• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 307
تعداد نظرات : 25
زمان آخرین مطلب : 5209روز قبل
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

از آنجا كه قرآن هدایتى براى مردم و تذكرى براى بشر و ترساننده اى براى همگان است ، گفتار هر صنف از مردم را طرح مى كند. سپس اگر سخن آنان حق باشد، آن را گواهى مى كند و اگر باطل باشد، آن را به دو گروه برانگیخته از شهوت عملى و شبهه ى علمى قسمت مى كند. آنگاه شبهه ى علمى را به خوبى تحلیل و آن را رد مى كند؛ به گونه اى كه مجالى براى تردید نماند.
به همین نحو شبهه ى عملى را به زیباترین نحو تجزیه و تحلیل ، به بهترین شكل درمان مى كند، به گونه اى كه جایى براى ابتلا به آن نماند؛ براى كسى كه داراى قلب یا گوش شنوا یا اهل شهود باشد، در غیر این صورت شبهه اى به شبهه ى او افزوده مى شود؛ فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا. (333)
منظور آن است كه قرآن با ذكر قیاس مغالطه آمیزى كه متفكران بت پرستان به آن گرفتار هستند، اشتباه آن را بیان ، به بهترین نحو آن را درمان كرده است . قیاس استثنایى دیگرى است براى كسانى كه شهوت عملى دارند؛ آنان كه در سخن گویى بى بند و بارند و هر چه به زبانشان آید، آن را مى گویند. قرآن نیز سخن آنان را نقل و تحلیل و منشاء جاهلى آن را بیان مى كند؛ و قال الذین كفروا للذین امنوالو كان خیرا ما سبقونا الیه و اذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا افك قدیم . (334)
خلاصه ى كلامشان این است : كافران گمان مى كنند كه در امور خیر پیشى گرفته ، چیزى از خیر را از دست نداده اند و اگر خیرى هست ، به آن دست یافته اند، بدون آن كه كسى بر آنان پیشى گیرد. پس اگر آنان چیزى را نپذیرفتند و به دنبال آن نرفتند، به جهت نقص آن است و خیرى در آن نیست ؛ مانند ایمان به خداى یگانه و ره آوردهاى پیامبران .
آنان بر این گمان باطل خود قیاسى استثنایى ساخته اند كه هیچ دلیلى براى تلازم میان تقدم و تالى آن نیست ، مگر گمان باطل به آن كه درست مى گویند. صورت قیاس آنان چنین است : اگر در شرك نورزیدن خیرى باشد، كسى در وصول به آن خیر توان پیشى گرفتن به ما را ندارد، در حالى كه ما پیشى گیرندگان در دریافت خیرات هستیم . پس خیرى در شرك نورزیدن نیست .
قرآن عدم تلازم مقدم و تالى را این گونه بیان مى كند: منشاء این گمان جاهلى هدایت نیافتن به راه مستقیمى است كه خداوند به آن هدایت كرده ، نیز راه یافتن به خیرى است كه به آن فرا خوانده است ؛ اءفمن اءسس بنیانه على تقوى من الله و رضوان خیر اءم من اءسس بنیانه على شفا جرف فانهار به فى نار جهنم و الله لا یهدى القوم الظالمین . (335)
از این جهت خداوند سبحان مى فرماید: این سخنشان كه ایمان خیر نیست ، بلكه دسیسه و باطل و افترایى است كهن كه تاریخ آن را ضبط كرده ، دروغى قدیمى و بر آمده از آن است كه خیر و دروغ ، خیر و شر و امثال این امور را تشخیص نمى دهند

333-سوره ى بقره ، آیه ى 10.
334-سوره ى احقاف ، آیه ى 11.
335-سوره ى توبه ، آیه ى 109.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:27
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن كریم به صورت كامل به تحلیل قیاس باطل بت پرستان پرداخته است ؛ اراده ى تكوینى خداوند به ایمان و نفى شرك تعلق گرفته ، بلكه اراده ى تشریعى خداوند كه همراه با آن ، اختیار انسان محفوظ مى ماند، به ایمان و نفى شرك تعلق دارد؛ و لو شاء ربك لامن من فى الاءرض كلهم جمیعا (324) با آن كه خدا اراده كرده كه همه ى انسان ها ایمان بیاورند و از همین روى پیامبران را براى آن ها فرستاد؛ و اءرسلناك للناس رسولا. (325) و تبارك الذى نزل الفرقان على عبده لیكون للعالمین نذیرا . (326)
بنابراین ، خداوند با اراده ى تشریعى خود، خواسته است كه همه ى انسان هاى روى زمین ایمان بیاورند، ولى اراده ى تكوینى او به این امر تعلق ندارد. زیرا باید اختیار انسان كه مایه ى تكامل اوست ، باقى بماند. پس تلازم مقدم و تالى در قیاس استثنایى محقق است ؛ یعنى اگر اراده ى تكوینى خداوند به ایمان انسان ها تعلق گرفته بود، همه ى انسان ها ایمان مى آوردند. زیرا در این قسم از اراده ، تخلف مراد از اراده محال است ؛ اما از آنجا كه همه ى انسان ها ایمان نیاورده اند، روشن مى شود كه اراده ى تكوینى خداوند سبحان به ایمان آنان تعلق نگرفته است ؛ و لو شاء الله لجمعهم على الهدى (327) یعنى اگر خدا تكوینا اراده كرده بود، انسان را بر هدایت وادار مى ساخت و ضرورتا همه ى انسان ها ایمان مى آوردند، اما خداوند چنین نخواسته است تا اختیار آدمیان كه چیزى است میان جبر و تفویض سالم بماند.
از این رو خداوند مى فرماید: و على الله قصد السبیل و منها جائر و لو شاء لهدیكم اءجمعین . (328) آنچه بر خداوند لازم است ، بیان مسیر درست و صراط مستقیم و راه میانه و دور از افراط و تفریط است ، و چیزى بیش از این بر خداوندى كه رحمت را بر خود فرض كرده است ، لازم نیست ؛ اما بعضى از این راه جدا گشته ، از فرمان خداوند سبحان سرپیچى مى كنند، ولى اگر خداوند مى خواست ، با اراده ى تكوینى تخلف ناپذیرش ، همه ى آن ها را بدون هیچ گونه كجروى هدایت مى كرد، اما خداى متعالى هدایت تشریعى آنان را اراده كرده است ، نه هدایت تكوینى آن ها را. از این رو خداوند سبحان مى فرماید: و قل الحق من ربكم فمن شاء فلیؤ من و من شاء فلیكفر . (329)
با روشن شدن كامل تفاوت دو اراده و آشكار شدن اصول عامه در هر دو نوع از هدایت و اراده ، اكنون نوبت بیان مغالطه ى بت پرستان در نحوه ى تفكر الحادى آن هاست . خداوند سبحان در این زمینه مى فرماید: و لو شاء الله ما اءشركوا و ما جعلناك علیهم حفیظا و ما اءنت علیهم بوكیل (330)؛ اگر اراده ى تكوینى خداوند به ایمان آوردن و شرك نورزیدن آنان تعلق مى گرفت ، ضرورتا مشرك نمى شدند و نیز مى فرماید: و لو شاء الله ما فعلوه فذرهم و ما یفترون (331)؛ اگر خداوند تكوینا اراده كند كه فرزندانشان را به قصد تقرب به بت ها نكشند و در پیشگاه آن ها قربانى نكنند، چنین عملى را انجام نمى دادند، ولى اكنون كه آنان شرك ورزیده ، فرزندان خود را قربانى بتها مى كنند، روشن مى شود كه خداوند سبحان این اراده ى تكوینى را نداشته است .
پس ، اراده ى تخلف ناپذیر همان اراده ى تكوینى است ، نه تشریعى ، و اراده ى تكوینى خدا به ایمان و طاعت تعلق ندارد تا ایمان آوردن تخلف ناپذیر باشد، بلكه تنها اراده ى تشریعى به آن دو تعلق گرفته است ؛ به گونه اى كه انسان مكلف ، در فرمانبردارى یا سرپیچى از آن ، مختار است .
پس این تفكر صحیح همان برهان عقلى خالى از شائبه ى هر مغالطه ى فكرى است ، در حالى كه متفكر بت پرست به قیاس مغالطه آمیزى گرفتار است ؛ مغالطه اى كه از اشتراك لفظ اراده و اشتباه كردن دو نوع اراده با یكدیگر ناشى مى شود. از این جهت خداوند سبحان مى فرماید: قل فلله الحجة البالغة فلو شاء لهدیكم اءجمعین . (332) زیرا استدلالى كه به نتیجه رسیده ، عقیم نمى ماند، همان دلیلى است كه خداى متعالى بیان كرده است ، نه استدلال بت پرستان كه به علت ابتلا به مغالطه عقیم بوده ، نتیجه نمى دهد جاى دقت بیش تر است .

324-سوره ى یونس ، آیه ى 99.
325-سوره ى نساء، آیه ى 79.
326-سوره ى فرقان ، آیه ى 1.
327-سوره ى انعام ، آیه ى 35.
328-سوره ى نحل ، آیه ى 9.
329-سوره ى كهف ، آیه ى 29.
330-سوره ى انعام ، آیه ى 107.
331-سوره ى انعام ، آیه ى 137.
332-سوره ى انعام ، آیه ى 149.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:23
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

اكنون درباره فساد شرك و بطلان آن سخن مى گوییم . قرآن به صورت مشروح در لابه لاى امور زیر از شرك بحث مى كند:
یكم . استدلال عقلى بر بطلان شرك . دوم . نفى دلیل نقلى بر صحبت شرك . سوم . تحلیل استدلال مشركان و تبیین مغالطه ى ایشان در قیاس .
استدلال عقلى بر بطلان شرك آن است كه معبود باید در زنده كردن و میراندن ، ضرر و نفع و امثال آن مؤ ثر باشد و نیز این معبود باید رب باشد. زیرا كسى كه در برآوردن حوائج بندگان تاءثیرى ندارد، شایسته ى پرستش ‍ نیست و رب باید خالق باشد. چون تدبیر و ربوبیت همان ایجاد روابط میان اشیا و هدایت تكوینى آن ها به سوى كمالات وجودشان است و خلقت نیز چیزى جز این نیست یا دست كم این امور با خلقت ملازم هستند. چون رب باید به شى ء و علت هاى وجودى و اوصاف كمالى آن آگاه باشد و هیچ جز خالق به ان امور آشنا نیست .
در هر صورت ربوبیت فقط از شئون خالق است . پس واجب است كه خالق همان رب باشد و شدنى نیست كه رب ، غیر از خالق باشد؛ چنان كه واجب است خالق همان معبود باشد و محال است كه معبود، غیر از خالق باشد. براى اثبات این اصول ، قرآن چنین ندا مى دهد: اءیشركون ما لایخلق شیئا و هم یخلقون * و لایستطیعون لهم نصرا و لا اءنفسهم ینصرون (305) یعنى محال است غیر خالق شریك خالق و در ربوبیت شبیه او باشد، بلكه او مخلوق است ، چون سایر آفریده ها و نمى شود كه همتاى خالق خود باشد.
این گفتار همان برهان عقلى بر محال بودن تحقق شرك در عالم است . شاید این قیاس جدل نامیده شود. چون بعضى از مقدماتش از آن جهت به كار گرفته شده است كه براى طرف مقابل مسلم است . جدل عبارت است از قیاسى كه بعضى از مقدماتش از مسلمات باشد زیرا خداى متعالى مى فرماید: و لئن ساءلتهم من خلق السموات و الاءرض لیقولن الله (306) یعنى مشركان پذیرفته اند كه تنها خالق ، خداست و بت یا صنم به هیچ وجه خالق نیست .
به طور كلى حكم كردن به شرك باید به دلیلى عقلى یا نقلى تكیه كند، در حالى كه عقل بر محال بودن شرك حكم كرده ، به سمت آن هدایت نمى كند، بلكه انسان را از شرك باز مى دارد و به توحید ره مى نماید.
همچنین درباره ى شرك هیچ دلیل نقلى نیز وجود ندارد. اما امر دوم یعنى فقدان دلیل نقلى بر شرك آن است كه خداوند سبحان پیامبرى نفرستاده ، كتابى هم نازل نكرده كه مردم را به شرك فرا خواند؛ اءم اتیناهم كتابا من قبله فهم به مستمسكون (307) یعنى دلیل نقلى در تجویز عبادت بت ها نیست ، چنان كه دلیل عقلى نیز بر آن وجود ندارد.
نیز مى فرماید: اءم اءنزلنا علیهم سلطانا فهو یتكلم بما كانوا به یشركون (308)؛ یعنى خداوند برهان وحیانى اى كه بر سنت هاى جاهلى و اوهام و خیالات آنان چیره باشد و مردم را به شرك دعوت كند، نفرستاده است .
بنابراین ، نه عقل آن را روا مى داند و نه نقل به آن سخن مى گوید، بلكه نقل قطعى مانند عقل یقینى شرك را نفى و از آن نهى مى كند؛ قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغى بغیر الحق و اءن تشركوا بالله ما لم ینزل به سلطانا و اءن تقولوا على الله ما لا تعلمون (309)؛ یعنى خداوندى كه رب العالمین است و امر و نهى و حلال و حرام كردن به دست اوست ، كارهاى زشت و شرك به خدا را حرام كرده است . چون دلیلى بر آن نیست و رسولى نفرستاده است كه به آن فرا خواند و كتابى نازل نكرده است كه به شرك هدایت كند. پس دلیل و برهانى بر آن نیست ، بلكه طبق آنچه گذشت ، برهان بر خلاف آن است .
از آن رو كه آنان براى خشنودى خداوند نسبت به شرك و این كه عبادت بتها نزد خدا پسندیده باشد، دلیلى ندارند، نسبت دادن سنت بت پرستى به خدا تهمت محض و دروغ صرف است ؛ و من یشرك بالله فقد افترى اثما عظیما . (310) یعنى شدنى نیست گفته شود كه شرك مرضى خداست . زیرا در پیشگاه عدل محضى كه به كسى ستم نمى كند، چگونه ظلم نمى كند، شرك را امضا مى كند؟ چگونه عدلى كه به اندازه ى ذره اى به كسى ظلم نمى كند، شرك را امضا مى كند؟ پس استناد مقبولیت شرك به خداوند بهتانى است نابخشودنى . چون نسبت دادن چیزى به خداوند، بدون اذان او، افتراست ؛ قل ءالله اءذن لكم اءم على الله تفترون (311) و چون شرك است ، گناهى نابخشودنى است ؛ ان الله لا یغفر اءن یشرك به (312) چنان كه مى فرماید: و من اءظلم ممن افترى على الله كذبا . (313) پس هیچ ظلمى بزرگ تر از شرك نیست ، و هیچ ظالمى ستمكارتر از مشركى نیست كه به خداوند افترا مى بندد. از این رو با وجود وسعت رحمت خداوند غفار، چنین مشركى صلاحیت آمرزش ندارد.
امر سوم ، یعنى تحلیل استدلال مشركان براى تصحیح شرك و بیان مغالطه ى آن ها در قیاس ، آن است كه خداوند سبحان دو اراده و دو امر دارد: اراده ى تكوینى كه گریز ناپذیر است و اراده ى تشریعى كه گاهى مطاع است و گاهى بدان نافرمانى مى شود.
تفاوتشان در آن است كه اراده ى تكوینى به فعل خود خدا تعلق مى گیرد، یعنى اراده مى كند كه فعل خاصى را انجام دهد؛ ماننده زنده كردن و میراندن یا قبض و بسط یا فرو فرستادن باران و رویاندن گیاه و امثال آن ؛ ولى اراده ى تشریعى به فعل یا ترك كسى غیر از خداوند تعلق مى گیرد؛ یعنى خداوند خواسته است انسان با اختیار خود فعل خاصى را انجام دهد، مانند عدل و احسان و یا ترك كند مانند ظلم و بدى .
بازگشت این اراده فقط به تشریع و قانونگذارى است ، به گونه اى كه در آن اختیار انسان ، در عمل به قانون یا رها نكردنش محفوظ است . حكم اراده ى تكوینى و لزوم تحقق مراد و امتناع تخلف آن است و نیز مخاطب در وجود و امتثال آن تابع خطاب است ؛ انما اءمره اذا اءراد شیئا اءن یقول له كن فیكون (314) چون خطاب كن ایجاد است ، نه تكلم لفظى . زیرا اشیا تنها به واسطه ى اراده ى خداوند، بدون نیاز به امر او، فرمان مى برند و نیز تنها به واسطه ى كراهت او، بدون نهى او، باز داشته مى شوند، در حالى كه نه لفظى در كار است و نه صدایى و نه ندایى ؛ بلكه اراده ى تكوینى همان افاضه ى وجود بر چیزى است كه در پیشگاه خدا معلوم است ؛ امورى كه تقاضاى ظهور دارند و غیر آن از امورى كه استدعا و شایستگى ظهور را ندارند.
این قسم نافرمانى از امر و اراده و خواست خدا همان چیزى است كه برگشت ناپذیر است و نافرمانى نسبت به آن ناممكن . چون همه ى موجودات تسلیم خداوند رب العالمین هستند؛ فقال لها و للاءرض ائتیا طوعا اءو كرها قالتا اءتینا طائعین . (315)
همچنین لازمه ى اراده ى تشریعى ، محفوظ ماندن اختیار انسان است كه به خوبى ها امر و از بدى ها نهى شده است ؛
لیهلك من هلك عن بینة و یحیى من حى عن بینة
(316) و نیز انسانى كه میان دو راه اطاعت و معصیت ، شكر و كفر قرار دارد، تحت این نوع اراده واقع مى شود؛ ... و هدیناه النجدین (317) و انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اما كفورا . (318)
پس امر در این جا امر الاهى است ، لیكن به متن قانون و حكم تعلق دارد، نه به فعل خارجى ؛ ان الله یاءمر بالعدل و الاحسان (319) و و ما اءمروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء (320) و این قسم از امر و اراده و مشیت همان است كه گاهى اطاعت مى شود؛ قل انى اءمرت اءن اءعبدالله مخلصا له الدین (321) و گاهى نافرمانى ؛ و كاءین من قریة عتت عن اءمر ربها و رسله فحاسبناها حسابا شدیدا . (322)
اكنون كه روشن شد خداوند سبحان دو اراده دارد و براى هر اراده اى حكم ویژه اى است و انسان به امر و اراده ى تشریعى به ایمان فرمان داده شده است و نیز شرك ورزیدن به كراهت تشریعى مورد نهى واقع شده است و نیز معلوم گردید ككه اراده ى تشریعى عصیان پذیر و اراده ى تكوینى تخلف ناپذیر است ، از مجموع این امور، كیفیت مغالطه اى متفكران بت پرست در قیاس باطلشان در پیشگاه پروردگار روشن مى گردد.
آنان به جهت شباهت لفظى ، دو نوع اراده ى خداوند را با یكدیگر خلط و حكم اراده ى تكوینى را براى اراده ى تشریعى بار كرده اند و در این گفته خود كه : لو شاء الله ما اءشركنا و با اباؤ نا و لا حرمنا من شى ء (323) به خطا رفته اند. زیرا خداوند سبحان با اراده ى تشریعى خود، نه تكوینى ، خواسته است كه آنان شرك نورزند. از این رو صرف اختیار شرك از سوى آن ها دلیل بر اراده ى شرك از جانب خداوند سبحان نمى شود.
پس میان مقدم و تالى تلازمى نیست مشركان مى گویند: اگر خدا شرك را نمى خواست ، ما مشرك نبودیم زیرا میان مشیت تكوینى و تحقق مراد و عدم تخلف از آن اراده تلازم است ، نه اراده ى تشریعى و مراد آن یعنى خداوند به اراده ى تشریعى خود خواسته كه انسان ها مشرك نشوند، ولى از آنجا كه این نوع اراده عصیان پذیر است ، بعضى از انسان ها على رغم خواست تشریعى خداوند، مشرك شده اند.
پس اگر میان مقدم و تالى تلازمى نباشد، آن قیاس نتیجه نمى دهد؛ اگر چه به جهت مغالطه ى ناشى از اشتراك مشیت ، توهم تلازم شود، در حالى كه تنها یكى از این دو قسم اراده یعنى اراده تكوینى ، با تالى ملازم است .

305-سوره ى اعراف ، آیات 191 - 192.
306-سوره ى لقمان ، آیه ى 25؛ سوره ى زمر، آیه ى 38.
307-سوره ى زخرف ، آیه ى 21.
308-سوره ى روم ، آیه ى 35.
309-سوره ى اعراف ، آیه ى 33.
310-سوره ى نساء، آیه ى 48.
311-سوره ى یونس ، آیه ى 59.
312-سوره ى نساء، آیه ى 48.
313-سوره ى انعام ، آیه ى 93.
314-سوره ى یس ، آیه ى 82.
315-سوره ى فصلت ، آیه ى 11.
316-سوره ى انفال ، آیه ى 42.
317-سوره ى بلد، آیه ى 10.
318-سوره ى انسان ، آیه ى 3.
319-سوره ى نحل ، آیه ى 90.
320-سوره ى بینه ، آیه ى 5.
321-سوره ى زمر، آیه ى 11.
322-سوره ى طلاق ، آیه ى 8.
323-سوره ى انعام ، آیه ى 148.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:20
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

منطق متفكران مشرك همان چیزى است كه خداوند از ایشان نقل مى كند: سیقول الذین اءشركوا لو شاءالله ما اءشركنا و لا اباؤ نا و لا حرمنا من شى ء كذلك كذب الذین من قبلهم حتى ذاقوا باءسنا قل هل عندكم من علم فتخرجوه لنا ان تتبعون الا الظن و ان اءنتم الا تخرصون * قل فلله الحجة البالغة فلو شاء لهدیكم اءجمعین . (302) بیان دلیل باطل ایشان نزد پروردگار آن است كه ایشان پس از اعتراف به وجود خداوند و خالق آسمان ها و زمین و رب الاءرباب بودن او، در ربوبیت جزئیه براى او شریك مى پنداشتند؛ به گونه اى كه ادعا مى كردند انسان داراى رب خاصى است كه تدبیر و رزق و سعادت او به دست آن رب است و نیز دریا و خشكى رب خاص دارند. از این جهت به ارباب متفرق اعتقاد داشتند.
بت پرستان ، افزون بر انكار اصل نبوت و معاد، در مقابل دعوت پیامبران به توحید و این كه شرك باطل است و مرضى خدا نیست و او خواسته است كه انسان موحد باشند و براى خدا شریك قرار ندهند؛ چنین استدلال مى كنند كه خداوند خواسته است كه اینان مشرك شوند العیاذ بالله و براى در ربوبیت و عبادت شریك قرار دهند و نیز بعضى چیز او را ناتوان نمى سازد و هیچ كس قضاى او را بر نمى گرداند و حكمش را عوض ‍ نمى كند و انما اءمره اذا اءراد شیئا اءن یقول له كن فیكون . (303) پس ‍ خواست او را هیچ بازگشتى نیست .
پیداست كه اگر خداى متعالى مى خواست آنان مشرك نشوند و غیر از او را رب خود ندانند و تنها او را بپرستند و شریكى براى او قرار ندهند و بعضى چیزها را حرام و بعضى را حلال نكنند، مردم بت پرست توان هیچ یك از این امور را نداشتند؛ ولى اكنون كه به شهادت اعتقاد شرك آلود و رفتار بدعت آمیز خودشان بر همه ى این امور توانایند، روشن مى شود كه خدا خواسته اینان مشرك شوند و غیر خدا را ولى خود قرار دهند، در حالى كه خلاف آن را نخواسته است .
این تفكر مغالطه اى همان است كه قرآن از سوى مشركانى كه قصد توجیه افعال خود و پدرانشان را دارند، نقل مى كند؛ و قال الذین اءشركوا لو شاء الله و ما عبدنا من دونه شى ء نحن و لا اباؤ نا و لا حرمنا من دونه من شى ء كذلك فعل الذین من قبلهم فهل على الرسل الا البلاغ المبین (304) اگر خدا مى خواست كه ما بت ها را نپرستیم و از سوى خود چیزهایى را حرام ندانیم ، توان عبادت غیر خدا و تحریم بعضى از امور را نداشتیم ، ولى تالى باطل است . چون ما چنین مى كنیم و نیز پیش از این پدران ما چنین مى كردند، پس مقدم هم باطل است ؛ یعنى خدا خواسته كه ما مشرك شده ، معبودهاى دیگر را بپرستیم ، پس سخن مدعى رسالت كه مى گوید: خدا شرك و عبادت بت ها را نخواسته است ، تهمتى به خداوند است .
این جدالى است كه با آن به مجادله با حق برآمدند تا آن را نابود سازند، ولى قرآن كریم نورى است كه به هیچ وجه تاریكى در آن راه ندارد، توحید و شرك را از ناحیه هاى مختلف طرح كرده ، ضرورت توحید و حقانیت و شك ناپذیر بودن آن را برهانى ساخته ، محال و باطل بودن قطعى شرك را آشكار كرده است .

302-سوره ى انعام ، آیات 148 - 149.
303-سوره ى یس ، آیه ى 82.
304-سوره ى نحل ، آیه ى 35.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:17
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند براى صیانت جامعه ى بشرى از كژى كتابى فرو فرستاد كه غیر ذى عوج (296) است و در این كتاب بر طریق تفكر صحیح مشى كرده ، از رفتن به مسیر مغالطه بر حذر داشته است . سلوك بر روش تفكر صحیح در تمامى قرآن حكیم از آغاز تا پایان جلوه گر است ؛ لو كان فیهما الهة الا الله لفسدتا (297) و و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا (298) و اءفحسبتم اءنما خلقناكم عبثا و اءنكم الینا لا ترجعون (299) و آیات دیگرى كه به سبك قیاس استثنایى و همراه با تبیین تلازم مقدم و تالى ، و بیان بطلان تالى است كه مستلزم بطلان مقدم است . (300)
همچنین آیاتى كه به شكل قیاس اقترانى و همراه با تبیین ربط ضرورى حد وسط و دو طرف آن یعنى حد اصغر و حد اكبر است كه اكنون در صدد بیان آن نیستیم .
مورد دوم ، یعنى دورى جستن از مسیر تفكر مغالطه اى ؛ كه در قرآن در مورد بت پرستانى كه به گمان خود متفكر هستند، نقل كرده است . زیرا این فرقه نیز چون سایر گروه ها دو دسته بودند: بزرگانشان كه لباس تفكر را به بر كرده اند و، پیروان آن ها كه جامه ى تقلید پوشیده ، بار تبعیت را به دوش ‍ مى كشند؛ اگر چه زنجیره ها به پا و گردن همه ى آنها یعنى پیشوا و پیرو آویخته شده است . چون آنان پس از اعراض از یاد خدا در زندگانى پر از مشقت و انحراف و تنگى قلب ها و آلودگى و بسته شدن دل ها به سر مى برد؛ فهم فى ریبهم یترددون . (301)

296-سوره ى زمر، آیه ى 28.
297-سوره ى انبیاء، آیه ى 22.
298-سوره ى نساء، آیه ى 82.
299-سوره ى مؤ منون ، آیه ى 115.
300-بیان قیاس و تلازم در آیه ى یكم : اگر در آسمان ها و زمین دو خدا بود، آن دو تباه مى شدند؛ ولى آسمان و زمین استوار و تباه نشده است . پس بیش از یك خدا در آن نیست .
بیان تلازم در آیه ى دوم : اگر قرآن از سوى غیر خدا فرود آمده بود، در آن اختلاف بسیارى دیده مى شد؛ لیكن هیچ اختلافى در آیات آن نیست . پس بى تردید قرآن از سوى خدا فرود آمده است .

301-سوره ى توبه ، آیه ى 45.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:15
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

یكم . نهى از پیروى علم غیر یقینى ؛ و لا تقف ما لیس لك به علم ان السمع و البصر و الفؤ اد كل اءولئك كان عنه مسئولا . (283)
دوم . تفصیل نهى پیشین ؛ پرداختن به تصدیق و اثبات و نیز تكذیب و نفى چیزى كه با برهان قطعى همراه نباشد. این در حقیقت پیروى از چیزى است كه به آن علم نداریم و قرآن از این عمل نهى كرده است . چنان كه حضرت صادق علیه السلام فرمود: خداوند بندگان را با دو آیه از كتاب خود در امان داشته است : نادانسته را نگویند و به انكار آن ها نپردازند؛ ان الله حسن عباده بآیتین من كتابه ، اءن لا یقولوا حتى یعلموا و لا یردوا ما لم یعلموا، قال الله عز و جل : اءلم یؤ خذ علیهم میثاق الكتاب اءن لایقولوا على الله الا الحق (284) و قال : بل كذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یاءتهم تاءویله . (285)
سوم . نهى از تقلید فرد هدایت نایافته و غیر عاقل . زیرا تقلید بیكارى بدون جنبش است ، خداوند سبحان در مذمت اینان مى فرماید: و اذا قیل لهم اتبعوا ما اءنزل الله قالوا بل نتبع ما اءلفینا علیه اباءنا اءو لو كان اباؤ هم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون . (286)
عمل باید به عقل و هدایت حقیقى بینجامد یا بدون واسطه ، چون هنگامى كه خود عمل كننده با عنایت الاهى ، عاقل و هدایت یافته باشد، مانند معصوم علیه السلام یا با واسطه ، چنان كه در غیر معصوم متكى به معصوم چنین است . از آن جا كه پدران این تقلید كنندگان عاقل و هدایت یافته نبودند، وگرنه به باطل نمى گرویدند و از راه حق به كژى و ناراستى نمى گراییدند، عمل پیروان آن ها نیز به عقل و هدایت نمى انجامد
از این رو خداوند سبحان در شاءن آنان مى فرماید: ما لهم بذلك من علم ان هم الا یخرصون * اءم اتیناهم كتابا من قبله فهم به مستمسكون * بل قالوا انا وجدنا ابائنا على اءمة و انا على اثارهم مهتدون (287) یعنى هنگامى كه سخنى به علم برهانى و وحى آسمانى مستند نباشد، پندارى بیش نیست و تقلید صرفى است كه سودى نمى دهد.
چهارم . استقرار دین الاهى بر پایه ى علم ، كه قرآن به آن ترغیب مى كند و استقرار دین شیطانى بر پایه ى جهل ، كه قرآن از آن برحذر مى دارد. آیات تشویق به علم بى شمار است ؛ ... و تلك الاءمثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون (288) و انما یخشى الله من عباده العمؤ ا (289) و و تلك حدود الله یبینها لقوم یعلمون . (290)
آیات تحذیر از جهل مانند: فاستخف قومه فاءطاعوه انهم كانوا قوما فاسقین (291)؛ یعنى فرعون قوم خود را سبك مغز كرد یا آن ها را به جهت نادانى شان بى اراده پنداشت . از این جهت مطیع او شدند. زیرا حق سنگین است ؛ انا سنلقى علیك قولا ثقیلا. (292) عمل صالح نیز ثقیل است . از این رو ترازوهاى نیكوكاران سنگین مى شود؛ فاءما من ثقلت موازینه * فهو فى عیشة راضیة * و اءما من خفت موازینه * فاءمه هاویة . (293)
نتیجه آن كه دین شیطانى ، دینى كه فرعون ، مردم را به آن هدایت و از آن حمایت مى كرد و از آن براى رسیدن به اهداف دنیوى خویش بهره مى جست ؛ انى اءخاف اءن یبدل دینكم اءو اءن یظهر فى الاءرض الفساد (294)؛ بر پایه ى جهل و سستى اراده بنا نهاده شده است . از این رو فرعون با ترویج این دو جهل و سستى اراده از پوچى و بى هدفى و نیرنگ دفاع مى كرد و هر كه از طریق حكمت و موعظه ى نیكو مردم را به سوى خداوند فرا مى خواند، او را تهدید مى كرد.
از آن رو كه دین جاهلى بر محور واداشتن انسان ها به جهل و سبك سرى استوار است ، خداوند پیامبرش و مسلمانان را از این امر برحذر داشت ؛ فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنك الذین لا یؤ منون . (295) بنابراین از طریق تشویق به علمى كه بنیان دین الاهى بر آن استوار و نیز برحذر داشتن از نادانى و سفاهتى كه دین شیطان بر آن پایه ریزى شده است ، اجتماع انسانى به سمت تفكر و تحرك ذهنى دگرگون مى شود.

283-سوره ى اسراء، آیه ى 36.
284-سوره ى اعراف ، آیه ى 169.
285-سوره ى یونس ، آیه ى 39. بحار، ج 2، ص 113، ح 3؛ و ص 186، ح 13.
286-سوره ى بقره ، آیه ى 170.
287-سوره ى زخرف ، آیات 20 - 21.
288-سوره ى عنكبوت ، آیه ى 43.
289-سوره ى فاطر، آیه ى 28.
290-سوره بقره ، آیه ى 230.
291-سوره ى زخرف ، آیه ى 54.
292-سوره ى مزمل ، آیه ى 5.
293-سوره ى قارعه ، آیات 6 - 9.
294-سوره ى غافر، آیه ى 26.
295-سوره ى روم ، آیه ى 60.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:13
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

راز همه ى این تعالیم در آن است كه دین الاهى مبتنى بر حق ، جز با هوشیارى عقل یا اشاره ى نقل دست یافتنى نیست و هر اندازه كه حوزه ى عقل و وحى در اجتماع گسترش یابد، رسیدن به محتواى دین ممكن و نیل به مفاد آن آسان مى شود و بالعكس هر گاه جهل به سبب جمود و عدم تفكر باطل عقیم ، در جامعه اى وسعت یابد، رسیدن به مدعاى دین دشوار و اصل دین مهجور و محو مى شود.
در دین شیطانى مبتنى بر باطل ، مطلب بر عكس است . زیرا هرگاه حوزه ى تقلید گسترش یابد و تفكر مغالطه اى شایع گردد، ترویج آن دین باطل آسان مى شود و پیروانى كه به سمت هر بادى میل كرده اند و از نور علم بهره اى نبرده اند و به استوانه ى مطمئن و پایدارى پناهنده نشده اند، زیاد مى گردد.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:11
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

تفكر عقلى حركت ذهن است به سمت مجهول ، از گذرگاه معلوماتى كه ضرورتا به مجهول مى انجامد و این حركت با سكون و حركت از مجهولى به مجهول دیگر یا از معلومى كه به طور یقینى به آن مجهول نینجامد، ناسازگار است . اگر چه رسیدن به آن مجهول به واسطه ى معلوم ظنى باشد كه در این صورت هیچ سودى ندارد پس اساس تفكر همان معلوماتى یقینى هستند كه با مجهول ارتباط دارند، به گونه اى كه به كمك آن معلومات مجهولات را نیز مى توان معلوم ساخت .
از این رو قرآن داراى استوارترین شیوه ى هدایت گرى است و انسان ها را از این امور برحذر داشته است :
1. سكون فكرى و به تعبیر دیگر تقلید در اصول . 2. حركت فكرى به شیوه نادرست . به عبارت دیگر مغالطه ى فكرى كه منشاء آن وحى كردن شیطان است به دوستانش ، تا بدین وسیله درباره ى خداوند بدون علم و هدایت و كتاب منیر به مجادله بپردازند.
قرآن تنها به منع از این امور بسنده نكرده ، بلكه خود پیشگام سالكان است و براى دعواى خود برهان بیان مى كند و نیز بر مدعاى خود استدلال مى آورد و شیوه و فن برهان را به پذیراى آن مى آموزد و با نقل استناد كسانى كه از حق دور شده اند، سستى دلیل آن ها را به جهت ضعف ماده یا صورت آن روشن مى سازد و انسان را از استدلالى كه یقین آور نیست ، به جهت سستى و بى پایگى آن بر حذر مى دارد؛ چنان كه انسان را از جمود و تقلید نیز مى ترساند، چون رفتن به بیراهه و حركت مغالطه اى ، اگر بدتر از سكون فكرى و تقلید نباشد، كم تر از آن نیست .

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:8
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

راه شهود قلبى ، به حق و سیره ى انبیا و اولیا، كسانى كه به واسطه ى آن شهود به حقیقت نائل گشته اند، نزدیك تر است و در عین حال شهود قلبى بیش تر به عمل صالح فرا مى خواند، چنان كه اساس شهود قلبى همان عمل صالح است .
بنابراین ، اهتمام قرآن به شهود قلبى از تفكر عقلانى بیش تر است ، و با این كه تفكر عقلى نیز دشوار و ناهموار است ، ولى راه شهود قلبى از آن دشوارتر، و ناهموارتر است . زیرا شرایط سلوك شهودى از شرایط تفكر عقلى مهم تر و موانع آن از موانع تفكر بیش تر است .
شرایط تفكر صحیح و همچنین موانع آن معلوم مدون است ، گر چه رعایت آن ها آسان نیست ، ولى شرایط شهود قلبى چون زمین پست و بلند و ناهموار است كه فرو رفتن در آن بسیار دشوار است و نیز موانع شهود قلبى وادى هلاك كننده اى است كه با شهوات درهم پیچیده ، به وسیله ى آن ها زینت یافته است ، به گونه اى كه پرهیز از آن ها سخت و نجات یافتن از آن ها و چیره شدن بر آن ها مشكل است ، مگر براى شمار اندكى كه نفس خود را براى خداوند خالص گردانیده اند و به هدف والایى رسیده اند كه تیرهاى شیاطین و دست هاى آرزوها و دسیسه ها به آنان نمى رسد.
تمایز دیگر راه تفكر و شهود در آن است كه محصول تفكر برهانى ، براى دیگران آموختنى و انتقال پذیر است ، در حالى كه ثمره ى شهود قلبى خود به خود چنین نیست ، بلكه تنها با كمك گرفتن از تفكر عقلى انتقال پذیر است . تفضیل این مطلب در دو مبحث جایگاه تفكر عقلى در برابر قرآن حكیم و جایگاه شهود قلبى در برابر قرآن ، بررسى مى شود.

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:7
دعا و زیارت

بسم الله الرحمن الرحیم

 اكنون با توجه به راه هاى سه گانه شناخت ، یعنى حس و عقل و قلب ، با استفاده از قرآن كریم در مى یابیم كه براى رسیدن به حق ، تنها دو راه وجود دارد: تفكر عقلى و شهود قلبى ؛ هر یك از این دو با دیگرى سازگار است ، ولى تك تك آن ها ویژگى اى دارد كه آن را از دیگرى جدا مى سازد و جمع این دو در انسان كاملى مانند حكیم متاءله و عارف محقق شدنى است ؛ اما راه حس تا زمانى كه به برهان عقلى نینجامد، به تنهایى صراط مستقیم نیست . زیرا جزئى محسوس اگر چه به یك جزئى یا جزئیات دیگر هم ضمیمه شود، از آن جهت كه جزئى است ، نتیجه اى جز گمان ندارد و در امورى كه به یقین نیازمند است ، گمان سودبخش نیست .

منبع:کتاب قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام

مولف:آیت الله جوادی آملی

دوشنبه 10/12/1388 - 16:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته