داستان و حکایت
تو اون
سفر، ما بیست و پنج نفر بودیم. ماه ژوئن بود، ولی با این حال هوا به شدت سرد
بود. زمستون اون سال در کانادا یک عالمه برف باریده بود. بنابراین، آب
رودخونه بالاتر از حد معمول بود. راهنماهای ما دربارهی شرایط غیرمعمول رودخونه
توضیح دادن، اما هیچکدوم از ما انقدرها نگران نبودیم که بخوایم برگردیم.
دو تا از خونوادهها بچه داشتن و بقیه زن و شوهر بودن. تو اون جمع،
مردی بود که صورتش زخمی بود و قیافهی زشتی داشت و اگه راستش رو بخواین،
به نظر، آدم خبیث و بدجنسی میرسید.
بچهها
پشت سرش اونو صورت زخمی مینامیدن و نه تنها از چهرهش، بلکه از طرز حرف زدنش هم
میترسیدن. صداش خشن و زمخت بود و باعث میشد هر کلمهش مثل خرناس به نظر
برسه. اون و همسرش پیش هم میموندن و اصلاً اجتماعی نبودن، که این
برای همهی ما خوشایند و مناسب بود.
در
میانهی سفر، دو ساعتی با یه وانت توی یه جادهی باریک و کثیف پیش رفتیم تا
از روی پل به اون طرف رودخونه بریم. در راه، کامیونی که تمام آذوقه و وسایلمون توش بود، درست جلوی وانت خراب شد. وانت ما نمیتونست از کنار کامیون
عبور کنه.
ما
صدها کیلومتر دورتر از نزدیکترین شهر بودیم و هیچکس انتظار نداشت تا نه روز دیگه
پیدامون بشه.
تلفنهای
همراه هم کار نمیکرد. ما وسط جنگل گیر افتاده بودیم!
هوا
سردتر شد و برف شروع به باریدن کرد. همه دور هم جمع شدیم و به همدیگه
چسبیدیم تا گرم بشیم، بجز مرد صورت زخمی و همسرش. در عوض اونا برای قدم زدن رفتن!
قایقران
دوباره سعی کرد کامیون رو روشن کنه، اما موفق نشد. ما همگی کمکم داشتیم نگران میشدیم.
بعد از مدتی، مرد صورت زخمی برگشت و با همون حالت خشن پرسید چه چیز باعث
توقف ما شده.
قایقران
گفت که اونا نمیدونن چرا کامیون استارت نمیزنه و روشن نمیشه. مرد صورت زخمی
نگاهی به موتور انداخت. بعد شروع به جدا کردن قطعات موتور کرد. حالا همه کمکم
دچار ترس شده بودن و بچهها فریاد میزدن که صورت زخمی داره موتور رو خراب میکنه.
ولی ما چنان ترسیده بودیم که جرأت نداشتیم جلوش وایسیم.
بالاخره
من متوجه شدم انقدر پیر هستم که بتونم حماقت کسی رو تحمل کنم.
بنابراین رفتم پیش اون و پرسیدم داره چی کار میکنه. اون، رو به من
کرد و غرشکنان گفت: ببین کسی موچین، یه تیکه سیم یا سنجاق سر دارده؟
لحن
اون خشن بود، اما چشماش میدرخشید و مملو از اطمینان بود.
من کمک
کردم چیزهایی رو که میخواست پیدا کنیم. یه ساعت بعد، اون کامیون رو
تعمیر کرده بود و همه، منظورم تکتک اعضای گروهه، مخصوصاً بچهها شروع به
تشویق اون و قهقهه و فریاد زدن کردن!
اونا
فریاد میزدن: شما زندگی ما رو نجات دادین.
اون
فقط سرخ شد و برای اولین بار لبخندی زد و گفت: کار مهمی نبود، از هر کسی
برمیومد.
البته
عقیدهی همگی ما خلاف این بود. از اون لحظه به بعد، لقب اون «قهرمان» شد.
بچهها شروع به ستایش اون کردن و هر شب به داستانهایی که دربارهی گذشتهی پرهیجانش میگفت، گوش میکردن. اون یه عالمه داستان داشت. معلوم شد آتشنشانه. صورتش حین نجات هشت تا بچه که تو مهد کودک گیر افتاده
بودن، به شدت سوخته بود.
ما در
آخرین شب، دور آتیش جمع شدیم. من هرگز حرفهای شیطونترین بچهی توی جمع رو فراموش
نمیکنم. اون وایساد و گفت اگه جلوی همه بابت رفتار بدی که با قهرمان داشته،
معذرتخواهی نکنه، هرگز نمیتونه خودش رو ببخشه.
کن بلانچارد
سه شنبه 25/11/1390 - 11:22
اخلاق
لپ تاپمان را روزانه به وسیله شارژر و انرژی برق شارژ می کنیم
چه خوب است که انسان روزانه با نماز خواندن شارژ شود ...
آیا ما به شارژ خود به اندازه شارژ لپ تاپمان اهمیت می دهیم ؟؟
سیستم لپ تاپمان را گاهی ارتقاء و update می کنیم
چه بهتر است انسان با نماز شب ،سیستم روانی و ایمانی خود را ارتقاء و update کند ...
آیا ما خودمان را به اندازه ی لپ تاپمان update می کنیم ؟؟؟
گاهی با نصب antivirus لپ تاپمان را ویروس زدایی می کنیم ...
انسان با غسل جمعه (تنها antivirus که هیچ وقت از شناختن هیچ ویروسی وا نمی ماند )،هر هفته جسم و جانش را ویروس زدایی می کند ...
آیا ما خودمان را به اندازه لپ تاپمان ویروس زدایی می کنیم ؟؟؟
حالا شما بگو خودمان یا لپ تاپمان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سه شنبه 25/11/1390 - 11:21
طنز و سرگرمی
آخر این هفته، جشن ازدواج ما به پاست / با حضور گرم خود، در آن صفا جاری کنید
ازدواج و عقد یک امر مهم و جدی است / لطفاً از آوردن اطفال، خودداری کنید
بر شکم صابون زده، آماده سازیدش قشنگ / معده را از هر غذا و میوه ای عاری کنید
تا مفصل توی آن جشن عزیز و با شکوه / با غذا و میوه ی آن جشن افطاری کنید
البته خیلی نباید هول و پرخور بود ها / پیش فامیل مقابل آبروداری کنید
میوه، شیرینی، شب پاتختی مان هم لازم است / پس برای صرفه جویی اندکی یاری کنید
گر کسی با میوه دارد می نماید خودکشی / دل به حال ما و او سوزانده، اخطاری کنید
موقع کادو خریدن، چرب باشد کادوتان / پس حذر از تابلو و ساعات دیواری کنید
هرچه باشد نسبت قومی تان نزدیک تر / هدیه را هم چرب تر، از روی ناچاری کنید
در امور زندگی، دینار اگر باشد حساب / کادو نوعی بخشش است، آن را سه خرواری کنید
گرم باید کرد مجلس را، از این رو گاه گاه / چون بخاری بهر تنظیم دما، کاری کنید
ساکت و صامت نباشید و به همراه موزیک / دست و پا را استفاده، آن هم ابزاری کنید
لامبادا، تانگو و بابا کرم یا هرچه هست / از هنرهاتان تماماً پرده برداری کنید
البته هرچیز دارد مرزی و اندازه ای / پس نباید رقص های نابه هنجاری کنید
حرکت موزون اگر در کرد از خود، دیگری / با شاباش و دست و سوت از او طرفداری کنید
کی دلش می خواهد آخر در بیاید سی دی اش؟ / با موبایل خود مبادا فیلمبرداری کنید
در نهایت، مجلس ما را مزین با حضور / بی ادا و منت و هر گونه اطواری کنید
سه شنبه 25/11/1390 - 11:19
دانستنی های علمی
یک زن هندی در یک زایمان بسیار عجیب، 11 نوزاد قد و نیم قد را در نخستین زایمان خود به دنیا آورد.
به دنیا آمدن این همه نوزاد نه تنها اعضای کادر بیمارستان
محل زایمان زن هندی را شگفت زده کرد، بلکه سبب شگفتی بسیاری از مردم هند
شد.
این زایمان شگفت انگیز بسیاری از
کاربران اینترنت را وادار به نوشتن تحلیل و تفسیرهای جالبی کرد که به نوشته
برخی از آنها، زن هندی در اولین زایمان خود اعضای یک تیم فوتبال را زائیده
است.
دوشنبه 24/11/1390 - 11:4
موبایل
براساس
اطلاعاتی که توسط Pocketnow منتشر شده، HTC نام رمز اولین تلفن 4 هسته ای
خود را از HTC Edge به HTC Endeavor تغییر داده است. گل سرسبد تلفن های اچ
تی سی مجهز به پردازنده 4 هسته ای Nvidia Tegra 3 و صفحه نمایش 4.7 اینچ با
رزولوشن 720p می باشد. شایعات حاکی از آن است که این تولیدکننده تایوانی
قرار است Endeavor را در MWC 2012 به نمایش در آورد. مشخصات فنی احتمالی
HTC Endeavor را در ادامه مشاهده کنید.
براساس اعلام The Verge این تلفن مجهز به پردازنده 4 هسته ای Nvidia Tegra 3
با فرکانس 1.5GHz خواهد بود. Endeavor با سیستم عامل اندروید 4 یا ساندویچ
بستنی، نمایشگر 4.7 اینچ با رزولوشن 720p، دوربین 8 مگاپیکسلی و حافظه RAM
با ظرفیت 1GB عرضه خواهد شد. هدفون فوق العاده Beats نیز همراه این تلفن
ارائه خواهد شد.
تا اینجای کار تبلت و تلفن های هوشمند 4 هسته ای همگی به پردازنده 4 هسته
ای Tegra 3 انویدیا تجهیز شده اند، اما کوالکام نیز اعلام کرده که در
نمایشگاه MWC 2012 ابزارهای مجهز به پردازنده 4 هسته ای قدرتمند خود را به
نمایش خواهد گذاشت.
دوشنبه 24/11/1390 - 10:50
کامپیوتر و اینترنت
اگر شما از علاقهمندان بازیهای کامپیوتری هستید، باید خود را مدیون " Spacewar" بدانید!
به گزارش سافتگذر؛ " Spacewar " 50 سال پیش به همت گروهی از محققان در موسسه تکنولوژی ماساچوست ساخت شد. این بازی اولین بازی کامپیوتری ساخت دست بشر است.
در این هفته MIT به مناسبت پنجاهمین سالگرد ساخت این بازی، جشنی را ترتیب داده است. MIT از ساخت این بازی به عنوان یک رویداد ویژه یاد میکند که قرار است، دانشجویان این دانشگاه با انجام این بازی و سایر بازیهای کامپیوتری به تفریح و سرگرمی بپردازند.
*اولین بازی کامپیوتری "Spacewar"، یک بازی چند نفره*
در این مراسم دانشجویان با همان دستگاه اولیه به بازی میپردازند. به گزارش سافتگذر؛ بازیای که در این دستگاه قرار داه شده بود به 2 گیمر احتیاج داشت که هر کدام یک کشتی فضایی را کنترل میکردند و هریک باید دیگری را از طریق اژدر خود، خراب و نابود میساختند.
همچنین هریک از گیمرها یک ستاره شبیهسازی شده بودند که باید برای جلوگیری از برخورد با دیگر اجسام سعی میکردند.
این بازی توسط "استفان راسل"، "پیتر سامسون" و "دن ادواردز" در دانشگاه MIT بر روی کامپیوتر DEC PDP-1 که یک پردازنده 18-بیتی داشت، ساخته شده بود. سرعت این بازی 200 کیلو هرتز در ساعت بوده است.
بعدها مایکروسافت نسخه به روز رسانی شده Spacewar! را به عنوان یک بازی رایگان با نام " XNA Game " منتشر کرد.
دوشنبه 24/11/1390 - 10:45
خانواده
گناه وگریه
همیشه فکر میکردم چرا ادهایی که گناه می کنند دلشون برا خدا نمی سوزه که
گریه کنند عقده شون در اد
خدا چه سخته ...با گناه بودن حس گریه نداشتن
خدایا قلبم ...
همیشه فکر میکردم منو گریه با هم عجین شده ایم
سخت فکری بود
امروز به این رسیدم دور قلبم سیم خاردار کشیده اند
سیمی از جنس گناه
خدایا ....
خدایا چه کنم ...من تورا لای شبو های شاعر ،لای گریه های عاشق گم کرده ام
مهربان خدایم ندایی ده
http://chafieh90.blogfa.com/
يکشنبه 23/11/1390 - 10:35
شعر و قطعات ادبی
از دل افروز ترین روز جهان،
خاطره ای با من هست.
به شما ارزانی :
سحری بود و هنوز،
گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود .
گل یاس،
عشق در جان هوا ریخته بود .
من به دیدار سحر می رفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود
فریدون مشیری
يکشنبه 23/11/1390 - 10:23
شعر و قطعات ادبی
الا به باغ وجودم گل بهار بیا
به احتضار فتادم ز انتظار بیا
نوید فتح و ظفر در فروغ طلعت تُست
چو آفتاب از آن سوی کوهسار بیا
قرار نیست به جانی که نیست جانانش
به بیقراری جانهای بیقرار بیا
به دستهای ز تن افتاده در ره عشق
به پایداری عشاق پایدار بیا
چراغ کلبه جان بی تو دل گرفت بتاب
فروغ دیده ، در این چشم اشکبار بیا
بیا که بی تو دلم بهانه میگیرد
به این نشان ز کویت نشانه میگیرد
شدم گدای در خانه ای که جبرائیل
همیشه اذن از این آستانه می گیرد.
http://mahdib.mihanblog.com/
يکشنبه 23/11/1390 - 10:22
شعر و قطعات ادبی
برای بودن من عشق را نشانه بگیر
و خط رد به تن هرچه استخاره بکش
ببین ستاره شدم با تو ای بهانه ی من
مرا شبیه خودم!مثل یک ستاره بکش
قیصر امین پور
يکشنبه 23/11/1390 - 10:21