تبیان، دستیار زندگی

******************************************

*****************************************

******************************************

********************************************

نیایش

این روزها برای من روزهای سخت جهاد است، جهاد با نفس سركش ...

خدای من، توخود می دانی كه اگر مرا به حال خویش واگذاری مرداب هوا وهوس و وسوسه های شوم شیطان مرا در خود فرو خواهد برد .

خدای من ، تو خود آگاهی كه در لحظات بحرانی جهاد چگونه پای بر نفس خود گذاشتم و آنرا در هم شكستم اما اگر عنایت تو نبود هرگز این كار شدنی نبود .

محبوبا، تو از لغزشهای من نیز آگاهی . آن زمان كه لگام هوس را رها كردم و به طغیان و عصیان پرداختم  و تو هرگز پرده از عیوب پنهانی من بر نداشتی و مرا شرمسار و پشیمان باز به درگاه خویش كشانیدی .

خدایا كاش می شد در این آشفته بازار دنیا و دین حقیقت را آنگونه كه هست ببینم و آتش عشق و شور شیدایی خویشت را آنگونه بر جان من زنی كه تمام وجودم در در حرارت آن ذوب نمایی .چنان كه جز تو نبینم و غیر از تو نشنوم و تمام ذرات هستیم خاضعانه سر تعظیم بر آستان تو فرود آرند .

ولی افسوس و صد افسوس كه پرده هایی از جنس گناه، دل و دیده ام را پوشانده و زنگار معاصی قلبم را سخت فرا گرفته و زنجیر تعلقات دست و پای مرا بسته است و مرا در چهار چوب دنیا چنان حبس نموده و دیده هایم را آنچنان به زمین خیره ساخته كه كمتر به آسمان نگاه میكنم .

آفریدگار من ، تو گفتی كه از رگ گردن هم به من نزدیكنری و چگونه است كه من فرسنگها از تو دورم ؟

چگونه است كه مرا مدام می بینی و من از درك آن عاجزم ؟

چگونه است كه آسمان و زمین و هرچه در آن است تو را عاشقانه تسبیح می گویند و من از همه چیز غافلم ؟

خدای من ، غفلت و بی خبری تا كی؟ تا كی مرا به خویش بخوانی و من سرگرم بازیچه دنیا ؟

معشوقا ، روزهای عمرم یكی پس از دیگری می گذرد و به سن من می افزاید واز عمرم می كاهد . سیاهی موهایم رفته رفته به سپیدی می گراید . پایان شباب را در كنار گوش من نجوا میكند .شاید كه مرا از بیدار سازد اما باز هم بی خبری و فراموشی مانع از شنیدن آن آوازها میشود .

محبوبا، مرا به خودم وآنگاه به خودت باز گردان .

... خواستم قلم را نگاه دارم و دفتر را از او بازستانم اما جولانگاه قلبم  گویی عرصه حرفهای بسیارمن است . دلی كه مدتها از محبوب به دور است حرفهای گفتنی بسیار دارد اما همین كه بدو نزدیك شد زبان را در كام نگه میدارد .

ومن همان دور افتاده در دیار غربتم.، حرفهایم نا تمام اما زبانم از شرم حضور ایستاده در كام .

خدای من، تو مرا پاك آفریدی تا  در آیینه خویش تو را بشناسم ، ثنایت گویم ، تو را به دیده دل ببینم  و سرانجام با همان پاكی زلال به سوی تو آیم .اما گذرگاه دنیا این گوهر پاك را آلوده ساخت و من بدین آلودگی خرسند شدم و بجای شراب وصال، زهر فراق را نوشیدم و خود ندانستم .

 كاش می دانستم مردان آزاده چگونه خود را از تارهای چسبنده ی غمها و زیاد و كم های دنیا رها می سازند و فارغ از همه، تنها تو را می جویند .

كاش می دانستم سرچشمه ی جوشان این عشق لایتناهی كجاست . آن كیمیا را چگونه به دست آوردند كه بر هر چه زنند پرتو عشقی می شود جذبه ای هویدا گردد كه باز موجبات تقرب تو را فراهم آورد.

محبوبا ، مرا نه روی خواستن است وگرنه از تو میخواستم آسودگی ای بخشی كه دلبستگی ها را فراموش كنم .مرا حكمتی عطا كنی كه نكبت را ازخویش برانم . حلاوت با تو بودن را بر من بچشانی و لحظه ای از من باز نگیری ...

***********************************************

***********************************************

**********************************************************

*************************************************

یک پیشنهاد برای خودسازی

یک دفترچه تهیه کنید و برای هر روز یک صفحه را اختصاص دهید و آن را به دو ستون عمودی و هشت ردیف افقی تقسیم کنید .ودر کنارهر ردیف شماره گذاری کنید.حال در جلو هر شماره دو قسمت دارید . ستون سمت راست را به کارهای خوب و ستون سمت چپ را به کارهای بد (حسنات و سیئات) اختصاص دهید .برای هر حسنه یک امتیاز مثبت وبرای هر کار بد یک امتیاز منفی در نظر بگیرید.وآخر هر روز به حساب خود رسیدگی کنید و باخود روراست باشید.سعی کنید اگر امروز امتیاز منفی شما بیشتر از مثبت ها شد فردا آنرا جبران کنید .موارد امتیاز دهی به دلخواه خودتان است البته به نظر من برنامه را ابتدا سخت نگیرید وفقط آنرا انجام دهید .بعدها که توانا تر شدید میتوانید موارد دیگری هم به برنامه تان اضاف کنید.من برای شروع یک برنامه پیشنهادی دارم که به شما تقدیم میکنم:

کارهای مثبت: 1-نمازاول وقت (شمامیتوانید نماز جماعت یا همان نماز بنویسید2- قرائت قرآن 3-صدقه هرچند اندک 4-خدمت کردن به خلق خدا 5-مطالعه 6-ورزش و.

کارهای منفی: دروغ -غیبت -آزار دیگران -پرخوری -سخن بیهوده وامثال آن

البته در پایان هر ستون ستونی به نام سایر باشد که اگر مواردی یافتید که در آن ستون نبود بتوانید به آن امتیاز دهید(مواردی مثل صله رحم وغیره).باردیگر تاکید می کنم برنامه را سخت نگیرید فقط انجام دهید خدا بقیه کارها را درست میکند.

این برنامه در راستای حدیث شریف ((حاسبوا قبل ان تحاسبوا )) است.موفق باشید و دیگران راهم از دعای خیر محروم نگردانید

(اگه شما این برنامه را انجام دادید و نتیجه ای گرفتید مرا هم مطلع کنید)

در پاسخ به این سؤال، به تفاوت‏هایى که میان خمس و زکات با مالیات است اشاره مى‏کنیم:
تفاوت اول
مالیات، هزینه‏اى است که شما مى‏پردازید تا دولت، رفاه شما را بیرون منزل تأمین کند. مثلاً بیرون منزل شما بوستانى احداث کند همان گونه که خود نیز در منزل باغچه احداث مى‏کنید.
هر کسى حیاط منزل خود را موزائیک یا سنگ مى‏کند، به دولت نیز مالیات مى‏دهد تا بیرون منزلش را اسفالت کند.

درب منزل خود را قفل مى‏زند، به دولت نیز مالیات مى‏دهد بیرون منزل پلیس بگمارد.
در منزل لامپ روشن مى‏کند، به دولت نیز مالیات مى‏دهد تا بیرون منزل، کوچه و خیابان را روشن کند.
در منزل کپسول آتش نشانى دارد، به دولت نیز مالیات مى‏دهد تا بیرون منزل ماشین آتش نشانى را آماده داشته باشد.
بنابراین مالیات، خرج خود شما مى‏شود و نظیر پولى است که شما در منزل براى زندگى شخصى هزینه مى‏کنید. با این تفاوت که آنچه در منزل خرج مى‏کنید مستقیم است و آنچه در بیرون خرج مى‏شود به واسطه مالیاتى است که به دولت مى‏دهید.
تفاوت دوم
پرداخت خمس و زکات، به عنوان یک عبادت است و در آن قصد قربت لازم است که اگر نباشد عمل قبول نمى‏شود. بر خلاف مالیات که قصد قربت نمى‏خواهد و نوعاً با اکراه پرداخت مى‏گردد.
تفاوت سوّم
خمس، زیر نظر عالم‏ترین، محبوب‏ترین، با تقوى‏ترین فردى که با تحقیق انتخاب شده، یعنى فقیه عادل مصرف مى‏شود، بر خلاف مالیات که چنین شرطى در آن نیست و لذا گاهى غیر عادلانه هزینه مى‏شود. به علاوه اتصال طبقه محروم با عالم ربانى زمینه پندپذیرى و اطاعت از خدا و رسول است و فقرا و سایر گیرندگان، چون خمس را از دست جانشین امام زمان علیه السلام مى‏گیرند احساس حقارت نمى‏کنند.
تفاوت چهارم
در خمس و زکات به پرداخت کننده اعتماد مى‏شود، یعنى اولاً خودش حساب مال خود را مى‏کند نه بازرس و مأمور دولت. ثانیاً کسى را که مى‏خواهد مال خود را به او بدهد انتخاب مى‏کند که کدام مرجع و عالم متّقى‏تر باشد. ثالثاً از مصرف آن زیر نظر مجتهد عادل آگاه است و مى‏داند در کجا هزینه مى‏شود.
تفاوت پنجم
در خمس و زکات هدفِ گیرنده، رشد و پاک کردن مردم و هدفِ پرداخت کننده قرب به خداست.
تفاوت ششم
خمس را از مازاد مخارج سالانه مى‏گیرند، ولى مالیات از اصل درآمد مردم گرفته مى‏شود.

دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد

بهتر است به شانس اعتقاد داشته باشیم . تا بتوانیم علت پیروزی کسانی که دوستشان نداریم را شرح دهیم !