• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 180
تعداد نظرات : 11
زمان آخرین مطلب : 4383روز قبل
لطیفه و پیامک

يه نفر قصاب بوده ،

ميره خواستگاري ،

ازش مي پرسن چه کاره اي ؟

مي گه لوازم يدکي گوسفند مي فروشم . 

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:49
لطیفه و پیامک

اگه تمام زنبورهاي دنيا نيشت بزنن حقته!!!

.

.

.

.

چون خيلي گلي . 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:49
لطیفه و پیامک

روزگاريست که در اين کوچه گرفتار توام ،

با خبر باش که در حسرت ديدار توام ،

گفته بودي که طبيب دل هر بيماري ،

پس طبيب دل من باش ، که بيمار توام  

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:46
لطیفه و پیامک

غضنفراز ماه عسل برميگرده ،

ازش مي پرسن خوش گذشت مي گه آره خيلي خوب بود ،

مي گن چرا زنت گريه ميکنه ،

مي گه آخه اينو يادم رفته بود ، ببرم ! 

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:46
لطیفه و پیامک

مادر!

اي نگاهت رونق فرداي من ،

درتو معني مي شود دنياي من ،

اي کلامت بهترين اثبات  عشق ،

با تو ماندن بهترين روياي من . 

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:43
لطیفه و پیامک

گاليور 80 روز دور دنيا گشت ،

ولي من مي خوام دور تو بگردم ،

چون تو دنياي مني ،

((بخشي از دفترچه چوپان دروغگو ))  

 

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:42
لطیفه و پیامک

مهم اين نيست که قشنگ باشي ،

 

قشنگ اينه که مهم باشي حتي براي يه نفر ... 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:40
لطیفه و پیامک

به پايان فکرنکن .....

انديشيدن به پايان هر چيز شيرين ، حضورش را تلخ مي کند .....

بگذارپايان تو را غافلگير کند درست مثل آغاز .

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:39
داستان و حکایت

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که از یکی از شاگردانش پرسید که از من چه آموخته ای ؟

عرض کرد ای مولای من هشت مسئله . امام فرمود : آن ها را برایم باز گوی تا آن ها را بشناسم .

عرض کرد اول : این که دیدم هر کس هنگام مرگ از ان چه دوست دارد جدا می شود پس من همت خود را در آن چه نه تنها از من جدا نمی شود بلکه در تنهایی هم مونس من است به کار بردم و آن کارهای خیر است

حضرت فرمود : احسنت والله .

دوم : این که دیدم گروهی به نیاکان خود می نازند و گروهی به مال و فرزند ، در صورتی که این ها هیچ یک مایۀ فخر نیست و من افتخار بزرگ را  در گفتار خدای تعالی دیدم که فرماید : گرامی ترین شما در نزد خداوند پرهیزکارترین شما است ، لذا کوشش کردم که در نزد خداوند گرامی شوم . فرمود : احسنت والله .

سوم : این که ( هوا پرستی مردم را ) در اثر لهو و طرب دیدم و فرمایش خدای تعالی را هم شنیدم که فرماید : و اما آن که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوی و هوس باز دارد بهشت جایگاه اوست ، بنابراین کوشیدم تا نفس را از هوی باز داشتم تا در راه اطاعت خدای تعالی ثابت و پا بر جا باشد . فرمود : احسنت والله

چهارم : این که دیدم هر کس چیز پر ارزشی پیدا کند در نگهداریش می کوشد و شنیدم که خداوند می فرماید : کیست که به خدا قرض نیکویی دهد تا خداوند مضاعفش گرداند و پاداش نیکویی دهد ، من پاداش مضاعف را دوست داشتم و صندوقی محفوظ تر از صندوق خدا نیافتم و هر چه در نظرم ارزش داشت برای هنگام نیازمندی در آن صندوق ذخیره کردم . فرمود : احسنت والله

پنجم : این که دیدم مردم دربارۀ روزی به همدیگر رشک می برند و سخن خدای تعالی را شنیدم که فرماید : ما روزی آنان را در زندگی دنیا میانشان قسمت کردیم و درجات بعضی را فوق بعض دیگر قرار دادیم تا عده ای از آنان عده دیگر را ( برای انجام امور ) تسخیر نمایند و رحمت پروردگارت از آن چه گرد آورند بهتر است . لذا به هیچ کس حسد نبردم و بدان چه از دستم رفت تاسف نخوردم . فرمود : احسنت والله .

ششم : این که دیدم پاره ای ( از مردم ) به برخی دیگر دشمنی می ورزند و کینه ها به دل می گیرند و شنیدم که خداوند فرماید : شیطان دشمن شما است و او را دشمن گیرید ، از این رو من به جای دشمنی با دیگران به دشمنی با شیطان پرداختم . فرمود : احسنت والله

هفتم : این که رنج و کوشش مردم را ( چه از حلال و چه از حرام ) در طلب روزی دیدم و شنیدم که خداوند فرماید : من جن و انس را نیافریدم جز این که مرا بپرستند از آن ها رزقی نمی خواهم و طعامی نمی طلبم خدا است که روزی می دهد و صاحب نیروی متین محکم است ، دانستم که وعده و قول او راست است به وعده اش آرامش یافتم و به گفتارش راضی شدم دیگر خود را به وسیلۀ طاعت او از به دست آوردن روزی ( زیاده از حد و نامشروع ) مشغول ساختم . حضرت فرمود : احسنت والله

هشتم : این که دیدم گروهی به تندرستی خود اعتماد کرده و گروهی هم به زیادی اموالشان و جمعی هم به مردمی چون خود تکیه کرده اند و شنیدم که خدای تعالی فرماید : هر کس از خدا تقوی داشته باشد خداوند برای او راه گشایشی قرار دهد و از جائی که به گمانش نرسد روزیش دهد و هر کس به خدا توکل نماید خداوند او را کفایت می کند ، پس من بر خدا اعتماد و توکل نمودم و از دیگران چشم پوشیدم . حضرت فرمود به خدا سوگند ( مفاد و مندرجات ) تورات و انجیل و زبور و قرآن و سایر کتب به این هشت مساله بر میگردد .

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:33
داستان و حکایت

قومي نزد پيغمبرشان آمدند و گفتند براي ما دعا کن که پروردگار ما مرگ را از ما بردارد ! پس براي آنان دعا کرد و پروردگار تبارک و تعالي مرگ را از ميان آنان برداشت و در نتيجه عده آنان زياد گرديد تا جاي سکونت برايشان تنگ شد و پر اولاد شدند و صبح که ميشد مرد بايد پدر و مادر تا جدّ سيمش را خوراک دهد و آن ها را شستشو دهد و به کارشان رسد بنابراين از طلب معاش باز ماندند و نزد پيغمبرشان آمدند و گفتند از پروردگارت بخواه که ما را به همان عمرهاي خود برگرداند پس او از پروردگارش خواست و خداي عزوجل آن ها را به عمرهايشان برگردانيد .

 

چهارشنبه 8/4/1390 - 9:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته