• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 475
تعداد نظرات : 273
زمان آخرین مطلب : 3553روز قبل
دعا و زیارت

v رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله : لا تَتَّكِلْ إلى‏ غَيرِ اللَّهِ فيَكِلَكَ اللَّهُ إلَيهِ .

پيامبرخدا صلى الله عليه وآله : به كسى غير از خدا تكيه نكن ، كه خداوند تو را به همو وا مى‏گذارد

پنج شنبه 29/6/1386 - 13:23
دعا و زیارت

v جَبرئيلُ عليه السلام - لَمّا سألَهُ النّبيُّ صلى الله عليه وآله عنِ التَّوكُّلِ علَى اللَّهِ - : العِلمُ بأنّ الَمخلوقَ لا يَضُرُّ ولا يَنفَعُ ، ولا يُعطي ولا يَمنَعُ ، واستِعمالُ اليَأسِ مِن الخَلقِ ، فإذا كانَ العَبدُ كذلكَ لَم يَعمَلْ لأحَدٍ سِوَى اللَّهِ ، ولَم يَرْجُ ولَم يَخَفْ سِوَى اللَّهِ ، ولَم يَطمَعْ في أحَدٍ سِوَى اللَّهِ ، فهذا هُو التَّوكُّلُ .

جبرئيل عليه السلام - در پاسخ به سؤال پيامبرصلى الله عليه وآله از او درباره توكّل بر خداوند متعال - : دانستن اين مطلب كه مخلوق نه زيانى مى‏زند و نه سودى مى‏رساند ، نه اعطا مى‏كند و نه جلوگيرى مى‏كند و بركندن چشم اميد از خلق . هرگاه بنده چنين باشد ، ديگر براى احدى‏جز خداوند كار نمى‏كندو اميد و بيمش از كسى جز خداوند نيست و چشم طمع به هيچ كس جز خدا ندارد . اين است توكّل .

پنج شنبه 29/6/1386 - 13:21
دانستنی های علمی

چرا خداوند دست به آفرينش زده و اين همه موجود و از جمله انسان را آفريده
است؟
اگر دانشمند خوش بيانى سخن گفت، نبايد پرسيد چرا سخن گفتى؟! زيرا علم و بيان او اقتضا مى‏كند كه يافته‏هاى علمى خود را ارائه دهد. امّا اگر اين دانشمند با آن همه كمالات ساكت شد و يافته‏هاى خود را كتمان كرد، زير سؤال مى‏رود كه چرا نگفتى؟
خداوندِ قادر حكيم مهربان كه مى‏تواند از خاك، گندم و از گندم، نطفه و از نطفه انسانِ كاملى را بيافريند، اگر نمى‏آفريد جاى سؤال بود كه چرا قدرت خود را به كار نگرفتى و چيزى نيافريدى؟

منبع سایت قرائتی

چهارشنبه 28/6/1386 - 12:20
خانواده

امان از دست تبیان

قبض تلفن شما چند میاد ؟ ایا قادر به پرداختش هستید

من از مسئولین تبیان گله مندم چرا ؟ چون به نوعی ما رو معتاد کردند

از وقتی بنده با سایت تبیان اشنا شدم هر دوره حدود 20 تومان بایستی پول

فیش تلفن بیاد کاش مسئولین یک مخابراتی میزدند و پول تلفن هم اکانتی میشد

ما هم راحت میشدیم از بس مطالب و محتوای تبیان میشه گفت غنی است دیگه فرصت به سایتهای دیگه نمیرسه

يکشنبه 25/6/1386 - 11:21
دانستنی های علمی
ازميلاد تا مدرسه

رهبر عاليقدر حضرت آيت الله سيد على خامنه‌ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌ای ، در روز 24 تيرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنه‌ای مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بيان نخستين خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنين مى گويند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خيلى پارسا و گوشه گير... زندگى ما به سختى مى گذشت. من يادم هست شب هايى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهيّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام ـ تا چهارـ پنج سالگى من ـ يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر دوران تحصيل ابتدايى را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» گذراندند.

در حوزه علميه

ایشان پس از آشنایی با جامع‌المقدمات و صرف و نحو در دبیرستان وارد حوزه علمیه شدند و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواندند.
درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند:
«عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».
ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواندند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کردند. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواندند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواندند و دوره مقدمات و سطح را به طور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساندند. پدرشان مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشتند. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.

در حوزه علميه نجف اشرف

آيت الله خامنه‌ای که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.

در حوزه علميه قم

آيت الله خامنه‌ای از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه‌ای به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه‌ای بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد به ويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.

مبارزات سياسى

آيت الله خامنه‌ای به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگامي که نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه‌ای آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)

آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1338 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن روز به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

دوّمين بازداشت

در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه‌ای با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان به ويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

سوّمين و چهارمين بازداشت

کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.

پنجمين بازداشت

حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد:
«از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد».

بازداشت ششم

در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه‌ای در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن(ع)» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل می‌شد و هزاران نف ر ازمردم مشتاق به ويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه‌ای در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.

در تبعيد

رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه‌ای را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.

در آستانه پيروزى

 

درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى(قدس سره) از پاريس به تهران،و از سوی ایشان «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه‌ای نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

پس از پيروزى

آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رئوس آنها مى پردازيم:
پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
● معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
● سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
● امام جمعه تهران، 1358.
● نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
● نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
● حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق.
● ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
● رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه‌ای در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دومين بار به اين مقام و مسئوليت انتخاب شدند.
● رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
● رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
● رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
● رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسئوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.
منبع سایت http://www.khamenei.ir/FA/Biography/index.jsp

يکشنبه 25/6/1386 - 11:3
دانستنی های علمی

« يک نفر را مثل آقاى خامنه‌ای پيدا بکنيد که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى اش بر اين باشد که به اين ملت خدمت کند، پيدا نمى کنـيد، ايشان را من سالهاى طولانى مى شناسم،.»

امام خمينى «قدس سره»

يکشنبه 25/6/1386 - 10:59
شعر و قطعات ادبی

عشق يعنی راه رفتن تا سحر
عشق يعنی گريه های بی ثمر
عشق يعنی لحظه های بی کسی
عشق يعنی دوری و دلواپسی
عشق يعنی دوری از زيباترين
غربت مطلق به روی اين زمين
عشق يعنی دستهای باز تو
عشق يعنی با تو در پرواز تو
عشق يعنی يک دل تنگ و غريب
عشق يعنی دختری پاک و نجيب
عشق يعنی شعرهای سوخته
عشق يعنی شمع نا افروخته
عشق يعنی تا ابد در راه او
تا هميشه يک جهان گمراه او
عشق يعنی دردهای بی شمار
عشق يعنی عاشق و فصل بهار
عشق يعنی خسته ام از بی کسی
کی به داد اين دل من می رسی؟
عشق یعنی سین و آ همراه ناز
عشق یعنی سوی کوی او نماز
عشق یعنی نامه های بی جواب
عشق يعنی سادگی يعنی امير
او ميايد زنده می مانی نمير!

 

 

 

شنبه 24/6/1386 - 19:53
دعا و زیارت

رسول اکرم(ص

):

اگر بنده به خيرات و برکات ماه مبارک رمضان آگاه باشد دوست خواهد داشت تمام سال رمضان باشد

.

 

 

شنبه 24/6/1386 - 19:52
شعر و قطعات ادبی
 

جانم به لب رسیده جوابم نمی دهی ؟

از جام وصل خویش شرابم نمی دهی ؟

داغ از حرارت جگرم ناله می کند

می سوزم از فراق و تو آبم نمی دهی؟

از نرگس دو چشم تو بیمارم ای طبیب

یک نسخه بهر حال خرابم نمی دهی؟

عشق تو را به نقد جوانی خریده ام

در پیری ام بهای شبابم نمی دهی ؟

من طفل نورسم به دبستان معرفت

آموزگار عشق کتابم نمی دهی؟

آه دل شکسته من ذکر نام توست

پاسخ به آه قلب کبابم نمی دهی ؟

دارم سلام بر لب لعل تو صبح و شام

غنچه دهان ز چیست جوابم نمی دهی؟

شب ها به یاد روی تو در خواب می روم

تصویر روی خویش به خوابم نمی دهی ؟

آموزگار عشق ! کتابم نمی دهی ؟
پاسخ به آه قلب کبابم نمی دهی؟
تصویر روی خویش به خوابم نمی دهی ؟

اگر چه گنهکار عاصیم

دارم یقین ز لطف عذابم نمی دهی

 

 

 

 

شنبه 24/6/1386 - 19:50
شعر و قطعات ادبی
 

ای ساربان آهسته ران          آرام جان گم کرده ام

آخر شده ماه حسین(ع)         من میزبان گم کرده ام

در میکده بودم ولی               بیرون شدم از غافلی

ای وای از این بی حاصلی      عمر جوان گم کرده ام

پایان رسد شام سیه               آید حبیب من ز ره

اما خدا حالم ببین                 من یار را گم کرده ام

ای وای از این غوغای دل      از دلبرم هستم خجل

وقت سفر ماندم زگل              من کاروان گم کرده ام

نعمت فراوان داده ای            منت به سر بنهاده ای

اما ببین نامردی ام               صاحب زمان(ع) گم کرده ام

من عبد کوی عشقمو            من شاه را گم کرده ام

بنوشتم این نامه چنین           با خون دل ای مه جبین

اما ببین بخت مرا                 نامه رسان گم کرده ام

شرمنده ام اما بگم                آقا تو را گم کرده ام

پنج شنبه 22/6/1386 - 13:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته