• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5624روز قبل
دعا و زیارت
کشتی نجات

مرحوم کل احمد آقا در مسیر محبت و سلوک عاشقانه اش، همیشه تکیه اساسی بر کشتی سیدالشهدا علیه السلام می کردند و می فرمودند:
« اما کشتی امام حسین علیه السلام انسان را با سلامتی و عافیت پیش می برد؛ و هم فال است و هم تماشا.»


ظرفیت بلا  !

مرحوم کل احمد آقا می فرمودند:
« یکی از اولیای زمان که خدایش رحمت کند، در توحید ید طولایی داشت. با آنکه عنایاتی به وی شده بود، اما گرفتاری و مشکلات چندان زیادی نداشت.
روزی در این فکر بودم که فلانی می رود ( سیر و سلوک می کند)، اما خیلی در فشار و مضیقه نیست، پس چرا خداوند به این شدت بار مرا سنگین کرده است؟
و چرا مقداری از بلاهای مرا به ایشان نمی دهد؟ که همان لحظه به من فهماندند: اگر ذره ای از این بلاها را به فلانی می دادیم، همان چیزی را هم که خورده بود، بالا می آورد؛ و خُرد می شد !.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:7
دعا و زیارت
تسلیم در برابر مشیـت خدا

وقتی کل احمد آقا در اوج بیماری و ضعف به سر می بردند؛ و تعدد و تنوع آلام و امراض ایشان، هر ناظری را به گریه می انداخت، دکتر پس از معاینه از ایشان پرسیدند که: آقا بفرمایید که چه مشکلی دارید؟
کل احمد آقا پاسخ دادند:
« بنده هیچ مشکلی نمی بینم.»
جناب دکتر، باز پرسیدند: پس کدام قسمت بدنتان درد دارد؟
کل احمد آقا پاسخ دادند:
« شما درد می بینید، این ها شفاست.»
آقای دکتر که بسیار متحیر شده بودند، باز پرسیدند: پس حالتان خوب است؟
و ایشان باز هم فرمودند:
« هر چه هست، رو به بهبودی است و از الطاف اوست.»
و به وضوح می دیدیم، که در اوج بیماری، . با آنکه تمامی اعضای بدنشان درد می کرد، باز هم بسیار سر خوش بوده و دائما" می خندیدند؛ و با آن صدای ملکوتی و نمکین خود، این بیت را با آواز خوشی می خواندند که:
« زیر شمشیر غمش، رقص کنان باید رفت / آنکه شد کشته او، نیک سرانجام افتاد»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:6
دعا و زیارت
مرد خدا در برزخ !

ایشان می فرمودند:
« یکی از مردان نیک روزگار را در عالم معنا مشاهده کردم که بسیار ناراحت بود.
از او پرسیدم که: تو که در این دنیا برای خداوند چیزی کم نگذاشتی، پس نگرانیت از چیست؟
او هم سری تکان داد و گفت: در دنیا، هر چه بلا بر سرم نازل می شد، آنها را با دعا و صدقه برطرف کردم. ولی اکنون که باید نتیجه و بهره آنرا ببرم، ناکام مانده ام.
و بعد گفت: به هر مقدار که در این دنیا فشار و ریاضت تحمل کنی، به همان اندازه هم به تو یقین و توحید می دهند، نه بیشتر و نه کمتر ! .»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:5
دعا و زیارت
حکایت بلا و مرحوم تزودی

کل احمد آقا می فرمود :
« روزی با جناب شیخ و مرحوم تزودی و گروهی از دوستان، به امامزاده صالح علیه السلام رفتیم؛ و در صحن حرمش نشستیم.
جناب شیخ در خلال صحبت ها یشان، آرزو کردند که، ای کاش در صحرای کربلا حاضر بودم؛ و در آنجا به یاری حضرت سیدالشهدا علیه السلام می شتافتم.
در میان همین صحبت ها بودیم، که ناگهان تگرگ مفصلی شروع به باریدن کرد. به غیر از مرحوم تزودی، ما و دیگر رفقا به طرف پناهگاهی حرکت کردیم.
اما تزودی سرش را زیر تگرگ ها گرفته بود و با اشک و لابه می گفت: خدایا بزن! زورت به سر کچل من رسیده؟ پس بزن! در همین احوالات که منتظر تمام شدن تگرگ بودیم، حضرت سیدالشهدا علیه السلام در عالم معنا به شیخ الهام کردند که: در روز عاشورا، درست مثل همین تگرگ ها، بر سر من و یارانم تیر می بارید، ولی هیچکدام فرار نکردند!»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:5
دعا و زیارت
ما روزی خودمان را خوردیم !

« شخصی سفره اطعامی پهن کرده بود؛ و مرحوم میرزا تقی هم در آن مجلس دعوت داشت.
بعد از پایان مراسم، صاحبخانه به خاطر این سره و تشکیلاتش قدری باد به غبغب خود انداخته بود.
میرزا به محض آنکه این موضوع را فهمید،همانجا با صدای بلندی گفت: فلانی، ما روزی خودمان را خوردیم. خداوند حواله کرده بود که در اینجا به ما روزی دهد. تو این وسط چه کاره هستی، که خودت را باد می کنی؟...
و صاحبخانه، با این داد میرزا، آن چیزی را که باید بفهمد، فهمید.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:4
دعا و زیارت
مرشد ادیب

مرشد ادیب نیز، پیر دل سوخته ای بود، که از افاضات  حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بهره ها برده و در کمالات و مقامات به درجاتی شگرف نایل شده بود.
کل احمد آقا درباره اولین ملاقاتش با جناب مرشد ادیب می گفت:
« در تهران به پیرمردی برخورد کردم، که هاله ای از نور، وجودش را در برگفته بود. ایشان در همان برخورد اول، نگاه عمیقی به من کرد؛ و مقداری چشم در چشم من دوخت؛ و ناگهان شروع به گریه کرد.
من هم از گریه او متأثر شده بودم، با ناراحتی گفتم: ای بزرگوار، چه اتفاقی افتاده است؟
باز به من نگاهی کرد و گفت: وقتی در باطن تو نظر کردم، دیدم که خیلی سوخته ای؛ و بیش از اندازه تو را ریاضت داده اند؛ اما دستت خالی است و هیچ چیز دندان گیری به تو نداده اند.

وقتی علتش را جویا شدم، گفت: چون دهانت چِفت درست و حسابی ندارد، و حفظ اسرار نمی کنی.
بعد از آن، ذکری به من داد و گفت: این ذکر را فلان مرتبه بگو تا شاید بواسطه آن به نان و نوایی برسی!
من هم مشغول به ذکر شدم؛ و ... مرتبه آن ذکر را تکرار کردم، که ناگهان حالی به من دست داد که احساس کردم به کل عالم احاطه دارم؛ و در هر لحظه، هر چه اراده کنم همان می شود.
اما از همان جوانی، داشتن اینگونه قدرت ها را با روحیات خود مناسب ندیده و بیشتر آنها را منافی و مغایر سیرو سلوک می دانستم. لذا دوباره ذکر را به مرشد تحویل دادم.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:4
دعا و زیارت
محبت دنیا

کل احمد آقا می فرمودند:
« یکی از ثروتمندان را در عالم معنا مشاهده کردم که بسیار محزون بود.
وی با همان حال افسرده به من نگاهی کرد و گفت: فلانی، خداوند هیچ دیوانه ای را ثروتمند نکند!...
اگر آدمی هیچ گناهی را مرتکب نشود، همین که محبت دنیا را در دلش راه داد، کافی است تا که او را از خدایش باز بدارد.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:3
دعا و زیارت
ترک دنیا

کل احمد آقا می فرمود:
«
شیخ محمد حسین زاهد، منبری معروف آن زمان، خانه مستقلی برای زندگی نداشت. دیوارهای منزلی را هم که اجاره کرده بود، ریخته و نم زده بود؛ و به هیچ وجه، جای مناسبی برای ایشان نبود.
زمانی به او گفتم که اگر مقدور است، برای خودتان خانه ای دست و پا کنید، تا لااقل، جای ثابتی داشته باشید و دوستان راحت تر از شما بهره ببرند.
شیخ نیز در پاسخ گفت: زمانی که شما به مشهد می روید، آیا برای این چند روز زیارت، خانه ای می خرید، یا اینکه به مسافرخانه می روید؟ ... ما همگی در این دنیا رهگذریم؛ و آدم مسافر برای چند روز دنیا، جای ثابتی نمی خواهد.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:2
دعا و زیارت
شعر حافظ در وصف حضرت ابوالفضل علیه السلام

مرحوم کل احمد آقا نقل می کردند که:
« روزی جناب شیخ به من فرمودند:
در عالم معنا، روح خواجه حافظ شیرازی را مشاهده کردم که بسیار منبسط بود.
خواجه رو به من کرده و گفت: من غزل شاه شمشاد قدان را، در وصف ماه منیر بنی هاشم حضرت ابوالفضل علیه السلام سرودم. و از این امر خیلی مسرور بود.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:2
دعا و زیارت
زیارت قمر بنی هاشم علیه السلام

در رستاخیز اکبر، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به جناب امیرالمؤمنین می گویند:
یاعلی، به فاطمه علیها السلام بگو که برای شفاعت و نجات امت من در فزغ اکبر، چه تدبیری دارد؟
حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام به بی بی فاطمه زهرا علیها السلام آن پیغام را ابلاغ می کنند؛ و آن بانو می فرمایند: ( یا امیرالمؤمنین علیه السلام، کفانا لاجل هذا المقام الیدان المقطوعتانا من ابنی العباس)
« ای امیرالمؤمنین، برای ما در مقام شفاعت، دو دست بریده پسرم عباس بسنده و کافی است.»
ارادت و محبت مرحوم کل احمد آقا به ساحت مقدس باب الحوائج، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، فوق العاده لطیف و دیدنی بود.
ارادت به شاهزاده ای که ویژگیهای روحی او، مجموعه ای است از هیبت حیدری و حلاوت حسینی که با هاله ای از مظلومیت فاطمی عجین شده است.

مرحوم کل احمد آقا در توصیف جذابیت عباس بن علی علیهما السلام می فرمودند:
« امام حسین علیه السلام بین المللی است. اما نمی دانم که در عباس علیه السلام چه ملاحتی نهفته است، که به خاطر آن، همه خلق برایش دست و پا می شکنند؟

ایشان در خصوص مقام رفیع حضرت ابوالفضل علیه السلام در نزد برادر بزرگوارشان، خاطره ای را به این مضمون نقل می کردند که:
« درکربلا که بودم، روزانه دو بار به زیارت امام حسین علیه السلام می رفتم و در ازای آن فقط یک بار به زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام شرفیاب می شدم.
پس از مدتی که به این منوال گذشت، یک روز حضرت جلوه ای عنایت کرده و فرمودند: برادرم عباس در نزد خداوند متعال، مقام و منزلتی دارد، که تمام شهدا به آن مقام غبطه می خورند.
سعی کن هر اندازه که به زیارت من همت می کنی، به همان اندازه هم، به زیارت برادرم عباس بروی!»
مرحوم کل احمد آقا،  می فرمودند:
« هر گاه به کربلا رسیدید، ابتدا به حرم ابوالفضل العباس علیه السلام مشرف شوید؛ و پس از آن به زیارت سالار شهیدان قیام کنید! زیرا هر کسی که قصد ورود به قلعه ای را داشته باشد، ابتدا از درگاه و باب آن وارد می شود؛ و عباس بن علی علیهما السلام، باب حضرت سیدالشهدا علیه السلام است.»

چهارشنبه 6/9/1387 - 23:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته