• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 181
تعداد نظرات : 468
زمان آخرین مطلب : 4597روز قبل
شعر و قطعات ادبی
خدایا از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم
از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم
پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم
با همه نا پیدایی در همه جا پیدایی
الهی خود را فراموش کرده ام که به یاد تو باشم
از دیگران گسسته ام که به تو بپیوندم
تو را در آیئنه چشمانم می بینم
در پرده پندارم در جای جای وجودم
در محراب سینه ام
در کعبه ام
الهی تو درجویبار رگهایم جریان داری
در همه نفسهایم جاری هستی
در شگفتیهای وجودم بودنت را به تما شا گذاشته ای
هر نگاهم تو را آیئنه داری می کند
و هر طپش دلم تو را فریاد می زند
خدایادر کعبه چرا؟
تو در دیده منی سر گشتگی در بادیه ها چرا؟
تو در دل منی در بی سوئی ها و بی کرانگی ها چرا؟
تو در جان منی ...
چهارشنبه 25/8/1390 - 10:22
موفقیت و مدیریت

موفق‌ترین افراد دنیا یک خصوصیت مشترک دارند: طرز فکرشان با دیگران فرق دارد.

چون ما هم باور داریم که تفکر هوشمندانه زندگی را تغییر می‌دهد، در اینجا به 15 مورد از بهترین طرزفکرهای افراد موفق اشاره می‌کنیم.

 

فکر کردن یک نظم است. اگر می‌خواهید در آن بهتر شوید، باید روی آن کار کنید.

می‌توانید برای برنامه‌ریزی فکر کردنتان وقت بگذارید مثلاً هر دو هفته یکبار یک نصفه روز، هر یک ماه یک روز کامل و هر سال یک تا دو روز کامل.

ببینید انرژیتان را باید کجا متمرکز کنید، و بعد از قانون 20/80 استفاده کنید.

80 درصد از انرژیتان را به 20 درصد از مهمترین فعالیت‌هایتان اختصاص دهید. یادتان باشد که نمی‌توانید در آنِ واحد همه جا باشید، همه را بشناسید و همه کاری انجام دهید. و از انجام همزمان چند کار اجتناب کنید: ممکن است کارایی شما را به 40% برساند.

افراد موفق خود را در معرض ایده ‌ها و آدم‌های مختلف قرار می‌دهند.

آنها سعی می‌کنند بیشتر وقتشان را با کسانی بگذرانند که آنها را به چالش می‌کشند.

ایده داشتن یک چیز است، دنبال کردن آن چیزی دیگر.

ایده‌ها تاریخ مصرف کوتاهی دارند. باید قبل از اینکه تاریخ انقضای آنها فرا برسد، آنها را عملی کنید.

افکار برای ایجاد شدن نیاز به زمان دارند. اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد را انجام ندهید.

آخرین باری که ساعت 2 صبح یک فکر عالی به سرتان زد و وقتی صبح از خواب بیدار شدید به نظرتان احمقانه می‌رسید، را به خاطر دارید؟

افکار تازمانیکه ماده دارند باید شکل داده شوند و باید مورد بازجویی و سوال قرار گیرند.

افراد باهوش با افراد باهوش دیگر همفکری می‌کنند.

فکر کردن با دیگران نتایج بهتری در بر خواهد داشت. مثل این می‌ماند که به خودتان یک راه میان‌بر بدهید. به همین خاطر است که جلسات طوفان مغزی تا این اندازه موثر هستند.

تفکر عامه‌‌ پسند را رد کنید (که معمولاً یعنی اصلاً فکر نکرده‌اید).

خیلی از آدم‌ها وارد عمل می‌شوند با امید اینکه به فکر بقیه خوب برسد.

برای اینکه از وضعیت خارج شوید باید اول با احساس ناراحتی کردن کنار بیایید. همچنین به خاطر داشته باشید که همین الان آدم‌های دیگری هستند که سعی دارند برای خودشان فکر کنند و آنها هستند که موفق‌اند.

بهترین متفکران از قبل برنامه‌ می‌ریزند، درحالیکه برای افکار ناگهانی نیز جا می‌گذارند.

وقتی با استراتژی وارد عمل شوید، احتمال خطا پایین می‌آید. داشتن افکار مبهم از اینکه کجا هستید و دوست دارید چه کاری انجام دهید، شما را به هیچ کجا نمی‌رساند.

کلید استراتژیک بودن: 1. موضوع را خرد کنید. 2. بپرسید چرا این مشکل باید حل شود. 3. موارد کلیدی را مشخص کنید. 4. منابعتان را مرور کنید. 5. افراد مناسب را در جای مناسب قرار دهید.

هنری فورد می‌گوید، "هیچ چیز سخت نیست اگر آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید."

برای متفاوت فکر کردن، باید کارهای مختلفی انجام دهید.

راه ‌های جدیدی برای انجام کارتان پیدا کنید، با آدم‌های جدید آشنا شوید، حتی کتاب‌هایی را بخوانید که فکر می‌کنید خسته‌کننده هستند. رمز کار این است که با ایده‌ها و سبک‌های زندگی جدید آشنا شوید.

برای تقدیر از ایده‌های دیگران، باید به ایده‌های دیگر احترام بگذارید.

نمی‌توانید فکر کنید که همیشه حق با شماست. باید به نظرات دیگر هم فرصت دهید.

برای هر روزتان و زمان‌هایی که افراد دیگر را ملاقات می‌کنید، برنامه و موضوع داشته باشید.

بیشتر آدم‌ها فقط برای روزشان برنامه‌ریزی می‌کنند. متفکران برای برنامه‌ریزی هفته، ماه و اهداف بلندمدتشان وقت می‌گذارند و بعد آن را دنبال می‌کنند.

همچنین بدون موضوعی برای حرف زدن وارد جلسات، مهمانی‌ها و قرارهای ملاقات نمی‌شوند. قبل از اینکه وارد چنین موقعیت‌هایی شوند، تصمیم می‌گیرند که از آدم‌ها یاد بگیرند.

تفکر انعکاسی در مهارت‌های تصمیم‌گیریتان به شما رویکرد و اعتمادبه‌نفس می‌دهد.

اگر تفکر انعکاسی نداشته باشید، بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید شما را عقب می‌کشد.

بر حرف‌های منفی که با خودتان می‌زنید غلبه کنید. برنده‌ها با عباراتی مثل "من می‌توانم" حرف می‌زنند.

افراد باهوش محدودیت‌ها را نمی‌بینند. آنها امکانات را می‌بینند.

سام ایوینگ قهرمان سابق بیسبال می‌گوید، "هیچ چیز شرم‌آورتر از این نیست که ببینید کسی کاری را انجام می‌دهد که شما می‌گفتید غیرممکن است."

افراد خلاق خود را وقف ایده‌ها می‌کنند.

آنها ابهامات را در آغوش می گیرند و از شکست نمی‌ترسند و با افراد خلاق دیگر نشست و برخاست می‌کنند.

افراد خوشبین نمی‌توانند متفکرانی واقعبین باشند.

داشتن رویکرد واقعبینی به شما این امکان را می‌دهد آنقدر به یک مشکل نزدیک شوید که بتوانید آن را بشکافید. روبه‌رو شدن با عواقب احتمالی هم به شما کمک می‌کند کارامدتر باشید و به شما اعتبار بیشتر می‌دهد.

برای اینکه متفکری واقعبین‌تر باشید، باید: 1. از واقعیت تقدیر کنید. 2. کارتان را انجام دهید و واقعیات را به دست آورید. 3. نقاط مثبت و منفی آن را بسنجید. 4. بدترین حالت ممکن را در نظر بگیرید. 5. تفکرتان را با منابعتان هم‌تراز کنید.

خیلی مهم است که آخر روز به یاد بیاورید که می‌توانید طرزفکرتان را عوض کنید.

اینکه یاد بگیرید چطور در فکر کردن استاد شوید باعث می‌شود تفکری پربازده داشته باشید. اگر بتوانید این خصوصیت را در خود ایجاد کنید طوریکه به عادت همیشگیتان تبدیل شود، تمام طول زندگی فردی موفق خواهید شد.

افراد باهوش تصمیمات خوب می‌گیرند.

چهارشنبه 25/8/1390 - 9:19
آلبوم تصاویر

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups



 
به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups


به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید |
BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

به جذابترین گروه
اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups
چهارشنبه 25/8/1390 - 8:39
آلبوم تصاویر
يکشنبه 15/8/1390 - 8:21
اهل بیت
عرفه بی‏تاب بود و بی‏تاب‏تر از آن، مشتاقیِ محض حسین علیه‏السلام بود.
عرفه، سرشار از اشک ریزان شورانگیز حسین بود و چشم انتظار نگاه نگران نرگس‏های مدینه.
احساس‏ها به اوج حرارت عشق رسیده بودند و حسین می‏آمد تا شکوهمندترین همایش شِکوه و شُکوه را با اشک‏های خویش افتتاح کند. حسین می‏آمد تا تاریخِ رسوب کرده در لایه‏های زیرین فراموشی را از پس طولانی‏ترین شب‏های ظلمت و تباهی، به طلوعی دوباره برساند.
حسین می‏آمد و صحرای عرفات، غرق رایحه خوشِ نفس‏های حسین می‏شد.
حسین می‏آمد و اشک، از عمق وجود واژه‏ها جاری می‏شد.
حسین لبان شکوفه پوش خویش را گشود: سلام ...
سلام به آسمانی که هرگز از یاد ستارگان نمی‏رود. سلام به صحرایی که سفره‏اش گسترده است و گستردگی‏اش غم‏فزا.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ وَ لا لِعَطائِهِ مانِعٌ
حسین اینک از خیمه خود بیرون زده بود و در نهایت خشوع، دست‏ها را غرق در آسمان می‏کرد، و چشم‏ها را از دامنه کوه روانه کعبه می‏ساخت.
لحظه‏ها غرق در سوز و گداز حسین بودند و اشک‏ها در ازدحام اذن دخول و زیارت ضریح منبر چشم‏های حسین، عاشورایی‏ترین عرفه را می‏آفریدند.
اشک از لبه‏های صخره‏ها سر می‏خورد و در التماسِ ترک خورده خاک، محو آغوش گرمِ آفتاب می‏شد. سر تا سر صحرا به گوش و هوش بود تا آخرین صدای حسین را در خلوتِ حضور درک کند: «اللّهُمَّ لَکَ الْحَمدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی سَمیعا بَصیرا وَ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی خَلْقا سَوِیّا رَحْمةً بی وَ قَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقی غَنیا»
پروانه‏های نیاز بر گرد لب‏هایش بال و پر می‏زدند و از شیرین شهد شورانگیزش برمی‏گرفتند و پر می‏گشودند. باران شروع شده بود و لحظه‏های رسوب کرده در دامنه کوه را می‏شست و می‏برد، و حسین در پرده‏ای تازه‏تر از اشک، نغمه لاهوتی نیاز را تا دور دست‏ترین نگاه ستاره‏های دست نیافتنی می‏پراکند.
یا مَوْلایَ اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ، انتَ الَّذی انْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذی أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذی احْمَلْتَ، انتَ الَّذی افْضَلْتَ، انتَ الَّذی اکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذی وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذی اعْطَیْتَ، أَنْتَ الَّذی اوَیْتَ»
تویی که پناه دادی، ... و خورشید هنوز سر برهنه بر کرانه کبود آسمان می‏نگریست تا حسین را به یاد خیمه‏های نیم سوخته بیندازد.
عصری که حسین یک بار دیگر می‏بایست فرازی از دعای عرفه را، با لبانی تشنه در کنار رود زمزمه کند: «أَنْتَ الَّذی اوَیْتَ؛ تویی که پناه دادی».
لحظه‏های سنگین، تنها با اراده و همراهی اشک‏ها گام برمی‏داشتند. آفتاب به آخرین فراز دعای عرفه ایستاده بود و با نغمه رود، از میان پلک سنگین لحظه‏ها غبار ملال را شست‏وشو می‏داد. لبان حسین هنوز لبریز زمزمه و سوز بود و سرشار از گداز. «إِلهی انَّ رَجائی لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَ اِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفی لأیزایِلُنی و اِنْ اَطَعتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنی اَلْعَوالِمُ اِلَیْکَ و قَدْ اَوْقَعنی عِلْمی بِکَرَمِکَ عَلَیْکْ».
عرفه رو به اتمام بود و «بشر» و «بشیر»، پسران غالب اسدی، خیمه‏های کربلا را در نگاه حسین علیه‏السلام می‏دیدند که چشم انتظار بازگشت حسین از گودی قتلگاه است؛ گودالی که جز به خون حسین پر نخواهد شد، گودالی که آفتاب عاشورا از آن طلوع خواهد کرد، گودالی که لبریز از زمزمه‏های عرفات است و سرشار از «اَنتَ الذی اوَیْتَ».
يکشنبه 15/8/1390 - 8:14
دعا و زیارت
گویی هنوز در «عرفات» رو به جلوه‏زار «کعبه» ایستاده و از پرتو چهره نورانی‏اش، صحرا غرق نور شده است! گویی ایستاده و دست‏های پر از اجابت خود را به آسمان گرفته و ملکوت الهی غرق شنیدن عاشقانه‏های اوست: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَ لا لِعَطائِهِ مانِعٌ و...
ستایش از آن خدایی است که قضایش را دفع کننده‏ای و عطایش را منع کننده‏ای نیست.
اَللهُمَ إِنّی اَرْغَبُ اِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَةِ لَکَ مُقِرّا بِانَّکَ رَبّی، وَ اِلَیْکَ مَرَدّی،...
الهی، اینک من به سوی تو روی می‏کنم و به پروردگاری‏ات گواهی می‏دهم؛ اقرار می‏کنم که آفریدگار من تویی و بازگشت من به سوی توست، ...
گویی در «کربلا» ایستاده است! و تصویر لاجوردی آسمان، شگفت‏انگیزتر و بشکوه‏تر از همیشه، در ازدحام سپید فرشتگان، گم شده است!
پرتو قنوتش، حتی دورترین ستاره را به تماشا می‏خواند و تسبیح کلمات آسمانی‏اش غلغله در عرش می‏اندازد؛ نگاه حقیقت شناس فرشتگان پر از ستاره است و نغمه «یا حسین» با اشک‏ها و آمین‏های پی در پی، گوشه گوشه آسمان را فرا گرفته است.
امروز، روز عرفه است، روز نیایش، روز ستایش واقعی و توحید محض.
امروز باید عظمت خداوند متعال «جلّ جلاله» را بی‏پرده دید!
امروز باید غیر از آسمان، برای خود سقفی نساخت!
امروز باید سجاده بر خاک نهاد، باید محراب تماشا را تا افق گسترد، باید وسعت لا یتناهی اندیشه و احساس را به هم آمیخت!
امروز، روز طولانی‏ترین نیایش‏های عاشقانه با خداست!
امروز، روز همایش رحمت خداوند است، روز نا امیدی اهریمن، از نارسایی ترفندهایش.
امروز، روز سخاوت حضرت حق «عزّ و جل» است، روزِ «اَللهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی وَ یا خَیْرَ مَن سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ».
امروز، روز اوج‏گیری نور صلوات است که منزلت خاکیان را بر افلاکیان ثابت می‏کند.
امروز، روز استجابتِ «یا مُجیبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینُ» است!
امروز، روز عرفه است است، روز نیایشِ خونین حضرت مسلم‏بن عقیل علیه‏السلام ، روز استجابت دعای پیر فرزانه کوفه، شهید عشق حسین علیه‏السلام ، هانی بن عروه رحمه‏الله است! امروز، روز دعا و اشک و «یا حسین» در تمام صحراهای آغشته به عطر کربلاست!
امروز، مؤمنین در سایه‏زار چتر رحمت، دل‏های عاشق خود را به امتحان عشق می‏سپارند.
امروز، روز معراجِ دل‏های کربلایی است که هم‏نوا با کاروان سالار عشق عاشورا، می‏خوانند: لآ اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوحِّدِینَ،...
امروز، روز همراهی و هم‏صداییِ متیقن با «یا ربّ یا ربّ»های امام حسین علیه‏السلام است!
امروز، روز زیبای سیر و سلوک عارفانه در عالم بالاست، روز عارفان حقیقی، روز معراج دل، به اعلی علیّینِ تسبیحِ حضرت پروردگار!
امروز، روز پالایش وجود از هر گونه تعلّق و شرک و گناه است، روز توبه!
الهی، به حق امروز که روز نیایش‏های عاشقانه و عارفانه امام حسین علیه‏السلام است، به شرافت «روز عرفه»، در طول سال، ما را از مغفوران درگاهت قرار بده، نه از محرومان!
الهی، به حق امام حسین علیه‏السلام ، و به حق مسلم بن عقیل علیه‏السلام ، شناخت قدر و حرمت روز عرفه را به ما بیاموز تا روزی‏مند از رحمت واسعه تو گردیم!
الهی، به حق عبادت اولیای درگاهت در این روز مبارک، زیارت حجتِ(عج) پنهان از نظرت را در دنیا و شفاعتش را در جهان آخرت نصیبمان گردان. آمین
يکشنبه 15/8/1390 - 8:11
شعر و قطعات ادبی

فقط برای تو میشه از عطر پونه واژه ساخت

  

عاشق چشمای تو شد بغل بغل ترانه ساخت

  

فقط برای تو میشه زندگی رو یكسره ساخت

  

تو رو قشنگترین گل گلدونه باغ دل شناخت

   فقط تویی كه می تونی دستمو راحت بخونی

   

با من عاشق بمونی یا منو از خود برونی

  

میشه برای تو از هزار و یك شب قصه گفت

  

یا كه میشه هزار و یك قصه از تو شنفت

  

میشه با تو جوونه زد ، حرفای عاشقونه زد

  

تیری كه می رفت به خطا، بالاخره نشونه زد

  

جون و دلم فدای تو جون میذارم به پای تو

   می زنه قلب عاشقم تنها فقط برای تو

 

سه شنبه 26/7/1390 - 7:53
شعر و قطعات ادبی

وقتـی كه تركـم كـردی از خود بـیتاب شدم

 

در خود شكستم من ، از خواب بیخواب شدم

 

آخ چی میشد كه عشق تو عشقی دروغین نبود

 

دوست دارم گفتـن تو وعـده ای شیـریـن نبود

 

وسوسه های تو نگات منو به دامت انداخت

 

رنگ قشنگه اون چشات كار دل منـو ساخت

 

آی كـه جدایــی واسه مـن لحظـه آخرم بود

 

رفـتن تو برای مـن شكـســــت بـاورم بـــــود

 

تو كه رفتی ولی عشق میمونه نفسهام اسم تو رو میخونه

 

عشق تو توی رگهام می جوشه دل من قدر تو رو می دونه

 

عاشق شدن برای تو بیهوده بود هـوس بود

 

بـرای تـو عمر وفا كوتاهتر از نفـس بود

 

میونه عشق های خدا عشق تو شد نصیبم

 مگر گناه من چی بـودكه دادی توفریبم
سه شنبه 26/7/1390 - 7:50
شعر و قطعات ادبی

دلم خون شد از این افسرده پاییز
 خون شد از این افسرده پاییز
از این افسرده پاییز غم انگیز
غروبی سخت محنت بار دارد
همه درد است و با دل کار دارد
شرنگ افزای رنج زندگانی ست
غم او چون غم من جاودانی ست
 افق در موج اشک و خون نشسته
شرابش ریخته جامش شکسته
گل و گلزار را چین بر جبین است
نگاه گل نگاه واپسین است
پرستوهایی وحشی بال در بال
امید مبهمی را کرده دنبال
نه در خورشید نور زندگانی
نه در مهتاب شور شادمانی
فلق ها خنده بر لب فسرده
سفق ها عقده در هم فشرده
کلاغان می خروشند از سر کاج
که شد گلزار ها تاراج تاراج
درختان در پناه هم خزیده
ز روی بامها گردن کشیده
خورد گل سیلی از باد غضبنک
به هر سیلی گلی افتاده بر خک
چمن را لرزه ها در تار و پود است
رخ مریم ز سیلی ها کبود است
گلستان خرمی از یاد برده
به هر جا برگ گل را باد برده
نشان مرگ در گرد و غبار است
حدیث غم نوای آبشار است
چو بینم کودکان بینوا را
که می بندند راه اغنیا را
مگر یابند با صد ناله نانی
در این سرمای جان فرسا مکانی
سری بالا کنم از سینه کوه
دلم کوه غم و دریای اندوه
اهم می شکافد آسمان را
مگر جوید نشان بی نشان را
به دامانش درآویزد به زاری
بنالد زینهمه بی برگ و باری
حدیث تلخ اینان باز گوید
کلید این معما باز جوید
چه گویم بغض می گیرد گلویم
اگر با او نگویم با که بگویم
 فرود اید نگاه از نیمه راه
که دست وصل کوتاهست کوتاه
نهیب تند بادی وحشت انگیز
رسد همراه بارانی بلاخیز
بسختی می خروشم های باران
چه می خواهی ز ما بی برگ و باران
برهنه بی پناهان را نظر کن
در این وادی قدم آهسته تر کن
 شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل
پریشان شد پریشان تر چه حاصل
تو که جان می دهی بر دانه در خک
غبار از چهر گل ها می کنی پک
غم دل های ما را شستشو کن
برای ما سعادت آرزو کن

 

يکشنبه 24/7/1390 - 11:53
شعر و قطعات ادبی
بهانه زندگی ام هستی

می اندیشم
و موسیقی آرام زمان را
با رویش سپیدش
می شنوم!
چه زیباست تماشای تو
وقتی در من ریشه می زنی
و ساقهء بودنت
هر لحظه سبزترم می کند
چه زیباست دیدن تو
وقتی بزرگ می شوی
و ناتمام مرا تمام می کنی!
تو
تنها ترانه ای هستی
که هر لحظه
در من تکرار می شود...
و تو
تنها بهانه ای هستی
که هر دم
مرا به زندگی گره می زند
دوستت دارم
چهارشنبه 13/7/1390 - 12:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته