• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 230
تعداد نظرات : 520
زمان آخرین مطلب : 4630روز قبل
دانستنی های علمی

لبخند مسیح

سارا عرفانی

 

اشاره:

گزیده‌ای از افتتاحیه داستان بلند «لبخند مسیح» نوشته سارا عرفانی

صدایش را بالا برد: «گوش كن خانوم، اینجا تو نیستی كه تصمیم می‌گیری....»
پریدم وسط حرفش: «حتماً تو تصمیم می‌گیری!»
بلند شدم. كیفم را روی شانه‌ام انداختم و گفتم: «می‌دونی چیه؟! این آموزشگاه به درد نخور، لیاقت نداره پیشرفت كنه. توی عوضی‌ام بهتره تور ماهیگیری تو یه جای دیگه پهن كنی، من مثل اون دخترائی كه دور و برت هستن خر نمی‌شم.»

در را باز كردم و با سرعت بیرون رفتم.
دوید دنبالم و تو راهرو داد زد: «غلط كردی كثافت. هزار سال!»
از صدایش معلوم بود كه دارد به طرفم می‌آید. شروع كردم به دویدن. در یكی از كلاسها باز شد. استاد، من را كه دید به طرف او رفت و گفت: «چی شده آقای...»
داد زد‍: «ولم كنید آقا! دختره نفهم هر چی از دهنش در اومد بارم كرد. عقده‌ای!»
خواستم جوابش را بدهم ولی ترجیح دادم زودتر بروم. دو سه تا از شاگردهایم دنبالم آمدند و گفتند: «خانوم تو رو خدا نرین.»
حوصله آنها را نداشتم. یكی‌شان آمد جلویم و گفت: «هر جوری می‌خواین درس بدین، ولی بمونین خانوم»
با دست زدمش كنار و خواستم از در اصلی بروم بیرون كه داد زد: «گورتو گم كن! بالاخره یه روز می‌آی تصفیه حساب كنی دیگه!»
برگشتم زل زدم تو چشمهایش و گفتم: «پول كثیفت بخوره تو سرت. نگه‌دار لازمت می‌شه.»
و زدم بیرون. خواست بیاید دنبالم كه استاد جلویش را گرفت. صدایش می‌آمد كه داشت فحش می‌داد.
هوا خیلی سرد بود. باد كه لای شاخه‌های درختها زوزه می‌كشید. می‌لرزیدم.
ماشینی بوق زد و كمی جلوتر ترمز كرد. بدون معطلی در را باز كردم و سوار شدم. تازه فهمیدم كه قلبم چقدر تند می‌زند. دستم را روی پیشانی‌ام گذاشتم و چند تا نفس عمیق كشیدم. لیاقت نداشتند پیشرفت كنند. نمی‌توانستند ببینند یك‌نفر از جان و دل مایه می‌گذارد. عادت كرده بودند با كتاب بزنی تو سرشان. اگر می‌خواستی اصولی كار كنی، پرتت می‌كردند بیرون.
ـ حالت بده.
دستم را از روی پیشانی‌ام برداشتم و نگاهش كردم. لبخند زده بود و سرش را كج نگه داشته بود. گفت: «سلام خانومی، حالت خوب نیست؟»
به زنجیر نازكی كه تو گردنش انداخته بود نگاه كردم و گفتم: «خوبم»
هوای توی ماشین گرم بود. روی صندلی لم دادم و جلو را نگاه كردم. گفتم: «نمی‌خوای بری؟»
دنده را عوض كرد و گفت: «منتظر دستور شما بودم.»
گاز داد و ماشین راه افتاد. صدای رادیوپخش را زیاد كرد و پرسید: «همیشه این‌قدر راحتی؟»
چشمهایم را بستم.
گفت: «حالا كجا می‌ری؟»
آرام گفتم: «هر جا خواستی پیاده می‌شم.»
ـ نه بابا، تعارفم بلدی؟!
چشمهایم را باز كردم و نگاهش كردم. حوصله حرفهایش را نداشتم. گفتم: «ببین پسر مهربون! معذرت می‌خوام كه امروز عصر باهام برخورد كردی یا چه می‌دونم، ببخشید كه جلوی پای من زدی رو ترمز، چون اصلاً حوصله ندارم.»
لبخند زد و گفت: «یعنی اگه دیروز عصر سوارت می‌كردم حوصله داشتی؟!»
ـ آره
چند دقیقه‌ای می‌شد كه پشت چراغ قرمز بودیم. شیشه ماشین بخار كرده بود و نمی‌توانستم بیرون را نگاه كنم.
پرسید: «دانشجویی؟»
موبایلم زنگ زد. آن را از تو كیفم در آوردم و گفتم: «بله.... بعداً برات تعریف می‌كنم ... باشه.»
انداختمش تو كیفم.
ـ نباید دانشجو باشی. چرا ماشین نمی‌خری؟
شانه‌ام را بالا انداختم و گفتم: «همیشه این‌قدر سوال می‌كنی؟ برای اینكه سر صحبتو باز كنی راههای بهتری‌ام هست!»
دستش را گذاشته بود پشت صندلی‌ام و به من زل زده بود. اما من نگاهش نمی‌كردم.
چراغ سبر شد. پشت ماشینهای دیگر آرام راه افتاد.
گفت: «من از این آدمای مزخرف نیستم كه هنوز هیچی نشده ...»
ساكت شد. گفتم: «آها! داشتی می‌گفتی!»
چراغ قرمز شد. شیشه را كشیدم پایین تا هوا عوض شود.
پرسید: «تو كمبود محبت داری؟»
چند لحظه نگاهش كردم. نگاهش آرام و بی‌تفاوت بود. گفتم: «ببین! می‌دونم كه ناراحتت كردم و علتش فقط اینه كه امروز بد آوردم. هر چند زندگی من اصلاً ربطی به تو نداره. اینم فقط برای این گفتم كه خیال نكنی من مثل دخترای دیگه‌ای كه سوار ماشینت می‌شن كمبود عاطفی دارم. به هر حال ازت معذرت می‌خوام و به خاطر لطفت ممنونم.
در ماشین را باز كردم و پیاده شدم. باران نمی‌آمد ولی آسمان ابری بود.
لبخند زدم و گفتم: «خداحافظ»
سرش را تكان داد. در را بستم و از لابه‌لای ماشینها به طرف پیاده‌رو رفتم.
كمبود محبت! تنها چیزی كه هیچ وقت سعی نكردم از كسی گدایی كنم، محبت بود.
وسط راه باران گرفت. وقتی به خانه رسیدم تمام لباسهایم خیس شده بود. سلام كردم و بدون اینكه منتظر، جواب بمانم، رفتم تو اتاق خودم. كیفم را با دستمال خشك كردم و گذاشتم روی میز. مانتو و مقنعه‌ام را درآوردم و یك حوله انداختم روی موهایم. كامپیوتر را روشن كردم و رفتم تو اینترنت. مانتویم را انداختم روی شوفاژ. خاموش بود روشنش كردم و دستهایم را گذاشتم رویش تا گرم بشود. همان‌طور كه ایستاده بودم دیدم چه كسانی برایم ایمیل زده‌اند.
كسی در زد.
گفتم: «بله»
آیدین در را باز كرد. گفت: «كلاس بودی؟»
پرسیدم: «چطور مگه؟»
ـ پدر یكی از شاگردات زنگ زد. كارت داشت.
ـ چی‌كار؟
شانه‌اش را بالا انداخت. رفت بیرون و از همان‌جا گفت: «مامان وقتی داشت می‌رفت گفت غذا تو یخچال هست، خودتون داغ كنید»
ـ چرا به من می‌گی؟
جواب نداد.
روی صندلی نشستم. نیكلاس برایم یك مقاله سینمایی فرستاده بود. نگاهی بهش كردم و نامه‌اش را خواندم. آخرش نوشته بود: «مسیح را خیلی دوست دارم، ولی احساس می‌كنم این محبت كم‌رنگ است. تو فكر می‌كنی باید از كجا شروع كنم؟»
برایش یك كارت فرستادم و كریسمس را تبریك گفتم. مقاله را پرینت كردم. كامپیوتر را خاموش كردم و با مقاله روی تخت دراز كشیدم.
دیگر هوا كاملاً تاریك شده بود. فقط توانستم عنوان مقاله را بخوانم. «سود سالانه هالیوود». ورقها را بالای تخت گذاشتم و به موهای خیسم دست كشیدم. تا به حال چند مقاله درباره مسیح ترجمه كرده بودم. مسیح به صلیب كشیده شده. برای چی از علاقه‌اش به مسیح گفته بود؟ باید می‌پرسیدم. بعداً می‌توانستم بپرسم. قضیه پررنگ و كم‌رنگ چی بود؟ یادم رفت.
پتو را برداشتم و رفتم جلوی شوفاژ خوابیدم.

دوشنبه 18/5/1389 - 19:57
دانستنی های علمی

«لبخند مسیح» مضمون محور و شخصیت محور است

 

جلسه نقد و بررسی رمان «لبخند مسیح » با حضور «ساراعرفانی» نویسنده کتاب و «آرزو خمسه کجوری» و «وجیهه علی اکبر سامانی» در سرای اهل قلم برگزارشد.
در این جلسه وجیهه علی اکبر سامانی در اولین بخش ازصحبت های خود درباره کتاب، اظهار داشت: نکته مثبت «لبخند مسیح » در این است که کتاب حادثه محور نیست بلکه مضمون محور و شخصیت محور است و دغدغه اصلی اندیشه دینی مذهبی است . اما در این دغدغه نویسنده پا را فراتر از کتاب های دیگر گذاشته و از ظاهر و پوسته دین فراتر رفته و این امر تبدیل به دغدغه اصلی شخصیت داستان شده است.
وی افزود: موضوع در حد ظاهری با قی نمانده است . مشکل ما این است که در همه امور دین را تنها به صورت ظاهری می شناسیم ونمی دانیم که مفاهیم عمیق تری در دین وجود دارد .
به گفته سامانی در این کتاب نویسنده دین را از زندگی تفکیک نکرده است بلکه نویسنده معتقد است ما زنده هستیم و باید پایبند به دین باشیم و دین تنها قسمتی از زندگی ما نیست . این نقاط قوت اثر بود.
وی تصریح کرد: هرچند که لبخند مسیح نقاط ضعفی دارد بلکه نویسنده از آنجا که زاویه دید متفاوتی داشته است در خور تشویق است.
وی درباره نقاط ضعف رمان «لبخند مسیح»، ‌تصریح كرد: مخاطبان كتاب، بیشترین ارتباط حسی را با "بحران" موجود در داستان برقرار می‌كنند. اما گره‌های این كتاب،‌ در سطح مقطعی باقی‌مانده و با وجود نثر روان در این رمان،‌ مخاطب از خواندن ادامه كتاب منصرف می‌شود.
همچنین آرزو خمسه کجوری ضمن تبریک به عرفانی که دغدغه ذهنی به عنوان نویسنده جوان فراتر از دغدغه های ذهنی همسن و سالانش است، افزود: عرفانی از روزمرگی ها فاصله گرفته است . اینکه او توانسته باشد از پس دغدغه های این رمان بر بیاید این مسئله دیگری است که تا یک درصدی موفق بوده اند.
خمسه كجوری،‌ عدم پردازش و همذات‌پنداری نویسنده با شخصیت‌های داستان، غیر قابل باور بودن تغییر و تحولات شخصیت‌ها، عدم انسجام طرح داستان، اطناب و درازگویی،‌استفاده از توصیف غیرداستانی و روابط علی و معلولی غیر منسجم را جزء نقاط ضعف این رمان برشمرد و افزود: پرداختن به سوژه‌های عرفانی و مذهبی، نیاز به تجربه و پختگی نویسنده دارد و اگر نقصی در این رمان دیده می‌شود، از كم تجربگی نویسنده نشأت می گیرد.
وجیهه سامانی با تایید صحبت‌های این منتقد ادبی خاطرنشان كرد: شخصیت پردازی در كتاب "لبخند مسیح" ضعیف است و گاهی آن‌قدر شخصیت‌های داستان به یك دیگر شبیه اند كه تفكیك آن‌ها از هم غیر ممكن است. در واقع، نویسنده تنها با هدف القای یك مفهوم و اندیشه به نگارش این كتاب پرداخته و از توصیف شخصیت‌‌های داستان غافل مانده و رمان «لبخند مسیح»، از همین جا آسیب‌پذیر شده است.
علی‌الله سلیمی در پایان این جلسه نقد و بررسی كتاب گفت: سارا عرفانی، این رمان را حدود 4 سال پیش نوشته و قطعا" در طول این مدت، به نواقص كتابش پی برده است. اما با توجه به این‌كه كتاب "لبخندمسیح"،نخستین كتاب سارا عرفانی است، جزء ‌آثار شایسته و قابل احترام قرار می‌گیرد

دوشنبه 18/5/1389 - 19:54
دانستنی های علمی
گفت‌وگو با سارا عرفانی، نویسنده داستان بلند «لبخند مسیح»

«وقتی می‌نویسی دلت می‌خواهد چیزی را كه نوشته‌ای با دیگری سهیم شوی. تلاش می‌كنی تا آن را به‌صورت كتاب در بیاوری. گاهی موفقی، گاهی هم نه. بعضی وقتها هم می‌خواهی چیزی بگویی و آن را با دیگران سهیم شوی، نمی‌دانی باید چه كنی. قلم را برمی‌داری و می‌نویسی.»
داستان بلندش در ذهنم می‌چرخید. خانه‌شان در جایی از قله‌های برفی شهادت بود. برف تند می‌بارید و همه جا را پوشانده بود. آپارتمان ساكت و خلوتی بود. شاید مثل خود عرفانی. ساكت اما پر رمز و راز. با محبت در را به رویم باز كرد و پذیرایم شد.
سارا عرفانی، لیسانس الهیات با گرایش فلسفه اولین رمانش را نوشته است. البته اولین رمانی كه در حوزه هنری مورد تأیید برای چاپ، قرار گرفته. از او می‌پرسم كدام دانشگاه درس خوانده.
ـ دانشگاه شاهد.
او نوشتن داستان را از اول دبیرستان آغاز كرده است:
اولین بار با داستانهای كوتاه شروع كردم. بعد در حوزه هنری یك دوره مكاتبه‌ای آموزش داستان‌نویسی گذراندم.

از او می‌پرسم در چه جلسه یا كلاس دیگری شركت كرده است. اما او می‌گوید تنها یك ترم داستان‌نویسی مكاتبه‌ای را گذرانده و دیگر به جلسه‌ای نرفته است. برایم جالب است كه كسی كه تنها یك ترم آموزش داستان‌نویسی دیده باشد به این خوبی بنویسد. در این‌باره صحبت می‌كنیم و می‌پرسم كه این یك ترم چه تأثیری در نوشتن او داشته است:
ـ تقریباً می‌شود گفت آن چیزی كه در ذهن من به صورت ناخودآگاه بود، این كلاس نظم داد. شاید من قبلش نمی‌دانستم یك داستان كجا باید اوج بگیرد، یا چطور تمام شود، اما اینها را به‌صورت كلاسیك آموختم.
او از طریق احمد دهقان و اولین رمانی كه برای ایشان برده‌اند با این كلاسها آشنا شده‌اند. عرفانی می‌گوید كه «استعداد نوشتن با اینكه بخواهی چیزی را یاد بگیری خیلی فرق می‌كند البته ما هنوز اول راهیم.»

سارا عرفانی زیاد داستان كوتاه كار نكرده است و «تأثیرگذاری داستان بلند را بیشتر می‌داند» و وقتی راجع‌به سبك كارش از او می‌پرسم نمی‌داند چه پاسخی بدهد و فقط می‌گوید «داستانهای من ... معمولاً در همین مضمونهاست ... یعنی عادی‌ست.»
به كمكش می‌آیم یعنی «رئال» و «واقع‌گرا» كار می‌كنید.
«بله .... چون نظر شخصی من این است كه این طور داستانها تأثیرگذاری بیشتری دارند.»

از سارا عرفانی كتاب دیگری چاپ نشده (جز «لبخند مسیح» كه در دست چاپ است) و داستان دیگری هم در دست چاپ ندارد. در مجلات هم كار چاپ‌شده‌ای ندارد، تنها در مجلات دانشگاهی‌شان چند داستان از او كار شده. او در مورد اینكه چرا زیاد از او كار چاپ نشده می‌گوید:
ـ من اینطوری نیستم كه زیاد بنویسم.
در مورد «ادبیات داستانی» از او می‌پرسم. آن را خوانده و زمانی كه مكاتبه‌ای آموزش داستان می‌دیده خیلی از آن استفاده كرده است. مشوقین اصلی سارا عرفانی همه خانواده‌اش بوده‌اند.
«همه بیشتر از اینكه كمكم كنند، هولم می‌دادند آن اوایل كه داستان نوشتم، به‌خاطر اصرار پدر و مادرم بود و پدرم داستانهای مرا پست می‌كردند، و حامی من بوده و هستند.»
داستانهای عرفانی راجع‌به جهان‌بینی انسان و علاقه او رفتن به عمق وجود انسانها و فلسفه آنها نسبت به خداست و دوست دارد نگاه آدمها را نسبت به خدا تغییر ‌دهد. او می‌گوید: «داستان برای من یك قالب است وسیله است. من اعتقاد ندارم كه یك داستان آن. قدر هنری باشد كه فقط از لحاظ تكنیك عالی باشد. من رشته فلسفه خوانده‌ام و الحمدا... به دیدگاهی رسیده‌ام و چون فكر می‌كنم در مسیر درستی هستم، دوست دارم آن آدمهایی كه خیلی فاصله دارند خواندن این داستانها برایشان یك تلنگر باشد. البته هدایت فقط به دست خداست ولی من هم خودم را وسیله‌ای برای این هدایت می‌دانم.»
چیزی كه باعث خوشحالیست این است كه كسی كه فلسفه خوانده به آنچه خوانده اهمیت می‌دهد و در فكر هدایت جوانهاست. سارا عرفانی در داستانش از تكنیك جالبی استفاده كرده است و آن هم اینكه شخصیت اول داستان را جوان غافل ولی با اعتمادبه‌نفس ـ شبیه جوانهای امروزی ـ قرار داده كه در زندگی نیازی به چیزی ندارد ولی یك جوان خارجی از طریق اینترنت از او برای رسیدن به مفهوم واقعی اسلام كمك می‌خواهد. ترفند داستان در این است كه خواننده جذب داستان می‌شود و پابه‌پای شخصیت سعی می‌كند خدا را بشناسد و نقش الوهیت را در زندگی پیدا كند. او این ترفند را تعمداً به كار برده است و اینكه چقدر در این كار موفق بوده است یا نه، بحث دیگریست.
«وقتی از آپارتمان خارج می‌شوم به این فكر می‌كنم كه چقدر یك دختر مذهبی می‌تواند روشنفكرانه عمل كند و با چنین حربه‌ای به جنگ با بی‌اعتقادی برود. برف روی شانه‌هایم آب می‌شود. حس می‌كنم بار سنگینی روی شانه‌های ـ من هم ـ هست. اما به طریقی دیگر...»
دوشنبه 18/5/1389 - 19:53
دانستنی های علمی
 رمان «لبخند مسیح»

 «لبخند مسیح» نوشته سارا عرفانی برای اولین بار در سال 1385 در مرکز آفرینش های ادبی حوزه هنری تولید و در انتشارات سوره مهر منتشر شد.


«لبخند مسیح» درباره دختری به نام « نگار» است که در جامعه امروزی ایران اسلامی زندگی می کند . او به کمک ابزاری به نام « ایمیل» به مرزهای نا آشنای جغرافیایی قدم می گذارد . در این سیر و سلوک که بیشتر جنبه های عرفانی و معنوی دارد ،نگار با شخصیتی دیگر به نام « نیکلاس» آشنا می شود که ساکن یکی از کشورهای غربی است. آنها بدون اینکه به طور مستقیم یکدیگر راببینند، از سریق ایمیل با هم ارتباط مداوم وتنگاتنگی دارند.

نیکلاس پیرو دین مسیحیت است و سارا فردی مسلمان. در اتباطات نوشتاری بین آن دو جاذبه های دین اسلام از طریق افکار و عقاید نگار به ذهن جستجوگر نیکلاس سرایت می کند. روز به روز شیفتگی نیکلاس برای آشنایی بیشتر با دستورات و ویژگی های دین اسلام افزوده می شود. سرانجام نیکلاس با استقبال از یک پیشنهاد کاری به ایران سفر می کند و از نزدیک با نگار ملاقات می کند و به او پیشنهاد ازدواج می دهد.

نگار ظاهرا با این پیشنهاد مخالفت می کند؛ چرا که احساس می کند این پیوند باعث از بین رفتن قداست آن رابطه عرفانی و معنوی می شود و خط داستانی در چنین وضعیتی به پایان می رسد.

این رمان اولین نوشته سارا عرفانی نویسنده جوان آن است.
دوشنبه 18/5/1389 - 19:50
خانواده

چند وقتیه حال و هوای عجیبی دارم!

 حالم خوب نیست..حالم خوب نیست..خسته ام خسته ..

ماه رمضون داره از راه می رسه..ماه مهمونی خدا و من اصلا آماده نیستم . و این خیلی بده ..امافقط  اینکه من می دونم بده کافی نیست ..خب آخه باید یه کار بکنم!

اینکه بشینم و زانوی غم بغل بگیرم و حسرت گذشته رو بخورم که فایده نداره..دلم برای دو،سه سال پیشم تنگ شده ..آخ یادش بخیر ..چه روزهای قشنگی.. روزهای سرشار از معنویت .. 

 واسه من تو زندگی معنویات خیلی مهمه .. و من الان ازش دور شدم ..از معنویات ،از خدا..خدایا کمکم کن ازت خواهش می کنم

منم همون  مزاحم همیشگی ..بنده شرمنده و پشیمونت که همیشه وقت مشکلات می آد سراغت ..خدایا شکرت خدایا شکرت که تو رو دارم .خداجونم کمکم کن، کمکم کن  که دوباره قدمام توی راه تو بمونه و استوار شه..هیچ کس آرومم نمی کنه غیر تو..آآآآآآآه

ازت می خوام بغض نشکستمو بشکونی..راه گلومو بسته !دیگه طاقتم تموم شده.یا غیاث المستغیثین..

یا علی

جمعه 15/5/1389 - 17:19
دانستنی های علمی

--

ای کاش عظمت در نگاهمان باشد

نه در چیزی که

 به آن می نگریم...!

--

سه شنبه 12/5/1389 - 19:49
دانستنی های علمی

--

سلام

سربازان

تولد فرمانده تون مبارک

--

یا علی

سه شنبه 5/5/1389 - 17:30
سينمای ایران و جهان

 

مدیری: ما عمدتا پولدار و مشهوریم اما خوشحال نیستیم
گزارش فارس از سالگرد درگذشت و رونمایی كتاب «خسرو شكیبایی»

خبرگزاری فارس: شامگاه یكشنبه 20 تیر ماه طی مراسمی از كتاب مرحوم «خسرو شكیبایی» در ایوان شمس رونمایی شد و هنرمندان یاد و خاطره‌اش را گرامی داشتند.



-------------------------------

به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، بنابر این گزارش، مراسم راس ساعت 18 با تلاوت آیاتی چند از كلام الله مجید و پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و در ادامه این برنامه، صدای زنده یاد «خسرو شكیبایی» برای حضار در سالن پخش شد.
به گزارش فارس، در ادامه «رضا رشیدپور» (مجری) این برنامه روی سن آمد، به حضار در سالن خیر مقدم عرض كرد و از «جمشید مشایخی» دعوت كرد تا روی سن بیاید و چند كلامی برای حضار در سالن قرائت كند.

* مشایخی: یك هنرمند حرفهایش را با آثاری كه خلق می‌كند، ارائه می‌دهد
به گزارش فارس، مشایخی روی سن آمد و سخنانش را چنین آغاز كرد: به نام خداوند جان خرد، كزین برتر اندیشه بر نگذرد. خوشحالم كه در جمع شما عزیزان هستم، اكثر شما عزیزان میهمان نیستید بلكه میزبانید.
در ادامه «جمشید مشایخی» یك بیت از حافظ را برای حضار در سالن قرائت كرد و گفت: گر در سرت هوای وصال است ، باید كه در گه اهل هنر شوی
این پیشكسوت عرصه بازیگری ادامه داد: با تشكر از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، به سهم خودم از آقای «هادی منبتی» كه طرفدار هنر ایران زمین است، تشكر می‌كنم و با افتخار به وجود نازنین معلم بزرگوارم «حمید سمندریان». به او نمی‌گویم استاد چرا كه ایشان من را به حقیقت رساند و او سمتی بالاتر استادی دارد. با تشكر ویژه از دلسوزانی كه زحمت كشیدند و این كتاب را تهیه كردند و به هیچ وجه، قصد، نیت و چشمداشت مالی نداشتند بلكه اینها عاشق هنرمندان هستند.
مشایخی در پایان كلامش نیز افزود: می‌دانم شما اهل شنیدن نیستید بلكه یك هنرمند حرف‌هایش را با آثاری كه خلق می‌كند، ارائه می‌دهد. به گزارش فارس، در ادامه این مراسم تصاویری از درگذشتگان سال 1389 با عنوان كلیپ «یاد یاران» ساخته «فرامرز امینی» برای حضار در سالن به نمایش درآمد.

* شهاب حسینی: شادروان «خسرو شكیبایی» تجسم عینیت یافته خلوص بازیگری بود
در ادامه این برنامه «شهاب حسینی» به روی سن آمد و در وصف شادروان «خسرو شكیبایی» سخن گفت. او سخنانش را چنین آغاز كرد: با عرض سلام و ادب و احترام به محضر استادان در سالن به خصوص استاد «حمید سمندریان» كه مفتخرم زیر سایه حمایت ایشان وارد دنیای بازیگری شده‌ام و استاد «جمشید مشایخی» هم نسبت به این بنده حقیر لطف دارند.
حسینی در ادامه افزود: در محضر شما سخن گفتن كمی دشوار است اما از روح بلند زنده‌یاد «خسرو شكیبایی» مدد می‌گیرم تا چند كلامی را بگوییم. در یك كلام می‌توان در مورد این عزیز سفر كرده بگوییم كه زنده‌یاد «خسرو شكیبایی» تجسم عینیت یافته خلوص بازیگری بود.

* كرامتی: یادم هست روزی، روزگاری...
به گزارش فارس در ادامه این برنامه كلیپ «پرتره صورت بی‌نقاب» از آثار شادروان «خسرو شكیبایی» برای حضار در سالن به نمایش درآمد و «مهتاب كرامتی» روی سن آمد و در وصف مرحوم «خسرو شكیبایی» سخن گفت.
وی اظهار داشت: یادم هست روزی، روزگاری زندگی آكنده بود از عشق و عشق توانایی به امید رسیدن، یافتن، لحظه‌ها را ساختن، دشمنی‌ها را بدور انداختن. دلم می‌خواست درد سینه را مرهمی باشم برای سینه چاكان، من عاشق شدم به خانه پروین، ولی بی‌پروا بگوییم، عاشقانه نمی‌گویم، باورها را بشكن، آری عاشق مرده، اما من هنوز عاشقم، عاشق یك خوشه پروین.

* نجفیان: مرحوم «خسرو شكیبایی» با مردم خالص و فروتنانه رفتار كرد
به گزارش فارس، در ادامه این برنامه «رسول نجفیان» روی سن آمد و برای حضار در سالن به اجرا برنامه پرداخت و گفت:
خیز و در كاسه زر آب طربناك انداز
پیشتر زان كه شود كاسه سر خاك انداز
ملك این مزرعه دانی كه ثباتی ندهد
آتشی از جگر جام در املاك انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیا غلغله در گنبد افلاك انداز
چشم آلوده‌نظر از رخ جانان دور است
بر رخ او نظر از آینه پاك انداز
غسل در اشك زدم كاهل طریقت گویند
پاك شو اول و پس دیده بر آن پاك انداز
نجفیان در ادامه افزود: درود می‌فرستم برخانواده و مردم هنر دوست و یاد مرحوم «خسرو شكیبایی» را به سهم خود گرامی می‌دارم.
در ادامه «رسول نجفیان»، دو اثر خود «رسم زمونه» و «چوپان خراسانی» را برای حضار در سالن اجرا كرد.
وی در ادامه طی سخنانی گفت: زنده‌یاد «خسرو شكیبایی» با مردم خالصانه زندگی كرد و وقتی جوانی از او تقاضای عكس و امضا می‌كرد، او با فروتنی هر چه تمام با این جوانان برخورد مهربانانه داشت.
هنگامی كه رسول نجفیان «رسم زمونه» را می‌خواند، همسر زنده‌یاد «خسرو شكیایی» به یاد او اشك می‌ریخت.

* مجید جعفری: بخش عمده كار زنده‌یاد «خسرو شكیبایی» با خانواده‌اش بود
به گزارش فارس، در ادامه این برنامه «مجید جعفری» روی سن آمد و در وصف مرحوم «خسرو شكیبایی»، خاطرنشان كرد: صحبت كردن در مورد این مرد بزرگ كمی دشوار است اما من به‌دور از احساسات می‌خواهم در وصف او سخن بگوییم كه فكر می‌كنم بخش‌هایی از این كلام شنیدنی باشد. بخش مهم زندگی «خسرو شكیبایی» با خانواده‌اش بود، او زندگی جداگانه از كارش نداشت، همسرش هم از قدیم یكی از دوستانش بود و نتیجه اولین ازدواج او فرزندی بود به نام «پوپك» اما رسم زمانه در سزرمین ما این طور رقم می‌خورد كه بزرگان هرگز آسودگی نمی‌بینند و نخبه‌كشی از رسوم دیرینه ما است كه از نمونه آن می‌توان به ذكریای رازی، فردوسی و .. اشاره كرد كه آن بزرگواران هم در روزگار سختی زندگی كردند. به هر حال زندگی اول مرحوم «خسرو شكیبایی» به جدایی افتاد و زندگی دومی آغاز شد و حاصل زندگی دوم فرزند ارزشمندی بود به نام «پوریا»، همچنین همسرش «پروین كوشیار» هم تا آخر عمر این مرحوم همراه و همدل او بود.
وی اظهار داشت: زنده‌یاد «خسرو شكیبایی» هرگز زندگی را جدا از كارش نمی‌دید و این كار را سخت می‌كرد اما همسرش با تمام استقامت و عشق او را حمایت كرد تا او به موفقیت‌های پیاپی دست پیدا كند.
وی در ادامه افزود: همگان می‌دانند كه زندگی اول مرحوم «خسرو شكیبایی» هم با عشق و محبت به وجود آمد و روزی كه به اتمام رسید، همه ما حسرت خوردیم اما شرایط، سختی‌ها و دشواری‌ها باعث این جدایی شد.
او گفت: به نظر من مرحوم «خسرو شكیبایی» خوب معرفی نشد و من از این كار همواره ناراحت بودم اما شادروان «خسرو شكیبایی» تمام زندگی‌اش را به پای هنر ریخت و عمق نگاه بسیار وسیعی داشت. در بازیگری از تئاتر آغاز كرد و برای خود تعریف مشخصی از بازیگری داشت. او می‌گفت: بازیگری فعلی است مركب از سه تركیب حس، صدا و حركت و هر سه این آیتم‌ها را معنی می‌كرد. او عنصر خلاقیت، نویسندگی، كارگردانی و بازیگری را با هم داشت و من افتخار این را داشتم كه در 9 اثر تئاتر كنار این عزیز از دست رفته باشم.

* صادقی: حضور زنده‌یاد «خسرو شكیبایی» را در این مراسم احساس می‌كنم
به گزارش فارس در ادامه این برنامه «ژیلا صادقی» مجری هم در وصف مرحوم «خسرو شكیبایی»، گفت: ماه مبارك رمضان سال 1385 افتخار همكاری با این عزیز را داشتم و در آن مقطع خیلی نتواستم با او صحبت كنم، اما امروز او را در این جمع حس می‌كنم و دوست دارم به او بگویم كه چه آرام خفته‌ای و دوست دارم بار دیگر تو را بیینم.
بنابراین گزارش، در ادامه «فاضل جمشیدی» به همراه نوازندگی «پریچهر خواجه» به مدت 15 دقیقه ترانه‌ای برای حضار در سالن قرائت كرد.

*مدیری: از دست‌نوشته‌های مرحوم «خسرو شكیبایی» چیزی نماند جزء غم و اندوه
به گزارش فارس، در ادامه این برنامه «مهران مدیری» به روی سن آمد و در وصف مرحوم «خسرو شكیبایی»، خاطرنشان كرد: با عرض سلام خدمت حضار در سالن، روح مرحوم «خسرو شكیبایی» شاد و خداوند استاد «جمشید مشایخی» را برای ما حفظ كند چرا كه او معرفت آن نسل را به ما آموخت.
مدیری ادامه داد: هنگامی كه وارد سالن شدم دست‌نوشته‌ای از مرحوم «خسرو شكیبایی» به من دادند تا یكی از آنها را برای شما قرائت كنم اما وقتی آنها را می‌خواندم، یك چیز مشترك میان آنها وجود داشت و آن هم غم و اندوه بود و این سوال به ذهنم آمد كه چرا ما خوشحال نیستیم.
كارگردان «شب‌های بربره» تصریح كرد: ما عمدتا مشهوریم، پولداریم و ...اما خوشحال نیستیم، جمله‌ای به ذهنم آمد كه یكی از زیباترین كلام‌های تاریخ ایران است كه در فیلم «كمال الملك» ساخته شادروان «علی حاتمی» عنوان شد و در آن كلام استاد «جمشید مشایخی» درخشان ظاهر شده‌اند. جایی كه «كمال الملك» به «مظفرالدین شاه»، گفت: در ممالك دیگر فراوان هنرمند مثل من وجود دارد و یكی را بیش از دیگری ارج می‌نهند اما من در اینجا یك تنم و شما با این یك تن چه كردید.

* آغداشلو: مرحوم «خسرو شكیبایی» نازنین، با محبت و بی‌آزار بود
به گزارش فارس، در ادامه این جلسه «آیدین آغداشلو» روی سن آمد و در مورد زنده‌یاد «خسرو شكیبایی»، گفت: با سلام، من اینجا هستم به خاطر این كه وقتی بزرگی از میانه می‌رود، از هر جمعی و جماعتی فرقه‌ای به یاد او جمع می‌شوند و هر كس به فراخور حال خود هدیه‌ای را به میان می‌آورد.
آغداشلو ادامه داد: زیاد حرفی نیست كه پیش‌تر ناگفته باشد. آخرین دیدار من و مرحوم «خسرو شكیبایی» بر می‌گردد به زمانی كه برای استاد «جمشید مشایخی» گرامیداشتی برگزار شد و قرار نبود او سخن بگوید اما درخواست كردند و او آمد روی سن و زود هم رفت و من فكر نمی‌كردم كه دیگر او را نخواهم دید.
او ادامه داد: او را از قدیم می‌‌شناختم و همیشه او را دوست داشتم. او نازنینی بود به تمام معنا و هر چه اساتید از او بگویند درست است، چرا او سراسر مهر بود و از همه مهم‌تر این كه او آزاری نداشت و از این امر ثمره‌های فراوانی برد. در فیلم‌هایی از او كه پخش شد، دیدم كه چقدر جوان، رشید و قد بلند بود.
وی در پایان خاطرنشان كرد: یكبار با دخترم «تارا» در رستورانی مشغول صرف غذا بودیم كه شادروان «خسرو شكیبایی» با جمعی از دوستانش وارد آن رستوران شد و در میز دیگری نشست و بعد از لحظه‌ای من را دید، ایستاد و به من سلام كرد. از آن لحظه بود كه احترام دختر من به من صد چندان شد. او چه زود رفت و رفتنش ساده نبود.

* سمندریان: خاطرات، هنر را زنده نگه می‌دارد
به گزارش فارس، در ادامه «حمید سمندریان» به روی سن آمد و گفت: خاطره‌ای ندارم و اما در طول سال اتفاق‌هایی است كه ذهن انسان را پر می‌كند و این ایام سپری می‌شود و به فراخور زمان خاطره‌ها از میان می‌روند و چیزی دیگری وارد ذهن می‌شود و این كار خوشایند است.
او گفت: خاطره‌ها می‌توانند یك قاب عكس باشند و یا یك فیلم كه اذهان را پر كند اما این شاخصه هنر است كه زندگی را ادامه می‌دهد. امروزه «جمشید مشایخی» را دیدم كه صدایش می‌لزرد اما این صدا، خاطره محبت‌های گذشته او است و این دیدارها است كه خاطرات را زنده نگه می‌دارد.

*خمسه: با شادوران «خسرو شكیبایی» فضای شادی داشتم
به گزارش فارس، در ادامه «علیرضا خمسه» به روی سن آمد و گفت: امشب شب شادی است اما هر كس كه می‌آید، غمگین می‌شود.
وی در ادامه افزود: از «خسرو شكیبایی» گفتن همین قدر كه وقتی با او بودم، فضای شادی داشتم و همیشه صدای خنده‌اش در گوشم وجود دارد، حال سئوال این جا است كه چرا ما این قدر مرحوم «خسرو شكیبایی» را دوست داریم.
خمسه با اشاره به این كه من همیشه شكیبایی را دوست دارم، ادامه داد: او برای من حكم یك جویبار را دارد و این یك واقعیت است. یادم می‌آید او روزی به من گفت: چه دندان‌های زیبایی داری...

* رونمایی از كتاب شادروان «خسرو شكیبایی»
به گزارش فارس، درادامه این مراسم از كتاب شادروان «خسرو شكیبایی» رونمایی شد و به صورت تصویری از عواملی كه در تهیه این كتاب نقش داستند، مصاحبه‌ای تنظیم شد كه برای حضار در سالن به نمایش درآمد و در ادامه مجری از آقایان «جمشید مشایخی»، «حمید سمندریان» و «پروین كوشیار» درخواست كرد تا روی سن بیایند و جوایز كسانی كه در تهیه این كتاب نقش داشتند، اهدا كنند كه اسامی این عزیزان به شرح زیر است:
اكبر عالمی، جلال‌الدین معیریان، هادی منبتی، الهام قره‌خانی،ناصر میرباقری، امیر مهرتاش مهدوی، محمد زمانیان، علیرضا داد، احسان میرباقری، رضا رشیدپور،اسرافیل شیرچی، سام مشایخی، فاضل جمشیدی، بابك مانی، محمد رضا قوام‌پور، جواد میر هاشمی، مونا میرباقری، فخرالدین میرباقری، فریدون خسرویان، بهرام گوهری، علی ظهوری‌راد، شراره ایرانی، جمید پوركرباسی، محمد حسین فردوسی، حمید جواهری، حسام حاجی‌عباسی، امید مردان بیگی، جواد میرهاشمی.
در ادامه لوج تقدیری توسط «حمید سمندریان» به استاد «جمشید مشایخی» اهدا شد.

*طهمورث: مرحوم «خسرو شكیبایی» همیشه اسطوره بود و هست
به گزارش فارس، در ادامه «سیاوش طهمورث» روی سن آمد و گفت: در این مراسم همه در وصف مرحوم «خسرو شكیبایی» گفتند تا او را اسطوره كنند اما من می‌گویم كه او اسطوره بود. با او ایام خوبی داشتم اما متأسفانه نتوانستم با او هم‌بازی شوم و از این بابت خیلی حسرت می‌خورم.

*توكلی: مرحوم «خسرو شكیبایی» مسئول مشغول بود
به گزارش فارس، در بخش پایانی این مراسم «هوشنگ توكلی» روی سن آمد و گفت: در حوزه روانشناختی یك مطلبی خواندم كه به دلم نشست. در این مطلب یك تقسیم‌بندی صورت گرفته بود و انسان را به دو دسته مشغول و مسئول تقسیم بندی كرد. اما مرحوم «خسرو شكیبایی» مسئول مشغول بود. او سیاست را خوب می‌شناخت اما جزو هیچ فرقه‌ای نبود. او سالم و سلامت زندگی كرد.

به گزارش فارس، به جز سخنرانان و تقدیرشدگان، از دیگر حضار در این نشست می‌توان به: محمدرضا جعفری‌جلوه، هوشنگ گلمكانی، اكرم محمدی، هارون یشایایی، داریوش اسدزاده، امیر سیدزاده، میكائیل شهرستانی، رضا بنفشه‌خواه، فرزین محدث، رضا فیاضی، آناهیتا همتی، صدرالدین حجازی، محمد متوسلانی، جعفر پناهی، مسعود رایگان، نظام‌الدین كیایی، حبیب رضایی، امیر زند، حسین خانی‌بیگ، حبیب ایل‌بیگی، احمدرضا اسعدی، رحمان مقدم، محمد زرین‌دست، بهاره رهنما، فرهاد بشارتی، هائده حائری، حمیدرضا افشار، اصغر بیچاره، رضا استادی، امیرمحمد زند، جلیل فرجاد، مازیار رضاخانی، مهرداد صدیقیان، مهرداد فلاحتگر و ... اشاره كرد.
مصطفی كرمی تصویردار مصدوم سینما هم مهمان ویژه این جشن بود.
«علیرضا عصار» نیز در پایان این مراسم قطعاتی را اجرا كرد.
به گزارش فارس، این مراسم راس ساعت 22 به اتمام رسید.

سه شنبه 5/5/1389 - 17:24
سينمای ایران و جهان
گزارش فارس از نشست «چهل سالگی» در ارسباران؛
رئیسیان: «چهل سالگی» جوابش را از مردم گرفت

خبرگزاری فارس: كارگردان «چهل سالگی»گفت: با توجه به محدودیت تبلیغات و عدم حمایت دولت و شهرداری در تبلیغ، فیلم جوابش را از مردم گرفت.


به گزارش خبرنگار سینمایی باشگاه خبری فارس«توانا»، نشست نقد و بررسی فیلم «چهل سالگی» یكشنبه شب با حضور «علیرضا رئیسیان»‌‌ (كارگردان و تهیه‌كننده)، «ناهید طباطبایی» (نویسنده رمان)،‌ «مصطفی رستگاری» (فیلمنامه‌نویس)‌، «محمدرضا دلپاك» (صدابردار)‌،‌‌ «ترانه اطهری»‌‌ (بازیگر) و «اصغر هاشمی» مجری برنامه در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
همچنین قرار بود امید روحانی در این جلسه نقد حضور داشته باشد كه این امر صورت نگرفت و جلسه نقد با حضور مجری به صورت پرسش و پاسخ برگزار شد.

**سینمای ایران از اقتباس فاصله زیادی دارد

در ابتدای این نشست «اصغر هاشمی» مجری برنامه با مقدم خواندن رمان و فیلمنامه بر سایر عوامل ساخت فیلم، ناهید طباطبایی را در مورد منشع اعتماد مبنی بر در اختیار قرار دادن رمان «چهل سالگی» برای تبدیل به فیلمنامه مورد سوال قرار داد. طباطبایی در پاسخ اظهار داشت: در گذشته تجربه خوبی در مورد تبدیل رمان‌هایم به فیلمنامه نداشتم، ولی درباره «چهل سالگی» خیلی سریع با علیرضا رئیسیان به تفاهم رسیدیم چرا كه روح اثر دغدغه خاطر وی بود و من از ثمره كار راضی هستم.
وی در ادامه با اشاره به سرنوشت آثار اقتباسی در ایران بیان داشت: زمانی كه فیلمنامه با ادبیات همراه شود نتیجه مطلوب خواهد بود. اگر چه سینمای ما مدت‌ها از اقتباس خالی است.

**در «چهل سالگی» انسان و بحران‌های انسانی پررنگ است

به گزارش فارس، در ادامه نشست مصطفی رستگاری در پاسخ به چگونگی همراهی و تائید شایستگی داستان (توسط فیلمنامه‌نویس) بیان داشت: در نگاه اول «چهل سالگی» را داستانی جذاب، روان و تاثیرگذار دیدم و نقاط دراماتیك آن را یادداشت كردم ،این قصه بحران زنی در آستانه چهل سالگی را به خوبی به تصویر كشیده و محور بودن انسان و بحران‌های وی در آن پر‌رنگ است.
این فیلمنامه‌نویس در ادامه گفت: اقتباس از چنین داستان خاصی و با توجه به تعلق خاطر علیرضا رئیسیان به داستان‌های اصیل ایرانی، باعث حفظ ساختار دراماتیك و بازسازی خطی داستان مثنوی مولانا بدون تغییر در كلیت داستان و شخصیت‌ها شد، اگر چه برای ترجمه كلمه به تصویر مجبور شدیم شخصیت فرهاد(محمدرضا فروتن) را پر‌رنگ‌تر نشان دهیم و شخصیت نگار (لیلا حاتمی) محور خاموش فیلمنامه شود.

**«چهل سالگی» جوابش را از مردم گرفت

به گزارش فارس، «علیرضا رئیسیان» درباره دلیل انتخاب یك كار اقتباسی برای ساخت فیلم و بر عهده گرفتن كارگردانی و تهیه‌كنندگی این اثر خاطر نشان كرد: رمان «چهل سالگی» داستانی گیرا با شخصیت‌های متفاوت دیدم كه برای ساخت فیلم مناسب است،‌ بنابراین در فضای دو قطبی سوپر دولتی و سوپر تجاری كار را كلید زدم.
وی در ادامه افزود: با توجه به محدودیت تبلیغات و عدم حمایت دولت و شهرداری در امر تبلیغ این فیلم‌،حضور مردم سینمای مستقل را پابرجا نگه داشته است، در حقیقت «چهل سالگی» جوابش را از مردم گرفت.

**شخصیت پنهان فیلم، موسیقی است

در ادامه «محمدرضا دلپاك» در خصوص چگونگی به كارگیری صدا در این اثر بیان داشت: در این جا صدا به نوعی تولید تصویر می‌كند و سعی بر این بود كه از قابلیت 360 درجه‌ای صدا خارج از قاب برای مفهوم سازی شود، در این فیلم صدا فقط دیالوگ نیست بلكه موسیقی صرف‌نظر از تداعی‌كننده یك مكان جغرافیایی خاص، خلق مفاهیم را نیز بر عهده دارد.
كارگردان «چهل سالگی» با تاكید بر سخنان محمدرضا دلپاك گفت: شخصیت پنهان فیلم، موسیقی است كه در همه صداگذاری‌ها و تمام اجزای صدا همراه است و سیال بودن را به خوبی در مجموعه نشان می‌دهد.
وی ادامه داد: این موسیقی در سراسر اثر، به صورت غیرمحسوس در انتقال مفاهیم، فضاسازی و همذات‌پنداری مخاطب با نقش‌ها موثر است.
رئیسیان در پاسخ به برخی از تناقضات فیلم از جمله 35 ساله بودن نگار (لیلا حاتمی)، استفاده از دستگاه شنود و همین طور تغییر شغل فرهاد (محمدرضا فروتن) از قضاوت به كارگذار بورس و شخصیت خاص بهار (ترانه اطهری) و مابه ازای بیرونی نداشن او در واقعیت اذعان داشت: شخصیت نگار قرار است در آستانه چهل سالگی باشد و همین طور استفاده از دستگاه شنود هم برای رسیدن از قضاوت انسانی و دنیایی به قضاوت الهی است به نوعی راهی برای تبدیل شدن فرهاد به دانای كل است.
وی در ادامه افزود: استفاده تكنیكی ما از دستگاه شنود آن قدر‌ها هم آزار دهنده نیست، در ضمن تغییر شغل فرهاد برای فرار از قضاوت در هر زمینه‌ای است و درباره بهار هم اگر دقت كنید شاید اندك ولی ما به ازای بیرونی دارد.
وی گفت: فارغ از همه این توضیحات، وقتی مخاطب به منطق روایی داستان ایمان داشته باشد دیگر مسائل جزیی وی را از كلیت اثر دور نمی‌كند.
گفتنی است در این نشست ترانه اطهری (ایفاگر نقش بهار در فیلم )از علیرضا رئیسیان به خاطر اعتمادی كه به وی داشته، تشكر كرد.
به گزارش خبرنگار فارس، این مراسم با اهدای لوح تقدیر به عوامل فیلم به پایان رسید.

سه شنبه 5/5/1389 - 17:2
شعر و قطعات ادبی

قلب ها دریچه نفوذند

و صادقانه نفوذ کردن پایدار ترین مهمانی است!

..

 

.



پنج شنبه 31/4/1389 - 0:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته