طنز و سرگرمی
چهارشنبه 18/6/1388 - 23:52
طنز و سرگرمی
یاد یه جریانی تو زلزله بم افتادم كه با این عكس خیلی مطابقت داره
یكی از دوستان تعریف میكرد تو همون بهبوهه زلزله و در حالی كه هنوز اجسادی زیر آوار بودند دیدیم یكی از سگهای امدادگر دنبال یه مرد كیف به دست كه خیلی هم متشخص به نظر میرسید می كرد و هی دور و برش پارس میكرد
سگه ول كن نبود ....هر جا اون می رفت سگه هم پارس زنان دنبالش بود
تا اینكه مرده بالاخره كیفش رو انداخت رو زمین و خودش بدو بدو فرار كرد
وقتی رفتیم بالای سر كیف ..... صحنه اسف بار و رقت انگیزی رو دیدیم
دیدیم توی كیف یه دست بریده شده زنی با كلی النگو بود
در واقع اون دزد كثیف وقتی نتونسته بود النگوهای اون زن مرده رو از دستش در بیاره دست زنه رو بریده بود و تو كیفش گذاشته بود تا سر فرصت درشون بیاره
چهارشنبه 18/6/1388 - 15:52
اخبار
ر
دنیا اگر شما بررسی کنید، بیشترین ناراحتی های انسان که باعث مرگ و میر
انسان می شود، ناراحتی های قلبی است ناراحتی های قلبی سهم اول را در دنیا
دارد و جالب اینجاست تحقیاتی که من کردم، حاکی از این است که کسانی که
دچار ناراحتی های قلبی و انفارکتوس قلبی و مغزی میشوند کسانی هستند که چای
زیاد مصرف می کنند، بر خلاف آن چیزی که شما شنیده اید.
می گویید که
چایی در روز پنج تا لیوان بخوری، تا دچار سکته نشوید و من می گویم اگر
میخواهید زودتر سکته کنید بیشتر چایی بخورید دلائل علمی هم داریم و شصت و
پنج تا بیماری برای چایی با دلائل علمی نوشتم.
آماری از بیمارستان شهید رجایی تهران گرفتیم که تمام بیماران قلبی بدون
استثناء فوق العاده چایی زیاد مصرف میکردند. چای گیاهی است سمی و هیچ
موجودی در جهان آفرینش مصرف مصرف نمی کندبه جز انسان و تنها آفتی که چایی
دارد انسان است. این مساله را می توانید آزمایش کنید، چایی از زمانی که
کاشته می شود تا زمانی که از بین می رود نه آفت می زند نه سمپاشی می شود.
چون پنج هزار سال است که چایی شناخته شده، هیچ حدیث و روایتی هم ما در
مورد چای نداریم. حتی روی حیوان هم آزمایش کردیم، چند تا برگ چای لای نان
گذاشتیم، دادیم گاو خورد، انداخت بیرون و نخورد !
شما اگر یه عدد بذر چای را میل کنید ، می توانم بگویم که از زندگی بیزار
می شوید از بس که تلخ و سمی است. بذر چای مثل فندق است ولی کوچکتر.
خداوند می فرماید به غذایت نگاه کن، بی مورد نمیگوید. شما اگر چایی
زیاد بخورید اولین عارضه اش ناراحتی استخوان است بعد سائیدگی استخوان
است، دیسک کمر است و فتق دیسک است و در نهایت اگر بیشتر ادامه بدهید، سنگ
های کلیوی و تومورهای کلسیمی مغز.
اگر راست میگویند پنج لیوان چایی در روز سرطان
را درمان می کند پس چرا استفاده نمی کنند. چرا شیمی درمانی و رادیو تراپی
می کنند. خوب بیایند روزی پنج تالیوان چایی بدهند به بیمار یا اصلا در روز
پنجاه تا لیوان چایی بدهند تا سرطان زودتر ریشه کن شود!
نقاطی که مردم آن چایی زیاد مصرف میکنند، سرطان مری در این مکانها زیاد است آذربایجان، خراسان و گنبد . بروید
بررسی کنید، بیماریهای سرطان مری در این مکانها زیاد است برای اینکه چایی
زیاد مصرف میکنند ، داغ هم میخورند و قبل از غذا میخورند.
ما این را قبول داریم کسی که به چایی عادت کرده باشد، چایی بخورد غذا
زودتر هضم میشود زیرا چایی اسید معده را زیاد میکند. آنهایی که میخواهند
فشارشان سریع پائین بیاید، چایی را بدون قند بخورند. اگر صبح ناشتا چایی
بدون قند بخورند، دیگر نمی توانند چهار تا پله بالا بروند، سرشان گیج می
رود و میخورند زمین. زیرا اسید معده زیاد شده و مغز را مختل میکند.
چیزهایی میشنوید که تا حالا نشنیده اید!
پرمصرف ترین گیاه مضر!
چای
گیاهی است که پنج هزار سال قبل توسط چینی ها شناخته شد و فعلا پرمصرف ترین
گیاهی است که بین خانواده ها وجود دارد. از زمانی که چای کشت می شود تا
زمانیکه از بین می رود, هیچ نوع آفتی به آن صدمه نمی زند و سم پاشی هم نمی
شود و هیچ جانور گیاهخواری از برگ سبز آن استفاده نمی کند. تنها مصرف
کننده چای در جهان انسان است! چای بخاطر داشتن تئین آرام بخش است و مقداری
از خستگی را دفع و موجب هضم غذا می شود زیرا در اثر نوشیدن چای اسید معده
زیاد ترشح می شود ولی در عوض موجب بیماریهای زیادی از جمله کم خونی,
ناراحتی های قلبی و کلیوی، ناراحتی های پوستی, آرتروز, ریزش مو، حساسیت،
زودرنجی، یبوست، داغ شدن کف پا و... می شود (توضیح اینکه قهوه و نسکافه از
چای مضرترند).
مضرات مصرف چای زیاد 5 تا 6 لیوان در روز
بدلیل از بین بردن آهن فریتین خون آنها بالا رفته كبد می خواهد كمبود آهن را جبران كند پس از آهن ذخیره استفاده كرده و فریتین خون روی 300 یا400 می رود.
1- بیماری قلبی
2- ساییدگی استخوان
3- دیسك كمر
4- فتق دیسك
5- سنگهای كلیوی
6- تومورهای مغزی
7- كم خونی
8- سرطانزا (سرطان مری 5 تا 6 لیوان چای داغ در روز)
9- عرق كردن زیاد (كف دست – زیر بغل – كف پا)
باز هم در مورد چای
چای
گیاهی است که پنج هزار سال قبل توسط چینی ها شناخته شد و فعلا پرمصرف ترین
گیاهی است که بین خانواده ها وجود دارد. از زمانی که چای کشت می شود تا
زمانیکه از بین می رود, هیچ نوع آفتی به آن صدمه نمی زند و سم پاشی هم نمی
شود و هیچ جانور گیاهخواری از برگ سبز آن استفاده نمی کند. تنها مصرف
کننده چای در جهان انسان است! چای بخاطر داشتن تئین آرام بخش است و مقداری
از خستگی را دفع و موجب هضم غذا می شود زیرا در اثر نوشیدن چای اسید معده
زیاد ترشح می شود ولی در عوض موجب بیماریهای زیادی از جمله کم خونی,
ناراحتی های قلبی و کلیوی، ناراحتی های پوستی, آرتروز, ریزش مو، حساسیت،
زودرنجی، یبوست، داغ شدن کف پا و... می شود (توضیح اینکه قهوه و نسکافه از
چای مضرترند).
چای یک گیاه سمی
- چای گیاه سمی است که هیچ آفتی نداره غیر انسان
- هیچ حدیثی در مورد چایی نداریم
- کسانی که چایی زیاد مصرف میکنن اکثرا دچار ناراحتی قلبی هستند
- اگه میخواید سکته کنید روزی 5 لیوان چایی بخورید
- 65 تا بیماری برای چایی نوشتند با دلیل
- آماری که از بیمارستان شهید رجایی گرفتند نشون می داده که این بیماران خیلی چایی مصرف می کردند
- چای موجب سائیدگی استخوان- دیسک کمر -سنگ کلیه و تومور های مغزی (کلسیمی)
- پلی فنول ماده ایست آروماتیک می دانید که مواد حلقوی یا آروماتیک سرطان زا هستند چای هم این ماده را دارد
- کزانتین و هیپو کزانتین از دیگر ترکیبات چای هستند
- هماتولوژی هاریسون بیماریهای خونی صفحه 101پاراگراف اول یکی از عوامل کم خونی چایی اعلام شده !
این
رو هم اضافه كنم كه ابو علی سینا (نابغه ای كه تا همین اواخر كتابهاش تو اروپا تدریس میشده ) در طب سنتی از چای به عنوان ماده پست غذایی
نام میبره و از اون فقط برای مصارف درمانی در شرایط خاص استفاده میكرده
ضمن
اینكه اگه این مطالب رو نادیده بگیریم نمیتونیم مواد شیمیایی و افزودنی
های مضری رو كه برای خوش رنگ و خوش عطر كردن چای در كارخانجات استفاده
میشه و همگی سرطانزا هستند رو انكار كنیم
یه نكته جالب هم اینكه اكثر كارخانجات بزرگ تولید چای انگلیسی هستند و اكثر مصرف كنندگانش هم كشورهای اسلامی و توسعه نیافته هستند چهارشنبه 18/6/1388 - 15:51
بیماری ها
خوب است در مورد آنچه مصرف کنیم کمی بیشتر بدانیم
همه ما شنیدهایم كه نوشابههای گازدار برای سلامتی مضر است،
اما آیا میدانید:
*در
بسیاری از ایالتهای آمریكا، مامورین پلیس راه دو گالن كوكاكولا در
صندوقعقب ماشینشان دارند تا در صورت تصادف رانندگی، خون را با كمك آن از
جاده پاك كند.
*اگر تكهای از گوشت گاو را در یك كاسه كوكاكولا قراردهید، پس از دو روز ناپدید میشود.
*برای
تمیز كردن توالت: یك قوطی كوكاكولا را داخل كاسه توالت بریزید و یك ساعت
صبر كنید، سپس با آب پر فشاربشویید. اسید سیتریك موجود در كوكاكولا لكهها
را از سطوح چینی میزداید.
*برای
برطرفكردن لكههای زنگ از سپر آبكرم كاری شده اتومبیل: سپر را با یك تكه
كاغذ (فویل) آلومینیوم مچالهشده آغشته به كوكاكولا بسایید.
*برای تمیز كردن فساد قطبهای باتری اتومبیل: یك قوطی كوكاكولا را روی قطبها بریزید تا با غلیان كردن، آن را تمیز كند.
*برای شل كردن پیچ و مهرههای زنگ زده: تكهای پارچه را كه در كوكاكولا خیس شده است برای چند دقیقه بر روی پیچ و مهره قرار دهید.
*برای
پختن گوشت ران آبدار: یك قوطی كوكاكولا را داخل ماهیتابه خالی كنید، گوشت
را لای كاغذ آلومینیوم بپیچید; و داخل ماهیتابه بپزید. سی دقیقه قبل از
اتمام پخت، كاغذ آلومینیوم را باز كنید، و آب گوشت را با كوكاكولای داخل
ماهیتابه مخلوط كنید تا سس قهوهای رنگ عالیای به دست آید.
*برای
پاك كردن چربی از لباسها: یك قوطی كوكاكولا را داخل ماشینلباسشویی پر از
لباسهای چرب خالی كنید، پودر لباسشویی اضافه كنید و ماشین را روی دور عادی
روشن كنید.. كوكاكولا به تمیز شدن لكههای چربی كمك میكند.
*كوكاكولا همچنین بخار آب را از روی شیشه جلوی اتومبیل تمیز میكند. (در مناطق سرد و مرطوب، مثل Midwest درشمال ایالات متحده آمریكا، گاهی اوقات شیشه جلوی اتومبیل از بیرون بخار میكند كه با برفپاككن پاك نمیشود.
و جهت اطلاع شما:
*ماده موثر كوكاكولا اسید فسفریك با PH برابر2.8 است. اسید فسفریك ناخن را در مدت حدود ۴ روز حل میكند. همچنین كلسیم را از استخوانها میزداید و عامل اصلی افزایش روزآفزون پوكی استخوان است.
*برای
حمل محلول كوكاكولا (محلول غلیظ شده)، كامیونهای حامل باید از علامتهای
ویژه "مواد خطرناك" كه برای حمل مواد بهشدت خوردنده در نظر گرفته شده است
استفاده كنند. (یكی - دوماه قبل یك كامیون حامل محلول غلیظ شده نوشابه در
سد قشلاق اطراف سنندج كه آب شرب این شهر را تامین میكند، سقوط كرد. )
*توزیعكنندگان كوكاكولا بیش از ۲۰ سال است كه از كوكاكولا برای تمیز كردن موتور كامیونهای خود استفاده میكنند. چهارشنبه 18/6/1388 - 15:50
دعا و زیارت
جابر بن عبدالله انصارى گوید:
روزى
به همراه مولاى متقیان، امام على(علیهالسلام) بودم، شخصى را دیدیم كه
مشغول نماز است، حضرت به او خطاب كرد و فرمود: آیا معنا و مفهوم نماز را
مىدانى كه چگونه و براى چه مىباشد؟
اظهار داشت: آیا براى نماز مفهومى غیر از عبادت هم هست؟
حضرت
فرمود: آرى، به حق آن كسى كه محمد(صلّى الله علیه و آله) را به نبوت مبعوث
گردانید، نماز داراى تاویل و مفهومى است كه تمام معناى عبودیت در آن خواهد
بود.
آن شخص عرض كرد: پس مرا تعلیم فرما.
امام فرمود: معنا و مفهوم اولین تكبیر آن است كه خداوند، سبحان و منزّه است از این كه داراى قیام و قعود باشد.
دوّمین تكبیر یعنى؛ خداوند، موصوف به حركت و سكون نمىباشد.
سوّمین تكبیر یعنى؛ این كه نمىتوان او را به جسمى تشبیه كرد.
چهارمین تكبیر یعنى؛ چیزى بر خداوند عارض نمىشود.
پنجمین تكبیر مفهومش آن است كه خداوند، نه محلّ خاصّى دارد و نه چیزى در او حلول مىكند.
ششمین تكبیر معنایش این است كه زوال و انتقال و نیز تغییر و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمین تكبیر یعنى؛ بدان كه خداوند سبحان همچون دیگر اجسام، داراى ابعاد و جوارح نیست .
سپس
در ادامه فرمایش خود فرمود: معناى ركوع آن است كه مىگویى: خداوندا! من به
تو ایمان آوردهام و از آن دست برنمىدارم، گرچه گردنم زده شود.
و
چون سر از ركوع بر مىدارى و مىگویى: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ
الحَمْدلله ربّ العالمین» ؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آوردهاى و من
چیزى نبوده و نیستم، پس هستىِ مطلق تویى .
و هنگامى كه سر بر سجده فرود آورى، گویى: خداوندا! مرا از خاك آفریدهاى؛ و سر بلند كردن از سجده یعنى؛ مرا از خاك خارج گرداندهاى .
و
همین كه دوّمین بار سر بر سجده گذارى یعنى؛ خداوندا! تو مرا در درون خاك
برمىگردانى؛ و چون سر بلند كنى گویى: و مرا از درون همین خاك در روز
قیامت براى بررسى اعمال خارج مىگردانى .
و مفهوم
تشهّد، تجدید عهد و میثاق و اعتقاد به وحدانیّت خداوند؛ و نیز شهادت بر
نبوّت حضرت رسول و ولایت اهل بیت او (علیهم صلوات الله) مىباشد.
و معناى سلام، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نمازگزار است، كه در واقع ایمنى از عذاب قیامت باشد.
برگرفته از مستدرك الوسائل، ج 4، ص 105، ح 5/ بحارالانوار، ج 84، ص 253، ح 38.
گروه دین و اندیشه تبیان تنظیم : هدهدی چهارشنبه 18/6/1388 - 15:47
دانستنی های علمی
افراد از روی رنگ چشم، گزینه جدیدی است كه در روابط انسانی بیتاثیر نبوده و چنانچه درست به كار
رود، مشكلات زیادی را حل خواهد كرد. مطلب زیر كه توسط یكی از
انجمنهای اینترنتی عربی منتشر شده است، به بررسی انواع رنگ چشم و شخصیت
دارندگان آن میپردازد.
● رنگ چشم سبز
رنگ چشم سبز، نشان دهنده آن است كه صاحبان آن، شخصیتی قوی و ارادهای
بالا دارند. در تصمیمگیریها، خیلی محكم عمل میكنند و تا حدی خود
رای و مغرور نیز هستند. این افراد، اعتماد به نفس بالایی دارند و تا
آخرین توان خود به دیگران كمك میكنند.
● رنگ چشم آبی
دارندگان چشمهای آبی، دارای نگاهی عمیق هستند و شخصیتی حساس دارند. این افراد به راحتی فكر و نظر خود را به دیگران تحمیل میكنند.
● رنگ چشم مشكی
صاحبان چشمان مشكی، انسانهایی رویایی هستند كه در فضای شاعرانهای
زندگی میكنند و همچنین بسیار دست و دل باز هستند. بسیار سعی
میكنند با هر چه دارند به دیگران كمك كنند. این افراد همچنین
دارای خلق و خوی اجتماعی و احساسات ظریف هستند.
● رنگ چشم قهوهای
چشم قهوهای، سمبل مهربانی و محبت است و هر چه تیرهتر باشد مهر و محبت
صاحبش بیشتر است. چشم قهوهایها، بسیار خونسردند و هرچه را كه
میخواهند به راحتی تصاحب میكنند.
● رنگ چشم خاكستری
صاحبان چشمهای خاكستری، دو دسته هستند. یا از شخصیتی آرام
برخوردارند و یا شخصیتی عصبی و انقلابی دارند، ولی در مجموع
انسانهایی سرسخت و سنگین دل هستند.
● رنگ چشم عسلی
با وجود اینكه چشم عسلیها،
انسانهایی خوش قلب هستند ولی با دیگران صریح نیستند. این افراد همیشه
به دنبال دوست میگردند. چشم عسلیها معمولاً از كودكی روی پای خود
میایستند و دوست ندارند به دیگران تكیه كنند
چهارشنبه 18/6/1388 - 11:17
طنز و سرگرمی
چهارشنبه 18/6/1388 - 11:17
اخبار
فرقه ضاله بهاییت، تبلیغات خود را برای اشاعه این فرقه ضاله، بعد از حوادث پس از انتخابات افزایش داده است.
به گزارش خبرنگار سرویس "فضای مجازی " خبرگزاری فارس، تابناك به نقل از یك منبع خبری از استان یزد نوشت؛ برخی از مبلغان فرقه ضاله بهاییت با استفاده از فضای پدید آمده از آشوبهای پس از انتخابات، تبلیغات ضد دینی خود را افزایش دادهاند.
این گزارش میافزاید: حوزه فعالیت تبلیغات این فرقه ضاله كه در چند ماهه اخیر نیز با استفاده از رسانههایی همچون "بی.بی.سی " فارسی و "صدای آمریكا " به مظلومنمایی و رعایت نكردن حقوق بهاییان در ایران میپردازد، در مناطق مرزی استانهای خراسان رضوی و خراسان جنوبی متمركز شده است.
همچنین در نقاطی از تهران، اصفهان، تبریز، كرمانشاه و شیراز، خبرهایی از فعالیتهای مبلغان این فرقه به دست آمده است.
این گزارش میافزاید: یارگیری بهاییان، در حالی شكل تازهای به خود گرفته است كه تطمیع مادی در آن نقش اولیه را بازی می كند.
این در حالی است كه از مناطق كویری كشور نیز گزارش میرسد، تبلیغات برای جذب به دین یهود گزارش شده است كه جزییات بیشتری از آن در دست نیست.
بنا بر این گزارش، این اقدامات در حالی انجام میگیرد كه وهابیون نیز در مناطقی از استان های خوزستان، سیستان ، بلوچستان و هرمزگان، همچنان در تلاش برای یارگیری و جذب این مرزنشینان به افكار ضاله خود هستند.
چندی پیش، نیز شیرین عبادی در گفتوگو با "بی.بی.سی " فارسی اظهار داشت كه او دفاع از بهاییان را با كمال افتخار میپذیرد،كه این موضوع سبب شد بسیاری وی را از حامیان این فرقه بدانند.
به تازگی نیز در مناطقی از خوزستان به ویژه شهرهای جنوبی آن، دیده شده است كه برخی جوانان با انداختن گردنبندهایی با نمادهای زرتشتیان، با افتخار میگویند كه ما زرتشتی شدهایم. این نمادها كه به وفور در كنار خیابانها به فروش میرسد و بعضا مورد استقبال جوانان بیكار و ناآشنا به هویت دینی و ملی خود قرار می گیرد.
چهارشنبه 18/6/1388 - 11:16
شهدا و دفاع مقدس
چه شد که یک شبه ره صد ساله را طی کردند؟ چه شد که یک شبه پیر راه شدند؟ چه شد؟ آن کلید را باید یافت....
شب آخر بود. قبل از عملیات. بچه ها را توجیه می کرد.
پرسید «اگه یه جا وقت کم آورید، به یه چیز حساب نشده ای خوردید مثل میدون مین، سیم خاردار، چکار می کنید؟
همه ساکت مانده بودند. یک نفر بلند شد و گفت «حاجی جان، فکر اون جاش رو هم از قبل کردیم.
کار پیش میره. نگران نباش.»
پرسید: «چه جوری؟»
گفت: «حاجی بی خیال شو.
بذار اگه لازم شد عمل کنیم.
چه کار داری شما؟
اگر هم لازم نشد که نشده دیگه.»
اصرار کرد.
بالاخره تسلیم شدند.
گفتند: «دیشب بچه های ما لیست گرفتند.
توی گروهان ما پونزده نفر حاضرن توی میدون مین یا روی سیم خاردار بخوابن تا بقیه رد بشن.
اگر لازم شد می خوابن»
فردا شبش که گیر کردیم،
عده ای آمدند جلو.
پانزده نفر بودند
******
یک شب که توی شهر با منافقین درگیری شده بود با یکی دو تا از دوستانش رفته بود خانه.
زن همسایه فریاد کرده بود که شما سپاهی ها چرا به فکر خودتان نیستید؟
چرا با این ماشین کهنه رفت و آمد می کنید.
دوستانش زن را آرام کرده بودند که ما مواظبش هستیم.
شما نگران نباش.
زن گفته بود:
«آخه این آقا صبح ها ماشینش رو هل می ده تا سر خیابان و بعد روشن می کنه تا ما از صدای ماشین بیدار نشیم.
شب ها هم پوتین هاش رو در میاره و از پله ها بالا میره که صدای پوتین هاش ما رو بیدار نکنه
و امروز که ما این ها را می خوانیم گمان می کنیم افسانه اند. یا مربوط به زمان هایی خیلی دور....
لحظه ای تأمل....
آنی درنگ....
امروز آیا کسی هست که این قبیل ملاحظات را داشته باشد؟ و اگر وجود داشته باشد ما درباره اش چه می گوییم؟!
با خودمان که تعارف نداریم.حقیقتا ما کجا و یادگاران آن دوران کجا؟1
خیلی از آنها فاصله گرفته ایم؟! نه؟
هنوز برای خوب بودن دیر نیست...هنوز دیر نیست.
فقط از دیگران توقع نداشته باشیم ...از خودمان شروع کنیم ...از خودمان....
چهارشنبه 18/6/1388 - 11:16
شهدا و دفاع مقدس
حالت انتظار، حالت شادی و حالت رسیدن به مقصود.
از مجموعه نقل از ما ، حدس از شما
غروب غمگینی بود. هالههای سرخ نور خورشید، فضای خاك آلود پادگان شهید بهشتی را سرخ فام كرده بود.
با بچههای واحد، والیبال بازی میكردیم. حاج یدالله هم بود. با یك دست مجروح و با صورتی كه در ظاهر آرام بود، بازی میكرد. اگر او را خوب میشناختی، میتوانستی بفهمی كه در عمق چشمهای مهربان و صورت خندانش، غمی گنگ موج میزند و در عین حال، حالت انتظار، حالت شادی و حالت رسیدن به مقصود.
یدالله وجود ساده و بیریایی داشت؛ اما تودار، عمیق و كمحرف بود. آن روزها، این حالتها، بیشتر از همیشه، در او مشهود بود.
پس از بازی، حاج یدالله به آسایشگاه آمد. چهرهاش آرام،
اما متفكر بود. با حالتی خاص در كمد وسایلش را باز كرد. تمام وسایلش را به
شكل منظم روی زمین گذاشت و گفت: «بچهها! هر كس هر چه میخواهد بردارد، به
عنوان یادگاری!»
گرمكن ورزشی، ساعت مچی، تقویم، انگشتر عقیق، مهر و
سجادهای كوچك و … اینها وسایل جانشین تیپ ما بود. بغضی سنگین بر گلویم
نشست و اشك در چشمهایم جوشید. نتوانستم آن جا بمانم، بیرون رفتم.
ستارههای آسمان، شب را پر كرده بودند. خدایا، این چه حالی بود؟ حالی كه
هر بار با احساس لحظه موعود رفتن كسی به ما دست میداد. حالی كه در
لحظههای نورانی و ملكوتی وداع یاران، تمام وجود انسان را دربرمیگیرد!
دوباره به آسایشگاه بازگشتم. وداع ما، وداعی كوتاه و از
جنس ناب و زلال دلبستگی بود. به رسم یادبود و یادمان خاطر عزیزش، انگشتری
و كمربندش را برداشتم و دوباره، بیقرار و غمگین، به ستارهها پناه بردم.
غمی بزرگ، با هجومی سنگین پیش رو بود.
یدالله هم میخواست به دیگران بپیوندد!
آن جا كسی منتظر است!
آب رودخانه موج در موج، روی هم مینشست و با سرو صدا
میگذشت. خورشید روی قطرهها میتابید و هزاران پولك نقرهای میساخت و هر
پولك با برخورد به تخته سنگها، صدها تكه میشد.
با حاجی كنار پل نشسته بودیم. غرق فكر بودیم و سكوت؛ و هزاران كلمه، در میان ما، نگفته و نانوشته رد و بدل میشد.
حاجی سكوت را شكست: «دیشب خواب دیدم. میررضی زیر یك درخت سرسبز و با طراوت نشسته، منتظر من بود.»
با بغضی در گلو، به رویش نگاه كردم و گفتم: «نه حاجی! حرف از رفتن نزن.»
گفت: «نه! میدانم كه او منتظر من است، باید بروم.»
گفتم:«خب، من هم خواب خیلیها را میبینم.»
تازه از بیمارستان آمده بود، دستهایش درد شدیدی داشت.
پنجههایش را در جیبش فرو كرد و با حالت خاصی، در حالی كه چشمهایش عمق
آنها را میكاوید، گفت:«نه! این فرق دارد، من باید بروم. قبول كن، این
فرق دارد، میررضی منتظرم است!»
… موجها، زمزمهكنان، همچنان كه میرفتند، حرف او را تصدیق میكردند. موجها او را میشناختند
چهارشنبه 18/6/1388 - 11:15