عهد جوانی گذشت،در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید،صد غم دیگر فزود
کارکنان سپهـر،بـر سـر دعـوی شدند
آنـچـه بـدادنـد دیـر، بـاز گـرفـتنتد زود
حاصل ما ازجهان نیست به جز درد و غم
هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود
نیست عجب گر شدیم شهره به رزق و ریا پـرده تـزویـر مـا سـد سکـنـدر نـبـود
نام جنون را به خود داد بهایی قرار
نیست به جز راه عشق زیر سپهر کبود
جوادچاوشی / کاشف