20 روش برای پایداری عشق
- همیشه نسبت به هم مؤدب باشید، این کار بسیار آسان است و در کیفیّت روابطتان تفاوت چشمگیری ایجاد میکند.
2- زمانی که برای نخستین بار همسرتان را دیدید و عاشقش شدید را به یاد بیاورید و نامه عاشقانهای برایش بنویسید و طی آن جزئیات آن خاطره را برایش بازسازی نمایید.
3- داخل اتومبیل همسرتان یادداشتی بگذارید که روی آن نوشته شده : «عشق توست که چرخهای دنیا را میچرخاند».
4- وقتی در هوای سرد با هم قدم میزنید کتتان را درآورده و بر روی شانههایش بیندازید.
5- به او بگویید با تمام افرادی که تاکنون دیدهاید تفاوت چشمگیری دارد. این موضوع در روابطتان تحوّل شگفتانگیزی به وجود خواهد آورد.
(یک زن خوب، الهامبخش مرد است. یک زن فوقالعاده، نظر مرد را جلب میکند، یک زن زیبا، مرد را شیفته خود میکند. یک زن دلسوز، قلب مرد را میرباید...)
6- به پاس قدردانی از زحماتش، دستش را ببوسید.
7- فکر کنید که دیگر محبوبتان را نخواهید دید و پس از آن نامه عاشقانه بلندبالایی برایش بنویسید و به او بگویید او و عشقش برای شما چه معنا و جایگاهی دارد.
8- در کمد لباسهایش عطر بپاشید.
9- اگر دلتان میخواهد احساساتی برخورد کند، شما نیز با او احساساتیتر باشید.
10- زمان، دلهای شکسته را درمان میکند!
11- به نقطه ضعفهای همسرتان پی ببرید و زمانی که بین شما مشکلی پیش میآید، انگشت روی آنها نگذارید.
12- دفترچهای از حوادث جالبی که برایتان رخ داده است درست کنید و زمانی که او نیاز به کمی تجدید روحیه و تفریح دارد آن را در اختیارش بگذارید.
13- همین امشب به هنگام صرف شام در دهان همسرتان لقمه بگذارید.
14- با او مانند یک انسان رفتار کنید نه یک شیء.
15- با او به عنوان مهمترین شخصیّت دنیا برخورد کنید.
(در صورتی که با افرادی که دوستشان دارید همدردی کنید، آنها بیشتر مجذوب شما میشوند).
16- برای حفظ سلامتیاش از هیچکاری دریغ نکنید.
17- وقتی روز بدی را پشت سر گذاشتهاید سرتان را روی شانههای او بگذارید و یک دل سیر گریه کنید.
18- با همدیگر از فرزندانتان مراقبت کنید.
19- هرگاه میخواهد از خانه خارج شود تا جلوی در خانه دنبالش رفته و او را بدرقه کنید.
20- هرگاه یک مشاجره لفظی بین شما پیش آمد زود همه چیز را فراموش کنید.
ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟1 چرا !؟!
از بوته ها حتی شكننده ترند
مدام از این سو به آن سو میروند
همیشه چیزی را فراموش كرده اند
شكی نیست چیزی كم دارند چیزی كه معلوم نیست چیست!؟
اگر چه گاه خود را بس مهم و جدی نشان میدهند
بیچاره ها انگار هیچ چیز نمیشنوند.نه ترانه ی هوا.نه راز علفزاران را
و نیز به نظر نمی بینند همه ی آنچه را كه به چشم ما ساده و قابل رویت است
همه ی احساساتشان در چشمانشان موج میزند
كه با چشم به هم زدنی گم میشود
چه كسی میداند شاید...م م م م م
آنها از موهبت خدادادی نسیان برخوردارند
برای از یاد بردن مساپل و مشكلات و از اندرونی تهی و بی انتها
كه فریادشان به گاه ارزو،عشق و حسادت
اینگونه احمقانه دردناك می نماید