رمز موفقیت بهمن بیگی را در عشق او به مردم محروم و زبان ناطقی كه در پشت آن صداقت موج میزد جهل و بیسوادی قریب نیم میلیون مردم بیپناه عشایر بهمن بیگی را رنج میداد. مسئولین هم معتقد بودند جز در سایه اسكان سوادآموزی امكان ندارد اما بهمن بیگی با فداكاری و تهور و بیباكی غیرممكنها را ممكن ساخت.
او آنقدر دست به قلم برد و آنقدر در خواستههای خود پای فشرد كه به صداقت خدمتگزاریش ایمان آوردند و با تلاش پیگیر توانست تعدادی معلم از آموزش و پرورش بگیرد اما چه سود كه معلمین شهرنشین قادر نبودند همراه ایل كوچ كنند و بعلاوه زندگی سخت ایلیاتی برای آنان طاقتفرسا بود به همین علت در كار خود موفق نبودند. اما بهمن بیگی سنگ زیرین آسیا بود، شكست نخورد و احساس یاس در وی به وجود نیامد.
برای انتخاب معلم با سیستم مالی مردم عشایر تنها به راه افتاد و علاقمندانی كه مختصر سواد داشتند و حاضر بودند با حقوق مكتبداری كار تدریس را شروع كنند پیدا كرد اما چون تعداد افراد باسواد در ایل كم بود با كمك از روستاهای همجوار توانست حدود 80 نفر را انتخاب و اولین مدارس خود را در 1332 با همكاری كلانتران ایل بكار اندازد كه حقوق معلمان را مردم عشایر تامین میكردند و شخصاً مسئولیت نظارت و تهیه كتاب و دفتر و راهنمایی آنها را به عهده داشت و برای اینكه در كار خود موفق شود در فصل تابستان این افراد را برای كارآموزی به مركز شیراز میآورد و علاوه بر خواندن، نوشتن، حساب كردن، درس و بهداشت و تربیت بدنی و كمكهای اولیه هم به آنان آموزش داد.
با وجود جریانهای سیاسی سال 1332 و طرفداری مردم از نهضت دكتر مصدق مشكلاتی نظیر فقر مالی مردم ایل برای پرداخت حقوق معلمان كه باعث دلسردی آنان شده بود بوجود آورد اما این كاروان پیام امید به كار خود ادامه داده و قافله سالارش با اسب و قاطر و یا پیاده در دشتها و كوهها بدون احساس خستگی به بازدید سپید چادرهایی كه اولین و آخرین آرزویش بودند میرفت و با وعده دادن به معلمان كه در آینده استخدام خواهید شد. آنان را امیدوار كرده از تعطیلی مدارس پیشگیری مینمود.
آموزش و پرورش برای این حركت فرهنگی هیچگونه رغبتی نشان نمیداد تا اینكه دكتر كریم فاطمی این انسان فرهنگی و فرهیخته مدیر كل آموزش و پرورش فارس شد و به حمایت بهمن بیگی آمد.
او با دیدن چند مدرسه و اطلاع كامل از سواد دانشآموزان و ابتكارات آقای بهمن بیگی ترتیب بازدید سران آموزش و پرورش از مدارس عشایری را داد. وضعیت تحصیلی بسیار بالای عشایر- زادگان و انعكاس آن به تهران نتیجه آن شد كه حقوق معلمان را آموزش و پرورش تقبل نماید و به جرأت میتوان گفت آن روز بهمن بیگی اولین نفس راحت را كشیده است.
تأسیس دانشسرای عشایری برای تربیت معلم از میان فرزندان ایل با تلاش پیگیری بهمن بیگی در اواخر سال 1335 به تصویب رسید و براساس نظر وی قرار شد داوطلبانی از عشایر كه حداقل سواد مكتبدارها یا ششم ابتدایی را داشته باشند انتخاب و پس از گذراندن یكسال دوره بدون تعطیل رسماً به عنوان كمك آموزگار استخدام و به میان عشایر رهسپار شوند كه انتخاب و نوع تدریس بازدید و راهنمایی و كلیه خدمات آنها را بهمن بیگی به عهده گرفت و خود نیز با داشتن مدرك حقوق و آشنایی كامل به 4 زبان زنده دنیا به خاطر هدفی كه داشت به استخدام آموزش و پرورش درآمد.
بهمن بیگی با اطلاع از جهل و بیسوادی مردم دیگر عشایر كشور به تلاش و تكاپو افتاد تا بتواند مردم محروم ان اقوام را هم به فیض برساند و نتیجه آن شد كه دانشسرای عشایری را به مركز تربیت معلم عشایر كشور تبدیل و با انتخاب افرادی از ایلات و عشایر كشور و كارآموزی یكساله آنها در این مركز استخدام و برای انجام وظیفه به سراسر كشور گسیل دارد. تعداد این معلمان تا انقلاب شكوهمند اسلامی به حدود 10000 نفر از تمام عشایر كشور بود كه به میان ایلات كرد و لر، ترك و تركمن، بلوچ و بختیاری، عرب و بوچاقچی و شاهسون رفته با ابتكارات و نوآوریهای خود تحسین و حیرت همه كارشناسان آموزش و پرورش را برانگیخته و به قول آقای بهمن بیگی از كرانههای ارس تا سواحل خلیج از قلههای برفآلود اورامان تا كویرهای سوزان معلمان عشایر افتخار آفریدند. برای اینكه خدمت نظام این معلمان موجب تعطیلی مدارس نشود بهمن بیگی با تماس و مكاتبه مكرر به سران ارتش و نظام وظیفه تقاضا كرد كه معلمان عشایر بجای دو سال خدمت نظام به تدریس در مدارس عشایری اشتغال ورزند كه خوشبختانه مورد تأیید قرار گرفت و از آن تاریخ معلمان عشایری معافیت شغلی پیدا كردند.
از اقدامات دیگر بهمن بیگی اینست كه چون نیمی از مردم عشایر یعنی زنان بر طبق تعصبات ایلی حق تحصیل نداشتند وی با ابتكار خاصی این سنت مذموم را شكست و تعدادی از دختران سران ایل و حتی دختر دیپلمه خودش را با خواهش برای اینكه راهی برای دیگر دختران عشایر باز شود انتخاب و به دانشسرا فرستاد كه در طی بیست دوره حدود 900 نفر از زنان عشایر بعنوان معلم در تمامی استانهای كشور به كار تدریس مشغول شدند.
2- یكی از بزرگترین افتخارات بهمن بیگی تأسیس دبیرستان عشایری بود كه از 1340 وی طی نامههای مكرر به زمامداران وقت از تعداد دانشآموزان باسواد مدارس عشایر و استعداد فوقالعاده و عدم بضاعت مالی آنها كه قادر به ادامه تحصیل نیستند تقاضای كمك و یاری نمود و اجازه خواست كه یكباب دبیرستان شبانهروزی تأسیس كند تا فرزندان عشایر كم بضاعت و با استعداد بتوانند ادامه تحصیل دهند. دو سه سالی به این تقاضاها ترتیب اثر داده نشد. بهمن بیگی با دست به دامن شدن به بانك كشاورزی، شیر و خورشید و سازمان برنامه و بودجه و ... دیگر ارگانها موفق شد. خانهای را در شیراز جهت خوابگاه 40 نفر از فرزندان مستعد و بیبضاعت عشایر اجاره و آنها را به دبیرستان بفرستد. اما چون دبیرستان و معلمان آنها در سطح بالایی نبودند چندان پیشرفتی نمیكردند تا اینكه با دوندگیهای زیاد و كمكهای مردمی در 1346 ساختمان و خوابگاه آنها آماده شد اما از نظر تجهیزات چیزی نداشتند كه بهمن بیگی حتی تخت خواب و پتوی آنها را از ارتش گرفت كه با مشكلات زیاد اولین سری دانشآموزان فارغالتحصیل شدند و در كنكور دانشگاهها شركت كردند. موفقیت چشمگیر و قبولی 98% آنها در دانشگاه موجب شد كه نهتنها دبیرستان كار خود را ادامه دهد بلكه تعداد دانشآموزان هم سال به سال افزایش یابد و در سالهای بعد تعدادی از دختران عشایر هم در این دبیرستان پذیرفته شده و به ادامه تحصیل پرداختند. این دبیرستان طی دوره 6 سال اول خود حدود 400 دانشآموز دختر و پسر تربیت كرد كه 350 نفر آنها در بهترین رشتههای علمی دانشگاهها پذیرفته شدند كه موجب سربلندی آموزش عشایر كشور شد.
ناگفته نماند همین دبیرستان بود كه بعد از انقلاب اسلامی و در جنگ تحمیلی بیش از 80 نفر از شكوفههای خود را تقدیم اسلام نمود. امروز دانشآموزان دبیرستان عشایری در پستها و مسئولیتهای حساس مملكت به كار مشغولند كه بسیاری از آنها مدیر نمونه بودهاند.
3- به دنبال موفقیت دبیرستان عشایری با تغییر نظام آموزشی كشور بهمن بیگی موفق شد با تأسیس 12 واحد آموزشی در سطح راهنمایی در سراسر استان بارقه امیدی برای ادامه تحصیل دانشآموزان ابتدایی باشد.
4- مدارس راهنمایی عشایر نیاز به مربی و دبیر داشتند كه انتخاب آنها از شهرها كار مشكلی بود بهمن بیگی براساس یك پیشبینی قبلی در 1356 اقدام به تأسیس دانشسرای راهنمایی با ظرفیت اولیه 60 نفر نمود كه دانشجویان آن از میان فرزندان عشایر كه موفق به اخذ دیپلم شده بودند انتخاب و پس از طی دوره یكساله در رشتههای زبان، علوم انسانی، تجربی، ریاضی، حرفه و فن بعنوان دبیر در مدارس راهنمایی عشایر مشغول تدریس شود.
5- تشكیل اردوهای سراسری از معلمان اقوام مختلف در دیگر استانهای كشور به منظور آشنایی معلمان و دانشآموزان به علوم و فنآوریها و ابتكارات جدید و ابداع روشهای نوین آموزش و آشنایی اقوام مختلف با یكدیگر و نشان دادن روشهایی كه موجب پیشرفت بیشتر شده بود كه در این اردوها برای احترام به آداب و رسوم و سنتهای اقوام، هر گروه با لباسهای مخصوص خود و سرود و آهنگ خاص آن جامعه ظاهر میشدند.
6- مركز آموزش فنی حرفهای دختران عشایر كه در سال 1349 تأسیس شد یكی از ابتكارات بهمن بیگی بود این حركت موجب شد صنایع دستی ایلات و عشایر كه بدست فراموشی سپرده میشد و رنگهای جوهری جای رنگیزههای طبیعی را میگرفت و طرحها و نگارههای اصلی از بین میرفتند روح تازهای بیابند در این مركز هر ساله تعدادی از دختران عشایر را در یك محیط شبانهروزی سالم زیر نظر استادان حرفهای كه از زنان مسن و با تجربه ایل بودند انتخاب كرده انواع صنایع دستی نظیر قالی، گلیم، جاجیم، رنگآمیزی، طراحی و ... را یاد داده و پس از اتمام تحصیل با دادن مبلغی وام آنها را روانه ایل میكردند تا با خرید مواد اولیه بكار بافت صنایع دستی بپردازند و زندگی خود را تأمین كنند.
7- آموزش فنی و حرفهای پسران به منظور تأمین احتیاجات عشایر اسكان یافته و تضمین آینده هنرجویان عشایری در سال 1351 بصورت شبانهروزی افتتاح گردید. بهمن بیگی كه شخصاً از مدركگرایی بیزار و معتقد بود اگر هنر و تكنیك را بدانیم نیازی به مدرك نداریم و در این مركز رشتههای نجاری، معماری، برق، اتومكانیك، لولهكشی، تراشكاری و جوشكاری دایر و استادن آنها را از میان فرزندان دلسوز عشایر كه به فنون و رموز كار آشنا بودند انتخاب و در طی 5 سال یعنی تا اول انقلاب اسلامی تعداد 500 نفر كارآموز فنی تربیت نمود كه جذب بازار كار شدند.
8- یكی از مشكلات بزرگ مردم عشایر نداشتن موقعیت بهداشتی و درمانی بود كه گاه مادران ایلی بخاطر یك زایمان ساده از بین میرفتند و یا عفونت كوچكی موجب مرگ انسانی میشد. بهمن بیگی با تلاش پیگیری خود و همكاری وزارت بهداری موفق شد هر سال تعدادی از دختران ایلی كه مقطع ابتدایی را تمام كرده بودند به مركز استان آورده و در محیط شبانهروزی زیر نظر پزشكان متخصص زنان و مامایی آنها را تربیت و برای درمان به میان عشایر بفرستند كه حقوق این عده از طریق مردم ایل و سرانجام از بهداری تأمین میشد.
9- تربیت روستا پزشك و دامپزشك از دیگر ابتكارات بهداشتی بهمن بیگی بود كه دست به دامن دانشگاه شیراز و اداره بهداشت و درمان شده و موفق گردید سالیانه تعدادی از فرزندان ایل را كه در مدارس راهنمایی عشایر تحصیل كرده بودند به شیراز آورده و زیر نظر پزشكان و دندانپزشكان كمكها و فوریتهای اولیه را یاد داده به میان عشایر برگرداند و از مرگ حتمی عده زیادی كه ممكن بود با یك اتفاق كوچك از بین بروند جلوگیری كنند كه تعداد آنهاتا سال 1357 بیش از 90 نفر رسیده بود.
10- كتابخانه و كتابخوانی از نظر بهمن بیگی از غذا خوردن واجبتر بود وی دائم به معلمان خود توصیه میكرد كه كتاب بخوانند و برای اینكه دسترسی به كتاب داشته باشند كه خود و دانشآموزان آنها استفاده نمایند با همكاری كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و سازمان جهانی یونیسف تعداد 7 دستگاه كتابخانه سیار تهیه كرده و به طور دائم در میان عشایر میگشتند و كتاب توزیع میكردند و ضمناً برای اطلاعات بیشتر آنها از پیشرفت علوم و فنون جدید سینمای سیاری هم گرفته بود كه فیلمهای جالب و آموزنده را در میان عشایر به نمایش میگذاشتند.
11- عشایر سیار اجباراً مایحتاج خود را از شهرها تهیه میكردند اما این كار دو مشكل بزرگ داشت یكی اینكه اجناس را با قیمت بالایی به مردم عشایر میفروختند و دیگر اینكه ایاب و ذهاب و حمل آنها از شهر به ایل مشكلاتی داشت كه بهمن بیگی با همكاری سازمان برنامه و بودجه و استانداری تعداد 15 باب فروشگاه سیار در طوایف مختلف دایر كرد كه وظیفه داشتند مایحتاج اولیه مردم ایل را با قیمت رسمی و دولتی بین چادرها توزیع نمایند.
12- دانشآموزان دبیرستان عشایری در چند رشته ورزشی به مقام قهرمانی رسیدند زیرا بهمن بیگی خود ورزشكار و ورزشدوست بود. برخلاف آن روزها كه به درس ورزش چندان اهمیت نمیدادند نمره این درس را خیلی جدی میگرفت و ورزشكاران و قهرمانان را تشویق میكرد و همین عامل موجب شد نام دبیرستان عشایری در میادین قهرمانی در رأس و برنده دهها كاپ مقام نخست باشد. این موفقیتهای ورزشی و كسب مقامات قهرمانی بهمن بیگی را بر آن داشت كه در سال 1351 اقدام به تأسیس استادیوم ورزشی در مساحت بیش از 10 هكتار كه زمین آن را پس از دوندگیهای زیاد از سازمان منابع ملی گرفته بود، نمود. در این استادیوم زمینهای فوتبال، هندبال، بسكتبال، میدان سواركاری، دومیدانی و استخر شنا ساخته و شروع به كار كرد.
13- تأسیسات فرهنگی عشایر با ابتكارات جدید و روشهای ابداعی و با بْرد موفقیتآمیز خود علاوه بر داخل كشور روزنامههای خارجی را هم تحت تأثیر قرار داد و نتیجه آن شد كه هر ساله از سایر كشورها برای بازدید این موسسات فرهنگی نوین و پیدا كردن رمز موفقیت دانشآموزان عشایر در تحصیل درس، هنر، حرفه، ورزش و ... به ایران سفر كنند. سفرهای متعدد سران و مدیران سازمانهای فرهنگی، تحقیقاتی، دانشگاهی، بینالمللی موجب شد كه آموزش عشایر را یكی از پدیدههای نوین سوادآموزی در دنیا معرفی و بهمن بیگی را به دریافت جایزه سوادآموزی یونسكو مفتخر نمایند. اما سرفرازی بهمن بیگی به این جایزه نبود بلكه موفقیت صدها دكتر، مهندس، افسر، قاضی، دبیر، استاد، مدیر كل و ... بودند كه اگر آموزش عشایر نبود هیچكدام به این درجه نمیرسیدند و بالاتر اینكه بهمن بیگی سر فخر به آسمان میسایید كه دانشآموزان عشایر كرد و لر و بلوچ و ترك وعرب در كشور در امتحان همگانی كشوری مقام اول را كسب كردهاند.
بهمن بیگی پس از 30 سال تلاش و كوشش و گشودن راهی برای جوانان آینده عشایر قبل از پیروزی انقلاب به افتخار بازنشستگی نائل شد و به كار نوشتن پرداخت چهار عنوان كتاب او «بخارای من ایل من» «اگر قرهقاج نبود» «به اجاقت قسم» و «عرف و عادت در عشایر فارس» كه به چاپهای متعدد رسیدهاند بیگمان از شاهكارهای زبان فارسی و نوآوریهای فرهنگ اجتماعی و روشهای مهم تعلیم و تربیت میباشند كه امروز برخی از مطالب آنها در دانشگاهها و كتابهای درسی دبیرستانها تدریس میشوند.
در سال 1358 زندهیاد شهید رجایی و مرحوم سیدكاظم موسوی پس از بازدید از مدارس و دبیرستان عشایری فرمودند: «اگر در این كشور یك قدم مثبت برداشته شده همین آموزش عشایر است.»
اما آنچه از بهمن بیگی باقیمانده نسلی موفق و پاگرفته از میان مردم محروم و مظلوم عشایر كشور و از مكتبی است كه خود بنیانگزار و مبتكر آن بوده و بدون شك از خدمتگزاران واقعی این مملكت هستند و فردای روشنی در انتظارشان خواهد بود.
جا دارد برای شناخت این انسان فداكار و از خود گذشته و این چهرهی جاودانه از مردم ایلات و عشایر یعنی مردمی كه اولین و شاید آخرین بارقه امیدشان آموزش عشایر بود، اطلاعات بیشتر كسب شود.