• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 314
تعداد نظرات : 40
زمان آخرین مطلب : 5538روز قبل
دانستنی های علمی

ده راز پرورش كودكی شاد

با تشویق كودك، به او می‌آموزید كه بیشتر اوقات، خود را در بالاترین حد شاد زیستن قرار دهد. بدینوسیله ده راز پرورش كودكی شاد ارائه می‌شود.
-1به كودكتان عشق بورزید
اولین راز پرورش كودكی شاد تمجید از اوست. ادوارد ام.‌هالوول، نویسندة كتاب ریشه‌های كودكی شادی در بزرگسالی، می‌گوید: عشق مطلق والدین مهم‌ترین عامل در شادی كودكان است.
وقتی كودكان بزرگ می‌شوند، دانستن اینكه علایق، عقاید، خصوصیات و استعدادهایشان باارزش تلقی می‌شود پایه‌گذار شادی سال‌های بعدی زندگی‌شان خواهد بود. البته پذیرش كودك به معنای چشم‌پوشی همیشگی از خطاهایش نیست. یاد بگیرید كه عملكرد كودك را نقد كنید نه شخصیت او را. همچنین، آنچه را كه از كودك می‌خواهید به او بگویید نه آنچه را كه نمی‌خواهید.
-2نه، من نمی‌توانم را به بله، من می‌توانم تبدیل كنید
وقتی كودك شما بداند كه به او اطمینان دارید و باورش كرده‌اید، احساس می‌كند كه دست یافتن به همه‌چیز برایش امكان‌پذیر است. افكار كودك نسبت به خود بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین والدین باید افكار مثبت به كودك خود القا كنند.
-3مقررات منصفانه وضع كنید و به آنها پایبند باشید
كودكان كم‌سن‌وسال با احساس امنیت شاد می‌شوند. فرض كنید كه در بالای آبشار مرتفعی ایستاده‌اید، در صورتی از ایستادن در آنجا لذت خواهید برد كه حفاظی در برابرتان باشد، در غیر این صورت، دچار اضطراب خواهید شد. كودكان هم این‌گونه‌اند. وقتی كه چارچوب محكمی برای رفتارهایشان وجود داشته باشد، آنها پیشرفت می‌كنند.
-4ابعاد مثبت را برجسته كنید
به كودك خود بفهمانید كه هیچ مشكلی وجود ندارد كه به اتفاق هم نتوانید آن را حل كنید. همچنین به او بیاموزید كه خوش‌بین باشد. اگر اتفاق بدی افتاد، با صدای بلند فكر كنید و بگذارید او افكار شما را بشنود : وای، نه... باورم نمی‌شود كه این اتفاق افتاده، اما درستش می‌كنم، چیز مهمی نیست.
-5حلقة شادی كودكتان را كامل كنید
به كودكتان كمك كنید ارتباطات دوستانه‌اش را حفظ كند و گسترش دهد. داشتن ارتباطات قوی و مهارت برقراری آن از شروط اصلی شاد زیستن در آینده است.
-6كودكان را به تحرك بیشتر وادارید
كودكان امروز سنگین‌وزن‌ترند و این برای سلامت و شادابی آنها مضر است. كودكان چاق، در مقایسه با سایر كودكان، اعتمادبه‌نفس كمتری دارند و افسرده‌ترند. اگر كودكان سرگرمی‌های پرتحرك خارج از خانه را جانشین فعالیت‌های كم‌تحرك خانگی كنند و به‌جای غذاهای آماده‌ای كه فاقد ارزش غذایی است، غذاهای سالم و طبیعی بخورند، از فواید شاد زیستن بهره خواهند برد. بازی با سایر كودكان قدرت خلاقیت كودكتان را تقویت می‌كند و مهارت‌های اجتماعی را به او می‌آموزد.
-7شادی را در جعبة یادگاری‌ها ذخیره كنید
اشیای مورد علاقة كودكتان، عكس‌ها، كارت‌پستال‌ها، یادگاری‌ها، كاردستی‌هایی را كه یادآور خاطرات شاد برای كودك هستند داخل جعبه‌ای قرار دهید. هرگاه كودكتان بیمار است یا غمگین و به لبخندی ساده نیاز دارد، آنها را از جعبه بیرون آورید و به او نشان دهید.
8-لحظات جادویی ارتباط را بیابید
اخیراً از پنج تا هفده ساله‌ها پرسیده شد كه خواهان چه چیزی هستند كه با پول نمی‌شود خرید. همة آنها در پاسخ گفته بودند كه والدین و توجه آنها هستند. كودكان ما می‌خواهند كه به آنها فكر كنیم. برنامه‌هایی ترتیب دهید كه همة اعضای خانواده بتوانند در آن شركت كنند و لذت ببرند (كوهنوردی، پیاده‌روی...). كودكان را در فعالیت‌های روزمره‌تان مانند انجام دادن كارهای خانه، خرید و آبیاری باغچه شریك كنید.
9-ژن تلاش دوباره را به كودك خود منتقل كنید
سعی نكنید كودك خود را از همة ناراحتی‌ها دور نگه دارید. به او كمك كنید بیاموزد چگونه با آنها مواجه شود. اگر شكست درسی یا غیردرسی او را ناامید كرده، كمك كنید تا هرچه سریع‌تر به وضعیت عادی خود برگردد. تشویقش كنید تا احساسات خود را در قالب نوشته یا نقاشی بیان كند. شما الگوی كودكتان هستید. مطمئن شوید كه الگوی مناسبی در مقابل اوست. روحیة خود را در هیچ شرایطی نبازید.
-10در او شگفتی ایجاد كنید
هنگامی كه كودك با چیزی بزرگ‌تر از خودش مواجه می‌شود، خواه پدیده‌ای فیزیكی باشد یا معنوی، احساس رضایت خاطر می‌كند. با كودكان دربارة عقاید خود، خداوند و مقدسات دینی صحبت كنید. لازم نیست كه او همة جزئیات را درك كند. با او در جنگل قدم بزنید، به ستارگان خیره شوید، به تماشای یك كرم كوچك در گل‌ولای بنشینید. احساس مراقبت و توجه در كودكان را پرورش دهید.

پیام عشق برای كودكان
- بگوئید كه دوستش دارید. این جمله باید اولین چیزی باشد كه كودكتان صبح‌ها، پس از بیدار شدن از خواب، می‌شنود و نیز آخرین جمله‌ای باشد كه پس از شنیدن آن به خواب می‌رود. موقع دعوا و مشاجره و هر زمانی كه انتظارش را ندارد، بگویید كه دوستش دارید.
- بنویسید كه دوستش دارید. در كیف مدرسه‌اش، یادداشت كوچك یا كارت‌پستالی بگذارید كه بر رویش نوشته‌اید: «دوستت دارم.» خوب است یادداشت‌هایتان را درون كمد لباس‌ها، جعبة اسباب‌بازی‌ها یا زیر بالشتش پیدا كند. ابراز عشق و علاقة شما، با این نوشته‌ها، به كودكتان نشان می‌دهد كه به او فكر می‌كنید، حتی زمانی كه نمی‌توانید كنار هم باشید.
- در آغوشش بگیرید. هیچ مانعی برای در آغوش گرفتن كودكتان وجود ندارد.
- لمسش كنید. آرام به پشت او بزنید، بازوهایتان را دور شانه‌هایش حلقه كنید، موهایش را به‌هم بریزید.
- در بازی‌اش شریك شوید. توپ بزنید، برای پرندگان دانه بریزید، بادبادك هوا كنید و با او مسابقه دهید.
- گوش دهید، واقعاً گوش دهید. در حین گوش دادن، جملاتی به زبان بیاورید كه نهایت توجه‌تان را به صحبت‌های او نشان دهد. جملاتی مانند : وای، چه جالب ، من اصلا ً نمی‌دانستم ، بیشتر در این مورد توضیح بده.
- بدون به زبان آوردن كلمه‌ای، با او حرف بزنید. به تماشای بازی او در مدرسه یا زمین بازی بنشینید. لحظه‌هایی كه به شما نگاه می‌كند یا نگاهتان با هم تلاقی می‌كند، به او لبخند بزنید. بد نیست از چشمك زدن هم برای ایجاد ارتباط با او استفاده كنید. علائم خاصی برای رابطه‌تان تعریف كنید كه فقط خودتان دو نفر معنی آنها را بدانید.
  
شنبه 28/10/1387 - 13:2
دانستنی های علمی

غلبه بر افسردگی‌های ناشی از بازنشستگی

شاید ما انتظارش را نداریم بخصوص زمانیكه كل دوران جوانی خود را در مسیری كار می‌كنیم كه به بازنشستگی ختم می‌شود، بازنشستگی می‌تواند تجربه‌ای پرتنش و ناامیدكننده باشد. برای بسیاری از ما،‌ دوران بازنشستگی در طول سالهای متمادی اولین باری است كه منابع مالی و وقت آزاد برای انجام آنچه كه می‌خواهیم،‌در اختیار داریم. مشكل اینجاست كه اغلب اوقات واقعا نمی‌دانیم چه می‌خواهیم.
معمولا می‌دانیم كه چه چیزی رانمی‌خواهیم و آن چیزی خبر ادامه كار نیست. بنابراین با دانستن این نكته بعنوان نیرویی بازدارنده، اقدامات لازم را به منظور پایان دادن به سالهای كاری خود، انجام می‌دهیم. در واقع اینكه بدانیم چه چیزی را می‌خواهیم یا اینكه چه چیزی رانمی‌خواهیم یكسان نیستند. تفاوت این دو ممكن است در زمان بازنشستگی منجر به یاس و حس سردرگمی شود.
از آنجاییكه وقت ما مانند كالایی با ارزش است، در اینجا سه مرحله برای آرامش در اوقات فراغت جدیدمان یعنی دوران بازنشستگی ذكر می‌شود، مراحلی كه به ما كمك می‌كند از بازنشستگی خود لذت ببریم.
مرحله 1: از تنهایی بپرهیزید
طبیعت قوانینی دارد كه حاكم بر محیط اطرافمان است بعنوان مثال آب همیشه به سمت پایین‌ترین نقطه جریان دارد و گازها در فضا پخش می‌شوند. یكی دیگر از این قوانین این است كه طبیعت از تنهایی متنفر است. طبیعت موقعیتی را كه در آن بطور ناگهانی چیزی بزرگ از دست می‌دهد و جای آن با هیچ چیز دیگری پر نمی‌شود، دوست ندارد تصور كنید وان خود را پر از آب كرده‌اید و سعی دارید كه فقط آبهای سمت چپ را تخلیه كنید. این كار عملی نیست و از آنجاییكه ما هم قسمتی از طبیعت به شمار می‌آییم، بدیهی است كه همان قوانین هم بر ما حاكم است.
تفاوت فاحشی بین دو جمله «خیال دارم بازنشسته شوم و كارم را قطع كنم» و «خیال دارم بازنشسته شوم و استراحت كنم» وجود دارد در جمله اول خلاء و تنهایی ایجاد می‌شود به این معنی كه چیز بزرگی را كنار می‌گذاریم یعنی كارمان كه حدود 70-65 درصد از دوران مفید زندگی خود را حداقل 5 روز در هفته به آن اختصاص داده بودیم و نمی‌خواهیم آنرا با چیز دیگری جایگزین كنیم و این مورد هم درست مانند مثال وان، عملی نیست. به همین دلیل است كه اكثر افراد سیگاری یا افراد رژیمی در ترك و كاهش وزن، دچار مشكل می‌شوند. این افراد سعی دارند چیزی یا كاری را انجام ندهند اما بجای آن نمی‌دانند چه كاری را جایگزین كنند و همین عامل، خلاء ایجاد می‌كند.
در مورد انسانها، خلاء و تنهایی باعث سردرگمی است كه در نهایت به افسردگی، منجر می‌شود وقتی تنهایی و خلاء در زندگیمان راه پیدا می‌كند تجربه‌های ناخوشایند سردرگمی و افسردگی را به همراه دارد و تمام تلاشمان را برای رهایی از این احساسات ناخوشایند، بكار می‌بریم اغلب اوقات آن جای خالی را با آسانترین و قابل دسترس‌ترین جایگزین پر می‌كنیم همان چیزی كه قبلا جایش را پر كرده بود.
این قانون در مورد بازنشستگی هم صادق است. وقتی كه می‌گوییم قصد دارم كارم را قطع كنم خلاء را ایجاد می‌كنیم احساس سردرگمی و افسردگی هم به دنبال آن پیدا می‌شوند. در اكثر موارد نمی‌توانیم برگردیم و فضای خالی را با آنچه كه قبلا انجام می‌دادیم، پر كنیم. سیگار كشیدن و غذا خوردن زیاد برای افراد، لذت زودگذر دارد و واقعا نمی‌خواهیم جای خالی آنها را با آنچه قبلا انجام می‌دادیم، پر كنیم. ما دیگر سركار نمی‌رویم. این ناتوانایی یا عدم علاقه به پر كردن فضای خالی با آنچه كه قبلا انجام داده‌ایم، بیشتر باعث آشفتگی،‌ سردرگمی و افسردگی می‌شود.
مشكل تنهایی و خلاء راه حل ساده‌ای دارد: «بازنشسته نشوید با هدف قطع كردن كار» بلكه «بازنشسته شوید با هدف و آگاهی كه قصد دارید «زمان كاری» قبل خود را با هر آنچه كه دوست دارید انجام دهید، پر كنید.» اگر می‌خواهید اثرات این جمله مثبت را كشف كنید خواندن مقاله را ادامه دهید و در مرحله 3 به نكات جالبی خواهید رسید.
مرحله 2: بدانید كه این احساسات گذرا، طبیعی هستند.
حذف خلاء بطور یقین به راحتی و آرامش بازنشستگی شما كمك می‌كند. تغییر از هر نوع، احساسات معینی در افراد بوجود می‌آورد. ویلیام بریجز در بهترین كتاب خود با عنوان «تحولات» در مورد چگونگی برخورد افراد با تغییرات صحبت می‌كند و آنها را از كوچكترین تا پراهمیت‌ترین‌ها طبقه‌بندی كرده و اغلب به احساسات محتملی ختم می‌شوند. وقتی وارد دوران بازنشستگی می‌شوید دانستن اینكه این احساسات طبیعی هستند و به بازنشستگی مربوط می‌شوند، باعث آرامش شما در طول مسیر می‌شود.
اینكه شما سردرگم باشید و ندانید كه كدام راه را باید انتخاب كنید با اینكه گم شوید اما نقشه راهنمای مناسبی در اختیار داشته باشید كه نشان دهد كجا هستید و كجا می‌توانید بروید، احساس كاملا متفاوتی است.
مرحله 3: 5 عامل مهم زندگی خود را پیدا كنید.
برای بسیاری از مردم، كارشان برای رسیدن به یك پایان، آغاز می‌شود. كارشان وسیله‌ای است كه امكانات مالی را برای خرید وسایل مورد نیاز و انجام كارهای مورد علاقه فراهم می‌كند. متاسفانه، گاهی اوقات شغلهایمان آنچنان مصرفی می‌شوند كه به مرور زمان و به تدریج، ارتباطمان را با آنچه كه بدان علاقه داریم، از دست می‌دهیم. احساسات و جاه طلبی‌های غیركاری خود را فراموش می‌كنیم. اگر خودتان را در چنین موقعیتی دیدید، فرصتی است برای ارتباط مجدد با آنچه كه واقعا دوست دارید و آنچه كه از زندگی می‌خواهید وقت بگذارید و 5 چیزی كه می‌خواهید در دوران بازنشستگی انجام دهید، ببینید یا تجربه كنید را یادداشت كنید.
5 چیزی كه اگر انجام دهید، ببینید یا تجربه كنید، در پایان زندگی خود با نگاه به گذشته و دوران بازنشستگی می‌توانید آن را یك موفقیت تلقی كنید. ممكن است كارهایی كوتاه مدت باشند مثلا دیدن از برج ایفل یا نه كارهایی كه دوره زمانی طولانی‌تری را به خود اختصاص می‌دهند مثلا رابطه صمیمی زناشویی، رابطه با فرزندان یا نوه‌ها. این بستگی به خود شما دارد كه موفقیت بازنشستگی را برای خود تعریف كنید.
هوشیار باشید كه برای خود محدودیت قرار ندهید. یكبار مردی به من گفت: كه همیشه می‌خواسته شبیه تد ویلیامز یا كلارك گی بل باشد اما حالا برای بودن جای آنها احساس پیری می‌كند واقعیت این است كه هیچ وقت دیر نیست و ما پیر نیستیم. او می‌تواند به اردوی بیسبال برود و شبیه تد ویلیامز باشد یا اینكه به گروه تئاتر ملحق شود و شبیه كلارك گلی بل شود. اینكه فقط یك روز، شبیه كسی باشید كه دوست دارید بهتر از آن است كه تمام عمر چنین آرزویی را در سر بپرورانید.
اگر قرار باشد 5 كار بزرگ زندگی خود را مشخص كنید ممكن است فكرتان را بخاطر نوع نگرشتان نسبت به خود در زمان حال، محدود كنید یا حتی از كاری كه داشته‌اید، تاثیر بپذیرید. نكته كوچكی وجود دارد كه در این باره به شما كمك می‌كند. فكر كنید و یادداشت كنید كه جدای از شغل فعلی‌تان، دوست داشتید چكار كنید. شاید مجبور شوید به گذشته‌ها، قبل از اینكه اولین شغل خود را بگیرید، یا حتی به دوران بچگی فكر كنید آن زمان چه چیزی شما را هیجان‌زده می‌كرد؟ چه چیزهایی می‌خواستید انجام دهید، ببینید یا تجربه كنید؟
در می‌یابید كه اینگونه در واقع خودتان را كشف می‌كنید. همان چیزهایی یا كارهایی كه قبلا دوست دوست داشتید، حالا هم دوست دارید شاید فقط فراموششان كرده‌اید، نكته جالب این است كه هنوز به آنها علاقه دارید و درصد انجامشان هستید. یك مدیرعامل شركت تجاری هنوز هم می‌تواند راننده ماشینهای مسابقه یا سازنده حرفه‌ای قصرهای شنی باشد. یك پرستار سالمند هنوز هم می‌تواند نویسنده، موج سوار یا استاد باشد. از 5 كار بزرگ زندگیتان برای جلوگیری از خلاء و تنهایی استفاده كنید و اینگونه دیگر بازنشسته نشده‌اید و كارتان را قطع نكرده‌اید بلكه بازنشسته شده‌اید كه كارهای بزرگ زندگیتان را شروع كنید. از بازنشستگی‌تان لذت ببرید، سزاوار آن هستید. 
  
شنبه 28/10/1387 - 12:59
دانستنی های علمی

یوگا سفر به درون از روی نیاز

افراد زیادی هستند که از دردهای جسمانی، مشکلات روحی و روانی، تنش های عاطفی، چالش های اجتماعی، بحران های خانوادگی و خلا معنوی سخت در رنجند و برای غلبه بر این رنج ها و مشکلات ورزش یوگا را به عنوان یکی از راهکارهای فائق آمدن بر معضلات روحی و روانی انتخاب می نمایند. برخی از مربیان یوگا بر این باورند که یوگا فرصت شناخت انسان از خود و درونش را فراهم می کند و توان افراد را در انجام کارها فزونی می بخشد. از همین رو، به انسان کمک می کند که راه حل های درست و منطقی را برای مشکلاتش بیابد. مربیان یوگا به شاگردان خود می آموزند برای رهایی از رنج های روحی و جسمانی خطی فرضی را در ذهن خود تصور کنند که در یک سوی آن تفکر مثبت و در سوی دیگر تفکر منفی و حد وسط آن حالت خنثی قرار دارد، با انجام تکنیک های یوگا می توان ذهن را در هنگام روبه رو شدن با مشکلات از قسمت خنثی به سمت راست این خط که تصور مثبت قرار دارد هدایت نمود. در این حالت به مدد مثبت اندیشی فرد آمادگی لازم را برای حل مشکلات مادی و روحی خود می یابد و راه حل های متعددی برای روبه رویی با معضلات به نظر او می رسد.این وضعیت شرایطی را برای انجام دهنده، تکنیک های یوگا فراهم می سازد که مشکلاتی را که به نظر او بزرگ و حل نشدنی می آمدند حل شدنی و عاری از هرگونه نگرانی تصور کند. اما افرادی که قادر به کنترل ذهن خود و حرکت دادن آن به سوی تفکر مثبت نمی باشند عکس این حالت را تجربه می نمایند و با منفی بافی معمولاً از قسمت خنثی خط فرضی تفکر به سمت منفی آن حرکت می کنند. از این رو نه تنها راهکارهای مناسب برای روبرو شدن با مشکلات را نمی یابند، بلکه به علت احساس درماندگی هر لحظه زیر بار مشکلات گوناگون فرسوده تر می شوند. به اعتقاد مربیان یوگا مثبت اندیشی اساسی ترین رکن این ورزش است. یوگا شامل مجموعه ای از تکنیک های مشخص برای توسعه همه جانبه وجودی انسان ها اعم از بعد جسمی، احساسی، فکری و روحی است. مدرسان یوگا معتقدند تمرینات تکنیک های یوگا سبب افزایش کارایی بدن در محیط کار، کاستن از فشارهای عصبی زندگی صنعتی و در غایت افزایش قابلیت های جسم و ذهن است. ماها ریشی ماهش یوگی می گوید: "با کسب این آرامش انسان می تواند خردمندانه و خوشبخت زندگی کند." در ورزش یوگا توجه به عملکرد چاکراها وتأثیرشان بر روی بدن حیاتی است. چاکراها جایگاه دریافت انرژی و تعمیم آن به کل ارگانیسم بدن می باشند. برخی از کارشناسان ورزش یوگا بر این باورند که در بدن انسان بیش از 72 هزار چاکرا وجود دارد. ولی همه آنها براین باورند که از این میان هفت چاکرا مهم ترین اند. این هفت چاکرا در انتهای ستون فقرات، اطراف ناف، در ناحیه قلب، در گلو به همراه غده تیروئید، بین ابرو و در قسمت فوقانی سر قرار دارند. افزون بر این آموزش های هت ها یوگا (Hatha Yoga) تکنیک های یوگا را به حدود 200 حرکت محدود می نماید، که از این میان 32 تکنیک را برای انسان مفید می داند. تکنیک های یوگا نه تنها جسم و روح انسان را بطور کامل ورزش می دهد بلکه با انجام تمرینات یوگا ماهیچه ها، مفاصل و اعصاب قوی می شوند و خستگی از تن انسان رخت بربسته و به آرامش درونی می رسد. تمرینات یوگا را باید منظم و در یک زمان مشخص انجام داد. به هنگام این تمرینات باید توجه داشت که هدف نیل به آرامش درونی است. بنابراین این تمرینات باید با حالتی شاد شروع شود و از هر گونه شتابزدگی در این زمینه اجتناب نمود. تمرینات یوگا در صبح مفاصل سفت بدن را بعد از خواب شبانه نرم و انعطاف پذیر می کند و گردش خون را متعادل می سازد. از سوی دیگر حرکات یوگا در بعدازظهر توان انسان را برای تحمل تنش های ناشی از فعالیت های اجتماعی و مشکلات خانوادگی بیشتر می کند و سبب آرامش درونی می گردد. یکی از عوامل اساسی تأثیرگذار در انجام صحیح حرکات یوگا نحوه نفس کشیدن صحیح است. دم عمیق اکسیژن کافی را بعنوان ماده حیات بخش به بدن می رساند و بازدم طولانی استرس را فرو می نشاند. در ضمن، افرادی که در کلاس های یوگا شرکت می کنند باید از یک رژیم غذایی سالم پیروی کنند و تا حد امکان از میوه ها، سبزی ها، حبوبات، گردو و بادام خام، تخمه کدو و آفتابگردان، مواد لبنی و نان سبوس دار مصرف نمایند. این مواد غذایی نه تنها انرژی زا و نشاط آورند بلکه خلق و خوی انسان را آرام و عاری از تنش های فکری می کند. از همین رو، برای گرفتن نتیجه بهتر از تمرینات یوگا توصیه می شود از خوردن گوشت زیاد علی الخصوص گوشت قرمز، غذاهای چرب و سرخ شده، شیرینی ها و انواع کنسرو و غذاهای آماده (fast food) اجتناب گردد. بدیهی است پایبندی به یک رژیم غذایی سالم بدین مفهوم نمی باشد که بمجرد شروع تمرینات یوگا مصرف گوشت و تخم مرغ را کاملاً کنار گذاشت ، بلکه منظور این است که استفاده از غذاهای سالم را استراتژی غذایی خود قرار دهید. افزون بر این باید بخاطر داشت که حداقل دو ساعت قبل و یک ساعت بعد از انجام تمرینات یوگا نباید غذا مصرف نمود. در ضمن خواب کافی، پرهیز از پرخوری، تحرک روزانه، بهداشت روح، روان و پنداشت خوب از خود داشتن نیز از عوامل تأثیر گذار در نیل به آرامش درونی است.

  
شنبه 28/10/1387 - 12:57
دانستنی های علمی

راهبردهای مؤثر برای تدوام اشتغال کارکنان یک سازمان

در عرصه فعالیت های اقتصادی و رقابت های فشرده همواره این سئوال مطرح است شرکتی که با دیگر شرکتهای بزرگ در زمینه دستمزد و مزیتهای شغلی نمی تواند رقابت کند، چگونه خواهد توانست کارکنان خود را حفظ کند؟ این پرسشی است که معمولاً در ذهن اکثر کارفرمایان خطور می کند. برای پاسخگویی به پرسش فوق در اینجا به برخی از روش های اثربخش جهت جلب رضایت و حفظ افراد کارآمد به اجمال اشاره می شود: سعی کنید تمام کارکنان خود را بشناسید، زیرا هر چه به تمایلات ، نیازها و مواردی که کارکنان از آنها خوششان نمی آید آگاه باشید، بهتر می توانید توجه یکایک آنها را جذب کنید این کار برای کارفرمای یک شرکت بزرگ اگر ناممکن نباشد بسیار دشوار است اما یک تأمین کننده قطعه و یا شرکت کوچک در این مورد مشکل چندانی نخواهد داشت . این نکته را به خاطر داشته باشید که برای بیشتر کارکنان پول یک محرک مؤثر نیست (اگر چه لازم است ) پس فکر نکنید که با دادن دستمزد بیشتر به کارمندان می توانید آنها را از ترک سازمان و رفتن به جایی پرجاذبه تر باز دارید، این تصور که کارمندان یک مؤسسه با دریافت پول بیشتری اثر بخش می شوند تصوری غیر واقعی است ؛ بنابراین به سایر نیازهای کارکنان نظیر احترام ؛ فضای کاری صمیمانه ؛ منطق کارفرمایی ؛ واگذاری شغل در خور شخصیت فرد و مشکلات شخصی آنان نیز باید اندیشید. خواسته های منطقی کارکنان را برآورده سازید، در آنان تمایل و چالشهای مؤثر در بهبود کار ایجاد کنید هر چه بیشتر کارکنان را بشناسید بهتر می توانید به عواملی که در آنها چالش و انگیزه ایجاد می کند پی ببرید. به کارمندان خود فرصت دهید تا از راهنمائیهای شما به صورت تک به تک بهره مند شوند. با این کار از کارمندان خوب خود قدردانی نموده و به آنها کمک می کنید تا میل خود را برای دستیابی به موفقیتهای بیشتر برآورده کنند. محیط کاری خوبی ایجاد نمائید و به تداوم شرایط مطلوب کار پایبند باشید. به کارکنان خوب و دارای عملکرد بالا نقش رهبری بدهید، این کار را می توان خیلی ساده شروع کرد، برای نمونه می توانید ریاست جلسه های مهم و یا آموزش کارمندان تازه وارد را به کارمندان خوب واگذار کنید. به کارمندان فرصت دهید تا وقت کاری شناور داشته باشند. بیشتر کارکنان تمایل دارند فرصت بیشتری صرف خانواده هایشان کنند. کارمندان به راستی از شما چه می خواهند؟ قدری نرمش داشتن در برنامه و زمان کاری خود. خصوصیات خوب کارکنان را بشناسید؛ اگر آنها را بهتر درک کنید؛ نقاط قوتشان را نیز می توانید به راحتی بشناسید. اموری را به آنها واگذار کنید که بتوانند برای انجام آنها از جنبه های مثبت خود بهره بگیرند؛ آنها را به طور گروهی سازمان دهید و در هر گروه افرادی را بگذارید که توانائیهایشان تکمیل کننده یکدیگر باشد. کارمند خود را در زمینه توانمندیهای بالقوه شان تعلیم دهید به طوری که این توانمندی ها به صورت بالفعل درآید. به کارکنان خود ارزش دهید، با این کار کارمندان جوانتر احساس غرور بیشتری می کنند و علاقه بیشتری به کارشان نشان می دهند. هر گاه کارمند جدیدی استخدام می کنید این فرآیند را در مد نظر داشته باشید، از خود بپرسید چگونه استعدادهای این شخص بر ارزش و اهمیت فعالیت کاری شما می افزاید؟ اگر نتوانستید، این ارزش را ببینید نباید او را استخدام کنید. اگر بتوانید این استعداد بالقوه را پیدا کنید و استعدادهای آنها را بیشتر توسعه ببخشید، توانسته اید ارزش کارمند را بر ارزش سازمان و کار خود بیفزائید. این نکته بسیار مهم است زیرا کارکنان تمایل دارند احساس لیاقت کنند. آنها دوست دارند احساس کنند که واقعاً کاری مفید انجام می دهند، آنها وقتی احساس کنند که ارزش دارند، یکی از نیازهای اساسی شان ارضاء شده است . بنابراین عملکرد سازمانی آنان مفیدتر از پیش گردیده و در موفقیت تشکیلات شما سهیم خواهند شد

شنبه 28/10/1387 - 12:49
دانستنی های علمی

چگونه از خود انسان برتری بسازیم ؟

حوادث و اتفاقات بیرونی را، هر کس با توجه به باورها و بینش خود - و به طور خودکار - تفسیر و توجیه می‌کند، لذا بسیاری از انسانها، اینگونه باور دارند که آنچه در درونشان می گذرد از اراده شان خارج بوده و نمی توانند در آن دخل و تصرفی بکنند. باورهای انسانها - که شکل دهنده و تنظیم کننده رفتار آدمی است - در طول عمر، شکل گرفته ، ساخته شده و قالب بندی می شوند، ولی باورهای ساخته شده از بدو تولد تا 5 سالگی ، از اهمیت بسیار حیاتی برخوردار می باشند. چون در این دوره 5 ساله ، بچه شدیداً به مادر، پدر و اطرافیان وابسته بوده و بدون اینکه مفهوم خوبی یا بدی را بداند،... و بدون اینکه توانایی فهم و شناخت مفاهیم را داشته باشد، راهنمایی ها، فرمان ها، تنبیهات و تشویقات ، هشدارها و... متعدد و بیشمار مادر و اطرافیان را دریافت و کلیه آنها را ضبط می کند. به علاوه هرچه از سوی مادر و اطرافیان ظهور و بروز کند - از راه شنیدن ، دیدن ، لمس کردن ، عملکرد و... - و یا ناظر بر رویدادها و امور جاری زندگی ، رسوم ، سنن ، آئین ، آداب و عادات ، دین و مذهب و مراسم مربوط به آنها و... جملگی و بی کم و کاست و دقیقاً در ذهن کودک ضبط می شوند. موقعیت کودک ، نیاز حیاتی او به مادر وپدر، عدم توانایی او در فهم و درک معانی در این دوره ، تصحیح و توضیح را برای او غیرممکن می سازد، لذا کلیه امور و جریان ها را حقیقت محض پنداشته و ضبط می کند. این نوارهای ضبط شده در تمام طول زندگی وجود داشته و هیچ کس ، نمی تواند آنها را از مغز خود پاک سازد و این نوارها همیشه آماده بازنواختن هستند، این بازنواختن در تمام عمر، دارای نفوذی بسیار، مقتدرانه است . باورها و اعتقادات ساخته شده در این دوره از اهمیت خاصی برخوردار هستند، چرا که باورهای بعدی ، تحت تأثیر باورهای اولیه قرار می گیرند. حتی در بسیاری از افراد، قالب ها و باورهای فکری پنج ساله اولیه ، بدون تغییرات اساسی - حتی بعضاً به صورت تعصب آمیز - راهنما و الگوی آنان در تمام طول عمرشان می گردد. بنابراین : فرمان ها، هشدارها، راهنمایی ها، تنبیه ها، تشویق ها و... در مغز کوچک کودک ضبط می شوند که بیشتر اینها در چهارچوب کلمات : نکن ، بکن ، هرگز، هیچوقت ، همیشه ، یادت نرود و... همچنین ادب کردن های بیهوده و خسته کننده والدین ، در کودک احساس های منفی به وجود می آورد، این احساس های ناشاد که در پی هم می آیند و یکدیگر را تأیید و تثبیت می کنند، نیز به طور دائم ضبط شده و پاک شدنی نیستند. بسیاری از ما تحت تأثیر گفتار، کردار و تلقین های منفی مستقیم و غیر مستقیم اطرافیانمان - مخصوصاً مادر و پدر - از کودکی می آموزیم که : زندگی سخت ، دشوار و بی رحم است ... زندگی فناپذیر است .... تو عرضه نداری .... در زندگی هیچ چیز نمی شوی ... تو شانس نداری ... تو همیشه شکست می خوری .... تو همیشه اشتباه می کنی .... متأسفانه این باورهای منفی - در بسیاری موارد و در بسیاری از انسان ها - تا آخر عمر باقی می مانند. با توجه به مراتب فوق ، باورها و اعتقادات انسان ها از بدو تولد و از زمانی ساخته و پرداخته می شوند که شخص هیچگونه حق انتخابی نداشته و هیچگونه نظر یا دخل و تصرفی در آنها نیز نمی توانسته داشته باشد. باورها و اعتقادات بعدی نیز تحت تأثیر باورهای اولیه قرار دارند. همچنین بسیاری از خصوصیات و نحوه تفکر آدمی ، تحت تأثیر فرهنگ حاکم بر جامعه و تحت تأثیر تلقین ها و الگوهای محیط (خانواده و اجتماع ) خود می باشد، به طوری که در بسیاری از مواقع ، مقاومت در برابر آنها - حتی در سنین بالا نیز - بسیار مشکل است . زندگی انسان عجب حکایتی است .... سفری آغاز شده که اختیار آن را نداشته ایم که بدانیم : چرا به دنیا می آییم ، سفرمان ، در چه زمانی و از کجا شروع و تا کی ادامه خواهد داشت ؟ ضوابط و شرایط آن کدامند؟ همسفران ما کیستند؟ چه فضایی بر سفرمان حاکم بوده و خواهد بود؟ حوادث و رویدادها، که به ظاهر به نفع ماست ، در نهایت هم به سود ما خواهد بود یا بالعکس به ضررمان تمام خواهد شد؟ از همه شگفت انگیزتر اینکه ، باورهای اساسی و اولیه ما زمانی شکل می گیرند که قدرت تشخیص حتی خوب را از بد، زشت را از زیبا، سود را از زیان و مفید را از ضرر نداشته ایم ! بدون توجه به اینکه از کجا آمده ایم ... دوران خردسالی مان چگونه سپری شده ،.... و چه دشواری هایی پشت سر داشته ایم ،... و باورهای اولیه مان چگونه بوده ..... و فرهنگ حاکم جامعه مان چگونه و چه اثرات مثبت و یا منفی بر باورهایمان داشته اند، می توانیم با رعایت اصولی ، از خود انسانی موفق ، آرام ، شاد، تندرست ، جذاب ، دانا و توانا.... مثبت اندیش و سرشار از شور و شوق ساخته و انسانی جدید با شخصیت کاملاً متفاوت با گذشته داشته باشیم . روانپزشکان معتقد هستند که : اندیشه ها و باورهای ماست که کیفیت زندگی ما را می سازند. اندیشه ها و پندارها، به وسیله "پیام های شیمیایی " (Neuropeptides) در سراسر بدن جریان پیدا می کنند، به طوری که هر فکری که از ذهن ما می گذرد، در یک چشم بر هم زدن بر ترکیبات شیمیایی بدن تأثیر می گذارد و بعد از هر اندیشه ای ، احساسی در بدن تولید می شود: - اندیشه های مثبت و شادی بخش و مهرآمیز، باعث ترشح هورمون هایی می شوند که جسم و ذهن ما را سالم ، پرنشاط و سیستم ایمنی و دفاعی بدن مان را فعال تر می سازند! - اندیشه های مثبت : راه پیشرفت ها، سازندگی ها و چگونگی رسیدن به پیروزی را به ما نشان می دهند.... اینکه چه توانایی ها، چه نیروی خلاقه و چه ابتکاراتی می توانیم داشته باشیم ،... اعتماد به نفس زیاد، خودباوری فراوان و بزرگ اندیشی را به ما می بخشد... توصیه می کنند که همیشه به پیروزی ها بیندیشیم ،.... همیشه خود را لایق و شایسته بدانیم و... هرگز خود را دست کم نگیریم ... - اندیشه های منفی و مخرب ، فعل و انفعالات شیمیایی بدن را به صورت منفی تغییر داده و با ترشح هورمون های مضر و سمی ، باعث بسیاری از امراض روحی و جسمی می گردند. - افکار منفی : ناتوانایی ها، نارسایی ها، احساس حقارت و خودکم بینی ها را تشدید کرده ، از سوی دیگر، اعتماد به نفس و خودباوری را در ما، به شدت کاهش می دهند.... و در مواجه با هر کاری ، با شعار "نمی توانی ، عرضه اش را نداری ، شکست می خوری " علیه منافع خود شخص به کار افتاده و عملاً سد راه پیشرفت می گردند.
انسان دائماً و لحظه به لحظه ، افکار منفی یا مثبتی را انتخاب کرده و آگاهانه یا نا آگاهانه خواسته یا نخواسته حتی ، بعضاً لجوجانه به تکرار آنها می پردازد، احساس های منفی بی آنکه دخالتی داشته باشیم ، در فکر ما جای می گیرند، اما جنبه های مثبت را می بایست با تلقین به افکار تزریق کرد. چون هر کسی در هر روز بیش از 60 هزار فکر می تواند داشته باشد لذا وقتی افکار مثبت یا منفی در ذهن تکرار شوند - با توجه به ارتباط دائمی میان ذهن و جسم - اثرات مثبت (ایمن ) یا منفی (ناایمن ) آن بر جسم ، به صورت دائمی ادامه پیدا می کند. وقتی اندیشه های منفی را در سر داریم ، آنها را خواسته یا ناخواسته - در هر روز - چند هزار مرتبه تکرار می کنیم ، در نتیجه : 1- افکار منفی قوی تر می شوند، 2- جای بیشتری در ذهن به خود اختصاص می دهند، در نهایت ، تمام بخش تولید فکر را تحت نظارت خود می گیرند و به مجموعه افکارمان ، ماهیتی منفی می دهند. با این روند، بخش عظیمی از توانایی های (بالفعل و بالقوه ) خود را ناتوان ساخته و بیهوده هدر می دهیم ... در نتیجه بی حوصله ، کم اشتها، پریشان حال ، بدخواب و افسرده و... گشته ، زخم معده گرفته ،... همچنین به ناراحتی قلبی ، عروق ، فشار خون و هزاران دردهای دیگر دچار می شویم ... در حقیقت با منفی اندیشی و منفی بافی و تکرار آن در ذهن ، خون خود را هرچه بیشتر مسموم ساخته و انرژی ونیروی خود را در تخریب خویشتن و دیگران به کار برده و زندگی را برای خود و دیگران زهرآگین می سازیم .... به عبارت ساده ، سموم حاصل از نگرانی ، خشم ، ترس ، ناکامی ، منفی بافی و... ما را به سوی بیماری و نابودی می کشاند. غیرممکن است ، در آن واحد هم سالم باشیم و هم منفی نگر و مضطرب و نگران . جالب اینجاست که ، هر فکری که می کنیم - مثبت یا منفی - بیشتر از حواس پنجگانه در "ضمیر ناخودآگاه " اثر گذارند، لذا می بایست مراقب اندیشه های خود باشیم و سعی کنیم فقط اندیشه های مثبت و سازنده را - که سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و باورهای ما را عالی می سازند - در ذهن خود تکرار کنیم . پژوهشگران ، در مسیر کشف چگونگی روند تشکیل باورهای انسانی ، به کشف بزرگتری نایل آمدند و آن ، کشف قدرت خارق العاده و نیروی بیکران و نامحدود "ضمیر ناخودآگاه " در انسان ها بود. در اعماق ضمیر هر انسانی ، دریایی از هوش ، ذکاوت ، خرد، توانایی و دانایی نامحدودی قرار دارد. همه انسان ها، در پهنه اقیانوسی از ثروت های بیکران به سر می برند و قادر هستند از موهبت های بی نهایتی که درون شان وجود دارد و از قدرت و توانایی های نامحدود ذهنی خود بهره مند شوند و با استفاده از نیروی شگفت انگیز و سحرآمیز درون ، به آسانی به سعادت ، آرامش باطنی ، شادابی ، تندرستی ، ثروت و به نور و عشق و زیبایی برسند... و از بدی ها، زشتی ها، حسادت ها، پریشانی ها، افسردگی ها و به طور کلی خود را از امراض ذهنی و جسمی دور سازند. "ضمیر ناخودآگاه "، از چنان نیرویی برخوردار است که می تواند کلیه مسائل احساسی ، عاطفی ، مالی و تندرستی انسان را به آسانی حل کند. "ضمیر ناخودآگاه "، یک قدرت خارق العاده ، یک گنج بی پایان و یک نیروی نامحدودی است که همه انسانها از آن بهره مند هستند. بنابراین ، توانایی و امکانات افراد نامحدود بوده و از این بابت ، هیچ کس بر کس دیگر، برتری ندارد، ولی این نیروی بیکران ، مثل شمشیر دولبه است که اگر درست استفاده کنیم ، زندگی عالی و با شکوه ، سعادتمند و... خواهیم داشت . در حالی که اکثر مردم ، به علت عدم شناخت از قدرت واقعی ضمیر خود و به دلیل استفاده ناصحیح و غیرمعقول و منفی از آن ، زندگی نامطلوب توأم با نگرانی ، اضطراب ، درد و مرض ، فقر و نداری ، نکبت و... برای خود تدارک می بینند. همانطوری که یک خلبان ماهر به علت آموزش و آگاهی با سیستم ها و دستگاههای مختلف ، به راحتی می تواند هواپیمای غول پیکری را با صدها انسان و صدها تن بار، به پرواز در آورده و آن را از این طرف دنیا به آن طرف دنیا ببرد، در حالی که کسی که به امور خلبانی آگاهی نداشته باشد نمی تواند چنین کاری را بدون ایجاد خطر و ریسک فراوان به انجام برساند. اگر طرز استفاده صحیح از نیروی عظیم و بی نظیر "ضمیر ناخودآگاه " خود را ندانسته و نتوانیم بر آن تسلط یابیم ، مسلماً نخواهیم توانست از برکات مثبت آن برخوردار باشیم . به علاوه استفاده های ناصحیح و منفی از آن هم ، حوادث ناگوار و خسارت جبران ناپذیری در پی خواهند داشت . برای بهره برداری صحیح از "ضمیر ناخودآگاه " و تسلط بر آن ، نیازمند دستورالعمل صحیح هستیم ، تا از این قدرت بیکران درون خود، استفاده بهینه و صحیح داشته باشیم . برای اینکه بدانیم "ضمیر ناخودآگاه " خود ما، چقدر قدرت دارد، فقط به ذکر این نکته اشاره می کنیم که ، "ضمیر ناخودآگاه " بیش از 70 میلیارد سلول بدن را دقیقاً تحت کنترل داشته به تغذیه اکسیژن گیری - دفع مواد زاید - در مورد سلامتی و مریضی - همکاری سلول ها با هم و یا قطع ارتباط آنها از هم - مرگ ، زندگی و تکثیر سلول ها و.... هزاران امور دیگر مربوط به سلول ها را، لحظه به لحظه و بدون درنگ و استراحت و در تمام مدت شبانه روزی کنترل و تحت نظارت دقیق خود دارد... و یا در هر لحظه میلیون ها سلول از قسمت های مختلف بدن می میرند و میلیون ها سلول جدید جایگزین آنها می شوند، که همگی با نظارت و کنترل و تصمیم مستقیم "ضمیر ناخودآگاه " صورت می پذیرد!.... شاید یک نفره ، کوه البرز را کندن و با یک دست بلندکردن ، آسان تر از هر لحظه 70 میلیارد سلول را کنترل کردن باشد!!! یکی از کارهای اساسی که "ضمیر ناخودآگاه " انجام می دهد، ساخت باورهای مثبت یا منفی انسان هاست . به عبارت دیگر، "ضمیر ناخودآگاه "، کارگاه ساخت باورهاست : باورها (اعتقادات ) مهمترین عنصر ذهن هستند، چون : رفتار و کردار ما تحت تأثیر احساساتمان قرار دارند، احساسات ما تحت نفوذ افکار و اندیشه های ما هستند، افکار و اندیشه هایمان ، ناشی از باورهایمان می باشند، باورهایمان در "ضمیر ناخودآگاه " ساخته می شوند. ضمایر "خودآگاه " و "ناخودآگاه " به وسیله حواس پنجگانه و تفکر، تلقین ، تصور و تجسم (حس ششم ) با دنیای خارج ارتباط برقرار می سازند. هر مطلبی که به وسیله حواس پنجگانه ، تصور، تجسم و تفکر به این ضمایر، منعکس شوند: 1) ضمیر "خودآگاه " با توجه به دانش ، اطلاعات ، تجربیات ، تعقل و استدلالش ، مطالب و موارد دریافتی را مورد مداقه قرار می دهد و با توجه به باورهای هر شخص ، نسبت به موارد مختلف دریافتی ، تصمیم گیری کرده و جهت اجرا و اقدام ، به "ضمیر ناخودآگاه " منعکس می سازد. توضیح اینکه عمل مشاهده ، تجربه آموزی ، دانش اندوزی ، استدلال ، تعقل و... به وسیله ضمیر خودآگاه صورت می گیرد. 2) "ضمیر ناخودآگاه "، مطالب و موارد دریافتی را بدون پردازش و تعقل و استدلال ، عیناً ضبط می کند. مثلاً اگر مستقیماً با "ضمیر ناخودآگاه " ارتباط برقرار کرده و بگوییم 2*2 مساوی است با هفت ، عیناً آن را ضبط می کند. اگر مستقیماً از آن سؤال کنیم که 2*2 مساویست با چند؟ ضمیر ناخودآگاه آنچه را قبلاً ضبط کرده به ما جواب می دهد: هفت . در حالی که "ضمیر خودآگاه " به علت دارابودن دانش ، استدلال و تعقل و... جواب می دهد که 2*2 می شود چهار! در حقیقت "ضمیر ناخودآگاه " با وجود داشتن قدرت فراوان و نامحدود، مثل بچه ای می ماند که هر چه بگویی و یا دستور بدهی ، بدون تفکر، تعقل و پردازش ، ضبط کرده و حتی امکانات اجرایی آن را هم فراهم می سازد. یا مثل ماشینی که گاز بدهی راه افتاده ، بدون اینکه بداند چگونه راه می افتد و به کجا می رود! چگونه می توانیم از قدرت خارق العاده و بی نظیری که در درون همه انسانها قرار دارد، بهره برداری منطقی و معقول داشته و چگونه می توانیم با تسلط بر آن ، انرژی و امکانات نامحدود آن را، در رسیدن به اهداف آرمان های خویش و ساختن زندگی بسیار شایسته ، عالی و بسیار مطبوع به کار گیریم ؟ چگونه می توان با راهنمایی علمی و عملی ، به سلامت ذهن دست یافت و با بهره گیری از حد اعلای توانمندیهایمان ، زندگی خود را به حداکثر نشاط ، شادمانی ، تندرستی و شعف برسانیم ؟ و توانایی های خود را چنان بالا ببریم که کمتر غم ، اندوه ، نگرانی ، تهدید، ارعاب و...در ما کارگر باشد! پژوهشگران و روانکاوان ، از عدم قدرت پردازش ، تجزیه و تحلیل "ضمیر ناخودآگاه " استفاده کرده و توصیه می کنند که : با تلقین های سازنده ، تصور و تجسمات ذهنی دلخواه ، به ویژه با پرسش های مثبت و تفکر و اندیشه های عالی می توان "ضمیر ناخودآگاه " را در مسیر اهداف خود قرار داد. بدین معنی مطلب یا مطالب معینی را از روی نوشته یا از حفظ ، روزی چندین بار مخصوصاً قبل از خواب و بعد از بیداری ، بخوانیم ... و تصاویر اهداف دلخواه خویش را در ذهن خود تجسم کنیم و اندیشه های عالی سؤالات مثبتی را از خود بکنیم .... برای هر باری که این کارها را انجام می دهید، عیناً در "ضمیر ناخودآگاه " ضبط می شوند. بر اثر تکرار و ضبط آنها، "ضمیر ناخودآگاه " به گمان اینکه مطالب تکراری موردنظر و دلخواه ماست و یا مطالب جهت اجرا از سوی ضمیر خودآگاه ، منعکس می شوند، تحت تأثیر تکرار، تکرار، تکرار، تکرار.... باورهای خود را به آرامی تغییر می دهد و باورهای جدیدی را در مسیر مفاهیم و مطالب تلقینی و یا تصورات و تجسمات ذهنی ، اندیشه ها و سؤالات سازنده و مثبت از خود، قرار داده و باورهای جدید را هم اجراء می کند. هرچه پیام ها، علامت ها، تلقین ها بیشتر تکرار شوند، "ضمیر ناخودآگاه " زودتر عمل کرده و موجبات تغییر باورها را سریعتر فراهم می سازد. باید توجه داشته باشیم که "ضمیر ناخودآگاه "، تکرار سرش نمی شود، مثلاً اگر جمله ای را 1000 بار تکرار کنیم "ضمیر ناخودآگاه " آن را 1000 بار ضبط کرده و 1000 بار به عنوان پیام و علامت جدید تصور می کند. پژوهشگران روانکاو، "ضمیر ناخودآگاه " را به دستگاه ضبط صوت تشبیه کرده و معتقد هستند همانطوری که هرچه به ضبط صوت بدهیم ، آن را برای ما ضبط و باز می گرداند، اگر با تلقین و تصاویر ذهنی ، افکار مثبت ، سازنده و پرنشاط را در "ضمیر ناخودآگاه " مستقر سازیم ، این افکار، روحیات و حالات ، احساسات ، کردار و رفتار شاد و سرشار از شور و شوق و عالی و... در ما به وجود می آورند. با توجه به اینکه ، انسان تحت تأثیر افکاری است که بر ذهن او می گذرد، لذا اگر با اشتیاق و علاقه مندی و با عزمی راسخ ، شور و شوق فراوان ، معتقد باشیم که باورهای مثبت را می توانیم جایگزین باورهای منفی مان بکنیم ، حتماً موفق خواهیم شد. چون ، هر انسانی ، محصول افکار خویش است ، لذا می بایست به پیروزی اندیشید تا موفق شد. بهترین زمان برای تلقین ، تصور و تجسم ذهنی و سؤالات مثبت از خود، در حالت قبل از خواب است ، چون این موقع ، هرگونه تلاش و فعالیت انسان به حداقل می رسد و حالت پذیرندگی ذهن در انسان زیاد می گردد و فرصت خوبی برای انتقال خواسته ها و آرزوها به ضمیر، پیش می آید. وقتی خواسته ها و اهداف خود را با "ضمیر ناخودآگاه " در میان گذاشته و به خواب برویم ، مثلاً از خود پرسش کنیم : چرا من آدم موفقی هستم ؟ "ضمیر ناخودآگاه " بدون اینکه علت واقعی موفقیت ما را بداند و یا آن را تجزیه و تحلیل کند که مطلب درست است یا نه ، گفته ما را پذیرفته و در میلیون ها بایگانی مغز، لحظه های موفقیت و پیشرفت را - در طول زندگی و در هر زمینه که داشته ایم - بیرون کشیده و اعلام می کند که : به این دلایل ، شما آدم موفقی هسیتد. برعکس ، اگر سؤال کنیم ، چرا من آدم بدبختی هستم ، ضمن قبولی بدبختی ،در میلیون ها فایل مغز به دنبال زمان های بدبختی ، بدبیاری ، عدم موفقیت ، حوادث ناگوار و... گشته و آنها را از بایگانی ها بیرون کشیده و به ما می گوید که : به این دلایل شما آدم بدبختی هستید! بنابراین ، با پرسش های مثبت ، ضمیر ناخودآگاه جواب های مثبت و در مقابل پرسش های منفی ، جواب های منفی برای ما تدارک می کند. لذا، با سؤالات مثبتی چون : چرا من سالم و تندرست هستم ؟ (در حالی که ممکن است مریض و حتی سخت بیمار باشیم ).... چرا من ثروت فراوان دارم ؟ (در حالی که ممکن است خیلی فقیر بوده و حتی بدهی فراوانی هم داشته باشیم )... چرا من قدرتمند هستم ؟ (در حالی که ممکن است آدمی خیلی ناتوان باشیم )... چرا من آدم جذاب و دوست داشتنی هستم ؟ (در حالی که احتمالاً از نظر فیزیکی قیافه نازیبا داشته باشیم ) و... صدها چرای مثبت دیگر... "ضمیر ناخودآگاه " کلیه پرسش ها را ضبط و سپس جواب سؤالات را از فایل های مغز بیرون می کشد... وقتی پروسه پرسش و پاسخ ، بارها تکرار می شود، پاسخ ها جزو باورهای "ضمیر ناخودآگاه " می گردند. بنابراین ، ثروت ، خوشبختی ، سلامتی و موفقیت در دسترس همه ماست ، کافی است با اشتیاق ، با اراده قوی و مصمم و با اعتقاد به پیروزی ، بخواهیم تا آنها را به دست بیاوریم . تأکید می شود: برای ساخت باورهای دلخواه و اخذ نتایج مطلوب ، اهداف و خواسته های خود را دقیقاً مشخص کرده و بنویسید. شب هنگام قبل از خواب و در طول روز، دهها بار اهداف خود را تکرار کنید و با اشتیاق و عزمی راسخ ، آنقدر تکرار کنید تا "ضمیر ناخودآگاه " آنها را باور کند. وقتی ضمیر آنها را باور کرد، موجبات انجام آنها را هم فراهم می سازد. در چنین شرایطی است که اعتماد به نفس فراوان پیدا کرده و خودباوری و توانمندی هایمان بالا می روند و به انسانی موفق ، شاداب ، تندرست ، خوشبخت ، ثروتمند و بزرگ منش و... تبدیل می شویم . به این ترتیب : انسان ها قادر هستند، آنچه را می خواهند، آگاهانه با تکرار و تأکید تلقین های سازنده و تفکرات عالی و پرسش های مثبت از خود و تجسم و تصورات ذهنی ،.... باورهای جدید موردنظر خود را در "ضمیر ناخودآگاه " خویش بسازند.... با تغییر باورها، افکار و اندیشه هایمان عوض می شوند، تحت تأثیر افکار و اندیشه های جدید، احساساتمان دگرگون شده ، رفتار و کردارمان نیز تغییر می یابند. به این طریق و با عزمی راسخ و با تلاش و پیگیری می توانیم افکار مثبت و سازنده را جایگزین اندیشه های منفی و مخرب ،... نشاط و شادابی را به جای افسردگی و پریشان حالی ... تندرستی و سلامتی را به جای ناخوشی و مریضی ... موفقیت و پیروزی را به جای شکست و ناکامی ،.... آرامش باطنی واقعی را به جای دلهره و نگرانی ... ثروت و دارندگی را به جای فقر و تهیدستی ،... گذشت و عفو و بزرگواری را جایگزین تنگ نظری و انتقام و حسادت بسازیم . به این ترتیب ، با تغییر باورها، افکار و شیوه های زندگی مان تازه گشته و در مسیر دگرگونی های عظیم و شگفت انگیز زندگی قرار می گیریم . چند نمونه از تلقین های مثبت و سازنده ، تصور و تجسم های ذهنی ، پرسش های مثبت از خود را، در اینجا با یادآوری رویدادهای شاد گذشته و تجسم حوادث لذت بخش آینده ذکر می کنیم : 1) روحیه مان بسیار عالی می شود. 2) هر آنچه در ذهن خود تصور و تجسم بکنیم امکان عملی پیدا می کنند. به این ترتیب ، سیستم ذهن مان ، عادت می کند، تصاویر قشنگ از گذشته و آینده را تجسم کرده و روحیه مان را عالی ساخته و عادت می کند که دائماً به چیزهای خوب ، با نشاط فکر کند و پس از مدتی ، احساس می کنیم که موفق ، شاد و سلامت ، همراه ، با عشق و علاقه به خود و دیگران ، زندگی بسیار مطبوع و عالی داریم . شب ها قبل از خواب و روزها چندین مرتبه سؤالات مثبت از خود بکنیم : خدایا... چرا من را خوشبخت ، شایسته و سالار آفریده ای ؟ خدایا... چرا همه چیز بر وفق مراد من است ؟ خدایا... چرا به من آرامش ، سلامتی ، لیاقت و نشاط فراوان بخشیده ای ؟ خدایا. چرا به من این قدرت را بخشیده ای که همه را دوست داشته و همیشه کارهایم را به موقع انجام بدهم ؟ خدایا... چرا امروز من بهتر از دیروز و فردای من بهتر از امروز خواهد بود؟

شنبه 28/10/1387 - 12:47
دانستنی های علمی

شفای درد شرمساری

در زندگی احساسات ناخوشایندی هستند كه افراد را شرمگین می‌كنند و روحشان را می‌آزارند. احساساتی چون خجالت، حقارت، احساس گناه، طرد شدن و پوچی از این دسته‌اند. مشكل تنها به همین جاختم نمی‌شود بلكه این اشخاص حس می‌كنند كه خانواده‌شان هم آنان را دست كم می‌گیرند و با دیده تحقیر به آنها می‌نگرند. اشخاص همیشه شرمگین عادت دارند كه نظرات و بازخوردهای منفی دیگران را بشنوند و بدتر اینكه وقتی كسی آنها را تحسین می‌كند، هم او و هم تعریف و تمجیدش را پس می‌زنند. اگر شما هم از این دسته‌اید، می‌توانید بر این احساس بیهوده و ناخوشایند غلبه كنید. تنها باید ریشه‌های این درد درونی را كشف كنید. اگر می‌خواهید به رشد و شكوفایی برسید، سعی كنید هرچه زودتر احساس شرمندگی را از وجودتان دور كنید چرا كه این كشمكش درونی دست و پای روح ما را می‌بندند و به آن تلقین می‌كند كه ارزشمند و شایسته نیست. برای موفقیت در پروسه حذف احساس شرمساری نابجا و بیهودگی باید به بینش مناسبی از خود و اطرافیانتان و زندگی دور و برتان برسید و یا از دیگران نیز كمك بخواهید.
گام اول اینست كه ریشه این مشكل را بیابید. تمام احساسات مثبت و منفی ما علاوه بر منشاء درونی، از منابع خارجی‌ هم سرچشمه می‌گیرند. این نكته در مورد پیام‌های تحریف شده شرمساری هم صدق می‌كنند. فكر كنید. از خود بپرسید كه اولین بار كی این احساس را پیدا كردید؟ آیا بعد از این كه افراد بالا دست شما، تاییدتان نكردند یا درباره شما و كارتان سخنان ناخوشایندی گفتند، این حس آزاردهنده خلق شد؟ آیا قربانی سوء استفاده كسی شدید؟
هر تجربه منفی می‌تواند عامل ایجاد این نارضایتی از خود، احساس بیهودگی و شرمساری شود. اگر این ریشه‌های هرز را بكنید، می‌توانید عزت نفس از دست رفته خود را بازیابید. اجازه ندهید گفته‌ها و اظهارنظرهای منفی دیگران بر واقعیت زندگیتان تاثیر بگذارند و آن را تحریف كنند. واقعیت زندگی‌تان را خودتان و با دست‌های خودتان خلق كنید و سعی كنید از ماهیت اصلی آن محافظت كنید. هرگاه كه حس كردید این بینش و مفهوم زندگیتان در حال تخریب و تحریف شدن است، هرچه زودتر این جریان را متوقف كنید. بهترین، شایسته‌ترین و موثرترین عنصر در این میان، خود شما هستید. تصمیم بگیرید و با اراده‌ای قوی وارد میدان شوید و تمامی این نیروهای منفی و احساس‌های نابجا و بی‌ارزش شرمساری را كه مثل طنابی آزاردهنده دست و پای روح زنده و ارزشمندتان را بسته‌اند، حذف كنید.
به نظر من یكی از بهترین راه‌حل‌ها یا بهتر بگویم تنها راه موثر اینست كه درباره مشكلات و حس‌های آزاردهنده درونتان با كسی كه مورد اعتماد شماست، حرف بزنید و او را از ناراحتی خود آگاه سازید. اگر دوستی صمیمی دارید یا به یكی از افراد خانواده‌تان نزدیكترید، با آنها حرف بزنید. اگر هم حس می‌كنید كه حرف زدن با افراد آشنایی كه شما را می‌شناسند برایتان آسان نیست، به سراغ یك مشاور یا روانشناس بروید. البته این كار در ابتدا راحت نیست و ممكن است بترسید یا مضطرب شوید. این حالت طبیعی و عادی است. روح شما زخمی شده و جراحات دردناكی در خود دارد. اگر بخواهید این زخم‌های ناراحت‌كننده را باز كنید و به پزشك نشان دهید، قطعاً آسان نخواهد بود. اما بدانید كه پس از تحمل اندكی آزردگی و ناراحتی، آرامش خواهید یافت چرا كه مشكلات خود را با كسی مطرح كرده‌اید كه بی‌طرفانه به شما گوش داده و قضاوت نكرده است. در عوض حرف‌های شما را شنیده راهكارهایی ارائه كرده و از همه مهمتر شما را رد نكرده و پذیرفته است.
این مشاوره باعث می‌شود كه بتوانید با حوادث ناگوار و ناخوشایند گذشته روبرو شوید و بدون ترس مرورشان كنید. پس از این كار می‌توانید نقاط منفی آنها را حلاجی كرده بر احساس شرمساری و ناكامی غلبه كنید.
البته دقت كنید كه این موفقیت با یك بار تلاش به دست نمی‌آید. اگر می‌خواهید آرامش و آسودگی خاطر پیدا كنید، باید پشتكار داشته باشید. اگر در میانه راه جا بزنید و از ادامه كار منصرف شوید، فقط آرزردگی خود را طولانیتر كرده خوشبختی و شادی را دورتر و دورتر می‌كنید. بسیاری از افراد مدام در افكار تاریك و تیره خود سیر می‌كنند و با این ركود و اخوت وقتشان را تلف می‌كنند. در صورتی كه اگر همین اشخاص كمی شجاع می‌بودند و با اشتباهات گذشته مواجه می‌شدند، می‌توانستند زندگیشان را تغییر دهند. اگر حس كردید كه به شدت پریشانید و عذاب می‌كشید، بدانید كه وقت تغییر و دگرگونی فرا رسیده است.

شنبه 28/10/1387 - 12:45
دانستنی های علمی

هیچ چیز غیرممكن نیست

همه ما گاه در زندگی آرزو كرده‌ایم جای شخص دیگری بودیم، كسیكه به چیزهای ارزنده‌ای نایل شده است. همه ما گاه رویاهای ثروت و شهرت یا موفقیت و شادی را در سر پرورانده‌ایم. اما متاسفانه تنها عده اندكی از ما به رویاهای خود دست می‌یابیم. برای اغلب ما رویاهایمان همچنان رویاست.
ما به جای آنكه روزها را با نشاط دستیابی به آرزوهایمان آغاز كنیم، به روزمرگی بسنده كرده‌ایم و به جای آنكه واقعاً زندگی كنیم فقط برای بقا زنده‌ایم.
اگر كمی تلاش می‌كردیم زندگی معنای بهتری می‌یافت. هر چند اكثر ما دوست داریم این‌طور فكر كنیم كه : «این كار خیلی مشكل است»، «غیرممكن است» و بعد برای این نشدن‌ها طوماری دلیل می‌تراشیم.
اگر قرار بود پیشینیان ما هم این‌طور فكر كنند هیچ اختراع و اكتشافی كه امروز زندگی ما را آسانتر سازد در كار نبود و تاریخ بشر از هرگونه درخشش و دستاوردی تهی می‌شد.
متأسفانه عده كثیری از مردم خود را به رویاهای بزرگ و نویدبخش نمی‌سپارند و با رویاهای ویران خود هر روز ناامیدتر می‌شوند.
اگر خود را با تردید و دیگر باورهای تضعیف‌كننده محدود كنید هرگز نمی‌توانید آنچه را غیر ممكن فرض می‌كنید عملی سازید. از سوی دیگر داشتن هدفی بزرگ و تلاش نكردن برای آن رویای محالی بیش نیست. توصیه‌های زیر انگیزه شما را تقویت می‌كنند تا با خودباوری بیشتر به رویاهایتان تحقق بخشید.
روی صفحه‌ای كاغذ سه ستون به ترتیب زیر ایجاد كنید.
ستون اول : آنچه می‌توانم انجام دهم.
ستون دوم : آنچه شاید توانایی انجامش را داشته باشم.
ستون سوم : آنچه برایم غیر ممكن است.
حالا اهداف خود را زیر یكی از این سه ستون بنویسید. زمانیكه در حال پر كردن ستون اول هستید متوجه می‌شوید خیلی از مواردی كه قصد داشتید در ستون «آنچه شاید توانایی‌ انجامش را داشته باشم» بیاورید در ستوان اول قرار می‌گیرند. به همین ترتیب خیلی از اهدافی كه برایتان غیرممكن می‌نمود حالا ممكن به نظر می‌رسد. با این كار محدودیت را از تصورات و افكار خود برمی‌دارید و از قبل فراتر می‌روید تا با تلاش به هدف خود دست یابید. با این وجود باید خود را به برنامه‌ریزی و سخت‌كوشی ملزم بدانید. مسلماً آنچه به دنبالش هستید از آسمان برایتان فرونمی‌افتد.
هرگز فراموش نكنید كه اگر انسان 150 سال پیش می‌گفت روزی با هواپیما پرواز می‌كند و قدم بر كره ما می‌نهد، دیگران او را دیوانه می‌پنداشتند. اگر از اعماق وجود خواهان چیزی باشید و با پشتكار و تعهد نیروی خود را بر آن متمركز كنید قادر به انجام هر كاری می‌شوید و رویاهای «غیرممكن»‌تان ممكن می‌شود.
رمز پیشرفت شما در توجه به توصیه‌های بالا است. از آنها غفلت نكنید. هشیارانه به رویاها و تمایلاتتان توجه داشته باشید. چنانچه در پی رشد و پیشرفت هستید تمرین كنید مهارت‌های تقویت‌ انگیزه را در خود پرورش دهید.

شنبه 28/10/1387 - 12:42
دانستنی های علمی

طعم شیرین اوقات فراغت را تلخ نكنیم

 درصد بالایى از جوانان ایرانى به علت نداشتن برنامه هاى مناسب براى پركردن اوقات فراغت و كمبود امكانات موردنیاز براى این امر، ناچارند در فصل تابستان و روزهاى تعطیل اوقات زیادى را در بیرون منزل بگذرانند و بنابراین امكان افزایش رفتارهاى پرخطر دراین تعطیلات نسبت به روز غیرتعطیل بیشتر مى شود.در جامعه ما و علی‏الخصوص در كلان شهری چون تهران، با توجه به وجود اقشار اجتماعی مختلف از قبیل كارمند، دانش‏آموز، زنان و جوانان، پرداختن به مقولة اوقات فراغت یك اصل مهم است.
شاید بیشترین زمانى كه جوانان وقت خود را هدر مى دهند، ایام تابستان است. فصلى كه اغلب ساعتها و ثانیه هاى جوان در آن بى هدف و بدون هیچ برنامه اى از پى یكدیگر مى گذرد و آنها نمى دانند چطور و چگونه باید از آن استفاده كنند.شكل‏گیری مفهوم اوقات فراغت در معنای جدید آن پدیده‏ای متاخر است كه در ارتباطی متقابل با سازمان یافتگی زمان جدید براساس كار انجام می‏گیرد. اوقات فراغت شامل آن زمان‏هایی است كه شخص بدون پرداختن به كاری حرفه‏ای، به گذراندن وقت خود براساس خوشایندی‏های فرهنگی می پردازد. اگرچه اوقات فراغت در معنای امروزی آن، مفهومی بالنسبه جدید است، لیكن در دوره‏های گذشته هم این مفهوم با كاربردی متفاوت وجود داشته است. تعداد بسیار زیاد بازی‏های فرهنگی كه در ایران، به نسبت تنوع فرهنگی‏اش، انجام می‏گرفته نشان می‏دهد كه ایرانیان به مقولة فراغت بسیار اهمیت می‏داده‏اند. اما چون تصور عمومی در حال حاضر آن را در معنای مقابل عموماً كار صنعتی شده و بوروكراتیزه شده قرار می‏دهد، باید گفت كه مفهوم جدیدی است و بنابراین باید فضاهای جدیدی هم به آن اختصاص داده شود. شكل‏گیری فضاهای اوقات فراغتی در معنای اخص كلمه را باید امری متاخر و مربوط به شهر صنعتی مدرن دانست. گذران اوقات فراغت در این فضاها را باید متاثر از فرهنگ استفاده كنندگان از آن دانست و این امر بنابر مشخصات اجتماعی و فرهنگی به شدت متغیر است. اما به تبع تفاوت‏های فرهنگی و اجتماعی موجود در مصرف اوقات فراغت، باید شاهد نوعی سازمان یافتگی فضاهای فراغتی باشیم. در شهرهای بزرگ كه امكان دسترسی به طبیعت چندان آسان نیست، برنامه‏ریزان باید در فكر پر كردن اوقات فراغت اقشار مختلفی از مردم چون دانش‏آموزان كارگران و كارمندان، زنان و دختران، كودكان، جوانان و نوجوانان، میانسالان و كهنسالان و ... باشند، كه علاوه بر پر كردن اوقات فراغت دارای چندین نقش و كاركرد اجتماعی است و درك این كاركردها می‏تواند برنامه‏ریزی‏های اجتماعی را به اهمیت این حوزه آشنا كند. مهمترین كاركرد آن را می‏توان فرایند اجتماعی كردن دانست، كه پرداختن به امور فرهنگی ـ هنری و ورزشی در ضمن گذران اوقات فراغت به پربارتر بودن این فرایند كمك می‏كند. از دیگر كاركردهای اوقات فراغت می‏توان به افزایش بهره‏وری در كار اشاره كرد. در جامعه ما و علی‏الخصوص در كلان شهری چون تهران، با توجه به وجود اقشار اجتماعی مختلف از قبیل كارمند، دانش‏آموز، زنان و جوانان، پرداختن به مقولة اوقات فراغت یك اصل مهم است.
بر اساس آخرین نظر خواهی های رسمی در میان 1200 نفر از افراد بالای 15 سال ساكن شهر تهران صورت زمان فراغت مردان بیشتر از زنان بوده است . 53 درصد افراد زمان فراغتشان را ساعت 20 الی 21 اعلام كرده‌اند و اكثریت افراد ترجیح می‌دهند كه اوقات فراغت خود را با خانواده بگذرانند. تماشای تلویزیون79 درصد و گوش كردن به رادیو 64/0 درصد از بهترین فعالیتهای اوقات فراغت بوده‌اند. میزان تماشای تلویزیون به طور متوسط 142 دقیقه بوده است . و "سریال"، "اخبار" و "خانواده" پرشنونده‌ترین برنامه‌ها بوده‌اند. مسافرت ، خواندن كتاب ، روزنامه، خواندن مجله، گوش دادن به موسیقی، ورزش كردن، رفتن به تماشای "مسابقات ورزشی" رفتن به سینما و رفتن به تئاتر به ترتیب 58، 45، 35، 30، 12، 21 و 2 درصد اوقات افراد جامعه آماری را به خود اختصاص داده‌اند. شاخص وضعیت افراد مورد بررسی نحوه گذران اوقات فراغت 51 درصد و در حد متوسط" می‌باشد. عمده‌ترین شكل ذكر شده در مورد گذران اوقات فراغت ، "گرانی و كمبود درآمد خانواده" می‌باشد. 45 درصد مایلند "برنامه‌های سرگرم‌كننده" صدا و سیما افزایش یابد و 38 درصد ترجیح می‌دهند كه به دیدن یك برنامه مورد علاقه تلویزیونی بپردازند.
در این میان سرانه مطالعه به عنوان یكى از پارامترهاى موجود جهت استفاده از اوقات فراغت در قالب تقسیم بندى رسانه هاى مكتوب در كشور ۶ تا ۷ دقیقه است كه این شاخص در تهران۷‎/۵ دقیقه می باشد. در رسانه هاى غیرمكتوب مثل تلویزیون مدت زمانى كه از آن استفاده مى شود در تهران ۴۳۴ دقیقه است و در كل كشور ۴۴۸ دقیقه.»او ادامه مى دهد: «بیشترین زمان صرف اوقات فراغت در تهران و سایر شهرها صرف تماشاى تلویزیون مى شود كه ۴۲ درصد این اوقات را تشكیل مى دهد ، در مراتب بعدى رفت وآمد با دیگران با ۱۴ درصد و ورزش با ۱۰ درصد قرار مى گیرند.» یعنى تنها ۱۰ درصد از اوقات فراغت جوانان و نوجوانان در كشور ما صرف ورزش مى شود و این علتى جز كمبود امكانات موردنیاز براى استفاده بیشتر و بهتر از امكانات ورزشى در سراسر كشور ندارد.
از طرف دیگر از میان ۲۲ میلیون جمعیت نوجوان و جوان كشور بیش از یك سوم آنها از برنامه هاى اوقات فراغت خود احساس نارضایتى مى كنندو تنها ۳۵ درصد پسران و مردان و ۲۲‎/۳ درصد دختران از نحوه گذراندن اوقات فراغت خود در تابستان راضى هستند. این امر نشان دهنده این نكته است كه مسؤولان هنوز نتوانسته اند برنامه اى موفق دراین زمینه داشته باشند. این در حالى است كه ۶۹‎/۶ درصد پسران و ۶۱‎/۷ درصد دختران نبود امكانات ورزشى از جمله استخر در تابستان را دلیل اصلى عدم رضایت خود از اوقات فراغت ذكر كرده اند و مسؤول اصلى تدارك برنامه هاى اوقات فراغت را دوست داشته اند.
در پایان باید گفت :اوقات فراغت با همچون شمشیر دو لبه برنده ای است كه از زوایه سبب ساز شادمانی و توسعه شاخص های اجتماعی و اقتصادی شده و از سوی دیگر با انحراف و عدم برنامه ریزی بهینه موجب فراهم سازی انحرافات؛ناهنجاریها و بزه های اجتماعی می شود كه بر بدنه دولت ضربه سنگینی خواهد زد.پس مسئولان كلان با اشراف كاملی كه به برندگی اوقات فراغت و طبقه جوان كشور دارند باید بر تعامل دستگاهی و سازمانی خود بیفزایند تا با ارایه برنامه هایی مناسب مزیت های اوقات فراغت را ارتقا داده و سود بیشتری را از این بستر بكر نصیب جامعه و كشور كنند.به عبارت دیگر طعم شیرین مزیت های حاصل از فرصت اوقات فراغت را به كام كشور تلخ نكنیم.


شنبه 28/10/1387 - 12:34
دانستنی های علمی

بزهکاری نوجوانان

 بزهکاری چیست ؟
مفهوم بزه در تمام جوامع انسانی ، یعنی دست زدن به برخی اعمال علیه قانون ،که این اعمال می توانند توأم با ماهیت های گوناگون باشند مانند آسیب به اموال ، صدمه به افراد ، لطمه به افراد ،لطمه به نظم عمومی یا ارزشهای حاکم وغیره ،به بیان (ژرژ پیکا )بزه شامل عملی بر خلاف قانون است که قانونگذار ،مرتکب شونده آن را مستحق مجازات می داند .ونیز دکتر قائمی در کتاب (آسیب ها و عوارض اجتماعی ) اظهار میدارد که انحراف ، رفتار کسی است که با رفتار حد وسط افراد جامعه مباینت داشته باشد خواه آن رفتار بهتر باشد خواه بدتر. بنا بر این آدم منحرف ، فردی است نامتعادل ، نامیزان ،ناسازگار و نارسا . اما بدیهی است که تقریباً از تمام کودکان ،گه گاه رفتاری نادرست و نامناسب سر می زندلذا تعریف مشکلات رفتاری به ابعادی چون شدت ، مدت و موقعیتی که رفتارهای عادی وغیر عادی در آن بروز میکند ،بستگی دارد . به سخن دیگر ، تعریف وتحلیل رفتارهای انحرافی بدون در نظر گرفتن زمینه بروز آن غیر قابل پذیرش است .
 بزهکار کیست ؟
بنا به تعریف (آگبرن نیم کف ) کسانی که با قوانین و ضوابط حاکم بر جامعه ساز گاری ندارند نابهنجار تلقی می گردندو از میان این افراد ، کسی که رفتار ناهنجارش زود گذر نباشد ومدتی طولانی دوام آورد .آنگاه او منحرف یا کج رفتار لقب می گردد .شامبیاتی در کتاب (بزهکاری اطفال و نوجوانان )در تعریف خود بزهکار چنین می نویسد :(بزهکار کسی ایت که سد های انفرادی و محیطی نتوانسته است او را از ارتکاب خطا باز دارد ودر یک مو قعیت خاص ، مرتکب عمل کیفری شده است . این نکته قابل توجه است که در همه افراد نوعی تمایل به ارتکاب بزه وجود دارد ولی با این حال همه مردم مرتکب اعمال خلاف نمی شوند .عواملی چون تعلیم و تربیت، ترس از بی آبروئی ، ترس از مجازات ، بیم زندان ،تنبیه و...اکثر مردم را از امور ناشایست و نادرست بر حذر می داردلیکن شخص بزهکار ،کسی است که این موانع تربیتی فردی و اجتماعی در او تأثیر نداشته و نتوانسته فرد را از عمل بزه باز دارند .
 تئوریهایی راجع به بزهکاری:
(دورکیم)پایه گذار این تئوری است.به زعم وی رفتار های جنایی با ساخت اجتماعی – فرهنگی جامعه به هم پیوسته است .به عبارت دیگر ، این پدیده رفتاری برخاسته از همان فرهنگی است که به آن تعلق دارد . از سوی دیگر ، بزهکاری باید نه تنها فی نفسه مورد تجزیه وتحلیل واقع شود بلکه همیشه باید نسبت به یک فرهنگ معین در زمان و مکان مشخص ،سنجیده شود. بنا بر این از دید این تئوریسین،بزهکاری را نباید ناشی از علتی واحد و استثنائی دانست،بلکه محیط و شرایطی که بزه در آن رخ داده نیز می بایست مورد مطالعه قرار گیرد .این تئوری ریشه ی انحراف را بر حسب پایگاه افراد یا گروه های مو جود در ساختار اجتماعی جستجو می کند .تئوری خرده فرهنگی ، انحراف را ناشی از خرده فرهنگ های موجود در یک جامعه می داند .به عبارت دیگر ،تئو ریسین های این دید گاه معتقدند که برخی گروه ها، ارزشها وهنجارهای معینی وضع می کنند که از مسیر اصلی فرهنگ جامعه خارج است ودر نتیجه ، این اعمال به فرهنگ فرعی بزهکاری منتهی می شود .فرهنگ فرعی بزهکاری نه تنها فرهنگ کلی جامعه را نمی پذیردبلکه ضد آن عمل می کند .کوهن ، ازبانیان این مکتب معتقد است چون تمامی اعضای جامعه از دسترسی به فرستهای لازم برای کسب موفقیت برخوردار نیستند از اینرو،بر گروههای معینی در داخل ساختار اجتماعی فشار بیشتری برای انحراف وارد می آید و در نتیجه بتدریج فرهنگ فرعی انحراف ،شکل گرفته و تقویت می گردد.ژرژپیکا از جمله جامعه شناسان امریکایی است که تفاوت بزهکاری در شهر و روستا را بررسی می کند.به نظر وی محیط ونحوه شکل گیری جمعیت در شهر وروستا ارتباط مستقیم با پدیده بزهکاری دارد .از این رو، تفاوت بارزی بین میزان و تنوع جرائم در شهر و روستا مشاهده می شود. به ز عم پیکا ،بزهکاری ،تابعی از توسعه شهر هاستزیرا منطقه شهری مرکز تجمع ثروت و اهرم های اقتصاد است .همچنین شهر ها از نقطه نظر فرار از تعقیب محیط های مناسبتری به شمار می آیند . به عقیده ژرژپیکا ،جامعه شهری تحت تأ ثیر دگر گونیهای سریع قرار دارد و میزان گسترش اشکال نوین نا ساز گاری روانی-اجتماعی بویژه در نزد جوانان از پیامد آن تغییرات است .در جمع بندی این نظرات ،میتوان اظهار داشت که هیچ یک از نظرات وعقایدی که به آنها اشاره گردید به تنهایی نمی توانند پدیده بزهکاری را در جامعه تبیین و تو جیه نمایند زیرا هر کدام از آنها کوشیده اند تنها با عرضه یک یا چند عامل روانی – اجتماعی و فرهنگی ، رفتارهای انحرافی و غیر عادی انسان را تجزیه و تحلیل نمایند .اما بی شک ،در سبب شناسی بزهکاری نو جوانان عواملمختلفی دخالت دارند و جامعه شناسان یا کار شناسی امور جنایی بایددر تجزیه تحلیل های خود تمام مسائل و شرایط را اعم از خصو صیات فردی و خانوا دگی و محیطی در نظر بگیرند .
 بزهکاری در حقوق اسلامی
از نظر اسلام ،جرم یا پدیده جزائی،عبارت است از انجام ممنوعیت های قانونی وترک امور واجبه که برای آنها مجازات دنیوی تعیین وتنبیه اخروی پیش بینی شده است . برای پدیده جرم یا بزه در اسلام واژه(گناه)به کار برده می شود و مجازات اسلامی (حدود،قصاص،دیات وتعزیرات)برحسب مورد پیش بینی شده اند ،البته تمام موارد فوق الذکر در مجموعه جزایی ایران منظور شده است .در قانون جزائی اسلام،اصل قانونی بودن جرائم مورد تأیید قرار گرفته است .همچنین اسلام برای تعیین مجازات ها به موضوع (تکلیف)توجه دارد بدین ترتیب که مجازات فرد مکلف با انسان غیر مکلف متفاوت می باشد. بنا بر این ،طبق نظر اسلام ،برای فرد غیر بالغ و غیر مکلف در زمان متخلف شناخته شدن ،کیفری متوجه نیست قابل ذکر است که عنوان (تکلیف)در حقوق اسلامی در واقع نشانگر تمایز بین مجازات خلافکاران نوجوان از مجرمین بزرگسال می باشد .
شنبه 28/10/1387 - 12:31
دانستنی های علمی

از عادت فكرتان غفلت نكنید


وقتی كه از "عادت" و "عادت كردن" صحبت می‌شود، بیشتر ما به یاد رفتارهایی چون خوابیدن و بیدار شدن سرساعتی معین، دوش گرفتن پیش از خواب و یا ناخن جویدن و سیگار كشیدن می‌افتیم. عادات رفتاری قابل مشاهده كه گاه خوب و گاه ناپسندند، از عادات فكری سرچشمه می‌گیرند. افراد باهوش و خلاقی هستند كه به خاطر داشتن عادات نادرست و اشتباه فكری، مقدار زیادی از نیروی ذهنی و خلاقیتشان را یا بی‌استفاده رها می‌‌كنند و یا هدر می‌دهند. عادات صحیح فكری، زندگی را آسان‌تر نموده از تاثیر عادات و الگوهای فكری نادرست كه فكر و ذهن را به طور خودكار برنامه‌ریزی می‌كرده‌اند، می‌كاهند.
در طول زندگی، ذهن و جریان فكری ما به دفعات و طی پروسه‌های گوناگون برنامه‌ریزی می‌شود. خواندن و نوشتن به زبان مادری یا هر زبان دیگری كه فراگیریم، رانندگی و تایپ حرفه‌ای اعمالی هستند كه پس از یادگیری و مدتی تمرین مداوم و مستمر، بدون فكر كردنی آگاهانه به راحتی انجامشان می‌دهیم و چه بسا اگر فكر كنیم كه چطور باید كلمات را بخوانیم و مداد را چگونه حركت دهیم، دنده‌ها را چطور باید عوض كنیم یا كدام انگشت مال كدام دكمه كیبورد است، اشتباه هم خواهیم كرد. این دستورالعمل‌ها در ناخودآگاه ذهنمان تثبیت شده‌اند و ما بدون هیچ كوششی به یادشان می‌‌آوریم و با مهارت انجامشان می‌دهیم. عادات فكری نیز ماهیتی این گونه دارند و همین‌ها هستند كه مسیر فكر كردن ما راجع به یك موضوع خاص و عكس‌العمل در آن موقعیت را مشخص می‌نمایند. این عادات به شكلی ناخودآگاه و در طی سال‌های زندگیمان شكل‌ می‌گیرند و اگر نادرست و اشتباه باشند، تغییر دادنشان كار ساده‌ای نیست. عادات غلط‌ فكری را می‌ توان تغییر داد و الگوهای صحیح و مثبت را نیز می‌توان تقویت كرد.
یكی از روش‌های بسیار مثبت و تاثیرگذار اینست كه از زاویه و دیدگاهی بی‌طرفانه به اعمال و رفتار خودمان و دیگران و موقعیت‌های گوناگون، نگاه كنیم. ما بعضی اوقات حوادث اطرافمان را با دیدگاهی كلیشه‌ای می‌نگریم كه در همه زندگی در ذهنمان جایگیر شده و از قضاء دیدگاهی درست نیست. خودمان هم نمی‌دانیم كه علت بعضی فشارهای عصبی و ناكامی‌هایمان چیست. نكته امیدواركننده دیگر اینست كه همه قادرند با تلاش آگاهانه عادات خوب فكری را در ذهنشان تثبیت كنند و اثرشان را هم پررنگتر سازند.
بسیاری از كارشناسان معتقدند كه سه هفته طول می‌كشد تا شخصی بتواند راه و روش جدیدی را در زندگیش جایگیر كند و آن رفتار جدید را به شكلی عادت گونه انجام دهد. سه هفته یا چهار هفته چندان مهم نیست. مفهوم و نكته اصلی اینست كه تكرار آگاهانه اعمال صحیح و مثبت و تفكری مثبت كه اراده هدایتش می‌كند، به نهادینه شدن الگوی جدید منتهی خواهد شد. البته خودداری از انجام رفتارهای پیشین و تفكر به روند گذشته نیز به همان اندازه اهمیت دارد. استمرار و تكرار، اساس موفقیت در هر دو پروسه است.
به طور مثال ممكن است شما بخواهید مهارت حل مسئله‌تان را كه به نظر بسیار ضعیف می‌رسد، بهبود بخشید و الگوهای نادرست تفكرتان را تصحیح كنید. اشخاصی كه نمی‌توانند به خوبی مسائل و مشكلات زندگیشان را حل كنند، پیچیدگی‌ها و گرفتاریها را عذابی سخت می‌دانند و در عوض تلاش برای حل آن‌ها، سعی در فرار دارند. به همان گفته معروف كه "او به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاك می‌كند." ولی الگوی صحیحی كه باید جایگزین این روش نادرست شود برداشتی مثبت از این دشواریست كه آن را نه موقعیتی برای شكست و ناكامی بلكه فرصتی برای تفكر بیشتر و یافتن راه‌حل‌های جدید تلقی كنیم.
فرض كنید كه شما تصمیم می‌گیرید این تغییر را اعمال كنید و عادت فكریتان را به مسیری درست و سازنده هدایت نمایید. حالا چطور می‌خواهید این روش جدید را مانند عادت در فكر و ذهن نهادینه كنید تا در ناخودآگاهتان هم تثبیت و ماندگار شود؟
باید هنگام فكر به یك مشكل یا مواجهه با آن سعی در اجتناب نكنید. خوب است كه لیستی از مشكلات خودتان و آن‌هایی كه در محیط وجود دارد و آزارتان می‌دهند، تهیه كنید. این لیست می‌تواند مشكلاتی صرفا شخصی را در خود جای دهد، مانند داشتن اضافه وزن و مشكلات مربوط به آن یا دلمشغولیهایی مربوط به پرداخت هزینه‌ها و قرض‌ها. مشكلاتی كه در ارتباطات شغلی و كاری پیش آمده‌اند هم می‌توانند در این فهرست قرار گیرند.
سپس درباره هر سوال به دقت فكر كنید و پرسش‌هایی درباره‌شان مطرح نموده روی كاغذ یادداشت كنید. سوال‌هایی هستند كه ذهنتان را فعال می‌كند و قوای خلاقه آن را تقویت می‌نماید. این گونه سوال‌ها و فكر كردن راجع به آن‌ها، قالب پیش ساخته تفكر و حل مسئله را می‌شكند و راه‌حل‌های نوین و بدیعی را به شما می‌نمایاند. بهترین پرسشی كه در آغاز می‌توانید بپرسید اینست: "چطور می‌توانم از این مشكل به نفع خودم استفاده كنم؟ "دیگر سوالاتی كه در پی آن كمك‌كننده خواهند بود عبارتند از:" اگر راه حل این مشكل را بیابم، چه فایده‌ای برایم خواهد داشت و از چه جهاتی پیشرفت خواهم كرد؟" و "خود این مشكل نكات و كلیدهایی در خود دارد كه برای یافتن راه حل به كار می‌آیند. حالا من چند تا از این علامت‌ها را پیدا كرده‌ام؟"
در كنار روش، آن چه كه تاثیری بس
چشمگیر دارد، انگیزه و محرك درونی شماست. وقتی كه در راه حل مشكلی قدم می‌گذارید، موانع و دشواریهایی پیش رویتان قرار دارند. در هنگام مواجهه با سختی‌ها و زمانی كه حس می‌كنید خسته‌اید و می‌‌خواهید دست از كار بكشید، به طعم شیرین پیروزی فكر كنید و به منافع و امتیازاتی كه پس از حل مشكل به دست خواهید آورد، بیندیشید. شرط اصلی كسب مهارت در هر كاری تمرین و استمرار است. تغییر عادات فكری هم به تمرین و تلاش و كوششی "آگاهانه" نیاز دارد تا پس از مدتی به صورت عادتی تثبیت شده در ناخودآگاهتان ثبت گشته به یكی از اجزای روند عادی زندگیتان تبدیل شود. تمرین و پشتكار را فراموش نكنید.
به این ترتیب انرژی ذهنی شما با تلاش كمتر، بیشتر آزاد می‌شود و با جهت‌دهی در مسیری صحیح، موثرتر عمل خواهد نمود.
شنبه 28/10/1387 - 12:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته