• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 523
تعداد نظرات : 164
زمان آخرین مطلب : 5609روز قبل
ورزش و تحرک

رینالدو در سال 2006 به عضویت تیم ملی پرو در آمد و از آن سال تا به امروز 11 بازی برای تیم ملی کشورش انجام داده است. او در این 11 بازی هیچ گلی به ثمر نرسانده است.

"پائولو رینالدو کورزادو دوراند" که به عضویت تیم فوتبال استقلال تهران درآمده است با 24 سال سن سابقه 11 بازی برای تیم ملی فوتبال پرو را دارد.

به گزارش مهر، رینالدو در تاریخ 21 سپتامبر 1984 در لیما پرو متولد شده است. این جوان 24 ساله با یک متر و 80 سانتیمتر قد در پست هافبک بازی می کند.

او از سال 2002 با بازی در تیم "آلیانزا لیما" وارد دنیای حرفه‌ای فوتبال شد و تا سال 2006 به بازی در این تیم ادامه داد. او با بازی در تیم "گراس هاپرز" سوئیس به فوتبال اروپا وارد شد اما فقط یک فصل در این تیم زوریخی دوام آورد و در سال 2007 به کشورش بازگشت. رینالدو این بار "اسپورتینگ کریستال لیما" را برای ادامه بازی انتخاب کرد و تا ابتدای سال 2009 به بازی در این تیم ادامه داد.

این هافبک پرویی از چهارشنبه هفته گذشته بازیکن تیم فوتبال استقلال است و تا یک سال و نیم آینده این تیم را در مسابقات داخلی و خارجی همراهی خواهد کرد. او دومین بازیکن خارجی است که در فصل جاری به عضویت تیم استقلال در می آید. در تیم استقلال علاوه بر رینالدو، "جان واریو" نیز بازیکنی خارجی است که از قضا در پست هافبک با این بازیکن پرویی رقابت خواهد کرد.

رینالدو در سال 2006 به عضویت تیم ملی پرو در آمد و از آن سال تا به امروز 11 بازی برای تیم ملی کشورش انجام داده است. او در این 11 بازی هیچ گلی به ثمر نرسانده است.

این هافبک پرویی کمتر در نقش گلزن ظاهر می شود. او در تیم آلیانز لیما در 115 بازی فقط 5 بازی موفق به گلزنی شده و برای تیم گراس هاپرز نیز در 31 بازی تنها دو گل به ثمر رسانده است.

 

جمعه 27/10/1387 - 18:27
اخبار
فناوری - حامیان محیط‌زیست در تلاشند تولیدکنندگان لوازم الکترونیکی را وادار کنند محصولاتشان را بعد از کهنه‌شدن پس بگیرند

ائتلاف پس‌دهندگان لوازم الکترونیکی، ای.تی.اس در لاس‌وگاس نسبت به بزررگ‌ترین نمایشگر الکترونیکی دنیا اعتراض کردند. معترضین که لباس‌های عجیبی پوشیده بودند، در سی.ای.اس جمع شده بودند تا اعلام کنند تلویزیون‌های دور انداخته شده برای سلامت مردم خطرناکند.

باربارا کیل، از اعضای این ائتلاف می‌گوید: « تلویزیون‌های معمولی پر از مواد سمی هستند که وقتی آن‌ها را دور می‌اندازید، در طبیعت پخش می‌شوند. نمایشگرها و تلویزیون‌های معمولی به طور میانگین حاوی 3.62 کیلوگرم سرب هستند که خصوصا برای کودکان بسیار خطرناک است.»

خانم کیل می‌افزاید:« به طور متوسط در هر خانه‌ای 2 یا 3 تلویزیون وجود دارد و بر اساس آمار آژانس حفاظت از محیط‌زیست ایالات متحده، 99 میلیون دستگاه تلویزیون بی‌استفاده در این کشور وجود دارد که در انبارها نگهداری می-شوند.»

مالیات بر تلویزیون
این ائتلاف همچنین فهرست شرکت‌هایی را ارایه کرده که برای ضایعات تلویزیونی برنامه ارایه کرده‌اند. شرکت سونی که برنامه داوطلبانه‌ای برای بازپس‌گیری تلویزیون‌های بی‌مصرف ارائه کرده، بالاترین جایگاه این لیست را به خود اختصاص داده و شرکت‌هایی چون جی.وی.سی؛ میتسوبیشی و هیتاچی که هیچ طرحی در این زمینه ندارند، در انتهای لیست جای گرفته‌اند.

به گفته خانم کیل، تولیدکنندگان راه درازی را پیش‌رو دارند. وی می‌گوید: « ما از این صنایع می‌خواهیم که گامی به جلو بردارند و برنامه بازیافت مسئولانه‌ای ارایه دهند تا مشتریان بتوانند به‌سادگی، تلویزیون¬های خود را به جای دور انداختن، پس بدهند.»

ویلیام کولتون، مسوول کمیته قانونگذاری ضایعات جامد در مجمع نیویورک، پیشنهاد کرده است که برای تولیدکنندگان تلویزیون مالیات تعیین شود تا آنها را در قبال موادی که در محصولاتشان به کار می‌برند، مسوولانه‌تر رفتار کنند. وی می‌گوید: « اگر می‌توانیم به‌دلیل این‌که جوش‌شیرین باعث چاقی کودکان می‌شود، بر آن مالیات ببندیم؛ پس می‌توانیم در مورد استفاده از فلزات سمی در لوازم الکترونیکی هم این کار را انجام دهیم. اگر این مواد وارد هوا یا آب شوند، در روند رشد کودکانی که با آن‌ها تماس پیدا می‌کنند؛ مشکلاتی ایجاد خواهند کرد.»

آژانس حفاظت از محیط‌زیست آمریکا، ای.پی.ای نیز در هفته گذشته اعلام کرد برنامه بازیافتی این آژانس با نام ای‌سایکلینگ، eCycling در سال 2008 نزدیک به 31هزار تن لوازم الکترونیکی بی‌مصرف را جمع‌آوری و بازیافت کرده است. این طرح که علاوه بر تلویزیونها، کامپیوترها را نیز شامل می‌شود، نسبت به سال 2007 حدود 31 درصد رشد داشته است.

ای.پی.ای زیر آتش
اما دفتر پاسخ‌گوی دولت آمریکا در روزهای پایانی سال گذشته، ای.پی.ای و تمام تلاش‌های مربوط به بازیافت را زیر سوال برد. به گفته این دفتر، بسیاری از شرکت‌های آمریکایی محصولات بی‌مصرف خود را به کشورهایی مثل چین و هند روانه می‌کنند که درآن‌جا مصرف این محصولات برای مردم و محیط خطرناک است.

اعتراض اعضای ائتلاف در پی تغییر سیگنال تلویزیونی آنالوگ به دیجیتال در ماه آینده در آمریکا، برانگیخته شد. چون با این کار میلیون‌ها تلویزیون آنالوگ منسوخ خواهند شد که به پیش‌بینی خانم کیل، سرانجام این تلویزین‌ها، زباله‌دانی‌های اطراف شهرها خواهد بود.

وی می‌گوید: « با این تغییر تلویزیون‌های بی‌شماری دور انداخته می‌شوند و ما می‌خواهیم شرکت‌هایی که مردم را به خرید دستگاه‌های جدید متقاعد می‌کنند، قدیمی‌ها را پس بگیرند و بازیافت کنند. شرکت‌های کامپیوتری هم باید به سمت برنامه‌های پس‌گرفتن رایگان بروند. الان زمان پیش رفتن و مسوول بودن است. »

جمعه 27/10/1387 - 18:26
کامپیوتر و اینترنت

در مدارس هوشمند معلم محوری و كتاب محوری نیست بلكه معلم كمك كننده و راهنمای دانش آموزان محسوب می شود

 هموطن آنلاین - موسس مدرسه پیشتازان كامپیوتر ایران گفت:متاسفانه بیشتر محتواهای آموزش الكترونیكی برای سنین راهنمایی و دبیرستان تهیه شده نه كودكان . به گزارش خبرنگار هموطن آنلاین- مهندس پیمان سلطانی در مراسم افتتاحیه اولین جشنواره و نمایشگاه كودك الكترونیكی با اشاره به ضرورت وتوسعه مدارس هوشمند و الكترونیكی و با بیان اینكه نقش اصلی موفقیت دانش آموزان كشورهای پیشرفته و توسعه یافته در به كارگیری IT در آموزش است اظهار داشت: بر این اساس و با این تفكربعد از انجام مطالعات و تحقیقات لازم در نهایت به این جمع بندی رسیدیم كه این ایده را با دفتر IT آموزش و پرورش نیز درمیان بگذاریم و در نهایت موفق به راه اندازی اولین پیش دبستان و دبستان الكترونیكی با عنوان پیشتازان كامپیوتر ایران در سال 86 شدیم. وی با بیان این كه در كشورما آموزش سنتی بیش از 98 درصد آموزش‌ها را به خود اختصاص داده و با اشاره به فرموده‌ی مقام معظم رهبری مبنی بر اینكه آموزش و پرورش باید به فكر گزینه‌ای برای خارج شدن از روزمرگی باشد گفت: امسال به نام سال نوآوری نامگذاری شده و ما نیز با جرات در این عرصه گام نهادیم و با جدیت تمام در این مسیر فعالیت كرده و ادامه خواهیم داد به طوریكه در بین 520 مجموعه آموزش به عنوان برترین مجموعه آموزشی انتخاب و معرفی شدیم.
وی گفت: قرن 21 به سمتی پیش می‌رود كه مشاغل از طریق رایانه شكل می‌گیرد و برای اینكه بتوانیم مهارت را در جامعه ایجاد كنیم بهتر است آموزش را در سنین كودكی بدانیم، دولت الكترونیكی محقق نخواهد شد مگر این كه شهروند الكترونیكی باشد.
سلطانی با بیان اینكه الگوی تاسیس اولین مدرسه هوشمند در انگلستان زده شد و در حال حاضر كشور مالزی دراین زمینه بسیار موفق عمل كرده گفت: در مدارس هوشمند معلم محوری و كتاب محوری نیست بلكه معلم كمك كننده و راهنمای دانش آموزان محسوب می شود، بنابراین باید به این نكته توجه كنیم كه سیستم آموزش در حال تحول است واگر بخواهیم در عصر اطلاعات به جایی برسیم باید هر چه زودتر خود را به این سلاح مجهز كنیم و رایانه در این زمینه حرف اول را زده و نقش مهمی در آموز‌ش‌ دارد.
وی عوامل محیطی ( فضا وطراحی مناسب مدرسه، كلاسها)، عوامل اجرایی و یاد گیرندگان، عامل سخت افزاری و شبكه ی طراحی مهندسی وسایل ارتباطی شبكه و سخت افزار، نرم افزار و برنامه‌های كامپیوتر را 4 فاكتوری برشمرد كه در مدارس هوشمند باید در نظر گرفته شوند و گفت: باید محتوای آموزش الكترونیكی درهر زمینه‌ای آماده شود و این در حالی است كه بیشتر محتواها برای سنین راهنمایی و دبیرستان تهیه شده و ما این محتواها را در دوره‌های پیش دبستان و دبستان به صورت مناسب و قوی شاهد نیستیم. موسس مدرسه پیشتازان كامپیوتر ایران با بیان اینكه در مدارس هوشمند ملاك نمره نیست و هر كس بر اساس مهارتی كه برایش حادث شده پیش می‌رود گفت: در این مدارس سعی می‌شود استعدادهای بچه‌ها در هر زمینه‌ای بارور شود و مدیریت و آموزش هوشمند بسیار مهم است.
وی یاد آور شد:در مدرسه ما حضورو غیاب دانش آموز به مدرسه و كلاس از طریق كارتهای RFID تحت كنترل است و والدین در هر جایی می‌توانند به این اطلاعات دست یابند و پرونده شخصی، تحصیلی، پزشكی، مالی و انضباطی دانش آموز نیز برای والدین به راحتی قابل دسترسی است.
موسس و مبدع این مدرسه هوشمند در ادامه ابراز داشت: تمامی دانش آموزان مدرسه ما این كارتها را دارند كه 16 مدل اطلاعات را در خود ذخیره كرده و دانش آموزی كه وارد مدرسه می‌شود این كارت را ‌زده و این ورود وخروج به والدین با پیامك ارسال می‌شود و از طرفی هزینه‌ای به عنوان پول تو جیبی در این كارتها برای دانش از سوی والدین شارژ می‌شود كه خود این موضوع مدیریت هزینه را به دانش آموزان می‌آموزد كه بر اساس مبلغی كه در كارتهایشان شارژ می‌شود، هزینه كنند.
وی گفت: نرم افزار كتابخانه‌ی الكترونیكی برنامه‌ا‌ی است كه تمامی كتابهای موجود در كتابخانه مدرسه را به صورت نسخه كامپیوتری ( یا دیجیتال) برای دانش آموزان به نمایش در می‌آورد كه 95 درصد پروژه كامل شده و در حال اتمام آن هستیم.
مهندس سلطانی با تاكید بر این كه مدیریت تولید و آموزش محتوای الكترونیكی قلب تپنده مدرسه الكترونیكی محسوب می‌شود و اصطلاحا LCMS نام دارد، گفت: مشاركت دانش آموز در تحقیق و پژوهش، تربیت شهروند الكترونیكی جهت اشتغال در جامعه اطلاعاتی ،كمبود نیروی متخصص در توسعه چنین مدارسی و عدم آگاهی مدیران در سرمایه‌گذاری بر راه‌اندازی این مدارس از موارد مهم و قابل توجه به شمار می رود.
گفتنی است از ویژگی‌های منحصربه فرد كلاسهای درس این مدرسه این است كه در تمامی كلاسها كه به صورت استاندارد و مدرن طراحی شده، جهت تدرس فعال و موثر مدرسین و فراگیری آسان وپایدار دانش آموزان تخته هوشمند (Smart Board) و یك عدد كامپیوتر مولتی مدیا با قابلیت اتصال به دیتا پروژكتور وجود دارد و ظرفیت تمام كلاسها نیز 20 نفری می‌باشد ؛ همچنین جهت برقراری امنیت و نظم در مدرسه ففضاهای مختلف آن از جمله بیرون مدرسه، حیاط، راه پله‌ها، كریدرها، سالن غذاخوری توسط دوربین‌های مدار بسته CCTV تمامی رفتارها و حركات دانش اموزان را ضبط می‌كند تا چنانچه خطری بخواهد جان دانش آموزان را تهدید كند مسئولین اتاق كنترل توسط بی سیم واحد نظامت را از وقوع حادثه مطلغ می‌نمایند. ضمنا ورود به این اتاق از طریق قفل‌های ایمنی كه فقط اثر انگشت افراد خاصی را می‌شناسد امكان پذیر می‌باشد.

جمعه 27/10/1387 - 18:25
دانستنی های علمی

 

پروفسور حسابی چند نظریه مهم در علم فیزیک داشتند که مهم ترین و آخرین آن ها نظریه بی‌نهایت بودن ذرات بود, در این ارتباط با چندین دانشمند اروپایی مکاتبه و ملاقات می‌کنند و همه آنها توصیه می‌کنند که بهتر است که بطور مستقیم با دفتر پروفسوراینشتین تماس بگیرد بنابراین ایشان نامه ای همراه با محاسبات مربوطه را برای دفتر ایشان در دانشگاه پرینستون می‌فرستند بعد از مدتی ایشان به این دانشگاه دعوت میشوند و وقت ملاقاتی با دستیار اینشتین برایشان مشخص میشود پس از ملاقات با پروفسور شتراووس به ایشان گفته می‌شود که برای شما وقت ملاقاتی با پروفسور اینشتین تعیین می‌شود که نظریه خود را بصورت حضوری با ایشان مطرح کنید. پروفسور حسابی این ملاقات را چنین توصیف می‌کنند:

وقتی برای اولین باربا بزرگترین دانشمند فیزیک جهان آلبرت اینشتین روبه رو شدم ایشان را بی اندازه ساده , آرام و متواضع یافتم و البته فوق العاده مودب و صمیمی! زودتر از من در اتاق انتظار دفتر خودش , به انتظار من نشسته بود و وقتی من وارد شدم با استقبالی گرم مرا به دفتر کارش برد و بدون اینکه پشت میزش بنشیند کنار من روی مبل نشست , نظریه خود را در ارتباط با بی نهایت بودن ذرات برای ایشان توضیح دادم ، بعد از اینکه نگاهی به برگه های محاسباتی من انداختند، گفتند که ما یکماه دیگر با هم ملاقات خواهیم کرد

یکماه بعد وقتی دوباره به ملاقات اینشتین رفتم به من گفت : من به عنوان کسی که در فیزیک تجربه ای دارم می‌توانم به جرات بگویم نظریه شما در آینده ای نه چندان دور علم فیزیک را متحول خواهد کرد باورم نمی‌شد که چه شنیده ام , دیگر از خوشحالی نمی‌توانستم نفس بکشم , در ادامه اما توضیح دادند که البته نظریه شما هنوز متقارن نیست باید بیشتر روی آن کار کنید برای همین بهتر است به تحقیقات خود ادامه دهید من به دستیارم خواهم گفت همه امکانات لازم را در اختیار شما بگذارند, به این ترتیب با پی گیری دستیار و ارسال نامه ای با امضا اینشتین، بهترین آزمایشگاه نور آمریکا در دانشگاه شیکاگو، باامکانات لازم در اختیار من قرار دادند و در خوابگاه دانشگاه نیز یک اتاق بسیار مجهز مانند اتاق یک هتل در اختیار من گذاشتند , اولین روزی که کارم را در آزمایشگاه شروع کردم و مشغول جابجایی وسایل شخصی بر روی میزم و کشوهای آن بودم , متوجه شدم یک دسته چک سفید که تمام برگه های آن امضا شده بود در داخل یکی از کشوها جا مانده است , بسرعت آن را نزد رئیس آزمایشگاه بردم و مسئله را توضیح دادم , رئیس آزمایشگاه گفت این دسته چک جا نمانده متعلق به شما است که تمام نیازمندیهای تحقیقاتی خود را بدون تشریفات اداری تهیه کنید این امکان برای تمام پژوهشگران این آزمایشگاه فراهم شده است , گفتم اما با این روش امکان سواستفاده هم وجود دارد؟ او در پاسخ گفت درصد پیشرفت ما از این اعتماد در مقابل خطا های احتمالی همکاران خیلی ناچیز است

بعد از مدتها تحقیق بالاخره نظریه ام آماده شد و درخواست جلسه دفاعیه را به دانشگاه پرینستون فرستادم و بالاخره روز دفاع مشخص شد , با تشویق حاضرین در جلسه , وارد سالن شدم و با کمال شگفتی دیدم اینشتین در مقابل من ایستاد و ابراز احترام کرد و به دنبال او سایر اساتید و دانشمندان هم برخواستند , من که کاملا مضطرب شده و دست وپای خود را گم کرده بودم با اشاره اینشتین و نشتستن در کنار ایشان کمی‌آرام تر شده، سپس به پای تخته رفتم شروع کردم به توضیح معادلات و محاسباتم و سعی کردم که با عجله نظراتم را بگویم که پروفسور اینشتین من را صدا کرده و گفتند که چرا اینهمه با عجله ؟ گفتم نمی‌خواهم وقت شما و اساتید را بگیرم ولی ایشان با محبت گفتند خیرالان شما پروفسور حسابی هستید و من و دیگران الان دانشجویان شما هستیم و وقت ما کاملا در اختیار شماست

آن جلسه دفاعیه برای من یکی از شیرین ترین و آموزنده ترین لحظات زندگیم بود من در نزد بزرگترین دانشمند فیزیک جهان یعنی آلبرت اینشتین از نظریه خودم دفاع می‌کردم و و مردی با این برجستگی من را استاد خود خطاب کرد و من بزرگترین درس زندگیم را نیز آنجا آموختم که هر چه انسانی وجود ارزشمندتری دارد همان اندازه متواضع، مودب و فروتن نیز هست . بعد از کسب درجه دکترا اینشتین به من اجازه داد که در کنار او در دانشگاه پرینستون به تدریس و تحقیقاتم ادامه دهم.

جمعه 27/10/1387 - 18:21
دانستنی های علمی

انجمن جانور شناسی لندن اعلام كرد: اوكاپی، اسب شاخ داری كه بیش از 50 سال تحت حمایت و حفاظت محیط زیست است را در جنگل‌های كنگو یافته و برای اولین بار طی این چند دهه از این حیوان تصویر برداری كرده است.

اوكاپی همانند گورخر راه راه بوده و زبان سیاهی همانند یك زرافه دارد و زیستگاه این حیوان فقط در جنگل‌های شرقی جمهوری دموكراتیك كنگو است كه البته این ناحیه طی یك دهه گذشته خشونت‌هایی را در خود داشته و همین امر سبب كشتار بیش از اندازه این حیوان نادر و كمیاب شده است.

دكتر نوئل كامپل، رییس انجمن جانور شناسی لندن گفت:‌ اوكاپی حیوانی خجالتی است اما ما توانستیم اولین و تنها تصویر را از این حیوان بگیریم.

وی افزود: دو سال قبل، محققان پارك ملی كنگو تصمیم گرفتند تا این حیوان را در اعماق جنگل‌های این كشور بیابند و از جمعیت محدود آن حفاظت كنند. این حیوان در سال 1908 میلادی كشف شد اما پس از سال 1958 میلادی یعنی 50 سال بعد از كشف این حیوان تك شاخص، ‌هیچ مدركی و اثری از آن یافت نشد. بنابراین كشف مجدد این حیوان و حمایت و حفاظت از آن، وظیفه‌ای بسیار بزرگ است.

امانوئل دو مرود، رییس پارك ملی كنگو گفت: تصاویر توسط یك دوربین بسیار قوی كه در مكانی دورتر از محل زندگی اوكاپی نصب شده بود،‌گرفته شده است.

ما توانستیم سه اوكاپی مجرد را بیابیم و هم اكنون در پی یافتن بقیه گروه هستیم تا بتوانیم از جمعیت آنها سرشماری انجام دادهو برای بقای حیاتشان برنامه ریزی كنیم.

جمعه 27/10/1387 - 18:20
دانستنی های علمی

 

 
 
 

 

جمعه 27/10/1387 - 18:19
طنز و سرگرمی

 

اگر داوطلبی در کنکور پذیرفته نشود، هیچ تخصیری متوجه او نیست
زیرا سال فقط 365 روز دارد در حالی که...

 

- در سال 52 جمعه داریم و می‌دانیم که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب 313 روز باقی می‌ماند.


- حداقل 50 روز تعطیلات تابستان است و چون هوا گرم است مطالعه دقیق مشکل است پس 263 روز باقی  مانده است.


- در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا" 122 روز می‌شود بنابراین 141  روز باقی می‌ماند.


- برای سلامت جسم و روح روزانه یک ساعت تفریح لازم است که جمعا" 15 روز می‌شود پس 126 روز باقی می‌ماند.


- دوساعت هم در روز برای خوردن غذا ( صبحانه - نهار – شام ) لازم است که در کل 30 روز می‌شود پس96 روزه دیگر باقی می‌ماند.


- یک ساعت برای گفتگو و تبادل نظر افکار به صورت تلفنی با دیگران ضروری است زیرا انسان موجودی است اجتماعی این خود 15 روز از کل سال است بنابراین 81 روز از سال باقی می‌ماند.


- روزهای امتحان دست کم 45 روز از سال را به خود اختصاص می‌دهد و نظر به حجم بالای درس‌ها و خستگی ناشی از امتحان 36 روز دیگر باقی می‌ماند.


- تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دسته کم 30 روز در سال است مگر می‌توان در این اعیاد وقت را به مطالعه گذراند؟؟ پس 6 روزه دیگر باقی می‌ماند.


-  در سال حداقل 3 روز به بیماری می‌گذرد و سه روز باقی می‌ماند.


- سینما روفتن و ورزش کردن و سایر امور شخصی هم لا اقل 2 روز از سال را پر می‌کند پی فقط یک روزه دیگر باقی است.

- یک روزه باقی مانده هم همان روزه تولد شماست و چگونه می‌توان در آن روزه بخصوص درس خواند !!!!! پس داوطلب (!!) نمی‌تواند امیدی برای قبولی در دانشگاه داشته باشد.

 

 

جمعه 27/10/1387 - 18:13
طنز و سرگرمی

مدیر و ده نفر از كاركنانش از طناب بالگردی كه در صدد نجات آنها بود آویزان بودند. طناب آن قدر محكم نبود كه بتواند وزن هر یازده نفر را تحمل كند. كمك خلبان با بلندگوی دستی از آنان خواست که یک نفرشان داوطلب شود و طناب را رها كند. البته، داوطلب شدن همانا و سقوط به ته دره همان؛ و بظاهر كسی حاضر نبود داوطلب شود.

در این هنگام، مدیر که بار 10 کارمند دیگر را تحمل می کرد و برای خلاصی از آنان گفت كه حاضر است طناب را رها كند؛ ولی دلش می خواهد برای آخرین بار برای كاركنان سخنرانی كند.

او گفت: چون كاركنان حاضرند برای سازمان دست به هر كاری بزنند و چون كاركنان خانواده خود را دوست دارند و در مورد هزینه‌های افراد خانواده هیچ گله و شكایتی ندارند و بدون هیچ گونه چشم داشتی پس از خاتمه ساعت كار در اداره می مانند، من برای نجات جان آنان طناب را رها خواهم كرد !

به محض تمام شدن سخنان مشوقانه و تحسین آمیز مدیر، كاركنان كه به وجد آمدند با تمام وجود شروع كردند به دست زدن و ابراز سپاسگزاری که صدای دست زدن آنان از بالگرد دور  شد...!!

 

جمعه 27/10/1387 - 18:9
دانستنی های علمی
به نظر شما چه چیزی یا چه شخصی باعث شده که این دخترها اینجوری بترسند؟!


 


معلوم نیست چی دیدن که اینقدر ترسیدن!





حق داشتن که بترسن...!
جمعه 27/10/1387 - 18:5
طنز و سرگرمی

پس از 9 ماه ورجه وورجه متولد شدم !
یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می‌انداخت و هی می‌گفت گوگوری مگوری ، یهو لباسش خیس شد !

 


چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم و در حالیکه او گریه می‌کرد ، من می‌خندیدم ! نمی‌دانم چرا ؟!
هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با
BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !
نه سالگی در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم ولی انداختم پای !!! پسز همسایه دیگرمان ! بنده خدا سر شب یک کتک مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد که شیشه همسایه را نشکند و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من !!!
دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر چندین و چند منفی انضباط گرفتم ! البته به محض اینکه به اخلاق ایشان آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !
هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد ( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!
بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک کاردانی‌ام را که هنوز نیمی‌از واحدهایش مانده بود تا پاس شود ، به من داد !!!!
بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند باید یک شغل پردرآمد داشته باشی . رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ، گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!
سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون که در ترشی قرار داشت ! قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری و عقد و بله برون و ... رو گذاشتیم !
چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا که می‌خواست بره کلاس اول ، دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا می‌خوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !
شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم و حالا باید دندان مصنوعی می‌خریدم . به علت اینکه حقوق بازنشستگی ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمی‌داد ، دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !
هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ، پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمی‌دادند
هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !
نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ، زیادی حرف می‌زدند و فردای همین حرفهای زیادی بود که به طور نا بهنگامی ‌خدا بیامرز شدم !!!

 

جمعه 27/10/1387 - 18:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته