت و حیرت بود. در این فكر بود كه آیا واقعا پیامبر شده است ، كه دوباره همان صدا را شنید: (این چیست كه در دست دارى ؟)
موسى هنوز نگران بود. بدون آنكه بداند به كجا باید نگاه كند، گفت : (این عصاى من است كه به آن تكیه مى دهم یا با آن برگ درختان را براى گوسفندان مى تكانم و با آن ، كارهاى دیگرى هم انجام مى دهم ).
همان صدا گفت : (آن را به زمین بینداز!)
وقتى كه عصا را به زمین انداخت ، مارى بزرگ شد كه به خود مى پیچید. موسى ترسید. با نگرانى برگشت و به سوى پایین كوه دوید ؛اما دوباره همان صدا را شنید: (برگرد و نترس كه در امانى . اكنون آن را بگیر و نترس . ما آن را به شكل اولش برمى گردانیم ).
موسى با ترس و دلهره جلو رفت وبا دستانى لرزان مار را گرفت . هنوز آن را بلند نكرده بود كه عصا به شكل اول درآمد. با تعجب به درخت نگاه كرد. باز صدا بلند شد: (دستت را به داخل لباست فرو كن و بیرون بیاور كه بدون هیچ ناراحتى ، نورانى مى شود).
موسى دستش را در پیراهنش فرو برد و بیرون آورد؛آن چنان درخشان بود كه موسى مبهوت ماند.
صداى آسمانى دوباره به گوشش رسید: (به سوى فرعون و قومش كه مردمى نافرمانند برو !)
نام فرعون ، دل موسى را لرزاند. او چگونه مى توانست نزد فرعون كه قصد كشتن او را داشت ، برود. موسى علیه السلام دعا كرد و از خداوند كمك خواست : خداوندا! پس به من قدرت بده و این كار را برایم آسان كن و زبانم را بگشا تا سخنم را بفهمند. خداوندا! برادرم هارون را نیز به همراه من بفرست كه یاورم باشد، و با او به من پشت گرمى بده و در كار مهمى كه پیش ‍ رو دارم ، او را شریك من كن !
خداوند فرمود: آن چه خواستى به تو دادیم . با برادرت بازوى تو را قوى مى كنیم و به تو بار دیگر منت نهادیم .
آن شب ، موسى همه اش به فكر هارون بود. اگر هارون نبود، چه مى كرد؟ آیا به سراغ فرعون مى رفت ؟ خودش هم نمى توانست . وقتى به مصر رسیدند، موسى همه چیز را براى هارون تعریف كرد. هارون خوشحال شد؛ انگار كه همه چیز را از قبل مى دانست . دستور خداوند را پذیرفت و همراه موسى به نزد فرعون رفت .
موسى به چهره زرد و لب هاى كبود هارون خیره نگاه مى كرد. هارون آخرین لحظه هاى عمرش را سپرى مى كرد. موسى دست هاى سرد هارون را در دست خود گذاشت ، در حالى كه اشك مى ریخت ، گفت : آه ، برادر! چگونه بى تو زنده بمانم ، تو كه در همه سال هاى سخت دعوتم كه فرعون به آزارم مشغول بود، تنهایم نگذاشتى و همیشه همراهى بودى ! همراهى ات چه قدر به من آرامش و قوت قلب مى داد.
موسى یك یك خاطره هاى تلخ و شیرین گذشته را مرور كرد. همه آن چه را میان او و هارون گذشته بود، برایش گفت تا كمى سبك شود. چشم در چشم نیمه باز هارون دوخت و گفت : (آن روز را كه من به قصد دیدار خداوند از میان شما رفتم ، به یاد دارى ؟ آرى مگر مى توانى فراموش كنى ؟ این تو بودى كه به جاى من میان مردم ماندى ؛گرچه وقتى برگشتم و سامرى را دیدم ، سخت عصبانى شدم ؛ اما تو كه مى دانستى عصبانیتم فقط براى خداست ، هیچ ناراحت نشدى . فقط به من گفتى : برادر! من كارى نمى توانستم بكنم . آنها نزدیك بود مرا به قتل برسانند. و من از این حرف تو شرمنده شدم ، آنچنان كه حتى نتوانستم از تو عذر خواهى كنم ).
دوباره صداى گریه موسى بلند شد و از گریه اش چشم هاى هارون از اشك پر شد. موسى ادامه داد: (از آن روزها و از اولین روزهاى دعوتم سال هاى طولانى مى گذرد ؛ اما نیاز من به همراهى و كمك تو كم تر نشده است . من هم چنان محتاج توام ؛ اما دریغ كه اینك تو در بستر مرگ خوابیده اى . آه برادر راستى كه پس از تو كارم سخت خواهد بود و هدایت این مردم چه قدر دشوار است ).
هارون كه لبخند بى رمقى بر لب داشت ، به آرامى چشم هایش را بست و موسى در تنهایى اش زمزمه مى كرد.
نگاه دوم
امام علیه السلام قصد سفر كرد، عباس خود را به سرعت آماده كرد تا همراهش باشد. با همسر و فرزندانش خداحافظى كرد. گریه بچه هایش ، یك لحظه هم عباس را در راهى كه انتخاب كرده بود مردد نساخت . آیا او مى توانست برادرش را تنها بگذارد؟ بى درنگ همراه كاروانى شد كه به مقصدى نامعلوم پیش مى رفت .
چهره مهربان عباس آشناى همه بچه ها بود .كاروان در جایى كه مى ایستاد، این عباس بود كه بچه ها را از روى شترها به زمین مى گذاشت . بعد دستى به سرشان مى كشید وبا لبخندى ، اندوه درونش را از چشم بچه ها پنهان مى كرد.
تمام كاروان از زنان گرفته تا بچه ها، به وجود عباس دلگرم بودند. به پشت گرمى چشم هاى هوشیارش شب ها خواب راحتى داشتند. و روزها در بیابان هاى ساكت و وحشتناك حركت مى كردند.
در مسیر راه زینب گهگاه به قامت عباس كه روى اسب نشسته بود و چند قدم عقب تر از امام علیه السلام حركت مى كرد، نگاه مى كرد وبا خود مى گفت : (فدایت شوم ! با بودن تو برادرم حسین تنها نیست ). در تمام راه عباس یك لحظه امام علیه السلام را تنها نمى گذاشت . همراهش حركت مى كرد و هر فرمانى كه از برادرش صادر مى شد، بى درنگ اجرا مى كرد.
پس از روزهاى بسیار ؛ روزهاى غصه و روزهاى غم ، كاروان به كربلا رسید. دشمن مانند طوفان گرد كاروان حلقه زد. از هر سو راه بر كاروان بسته شد. یگانه راه فقط جنگ بود.
به تندى خیمه ها بر پا شد. حسین علیه السلام با وجود عباس مطمئن بود كه كسى جرات نزدیك شدن به خیمه ها را ندارد. نیمروزى گذشت . دشمنان صف ها را مرتب كردند و امام علیه السلام خیمه ها را. هر یك از دو طرف ، آخرین كارهایى كه براى جنگ لازم بود، انجام دادند.
عباس كه لباس رزم بر تن داشت و شمشیرى بر كمر، در اطراف خیمه ها قدم مى زد. ناگهان از طرفى كه دشمنان صف بسته بودند، غلام سیاهى به سوى خیمه ها آمد. در دستش كاغذ لوله شده اى بود . آهسته به سوى عباس ‍ آمد.
عباس ابروانش را در هم گره زد و پرسید: (چه مى خواهى ؟)
غلام كاغذ را به دست عباس داد. عباس كاغذ را باز كرد و خواند. با ناراحتى پرسید: (این چیست ؟) غلام با ترس گفت : (امان نامه عمر سعد است براى تو اربابم جریر داده است ).
این بهترین حیله اى بود كه دشمن مى توانست به كار ببندد. آنان عباس را مى شناختند و مى دانستند كه عباس چه نقطه قوتى براى امام علیه السلام است . اگر عباس را از امام مى گرفتند، كار آنان راحت تر مى شد.
عباس خشمگین شد و فریاد زد: (برو به اربابت بگو اگر خیال مى كنید من از برادرم دست بر مى دارم ، سخت در اشتباهید. من ریزه خوار ظلم یزید نیستم و دامن خود را به لكه ننگ آلوده نمى كنم . با قبول این نامه آبروى خود را به باد نمى دهم ).
غلام به سرعت باد برگشت ، سرافكنده و شرمنده . عباس دوباره به نگهبانى پرداخت .
ساعتى گذشت . ناگهان مرد درشت اندامى سوار بر اسب به سوى خیمه ها آمد ؛ عباس دقت كرد شمر بود. مى دانست براى چه آمده است ، شمر از قبیله مادر عباس بود. این بهانه اى شده بود تا شمر براى عباس امان نامه بیاورد. عباس بدون معطلى وارد خیمه شد تا با شمر هم سخن نشود. شمر به نزدیك خیمه ها رسید و صدا زد: (فرزندان خواهرم ! عباس ، عبیداللّه ، عثمان ، جعفر! به نزدم بیایید كه با شما كارى دارم ).
شمر سعى مى كرد آهنگ سخنش مهربان باشد.
نه عباس و نه هیچ یك از برادرانش از خیمه بیرون نیامدند ؛حتى حاضر نشدند جواب او را بدهند. عباس شرم داشت كه با دشمن برادرش سخن بگوید. شمر بار دیگر صدا زد ؛ اما عباس جوابى نداد. ناگهان صداى امام علیه السلام به گوش عباس رسید: (عزیزان من ! هر چند این مرد فاسق و بد كار است ؛ اما هرچه باشد، او خود را از قبیله مادر شما مى داند. بهتر است بروید و سخن او را گوش كنید).
عباس براى اجراى سخن برادر برخاست و از خیمه خارج شد. نگاهى به شمر كرد، و به تندى گفت : (چه مى گویى ؟)شمر لبخندى زد و گفت : (چون شما از نزدیكان من هستید، براى شما امان نامه گرفته ام ). بعد كاغذى را جلو صورت عباس گرفت و ادامه داد: (مصلحت شما در آن است كه برادرتان را به حال خود بگذارید و جان خود را نجات دهید).
عباس خشمگین شد ، آن چنان كه صورتش برافروخته شد. گفت : (امیدوارم خداوند رحمتش را از تو دور كند. تو چه قدر نادان هستى كه فكر مى كنى من وجدان خود را زیر پا مى گذارم . توقع دارى من از آقا و مولایم دست بردارم وبا بدترین خلق زمانه بیعت كنم ؟)
شمر حرفى براى گفتن نداشت . دندان ها را به هم فشرد.به تندى افسار اسبش را كشید و به سوى لشكر خود رفت .
عاشورا بود. تك تك یاران امام علیه السلام به سوى میدان رفتند و هر بار داغى بر دل امام علیه السلام مى نشست . اینك دیگر همه یاران و جوانان بنى هاشم به شهادت رسیدند ؛ اما با اینهمه ، هنوز عباس بود كه مى توانست تنهایى برادر را همدمى باشد و زخم هاى دل زن ها را مرهمى .
عباس به سوى امام آمد، آرام قدم برمى داشت . از آمدنش پیدا بود كه مى خواهد به سوى میدان برود ؛ اما امام علیه السلام چیزى نگفت . منتظر ماند تا عباس چیزى بگوید. عباس با چشمانى اشك آلود به صورت خسته امام علیه السلام نگاه كرد و گفت : (سرورم ! آیا اجازه مى دهید كه به میدان بروم و جان خود را فداى شما كنم !)
با این سخن عباس ، امام علیه السلام به گریه افتاد. گریه اى براى همه یاران شهیدش و اینك برادرش . گریه امام علیه السلام ، عباس را نیز به گریه انداخت . مدتى در سكوت گذشت . آن گاه امام علیه السلام سرش را بلند كرد ؛آهى كشید و فرمود: (اى برادر! تو پرچمدار من هستى ، تو نشان لشكر من هستى ...).
عباس با صداى لرزانى گفت : (سینه ام تنگ شده و از زندگى دنیا سیر شده ام
مى خواهم بروم و از این منافقان خون خواهى كنم ).
امام فرمود: (اكنون كه قصد میدان دارى ، اول كمى آب براى بچه ها بیاور .)عباس مشكى بر دوش گرفت . سوار بر اسب شد و به سوى لشكر دشمن رفت . اما امام علیه السلام هم چنان به راهى كه عباس رفته بود، خیره شده بود ؛گویى مى دانست برادر و یاورش دیگر از این راه بر نمى گردد.
مدتى ، كه براى بچه هاى تشنه طولانى مى نمود، گذشت . ناگهان صداى آشنایى به گوش امام علیه السلام رسید: (برادر، مرا دریاب !)
صداى عباس بود. امام علیه السلام برق آسا سوار بر اسب شد و خود را به كنار عباس رساند.عباس با دست هاى قطع شده و صورت خون آلود بر خاك افتاده بود. امام علیه السلام با دیدنش از اسب فرود آمد. برادر را در بغل گرفت . گریه امانش نمى داد. آه كه چه قدر عباس برایش عزیز بود! عباسى كه یك لحظه امام علیه السلام را تنها نمى گذاشت ، اكنون امام علیه السلام را در میان آن همه دشمن تنها گذاشته بود . امام علیه السلام صورتش را به صورت عباس چسباند وبا صداى سوزناكى فرمود: (اكنون پشت من شكست و چاره كارم از هم گسست ). از آن سو كمى دورتر، صداى گریه زن ها و كودكان به گوش مى رسید....
السلام علیك یا وارث عیسى روح اللّه
سلام بر تو اى وارث عیسى ،روح خدا!
نگاه اول
زن كه نوزادى را در پارچه سفیدى پیچیده و در بغل گرفته بود وارد مسجد الاقصى شد. مردانى كه لباس مراسم مذهبى بر تن داشتند و در گوشه مسجد مشغول عبادت بودند؛ به او خیره شدند. یكى از مردان از مردى كه در كنارش نشسته بود پرسید: (این زن كیست ؟)مرد جواب داد: گمان مى كنم (حنه )همسر عمران باشد. همان مرد آهى كشید و گفت : (خداوند عمران را بیامرزد! مرد خوبى بود.)
زكریا، پیرمرد ریش سفیدى كه رئیس خدمتكاران و رهبانان بیت المقدس ‍ بود با دیدن حنه جلو آمد، در مقابلش ایستاد و گفت : (خوش آمدى حنه )
حنه تشكر كرد. خدمتكاران مسجدالاقصى با دیدن حنه جلو آمدند و پشت سر زكریا ایستادند وبا نگاه پرسشگر خود به حنه خیره شدند. حنه كه نگاه منتظر آنان رادید لب به سخن گشود و گفت : (سال ها بود كه در حسرت داشتن فرزندى به سر مى بردم اما بچه دار نمى شدم . در آن مدت ، همه چیز مرا به یاد بچه مى انداخت ؛ حتى پرنده اى كه به جوجه اش غذا مى داد؛ من در آن موقع دلم مى گرفت واز خداوند مى خواستم به من نیز فرزندى بدهد.
تا اینكه پس از مدتى احساس كردم كه فرزندى در شكم دارم . از این كه بالاخره پس از سال ها بچه دار مى شوم از خوشحالى در پوست نمى گنجیدم . چه روزهایى كه با شوهرم درباره آینده فرزندمان صحبت مى كردیم و خوشحال بودیم ؛ اما این خوشحالى چندان دوام نیاورد، شوهرم از دنیا رفت و مرا تنها گذاشت . و این چه قدر دلم را به درد مى آورد. دوست داشتم شوهرم زنده مى بود و این كودك زیبا را مى دید.از آن روز دیگر یك روز شاد را در زندگى ام ندیده ام . همیشه در تنهایى ام فرو مى رفتم وبا كودكى كه در شكم داشتم سخن مى گفتم . مدتى كه گذشت نذر كردم كه فرزندم را براى خدمتكارى بیت المقدس بگمارم ، و از آن روزها در ذهنم پسرى را تصور مى كردم كه در لباس خادمان بیت المقدس چه قدر زیبا خواهد بود؛ اما وقتى فرزند به دنیا آمد دیدم دختر است . نگران شدم به درگاه خداوند شكایت كردم و گفتم : (پروردگارا من دختر زاییده ام ). اما با این حال تصمیم گرفتم نذر را عملى كنم و كودك را به اینجا بیاورم . باخود گفتم گرچه او دختر است ، شاید از نسل او فرزندانى پدید آید. پسرانى كه بهتر بتوانند به بیت المقدس خدمت كنند).
حنه نگاهى به چشم هاى زیباى نوزادش كرد و همان طور كه اشك در چشمانش حلقه زده بود گفت : (من نام او را مریم نهاده ام و اینك او را براى خدمتگذارى مسجدالاقصى به شما مى سپارم ). سپس دستش را دراز كرد و نوزاد را به سوى زكریا گرفت . زكریا نگاهى به اطرافیانش كرد و پس از اندكى درنگ و تردید، كودك را از مادر گرفت . حنه بدون لحظه اى درنگ به عقب برگشت و از مسجدالاقصى خارج شد.
پس از رفتن حنه سكوت در فضاى مسجدالاقصى حاكم شد. ناگهان یك نفر از میان جمع گفت : (چه كسى از او نگهدارى مى كند؟) زكریا به عقب برگشت و به صاحب صدا نگاه كرد و گفت : (من از او نگه دارى مى كنم ).
همان مرد گفت : (اما ما نیز مى خواهیم از او نگهدارى كنیم تا صوابى برده باشیم ).
زكریا گفت : (اما همسر من خاله این نوزاد است و بهتر مى تواند از او نگهدارى كند. پس من به سرپرستى او سزاوارترم ).
مرد گفت : (اگر بنا به شایستگى بود، مادرش از همه شایسته تر بود).
دیگران با تكان دادن سر حرف او را تایید كردند. مرد دیگرى گفت :(اینك در میان كسانى كه مى خواهند سرپرستى مریم را بر عهده بگیرند قرعه مى زنیم تا قرعه سرپرست مریم را تعیین كند ).همه این حرف را پسندیدند و زكریا نیز آن را پذیرفت .
قرعه زدند و قرعه نیز به نام زكریا افتاد. زكریا مریم را به خانه خود برد و به همسرش سپرد تا از نوزاد پرستارى كند.
در گوشه اى از بیت المقدس چند كارگر سر گرم ساختن اتاقى بودند. زكریا كه نزدیك آن ها ایستاده بود، گاه گاه تذكرى به كارگران مى داد. سال ها از آن روز كه حنه دخترش را به زكریا سپرده بود گذشته بود. مریم در این مدت ، سال هاى كودكى را نزد خاله اش گذراند و به سن رشد رسید. زكریا تصمیم گرفت كه مریم را به بیت المقدس بیاورد و همان گونه كه مادرش خواسته بود به عبادت مشغول شود. براى آن كه مریم در جمع مردان نباشد و دور از آنها مشغول عبادت شود، دستور داد تا برایش اتاقى درست كنند.
كارگران كه كارشان تمام شد از نردبانى كه براى رفتن داخل اتاق ساخته بودند پایین آمدند. زكریا براى دیدن اتاق از پله ها بالا رفت و نگاهى به داخل اتاق انداخت . چند بار در اتاق را باز و بسته كرد وزیر لب گفت : (اكنون اتاق آماده است ). و بعد به آهستگى از پله ها پایین آمد.
مریم به بیت المقدس آمد. اتاقى كه برایش ساخته بودند، همدم همیشگى اش بود. در آن تنهایى كه هیچ كس به سراغش نمى آمد، لذت عبادت خداوند را مى چشید. و روزها كه مى گذشت مریم بیش تر احساس ‍ نزدیكى به خداوند مى كرد. احساس مى كرد كه خداوند توجه ویژه به او دارد. لحظه هاى تنهایى مریم را كسى جز زكریا به هم نمى زد. زكریا روزى یكى دوبار براى آوردن غذا و سركشى به نزد مریم مى آمد. هر بار كه به نزد او مى آمد، در چشم هاى مریم حالت روحانى عجیبى مى دید، و به چنین دخترى كه سرپرستى او را به عهده داشت افتخار مى كرد.
اما یك روز اتفاقى افتاد كه زكریا را در جاى خود میخكوب كرد. زكریا وارد اتاق مریم شد. مریم مشغول عبادت بود. اما در كنارش ظرف غذایى دیده مى شد. زكریا به غذا خیره شد. غذا بویى داشت كه زكریا را مدهوش كرده بود. تا به حال غذایى به این خوش بویى ندیده بود. چه كسى این غذا را براى مریم آورده بود؟ كسى جز او وارد اتاق مریم نمى شد.
زكریا با نگرانى ، از مریم كه بدون توجه به او مشغول عبادت بود، پرسید: (مریم ! این غذا از كجا براى تو رسیده است ؟) مریم چند لحظه سكوت كرد و سپس سرش را بر گرداند و گفت : (این از جانب خداوند است كه به هر كس كه بخواهد روزى بى حساب مى دهد).
زكریا چیزى نگفت ؛ برگشت و به عظمت این دختر فكر كرد. شاید او نمى دانست كه سرانجام این دختر چه مى شود؛ اما خداوند مریم را برگزیده بود تا بعدها از او فرزندى هم چون عیسى روح خدا به دنیا آید.
نگاه دوم
(ام ایمین ) در حیاط خانه قدم مى زد. چند بار به طرف اتاق پیامبر رفت و برگشت . چگونه مى توانست آن چه در ذهنش بود با پیامبر در میان بگذارد. مى دانست كه پیامبر چه قدر دلبسته فاطمه است . از همان سال ها كه خدیجه از دنیا رفته بود، این فاطمه پنج ساله بود كه با دست هاى كوچكش ‍ پدر را در بغل مى گرفت ، موهایش را مرتب مى كرد و سخت ترین آزار مشركان را از یاد پیامبر مى برد. ام ایمین بارها دیده بود كه پیامبر فاطمه را در بغل مى گرفت و مى بوسید و او را نور چشم خود مى نامید. راستى این ارتباط براى ام ایمن عجیب بود.
پیامبر، دختران دیگرى هم داشت ؛ اما چرا این قدر دل بسته فاطمه بود. اما خود ام ایمن مى دانست كه چیزى در وجود فاطمه بود كه با دیگر خواهرانش فرق داشت . از همان زمان كه فاطمه را براى تربیت به او سپردند. وقتى فاطمه بهتر از او همه چیز را مى دانست . ام ایمن فهمید كه فاطمه با دیگران متفاوت است . براى همین بود كه پیامبر طاقت دورى فاطمه را نداشت . و این ، وظیفه ام ایمن را سخت تر مى كرد.
پس از مدتى دودلى ، سر انجام ام ایمن تصمیمش را گرفت .وارد اتاق شد و روبروى پیامبر صلى اللّه علیه و آله ، در كنار در نشست . پس از سلام و احوالپرسى ، پیامبر صلى اللّه علیه و آله ساكت ماند و منتظر سخن ام ایمن شد. ام ایمن پس از مدتى سكوت سرش را بلند كرد و گفت : (اى رسول خدا! اكنون مدتى است كه از زمان عقد على و فاطمه مى گذرد و على دوست دارد همسرش را به خانه خویش ببرد).
پیامبر صلى اللّه علیه و آله پرسید( چرا خود على در این باره نزد من نیامد؟)
ام ایمین گفت : (حیا و شرم مانع این كار شد).
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: (اكنون نزد او برو واز او بخواه كه به اینجا بیاید). على علیه السلام آمد. وارد اتاق شد. همان جا در كنار در نشست واز شرم ، سرش را به زیر انداخت .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله فرمود: (آیا مى خواهى همسرت را به خانه ببرى ؟ على علیه السلام هم چنان كه سرش را به زیر انداخته بود گفت : (آرى پدر و مادرم فداى تو باد!)
پیامبر صلى اللّه علیه و آله خوشحال شد. از سر رضایت لبخندى زد. سرش ‍ را تكان داد و فرمود: (همین امشب یا فردا شب این كار را انجام خواهم داد). فردا شب در خانه پیامبر صلى اللّه علیه و آله غلغله بود. تمام یاران پیامبر صلى اللّه علیه و آله و همه فقیران و مستمندان ، در خانه پیامبر صلى اللّه علیه و آله جمع شده بودند و غذا مى خوردند. فاطمه در اتاق نشسته بود. زنان دورش را گرفته بودند. حالا دیگر وقت آن بود كه او به خانه شوهر برود. پیامبر صلى اللّه علیه و آله و على علیه السلام وارد اتاق فاطمه شدند. زن ها خود را كنار كشیدند. على در كنار فاطمه نشست و پیامبر در مقابل آنها. چند لحظه برایشان دعا كرد. سپس فرمود: (خداوند دختر رسول خدا را بر تو مبارك گرداند. اى على ! فاطمه بهترین همسر است ، واى فاطمه على بهترین شوهر).
سپس از جاى برخاستند و فاطمه در میان هلهله و شادى و تكبیر و صلوات زن ها، به خانه شوهر رفت . اما ازدواج فاطمه باعث جدایى او از پیامبر صلى اللّه علیه و آله نمى شد. خانه فاطمه خانه پیامبر بود و پیامبر هر روز نزد دخترش مى رفت واز او دیدن مى كرد. هر گاه كه پیامبر به سفرى مى رفت آخرین بار با فاطمه خدا حافظى مى كرد، و چون از سفرى بر مى گشت اول به خانه فاطمه مى رفت .
آن روز هم پیامبر صلى اللّه علیه و آله مثل هر روز وارد خانه على و فاطمه شد. در حیاط خانه ایستاد وبا صداى بلند به اهل خانه سلام كرد. اندكى بعد على علیه السلام از اتاق بیرون آمد. جواب سلام پیامبر را داد و از ایشان خواست كه وارد اتاق شود. در گوشه اتاق فاطمه بر سجاده اش نشسته بود و مشغول عبادت بود. پیامبر در اتاق نشست و على در كنارش .
ناگهان هر دو چشمشان به ظرف غذایى افتاد كه در كنار سجاده فاطمه بود. بخار از روى غذا برمى خاست . فاطمه علیهاالسلام از جاى خود بلند شد. ظرف غذا را برداشت و آن را جلوى پیامبر و على گذاشت .
على علیه السلام بى درنگ پرسید:( این غذا از كجا آمده است ؟)
فاطمه لبخندى زد و گفت : (این از جانب خداوند و روزى اوست ؛ زیرا كه خداوند هركه را كه بخواهد بى حساب روزى مى دهد).
على علیه السلام به پیامبر صلى اللّه علیه و آله چشم دوخت . پیامبر لبخندى زد و فرمود: (اى فاطمه تو سرور زنان جهان هستى !)فاطمه سرش را بلند كرد واز پدر پرسید: (پس مریم دختر عمران چه ؟)
پیامبر فرمود: (او سرور زنان جهان در زمان خودش بود و تو سرور زنان جهان در همه زمان ها و دوران ها هستى !)
سپس به چشمان فاطمه خیره شد. شاید در چشم هایش چهره آشناى كودكى را مى دید كه نامش حسین بود.

 

چهارشنبه 19/3/1389 - 11:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته