سیزدهمین روز فروردین ماه و آخرین روز از جشن های سال نو است. در تقویم های رسمی ایران این روز «روز طبیعت» نامگذاری شده است و از تعطیلات رسمی به شمار میآید. عدهای از مردم معتقدند که در این روز باید برای دور کردن نحسی از خانه بیرون روند و نحسی را در طبیعت به در کنند.
گره زدن سبزی٬ آرزو کردن و به آب انداختن سبزی از رسوم آخرین روز تعطیلات نوروز است. برخی اعتقاد دارند سیزدهم روز نحسی است و باید این نحسی را در طبیعت به در کرد. اما دوستداران محیط زیست٬ سیزدهم فروردین را روز «طبیعت» نامیدهاند که مبادا این نحسی٬ دامن طبیعت را بگیرد؛ درختها از ریشه کنده شود٬ زبالهها در طبیعت بر جای بماند٬ سبزیهای طبیعت لگد شود٬ آتش بگیرد یا بدتر از آن٬ به شکوفههای درختان آسیب رسد. یادمان نرود٬ امروز و فردا٬ روز آزاد کردن ماهیهای سفره هفتسینها نیز است.
سر سبزترین بهار تقدیم تو باد
گویند که لحظه ایست روییدن عشق
آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد
بهار که فرا می رسد، شادابی و سرزندگی را تنها به درخت و سبزه و گل ارمغان نمی کند دل و جان انسان را نیزمی شکوفاند. اگر همه غم های عالم بر دل آدمی نشسته باشد، به رنگ و بوی بهار پالوده می شود و نیروی تازه ای می گیرد که از نو برخیزد و “شیشه غم” را به سنگ بکوبد.
بهار بیرون، در درون باز می تابد. تیرگی رامی تاراند و رخوت را از احساس و اندیشه می زداید. بی جهت نیست که شاعران، نقاشان و نغمه سازان دلبسته بهار می شوند. تاریخ هنر جهان آئینه تمام نمای پیوند جان آفرینندگان و رستاخیز بهاری است.فرهنگ ایران نیز چنین است. به ویژه ادبیات، و در آن میان شعر فاخر بالنده ایران سرشار از جلوه های دل انگیز بهاری است. در درازای هزار و صد سال زندگی شعر تکوینی یافته ایران، شاعری را نمی توان یافت که آرزوی بهار را در دل نپرورده باشد. به پیشبازش نرفته و نفس در نفسش باشد. دستاورد های بهاری از درخت و سبزه و گل و ابر و باران و نسیم، ادبیات شاعرانه ما را رنگین و عطر آگین ساخته است.
و او بزرگ تر است ...
باد بهار مرهم دلهای خسته است گل مومیایی پر و بال شکسته است وقت است اگر ز پوست برآیند غنچه ها شیر شکوفه زهر هوا را شکسته است
بهارا، تلخ منشین خیز و پیش آی گره واکن ز ابرو، چهره بگشای سر و رویی به سرو و یاسمن بخش نوایی نو به مرغان چمن بخش
بهار دلکش رسید و ...
سال خوبی پیش رووتون باشه و بهترین ها رو تجربه کنین
خدایا،خداجونم،کمکم کن.دستمو بگیر.دستمو بگیر.
بعضی ها دوست رو برای این میخوان که در روز مبادا پارتی شون بشه
بعضی ها دوست رو برای این میخوان که کلاشو وردارن
بعضی ها دوست رو برای این میخوان که اوقات فراقتشونو پر کنه
بعضی ها دوست رو برای این میخوان که ازش به عنوان سیاهی لشگر
استفاده کنن . بعضی ها دوست رو برای این میخوان که باهاش پز بدن
بعضی ها دوست رو برای این میخوان که سنگ صبورشون بشه
یا به عبارتی کیسه ی بوکس روانیشون بشه ، تا عقده هاشونو روش خالی کنن
بعضی ها دوست رو برای این میخوان که نردبان ترقی شون بشه
کمتر کسی پیدا میشه که دوست رو برای این بخواد که دوسش داشته باشه . نیگاش کنه و لذتشو ببره . از راه رفتنش ، صحبت کردنش خندیدنش ، و . . . کیف کنه . بدون هیچ چشم داشتی
اون آخری رو شما ندیدین ؟؟؟؟