تبیان، دستیار زندگی

سلام ازبرنامه 90مزاحمتون میشم شمابعنوان بهترین گل سال انتخاب شدید

****

کوتاهترین فاصله برای گفتن دوستت دارم یک لبخنده یه دنیالبخندبرای تو...

****

دریا باش که اگرکسی سنگ به رویت پرتاب کرد سنگ غرق شودنه اینکه تومتلاطم شوی

****

میدونی فرق توباگل چیه؟گل دوحرف داره ولی توحرف نداری!

****

امیدوارم قرقره بشی منم نخ بشم تادورت بگردم!

****

ارزانترین وزیباترین ارایش صورت لبخنداوست

****

خوشبختی مثل یک توپه که وقتی میغلطه دنبالش میری ووقتی می ایسته به اون لگدمیزنی

****

عشق مثل ساندویچه که اونوازدوطزف شروع میکنندبه خوردن وقتی بهم میرسن که تموم شده

****

ازشرکت فرش مزاحمتون میشم اجازه میدی دلموفرش زیرپات کنم تاهیچ جاجزدل من پاتونذاری؟!

****

فکرنکنی وقتی ازت دورم یعنی فراموشت کردم نه فقط دارم بهت فرصت میدم تادلت برام تنگ بشه!

****

پرنده ای که مال تونیست صدتاقفس هم که بسازی اخرش میره...

****

درپشت هیچ دربسته ای ننشینیدتاروزی بازشودراه کاردیگری جستجوکنیدواگرنیافتیدهمان دررابشکنید 

وقتی ستاره هارومیشماردی به یادمن هستی؟مطمئن باش یکی ازستاره هاکه بهت چشمک میزنه منم

****

درقلبت رو واسه هیچ کس بازنکن اونی که دوستت داره خودش کلیدداره

****

پول برای شما دوستانی بدودشمنانی عالی ایجادمیکنه

****

یاروبعدازسی سال مومیکاره... اسمش برای حج واجب درمیاد

****

وفاراازماهی یادبگیرکه وقتی ازاب جدامیشه میمیره نه اززنبورکه وقتی ازگلی خسته میشه میره سراغ یه گل دیگه

****

اگردیدی دنیابرات مفهومی نداره تحمل کن شایدخودت دنیای کسی باشی

****

زندگی فیلم است کارگردان ان خدا تصویربرداران فرشتگان بازیگران ان ماهستیم پس سعی کنیم درجشنواره اخرت اسکاربگیریم

توی اسمون عشقم غیرتوپرنده ای نیست

روی خاموشی لبهام جزتواسم دیگه ای نیست

توی قلب من عزیزم هیچ کسی جایی نداره

دل عاشقم به جزتوهیچ کس رودوست نداره

شاپرک بالت شکسته پرپروازتوبسته مبینم غم توی چشمات چه غریبونه نشسته

شاپرک دردت به جونم توروازخودم میدونم بذاریه شعری که گفتم واسه دلت بخونم

واسه زخمات یه دوانیست دلم ازدلت جدانیست توی این غربت جونگیریه نگاه اشنانیست

نمیدونم مثل بارون روکدوم شونه ببارم روی شاخه های غربت شاپرک من تورودارم

طعم شیرین لبت دردودواریخت بهم

نسخه شربت وقانون شفاریخت بهم

این چه شیرینی ولطفیست که برلب داری

نزدم بوسه هنوزش لب ماریخت بهم

به طوافم لبت ای کعبه امال وامید

طی این سعی نه مروه که صفا ریخت بهم

دست بردم به قلم تاکه کنم وصف لبت

جوهروحسرت واه دل ماریخت بهم

به فدای لب همچوشکرت جان ودلم

گرمی بوسه توحال مراریخت بهم

دردلم بودکه بی دوست نباشم هرگز

یارب این فکردل انگیزچراریخت بهم

اسمان ابرگرفت ازغم تودل خون شد

گویی ای جان زغمت دارفناریخت بهم

اگرانسانهابدانندفرصتشان چقدرمحدوداست محبتشان نسبت به یکدیگرنامحدودمیشد.

پیش ازاینهافکرمیکردم خدا

خانه ای داردمیان ابرها

مثل قصرپادشاه قصه ها

خشتی ازالماس وخشتی ازطلا

پایه های برجش ازعاج وبلور

برسرتختی نشسته باغرور

ماه برق کوچکی ازتاج او

هرستاره پولکی ازتاج او

اطلس پیراهن اواسمان

نقش روی دامن اوکهکشان

رعدوبرق شب طنین خنده اش

سیل وطوفان نعره توفنده اش

دکمه پیراهن اوافتاب

برق تیغ وخنجراوماهتاب

هیچ کس ازجای اواگاه نیست

هیچ کس رادرحضورش راه نیست

پیش ازاینهاخاطرم دلگیربود

ازخدادرذهنم این تصویربود

ان خدابیرحم بودوخشمگین

خانه اش دراسمان دوراززمین

بودامادرمیان مانبود

مهربان وساده وزیبانبود

دردل اودوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

هرچه میپرسیدم ازخودازخدا

اززمین ازاسمان ازابرها

زودمیگفتنداین کارخداست

پرس وجوازکاراوکاری خطاست

هرچه میپرسی جوابش اتش است

اب اگرخوردی جوابش اتش است

تاببندی چشم کورت میکند

تاشدی نزدیک دورت میکند

کج گشودی دست سنگت میکند

کج نهادی پای لنگت میکند

تاخطا کردی عذابت میکند

درمیان اتش ابت میکند

باهمین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم خواب دیووغول بود

خواب میدیدم که غرق اتشم

دردهان شعله های سرکشم

دردهان اژدهایی خشمگین

برسرم باران گرزاتشین

محومیشدنعره هایم بی صدا

درطنین خنده خشم خدا

نیت من درنمازودردعا

ترس بودووحشت ازخشم خدا

هرچه میکردم همه ازترس بود

مثل ازبرکردن یک درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه

مثل تنبیه مدیرمدرسه

تلخ مثل خنده ای بی حوصله

سخت مثل حل صدهامسئله

مثل تکلیف ریاضی سخت بود

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تاکه یک شب دست دردست پدر

راه افتادم به قصدیک سفر

درمیان راه دریک روستا

خانه ای دیدیم خوب واشنا

زودپزسیدم پدراینجاکجاست

گفت اینجاخانه خوب خداست

گفت اینجامیشودیک لحظه ماند

گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

باوضویی دست ورویی تازه کرد

بادل خودگفتوگویی تازه کرد

گفتمش پس ان خدای خشمگین

خانه اش اینجاست اینجادرزمین

گفت اری خانه اوبی ریاست

فرشهایش ازگلیم وبوریاست

مهربان وساده وبی کینه است

مثل نوری دردل ایینه است

عادت اونیست خشم ودشمنی

نام اونورونشانش روشنی

خشم نامی ازنشانیهای اوست

حالتی ازمهربانی های اوست

قهراوازاشتی شیرین تراست

مثل قهرمهربان مادراست

دوستی رادوست معنامیدهد

قهرهم بادوست معنامیدهد

هیچکس بادشمن خودقهرنیست

قهری اوهم نشان دوستی ست

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان واشناست

دوستی ازمن به من نزدیکتر

ازرگ گردن به من نزدیکتر

ان خدای پیش ازاین رابادبرد

نام اوهم دلم ازیادبرد

ان خدامثل خیال وخواب بود

چون حبابی نقش روی اب بود

میتوانم بعدازاین بااین خدا

دوست باشم دوست پاک وبی ریا

میتوان بااین خداپروازکرد

سفره دل رابرایش بازکرد

میتوان درباره گل حرف زد

صاف وساده مثل بلبل حرف زد

چیکه چیکه مثل باران راز گفت

بادوقطره ازهزاران رازگفت

میتوان بااوصمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

میتوان تصنیفی ازپروازخواند

باالفبای سکوت اوازخواند

میتوان مثل علفهاحرف زد

بازبانی بی الفباحرف زد

میتوان درباره هرچیزگفت

میتوان شعری خیال انگیزگفت

مثل این شعرروان واشنا

پیش ازاینهافکرمیکردم خدا 

خدایا...

به انکه درتنهاترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت

خواهشی دارم...

درتنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار...

معلم ازشاگردش پرسید:دوخط موازی کی به هم میرسند؟ شاگردپاسخ داد:وقتی یکی بخاطردیگری خودرامیشکند.

****

اگه قرارباشه منم مثل ژول ورن دوردنیارودر80روز بگردم ترجبح میدم دورتوبگردم چون تودنیای منی!

****

خوشبختی مثل پروانه است وقتی به دنبالش میدویدپروازمیکنه اماوقتی وایسی روی سرت میشینه . برات ارزوی یک دنیا پروانه دارم.

****

تاحالادیدی کسی به اس ام اس حسودی کنه ؟ ولی من حسودی میکنم چون اس ام اس میتونه بیادپیش توولی من نمیتونم

****

به مورچه میگن باهزارپاازدواج میکنی؟ میگه نه... میگن چرا؟ میگه من حوصله جوراب شستن ندارم

****

زنگ درخونتم هرکی توروبخواد بایدمنوبزنه!

****

بیچاره همه چیزهای کوچک که دلشان چیزهای بزرگ میخواهد مثل دل من که تورامیخواهد.

****

غروب شد خورشیدرفت افتابگردان به دنبال خورشیدمیگشت ناگهان ستاره ای چشمک زد افتابگردان سرش راپایین انداخت گلهاهیچ وقت خیانت نمیکنند!

****

هواشناسی گفت:هواباعث پژمرده شدن گلهاشده اس ام اس زدم ببینم گلم حالش چطوره؟

****

دروغ مانندبرف است هرچه ان رابغلطانی بزرگترمیشود.

****

زمستون بود یاروازیه اسب میبینه ازبینیش بخارمیاد میگه اسب بخارکه میگن اینه؟ 

خدایا:

به هرانکس که دوست میداری بیاموزکه عشق اززندگی کردن بهتراست

وبه هرانکه دوست ترمیداری بچشان....

که دوست داشتن ازعشق هم برتراست