• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 180
تعداد نظرات : 309
زمان آخرین مطلب : 4474روز قبل
داستان و حکایت
جوان ثروتمندی نزد یک انسان وارسته رفت وازاو اندرزی برای رهایی از تنهایی خود خواست.

مرد او را کنار پنجره برد و پرسید:
“پشت پنجره چه می بینی؟”

جوان:”آدم هایی که می آیند و می روند,خانمی که خم شده و کودکش را بغل می کند و….”

بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید :
“در آینه نگاه کن وبعد بگو چه می بینی؟”

جوان :”خودم را می بینم .”

“ودیگر؟”

جوان:”و دیگر چیزی نمی بینم”

“حتی من که پهلویت ایستاده ام؟”

جوان:”اگر بخواهم شما را ببینم باید زاویه اش را تغییر بدهم آن وقت دیگر یا اصلا خودم را نمی بینم یا کامل نمی بینم”

“بله با آینه ،دیگران را نمی بینی!اگرچه آینه وپنجره هر دو از یک ماده اولیه ساخته شده اند: شیشه .اما در آینه لایه

نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جزشخص خودت را نمی بینی.این دو شیی شیشه ای را با هم

مقایسه کن .


وقتی شیشه فقیر باشد دیگران را می بیند و به آنها احساس محبت می کند . اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می

شود تنها خودش را می بیند.


باید
آن پوشش نقره ای را ازجلو چشم هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را اول ببینی تا بتوانی دوستشان بداری.”


(سایت دانلودها)
پنج شنبه 24/6/1390 - 20:3
طنز و سرگرمی

 

۱: قویترین قسمت بدن شما آرنجتان میباشد. در صورتیکه به اندازه کافی به شخصی نزدیک هستید که بتوانید از آرنجتان استفاده نمایید، این کار را انجام دهید

2: در صورتیکه دزدی از شما کیف پولتان را خواست، آن را به او تحویل ندهید. کیف را به سمتی دور از خود پرتاب کنید. ممکن است این شانس وجود داشته باشد که دزد به کیف شما بیش از خود شما علاقه نشان دهد و به سمت کیف برود، در این لحظه شما مانند دیوانگان در جهتی دیگر بدوید.

۳: در صورتیکه شما را داخل صندوق ماشین انداخته اند چراغ های عقب را در آورید و دستتان را از سوراخ بیرون برده، دیوانه وار آن را تکان دهید. راننده شما را نمیبیند، اما سایرین میبینند. این کار جان افرادی را نجات داده است

۴: خانم ها معمولا عادت دارند که هنگامیکه پس ار خرید یا کار وارد اتومبیل خودمی شوند در آن بنشینند و کارهای دیگر انجام دهند ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه ای را بر سر شما بگذارد و به شما گوید که به کجا بروید. به محض اینکه وارد خودرو شدید، درها را قفل کرده و محل را ترک کنید.اگر هنگامیکه سوار خودرو شدید، شخص دیگری نیز در اتومبیل بود و اسلحه ای را به سمت شما نشانه رفت متوقف نشوید. تکرار میکنم اتومبیل خود را متوقف نکنید. به جای ترمز کردن، پای خود را بر روی گاز فشار دهید و با سرعت به چیزی بکوبانید که ماشین خرد شود. کیسه هوا جان شما را نجات خواهد داد و اگر شخص دیگری در صندلی عقب نشسته باشد به محض متلاشی شدن ماشین به بدترین نحو خسارت میبیندفرار کنید، بهتر از این است که جسد شما در جایی پیدا شود

5- چند نکته هنگام سوار شدن به ماشین:
– در یک پارکینگ مسقف یا سرپوشیده حواس خود را جمع کنید، اطراف خود ، درون ماشین و صندلی عقب را نگاه کنید. زمین سمت پیاده رو را نگاه کنید
– اگر ماشین شما در کنار یک ون بزرگ پارک است از در سمت پیاده رو سوار اتومبیل شوید. بیشتر قاتل های زنجیره ای قربانیان خودرا در حالیکه میخواهند سوار ماشین شوند به داخل ون میکشند
– به ماشینی که در سمت خیابان و یا پیاده رو، نزدیک ماشین شما پارک است نگاه کنید.
– اگر مردی تنها در صندلی ای که نزدیک ماشین شما است، نشسته است، به عقب برگردید و با یک نگهبان یا پلیس به ماشین خود نزدیک شده و سوار شوید6

-همیشه از آسانسور به جای پله استفاده نمایید. راه پله ها مکان هایی ترسناک برای تنها بودن هستند و بخصوص در شب مکان های خوبی برای جنایت می باشند

7-در صورتیکه شخصی اسلحه دارد و شما تحت کنترل او نیستید همیشه بدوید. شخص مهاجم تنها به شما شلیک میکند در حالیکه شما یک هدف متحرک هستید. احتمال اینکه تیر به شما بخورد ۴ به ۱۰۰ است و همچنین بیشتر اوقات مکانی که مورد اصابت قرار میگیرد یکی از ارگان های حیاتی شما نیست. بدوید و ترجیحا به صورت زیک زاگ

8-خانم ها معمولا تلاش می کنند که دلسوز و شفیق باشند. ادامه ندهید! دیگر بس است!! این رفتار ممکن است به شما صدمه زده و یا حتی به کشته شدنتان منجر شود. تد باندی که یک قاتل بود و قتل های زنجیره ای انجام میداد مردی خوش تیب و با سواد بود که از حس شفقت زنان سوء استفاده میکرد. او با عصایی در دست لنگان لنگان راه میرفت و برای سوار شدن به اتومبیل خود درخواست کمک میکرد.

9-نکته امنیتی دیگر:شخصی به من گفت که دوستش صدای گریه یک بچه را شب هنگام در راهرو شنیده است و بدلیل اینکه دیر وقت بوده به پلیس زنگ زده است.
او فکر میکرد که این عجیب است. پلیس به او گفت: هرکاری که میکنی، در را باز نکن.
زن گفت که این مانند صدای یک بچه است که انگاراز پنجره به بیرون خزیده و ممکن است وارد خیابان شود. او نگران بچه است.
پلیس گفت، یکی از واحدهای اعزامی ما در راه است. هر کاری که میکنی، در را باز نکن!
پلیس به او گفت که آنها فکر میکنند که یک قاتل قتل های زنجیره ای صدای یک بچه را ضبط کرده است و با استفاده از آن زنان را با فکر اینکه کسی یک بچه آنجا گذارده است، به بیرون از خانه میکشاند. 

10 – اگر صدای چکه آب از شیرهای بیرون خانه در نیمه شب شنیدید از خانه برای رد یابی مشکل خارج نشوید. بعضی از دزدان شیر آب شما را مشکل دار میکنند تا شما برای پیدا کردن محل صدای چکه از خانه خرج شوید. در صورتیکه صدای آب شنیدید ، از همسایه های خود کمک گیرید.


(سایت دانلودها)

پنج شنبه 24/6/1390 - 19:39
خانواده

چقدر غم بابا دیگه بسه....!

چقدر غصه گذشته ها روخوردن یا در تب و تاب آینده بودن!

امروزمون چی میشه پس؟!!

یه زندگی راکد درست کردی واسه خودت یه حصارم کشیدی دورت!!!

اه!!!!!!از خودت بدت نمیاد؟میخوای بدبختیاتو دیگران ببینن و دلشون واست بسوزه؟؟

یعنی در همین حدی واقعا"؟؟؟!!!!

اگه احساس می کنی حقت نبوده بلند شو واسه حقت بجنگ.نمی گم عربده بکش و همه دنیا رو خبر کن چون فقط از خودت ضعف نشون می دی..!

برو دنبال یه زندگی جدید .از نو شروع کن ..توی هر مرحله ای از زندگی هستی.

به خدا هیچ وقت دیر نیست.خواستن توانستنه..حداقل خودت از خودت راضی باش بقیه خیلی اهمیت ندارن

.اینو دارم به تو میگم! به تویی که فقط گلایه داری از زمین و زمان.

.پاشو ....اراده کن باور کن که می تونی!!!


http://www.hobabtk.blogfa.com/
چهارشنبه 23/6/1390 - 8:57
داستان و حکایت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه‌ای افتاد .او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد.روزها به افق نگاه میکرد بلکه کسی را برای کمک بیابد . ولی کسی نمی‌آمد.سرانجام خسته و ازپا افتاده موفق شد از تخته پاره های کشتی کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند  ودارائی‌های اندکش را در آن نگه دارد.اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود به هنگام برگشتن دید که کلبه‌اش در حال سوختن است و دودی از ان به اسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و  همه چیز از دست رفته بود.از شدت خشم و اندوه در جا خشکش زده فریاد زد "خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری بکنی؟" صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید کشتی‌ای امده بود تا نجاتش دهد.مرد خسته از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من اینجا هستم ؟آنها جواب دادند :"ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم ".


****************************
وقتی اوضاع خراب می شود ناامید شدن آسان است ولی ما نباید دلمان را ببازیم . چون حتی در میان درد و دنج ، دست خدا در کار و زندگی مان است .(منبع اینترنت)
چهارشنبه 23/6/1390 - 8:53
دانستنی های علمی
آلبرت اینشتین در رساله­ ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­ دهد و آن را کامل­ ترین و معقول­ ترین دین می­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ ی اینشتین با آیت ­الله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده ­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.


اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­ البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­ شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­ شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده­اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گران بهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد....


(سایت عشق آسمانی من خداست

چهارشنبه 23/6/1390 - 8:47
سخنان ماندگار

نخستین كسی كه در برابرش باید كرنش كنی خویشتن خویش است

بسیاری در پیچ وخم های یك راه مانده اند وهمواره از خویشتن می پرسند: ما چرا ناتوان از ادامه  راهیم.
بدانها باید گفت: میدانی در كجا مانده ای؟ هم آنجایی كه خود را پرمایه می دانسته ای.

برای انكه پرواز كنی پیكر خویش را به حال خود رها مكن

آدمهای فرهمند و خودباور به دنبال كف زدن دیگران نیستند آنها به شكوه وارزش كار خود بارو دارند.


(رازهای ارد بزرگ و پائولو کوئلیو-
گرد آورنده: سیما زند)
سه شنبه 22/6/1390 - 9:2
سخنان ماندگار


تا زمانی كه كسی یا چیزی را مسئول ومسبب ناكامی خود بدانید،هرگز موفق نخواهید شد.
(جك كانفیلد)

يکشنبه 20/6/1390 - 17:52
داستان و حکایت

شخصی برای نواب صفوی نوشته بود ، بیماری روحی دارم ، چه کنم ؟
او در پاسخ نوشت :
گل درخت ‹‹ سخاوت ›› و مغز حبّة ‹‹ صبر ›› و برگ ‹‹ فروتنی ›› را به ظرفِ ‹‹ یقین ›› بریز و با وزنة ‹‹ حلم ›› آنها را بکوب و باهم مخلوط کن سپس آنرا با آب ‹‹ خوف ›› از خدای متعال ، خمیر نما و با جوهر ‹‹ امید ›› رنگ بزن و در دیگ ‹‹ عدالت ›› بجوشان .
بعد از آن در جام ‹‹ رضا و توکّل ›› صاف کن و داروی ‹‹ امانت و صداقت ›› بدان مخلوط نما و از شِکَر ‹‹ دوستی ›› آل محمد و شیعیان ایشان به مقدار کافی بر آن بریز و چاشنی‹‹ تقوا و پرهیزکاری ›› بر آن اضافه نما و هر روز با ذکر خدا در پیالة ‹‹ توبه ›› قدری بنوش تا بهبودی حاصل شود .

تفاضا می شود به خواندن اکتفا نشود ، بلکه جامة عمل به آن پوشانده شود .

(سایت دانلودها)
يکشنبه 20/6/1390 - 17:38
سخنان ماندگار


هرچه عشق و شور زندگی بیشتری از خود ابراز كنید برای دیگران نیز بیشتر مقاومت ناپذیر خواهید شد و  آن ها دیگرنخواهند توانست شما را نادیده بگیرند.
(باربارا دی آنجلس)

يکشنبه 20/6/1390 - 10:15
سخنان ماندگار


شاید ثمره كلام دلنشینی راكه امروز به زبان می آورید،فردا بچشید

(گاندی)

شنبه 19/6/1390 - 8:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته