• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 468
زمان آخرین مطلب : 4597روز قبل
شعر و قطعات ادبی
جام بلور تنها یکبار میشکند...

 

میتوان شکسته اش را ...تکه هایش را ... نگه داشت؛

اما شکسته های جام ٬ "آن تکه های تیز برنده" دگر جام نیست ....

احتیاط باید کرد!

همه چیز کهنه میشود؛

و اگر کمی کوتاهی کنیم ٬عشق نیز...

بهانه ها جای حس عاشقانه را خوب میگیرند...!!!

چهارشنبه 13/7/1390 - 11:57
شعر و قطعات ادبی
الهی
نه من آنم كه زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگرباز نگردد نروم بازبه جایی
پشت درنشینم چو گدا بر سرراهی
كس به غیر ازتو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
بازكن در
كه جزاین خانه مرا نیست پناهی
شنبه 9/7/1390 - 13:30
شعر و قطعات ادبی

اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟

کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟

چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

آری...

بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !
« دکتر علی شریعتی »

پنج شنبه 7/7/1390 - 16:46
شعر و قطعات ادبی

اگرخنده است چرا می گرییم؟

اگرشا د است چرا غمگینیم؟

اگرعشق است چرابه آن نمی رسیم؟

اگر نیست چراعاشقیم؟

اگر جاوید است چرامی میریم؟

و اگرنیست چراعا شقیم؟

پنج شنبه 7/7/1390 - 14:7
شعر و قطعات ادبی

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

نه بایدها...

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

              با بغض می خورم

عمری است لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می کنم:

             باشد برای روز مبادا!

اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هر چه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما چه کسی می داند؟

شاید

امروز نیز روز مبادا باشد!

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونان که بایدند

نه بایدها...

هر روز بی تو 

             روز مبادا است! 

                                                                     (قیصر امین پور)


پنج شنبه 7/7/1390 - 9:20
شعر و قطعات ادبی

ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی

ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی

ردپاپی تازه از پشت صنوبرها گذشت...

چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی


ای نسیم بی قرار روزهای عاشقی

هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی

سایه زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت

آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی

باد پیراهن کشید از دست گل ها ناگهان

عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی

چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت

غنچه ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی

کشته ای در پای خود دیدی یقین کردی منم

سایه ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی

(فاضل نظری)

پنج شنبه 7/7/1390 - 9:15
شعر و قطعات ادبی


پاییـــــــــــــــــــز

 پاییز زیبا و عروس فصل هاست

بـــــــرگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست

خـــــــش خــــــــش برگ و نسیم باد را بی انتهاست

هرچه خواهی آرزو کن ُ فصــــــــل  فصــــــل قصه هاست . . .

سه شنبه 5/7/1390 - 18:15
شعر و قطعات ادبی

روی علف ها چکیده ام
من شبنم خواب آلود یک ستاره ام
که روی علف های تاریک چکیده ام
جایم اینجا نبود
نجوای نمناک علف ها را می شنوم
جایم اینجا نبود
فانوس
در گهواره خروشان دریا شست و شو می کند
کجا می رود این فانوس ،
این فانوس دریا پرست پر عطش مست ؟
بر سکوی کاشی افق دور
نگاهم با رقص مه آلود پریان می چرخد
زمزمه های شب در رگ هایم می روید
باران پر خزه مستی
بر دیوار تشنه روحم می چکد
من ستاره چکیده ام
از چشم نا پیدای خطا چکیده ام
شب پر خواهش
و پیکر گرم افق عریان بود
رگه سپید مرمر سبز چمن زمزمه می کرد
و مهتاب از پلکان نیلی مشرق فرود آمد
پریان می رقصیدند
و آبی جامه هاشان با رنگ افق پیوسته بود
زمزمه های شب مستم می کرد
پنجره رویا گشوده بود
و او چون نسیمی به درون وزید
اکنون روی علف ها هستم
و نسیمی از کنارم می گذرد
تپش ها خاکستر شده اند
آبی پوشان نمی رقصند
فانوس آهسته بالا و پایین می رود
هنگامی که او از پنجره بیرون می پرید
چشمانش خوابی را گم کرده بود
جاده نفس نفس می زد.
صخره ها چه هوسناکش بوییدند!
فانوس پر شتاب !
تا کی می لغزی
در پست و بلند جاده کف بر لب پر آهنگ؟
زمزمه های شب پژمرد
رقص پریان پایان یافت
کاش اینجا نچکیده بودم!
هنگامی که نسیم پیکر او در تیرگی شب گم شد
فانوس از کنار ساحل براه افتاد
کاش اینجا- در بستر پر علف تاریکی- نچکیده بودم !
فانوس از من می گریزد
چگونه برخیزم؟
به استخوان سرد علف ها چسبیده ام
و دور از من ، فانوس
در گهواره خروشان دریا شست و شو می کند

سهراب سپهری

پنج شنبه 31/6/1390 - 10:57
شعر و قطعات ادبی
ای تمام ارزو خواهی رسید در سحرگاهی پر از ایات نور/ذره ذره این تمنای من است با تو باشم با تو تا صبح ظهور
چهارشنبه 30/6/1390 - 10:22
شعر و قطعات ادبی

 

از منزل کفر تا به دین یک نفس است

وز عالم عشق تا به دین یک نفس است

این یک نفس عزیز را خوش میدار

کز حاصل عمر ما  همین یک نفس  است

"خیام"
سه شنبه 29/6/1390 - 8:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته