اخبار
در ترکیب تیم منتخب چَوار بازیکنانی همچون مجتبی ناصری، عباس خداویسی، علی قیطاسی، حسین هزاوه، سید محمد زارعی، یونس تلوکی، علی عباسی، گل مراد فاضلی، سلمان کرد، عزت خیرالهی، جلیل اسدی، محسن بسطامی، امیدعلی خداویسی، رحمت محمودی و عباس کمری حضور داشتند. در ترکیب تیم برگزیده جوانان استان ایلام نیز بازیکنانی همچون فرمان فولادوند، سرحد رضازاده، مجتبی آزادی، مجتبی رضازاده، علی اشرف نصیری، محمد کمالوند، جهانگیر کاوه، عبدالرزاق مهدیه، جواد کرمی، علی نجات کرمی، جعفر نورمحمدی، مصطفی نعمتی، علی مداحی و فرشاد پورنوروز بازی میکردند.
به گزارش «تابناک»، در 23 بهمن ماه سال 1365 هجری شمسی، یکی از بزرگترین فجایع تاریخ فوتبال دنیا در شهر چوار از توابع استان ایلام، رخ داد.
بنا بر این گزارش، هواپیماهای رژیم بعثی عراق، مسابقه فوتبال بین تیمهای «منتخب چوار» و «منتخب جوانان استان ایلام» را به طرز وحشیانهای بمباران کردند. در این روز عاشورایی، چهار نفر از بازیکنان تیم منتخب چوار، سرمربی، بازیکن تیم منتخب چوار، چهار نفر از بازیکنان تیم منتخب ایلام، حمیدرضا رضایتی بازیکن استقلال ایلام ـ که در این روز، داور مسابقه بود ـ و پنج بیننده نوجوان شهید شدند و همچنین دهها نفر از تماشاگران و بازیکنان دو تیم نیز به درجه جانبازی رسیدند.
اینک پس از 24 سال، سازمان لیگ فوتبال کشور کلیه مسابقات هفته بیست و دوم را به نام این شهدای والامقام برگزار میکند و فدراسیون فوتبال نیز در صدد بازتاب این موضوع به مجامع جهانی است.
حجتالله هاشم بیگی، دبیر ستاد یادواره شهدای زمین فوتبال چوار، چگونگی برگزاری این مسابقه را به صورت زیر برای «تابناک» شرح میدهد:
توپ ایستاد؛ هنگامی که جانی در بدن نبود
... زمانی که حسین هزاوه، بازیکن ارزنده باشگاه خیبر خرم آباد و داور رسمی فدراسیون فوتبال جمهوری اسلامی ایران، به عنوان بخشدار بخش چَوار از توابع استان ایلام تعیین شد و خود را در میانه جبهه جنگ دید، به فکر چارهای برای ایجاد همدلی بین جوانان و کمک به جنگزدهها افتاد.
این فوتبالیست جوانمرد که اخلاق ورزشی را به خوبی آموخته بود، تصمیم گرفت تیم فوتبال خیبر چَوار را تأسیس کند و با برگزاری مسابقات فوتبال، از غمها و رنجهای مردم جنگزده بکاهد. در واقع، فوتبال بهانهای برای ایجاد اتحاد میان مردم و دمیدن روح زندگی در این دیار جنگ زده بود.
بنا بر این گزارش، در 23 بهمن ماه، تیمهای فوتبال «منتخب چوار» و «منتخب جوانان استان ایلام»، اقدام به برگزاری مسابقه در شهر چَوار کردند. بازیکنان هر دو تیم از جمله بهترین فوتبالیستهای استان و از چهرههای محبوب مردم بودند.
مسابقه رأس ساعت 16 با سوت حمیدرضا رضایتی، داور مسابقه آغاز شد. در ترکیب تیم برگزیده چَوار، بازیکنانی همچون مجتبی ناصری، عباس خداویسی، علی قیطاسی، حسین هزاوه، سیدمحمد زارعی، یونس تلوکی، علی عباسی، گل مراد فاضلی، سلمان کرد، عزت خیرالهی، جلیل اسدی، محسن بسطامی، امیدعلی خداویسی، رحمت محمودی و عباس کمری حضور داشتند؛ سهراب عظیمی، سرپرست و حسین هزاوه سرمربی، بازیکن تیم منتخب چَوار بودند.
در ترکیب تیم منتخب جوانان استان ایلام نیز بازیکنانی همچون فرمان فولادوند، سرحد رضازاده، مجتبی آزادی، مجتبی رضازاده، علی اشرف نصیری، محمد کمالوند، جهانگیر کاوه، عبدالرزاق مهدیه، جواد کرمی، علی نجات کرمی، جعفر نورمحمدی، مصطفی نعمتی، علی مداحی و فرشاد پورنوروز بازی میکردند. رمضان بزرگی سرپرست، علی گهرسودی سرمربی، علی محمد رازی و باقر رضایتی مربی تیم بودند.
... پیش از آغاز مسابقه، حسین هزاوه سرمربی بازیکن تیم منتخب چَوار، نکات فنی لازم را برای بازیکنان توضیح داده و به عنوان بخشدار چوار به بازیکنان میگوید: بچهها حواستان باشد غرق فوتبال نشوید. اگر در حین مسابقه، نقطه ای از شهر بمباران شد، زود مسابقه را تعطیل کنید و به کمک مجروحان جنگی بشتابید.
... نیمه نخست مسابقه با حملات گسترده تیم منتخب ایلام آغاز میشود. هماهنگی محمد کمالوند، مصطفی نعمتی و جهانگیر کاوه، خطرات بسیاری را روی دروازه چوار ایجاد میکند. پاس زیبایی به جعفر نورمحمدی، مهاجم تیم ایلام میرسد و وی با یک ضربه عالی، دروازه چوار را باز میکند... و حملات تیم ایلام ادامه مییابد و مجتبی ناصری با واکنشهای متعدد خود، مانع گلهای دیگر میشود.
شوت سرکش یونس تلوکی، هافبک تیم چوار، روحیه هم تیمیهایش را بالا میبرد و برای لحظاتی از زیر فشار بیرون میآیند. پاس زیبای عبدالرزاق مهدیه به محمد کمالوند، یکی از صحنههای ماندگار بازی را خلق میکند. محمد کمالوند شوت محکمی را درست از روی خط هجده قدم، به سوی دروازه چوار روانه میسازد که مجتبی ناصری با یک شیرجه بلند، توپ را از محل تلاقی دیرکهای دروازه دفع میکند. عباس خداویسی، مدافع تیم چوار، توپ را روی دروازه تیم ایلام میفرستد...ضربه سر گل مراد فاضلی به دیرک دروازه برخورد میکند و به اوت میرود.
شهید حسین هزاوه
در حالی که بازی به دقایق پایانی نیمه نخست نزدیک میشود، علی اشرف نصیری، پاس بلندی را به پشت مدافعان تیم چوار میفرستد. جعفر نور محمدی توپ را دریافت کرده و به درون محوطه جریمه حمل میکند. پاس به بیرون نورمحمدی، محمد کمالوند را در موقعیت گل قرار داده و او با یک ضربه زیبا، دروازه تیم چوار را باز میکند.
... نیمه نخست با نتیجه دو بر صفر به سود منتخب جوانان ایلام پایان مییابد. حسین هزاوه از بازی نیمه نخست راضی نیست و تغییراتی را در تیمش ایجاد میکند. هزاوه میگوید: بچهها، فرض کنید وسط میدان جبهه هستید. اگر میخواهید بازی را ببرید، باید مثل رزمندهها شجاعت داشته باشید. هزاوه خطاب به مدافعان میگوید: شماها کمی ناهماهنگ کار کردید. اگر مجتبی ناصری نبود، گلهای بیشتری میخوردیم.
... پس از پانزده دقیقه استراحت، با سوت داور، نیمه دوم آغاز میشود؛ یکی از هواپیماهای عراقی که گویا برای شناسایی آمده بود، بر فراز زمین فوتبال دیده شده و پس از لحظاتی، ناپدید میشود.
بینندگان که بیشتر طرفدار تیم میزبان (منتخب چوار) هستند، به شدت به تشویق تیمشان میپردازند و آنها را دعوت به حمله میکنند. پاس زیبای یونس تلوکی به گل مراد فاضلی میرسد و او در یک موقعیت تک به تک، توپ را هدر میدهد. هزاوه خط دفاع را کمی به جلو میکشد و تأکید میکند، از همین زمین تیم ایلام، دفاع را انجام دهید.
... علی عباسی، توپ زیبایی را برای حسین هزاوه میفرستد و او نیز هزاوه با دریبل یکی از بازیکنان تیم ایلام و با یک شوت سرکش از پشت محوطه جریمه، دروازه تیم ایلام را باز میکند.
بازی با نتیجه دو بر یک ادامه مییابد. بازیکنان ایلام توپ و میدان را در اختیار میگیرند. پاس جهانگیر کاوه به عبدالرزاق مهدیه میرسد و مهدیه در عرض حرکت میکند و به سمت دروازه تیم چوار شوت میزند. توپ به یکی از مدافعان تیم چوار برخورد کرده و به کرنر میرود.
... بازی به دقیقه 55 رسیده و داور در نقطه مناسب و نزدیک محوطه جریمه تیم منتخب چوار، جایگیری کرده است. بازیکنان منتخب چوار برای دفاع و بازیکنان منتخب ایلام برای حمله، همگی در محوطه جریمه تیم منتخب چوار جمع شدهاند. مجتبی ناصری بر سر بازیکنان داد میزند. عباس خداویسی تیر نخست را گرفته و سیدمحمد زارعی در تیر دوم مستقر شده است. فریادهای علی گهرسودی، سرمربی تیم ایلام کمالوند و مهدیه را خطاب قرار میدهد.
گویا نقشهای برای این کرنر ریختهاند!
... مصطفی نعمتی پشت ضربه کرنر قرار میگیرد... در حالی که تلاش میکند، توپ را در موقعیت مناسبی قرار دهد، دو هواپیمای عراقی بر فراز زمین فوتبال آشکار میشوند... وجود کوه در بخش غربی محل برگزاری مسابقه و همچنین هیجان مسابقه، باعث شده بود که بازیکنان سریع متوجه وجود هواپیماها نشوند...این دو هواپیما به محض رسیدن به بالای زمین فوتبال، مسابقه را با انواع و اقسام بمبها، بمباران میکنند... صدای یا حسین (ع)، یا مهدی (عج)، یا ابوالفضل (ع) و... در آسمان طنین انداز میشود. هواپیماها محوطه جریمه تیم منتخب چوار یعنی محل تجمع بازیکنان را هدف گرفته بودند.
... در این هنگام، محوطه جریمه این مسابقه فوتبال، تبدیل به خونینترین هجده قدم دنیا میشود. بازیکنان توسط بمبها تکه تکه میشوند...یکی از بمبها، درست روی نقطه پنالتی فرود میآید.
مجتبی ناصری، دروازه بان تیم منتخب چوار، تلاش میکند با حرکت به میان زمین، خود را از مهلکه نجات دهد... ناگهان یک بمب به سر او برخورد میکند... سرش از تنش جدا میشود و در وسط میدان بر زمین میافتد...یک بمب کامل به داور مسابقه برخورد و رضایتی تکه تکه میشود... هزاوه هنوز زنده است و به این طرف و آن طرف میدود... به بینندگان و بازیکنان میگوید: بخوابید، بخوابید.
دود سیاه غلیظی فضا را پر میکند... صدای غرش هواپیماها از میان میرود... هزاوه در نزدیکی فرزند پنج ساله اش بر زمین افتاده و به درجه رفیع شهادت میرسد. مردم شهر ایلام، چوار و روستاهای پیرامون خود را به زمین فوتبال میرسانند.
صدای «روله روله» مادران فضا را پر میکند. جواد کرمی در حالی که خودش زخمی شده، بر سرش میزند و روی پیکر سوخته برادرش «برادر برادر» میکند... راکت به کمر یونس تلوکی برخورد کرده بود و او دو تکه شده بود. علی قیطاسی کاملاً بیهوش شده و بدنش پر از ترکش میشود؛ اما از تکه تکه شدن همبازیانش خبر ندارد.
... دودهای سیاه کنار رفته و زمین فوتبال چوار کاملا به رنگ سیاه درآمده بود...صحنههایی دیده میشد که در هیچ مسابقه ورزشی دیده نشده بود. حمیدرضا رضایتی، مجتبی ناصری، علی عباسی، سیدمحمد زارعی، عبدالرزاق مهدیه، علی نجات کرمی، جهانگیر کاوه، محمد کمالوند و حسین هزاوه با فجیعترین حالت ممکن، جان خود را در زمین مسابقه از دست میدهند.
... علی قیطاسی، فرشاد پورنوروز، مجتبی آزادی، علی گهرسودی، فرمان فولادوند، رحمت محمودی، سلمان کرد، جواد کرمی، سرحد رضازاده، مجتبی رضازاده، گل مراد فاضلی و...هر کدام به شدت مجروح شده و فریادهای آنان به آسمان میرسد... خون داور، تماشاگر، بازیکن و مربی با هم آمیخته شده است. در هر گوشه زمین، شهید یا جانبازی قرار میگیرد تا نابرابرترین مسابقه تاریخ فوتبال جهان، بین عده ای جوان و دو هواپیمای بمب افکن شکل بگیرد؛ مسابقهای که به فینال ایثار و شهادت میرسد!
در این روز که فریادهای هورای بینندگان، به جیغ و داد و گریه تبدیل شده بود، پنج نفر از تماشاگران به نامهای مراد آذرخش پانزده ساله، خلیل مظفری هفت ساله، امجد حیدری دوازده ساله، محمدجواد مظفری هفت ساله و سجاد مظفری پنج ساله نیز جان خود را از دست دادند. سجاد مظفری تماشاگر پنج ساله را شاید بتوان کم سنترین قربانی تاریخ فوتبال نامید. .
عكس یادگاری تیم چوار
... روح جوانمردی و فداکاری آن بازیکنان، هنوز در اذهان مردم ایلام باقی است. بازیکنی چون حسین هزاوه، با فریاد کشیدن بر سر تماشاگران و بازیکنان، سعی در نجات آنها داشت و در حالی که میتوانست از مهلکه فرار کند، چنین کاری نکرد.
مردم ایلام، کمکهای این تیمهای فوتبال به مردم جنگ زده را هرگز از یاد نخواهند برد.شیرجههای مجتبی ناصری، شوتهای سرکش یونس و حسین، بازی زیبای علی عباسی و اقتدار سیدمحمد زارعی در خط دفاع، گلهای زیبای کمالوند، کاوه و مهدیه در مسابقات گوناگون فوتبال، هنوز هم در خاطرات پیشکسوتان فوتبال ایلام زنده است.
...هزاوه و دیگر بازیکنان، بازی جوانمردانه را به معنای واقعی کلمه رعایت کردند و همگی در صدد نجات بازیکنان تیم خود و تیم مقابل بودند. اشک و آه بازماندگان این مسابقه تاریخی پایان ندارد...هر گاه نگارنده، به سراغ آنان میرفتم تا خاطراتشان را بگویند، بغضشان میترکید و به یاد دوستانشان اشک میریختند.
این گزارش می افزاید: با همکاری سازمان لیگ برتر و ستاد یادواره شهدای زمین فوتبال چوار، در روز یکشنبه 24/11/89 و در حاشیه مسابقه پرسپولیس ـ راه آهن، از شهدای زمین فوتبال چوار تجلیل شده و بازیکنان هر دو تیم، با اهدای گل به مقام شامخ این شهیدان سرافراز، ادای احترام خواهند کرد.
* نکته: شرح ماجرا از زبان بازماندگان و تماشاگران مسابقه به نگارش درآمده است.
يکشنبه 23/11/1390 - 17:55
تغذیه و تناسب اندام
فارس نیوز: تحقیقات جدید نشان می دهد که خوردن یک قطعه کیک شکلاتی در وعده صبحانه به کم شدن وزن بدن کمک می کند.
پژوهشگران دریافتند که خوردن کامل صبحانه به همراه یک قطعه کیک می تواند به موفقیت افراد در کاستن از وزن خود کمک کند.
بر اساس این یافته، خوردن یک قطعه کیک به عنوان بخشی از صبحانه که حاوی ۶۰۰ کالری انرژی به همراه پروتئین ها و کربوهیدرات ها است، می تواند به افراد رژیمی برای کاستن بیشتر از وزن خود و حفظ این کاهش وزن در طولانی مدت کمک کند.
تیم پژوهشگران می گویند: رمز این کاهش وزن به دلیل سیری در صبح است زیرا سوخت و ساز بدن به بالاترین درجه خود می رسد لذا انسان قدرت و توانمندی بیشتری برای کار داشته و می تواند کالری زیادتری را در طول روز بسوزاند.
پژوهشگران افزودند: تلاش برای خودداری کامل از خوردن شیرینی می تواند نوعی اعتیاد روانی به آنها را در دراز مدت ایجاد کند و در نتیجه افزودن شیرینی به صبحانه می تواند تمایل فرد را به خوردن در طول روز کنترل کند.
این پژوهش ۳۲ هفته ای نشان داد افرادی که شیرینی هایی مانند یک قطعه کیک شکلاتی به صبحانه خود اضافه کردند، توانستند چندین کیلو بیشتر نسبت به کسانی که از خوردن شیرینی پرهیز کردند، وزن خود را کاهش دهند و از آن مهمتر این کاهش وزن را مدت طولانی تری حفظ کنند
يکشنبه 23/11/1390 - 17:42
ایرانگردی
تخت جمشید یا پرسپولیس پایتخت ایران باستان بوده است. داریوش اول پارسه پولیس را در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد در منطقه ای کوهستانی، که امروزه جنوب غربی ایران است بنا نهاد. داریوش و جانشینان او با سنگ های عظیم و آجر و خشت کاخ هایی در پایتخت ساختند که به محل برگزاری جشن ها و تشریفات سلطنتی در تعطیلات مذهبی سال نو تبدیل شد. هر سال در این مراسم پادشاه حقوق الهی خود را به عنوان شاهنشاه تجدید می کرد ونمایندگان تمامی اقوام ساکن امپراتوری پارس هدایایی اهدا می کردند. در سال ۳۲۰ قبل از میلاد مسیح، اسکندر مقدونی تخت جمشید را تصرف کرد.خرابه های تخت جمشید
باستان شناسان بسیاری از خرابه های تخت جمشید را حفاری و کشف کرده اند. برخی از این ویرانه ها بازسازی شده اند. بازدید کنندگان می توانند نمونه هایی از مراسم اهدای هدایای سال نو را که بر روی سنگ بزرگی که به سرسرای شاهی منتهی می شود، مشاهده کنند.
يکشنبه 23/11/1390 - 17:39
جهانگردی
شهر واتیکان با ۱۰۰۰ نفر جمعیت به عنوان کوچکترین کشور مستقل دنیا محسوب می شود. واتیکان به عنوان کانون معنوی و مرکز دولتی کلیسای کاتولیک روم _ به عنوان بزرگ ترین کلیسای مسیحی در جهان _ ایفای نقش می کند. مساحت واتیکان تنها ۴۴ هکتار است و بزرگی آن تنها به اندازه یک پارک شهر معمولی است. این شهر بر روی تپه واتیکان در شمال غربی رم و در غرب رودخانه تیبر قرار دارد. قسمت اعظم این شهر را دیوارهای سنگی بلندی احاطه کرده است. اشکال نامنظم داخل این دیوارها تصاویر ساختمان های زیبایی را به سبک های مختلف معماری نشان می دهد.
يکشنبه 23/11/1390 - 17:35
شخصیت ها و بزرگان
مهاتما گاندی (۱۹۴۸ تا ۱۸۶۹) یکی از بزرگ ترین رهبران روحانی و سیاسی دهه ۱۹۰۰ است. وی با استفاده از روش ویژه مقاوت غیر خشونت آمیز به آزادی هندوستان از زیر یوغ انگلستان کمک کرد و در هندوستان از او به عنوان پدر ملت یاد می شود. در سال ۱۹۳۰، گاندی به همراه صدها نفر از طرفدارانش مسیر ۳۸۶ کیلومتری را به مقصد دریا، جایی که از آب شور نمک می گرفتند، راهپیمایی کرد. این رژه و اعتراض علیه قانون نمک بود که تملک هرگونه نمک غیر خریداری شده از دولت را جرم می دانست. گاندی به واسطه مبارزات برای آزادی هندوستان، هفت سال در زندان به سر برد. وی معتقد بود که رفتن به زندان بنا به دلیل منطقی و مناسب، امری جوانمردانه است.
يکشنبه 23/11/1390 - 17:32
داستان و حکایت
جایی در مناطق وحشی ایالت واشینگتن، پدیدهای نامتعارف و عجیب جغرافیایی وجود دارد که ساکنین آن را دریچهای به دنیایی دیگر میدانند. هر چند چاه شیطان سالها و شاید قرنهاست که مورد توجه مردم آن منطقه قرار گرفته است اما تنها از سال ۱۹۹۷ بود که یک ایستگاه رادیویی با «مل واترز»، صاحب زمین، مصاحبه کرد و آن را به مردم کشورش شناساند. مل واترز ادعا میکند که صاحب یک زمین غیرعادی است که در نزدیکی «ماناستاش ریج» در واشینگتن قرار دارد. البته این زمین به خودی خود چیز عجیبی نیست، اما چاهی درون آن قرار دارد که مردم آن را عجیب و ماوراءالطبیعه میدانند.
داستان چاه شیطان
سالهاست که ساکنین «ماناستاش ریج» از زمینی سخن میگویند که چاهی درون آن قرار دارد ظاهرا انتها ندارد. چاهی مرموز که هالهای از احساس خطر و راز در اطراف آن موج میزند. دیواره چاه تا عمق ۱۵ فوتی آجری است ولی بقیه آن خاکی میباشد. مردم این منطقه نسل اندر نسل این چاه را میشناختند و از آن به عنوان زبالهدانی استفاده میکردند و از یخچال کهنه تا تلویزیون خراب و لاستیک پنچر را در آن میانداختند. اما هیچ یک از کسانی که چیزی درون چاه میانداخت صدای افتادن آن شی به کف چاه را نشنید. همین موضوع باعث شد که مردم نام «چاه شیطان» را بر آن نهادند و آن را چاهی بیانتها نامیدند که مستقیم به جهنم راه دارد. بعضیها هم معتقد بودند که چاه شیطان در حقیقت دریچه ورود و خروج فضاییهاست.
حدود سال ۱۹۹۳ «مل واترز» و همسرش این زمین را خریدند و کمی بعد آن چاه را کشف کردند. آنها هم مثل مردم دیگر از آن به عنوان زبالهدان استفاده میکردند و حتی ساکنین دیگر هم زبالهها و لاشه حیوانات خود را در آن میانداختند. چند سال گذشت و کمکم آقای واترز به این فکر افتاد که چرا چاه پر نمیشود؟
در تابستان سال ۱۹۹۶ واترز تصمیم گرفت عمق چاه را اندازهگیری کند. اوکه یک ماهیگیر کار کشته بود یک قلاب ماهیگیری با نخ بسیار بلند داشت. یک روز به دهانه چاه رفت، یک وزنه به سر قلاب آویخت و آن را به داخل چاه هدایت کرد. وقتی نخ هر قرقره تمام میشد، قرقره جدیدی به انتهای آن گره میزد و به کار خود ادامه میداد، اما قرقرهها تمام شد و نخ قلاب به انتهای چاه نرسید. به محاسبه واترز، او هجده قرقره ۵۰۰۰ فوتی را به هم وصل کرده بود، بنابراین او نتیجه گرفت عمق چاه بیشتر از هشتاد هزار فوت میباشد! در آن وقت بود که واترز متوجه شد چاه درون ملکش نه تنها عجیب بلکه دلهرهآور است.
سگهای مرده و سکوت مرگبار
اولین چیزی که توجه واترز را جلب کرد آن بود که هر وقت درون چاه فریاد میزد پژواک صدایش را نمیشنید. بعد دریافت هر وقت میخواهد به چاه نزدیک شود سگ شکاریاش چنگالش را در زمین فرو میکند تا نگذارد واترز او را به آن طرف بکشاند.
یکی از دوستان واترز میگوید، وقتی سگ نگهبانش مرد، لاشه آن را درون چاه شیطان انداخت. این مرد قسم میخورد که مدتی بعد سگ به سوی او بازگشت. همان سگ با همان شکل و قیافه و همان قلاده که خودش یک قطعه فلز کوچک به آن وصل کرده بود. این داستان آنچنان واترز را تحت تاثیر قرار داد که در وصیتنامه جدیدش نوشت بعد از مرگ جسدش را درون چاه شیطان بیندازند. طولی نکشید که واترز و چاه درون ملکش به شهرت کشوری رسیدند و گروههای مختلف ماوراءالطبیعه به بررسی آن پرداختند ولی هیچ یک نتوانستند دریابند چاه شیطان واقعا چیست و عمق آن چه قدر است و آیا طبق عقیده مردم محل، این چاه بیانتهاست؟ نکتهای که آنها هم مثل مردم آن را درک کردند آن بود که در محدوده چاه همه احساسی مرموز از ترس و دلهره را داشتند.
احساسی که دلیلی برای آن پیدا نشد. قدم بعدی ورود سربازان ارتش آمریکا به ملک واترز بود. آنها آنقدر با دقت در حال بررسی منطقه بودند که حتی به واترز اجازه ورود به ملک شخصیاش را ندادند. از همان زمان دیگر نامی از واترز در رسانهها برده نشد ولی در روز ۲۸ ژوئن سال ۲۰۱۱ نامهای از واترز به صورت آن لاین منتشر گردید که تاکید میکرد تمام حرفهایش در مورد چاه شیطان و اتفاقات آن عین حقیقت بوده است، ولی دولت آمریکا دوست نداشت حرفی از آن زده شود.
منبع:خانواده سبز
يکشنبه 23/11/1390 - 17:10
جهانگردی
۱٫جنگل تاریک
جنگل «آئوکیگاهارا» یکی از وحشتناکترین مناطق ژاپن به شمار میرود؛ جایی که به اعتقاد مردم این کشور روحهای سرگردان در میان شاخ و برگ درختان این جنگل پرسه میزنند و از مرگ میگویند. هرچند وزش باد و پیچیدن آن در میان شاخ و برگ درختان این جنگل باعث به وجود آمدن چنین صدای مخوفی میشود اما سابقه این مکان رعبآور باعث شده خیلیها از تنها ماندن در جنگل آئوکیگاهارا هراس داشته باشند.
آئوکیگاهارا که بین محلیها با نام «جنگل تاریک» هم شناخته میشود و در کوهستان فوجی قرار گرفته و همه جای آن از درختهای انبوه انباشته شده است. نکته عجیب اینجاست که خیلیها معتقدند این جنگل، بهترین مکان برای مردن است! تعداد زیاد خودکشیهای انجام گرفته در این جنگل هم به این شایعات دامن زده و اینطور به نظر میرسد که شاخ و برگ درختان، افرادی را که در این جنگل تنها میمانند به مرگ دعوت میکند. به طوری که فقط در سال ۲۰۰۲، ۷۸ جسد از میان شاخ و برگهای جنگل مرگ پایین کشیده شدند. نکته جالب اینجاست که اگر کسی قدم به این جنگل تاریک بگذارد، از همان ابتدا در گوشه و کنار آن با تابلوهایی روبهرو میشود که روی آنها جملههایی مثل «لطفا در تصمیم خود تجدیدنظر کنید.» یا «قبل از اینکه تصمیم به "‹خود"‹کشی بگیرید با پلیس مشورت کنید.» نوشته شده است!
۲٫باغهای سمی
پادوآ یکی از معروفترین فضاهای سبز کشور ایتالیاست که به خاطر گیاهان دارویی و سمیای که از قرن پانزدهم در آن پرورش داده "‹می"‹شود معروف "‹شده. در گذشته بسیاری از بازدیدکنندههایی که با این گیاهان سمی آشنایی نداشتند بر اثر تماس اشتباهی یا عمدی، دچار مسمویتهای شدید میشدند و حتی در بعضی موارد جانشان هم به خطر میافتاد. به همین خاطر، با وجود زیباییهای زیاد این باغ، در آن به روی گردشگران بسته شده است. به جز پادوآ، باغ دیگری به اسم آلنویک هم در انگلیس وجود دارد که به تازگی مجوز کشت گیاهان سمی و دارویی با اهداف مشخص را به دست آورده؛ به همین دلیل افراد عادی اجازه ورود به این "‹باغ را ندارند.
۳٫گورستان سنت لوئیس
گورستان سنت لوئیس یکی از مکانهای ترسناکی است که اسمش در فهرست مکانهای ممنوعه برای سفر ثبت شده. سنت لوئیس، اسم یکی از سه گورستان کاتولیکها در نیواورلئان لوئیزیاناست. از آنجا که آبهای زیرزمینی زیادی از این منطقه عبور میکنند، مسوولان گورستان تصمیم گرفتند قبرهای آن را در بالای زمین بسازند؛ برای همین هر سه گورستان روی سردابهای زیرزمینی بنا شدهاند. بیشتر قسمتهای این گورستان در قرن هجدهم و نوزدهم ساخته شده و در نتیجه از رنگ و روی قبرها پیداست که سالهای زیادی از زمان دفن اجساد در آنها میگذرد. افرادی که به این منطقه سفر میکنند اجازه ندارند این گورستان را به تنهایی ببینند؛ چون فضای آن طوری است که بدون استثنا بیشتر افرادی که به تنهایی به آن قدم گذاشتهاند، با وحشت و دلهره زیادی روبهرو شدهاند؛ آنقدر که بعضیها به فکر خودکشی هم افتادهاند.
۴٫محوطه مری کینگ
از سالها پیش، محوطه زیرزمینی مری کینگ در شهر قدیمی ادینبورگ اسکاتلند به عنوان یکی از اسرارآمیزترین و ترسناکترین مکانها شناخته میشود. از سال ۱۶۴۵ زندگی در این محوطه زیرزمینی، برای همیشه از بین رفت. آنهایی که در این منطقه زندگی میکردند به بیماری طاعون دچار شدند. مسوولان شهر هم تصمیم گرفتند این جایگاه زیرزمینی را بر سر ساکنان آن خراب کنند تا افرادی که دچار طاعون شدهاند همانجا بمیرند. با این حال پزشکان زیادی برای مداوای طاعونزدهها داوطلب شدند.
آنها لباسهای مخصوصی میپوشیدند تا گرفتار این بیماری مهلک نشوند. شاید به همین دلیل است که اسم «خیابان بخشش» را به جایی که مری کینگ در آنجا واقع شده دادهاند. با اینکه تصمیم مسوولان شهر برای خراب کردن این محوطه با موافقت روبهرو نشد، اما بیشتر ساکنان طاعونزده این منطقه به خاطر بیماری جانشان را از دست دادند.
از همان زمان، خیلیها درمورد دیده شدن روح سرگردان افرادی که در مری کینگ مرده بودند، صحبت می"‹کردند. با گذشت سالها هنوز هم گفته میشود که در این مکان رعبآور روح دختربچهای به نام آنی بارها و بارها دیده شده است. آنهایی که مدعیاند آنی را دیدهاند میگویند که او همیشه به خاطر گم کردن عروسکش با چهرهای گریان دیده شده است! برای همین گردشگران پردل و جرأتی که به صورت گروهی به مری کینگ میآیند به عنوان هدیه، برای آنی عروسک میآورند و یک اتاق پر از عروسک در این محوطه به چشم میخورد.
۵٫قصر ماشیکول
قصر ماشیکول فرانسه در فاصله سالهای ۱۴۰۴ تا ۱۴۴۰ محل زندگی جیل دو رایس شوالیه بریتون بود. او به خاطر جنایتهای زیادی که انجام داده بود به شهرت رسیده بود. در واقع رایس یکی از معروفترین قاتلان سریالی کودکان خردسال در قرن پانزدهم بود. جیل دو رایس در تمام این سالها قربانیانش را در قصر ماشیکول یعنی جایی که در آن زندگی میکرد به کام مرگ میکشاند. رایس در ۲۶ اکتبر ۱۴۴۰ در شهر نانت به دار آویخته شد و از آن موقع به بعد، اقامتگاه او به یکی از مخوفترین نقاط دنیا تبدیل شد
گفته میشود این شوالیه قاتل بعد از کشتن قربانیهای کمسنوسالش جنازه "‹بیشتر آنها را در دیوارهای قصرش مخفی میکرد. نکته عجیب اینجاست که بعدها که این مکانها مورد جستوجو قرار گرفتند، بعضی از جسدها به دلیل فرسودگی ساختمان از در و دیوار بیرون زدند. به خاطر همین سفر به این منطقه از فرانسه و بازدید از قصر ماشیکول به تنهایی امکانپذیر نیست و افراد علاقهمند باید با یک گروه گردشگری همراه شوند
۶٫معدن آسبستوس
معدن آسبستوس یکی از معادن شش گانه طبیعی پنبه نسوز در کاناداست. این ماده مقاومت بسیار بالایی در برابر گرما دارد و به سادگی آتش نمیگیرد و این تنها خاصیت خوب آن است اما از طرفی چنانچه فردی مدام در مجاورت پنبه نسوز قرار بگیرد و از هوای اطراف آن تنفس کند، نه تنها احتمال ابتلا به بیماری سرطان در او زیاد میشود بلکه ممکن است به بیماریهای دیگری هم دچار شود. استخراج این ماده به حدی خطرناک است که اتحادیه اروپا بهره"‹برداری از آن را در سراسر اروپا ممنوع کرده. این در حالی است که کارگران معادن پشم شیشه منطقه تتفورد در کانادا همچنان در حال فعالیت هستند و از همه مهمتر اینکه در بخشهای مسکونی اطراف معدن، خانوادههای بسیاری در کنار نخالههای پنبه نسوز زندگی میکنند.
با این حال طبعیت زیبا و بکر اطراف معدن، گردشگران زیادی را به این منطقه میکشاند؛ افرادی که از خطرناک بودن پنبه نسوز بیخبرند و از سر کنجکاوی به داخل معدن هم سرک میکشند. به همین خاطر سفر به این منطقه هم ممنوع اعلام شده مگر در موارد خاص و با رعایت نکات ایمنی و همراه داشتن ماسک اکسیژن برای تنفس هوای عاری از پشم شیشه.
۷٫پلهای خودکشی
پل طلایی سانفرانسیسکو هم یکی از مکانهایی است که بازدید از آن به هیچ گردشگری توصیه نمیشود. این پل بین مردم منطقه با نام پل خودکشی شناخته میشود. چرا که افراد زیادی در طول سال برای خودکشی به آنجا میروند و با پریدن به درون رودخانه زیر پل به زندگیشان خاتمه میدهند
طبق آخرین آمارها تا به حال ۱۲۰۰ نفر روی پل سانفرانسیسکو دست به خودکشی زدهاند. داستانهای عجیب شنیده شده درباره این پل، باعث شد که اریک استیل مستندساز معروف انگلیسی در سال ۲۰۰۵ به مدت چند ماه از تمام اتفاقاتی که روی پل میافتاد فیلمبرداری کند. نتیجه این کار باورکردنی نبود چرا که در مستند، فیلم خودکشی ۲۳ نفر ضبط شده بود. این مستند جنجالی همان سال، با نام پل منتشر شد و توجه بسیاری از گردشگران را به این منطقه جلب کرد.
به جز این، پل یادبود جورج واشنگتن در سیاتل هم به عنوان دومین پل مرگبار آمریکا، بازدیدکنندههای زیادی را به این منطقه میکشاند. در جمهوری چک و شهر پراگ هم پلی به نام نوسل وجود دارد که به خاطر خودکشیهای زیاد افراد ناامید، معروف شده است. آمار خودکشیهای روی این پل در دهه ۹۰ آنقدر زیاد شده بود که بالاخره در سال ۱۹۹۷ میلههایی به ارتفاع سه متر روی این پل نصب شد تا مانع از پریدن افراد شود. پل هارنسیلین در لندن هم یکی از دیگر پلهای مرگبار جهان است که هر سال افراد زیادی برای اینکه خودشان را به آغوش مرگ بسپارند روی این پل قدم میگذارند.
يکشنبه 23/11/1390 - 17:5
داستان و حکایت
چاد کوچولو آرام و خجالتی بود. روزی به خانه آمد و به مادرش گفت که می خواهد برای همکلاسی هایش یک کارت تبریک درست کند. قلب مادر فرو ریخت. در دل گفت: «کاش واقعا این کار را بکند.»
او بارها دیده بود که وقتی بچه ها از مدرسه به خانه برمی گشتند، پسرش، چاد پشت سر آنها راه می رفت. بچه ها همیشه با هم حرف می زدند، ولی چاد هیچ گاه در جمع آن ها شرکت نمی کرد. به هر حال او تصمیم گرفت به پسرش کمک کند. بنابراین کاغذ و چسب و مقوا خرید و ظرف سه هفته چاد توانست 35 کارت درست کند.
روز عید فرا رسید. چاد خیلی خوشحال بود. با دقت کارتها را روی هم گذاشت و آن ها را در پاکتی بزرگ قرار داد و از خانه بیرون رفت. مادر تصمیم گرفت برای او شیرینی مورد علاقه اش را درست کند تا وقتی از مدرسه برمی گردد، شیر داغ به او بدهد. مادر می دانست که اگر پسرش کارت زیادی دریافت نکند، ناراحت می شود. شاید اصلا هیچ کارتی دریافت نمی کرد. این فکر خاطرش را آزرد. آن روز بعد از ظهر مادر شیرینی و شیر را روی میز گذاشت. وقتی صدای بچه ها را شنید، از پنجره به بیرون نگاه کرد. آن ها لبخندزنان جلو می آمدند. مثل همیشه چاد پشت سر آنها بود. او کمی تندتر از همیشه راه می رفت. مادرش انتظار داشت چاد به محض ورود به خانه، گریه کند. متوجه شد چیزی در دست پسرش نیست. وقتی در را باز کرد، جلوی گریه اش را گرفت و گفت: «چاد برایت شیرینی و شیر آماده کردم.»
ولی او متوجه حرف مادرش نشد و از کنارش گذشت. صورتش بر افروخته بود. فقط توانست بگوید: «حتی یک نفر، حتی یک نفر!»
قلب مادر فرو ریخت. سپس پسرک گفت: «من حتی یک نفر را فراموش نکرده بودم!»
يکشنبه 23/11/1390 - 16:46
ایرانگردی
برج خاموشان در 15 کیلومتری شهرستان یزد و در حوالی منطقه صفائیه بر بلندای کوهی به نام دخمه ساخته شده است.
برج خاموشان را به نام برج سکوت یا دخمه زرتشتیان نیز شناخته میشود. دخمه یا برج خاموشان سردابی است سنگی که در قدیم زرتشتیان مردههای خود را در آن قرار میدادند.
دخمه در فرهنگستانهای مختلف معانی مختلفی دارد؛ مثل گورخانه گبران، سردابه مردگان، خانه زیر زمینی برای مردگان، گور و گورستان زرتشتیان. دخمهها معمولا بر فراز بلندیهای شهر ساخته میشده است. زرتشتیان در گذشته مردگان خود را به دخمه میبردند و با آیین خاصی در مرکز این دخمهها قرار میدادند.
سطح داخلی برج خاموشان به صورت پهنه مسطح و گردی است که تمام آن با تخته سنگهای بزرگ پوشیده شده و از سه بخش زنانه، مردانه و بچگانه تشکیل شده است.نوار دایره انتهای دخمه که به دیوار اطراف دخمه چسبیده، به مردها اختصاص داشته و نوار دایره میانی بعد از قسمت مردها، مخصوص زنها بوده است.
نوار دایره داخلی بعد از زنها هم جایگاه کودکان بوده است. اما در مرکز همه این نوارها، یک چاه بزرگ به نام استودان (استخواندان) قرار دارد.
استخواندان عبارت است از چاهی که در مرکز برج حفر میشده تا بعد از پاک شدن اسخوانهای مردگان از گوشت و پوست و غیره، استخوانها را در آن چاه قرار دهند.
در دامنه ضلع شمالی کوه دخمه نیز چند عمارت خشت و گلی، آجری، سنگی و یا ترکیبی از اینها وجود دارد که به دوران صفویه تعلق دارند و از سازههای رفاهی این دوران هستند که به نام خیله شهرت دارند.
برج خاموشان در سال 1381 توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با شماره 6312 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
منبع:همشهری
شنبه 22/11/1390 - 15:33
دانستنی های علمی
رضاخان ۱۱ و به روایتی۱۲ فرزند داشت که نخستین پسرش ، محمدرضا بعد از او به سلطنت رسید.
محمدرضا پس از فرار از ایران و سقوط رژیمش،به سرعت تنها شد و سران رژیمهای مصر و اردن و مغرب و مقامات امریکا دست از حمایتش برداشتند. او در سال ۱۳۵۹به دنبال گذراندن دوره سخت بیماری سرطان، دهها میلیارد سرمایه هایی را که از ایران برده بودبرای خانواده اش باقی گذاشت.
۱- علیرضا پهلوی دومین پسر و پنجمین فرزند رضا خان و برادر تنی محمدرضا بود. او در سال ۱۳۰۱ به دنیا آمد.
مدتی در تهران و لوزان سویس تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۵ به ایران بازگشت و وارد دانشکده افسری شد.
در سال ۱۳۲۰ از این دانشکده فارغ التحصیل شد و به همراه پدر به تبعیدگاهش در سن موریس رفت و تا زمان مرگ در کنار او بود.
علیرضا در سال ۱۳۲۳ وارد ارتش فرانسه شد و تا سال ۱۳۲۶ در آنجا خدمت کرد و سپس به ایران بازگشت.
علیرضا در ایام خدمت در فرانسه با دختری لهستانی تبار ازدواج کرد و از او صاحب پسری شد، ولی دربار ایران این ازدواج را به رسمیت نشناخت و بنابراین همسر و فرزند شاهپور علیرضا در پاریس زندگی میکردند.
علیرضا پهلوی در ۶ آبان ۱۳۳۳ درست در زمانی که شایعه ولیعهدی او (به دلیل بچه دار نشدن محمدرضاشاه و ثریا اسفندیاری ) بر سر زبانها بود، در یک سانحهٔ هوایی کشته شد.
جنازه او در کنار جسد مومیایی پدرش رضا شاه که از آفریقا آورده شده بود، در شهر ری به خاک سپرده شد.
۲- اشرف پهلوی خواهر همزاد محمدرضا پهلوی است.
نام وی در زمان تولد «زهرا» بود که بعدها به «اشرفالملوک» و «اشرف» تغییر یافت.
او پس اتمام تحصیلات رایج آن زمان ،بنا به توصیه پدرش با علی قوام پسر قوامالملک شیرازی ازدواج کرد که بعد از ۲۰شهریور این امر به طلاق انجامید.
وقتی رضا شاه مجبور به ترک ایران شد، اشرف در آخرین دیدار با پدر مأموریت یافت تا یاور و همدم برادرش محمدرضا پهلوی باشد.
دومین ازدواج او با احمد شفیق، خواهر زاده ملک فاروق پادشاه مصر بود .
وی در دوران نخست وزیری مصدق بخاطر دخالت در سیاست و حمایت از مخالفان دولت از کشور تبعید شد و به فرانسه رفت. قبل از کودتای ۲۸مرداد وارد تهران شد.
بعد از مدتی ازدواج او با شفیق به طلاق انجامید .
اشرف بعد از سال ۴۰با جوان تحصیل کردهای به نام مهدی بوشهری پور در پاریس ازدواج کرد .
اشرف بخاطر نوع شخصیت و دخالتش در سیاست ایران و دست داشتن در معاملات مالی و اقتصادی و نیز زندگی خصوصی جنجالبرانگیز و مفاسد اخلاقی گسترده، مورد انتقادشدید مخالفان حکومت پهلوی قرار داشت.
فساد مالی و اخلاقی اشرف پهلوی به حدی بود که حتی ساواک را به واکنش واداشت و رفتارهای او را مغایر شئون سلطنت گزارش کرد.
خبرهای متعدد از دخالت او در قاچاق مواد مخدر در کنار عیاشی و ولخرجی، در همه محافل بر سر زبانها بود.
اشرف در سال های پس از انقلاب در امریکا زندگی می کرد و درحال حاضر از سرنوشت او خبری در دست نیست.
یکی دو سال پیش، جسته و گریخته، خبرهایی از ابتلای او به آلزایمر شدید حکایت می کرد.
۳- غلامرضا پهلوی ششمین فرزند و سومین پسر رضا شاه بود.مادرش پس مدت کوتاهی بر اثر ناسازگاری از رضا شاه جدا شد و در خانهای که برای وی در نظر گرفته شده بود با تنها فرزندش زندگی میکرد.
غلامرضا پس از تحصیلات ابتدایی به همراه سه تن از برادران ناتنیاش (عبدالرضا پهلوی، احمدرضا پهلوی و محمودرضا پهلوی) برای ادامه تحصیل به مدرسه انستیتو لو روزه سوییس فرستاده شد و پس از اتمام تحصیل، در سال ۱۳۱۵ به همراه سایر برادران به ایران بازگشت و همگی به خواست پدرشان وارد دبیرستان نظام شدند.
غلامرضا در سال ۱۳۲۰ و پس از کنار رفتن رضاخان از سلطنت به همراه پدر مجبور به ترک ایران و اقامت در آفریقای جنوبی شد.
پس از مرگ پدرنیز اجازه بازگشت به او داده نشد و ناچار برای ادامه تحصیل به دانشگاه پرینستون آمریکا رفت ولی پس از یک سال با اجازه برادرش محمدرضا شاه پهلوی به ایران بازگشت و وارد دانشکده افسری شد و در مهر ماه ۱۳۲۷ دوره دانشکده افسری را به پایان برد و به تدریج مدارج نظامی را تا اخذ درجه سرتیپی در سال ۱۳۵۰ طی کرد.
ریاست کمیته ملی المپیک،ریاست باشگاه سوارکاران،آجودانی ویژهٔ شاه،عضویت در شورای نیابت سلطنت از جمله مشاغل وی بود.
او همچنین در بسیاری از مجامع و محافل به نمایندگی از شاه شرکت میکرد.
فعالیت های اقتصادی گسترده و نامشروع او، زبانزد خاص و عام بود.
او در سال۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و کسی از سرنوشت او خبر ندارد.
۴ - عبدالرضا پهلوی درمهرماه ۱۳۰۳ به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران سپری کرد.
سپس به همراه برادرش محمدرضا برای تحصیل به مدرسه «انستیتو لو روزه» سوییس فرستاده شد.
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۱۵ وارد مدرسه نظام و دانشکده افسری شد.
او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضا خان در سال ۱۳۲۳ برای ادامه تحصیل در رشته اقتصاد در دانشگاه هاروارد به آمریکا رفت.
پس از اتمام تحصیلات در سال ۱۳۲۶به ایران بازگشت و علی رغم داشتن تحصیلات عالیه در رشته اقتصاد تنها سمت تشریفاتی ریاست افتخاری برنامه هفت ساله دولت به او سپرده شد.
اودر سال ۱۳۲۹ ازدواج کرد اما به دلیل مسایل خانوادگی و شخصی و اختلاف همسرش با محمدرضا پهلوی از دربار دوری میجست و بیشتر وقت خود را صرف شکار حیوانات و کشاورزی و رسیدگی به زمینهای کشاورزی ۳۷۰۰هکتاری خود در دشت ناز ساری میکرد. وی همچنین چندین دوره ریاست مجمع جهانی حفاظت از حیات وحش را به عهده گرفت.
نامبرده پس از انقلاب در سال ۱۳۵۷ به اتفاق خانوادهاش کشور را ترک کرد و هیچکس از محل زندگی او اطلاعی ندارد و گفته می شودکه نام خانوادگی خود را هم تغییر داده است .
۵-احمدرضاپهلوی هشتمین فرزند و پنجمین پسر رضا شاه بود. او در سال ۱۳۰۴به دنیا آمد و پس از تحصیلات ابتدایی مشغول تحصیل در مدرسه نظام بود که پس از برکناری و تبعید پدرش در سال ۱۳۲۰با او به آفریقای جنوبی و در سال ۱۳۲۳برای ادامه تحصیل به بیروت رفت.
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۲۵ با سیمین تاج بهرامی دختر دکتر حسین احیاءالسلطنه بهرامی (همان کسی که در صحن مجلس شورای ملی به گوش سید حسن مدرس سیلی زد) ازدواج کرد .
این پیوند در سال ۱۳۳۳به جدایی انجامید .احمدرضا در سال ۱۳۳۷ دوباره ازدواج کرد .
او در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دخالتی نمیکرد و کمتر در دربار حاضر میشد .
پس از انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۷به اتفاق خانوادهاش ایران را ترک کرد و در سال ۱۳۶۱با بیماری سرطان خون در فرانسه درگذشت.
۶-محمودرضا پهلوی نهمین فرزند و ششمین پسر رضا خان در مهرماه ۱۳۰۵به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و مقدمات نظام را در تهران سپری کرد.
او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضا شاه به ایران بازگشت و چندی بعد برای ادامه تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی و صنعتی در دانشگاه کالیفرنیا و میشیگان به آمریکا رفت.
او پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۳۳ ازدواج کرد که این ازدواج پس از سه سال به جدایی انجامید .
محمودرضا در سال ۱۳۴۳ با مریم اقبال دختر دکتر منوچهر اقبال ازدواج کرد ولی نامبرده نیز پس از مدتی از او جدا شد .
وی در سال ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد و در سال ۲۰۱۰ در کالیفرنیادرگذشت.
۷- حمیدرضا پهلوی یازدهمین فرزند رضا خان و هفتمین پسر وی در ۱۳تیر ماه ۱۳۱۱به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در تهران سپری کرد.
او پس از برکناری و تبعید پدرش با او به آفریقای جنوبی رفت و پس از مرگ رضا شاه در سال ۱۳۲۳برای ادامه تحصیل به بیروت فرستاده شد ولی پیشرفتی در این زمینه نداشت و در عوض اهل خوشگذرانی بود.به همین خاطر در سن ۱۹سالگی مقدمات ازدواج او را فراهم کردند و در سال ۱۳۳۰با دخترعموی مادرش ازدواج کرد و صاحب یک فرزند شد ولی این ازدواج اندکی بعد منتهی به جدایی گردید.
او سپس با زنی دیگرازدواج کرد و از او هم صاحب دو فرزند شد. این ازدواج هم دوامی نیافت .
حمیدرضا پهلوی از سوی خاندان سلطنت متهم بودد که در مجامع و محافل موجبات آبروریزی خانواده سلطنتی رافراهم میآورد تا اینکه در سال ۱۳۴۰به طور کامل از دربار طرد شد و عنوان شاهزادگی از او سلب گردید.
او به علت عدم ارتباط با خاندان پهلوی، پس از انقلاب ، ایران را ترک نکرد و در سال ۱۳۷۱درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد.
۸- فاطمه پهلوی دهمین فرزند رضاخان درسال۱۳۰۷ متولد شد .
تحصیلات متوسطه اش را نیمه تمام گذاشت و سپس در بیروت، اروپا و آمریکا ادامه تحصیل داد.
در زمان رضا شاه، دربار ایران طرحی برای ازدواج فاطمه با خسرو خان قشقایی در دست داشت که با شکست مواجه شد.
پس از مرگ پدرش، ابتدا در مرداد ۱۳۲۷با یک روزنامهنگار آمریکایی ازدواج کردو از او صاحب یک دختر دو پسر شد.
این ازدواج موجب اعتراضاتی در ایران گردید. چرا که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان ممنوع و ازدواج زن ایرانی با تبعه سایر کشورها نیاز به کسب اجازه قبلی از دولت ایران داشت.
نادیده گرفتن این دو مورد موجب شد تا فاطمه پهلوی از امتیازات خود محروم گردد.
از سوی دیگر دربار نیز نسبت به این ازدواج روی خوشی نشان نداد. چرا که فاطمه پهلوی جشن ازدواج خود را در پاریس و درست در روزی برگزار نمود که دربار ایران به مناسبت خاکسپاری رضا شاه عزای عمومی اعلام کرده بود.
اخبار این ازدواج و همزمانی آن با عزاداری به صورت بسیار پر سر و صدا در مطبوعات انعکاس یافت.
سرانجام دربار در سال ۱۳۳۲به فاطمه پهلوی و شوهرش اجازه بازگشت به کشور را داد .
در مرداد ۱۳۳۸فاطمه از شوهر امریکایی اش طلاق گرفت و در آبان همان سال با سپهبد محمد خاتمی ازدواج نمود.
خاتمی در سال ۱۳۵۴در حال کایتسواری در حوالی سد دز با کوه برخورد کرد و کشته شد.
فاطمه پهلوی از جمله اعضای خاندان پهلوی بود که به فعالیتهای اقتصادی روی آورد و یکی از سهامداران اصلی «شرکت سی.آر.سی» بود که در سال ۱۳۴۳باشگاه پرسپولیس را راهاندازی نمود.
اندکی پیش از انقلاب اسلامی، او روانه خارج از کشور شد. مدتی ساکن پاریس بود و سپس به لندن رفت و در سال ۱۳۶۶ در آنجادرگذشت.
وی کاخ های متعددی در تهران و شمال ایران داشت.
۹-شمس (خدیجه) پهلوی در سال ۱۲۹۶ به دنیا آمد.
او پس از سپری کردن تحصیلات رایج در آن زمان،به اصرار پدرش با فریدون جم فرزند مدیرالملک جم (وزیر و نخست وزیر دوره قاجار و پهلوی) ازدواج کرد.
لیکن پس از کنارهگیری رضا شاه از سلطنت، از همسرش جدا شد و چندی بعد در سال ۱۳۲۲با عزتالله مینباشیان که هنرمند بود آشنا شد و در سال ۱۳۲۴در قاهره با او ازدواج کرد.
همسر جدید او نام و نام خانوادگی خود را به مهرداد پهلبد تغییر داد.
مهرداد پهلبد در سال ۱۳۴۳به وزارت فرهنگ و هنر منصوب گردید و تا ۱۳۵۷در این سمت باقی ماند.
او در کاخی در مهرشهر کرج به نام کاخ مروارید زندگی میکرد.
این کاخ توسط موسسه رایت آمریکا ساخته شده است.
وی ریاست کانون بانوان ایران را که در اردیبهشت سال ۱۳۱۴ توسط رضاشاه برای پیشبرد و اجرای اهداف خود درخصوص کشف حجاب ایجاد شده بود، بر عهده داشت.
شمس و خانوادهاش در شهریور ماه سال ۱۳۵۷کشور را ترک کردند و چندی بعد در کشور ترینیداد و توباگو در منطقه کارائیب ساکن شدند.
شمس پهلوی در اسفند ۱۳۷۴در سن ۷۸سالگی درگذشت و در ایالت کالیفرنیا به خاک سپرده شد.
۱۰- همدمالسلطنه نخستین فرزند رضاخان بود.
در زمان سلطنت پدرش در مجالس و محافل مطرح نبود و بیشتر اوقات را با نامادریاش ملکه تاجالملوک میگذراند و همدم و مصاحب او بود. او با ابوالفتح آتابای ازدواج کرد.
برخی، همدم السلطنه را فرزند صفیه همدانی دانستهاند. صفیه همدانی زنی بود که در زمان خدمت رضاخان در همدان به ازدواج موقت او در آمد.
به نقل برخی منابع، او فرزند مریم سوادکوهی بود و مادرش در جوانی درگذشت.همدم السلطنه که نام اصلی اش فاطمه بود در سال ۱۳۵۷ در تهران درگذشت.
۱۱- صدیقه پهلوی متولد ۱۲۹۶فرزند یکی از ۴همسر رضاشاه یعنی زهرا سوادکوهی بود و مادرش را در شیرخوارگی به علت بیماری سل از دست داد.
صدیقه پهلوی تا زمان انقلاب ایران با نام خانوادگی پدرخوانده اش، کدویی، شناخته می شد و لذا هرگز به خاندان سلطنتی راه نیافت.
او در دی ماه ۱۳۶۸در سن ۷۲سالگی در تهران درگذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
منبع:سایت شبكه خبر
شنبه 22/11/1390 - 15:8