دعا و زیارت
قرآن حقیقتى ماورایى یا الفاظ بشری (2)
چكیده:
پیرامون قرآن كریم پژوهشهاى گوناگون صورت گرفته است. یكى از پژوهشهاى انجام شده تبیین و اثبات این امر است كه الفاظ و تعابیر قرآن، وحى مستقیم الهى و یا غیر مستقیم و توسط فرشتگان مىباشد، نه این كه حاصل تجربه و تلاشها و تعبیرهاى پیامبر یا شخص دیگر باشد، چنان كه عده اندكى از نویسندگان بدان معتقدند. چنین مسالهاى هم از جهتبروندینى و هم از جهت دروندینى قابل بحث و بررسى است. این مساله از جهتبروندینى در شماره دوم همین مجله، مورد بررسى قرار گرفت و در این مقال، از جهت دروندینى و تنها از دیدگاه قرآن مورد كاوش قرار مىگیرد.طبیعى است كه از نظر منطقى، بررسى دروندینى صرفا براى مخاطبان معتقد و متدین، مناسب و قابل پذیرش است.
از جهت دروندینى، قرآن و روایات پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و نیز ائمه هدى علیهم السلام به صورت صریح و آشكار، بشرى بودن قرآن را با تاكیدهاى بسیار و نیز به صورتهاى گوناگون نفى نموده و مدعىاند كه قرآن وحى الهى و الفاظى غیر بشرى است.
آیاتى كه بر الهى بودن قرآن، دلالت دارند به اندازهاى زیادند كه ذكر همه آنها به صورت جداگانه و توضیح آنها - هرچند به صورت مختصر - به یك كتاب مستقل با حجم بسیار، نیازمند است. به همین سبب در اینجا تنها به بعضى از آیاتى كه بر موضوع بحث تصریح دارند آن هم ذیل دستهها و عناوین كلى، اشاره مىنماییم:
الف) آیات تحدى
خداوند در آیات متعددى، منكران الهى بودن و از جانب خدا بودن قرآن را به مبارزه دعوت مىكند; یعنى از آنها مىخواهد اگر این قرآن را از ناحیه بشر مىدانند آنان نیز چنین قرآنى و دست كم یك سوره; مثل سورههاى قرآن را بیاورند، ولى خداوند مىفرماید: اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به یارى طلبند نمىتوانند حتى یك سوره مانند قرآن را بیاورند. و در حقیقت از این طریق، غیر بشرى بودن قرآن را ثابت مىنماید. آیات تحدى (تحدى به معناى مبارز طلبیدن است (1) ) بر معجزه جاوید بودن قرآن، دلالت دارد. به عبارت دیگر قرآن از این طریق، معجزه بودن خویش را نیز اثبات مىكند (2) و با عنایتبه این كه معجزه، امرى خارق عادت است و انجام آن براى هیچ انسانى ممكن نیست، (3) بر غیر بشرى بودن خود تاكید مىورزد. آیت الله جوادى آملى در مورد عمومیت تحدى مىگوید:
«تحدى اختصاصى به اعجاز قرآن كریم ندارد بلكه معجزات پیامبران گذشته نیز همواره همراه تحدى بوده است و آن رسولان الهى همیشه به مردم زمان خود مىگفتند كه هر كس در حقانیت این معجزه تردید دارد و آن را كارى بشرى مىداند - نه از سوى خداوند - اگر مىتواند شبیه آن را بیاورد» . (4)
در مورد برهانى بودن و استدلالى بودن آیات تحدى آوردهاند:
«لو كان هذا الكتاب من عند غیر الله لامكن الاتیان بمثله، لكن التالى باطل، فالمقدم مثله.» ; (5)
یعنى: اگر این كتاب، كلام الله نباشد پس كلامى بشرى است و اگر بشرى باشد، پس شما هم كه بشر هستید، باید بتوانید مثل آن را بیاورید، اگر شما توانستید مثل آن را بیاورید، بشرى بودنش اثبات مىشود و اگر نتوانستید، معلوم مىشود كه بشرى نیست و اعجازى است كه ادعاى نبوت و رسالت آورنده آن را اثبات مىكند.
قیاس استثنایى در تحدى، مشتمل بر قاعده «تماثل» است، وقتى كه دو نفر از یك «نوع» باشند و اوصاف مشتركى داشته باشند، آن دو نفر را «مثلان» مىگویند و حكم عقلى در باره «مثلان» این است كه «حكم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» ; یعنى اگر كارى را یك انسان توانست انجام دهد، دیگر همنوعان او نیز مىتوانند مماثل آن را انجام دهند، و اگر این كتاب (قرآن) را بشر آورده است، پس شما هم كه بشر هستید باید بتوانید كتابى مانند آن و معجزهاى مانند آن بیاورید.
خداى سبحان پس از اقامه برهان در تحدى خود، به شرح اوصاف و ویژگیهاى قرآن كریم مىپردازد تا آوردن مثل قرآن را براى مبارزه كنندگان با آن، آسانتر سازد و با این امر نیز حجت قویترى را بر آنها تمام نماید.
در مورد تحدى قرآن، نمىتوان مدعى شد كه «مثل نداشتن» صفت مجموعه قرآن است نه صفتسورهاى از آن; زیرا اگر تحدى خداى متعال در آیات نورانى قرآن، منحصر به خود قرآن مىبود، این سخن كه مجموعه قرآن بىنظیر است، تا اندازهاى قابل قبول بود، ولى در خود آیات تحدى، علاوه بر مجموعه قرآن كریم، به ده سوره، و حتى یك سوره از قرآن نیز تحدى شده است.
در سوره مباركه اسراء، به مجموعه قرآن تحدى شده و مىفرماید:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا» (6)
یعنى: بگو اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند یكدیگر را (در این كار) كمك كنند.
این آیه كریمه، علاوه بر این كه مبارزه كنندگان با قرآن، و تمام موجودات مكلف را از آوردن مثل قرآن، عاجز مىداند، اخبار غیبى را نیز در بر دارد و مىفرماید در آینده نیز كسى نمىتواند مثل قرآن را بیاورد، پس در این آیه كریمه تحدى خداى سبحان با اعجاز اخبار غیبى مؤكد شده است; زیرا تاكنون كه قرنها از زمان تحدى یادشده، مىگذرد با همه مشاركتها و همكاریهاى كافران ستیزه جو و منافقان لجوج، هیچ گونه نشانهاى از كامیابى آنان در آوردن مثل قرآن یا مثل سورهاى از آن به چشم نمىخورد.
در سوره مباركه هود، تحدى به ده سوره از سورههاى قرآن شده و مىفرماید:
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقین» (7)
یعنى: آیا مىگویند او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است) ؟ بگو: اگر راست مىگویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید، و تمام كسانى را كه مىتوانید - غیر از خدا - (براى این كار) دعوت كنید.
در سوره مباركه «یونس» تحدى به یك سوره از قرآن شده و مىفرماید:
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقین» (8)
یعنى: آیا آنها مىگویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست مىگویید، یك سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر كس را مىتوانید (به یارى) طلبید.
همچنین در سوره مباركه بقره مىفرماید:
«و ان كنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة مثله و ادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقین - فان لمتفعلوا و لنتفعلوا فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة اعدت للكافرین» (9)
یعنى: و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل كردیم شك و تردید دارید، (دست كم) یك سوره همانند آن بیاورید، و گواهان خود را - غیر خدا - (براى این كار) فرا خوانید اگر راست مىگویید - پس اگر چنین نكنید - كه هرگز نخواهید كرد - از آتشى بترسید كه هیزم آن، (بدنهاى) مردم (گنهكار) و سنگها است، و براى كافران آماده شده است. (10)
علاوه بر این، قرآن مجید در تحدى خویش از عناصر مختلفى بهره برده است تا براى همه كسانى كه دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله و تحدى قرآن را مىشنوند بویژه مخاطبان آن حضرت در زمان نزول قرآن، بیشترین انگیزه را به شكلهاى مختلف و در بالاترین حد، ایجاد كرده و آنها را با انگیزههاى گوناگون به صحنه معارضه بكشاند، و زمینه این شبهه یا تردید را كه شاید سر این كه همانند قرآن ساخته نشده، آن باشد كه كسى در صدد معارضه با قرآن بر نیامده است، به كلى از بین ببرد. آیت الله مصباح یزدى در درسهاى قرآنشناسى خود برخى از این ویژگیها را به ترتیب زیر آوردهاند:
1- تحدى از اشدّ به اخفّ
قرآن مجید در اعلام درخواست همانندآورى از مخالفین، ابتدا آوردن كل قرآن و بعد ده سوره و سپس یك سوره مثل قرآن را مطرح مىسازد چنانچه در سوره اسراء تحدى به كل قرآن، و در سوره هود به ده آیه و در سوره یونس و بقره تحدى به یك سوره مطرح شده است. و این امر موجب مىشود كه نیروهاى معارض قرآن سه بار در صدد همانندآورى برآیند.
2- سعادت یا شقاوت جاودانه
قرآن صریحا اعلام مىنماید كه در زمینه حقانیت قرآن و آورنده آن كاوش نمایند و اگر معتقدند كه این قرآن را پیامبر از ناحیه خودش آورده است، آنها نیز حد اقل به اندازه یك سوره آن بیاورند تا ادعاى پیامبر صلى الله علیه و آله در این كه مىگوید این سورههاى قرآنى از جانب خداوند مىباشد روشن شود; زیرا روشن شدن این مساله و حقانیتسخن پیامبر صلى الله علیه و آله با سرنوشت ابدى انسان در ارتباط استبه طورى كه فرض صحتسخنان پیامبر صلى الله علیه و آله و عدم پذیرش قرآن مستلزم عقاب و شقاوت ابدى مىباشد (چنانچه در سوره بقره آیههاى 24 و 25 آمده است) در حقیقت این شكل از بیان قرآن، نوعى تحریك براى مبارزه و آوردن مثل قرآن یا مثل ده یا یك سوره از قرآن مىباشد.
3- بهرهگیرى از همه نیروهاى قادر مختار
قرآن كریم جهت تحریك بیشتر مخاطبان در آیات تحدى این امر را چندین بار یادآور مىشود كه در همانندآورى قرآن، از هر نیرویى به جز خدا كمك بخواهید و همگان به یارى یكدیگر بشتابید و چنان كه نتوانستید همانند و مثل قرآن بیاورید، بدانید كه این كتاب از سوى خداست. چنانچه در سوره اسراء/88 و سوره یونس/38 و بقره/23- 24 و نیز در سوره هود/13- 14 آمده است.
4- دروغگو خواندن مخالفان
براى تحریك بیشتر، در چند آیه تحدى مىفرماید: اگر مخالفان راست مىگویند در این كه این كتاب ساخته دستبشر است همانند آن را بیاورند و چنانچه نمىتوانند، نشانه دروغگو بودنشان مىباشد. همچنان كه در سوره بقره/23، سوره طور/44، سوره هود/13 و سوره یونس/38 آمده است. (11)
در موارد دیگر نیز به صورت آشكار اعلام مىدارد كه قرآن كلام خداست; یعنى با همین الفاظ از مقام ربوبى صادر شده و پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نیز با همین الفاظ تلقى نموده است و سر عدم پذیرش این امر را از ناحیه مخاطبان مؤمن نبودن آنها مىداند و مىفرماید:
«ام یقولون تقوله بل لا یؤمنون فلیاتوا بحدیث مثله ان كانوا صادقین» (12)
یعنى: یا مىگویند پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله، خودش قرآن را ساخته و به خدا نسبت داده استبلكه اینان ایمان نمىآورند، پس اگر راست مىگویند سخنى همانند آن بیاورند (بسازند) .
جداى از آیات یاد شده، تحدى و جهات گوناگون مذكور در آن، در آیات دیگر قرآن نیز موجود است كه مراجعه به آنها را به خوانندگان محترم واگذار مىنماییم.
ب) عدم دخالت پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن
در آیات متعدد قرآن به این نكته تاكید شده است كه پیامبر صلى الله علیه و آله در تكوین قرآن و الفاظ آن هیچ دخالتى نداشته است; بعضى از این آیات عبارتند از:
1- در بعضى از آیات، خداى متعال براى اثبات این كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در تكوین قرآن هیچ دخالتى نداشته و الفاظ قرآن الهى است، به سابقه پیامبر صلى الله علیه و آله و شخصیت آن حضرت در میان مردم همان عصر اشاره مىكند و مىفرماید: تو نوشتن و نیز خواندن را نمىدانستى، پس چگونه مىتوانستى این آیات را بیاورى؟ ! و بدین طریق قرآن را از جانب خداوند، دانسته و سخنان كسانى را كه مدعىاند پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را از خودش ساخته است (ام یقولون افتراه آیا مىگویند او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده است؟ (13) ) به روشنى باطل مىسازد.
«و ما كنت تتلوا من قبله من كتاب و لا تخطه بیمینك اذا لارتاب المبطلون» (14)
یعنى: تو هرگز پیش از این كتابى نمىخواندى و با دستخود چیزى نمىنوشتى، تا مبادا - بعد از نزول وحى بر تو - كسانى كه در صدد (تكذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و تردید نموده و قرآن را از جانب خود تو بدانند.
در آیه دیگر خداى متعال به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور مىفرماید: به آنان كه منكر الهى بودن قرآن هستند بگوید: اگر این سخنان از ناحیه من است و من به دروغ آن را به خدا نسبت مىدهم، چرا پیش از این در میان شما چنین سخنانى را نمىگفتهام؟
«قل لو شاء الله ما تلوته علیكم و لاادریكم به فقد لبثت فیكم عمرا من قبله افلاتعقلون» (15)
یعنى: بگو اگر خدا (جز این) خواسته بود من قرآن را بر شما تلاوت نمىكردم و (خدا) از آن آگاهتان نمىساخت، عمرى در میان شما به سر بردم (و چیزى از این قبیل سخنان از من نشنیدهاید) چرا اندیشه نمىكنید؟
2- خداى متعال دسته دیگرى از آیات وحى و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتى اراده رسول خدا معرفى نموده و به خودش مستند مىسازد و مىفرماید:
«لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه، ثم ان علینا بیانه» (16)
یعنى: (اى رسول به هنگام دریافت وحى) زبان خویش را حركت مده تا بر (خواندن) آن شتاب كنى، جمع كردن آن و خواندنش بر ما است، پس از آن كه ما خواندیم، تو خواندن آن را دنبال (تكرار) كن، سپس بیان آن نیز بر عهده ما است.
«فتعالى الله الملك الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضى الیك وحیه و قل رب زدنى علما» (17)
یعنى: پس خداوند حاكم، حق و برتر و بالاتر است و تو به خواندن (آنچه بر تو وحى مىشود) قبل از اتمام آن شتاب مكن و بگو پروردگارا، بر علم من بیفزا.
اگر محتواى قرآن، محصول تراوشهاى فكرى و تجربه و تلاشهاى سیاسى - اجتماعى پیامبر بود آیا توصیه در آیات فوق معنى مىداد؟ آیا پیامبر به خودش مىگوید قبل از این كه قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حركت مده و قبل از این كه وحى قرآن تمام شود عجله نكن؟ روشن است كه صریح آیات فوق، چنین برداشتى را باطل مىشمارد.
3- خداى متعال پس از تاكید بر این كه قرآن قول و لفظ فرشته است (نه پیامبر) و از طرف خداى متعال بر او نازل شده است، مىفرماید: اگر پیامبر كلمهاى بر آنچه كه ما گفتهایم كم یا زیاد نماید و به ما نسبت دروغ دهد به شدت با او برخورد نموده و رگ قلب او را قطع مىكنیم (با این كه پیامبر صلى الله علیه و آله عزیزترین بنده خداى متعال است) :
«انه لقول رسول كریم و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون و لا بقول كاهن قلیلا ما تذكرون تنزیل من رب العالمین و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منكم من احد عنه حاجزین» (18)
یعنى: همانا این قرآن گفتار رسول بزرگوارى است و گفته شاعر نیست، اما كمتر ایمان مىآورید و نه گفته كاهنى، هرچند كمتر متذكر مىشوید كلامى است كه از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است اگر او سخنى دروغ بر ما مىبست ما او را با قدرت مىگرفتیم سپس رگ قلبش را قطع مىكردیم و هیچ كس از شما نمىتوانست از (مجازات) او مانع شود.
4- در آیات دیگرى، قرآن را نازل شده از جانب خداوند دانسته و به پیامبر تاكید مىنماید: اگر فضل خداى متعال در انزال كتاب و حكمت در آن بر تو نبود تو خودت نمىتوانستى به حكمتها و معرفتهاى موجود در آن دانا گردى:
«...و انزل الله علیك الكتاب و الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله علیك عظیما» (19)
یعنى: ...و خداوند، كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد و آنچه را كه نمىدانستى به تو آموخت، و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.
نظیر این آیه، در آیهاى دیگر به همه مؤمنان خطاب مىفرماید: اگر خداوند به شما تعلیم نمىداد شما به این معارف آگاه نمىشدید. (20) و سر مساله این است كه قرآن یك معجزه است - چنانچه در توضیح آیات تحدى گذشت - از این رو هیچ انسانى از جانب خودش و یا به كمك انسانها و یا جنها نمىتواند چنین قرآنى را بیاورد و به عبارت دیگر هیچ كس، صاحب این معارف عظیم نمىباشد و تنها با تعلیم خداوند مىتوان به آن حقایق و معارف دستیافت.
به همین جهت، قرآن كریم با كسانى كه مدعى بشرى بودن الفاظ قرآن هستند با شدت و تندى بسیار برخورد نموده و در كنار هم دو بار مىفرماید: «مرگ بر او باد» همچنین جایگاه چنین افرادى را در جهنم و در «سقر» مىداند:
«انه فكر و قدر فقتل كیف قدر ثم قتل كیف قدر ثم نظر ثم عبس و بسر ثم ادبر و استكبر فقال ان هذا الا سحر یؤثر ان هذا الا قول البشر ساصلیه سقر و ما ادریك ما سقر لا تبقى و لا تذر لواحة للبشر علیها تسعة عشر» (21)
یعنى: او (براى مبارزه با قرآن) اندیشه كرد و مطلب را آماده ساخت، مرگ بر او باد كه چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده كرد؟ باز هم مرگ بر او باد كه چگونه مطلب و نقشه شیطانى خود را آماده نمود؟ سپس نگاهى افكند، بعد چهره در هم كشید و عجولانه دستبه كار شد، سپس پشت (به حق) كرد و تكبر ورزید و سرانجام گفت: این (قرآن) چیزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پیشینیان نیست، این فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا، اما) بزودى او را وارد سقر (دوزخ) مىكنم، و تو چه مىدانى كه «سقر» چیست؟ (آتشى است كه) نه چیزى را باقى مىگذارد و نه چیزى را رها مىسازد، پوست تن را به كلى دگرگون مىكند، نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شدهاند.
ج) نزول قرآن از جانب خدا و توسط فرشتگان
آیات شریفه قرآن را با توجه به نازل كننده آن، مىتوان به سه دسته تقسیم كرد:
دسته اول: آیاتىاند كه نسبتبه نازل كننده قرآن متعرض نشده، از این جهت، ساكت مىباشند. (22)
دسته دوم: آیاتىاند كه نازل كننده قرآن را خداوند متعال معرفى مىنمایند; مانند آیه 87 سوره حجر و آیه 3 سوره یوسف و:
«الله نزل احسن الحدیث كتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذكر الله ذلك هدى الله یهدى به من یشاء و من یضلل فما له من هاد» (23)
یعنى: خداوند بهترین سخن را نازل كرده، كتابى كه آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) همانند یكدیگر است آیاتى مكرر دارد (با تكرارى شوقانگیز) كه از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مىترسند مىافتد، سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذكر خدا مىشود، این هدایت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمایى مىكند، و هر كس را خداوند گمراه سازد راهنمایى براى او نخواهد بود.
دسته سوم: آیات شریفهاى كه از نقش جمعى از فرشتگان در نزول قرآن سخن گفته و بویژه حضرت جبرئیل را نازل كننده قرآن مىدانند; مانند:
«نزل به الروح الامین على قلبك لتكون من المنذرین» (24)
یعنى: روح الامین آن را نازل كرده استبر قلبت، تا از انذاركنندگان باشى.
«قل نزله روح القدس من ربك بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشرى للمسلمین» (25)
یعنى: بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل كرده است تا افراد با ایمان را ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتى باشد براى همه مسلمانان. (26)
قرآن در این دسته از آیات - كه بسیار متعدد مىباشند - تاكید مىورزد كه آیات قرآن از جانب جبرئیل و سایر فرشتگان كه موجودات عینى و خارجى هستند نازل شده و قرآن آنها را واسطه ابلاغ وحى به پیامبر مىداند و از این طریق استناد قرآن را به شخص پیامبر نفى مىنماید.
مرحوم علامه طباطبایى در این مورد آوردهاند:
خداى متعال مىفرماید:
«قل من كان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبك باذن الله» (27)
یعنى: به كسى كه دشمن جبریل استبگو: او قرآن را به اذن خدا بر دل تو نازل كرده است (نه بىاذن او و از پیش خود) این آیه پاسخ یهودیان است كه از پیامبر اكرم پرسیدند: این قرآن را چه كسى بر تو نازل مىكند؟ فرمود: جبرئیل، گفتند: ما با جبرئیل دشمن هستیم; زیرا بر بنىاسرائیل، محدودیتهایى را نازل كرده است و چون دشمن او هستیم به كتابى كه آورده ایمان نمىآوریم، خداى متعال در این آیه به سخن آنها پاسخ مىدهد كه جبرئیل قرآن را به اذن خداوند بر قلب پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نازل كرده است نه از پیش خود و بدین جهت، قرآن سخن خداست نه سخن جبرئیل، از این رو باید به آن ایمان آورد.
بدیهى استیهودیان با یك موجود آسمانى خارجى كه متصدى رساندن وحى الهى به حضرت محمد صلى الله علیه و آله بوده دشمنى داشتند نه با روان و نفس پیامبر صلى الله علیه و آله.
قرآن در آیه دیگر نیز نازلكردن قرآن را بر قلب پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله به روح الامین یا روح القدس نسبت مىدهد (28) و از این آیات بدست مىآید كه مراد از روح الامین و روح القدس، همان جبرئیل مىباشد.
از مجموعه آیات ذكر شده در مورد ملائكه و جبرئیل - و نیز آیات دیگر - به روشنى ثابت مىشود كه ملائكه و جبرئیل موجودات خارجى و داراى شعور و اراده مىباشند و دشمنى با آنها در كنار دشمنى با خداى متعال قرار دارد. بنابراین، نمىتوان گفت كه قرآن، سخنان و الفاظ شخص پیامبر بوده و نزول ملك یك حرف سمبلیك است و در واقع یك مرتبه از روان و نفس پیامبر با وجود ایشان صحبت مىكند و پیامبر از این مرتبه از نفس و وجود خودش تعبیر به جبرئیل و نزول آن نموده است. چنین سخنى، انكار صریح آیات روشن خداى متعال است و آیات فوق به روشنى آن را رد مىنماید.
در جایى دیگر از قرآن مىفرماید، براى رسولان وحى نگهبانانى را قرار داده است:
«عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه یسلك من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصى كل شىء عددا» (29)
یعنى: داناى غیب اوست و هیچ كس را بر اسرار غیبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزیده و مراقبینى از پیشرو و پشتسر براى آنها قرار مىدهد، تا بداند پیامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كردهاند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصا كرده است.
در آیه دیگر، مىفرماید: وقتى ما آیهاى را به جاى آیه دیگر مىآوریم دشمنان مىگویند: پیامبر به خداوند افترا بسته است و این آیه جدید، كلام خدا نیستبلكه كلام خود پیامبر است:
«و اذا بدلنا آیة مكان آیة و الله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر بل اكثرهم لا یعلمون قل نزله روح القدس من ربك بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشرى للمسلمین» (30)
یعنى: و هنگامى كه آیهاى را به آیه دیگر مبدل كنیم (حكمى را نسخ نماییم) - و خدا بهتر مىداند چه حكمى را نازل كند - آنها مىگویند: تو افترا مىبندى، اما بیشترشان (حقیقت) را نمىدانند، بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل كرده تا افراد با ایمان را ثابتقدم گرداند، و هدایت و بشارتى باشد براى عموم مسلمانان.
بالاخره ادعاى این كه قرآن، سخنان پیامبر بوده و از طرف خداوند نازل نشده است ناشى از عدم شناخت نسبتبه خداوند مىباشد، خداوند مىفرماید:
«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشر من شىء قل من انزل الكتاب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون كثیرا و علمتم ما لمتعلموا انتم و لا آباءكم قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون» (31)
یعنى: آنها خدا را درست نشناختند كه گفتند: خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى نفرستاده است، بگو: چه كسى كتابى را كه موسى آورد، نازل كرد؟ كتابى كه براى مردم، نور و هدایتبود (اما شما) آن را به صورت پراكنده قرار مىدهید، قسمتى را آشكار و قسمت زیادى را پنهان مىدارید، و مطالبى به شما تعلیم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید، بگو: خدا - نازل كرده است - ، سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجتآمیزشان رها كن تا در بازیهاى (كودكانه) فرو روند.
همچنین خداى متعال به پیامبر در آیه دیگر مىفرماید كه ما قرآن را براى تو مىخوانیم تا فراموش نكنى: «سنقرئك فلا تنسى» (32)
یعنى: ما بزودى (قرآن را) بر تو مىخوانیم و هرگز فراموش نخواهى كرد.
از طرف دیگر، خداى متعال تاكید مىفرماید: عربى بودن قرآن هم مستند به ما است و ما قرآن را به صورت عربى نازل كردیم: «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون» (33)
یعنى: ما قرآن را عربى نازل كردیم، شاید شما درك كنید (و بیاندیشید) .
«نزل به الروح الامین على قلبك لتكون من المنذرین بلسان عربى مبین» (34)
یعنى: روح الامین آن را به زبان عربى آشكار، بر قلب (پاك) تو نازل كرده است تا از انذاركنندگان باشى.
«انا جعلناه قرآنا عربیا لعلكم تعقلون» (35)
یعنى: ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم، شاید شما آن را درك كنید. (36)
آیات مربوط به نزول قرآن از جانب خداوند و ملائكه او، فراتر از حد این مقاله است، بدین جهت در این مختصر از ذكر آنها و همچنین آیات بسیار متعدد دیگرى كه بر الهى بودن و غیر بشرى بودن قرآن دلالت صریح و آشكار دارد صرفنظر مىكنیم.
از مجموع آیات یاد شده در این مقاله بدست آمد كه قرآن، استناد خودش را به خداوند و ملائكه او، امرى مسلم دانسته و این ادعا را كه قرآن مستند به پیامبر یا انسان دیگر است مردود مىداند.
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:17
دعا و زیارت
مساله اعجاز
تعریف معجزه
معجزه عبارت است از: امر خارق العاده اى كه با اراده خداى متعال از شخص مدعى نبوت, ظاهر شود و نشانه صدق ادعاى وى باشد.
چنانكه ملاحظه مى شود این تعریف, مشتمل بر سه مطلب است:
الف ـ پدیده هاى خارق العاده اى وجود دارد كه از راه اسباب و علل عادى و متعارف, پدید نمىآید.
ب ـ برخى از این امور خارق العاده, با اراده الهى و با اذن خاص خداى متعال, از پیامبران, ظهور مى كند.
ج ـ چنین امر خارق العاده اى مى تواند نشانه صدق ادعاى پیامبر باشد و در این صورت, اصطلاحاً "معجزه" نامیده مى شود.
اینك به توضیحى پیرامون عناصر سه گانه تعریف فوق مى پردازیم.
امور خارق العاده
پدیده هایى كه در این جهان, پدید مىآید غالباً از راه اسباب و عللى است كه با آزمایشهاى گوناگون, قابل شناخت مى باشد مانند اكثریت قریب به اتفاق پدیده هاى فیزیكى و شیمیایى و زیستى و روانى. ولى در موارد نادرى, پاره اى از این پدیده ها بگونه دیگرى تحقق مى یابد و نمى توان كلیه اسباب و علل آنها را بوسیله آزمایشهاى حسى شناخت و شواهدى یافت مى شود كه در پیدایش اینگونه پدیده ها نوع دیگرى از عوامل, موئثر است مانند كارهاى شگفت انگیزى كه مرتاضان, انجام مى دهند و متخصصان علوم مختلف, گواهى مى دهند كه این كارها براساس قوانین علوم مادى و تجربى, انجام نمى یابد. چنین امورى را "خارق العاده" مى نامند.
خارق العاده هاى الهى
امور خارق العاده را مى توان به دو بخش كلى, تقسیم كرد: یكى امورى كه هر چند اسباب و علل عادى ندارد, اما اسباب غیر عادى آنها كما بیش در اختیار بشر, قرار مى گیرد و مى توان با آموزشها و تمرینهاى ویژه اى به آنها دست یافت مانند كارهاى مرتاضان. بخش دیگر, كارهاى خارق العاده اى است كه تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهى مى باشد. و اختیار آنها بدست افرادى كه ارتباط با خداى متعال ندارند سپرده نمى شود و از این روى داراى دو ویژگى اساسى است: اولاً قابل تعلیم و تعلم نیست, و ثانیاً تحت تاثیر نیروى قویترى قرار نمى گیرد و مغلوب عامل دیگرى واقع نمى شود. اینگونه خوارق عادت, مخصوص بندگان برگزیده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمى افتد ولى اختصاص به پیامبران ندارد بلكه گاهى سایر اولیا خدا هم از آنها برخوردار مى شوند و از این روى, باصطلاح كلامى, همه آنها را "معجزه"نمى خوانند و معمولاً چنین كارهایى كه از غیر پیامبران سر مى زند بنام "كرامت" موسوم مى گردد چنانكه علمهاى غیر عادى الهى هم منحصر به "وحى نبوت" نیست و هنگامى كه چنین علمهایى به دیگران داده شود بنام "الهام" و "تحدیث" و مانند آنها نامیده مى شود.
ضمناً راه بازشناسى این دو نوع از خوارق عادت (الهى و غیر الهى) نیز معلوم شد یعنى اگر انجام دادن امر خارق العاده اى قابل تعلیم و تعلم باشد یا فاعل دیگرى بتواند جلو ایجاد یا ادامه آنرا بگیرد و اثرش را خنثى سازد از قبیل خوارق عادت الهى نخواهد بود. چنانكه تبهكارى و فساد عقاید و اخلاق شخص را مى توان نشانه دیگرى بر عدم ارتباط وى با خداى متعال, و شیطانى یا نفسانى بودن كارهایش بحساب آورد.
در اینجا مناسب است به نكته دیگرى اشاره كنیم كه فاعل كارهاى خارق العاده الهى را مى توان خداى متعال دانست (علاوه بر فاعلیتى كه نسبت به همه مخلوقات و از جمله پدیده هاى عادى دارد) از این نظر كه تحقق آنها منوط به اذن خاص وى مى باشد1, و مى توان آنها را به وسایطى مانند فرشتگان یا پیامبران, نسبت داد بلحاظ نقشى كه بعنوان واسطه یا فاعل قریب دارند چنانكه در قرآن كریم, احیا مردگان و شفا بیماران و خلق طیر, به حضرت عیسى علیه السلام نسبت داده شده است 2 و بین این دو نسبت, تعارض و تضادى وجود ندارد زیرا فاعلیت الهى در طول فاعلیت بندگان است .
ویژگى معجزات انبیا
سومین مطلبى كه در تعریف معجزه به آن اشاره شده این است كه معجزات پیامبران, نشانه صدق ادعاى ایشان است و از این روى, هنگامى كه امر خارق العاده اى باصطلاح خاص كلامى "معجزه" نامیده مى شود كه علاوه بر استناد به اذن خاص الهى, بعنوان دلیلى بر پیامبرى پیامبران پدید آید. و با اندكى تعمیم در مفهوم آن, شامل امور خارق العاده اى نیز مى شود كه بعنوان دلیل بر صدق ادعاى امامت, انجام یابد. و بدین ترتیب, اصطلاح "كرامت" اختصاص مى یابد به سایر خارق العاده هاى الهى كه از اولیا خدا صادر مى شود در برابر خوارق عادتى كه مستند به نیروهاى نفسانى و شیطانى است مانند سحر و كهانت و اعمال مرتاضان. اینگونه اعمال, هم قابل تعلیم و تعلم است و هم بوسیله نیروى قویترى مغلوب مى گردد معمولاً الهى نبودن آنها را مى توان از راه فساد عقاید و اخلاق صاحبانشان نیز شناخت.
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:14
دعا و زیارت
تاریخچه ضریح منور امام رضا علیه السلام
خداوند در قرآن كریم در وصف خانه هایى مى فرماید:
« فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذكر فیها اسمه...». (نور/36)
" در خانه هایى كه خداوند رخصت فرمود که ( قدر ومنزلت) آنها رفعت یابد ونامش در آنها یاد شود."
ضریح ها و بقاع متبركه امامان معصوم ، از جمله این خانه هاست كه از مشرق آنها، انوار پر فروغ جمال الهى ، اقلیم دلهاى مستعد و عاشق را روشنى ، حرارت ، حیات و طراوت مى بخشد.
در كتب لغت ، ضریح اینگونه تعریف شده است: «خانه چوبین و مشبك یا از مس و نقره كه بر سر قبر امامى یا امامزاده اى سازند».
اما در نگاه زائران و شیفتگان ، ضریح رمزى از دلدادگى ، عشق و آشنایى است.
ضریح افسونگر نگاه ها ، رمز آشنایى ها، محرم رازها ، برق چشم ها ، تكیه گاه دست ها و سرزمین اشكهاست. ضریح چشم انداز نگاه هاى مشتاق است كه دلهاى آگاه ، از پنجره هاى آن ، افق دور دست آشنایى و صمیمیت را مى نگرند.
ضریح منظر جان هاى امیدوارى است كه دیدگان ، از وراى آن فروغ سپیده دمان روشنى و رهایى را مىبینند.
دست هاى نیاز ، به سوى ضریح قامت مى بندند و در پنجره هاى آن خود را به توسل و طلب قفل مى زنند.
دیدگان خسته ، به درخشش پر فروغ آن جلا مى یابند. و دل ها به جذبه پر كشش آن بر مى آشوبند .
در برابر ضریح ، این مرز پیوند با ملكوت ، دیوارهاى جدایى همه به یكباره فرو مى ریزند و دلها عقده مى گشایند و نا گفتنى ترین سخنان خویش را در هالهاى از رمز و راز با امام و مقتداى خویش در میان مىگذارند.
روشن نمودن این مطلب كه از چه زمانی ضریح شكل كنونى را یافت و بدین صورت ساخته و پرداخته شد ، به دلیل عدم وجود مستندات تاریخى و اختلاف گفته ها و ابهامات موجود در منابع و مآخذ تقریباً میسر نیست. ساخت ضریح همچون هر پدیده و مصنوع دست انسان از مرحله اى آغاز شده ، و با گذشت زمان سیر تحول و روند تكاملى خود را طى كرده تا به صورت فعلى رسیده است.
به نظر مى رسد دو عامل ، علت عمده این تحول و تطور بوده است:
1- اداى احترام و بزرگداشت شأن امام.
2- رشد روز افزون زائران.
قبل از ورود به مباحث مختلف ضریح ، و تاریخ و انواع آن ، در مقدمه مبحث به مشاهدات جهانگرد معروف جهان اسلام یعنى "ابن بطوطه"، كه در سال 734 از طوس و آستان قدس رضوى دیدار داشته و در كتاب خود به نام «تحفة النظار» به آن پرداخته ، اشاره می نماییم:
مشهد مكرم امام رضا علیه السلام قبه هاى بزرگ دارد. قبر امام در داخل زاویه اى است که در کنار آن مدرسه و مسجدى قرار گرفته ، این عمارتها همه با سبكى بسیار زیبا ساخته شده و دیوارهاى آن كاشى است. روى قبر صندوقی چوبى قرار دارد كه سطح آن را با صفحات نقره پوشانیده اند. از سقف مقبره ، قندیل هاى نقره آویزان است.
آستانه در قبه هم از نقره است و پرده ابریشم زردوزى بر در آویخته ، دامن بقعه با فرشهاى گوناگون مفروش گردیده است.
این سخن و عقیده كه تا قبل از دوران صفویه ، ضریحى بر مرقد منور امام نصب نبوده ، قطعى است و برخى از آراء متفاوت حاكى از آن است كه بعضى تعبیر ضریح را براى صندوق به كار بردهاند.
از زمان صفویه تا كنون تعداد پنج ضریح بر مرقد منور امام جاى گرفته است.
ضریح اول
اولین ضریح ، ضریحى چوبى با تسمه هاى فلزى، پوشش طلا و نقره بوده است كه در اواسط قرن دهم یعنى در دوران شاه طهماسب صفوى به سال 957 ه. ق ساخته و بر روى صندوقچه چوبى نصب شده است.
در كتیبه دور این ضریح سوره «هل اتى» به خط ثلث شیوا مكتوب بوده و در كتیبه طلایى سر در ضریح نصب و مکتوبی به شرح ذیل نوشته بوده است.
"به توفیق الهى و تأیید ائمه معصومین صلواة الله علیهم اجمعین ، طهماسب بن اسماعیل از صفوى این محجر طلا در این موضع عرش اعتلا موفق و مؤید گردید." (سنه 957)
در سال 998 عبد المؤمن خان ازبك ، پس از قتل عام مردم ، ما یملك و اموال آنان را به یغما مى برد ، در این غارت بخشى از اموال آستان مقدس همچون قندیل هاى طلا ، كتب و قرآن هاى نفیس خطى از جمله قطعه ای الماس به درشتى یك تخم مرغ و میل طلایى كه به فرمان شاه طهماسب بر فراز ضریح مطهر نصب بوده است همراه تعدادى از فرشهاى آستان مقدس به تاراج ، و به هرات و بخارا برده مىشود.
در سال 1311 كه صندوق طلاى مرقد منور عوض مى شود ، به دلیل فرسودگى پایه ها ، ضریح مذكور برچیده شده ، طلا و نقره و جواهرات آن از چوبها جدا و به خزانه مقدس منتقل مىشود.
ضریح دوم
ضریح مرصع فولادى ، معروف به ضریح نگین نشان است، كه در سال 1160 ه. ق به آستانه مقدس تقدیم و نصب شده است. بر اساس شواهد تاریخى ، واقف ضریح ، شاهرخ فرزند رضا قلى میرزا فرزند نادرشاه افشار و نوه شاه سلطان حسین صفوى است.
ضریح نگین نشان كه اكنون در زیر ضریح كنونى جاى دارد از فولاد ساخته شده و داراى قبه هاى مزین به یاقوت و زمرد است ؛ بر هر یك از قبه هاى مربع مشبك آن كه تقریبا به دو هزار قبه مىرسد روى صفحه طلاى ضخیمى چهار قطعه یاقوت و یك زمرد نصب شده است.
در كتیبه اى كه بالاى در ورودى ضریح به خط نستعلیق وجود دارد چنین آمده است: « نیاز رحمت ایزد مستعان و تراب اقدام زوار این آستان ملك پاسبان ، سبط سلطان نادر شاهرخ شاه الحسینى الموسوى الصفوى بهادر خان به وقف و نصب این ضریح و قبه هاى مرصع چهار گوشه ضریح مقدس مبارك موفق گردید، سنه 1160 قمرى».
در زمان تولیت میرزا سعید خان براى مصون ماندن نذورات و جواهرات داخل ضریح مطهر شبكه و پوشش مطلایى روى ضریح منور قرار مى گیرد.
ضریح سوم
در عصر سلطنت فتحعلى شاه قاجار ضریحى فولادى و ساده ساخته و روى ضریح نگین نشان نصب مى شود.
سقف این ضریح با چوب هایى كه با ورق طلا ، طلا كوب شده بود پوشش یافت ، و در طرف پایین پاى مبارك در مرصع تقدیمى فتحعلى شاه قاجار نصب شده بود.
یك طوق طلاى جواهر نشان در وسط و دو گل جواهر نشان در دو طرف آن قرار داشت ، این ضریح تا پایان نیابت تولیت دكتر سید فخر الدین شادمان بر جا بود.
در سال 1330 شمسى نائب تولیت وقت آقاى سید جلال الدین تهرانى تصمیم مى گیرد كه این ضریح را برچیده و به جاى آن ضریحى از طلا و نقره نصب نماید. نقشه هاى اجرایى و مقدمات كار آماده مى شود، اما به دلیل دگرگونى اوضاع عمومى و اجتماعى كشور ، كار معوق مى ماند .
ضریح چهارم
چهارمین ضریح به نام ضریح طلا و نقره معروف به (شیر و شكر) است كه در سال 1338 خورشیدى ساخته شده و پس از برداشتن ضریح سوم و انتقال آن به موزه ، روى ضریح نگین نشان نصب مى شود و بر روى سقف ضریح از داخل این دو بیتى نوشته شده:
هاتفى وصف این ضریح بگفت
عجز الصانعون عن صفتك
بهر تاریخ دور معنى سفت
ما عرفناك حق معرفتك
كه به حساب ابجد از مجموع حروف مصراع چهارم عدد 1379 ق به دست مى آید كه تاریخ نصب ضریح است.
ضریح پنجم
ضریحى است یك پارچه و داراى صلابت و استحكام و تمامى گلبرگ ها و نقش هائى كه در آن به كار رفته است داراى بار فكرى و فرهنگى و منتقل كننده پیام نظام مقدس جمهورى اسلامى است.
ضریح جدید ، به زیور سوره مباركه یاسین و هل اتى و اسماء و صفات الهى و با خط بسیار زیبایى آراسته شده است و قسمت داخلى آن نیز تماما خاتم كارى اصل است. در ضریح جدید مجموعه اى از اصیل ترین و بدیع ترین آفرینش هاى هنر اسلامى به كار رفته است.
كار ساخت آن پس از پنج سال مطالعه و تحقیق و ارایه طرح هاى مختلف از اواخر سال 72 آغاز شد و نصب آن همزمان با آخرین غبار روبى كه در تاریخ 21/10/79 انجام شد آغاز گردید و چهل روز به طول انجامید .
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:13
دعا و زیارت
آیا میدانید چرا پیامبر فرمودند: هرگز خداوند متعال بهتر از خدیجه را بر من نصیب نفرموده است
پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله و آله هرگز خداوند متعال بهتر از او را بر من نصیب نفرموده است. او روزى كه من نیاز به كمك داشتم، به یارىام آمد و دستم را با مهر و عطوفت گرفت؛ روزى به من ایمان آورد كه جهانیان نسبت به من كفر می ورزیدند، و روزى مرا تصدیق كرد كه جهانیان تكذیبم می كردند، خداوند از او به من اولاد عنایت كرد.
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:9
دعا و زیارت
پُز خونواده و آباء و اجداد هیچ فایدهای نداره، باید یك فكر دیگه بكنید
كسى كه كردارش او را به جایى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جایى نخواهد رسانید.امام علی علیه السلام : مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ .
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:8
دعا و زیارت
آیا بهترین راه فامیلداری را بلدید؟!
امام رضا علیه السلام : پیوند خویشاوندی را برقرار كنید گرچه با جرعه آبی باشد، و بهترین پیوند خویشاوندی، خودداری از آزار خویشاوندان است
تحف العقول ، ص 469
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:5
دعا و زیارت
آیا میدانید فقر یعنی چه؟
امام حسن علیه السلام : از آن حضرت سؤال شد: فقر چیست؟ فرمود: حرص به هر چیز .
تحف العقول، ص 228
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:4
دعا و زیارت
بهترین تركیب! نه، مربوط به شیمی نیست!
امام باقرعلیه السلام چیزی با چیزی نیامیخته است كه بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص172
چهارشنبه 30/10/1388 - 14:1
دعا و زیارت
بهترین تركیب! نه، مربوط به شیمی نیست!
امام باقرعلیه السلام چیزی با چیزی نیامیخته است كه بهتر از حلم با علم باشد .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج 75، ص172
چهارشنبه 30/10/1388 - 13:59
دعا و زیارت
اگر میخواهید پشیمان نشوید این كارها را انجام دهید!
امام جواد (ع) : سه چیز است كه هر كس آن را مراعات كند ، پشیمان نگردد : 1 - اجتناب از عجله ، 2 - مشورت كردن ، 3 - و توكل بر خدا در هنگام تصمیم گیری .
مسند الامام الجواد ، ص 247
چهارشنبه 30/10/1388 - 13:56