در سراب كوير دريا مي شوم با يك اشاره ي تو شكوفا مي شوم عشق تو به من قدرتي بخشيده كه براي هميشه مي توانم تا عمق زمان ريشه كنم...
نظر يادتون نره....
خدايا ؛ چرا پس ازهرعشق، نفرتي است
نفرتي عاشقانه كه از ابتدا مقررشده است
تلاطم خوشيها ، بيهودگي خطير و يك
آشفتگي عميق در ظاهري بس زيبا ...
يا من زنده نيستم ، يا زندگي چنين است
گر زندگي چنين است ، بر مرگ آفرين باد
بی اراده متولد می شویم، بی اختیار می میریمافسوس که آشنایی اتفاقی است و جدایی ها کاش هرگز اتفاق نیفتدکاش... کاش... کاش...
آسمان را می ستایم ؛ که ابرهایش را زیر انداز گام هایت می سازد .....درختان را دوست می دارم ؛ که شاخه هاشان نسیم محبت را با یاد تو معطر و متبرک می کنند .....آب را می پسندم که روان می شود ؛ تا غبار از قدوم پاک نو برگیرد .....باد را می نوشم ؛ که یاد روح نواز کوی تو را ، هدیه ی مشامم می کند ......و انتظار را مقدس می شمارم ؛ از آن که هر آدینه منتظرت می نشینم .....هر آدینه چشم به راه و گام تو می سپارم و هر آدینه دلم را سفره ی محبت های تو می کنم .....نوازش نگاهت را از ما دریغ مدار ؛؛؛
ای مولا !!!! ای صاحب الزمان !!!!
نظر يادتون نره ....
وقتی دلت ميگيره .. وقتی دلت آواره میشه .. وقتی هیچ سرپناهی نداری ..
وقتی احساس میکنی توی هفت آسمون یه ستاره نداری ..
وقتی می فهمی که دنیا با همه ی قشنگیهای زود گذرش فقط یه بازی بوده و تو بازیگرش ...
وقتی چشات پُر از اشک هست و یه شونه ی مهربون برا گریه کردن نداری ..
وقتی چشماتو می بندی و مرگ رو آرزو میکنی .. او نوقت به دلت نگاه کن ، به خودت، به گذشته ات و به اتفاقها و عواملی که باعث این اتفاق شده اند نگاه کن ...
سعی کن حکمت زندگیت رو بفهمی ...
ببین در عوض چیزهایی که از دست دادی چی بدست آوردی ؟ اگر تونستی چیزهایی رو که بدست آوردی، ببینی،بفهمی و درک کنی ... اونوقت تو برنده ای
حتی اگر به ظاهر بزرگترین شکست زندگیت رو تجربه کرده باشی! چون با چیزهایی که بدست آوردی میتونی آینده ات رو با پایه های محکمتر بنا کنی ..
نظر يا د تون نره .....
كاش مي شد كه قلب وسعت مي گرفت
شمع با پروانه الفت مي گرفت
كاش مي شد در پس احساس ها
خنده ها از اشك سبقت مي گرفت
كاش مي شد اشك را تهديد كرد
فرصت لبخند را تمديد كرد
كاش مي شد در غروب لحظه ها
خاطرات عشق را تجديد كرد
زندگي چيست؟ اگر خنده است چرا گريه مي كنيم ؟ اگر گريه است چرا خنده مي كنيم ؟ اگر مرگ است چرا زندگي مي كنيم ؟ اگر زندگي است چرا ميميريم ؟ اگر عشق است چرا به آن نمي رسيم ؟ اگر عشق نيست چرا عاشقيم ؟
باور كن گلايه از تو نيست ، تو خوبتر از آني كه گلايه از تو باشد . گلايه از خودم و ويرانه هاي قلب خودم است كه ذره ذره فرو ميريزند و اينك احساس ميكنم جز ويرانه اي از من باقي نيست
دوستاي خوبم نظر يادتون نره . نگار