بسم الله الرحمن الرحيم
لازمه عــدل خــدا بر پا كـردن روز جــزا است
همه اين را به خوبي ميدانيم كه خداوند عادل است؛ هرچيزي را، هر موجودي ميخواسته، تكويناً بدون اينكه بخواهد و به زبان آورد به او عنايت فرموده است.
مـا عــدم بوديم تقاضامان نبــود لطف حــق ناگفتــه مــا مـيشنـود
از موارد عدل الهي جزا دادن افراد است. نيكوكاراني را ميبينيم كه عمر خود را در عبادت و اطاعات و خير و صلاح گذرانيدند و آنطوري كه بايد در دنيا پاداش خود را نميبينند و همچنين بدكاراني را كه چه فسادها و تبهكاري از آنها سر ميزند و سزاي كردار خود را نميبينند.
بلكه غالباً اهل فســاد خــوشتـر از اهل صــلاح عمر خود را ميگذرانند و نيز ميبينيم كه بشر چه ظلمهايي كه به يكديگر ميكنند، از غصب و تلف اموال و هتك اعراض و ريختن خونها و...
و چون خدا عادل است يقيناً روزي را خواهد آورد كه هركس به جزاي عملش برسد و حق هركس بر عهده اوست كه داده شود (1)
ظالمي كه به مظلومي ظلم كرده است در آن روز به آتشي كه وعده داده شده برسد (2)
مقتولي كه بيگناه كشته شده از قاتلش انتقام بگيرد (3)
و...
به مظلوم و مقتول اجر دهد تا تلافي شود و نيز نيـكوكار را جــزاي خيــر و تبهـكار را جـــزاي شــر دهد تا "عـــدل" او ظاهر گردد.
1. اليوم تجزي كل نفس بما كسبت لا ظلم اليوم ( المؤمن / 17 )
2. انا اعتدنا للظالمين ناراً احاط بهم سرادقها و ان يستغيثوا يغاثوا بماء كالمهل يشوي الوجوه بئس الشراب ( الكهف / 29 )
3. واذاالمؤدة سئلت بأي ذنبٍ قتلت ( تكوير/ 8 - 9 )
التماس دعا
یاعلی
32 اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي و اَتوبُ اِلَيه
آبهــا و نوشیـــدنیهــای جهنــّــــــم
« آبهــا و نوشیـــدنیهــای جهنــّــــــم »
« وَ اَعتَدنا لِظّالمینَ ناراً احاطَ بِهِمْ سُرادِقُها آوَ اِن یستَغیثوا یغاثوا بــِماءٍ كَالمُهلِ یشوی الوُجوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرتفقاً » (1)
« ما برای ستمگـــران آتشـــی آمــاده كــردهایم كه ســـراپــردهاش آنان را از هر ســو احاطــه كــردهاست و اگــر تقــاضــای آب كننـــد، آبـــی برای آنــان میآورند كه همچــون فلــــز گداختـــه صــــورتها را بریان میكند! چـــه بـــد نوشیـــدنـــی و چه بـــد محـــل اجتمـــاعـــی است.»
وقتی اهل جهنـــم غذایشان را كه زقـــوم و ضـــریع و غسلیــــن است خوردند و شكمشـــان مملـو از آتش شد، از شدت حــــرارت و ســـوزش انـــدرون خود، دست به دامن ملائكه عــذاب میشوند تا آبی به آنها دهند كه آتش درونشان را خاموش كند؛ آنان نیز به خواسته آنها جواب داده و آبی كه مثل مـــس و آهـــن ذوب شده است میدهند كه وقتی نزدیك آن آب میشوند پوست سر و صورتشان از حرارت و سوزش آن توی آب میریزد، اما ناچارند این آب را بخورند، وقتی هم كه خوردند تمام امعاء و احشای داخل بدنشان را میسوزاند و آب میكند.
" فـَاتـَّــقـُـوا النـّـــارَ الـّتــي وَقـُـودُها النـّــاسُ وَالْحِـجــارَةُ "
بپرهيزيد از آتشي كه هيــزمش انسانهاي گنــــاهكار و سنگ است.
________________________________________________
1- كهف / 29
56 اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي و اَتوبُ اِلَيه
از كردار پرسش ميشود...
از كردار پرسش ميشود
در جلد سوم بحارالانوار است كه از عقايد كسي در قبر سؤال كردند، همه را به خوبي جواب داد، از اعمالش پرسيدند، همه را خوب جواب داد.
تنها به او گفتند يادت هست روزي مظلومي را ديدي و به فريادش نرسيدي؟ ديدي آبرويش را ميبرند و مي توانستي كمكش كني و نكردي؟
اينجا در پاسخ درماند (از جمله واجبات اغاثه ملهوف يعني ياري كردن و فريادرسي ستمديده است) كه درموردي به وظيفه خودش عمل نكرده است.
به او گفتند: كه يكصد تازيانه ازعذاب درباره تو حكم شده، يك تازيانه به او زدند و قبرش را پر از آتش كردند...
بلي! براي ترك يك واجب اينطور ميشود.
مقصود اين است كه نگوييد كار ما درست است! برفرض كه اصول عقايدت درست باشد و با همين اعتقاد صحيح از دنيا بروي، اعمالت را چه ميكني؟
آيا ميتواني ادعا كني كه از جهت عمل لنگ نيستي؟
پيشوايان معصوم ما ناله ميكنند كه « ابكــي لســؤال منكــــر و نكيــــر فـي قبــــري »…
من و تو چه بگوئيــــم ؟؟؟!!
« رَبَّـنـَـا اغْـفـِـر لي وَ لِوالـِدَيَّ وَ لِـلْـمؤمِـنينَ يَـوْمَ يَقــوم الْـحِـسابُ »
بارالها!
روزي كه (ميزان عدل و) حساب به پا ميشود
تو در آن روز سخت بر من و والدين و همه مومنان از كرم ببخشا…
(ابراهيم / 41)
معاد
خلاصه بيانات آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب
|
10 اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي و اَتوبُ اِلَيه
فــایـده ســؤال و جــواب در قبــر چیـسـت؟
فــایـده ســؤال و جــواب در قبــر چیـسـت؟
خدا میداند شخص مؤمن است یا كافر، نیكوكار است یا بدكار؛ پس سؤال و جواب برای چه؟!
سؤال و جواب در قبر ابتدای پیدا شدن نعمت است برای مؤمن؛ چقدر او كیف میكند و لذت میبرد وقتی كه دو ملك را با آن قیافه های زیبا و دلربا مشاهده میكند. و آن بوی گل و ریحان بهشتی را كه آنها همراه دارند استشمام مینماید، كه نامشان برای مؤمن بشیـــر و مبشــــر است.
دیگر آنكه خود سؤال و جواب برای مؤمن كیف دارد. بچهها را دیدهاید در مدرسه وقتی كه درسشان را خوب خوانده باشند كیف میكنند از آنها سؤال شود تا كمال خود را بروز بدهند، مؤمن هم میل دارد كه از پروردگارش بپرسند تا با كمال اطمینان به یگانگی پروردگار و رسالت محبوبش شهادت دهد.
هرقدر مؤمن از سؤال و جواب لذت میبرد و برای او نعمت و ابتدای آسایش است، برای شخص كافر هم ابتدای بدبختی و شكنجه است.
آمــدن مــلكها بـرای كافــر موحــش و ترسنــاك است. در روایات است كـه آنهـا هنگــام آمــدن صـــدای رعــد و بــرق میدهند، از چشمــانشــان آتــش میجهــد موهــای آنهــا روی زمیــن مــیكشــد، به یك منظــره ترسنــاكــی با میـت كافــر مــواجــه مـیشـونـد و نامشان برای كافــــر نكیـــــر و منكـــــر است.
كسی كه یك عمر با خدا كاری نداشته، خدایش را نمیشناخته،معلوم است چه برسرش میآید،وقتی كه از او درباره خدایش بپرسند. یك عمر خدایش پول بوده و شهرت، ریاست بوده، با خدای عالم كاری نداشته، تزلزلی در او پیدا میشود كه نمیتواند پاسخی بدهد.
بعضی از عهده جواب برمیآیند، اما در پاسخ سؤال از پیغمبر در میمانند و بعضی هم در سایر عقاید حَـقــــه، برخی هم از عهده جواب نسبت به عقاید برمیآیند، لیكن در پاسخ به اعمال در میمانند.
اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّي و اَتوبُ اِلَيه
ســؤال و جـــواب قبـــر
ســؤال و جـــواب قبـــر
از جمله چیزهایی كه بایستی به آن اعتقاد داشت و جزء ضروریات مذهب شیعه است، سوال منكــــــــر و نكیـــــــــــر در قبـــــــــــــر است. علامه مجلسی در جلد سوم « بحارالانوار » و كتاب « حق الیقیــــن » فرموده كه ســؤال و فشــار قبــر در بدن اصلی است و روح، به تمام یا بعضی از بدن برمیگردد (یعنی تا سینه یا كمر چناچه در بعضی از اخبار است) كه قدرت بر فهم خطاب سؤال و جواب را داشته باشد.
چیزی كه باید بدانیم آن است كه از چه چیز سؤال میشود؟ در قبر از عقاید و اعمال پرسیده میشود. به او میگویند خـدایت كه بود؟ پیغمبــرت كـه بـود؟ چـه دینـی داشـتـی؟ (این را از هر فردی، خواه مؤمن خواه كافر میپرسند، مگر از بچه های نابالغ و دیوانه ها و كم عقلها) اگر دارای عقیــــده حَـقــــــه باشد عقایدش را ذكر میكند و شهادت به وحدانیت پروردگار میدهد و رسالت خاتم الانبیاء(ص) و امامت ائمه هدی(ع) میدهد وگرنه زبانش گنـــــگ میشود، بعضی از ترس میگویند: « تو خدایی و گاه میگویند: مـــردم میگــفتنــــد محمد(ص) پیغمبر است، قرآن كتاب خداست...». یعنی از عهدهی جواب بر نمیآیند.
اگر توانست جواب دهد، دری از سمت بالا باز میگردد و تا چشم كار میكند به قبرش توسعـــــه میدهند، یعنی در عالم برزخ كه تا قیام قیامت طول میكشد او در گشایش و راحتی است(1) و به او میگویند بخواب مانند عروس(2) و اگر از عهده جواب برنیاید، دری از "جهنــــــــم برزخــــــی" بر وی باز میشود و نفخهای از نفخات دوزخ، قبرش را آتـش میزند.(3)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- فاما ان كان من المقر بین فروح و ریحان و جنة نعیم (سوره واقعه / 87) و اما كان من المكذبین الضالین فنزل من حمیم (سوره واقعه / 93).
2- نم نومة العروس «اصول كافی»
3- این جملات تماماً از روایات استفاده شده و برای اختصار از ذكر صل خودداری شد.
آســان و سخـتـــی جـــان دادن
آســان و سخـتـــی جـــان دادن
در روایات و احادیث، تصریحاتی به سختی جان كندن شده است و در بعضی تشبیه به كنــدن پـوست از بــدن گردیده و در بعضی دیگر است كه اگــر سنـگ آسیــا یـا میــخ در قلعــه را در چشــم بگــذارند و آن به حركــت دربیاید، ازسكــــرات مـرگ آسـانتر است؛ در برخی دیگر از روایات سختی آن تشبیه شده به این كه بدنــی را با قیچی یا اره قطعــــه قطعــــه كنند.
برای بعضی هم مردن مثل "بـو كـردن بهتـرین گلهـــا"(1) ست. در بعضی روایات می فرماید تغییر لباس كثیف به تمیز است و در پاره دیگر تشبیه به برداشتن غلها و بندها از بدن شده است. یعنی مرگ خلاصی پیدا كردن از محبس عالم طبیعت است.
به طور كلی هیچ یك از این دوقسم جان دادن كلیت ندارد، و این نیست كه هركس اهل ایمان شد آسان جان دهد، بلكه بسیاری از مؤمنین هستند كه لطف خدای تعالی شامل حالشان میشود و بعضی گناهانشان را به سختی جان كندن جبران میفرماید، با این كه، مؤمن، از دنیا میرود اما چون باید پاك برود او را اصلاح می كنند و مرگ نسبت به كفار، دهانه آتش، و مقدمه عذابشان میباشد. (2)
گاهی هم میشود كه كفار و فساق آسان جان میدهند، چون این شخص اهل عذاب است، لیكن در عمرش كار خوبی هم كرده، آسان جان می دهد كه حسابش همین جا تصفیه شده باشد، مثلاً به واسطه انفاقی كه كرده یا كمك به مظلومی نموده، در عوض آسان جان میدهد تا دیگر در آخرت طلبی نداشته باشد، چنانچه مؤمن برای پاك شدن از گناه، سخت جان میدهد. در حقیقت برای كافر جان دادن، اول بدبختی است، چه آسان و چه سخت و اما برای مؤمن نعمت و سعادت است، چه سخت و چه آسان.
بنابراین به هیچ وجه آسانی و سختی جان دادن نسبت به مؤمن و كافر، كلیت ندارد.
________________________________________________
در جلد سوم بحارالانوار حدیث شریفی است كه روزی خاتم الانبیاء محمد(ص) به دیدن حضرت علی(ع) تشریف آوردند، در حالی كه ایشان چشم درد شدیدی داشتند، بطوری كه صدای ناله آقا را بلند كرده بود، با آنكه امیرالمؤمنین كوه صبر بود؛ رسول خدا خبر موحشی به حضرت علی(ع) داد كه سختی درد چشم را فراموش نمود. فرمود: « یا علی! جبرئیل به من خبر داد كه قبض روح كافر را كه میكنند، عدهای از ملائكه عذاب میآیند و با تازیانهها و سیخهای آتشین جان آنها را میگیرند.» امیرالمؤمنین عرض كرد: « یا رسوالله! اینطور جــان دادن هم از امت شما هست؟» فرمود: « آری، ســـه طایفه از مسلمـانان هستند كه اینطور جان میدهند، اول حاكــم جــور است، دوم خـورنــدگـان مــال یتیــم، سوم شاهـــد ناحــق است(یعنی كسی كه برخلاف حــقیقت شهــادت میدهد.) »
اجمالاً از ماست كه بر ماست، هركس آنچه را كـرده میبیند آسـان یا سخـت جـان دادن نتیجـه اعمـالمـان است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- الذین تتویفهم الملائكة طیبین یقولون سلام علیكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون (سوره16 ، آیه 32)
2- فكیف اذا توفتهم الملائكة یضربون وجوههم و ادبارهم. (سوره47 ، آیه 27)
يا ابا صالح المهـــدی، امان از لحظه های غفلت كه شاهدم هستي...
" مقام رضا و توكل "
از اميرمؤمنان روايت شده كه پيامبر(ص) در شب معراج از خداوند پرسيد:
خداوندا! كدامين عمل از ساير اعمال برتر است؟
خداوند فرمود: هيچ چيز نزد من از "توكل بر من" و "رضايت به آنچه من قسمت كردهام" برتر نيست.
" لزوم توجه به نماز و درك حضور خداوند "
خداوند( در شب معراج خطاب به پيامبر): اي محمد! از سه دسته از بندگانم در شگفتم...
1. بنده اي كه به نماز مي ايستد و مي داند دستان خود را به سمت چه كسي بلند كرده
و در برابر چه كسي ايستاده، و در عين حال خوابآلود است.
2. و در شگفتم از بندهاي كه غذاي امروزش فراهم است و كوشش مي كند براي فرداي
خود غذا ذخيره كند.
3. و نيز در شگفتم از بندهاي كه نمي داند من از او راضي يا خشمناكم، و در عين حال
او همواره شاد و خندان است.
" خصلتهاي بهشتيان "
خداوند: اي احمـــد! به عزت و جلالم سوگند، هر بندهاي كه چهار خصلت در خود پديد آورد،
او را وارد بهشت ميسازم:
1. زبان خود را از بيان آنچه كه براي او مفيد و لازم نيست حفظ نمايد.
2. دل خود را از وسوسه نگاه داشته و اجازه ورود وسوسههاي شيطاني به قلب خويش ندهد.
3. گرسنگي را موجب چشم روشني خود بداند.
-:- دعای حضرت فاطمه زهرا در تعقيب نماز عشا -:-
بارالها رحم کن زمين خوردنم را هنگام مرگ!
وفراق دوستان و تنهايیام را هنگام جاي گرفتن در قبر...
وغربتم را در روز قيامت...
ونيازم را در آن هنگام که براي حسابرسی در پيشگاهت قرار مي گيرم...
(برگرفته از وبلاگ زیبای " صفحات انتظار در فراق گل نرگس" )
« هر كس از یاد خدا روی گردان شود شیطان را به سراغ او میفرستیم، پس همواره قرین و رفیق اوست. و آنها (شیاطین) نیز ایشان را از راه خدا باز میدارند، در حالی كه گمان میكنند هدایت یافتگانند. تا زمانی كه در قیامت نزد ما حاضر شود میگوید: ای كاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه بد همنشینی بودی (ولی ما به آنها می گوییم:) هرگز این گفتگوها به حال شما سودی ندارد، چرا كه ظلم كردید و همه در عذاب شریك هستید.» (1)
یكی از زهاد می گوید: با یكی از مومنان جن دوست بودم، روزی در مسجد نشسته بودم آن رفیق جنیام آمد و به من گفت: شما این مردم را چگونه می بینی؟ گفتم: بعضی را بی خواب و مشغول عبادت خداوند و بعضی را در خواب و غافل از یاد خدا. گفت: آنچه بر سرهای ایشان است میبینی؟ گفتم: نه. چشمهای مرا مالید، دیدم كه بر سر هر فردی غرابی نشسته اما بعضی از غرابها با بالهایشان جلو چشم ایشان را گرفته اند و بعضی غرابها گاهی جلو چشم ایشان را می گیرند و گاهی بالهایشان را جمع می كنند. گفتم: این چیست؟ گفت: اینها كه به صورت غراب بر سر ایشان نشستهاند، شیاطین میباشند. هر فردی از این مردم هر مقدار كه از خداوند غفلت دارند به همان مقدار شیاطین بر ایشان مسلط و مستولی میباشند و جلو چشمشان را با بالهایشان میگیرند و هركس از خدا غافل نیست چشمهایش باز است. آنگاه این آیه را قرائت كرد: « وَمَنْ یعْشُ عَنْ ذِكْرِ الّرحمنِ نُـقَیـضْ لَهُ شَیطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ »
بنابراین كسانی كه در دنیا شیاطین جنی و انس برای خود دوست و رفیق و قرین انتخاب كردهاند در قبر و قیامت و جهنم نیز رفیقشان ایشان خواهند بود. (2)
حضرت علی(ع) می فرمایند: « در جهنم هركسی مقرون به شیطانی است كه قرین و همراه و دوست او است؛ یعنی به طرف راست اهل جهنم سنگ های آتش زا مثل سنگ كبریت و چخماق بسته میشود و در طرف چپش نیز رفیقی از شیطان است.» (3)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- زخرف / 39 – 36.
2- تفسير منهج، ذيل ايات مورد بحث.
3- بحار، ج8، باب النــــار.
" قیـافـه جهـنمیـان "
« وَ مَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَـإنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنـْـكَـاً وَنَحْشُرُهُ یوْمَ الْـقیامَةِ اَعْمی قالَ رَبِّ لِمَ حَشْرَتـَـنی
اَعْمی وَ قَدْ كُنـْـتُ بَصیراً »(1)
هركس از یاد من روی گردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت، او را
كور و نابینا محشـور میكنیم. میگوید: « پـروردگـارا! چرا مرا نابینا محشور كـردی مـن كه
بینا بودم ؟! » و در جای دیگری میفرماید:
« وَ مَنْ یضْـلِلْ فَلَن تَجـِدَ لَهُـمْ اَوْلیـاءَ مَنْ دونِه وَ نَحْشُـرُهُمْ یـَوْمَ الْقیامَةِ عَلی وُجوهِهـِـم عُـمْـیاً وَ بُكْماً
وَ صُمـّـاً مَـأواهُمْ جَهَـنّـمَ كُلَّـما خَبَتْ زِدْناهُـمْ سَعـیــراً »(2)
« هـركس را كه خداوند گمراه كند، هدایتگری غیر از خدا برای ایشان نخواهی یافت؛ و روز
قیـامت آنها را بر صـورتهـایشان محشـور مـیكنیـم، در حـالی كه نابینـا و كـور و كـرند و
جایگاهشان جهنـم است؛ هرزمان آتش آن فـرو نشیند، شعلـهای تازه بر آن میافـزاییم. »
« یَـوْمَ تَبْـتـَـضُ وُجـوهُ وَ تَسْــوَدُّ وُجــوهُ فَـاَمّـاالَّـــذیــنَ اسْـــوَدَّتْ وُجـوهُـهُــمْ اَكَـفَـرْتـُُمْ بعْـــدَایمـانِـكـُـمْ
فــَذوقـوا الْعَـــذابَ بِمـا كُنْـتُــمْ تَـكفـــُرونَ »(3)
« روزی كه بعضی از چهـرهها سفیـد و بعضی از چهـرهها تاریك و سیاه میگـردد؛ اما به
كسانی كه صورتشان سیاه و تاریك و ظلمانی شده گفته میشود: آیا بعد از ایمـان، كافر
شدید؟! پس بچشید عذاب را به سبب آنچه كفر میورزیـدید. »
« تَـرَی الَّــذینَ كَــذَبوا عَــلَی اللهِ وُجـوهُهُــمْ مُسْـــوَدَّةٌ » (4)
« كسـانی را كه به خداوند دورغ می بستند می بینی كه صـورت هـایشان سیاه است.»
قیـافه اهـل جهنـم به قـدری سیاه می شود كه مثل تكـهای از شب ظلمـانی میگـردند.
و در آیه دیگر می فرماید: « تَلْــفَـحُ وُجــوهُهُــم النّــارَ وَهُــمْ فیهــا كالِحــونَ » (5)
« شعلههای سوزان آتش همچون شمشیر به صورت هایشان نواخته می شود و در دوزخ
چهـرهای عبـوس دارند.»
بعضـی از مفسـرین میگویند وقتـی چنـدین عـذاب به اهل آتش رسیـد لبهـایشان جمـع
می شود و دندان هایشان دیده می شود، شبیه میمون و بوزینه. »
امام باقر(ع) میفرماید:« در صورت اهل جهنم شبیه میمون مو می روید. »(6)
و در روایت است كه:« اینان كور و كر و لال وارد جهنم می شوند. » و در روایت دیگری آمده
كه: « اهل جهنم به صورت حیوان وارد جهنم میشوند؛ بعضی به صورت میمون، بعضی به
صورت خوك، بعضی به صورت سگ و بعضی به صورت حیوانات درنده و خزنده و گزنده و...»
امام باقر(ع) می فـرماید: « بدن اهل جهنـم بسیـار بزرگ و عظیـم می شـود به طـوری كـه
رانهایشان به اندازه كوه می شود (تا عذاب را بیشتر و بهتر بچشند.)» (7)
از پیامبر (ص) روایت شده كه فرمودهاند: « اهل عذاب ده صنف و شكل محشور میشوند:
صنفی به صورت میمون و بوزینگان. صنفی به صورت خوك. صنفی به صورت معكوس، یعنی
سرشان روی زمینو پاهایشان به طـرف بالا كه بدین صــورت روی آتش كشیده میشـوند.
صنفی كـور. گروهی كـر و لال. گروهی در حال جویدن زبانشان كه چـرك و خون از آن جـاری
است. برخـی با دستان و پاهای بریده، و گروهی بسته بر نخـل هـایی از آتش. و برخی در
حالی كه جبه ها و لباس هایی از قطران و آتش پوشیده اند. » (8)
______________________________________________
1- طه / 125- 124.
2- اسراء / 97.
3- آل عمران / 106.
4- زمر / 60.
5- مؤمنون / 104.
6- بحار، ج8، مبحث جهنم.
7- بحار، ج8، مبحث جهنم.
8- بحار، ج8، مبحث جهنم.
بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفهی کارهای نیکشان از کفهی بدیهاشان سنگینتر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نامها و صفتهایی همچون اصحاب الیمین و
اصحاب الجنه خوانده میشوند.
بهشت معادل واژه
«الجنّة» است و در قرآن مجید با این اسامی و اوصاف به کار رفته است:
جنة المأموی، جنّات المأوی، جنة النعیم، جنات الخلد، دار السلام، دارالمتقین، دار المقامة، عدن، الفردوس. توصیف بهشت در سه سوره الرحمن، واقعه و دهر به صورت مفصل و در برخی از سوره های دیگر قرآن به صورت گذرا و مجمل بیان شده است و به بسیاری از نعمت های بهشتی همچون میوهها و باغها و چشمهساران و زنان پریرو با لباسهای حریر و ... و نیز نعمتهای معنوی همچون رضوان خداوند و ... اشاره گردیده است.
در اینکه آیا آن بهشت موعود، اکنون نیز موجود است یا نه، میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر است. اکثر دانشمندان معتقدند که بهشت هم اکنون وجود خارجی دارد و برای اثبات ادعای خود به ظواهر برخی از آیات استدلال میکنند.
در روایات مربوط به
معراج و روایات دیگر نیز نشانههای روشنی از این موضوع دیده میشود. بنابراین میگویند بهشت در درون و باطن این جهان است اما برای ما قابل دید و درک نیست؛ به عبارت دیگر عالم آخرت و بهشت و
دوزخ، بر این عالم احاطه دارد و این جهان همانند جنین در درون آن جهان قرار دارد.
آیات قرآن و روایات اسلامی دلالت دارد که بهشت نیز همانند جهنم، درهایی دارد. امام باقر علیه السلام فرمود:
«بهشت دارای هشت در است که عرض هر در، به اندازه چهل سال راه است.» و در قرآن آمده است که جهنم هفت در دارد. شیخ صدوق ، از علمای بزرگ شیعه، مینویسد:
اعتقاد ما درباره بهشت این است که بهشت دارالبقاء و دارالسلام است. مرگ و پیری، بیماری و ناخوشی، زوال و زمینگیری، غم، فقر و خستگی و فرسودگی در آن نیست.
درجات در بهشت
درجات در بهشت متفاوت است:
بعضی از بهشتیان از تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند بهرهمندند
بعضی از انواع خوردنیها، آشامیدنیها، میوهها، لباسهای زربفت، حریر و سندس و همنشینی با حور العین.» منابع:
تفسیر نمونه المیزان؛ مجمع البیان؛ دایرةالمعارف الشیعه العامه، ج 7، ص 36؛ قرآن پژوهی، ص 572
الجنّة و أهل الجنّة
1- الجنّة خیر مال، و النّار شرّ مقیل 1765.
بهشت بهترین عاقبت، و آتش بدترین خوابگاه است 2- ألا و إنّی لم أر کالجنّة نام طالبها، و لا کالنّار نام هاربها 2761.
آگاه باشید که من ندیدم مثل بهشت، که طلب کنندهاش در خواب باشد، و نه مانند آتش دوزخ، که گریزان از آن در خواب باشد. 3- إنّ أهل الجنّة کلّ مؤمن هین لین 3400.
به راستى که اهل بهشت، هر مؤمن نرمخوى هموارى است 4- إنّ اللّه تعالى یدخل بحسن النّیّة و صالح السّریرة من یشاء من عباده الجنّة 3544.
به راستى که خداى تعالى بواسطه حسن نیت، و شایستگى سریره و نهان، از بندگانش هر که را که خواهد داخل بهشت مىنماید (یعنى هر چند کارى که استحقاق بهشت را برساند نکرده باشد). 5- الجنّة دار الأمان 397.
بهشت سراى امان است. ص 194
7- الجنّة جزاء المطیع 417.
8- الجنّة دار الأتقیاء 438.
9- الجنة غایة السّابقین 478.
10- الجنّة أفضل غایة 1024.
11- الجنّة مال الفائز 1074.
12- الجنّة جزاء کلّ مؤمن محسن 1431.
13- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المأثم 9953.
14- إنّک لن تلج الجنّة حتّى تزدجر عن غیّک، و تنتهی، و ترتدع عن .....
7- بهشت پاداش فرمانبر است.
8- بهشت سراى پرهیز کاران است.
9- بهشت آخرین هدف سبقت گیرندگان، و آتش سرانجام افراط کنندگان است.
10- بهشت افزونترین غرض و مقصود است.
11- بهشت سرانجام کار پیروزمند است.
12- بهشت پاداش هر مؤمن احسان کننده است.
13- رسیدن به بهشت با پاکیزگى، و دورى از گناهانست.
14- به راستى که تو داخل بهشت نخواهى شد، تا آنکه از گمراهى خود باز ص 195
معاصیک، و ترعوی 3795.
15- إذا آمنت باللّه و اتّقیت محارمه أحلّک دار الأمان، و إذا أرضیته تغمّدک بالرّضوان 4146.
16- ثمن الجنّة العمل الصّالح 4698.
17- ثمن الجنّة الزّهد فی الدّنیا 4700.
18- سادة أهل الجنّة الأسخیاء، و المتّقون 5584.
19- سادة أهل الجنّة المخلصون 5591.
20- سادة أهل الجنّة الأتقیاء الأبرار 5599.
21- طلب الجنّة بلا عمل حمق 5991.
22- لا تحصل الجنّة بالتّمنّی 10566.
ایستاده و دور شوى، و از گناهان خود دست کشى و باز گردى.
15- هر گاه به خدا ایمان آوردهاى، و از حرامهایش دورى نمائى تو را در خانه امان فرود آورده چون او را خوشنود گردانى تو را بخوشنودى فرو پوشاند. (شکى نیست در این که خوشنودى خدا از نعمتى بالاتر خواهد، رزقنا اللّه و إیاکم بمحمد و آله الطاهرین صلوات اللّه علیهم أجمعین).
16- بهاى بهشت عمل صالح است. (یعنى هر که بهشت خواهد باید عمل صالح انجام دهد).
17- بهاى بهشت بىرغبتى در دنیاست.
18- بزرگان اهل بهشت سخاوتمندان، و خویشتن داران است.
19- بزرگان اهل بهشت افراد مخلصند.
20- مهتران اهل بهشت خویشتنداران نیکو کار است.
21- طلب کردن بهشت بدون عمل حماقت است.
22- بهشت با آرزو کردن حاصل نخواهد شد (بلکه نیازمند به عمل است). ص 196
23- لا یدخل الجنّة خبّ و لا منّان 10792.
24- لا یفوز بالجنّة إلّا من حسنت سریرته و خلصت نیّته 10868.
25- کلّ نعیم دون الجنّة محقور 6867.
26- لن یفوز بالجنّة إلّا السّاعی لها 7403.
27- لن یحوز الجنّة إلّا من جاهد نفسه 7421.
28- من اشتاق إلى الجنّة سلا عن الشّهوات 8591.
29- نیل الجنّة بالتّنزّه عن المآثم 9953.
30- نال الجنّة من اتّقى عن المحارم 9954.
31- هیهات لا یخدع اللّه عن جنّته، و لا ینال ما عنده إلّا بمرضاته 10043.
23- بسیار مکر کننده، و بسیار منّت گذارنده وارد بهشت نخواهند شد.
24- به بهشت پیروز نخواهد گردید مگر کسى که نهان او نیکو بوده، و نیّتش خالص باشد.
25- هر نعمتى غیر از بهشت کوچک است.
26- هرگز به بهشت پیروزى حاصل نکند، مگر سعى کننده و کوشا براى آن.
27- هرگز بهشت را حیازت نخواهد نمود، مگر کسى که با نفس خود پیکار کند.
28- هر که مشتاق بهشت باشد، شهوتها را فراموش نماید.
29- رسیدن به بهشت، به پاکیزگى از گناهان است.
30- به بهشت رسیده است، هر که از حرامها پرهیز نماید.
31- (تتمه کلامى است از خطبه 129 نهج البلاغه که در باره وزن وکیل بیان داشته) چه دور است (اندیشه شما) خداوند از بهشت او فریب داده نشده، و به آنچه در نزد اوست رسیده نمىشود مگر به خشنودى او.