من شبی تنهاییم را چنان خواهم گریست
که بگویند
بعدها بگویند
این صدای بارش باران نیست
این صدای ریزش زنی است
که بر بام تنهایی شهر همه را گریسته است....
خطی كه هر روز روی دیوار میكشم
روزهایی را شماره میكند
كه دیوارم شدند
روزهایی كه مثل باد
بگذرم از دیوار
كجا خط كشیده شدند
چه جای شکوه اگر زخم آتشین خوردم
که هر چه بود ز مار در آستین خوردم
فقط به خیزش فواره ها نظر کردم
فرود آب ندیدم فریب از این خوردم
مرا نه دشمن شیطانی ام به خاک افکند
که تیر وسوسه از یار در کمین خوردم
ز من مخواه کنون با یقین کنم توبه
من از بهشت مگرمیوه با یقین خوردم؟
قفس گشودی ام و اختیار بخشیدی
همین که از قفست پر زدم زمین خوردم!
همه چیز از نبودن تو حکایت میکند به جز دلم که همچون دانه ای در تاریکی خاک در انتظار بهار میتپد
میدانم . . . از تولد و مرگ زود آمدی و دلم، ناگهان پر از تو شد. و این درد شیرینی بود دردی چونان درد زادن! نه به سرعت بلکه کم کم، از دلم رفتی و جهان ذره ذره از تو خالی شد و این درد تلخی بود دردی چونان درد مُردن . .
سرم متورم شده
دکترها میگویند:
توده ای از حرف های نگفته است!
ورقی فرض کن
یک روی در تو یک روی در یار
یا در هر که هست
آن روی که سوی تو بود خواندی
آن روی که سوی یارست هم بباید خواندن .
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست راه اگر نزدیکتر دانی بگو!
...
دَلـو می اندازی
اعماق ِ گود خاطراتت را بالا می کشی که چه ؟
سوزنبان قطار های رفته نباش !
دیروز را مجالی نیست
پاسدار دمی باش - که هست
بیا لایق باشیم
باور کن
فردا آنگونه زاده می شود که لیاقت ماست .
. .. .
!
بمـــان برایم *
غریب می تازد - بــاد !
مبادا بمیراندم
مباد از خامُشـــی َ م
" من " این شعله ی رو به باد را ,
پروانـه وشـــــ
نگهبان باش !.
نخواهی سوخـــت
قول می دهم - مــــــــردواره