«کسی که اهرام ثلاثهی مصر را دیده، پرسپولیس را هم باید ببیند» این روایتی از «آنت اشمیت» هنرمند آلمانی از گروه «صلح و نوروز وایمار» است که برای دومینبار با پیام دوستی از وایمار به ایران سفر کرده، شهری که مدفن «گوته» است، شاعر آلمانی که شیفتهی «حافظ» شد و غزلیات او را به ادبیات آلمان وارد کرد.
«وایمار» (Weimar) با شیراز قرارداد دوستی دارد، نه خواهرخواندگی؛ اما شهردار، فرهیختگان و ایرانیهای مقیم این شهر میخواهند هرچه زودتر، قرارداد خواهرخواندگی بسته شود تا حمایتهای بیشتری را جلب کنند. این تمایل را در شهردار «وایمار» بهخوبی میتوان حس کرد، وقتی که میگوید، تا کنون سه بار به ایران سفر کردم تا بستر گفتوگو با شهر شیراز برقرار شود و تدام داشته باشد.
ماجرای این دوستی به پنج سال پیش برمیگردد، وقتی خانهی ایران در شهر فرهنگی وایمار راهاندازی شد. هرچند «پیروزان محبوب» رییس این خانه، داستان این دوستی را به عقبتر برمیگرداند، یعنی سال 2000 میلادی که سیدمحمد خاتمی، رییسجمهور وقت ایران در بازدیدی رسمی از شهر وایمار با رییسجمهور وقت آلمان دیدار کرد.
البته به اعتقاد محبوب، پایهی اصلی این دوستی، «گوته» و «حافظ» بود و چون شهر حافظ، شیراز بوده و آرزوی گوته هم سفر به آن، برای همین تصمیم به برقراری گفتمان دوستی بین شهرهای گوته و حافظ گرفته شد.
خانهی ایران در وایمار پنج سال پیش، در حالی برنامههایش را با رویکرد فرهنگی و معرفی ایران آغاز کرد که فضای سیاسی در آلمان، چندان با این حرکتها همراه نبود؛ اما به گفتهی محبوب، از دو سال پیش بهخاطر پایداری شهردار وایمار و همراهی رایزن جمهوری اسلامی ایران در برلین، بویژه دکتر ایمانیپور و همچنین انستیتو حافظ، سفرهای کاروان «صلح و نوروز وایمار» به جریان افتاد تا این گفتمان، رو در رو برقرار شود و در ذهنیت جوامع دو کشور تغییراتی حاصل شود.
کاروان سال گذشته با 13 آلمانی علاقهمند به فرهنگ ایران همراه شهردار وایمار به ایران سفر کرد و امسال نیز با 34 نفر دیگر به ایران آمدند. بسیاری از اعضای گروه، سال پیش هم به ایران آمده بودند و بعضی از آنها یقین دارند که دوباره هم به ایران خواهند آمد و این آخرین سفرشان به این سرزمین نخواهد بود.
محبوب در اینباره گفت: برای خواهرخواندگی این دو شهر، منتظر برگزاری انتخابات شورای شهر وایمار هستیم. شورای شهر قبلی بهخاطر شرایط سیاسی آلمان، این طرح را تصویب نکرد، برای همین در تمام این سالها، خانهی ایران متقبل تمام هزینههای برنامهها و فعالیتهای فرهنگی شد.
رییس خانهی ایران در وایمار در این پنج سال، جشنوارهها و مراسم بسیاری را برای معرفی ایران با هزینهی شخصی برگزار کرده و به گفتهی خودش، در این مدت، حدود 200 هنرمند ایرانی را به وایمار دعوت کرده است.
او امیدوار است تا با برگزاری انتخابات شورای شهر، وایمار و شیراز سرانجام خواهرخوانده شوند تا حمایتها در سطح بالاتری اتفاق افتد.
محبوب با اطمینان گفت: این اتفاق حتما رخ میدهد، چراکه تأییدیهی فراکسیونهای شورای شهر را گرفتهایم. اگر هم این طرح تأیید نشود، اقلیت مخالف ضربهی سیاسی میخورد، چون دوستی وایمار و شیراز به پروژهی مردمی تبدیل شده است.
کاروان صلح و نوروز را همین مردم عادی، اما علاقهمند مانند «گوته» تشکیل داده است که شهردار وایمار هم آنها را در این راه همراهی میکند. آنها پیش از ترک تهران در گپی کوتاه، از علاقهای که آنها را به ایران کشاند، صحبت کردند.
داستان دلربایی ایران برای هر کدامشان از جایی شروع شده؛ از رفتوآمد به «خانه ایران» و آشنایی با رییس جوانش که تاجر فرش است و در این سالها، سرمایه و زندگیاش را وقف این خانه کرده یا فرشهای ایرانی که طرحهایش این مردم را شیفته و شگفتزده کرده و حالا به ایران کشانده یا شرح خاطرهای از دوست و آشنایی که با ایران پیوند خورده است.
آنت اشمیت، معلم ادبیات آلمانی و هنرمند عکاس، که سال پیش با کاروان «صلح و نوروز» به ایران آمده بود و حالا علاقهی خاصی به حافظ و ایران پیدا کرده، «گوته» را خیلی خوب میشناسد و از عشق فرازمینی این شاعر آلمانی به حافظ ایرانی خبر دارد و ظاهرا خودش هم درگیر چنین عشقی شده است.
او با بهرهگیری از هنر مونتاژ عکسهایش از ایران با اشعار حافظ به زبان فارسی، نمایشگاهی را با عنوان «دیوان» در شهرهای برلین، وایمار و یِنا برگزاری کرده است.
اشمیت معتقد است: هر کسی که اهرام ثلاثهی مصر را دیده، پرسپولیس را هم باید ببیند، کسی که با فرهنگ مصر که نیمی از تاریخ جهان را شکل میدهد، آشنا میشود، باید با تاریخ ایران و یونان هم آشنا شود.
خانوادهی «لوبر» دیگر اعضای این کاروان دوستی هستند؛ دکتر لوبر که همراه همسرش برای اولینبار به ایران آمده، به تأیید رییس خانهی ایران با سرعت و اطمینان زیادی، آمادگیاش را برای این سفر اعلام کرد و اولین شخص از گروه بود که برنامهی این سفر را رزرو کرد. ایران برای «راینر لوبر» از وقتی که پنجم دبستان بود، جذابیت داشت. او آن زمان کتابی را دربارهی جنگهای یونان و ایران خوانده بود و پس از حضور در جشنوارهی نوروزی خانهی ایران در وایمار و تماشای عکسهایی از این سرزمین، تصمیم گرفت به ایران سفر کند.
او گفت: همیشه علامت سوال بزرگی از ایران در ذهن داشتم و میخواستم ببینم آن تمدن بزرگ، الان چه سرنوشتی دارد. البته در مطبوعات، مطالبی را از ایران میخواندم؛ اما به نظرم آنها تصویر یک طرفهای را از ایران نشان میدهند و من میخواستم خودم واقعیت را ببینم.
گروه صلح وایمار سال پیش در ایران
اما «بآته لوبر» دربارهی تصمیم همسرش برای سفر به ایران، گفت: من از طریق فرش ایرانی به شرق نزدیک شدم، هنر نقش و رنگآمیزی فرش ایرانی من را شگفتزده کرد؛ اما برای این سفر جدا از نظر و تصمیم همسرم، از افرادی که پل فرهنگی بین ایران و آلمان را برقرار کردهاند و ارتباطهایی با ایران داشتند، سوال کردم.
او اظهار کرد: در من حسی وجود دارد که اصولا دلم میخواهد با فرهنگهای مختلف و کشورهای دیگر آشنا شوم و با فرهنگ کشورم مشترکاتی ایجاد کنم. دربارهی فرهنگ ایران هم چنین حسی را دارم.
لوبر همچنین دفترچهای را نشان داد که در این مدت کوتاه سفرش، نوشتن حروف فارسی را در آن آغاز کرده بود. او از فرش ایرانی و البته سفرهی هفتسین نوروز هم در آن دفتر، طرحهایی زده بود که شیفتگی و علاقهمندیاش به فرش و فرهنگ ایرانی را نشان میداد.
«اولریکه شوآبه»، عضو دیگری از کاروان «صلح و نوروز» است که سال پیش هم به ایران آمده بود. او مسوول امور اتباع خارجی شهرداری وایمار است که چند وقتی میشود، در کلاسهای فارسیزبان «خانه ایران» تحصیل میکند. آشنایی با هنرمندان ایرانی که در این چند سال به وایمار رفتوآمد کردهاند، انگیزهی زیادی را در «شوآبه» ایجاد کرد تا به ایران سفر کند.
او ادامه داد: میخواستم بدون واسطه با فرهنگ ایران آشنا شوم.
سفر نخست به ایران آنقدر برای شوآبه جذاب بود که تصمیم گرفت یکبار دیگر هم همراه کاروان «صلح و نوروز» به ایران سفر کند. او سپس به زبان فارسی گفت: «انشاءالله دفعه آخرم نیست.»
تعریفهای شوآبه از ایران، همکار و دوستش «اوته بونکی» را هم ترغیب کرد تا امسال به کاروان «صلح و نوروز وایمار» بپیوندد و به ایران سفر کند.
او گفت: برای این سفر یکدفعه تصمیم گرفتم، چون اولریکه آنقدر از سفرش به ایران، خوب تعریف کرده بود که تصمیم گرفتم امسال همراه او باشم. ما دوستانی هستیم که با هم زیاد سفر میرویم، سه سال پیش هم سوریه بودیم و دوست داریم بیشتر با شرق آشنا شویم.
لبخند به ایران با لهجهی آلمانی
و اما «کریستین کلوگ» که مهندس شیمی است و شاید در این سفر، انگیزهاش کمی با سایر اعضای کاروان صلح متفاوت باشد. او که آشنایی با خانوادهی «محبوب» تأثیرگذارترین عامل بر انگیزهاش برای نزدیکتر شدن به فرهنگ ایرانی و سفر به ایران بوده است، اینبار آمده تا با خانوادهای ایرانی آشنا شود و شاید هم این میان، وصلتی سر بگیرد!
کلوگ سال پیش هم بهعنوان عضوی از کاروان «صلح و نوروز» به ایران آمد و دربارهی این تصمیمش گفت: میخواستم ایران را از آنچه هر روز در روزنامهها میخوانم، بیشتر تجربه کنم و این دلیلی بود که برای اولینبار به ایران آمدم؛ اما دلیل اینکه چرا دوباره به ایران آمدم، طبیعت زیبای این کشور برای عکاسی و البته مهماننوازی مردم ایران است. در چندماه گذشته هم با دوستی ایرانی آشنا شدم و این سفر، فرصت خوبی برای آشنایی بیشتر است.
لبخند به ایران با لهجهی آلمانی
اما خانوادهی دیگری که در گروه حضور دارد و برای اولینبار است به ایران سفر کرده، خانوادهی «ولف» است، با ترکیبی از آقایی که شاد و شوخطبع است و خانمی که به سیاست علاقه دارد.
«کرستین ولف» گفت: خیلی وقت است ایران برای ما جالب و باعث شگفتی شده است. جدا از این، خالهای دارم که همیشه چای لاهیجان ایران را در «خانه ایران» مینوشد و از طعم دلچسب چای ایرانی برایمان تعریف میکند.
او با اشاره به علاقهاش به دنیای سیاست، بیان کرد: احساس میکنم در حق ایران، اجحاف و ظلم میشود و من یاد گرفتهام طرفدار مظلوم باشم.
اما علاقهی «آندریاس ولف» به ایران متفاوت با همسرش «کرستین» و از یک بازی به نام «پرنس پرشیا» سرچشمه گرفته است.
لبخند به ایران با لهجهی آلمانی
او گفت: حدود 10 سال پیش، این بازی را انجام میدادم و وقتی حرف از سفر به ایران شد، دوست داشتم سرزمین این پرنس را ببینم.
حالا نوبت «اشتفان ولف» شهردار وایمار است که قطعا از سفرهایش به ایران، جدا از ایرانگردی، انگیزهای دیگری هم دارد. با آنکه تلاش میکند مصاحبهاش سیاسی نشود؛ اما نمیتواند خوشحالیاش را از خبری که چند لحظه قبل از گفتوگو شنید، پنهان کند؛ گوشی موبایلش را میدهد تا خبری را که در سایتها و روزنامههای آلمان منتشر شده، ببینیم، خبری خوش از روند مثبت مذاکرات بین ایران و 1+5 که در رسانههای آلمان منتشر شده بود.
لبخند به ایران با لهجهی آلمانی
او بعد هم با لبخند گفت: امیدوارم روابط فرهنگی وایمار و شیراز گسترش یابد و در زمینههای دیگری مانند اقتصاد گردشگری و فرهنگ نیز شاهد گسترش این تعامل باشیم.
او در پاسخ به این پرسش که راهاندازی کاروان «صلح و نوروز» چه تأثیری در تغییر نگرش مردم آن منطقه نسبت به ایران که فقط اخبار منفی از آن شنیده میشود، داشته است؟ گفت: پنج سال از روابط دو شهر وایمار و شیراز گذشته، تصویر منفی ایران در شهر ما عوض شده، چون تعامل بوده و جشنوارههای هنر، موسیقی، فرهنگی و گردشگری از ایران در این شهر برپا شده که همدلی و همیاری را موجب شده است. امیدوارم این احساس در سایر شهرهای آلمان هم بهوجود آید.
وی دربارهی اینکه در مقابل این تلاش از ایران چه انتظاری میرود تا سطح تعاملات، گستردهتر و نهادینهتر شود؟ بیان کرد: چند پیشنهاد دارم؛ اول اینکه مهمانان زیادی را به ایران دعوت کنید تا واقعیتها را ببینند و دوم اینکه به آلمان زیاد سفر کنید و این دعوتها دوطرفه باشد و از همه مهمتر، دیالوگ بدون پیشداوری برقرار شود.
لبخند به ایران با لهجهی آلمانی
او در پاسخ به این پرسش که آیا در طول این پنج سال چنین اتفاقاتی رخ نداده است؟ گفت: به نوبهی خودم و بهعنوان جامعه مدنی و سیاسیون شهری، در حد توان تلاش کردهایم و مطمئنا میتوان بیشتر از این هم انجام داد؛ ولی امیدمان این است که گفتوگوها در سطح بالاتر و میان دولتها انجام شود.