برای زیارت هیچ
امامی ؛ به اندازه زیارت امام حسین (ع) در کربلا تاکید نشده است آن چه در
زیارت حسین بن علی (ع) بسیار چشم گیر است ثوابهای کلان و پاداشهای عظیم و
حیرت آوری است که در روایات اهل بیت علیهم السلام برای آن بیان گشته است
.علت چیست ؟
اگر
خوب بنگریم می یابیم که امام حسین (ع) هر چه داشت در راه خدا داد و با این
کار اسلام را زنده کرد و بقاء دین را بیمه نمود لذا دین رسول خدا ؛ با
وجود امام حسین (ع) تداوم یافت این همان مفهوم کلام سیدالشداء است که در
روز عاشورا فرمود : اگر استواری و استقامت دین جدم با مرگ من است پس ای تیغ
ها مرا در برگیرید از همین رواست که لحن و بیانی که در احادیث مربوط به
زیارت سیدالشهداء علیه السلام به کار رفته است حاکی از عظمتی حیرت آور و
آمیخته با تاکیداتی فراوان است .
روزی امام صادق (ع) از یکی از شیعیان به نام سدیر پرسید: آیا هر روز حسین (ع) رازیارت می کنی ؟ خیر
آیا هر جمعه زیارت می کنی ؟ خیر
هر ماه چطور ؟ خیر
هر سال چطور ؟ گاهی چرا
آنگاه
فرمود : ای سدیر با توجه به این که هزاران فرشته غبار آلود و گریان ؛ هر
روز حسین (ع) را زیارت می کنند و خسته نمی شوند چرا تو هر هفته یا هر روز
یک بار آن حضرت را زیارت نمی کنی ؟ سدیر گفت : فدایت شوم میان ما و او
فرسنگها فاصله است . در این هنگام امام صادق (ع) فرمود : بر پشت بام برو و
بگو
«السلام علیک یا اباعبدالله ؛ السلام علیک و رحمة الله و برکاته »
با این کار برای تو زیارت محسوب می شود و پاداش حج و عمره می یابی
یادم باشد :
حرفی نزنم که دلی بلرزد و خطی ننویسم که کسی را آزار دهد ،
یادم باشد : که روز و روزگار خوش است و
تنها دل من است که دل نیست ،
یادم باشد : جواب کینه را با کمتر از مهر
و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم ،
یادم باشد : باید در برابر فریاد ها سکوت
کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم ،
یادم باشد : از چشمه ، درس خروش بگیرم و
از آسمان ، درس پاک زیستن،
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست، باید با او
هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند ،
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به
دنیا آمده ام نه برای تکرار اشتباهات گذشته
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در
چشمان حیوان بی زبانی که به سوی
قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم
بودن پی ببرم ...
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز
شبانه دوره گردی که از سازش عشق
می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد !
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کسی
فقط به دست خودش باز می شود ،
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان
نکنم تا تنها نمانم ...
و یادمان باشد هیچگاه از راستی نترسیم
استاد شاگردش را به کنار دریاچه ای برد و گفت :
- (( امروز به تو یاد می دهم که اخلاص واقعی چیست .))
از شاگردش خواست تا همراهش وارد دریاچه شود ؛ بعد سر مرد
جوان را گرفت و او را
زیر آب برد .
یک دقیقه گذشت . اواسط دقیقه دوم ، پسرک با تمام قوا دست و
پا می زد تا خودش را
از دست استادش رها کند و به سطح آب بیاید . بعد از دو
دقیقه ، استاد او را رها
کرد . پسرک که نزدیک بود از نفس بیافتد ، به روی آب آمد .
فریاد زد : (( نزدیک بود مرا بکشید ! ))
استاد منتظر ماند تا نفس جوان برگردد و بعد گفت :
- (( نمی خواستم بکشمت ؛ اگر می خواستم ، دیگر اینجا نبودی
. فقط می خواستم
بدانم وقتی زیر آب بودی چه احساسی داشتی .))
- (( احساس کردم دارم می میرم ! تنها چیزی که در زندگی می
خواستم ، کمی هوا بود !))
- (( دقیقا همین است . اخلاص واقعی تنها وقتی ظاهر می شود
که تمنائی داشته
باشیم و اگر به آن نرسیم ، بمیریم . ))
خدایا به من زیستنی عطا كن ، كه به پوچی آن حسرت نخورم
و مردنی عطا كن كه در لحظه مرگ ، بر بیهودگی آن سوگوار نباشم .