زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده کردن از پاک کن!
سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته بر می گردی
نیازی به پاک کن نداشته باشی
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ، ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند
فراموش کن
چیزی رو که نمی تونی بدست بیاری
و بدست بیار
چیزی رو که نمی تونی فراموش کنی
– زندگی مثل بازی شطرنج میمونه
اگه بازی نکنی میگن بلد نیست
اگه بد بازی کنی میبازی
اگه خوب بازی کنی
همه در پی شکست دادن تو هستند!
به هم که می رسیم 3 نفریم
من و تو و عشق
ولی از هم که جدا می شیم 4 نفریم
– تا عاقلان راهی برای خندیدن پیدا کنند
دیوانگان هزار بار خندیده اند
- رسم زمونه اینه :
تو چشم میذاری
من قایم میشم ،
و تو
یکی دیگه رو پیدا می کنی !!!
آدما برای هم مثل کتاب هستند
وقتی به انتهاش می رسند
میرن سراغ یکی دیگه
یادت باشه جلوی دیگران تند تند ورق نخوری
– وقتی خاطره ی آدم زیاد میشه
دیوار اتاقش پر از عکس میشه
ولی آدم دلش برای اون کسی تنگ میشه که
نمیتونه عکسشو روی دیوار بزنه!
– کلاس اول خواندیم : " آن مرد در باران آمد "
اکنون می فهمیم تا آن مرد نیاید
باران نخواهد آمد