پاساژگردی؛ تفریح جدید جوانان ایرانی
چشم در چشم در پاساژها دکتر عباس کاظمی عضو هیئت علمی گروه ارتباطات دانشگاه تهران تحقیقیات بسیاری در مورد جوانانی که پاساژگردی را به عنوان تفریح انتخاب کرده اند انجام داده است. او یکی از اولین کسانی است که در زمینه پاساژگردی تحقیقات گسترده ای کرده است. به نظر دکتر کاظمی"امروزه پاساژها و مراکز خرید به بخش جدایی ناپذیر از هویت شهری تبدیل شده اند به گونه ای که چنین فضاهایی صرفا جنبه تجاری ندارند بلکه فضای فرهنگی و اجتماعی هم محسوب می شوند. تنها به دلیل وجود کافی شاپ و گیم نت و فست فودها نیست که پاساژها به مرکزی فراغتی و تفریحی تبدیل شده اند بلکه اساس نفس خرید در جامعه مدرن امری تفریحی شده است و ابعاد مختلفی از جمله چانه زدن، قدم زدن، صحبت کردن با دوستان و آشنا شدن با دوستانی جدید را شامل می شود. حالا دیگر باید گفت پاساژها بخشی از زندگی روزمره شهری هستند. عضو هئیت علمی دانشگاه تهران که در حال حاضر مدرس مطالعات فرهنگی و ارتباطات در همین دانشگاه است در ادامه صحبتهای خود در زمینه رویارویی افراد در پاساژها می گوید:" پاساژها و مراکز خرید مانند خیابانها فضای رویارویی با غریبه ها هستند. غریبه هایی که شخص با چشمهای خود با دیگر افراد تماس برقرار می کند و به لحاظ فیزیکی و بدنی با آنها بسیار نزدیک است بدون اینکه آنها را مخاطب قرار دهد. در مراکز خرید فضای مشترک از در کنار هم بودن پدید می آید. جایی که امکان ارتباط متقابل اگر چه به ندرت رخ دهد اما وجود دارد. یعنی همان ویژگیهای شهر در مراکز خرید نیز مشاهده می شود." میانسالان و پیرها هم به قافله پاساژگردها پیوسته اند با اینکه پاساژگردی و پرسه زدن در مراکز خرید به عنوان تفریح جوانان شناخته شده است اما دکتر کاظمی با یادآوری تعدادی از مراکز خرید در سطح تهران به این نکته هم اشاره می کند که این تفریح تنها مختص جوانان نیست بلکه افراد در سنین بالا هم به این تفریح گرایش نشان داده اند به شکلی که باید گفت از این قافله جا نمانده اند:" این تفریح تنها مخصوص جوانان نیست. زنان و مردان میانسال و پیر هم ساعات زیادی از روز را چه داخل پاساژها وچه روی پله های ورودی مراکز خرید اوقات فراغت خود را می گذرانند." نکته ای که نباید در مورد پرسه زنان فراموش شود تفاوت بین آنها و زنانی است که برای خرید پاساژها را زیرو رو می کنند: "زنان بیشتر از جوانان خرید ویترینی می کنند یعنی کالاهای پشت ویترین را می بینند و راجع به آن صحبت میکنند. قیمتها را می پرسند و گاهی لباسهای مورد علاقه شان را پرو می کنند و آن را می خرند. بنابراین پرسه زن لزوما به خرید نمی پردازد و از کسب اطلاعات راجع به قیمت اجناس، مدها، کالاها جدید بیشتر لذت می برند. امری که پرسه زنان جوان به آن توجه نمی کنند."
پرسه زدن در بی هدفی پرسه زدن نوعی قدم زدن بی هدف است. این جمله تعریفی است که تعدادی از فروشندگان یکی از لوکس ترین پاساژهای پایتخت به شما می گوید. پرسه زدن از سر بیکاری و بی هدفی. چشمانی که به همه چیز نگاه می کنند و بی خیال و آرام آرام از کنار آنها می گذرند. بسیاری از فروشنده ها جوان هستند. دختران و پسرانی که با چند جمله ساده شما را به مغازه می کشند و شروع به تبلیغ اجناس خود می کنند. یکی از فروشندههای پاساژی در غرب تهران به در ورودی مغازه اش تکیه داده و از رابطه معکوس حضور تعداد زیادی از جوانان و فروش کم گله می کند:"خیلی از این جوانهایی که اینجا می بینید فقط در حال دور زدن هستند و در این ساختمان چرخ می زنند. هیچ خبری هم از خرید نیست. انگار که رفته باشند کافی شاپ یا رستوران این مسئله برای آنها فرقی نمی کند. تازه اینجا کسی از آنها پولی نمی گیرد. می توانند ساعتها وقتشان را در این راهروها و راه پله ها بگذرانند." هوای پاساژ خنک است. دور تا دور را سنگهای سرد محاصره کرده اند که در این گرمای تابستان غنیمت است. برای گشتن و وقت گذراندن در پاساژها هم کسی از آدم مالیات نمی گیرد. پاساژها ورودی ندارند. برای نشستن در هر کافه و کافی شاپی باید پول بپردازید. بلیط سینماها و تئاتر هم کم گران نیست. جامعه شناسان معتقدند که پاساژها صرف نظر از کالایی که عرضه می کنند خود به کالا تبدیل شده اند چنین کالایی بی آنکه خریداری شوند فقط مصرف می شوند. تضادها عامل اصلی این شکافها اختلافها همچنان ادامه دارد. ساده ترش شاید همان اصطلاح اقتصادی برای این مواقع باشد. اختلاف در عرضه و تقاضا چالش اصلی است که بر سر راه نیازهای جوانان و برطرف کردن این خواسته ها از طرف مسئولان قرار می گیرد. تنها یکی از تفریحات این روزهای گرم جوانان متر کردن سنگهای خنک و سرد پاساژهاست. در واقع با وجود اینکه دستگاههای مسئول برای جوانان برنامه هایی را ترتیب داده اند اما باز یک جای کار ساز ناکوک می زند. دکتر قاسم زاد - روانشناس و مدرس دانشگاه - مهمترین مسئله بر سر راه دست اندرکاران امور را بر قراری پلی ارتباطی و به روز بین خواسته های جوانان و خدماتی می داند که باید هر چه زوردتر در دستور کار قرار گیرد. وی معتقد است "برنامه هایی که برای جوانان برنامه ریزی می شود باید به طور مستمر یعنی نه فقط برای سه ماه تابستان بلکه برای کل سال و اوقات فراغت جوانان برنامه ریزی شود. قاسم زاد در ادامه می گوید: "بیش از هر چیزی این جوانان هستند که باید نیازها و خواسته های خودشان را در چارچوبی که امکان دارد جامعه عمل پوشانده و بیان کنند و در ادامه این مسئولان هستند که باید با بر نامه ریزی مستمر تمام تلاش خود را بکار بگیرند تا اوقات فراغت جوانان غنی و پر شود."
منبع خبر : تابناك -
تصاویر عاملان حادثه تروریستی زاهدان
گفتنی است عبدالمالک ریگی سرکرده معدوم گروهک جندالشیطان، در اعترافات خود گفته بود که عملیاتهای این گروهک توسط نیروهای امنیتی آمریکا هدایت می شده و عوامل گروهک جندالشیطان، در حین عملیات تروریستی خود با تهیه فیلم و عکس و ارسال این اسناد برای نیروهای آمریکایی، از آنها پول دریافت می کرده است. آخرین جزئیات از حادثه تروریستی در زاهدان+ تصاویر دو انفجار انتحاری در مسجد جامع زاهدان ، جشن میلاد امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس(ع) را به کربلایی دیگر تبدیل کرد. وقوع دو انفجار انتهایی در فاصله زمانی نزدیک به هم سبب شهادت بیست و هفت نفر و مجروح شدن نزدیک به 170 تن از هموطنانمان در سیستان و بلوچستان شد. در حالی که گمانه زنی های بسیاری درباره عوامل این اقدام تروریستی شده است اما ساعتی پیش گروهک تروریستی ریگی مسئولیت این اقدام را به عهده گرفت.
بر پایه این گزارش، حسینعلی شهریاری نماینده مردم زاهدان درباره جزئیات این حادثه چنین گفت: ابتدا فردی با پوشش زنانه قصد ورود به مسجد جامع را داشته كه از ورود وی جلوگیری میشود. در انفجار اول سه یا چهار نفر شهید میشوند چون انفجار اول جلوی درب ورودی مسجد رخ میدهد اما چند دقیقه بعد كه مردم برای كمكرسانی میآیند در آن شلوغی فرد دومی عملیات انتحاری دیگری انجام می دهد.
شهریاری درباره علت وقوع این حادثه نیز گفت: واقعا این انفجارها قابل پیشبینی بود بنده بارها در مصاحبهها گفتهام كه عوامل بازمانده از جریانات وهابیت و ریگی وجود دارند و میخواهند اقدامی انجام دهند تا بگویند كه هنوز حضور دارند. بارها این تذكر را به مسؤلان امنیتی استان دادهام و حتی قبل از تعطیلات عید نوروز كتبا طی نامهای به مسؤلان یادآوری كردم كه باید مراقبتهای امنیتی را در استان سیستان و بلوچستان گسترش دهند. این جریانات تلاش بسیار زیادی داشتهاند اما اكنون نیز موفق نشدهاند كه وارد مسجد جامع شهر زاهدان شوند.
اما آخرین گزارش ها حکایت از آن دارد که نماینده زاهدان در اعتراض به شرایط پیش آمده استعفا کرده است، شهریاری در متن این استعفا آورده است: جناب آقای دکتر علی لاریجانی ریاست محترم مجلس شورای اسلامی احتراما اینجانب دکتر حسینعلی شهریاری نماینده مردم زاهدان در مجلس به اطلاع می رساند با توجه به پیگیری های فراوان اینجانب متاسفانه مسئولان نتوانستند حداقل وظیفه خود را که همانا حفظ امنیت جان و مال مردم است را تامین نمایند. از طرفی خواسته های فراوان و به حق مردمی از اینجانب جهت پیگیری برای تامین امنیت و احقاق حقوق شهروندی استعفای خود را در تاریخ 25 تیرماه 89 اعلام می دارم. امیدوارم مسئولان چاره ای بیندیشند که از این پس شاهد پرپر شدن عزیزانمان در این استان نباشیم.
اما درباره تعداد شهدا و مجروحان نیز آمار متفاوتی اعلام شده است که آخرین آمار شهادت 27 تن و مجروح شدن 169 نفر از هموطنانمان را تایید می کند هرچند برخی از خبرگزاری ها، از مجروح شدن بیش از 300 نفر در این حادثه خیر داده اند. در همین حال اداره کل پزشکی قانونی استان سیستان و بلوچستان اسامی 21 شهید از 27 شهید 2 انفجار تروریستی زاهدان را به شرح زیر اعلام کرد؛ 1- محمد رضا راغی 2- محمد اکبری 3- مصطفی نجار 4- محمود کیانی 5- عارف شهرکی 6- سجاد حاجیان 7- سید جواد حسینی 8- مصطفی آبیاری 9- محمد سرگزی 10- علی غلامحسین تهرانی 11- کاظم نجار 12- رضا میر 13- رضا شهرکی 14- غلامرضا توکلی 15- احسان فرازمند 16- محمد حسینی 17- حمسید سرحدی راد 18- محمد گلدوی 19- علیرضا کرد 20- مجتبی ثریا 21- مسعود شجاعی باغینی براساس اعلام مراجع قانونی ، این حادثه تاکنون 27 شهید داشته است . اداره کل پزشکی قانونی سیستان وبلوچستان از مردم استان خواسته است برای شناسایی هویت سایر شهیدان به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کنند . اما در نخستین واکنش های رسمی بین المللی دربرابر این حادثه، دفتر مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا طی بیانیهای اعلام كرد: كاترین اشتون با شنیدن خبری درباره حمله به مسجد جامع در زاهدان شوكه شده است. این بیانیه افزود: وی شدیدا این حمله بزدلانه كه هیچ توجیهی ندارد را محكوم میكند. اشتون تسلیت و همدردی خود را با خانوادهها و دوستان قربانیان این حادثه اعلام میكند. در همین حال، "جان برینان" معاون رئیس جمهوری ایالات متحده در امور امنیت داخلی مبارزه با تروریسم پس از "هیلاری کلینتون" وزیر امور خارجه ، حمله وحشیانه به مسجد جامع زاهدان را به شدت محکوم کرده و آن را یک اقدام تروریستی توصیف کرد. وی افزود: دولت آمریکا و "باراک اوباما" رئیس جمهوری این کشور حملات تروریستی به مسجد جامع زاهدان را محکوم می کند. همچنین "شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان" وزیر خارجه امارات نیز با ابراز تنفر درباره هرگونه عملیات تروریستی، حمله وحشیانه شب گذشته به مسجد جامع زاهدان را به شدت محکوم کرد.
منبع خبر : تابناك - tabnak
نامگذاری مدلهای جدید مو با نام استانها
علی عابدی، دبیر جشنواره حجاب و عفاف در این باره گفت: این جشنواره بستر مناسبی برای پیشگیری از ترویج فرهنگ غربی است، زیرا درآن ژورنال مدلهای موی مورد تایید وزارت ارشاد در اختیار آرایشگران قرار میگیرد تا از آن برای مشتریان خود استفاده كنند. وی افزود: هر چندكه استفاده از این مدلهای مو برای شهروندان اجبار نیست، ولی آنچه مهم است این كه با گذشت زمان این مدلهای مو در جامعه نهادینه میشود و جوانان دیگر برای اصلاح موی سر خود به دنبال ژورنالهای خارجی و مدلهای ماهوارهای نخواهند بود. عابدی افزود: ما در حدود 5 هزار نسخه ژورنال مدل موی ایرانی و مورد تایید وزارت ارشاد منتشر كردهایم و آن را در اختیار آرایشگران قرار دادهایم تا از این به بعد از این مدلهای مو نیز برای مشتریان خود استفاده كنند و البته به دنبال آن هستیم كه در آینده تعداد این مدلهای مو را افزایش دهیم و برای آن نامگذاری هم بكنیم تا مشتری وقتی مراجعه میكند، بتواند نام مدل موی ایرانی مورد نظر خود را انتخاب كرده و به آرایشگر بگوید. او در مورد نحوه نامگذاری این مدلهای مو گفت: قصد داریم نام مدلهای مو را از فرهنگ اصیل ایرانی یا نام استانها و شهرها انتخاب كنیم، مثلا نام یك مدل را امید بگذاریم یا مثلا مدل مویی به نام مدل موی شیرازی باشد. انتشار ژورنال مدل موی زنان ژاله خدایار، رئیس جشنواره حجاب و عفاف نیز به ایلنا گفت: در حال حاضر فقط موفق شدهایم ژورنال مدل موی مردان را كه مورد تایید وزارت ارشاد باشد منتشر كنیم، اما امیدواریم بزودی مدلهای موی مورد تایید وزارت ارشاد در رابطه با زنان نیز در ژورنالی منتشر شود. او توضیح داد: سالهاست روی مدل مو و آرایش ایرانی زنان كار میكنیم و من مطمئن هستم كه این تلاش ما بینتیجه نمیماند و وقتی ما توانمندی خود را به دولت نشان دهیم، دولت نیز از ما حمایت خواهد كرد. رئیس جشنواره عفاف و حجاب تصریح كرد: من مطمئن هستم با توجه به استقبالی كه نسبت به مدلهای موی مردانه انجام شده است، مدلهای موی ایرانی زنان نیز مورد استقبال واقع میشود و بزودی ژورنال مدلهای موی ایرانی ویژه خانمها نیز منتشرمیشود. او گفت: با وزارت آموزش و پرورش رایزنیهایی انجام دادهایم كه سیدیها و ژورنالهای مدلهای موی ایرانی مورد تایید وزارت ارشاد در مدارس دخترانه و پسرانه توزیع شود تا جوانان آگاهیهای لازم را برای محافظت از پوست و موی خود به دست آورند و از وسایل غیراستاندارد برای آرایش و حفاظت از پوست و موی خود استفاده نكنند. خدایار توضیح داد: با این اقدام بسیاری از مشكلاتی كه جامعه ایران و خانوادهها را تهدید میكند، از بین میرود چون آگاهی نداشتن جوانان و خانوادهها برای استفاده از وسایل آرایشی و بهداشتی درست، مشكلات بسیاری برای خانوادهها ایجاد كرده است. ارائه الگو بدون فرهنگسازی بیمعناست رونمایی از مدلهای موی ایرانی- اسلامی در جامعه با واكنشهای مختلفی روبهرو شده است. سعید وداعی كه 5 سال سابقه آرایشگری دارد، درمورد این مدلها میگوید: در سالهای اخیر گرایش جوانان به مدلهای موی غربی یعنی تیفوسی، متال، تنتنی، خروسی، آناناسی، سیخ توپریز و... زیاد شده، به طوری كه به دیدن این مدلها عادت كردهایم و دیگر غیرطبیعی محسوب نمیشوند. سعید كه دورههای آرایشگری خارج از كشور را نیز گذرانده، اضافه میكند: مدلهایی كه ارائه شده تلفیقی از مدلهای غربی و ملی است، استفاده از ژل و كتیرا و خطریشهای بلند و پشت مو و... در مدلهای غربی هم دیده میشود. به گفته وی، این مدلها قابل اشاعه نیست مگر این كه ذائقه جوانان تغییر كند. اما مولود امامی، آرایشگری كه 15 سال سابقه دارد، میگوید: این مدلها را دیدهام، اما مغایرتی با مدلهای رایج موی جوانان نمیبینم. فكر میكنم جوانان درحال حاضر از این الگوها استفاده میكنند و مدلها چیز زیادی برای عادت دادن آنها ندارند. مدل موی آریایی را ترویج كنیم ژاله خدایار، رئیس جشنواره عفاف و حجاب معتقد است: ما باید مد و الگوی ایرانی را طراحی كنیم و به دنیا نشان دهیم كه ما نیز مدلهای موی مخصوص فرهنگ خود را داریم و یك سبك ایرانی كه با اصول و فنون علمی و دقیق طراحی شده است، به دنیا عرضه كنیم. وی افزود : ما آرایشگرها جایگاه ویژهای در باب مد ایرانی داریم و میتوانیم بخش عظیمی از جوانان كشور را كه توسط فرهنگ بیگانه تهدید میشوند، محافظت كنیم. خدایار گفت: ما در طراحی مدل موی ایرانی نمیخواهیم به 30 سال گذشته برگردیم بلكه با رعایت آخرین متد علمی به دنبال آن هستیم كه مدل موی ایرانی را ترویج كنیم. به گفته وی، در حال حاضر در كشور مدلهای غیراصولی و غیراستانداردی شایع شده و جوانان از آنان استفاده میكنند كه در شخصیت ایرانیها نیست. او همچنین گفت: در حال حاضر مصرف مواد آرایشی در كشور بسیار زیاد است و این مصرف بیش از حد نشاندهنده آن است كه جوانان ما آگاهی لازم را در استفاده از مواد آرایشی ندارند. به عقیده خدایار ، امروز با ارائه الگوی مدل مو و آرایش ایرانی میتوانیم به دنیا ثابت كنیم كه از آنها كمتر نیستیم و به جای یادگیری آرایش عربی، آرایش ایرانی و آریایی را طراحی میكنیم و آن را به ثبت میرسانیم.
کار در گرمای بسیار شدید «حرام» است!
قاچاق زنان به چین
قاچاقچیان اغلب برای تأمین نیازها به كشورهای برمه، مغولستان، ویتنام، لائوس و كره شمالی می روند تا زنان ربوده شده را خریداری كنند. اعضای انجمن زنان كاچین برمه فروش 3 زن به خانواده های چینی توسط قاچاقچیان انسان را تأیید می كنند. این افراد بین 16 تا 18 سال سن داشته و با وعده زندگی بهتر به چین برده شده بودند اما با رسیدن به آنجا متوجه شدند كه به عنوان عروس به مردان مناطق روستایی چینی به قیمت 700 دلار فروخته شده اند. یكی از قربانیان می گوید: زنی در روستای ما به من گفت كه می تواند شغل خوبی را در چین برای من دست و پا كند. آن شب ما را به یك كارگاه تولید شكر بردند و به ما كمی غذا دادند . بعد از آن دیگر چیزی به یادم نمی آید. زمانی كه بیدار شدم نمی دانستم كجا بودم و به من اجازه نمی دادند كه با كسی حرف بزنم. قربانی دیگری می گوید: عموی من به همراه دو نفر دیگر و پلیس چین برای بازگرداندن من آمدند اما روستاییان به آنها اجازه ندادند و پلیس مجبور به بازداشت شوهرم شد. اما روستاییان گفتند كه آنها برای من پول داده اند و نمی گذارند من بروم و عمویم به آنها گفت برای پولتان باید با آنهایی كه پول را از شما گرفتند صحبت كنید چون این فرزند ماست و ما او را می بریم. قاچاق زنان در شهر مرزی نابانگ بین برمه و چین چندان هم غیرمعمول نیست. هر ساله هزاران زن به امید یافتن شغل از این منطقه وارد چین شده و سپس متوجه می شوند كه به دام افتاده اند. دكتر تو لوم از اعضای سازمان بهداشت نامحدود می گوید: طبقه اجتماعی زنان پایین بوده و از تحصیلات خوبی برخوردار نیستند. مردم برمه بسیار فقیر هستند و همیشه اگر بشنوند در جایی موقعیت شغلی خوبی است به آنجا هجوم می برند و بسیاری به همین دلیل فریب می خورند.
منبع خبر : جام جم -
بد سلیقگی در اطلاع رسانی حکم سنگسار!
منبع خبر : جهان نیوز - jahannews
پخش صدای خواننده زن این بار در برنامه کودک تلویزیون!
عسلویه، بوی گاز ، آلودگی و جنس فقر
عسلویه به پایتخت اقتصادی ایران معروف است. اما مردمی که در مهم ترین منطقه اقتصادی ایران زندگی می کنند از داشتن امکانات اولیه زندگی محرومند. در عسلویه درجه حرارت در تابستان گاهی به بالای 50 درجه می رسد با این وجود مردم آب قابل شرب ندارند. سالها است که مسوولان به مردم منطقه وعده می دهند که به زودی در لوله های آب شهر به جای آب شور، آب شیرین و قابل استفاده جریان خواهد یافت اما تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است. در گرمای هوای عسلویه شیر آب را باز می کنم و به صورتم می زنم و کمی مزه می کنم. مزه وحشتناک و سوزش چشمانم باعث می شود که حس کنم با آلوده ترین آب زمین صورتم را شسته ام. با یکی از بومیان منطقه به سراغ آب انبارهایی در حومه شهر می رویم که در کنارش تانکر های آب پارک کرده اند. آبی که در آب انبارها نگهداری می شود هیچ حصاری ندارد و بوی بد آن را از فاصله چند متری می توان حس کرد. درون آب می توان حشرات مرده و پلاستیک های معلق در سطح آب را دید. این آب قابل شرب منطقه است که توسط این تانکر ها به دستگاه های آب شیرین کن برده می شود. مزه آبی که از آب شیرین کن ها تهیه می شود نیز متفاوت و طعم دار است.به علت اجبار در استفاده از این آب، مردم منطقه اکثراً دچار بیماری هایی نظیر سنگ کلیه، سوزش چشم، ناراحتی های پوستی و غیره هستند. دکتر غلامی که چند سالی است تنها دکتر روستای چاه مبارک در نزدیکی عسلویه است، می گوید: بیماری های حساسیتی، قلب و عروقی شایع ترین بیماری های منطقه است. مردم به علت زندگی کردن در محیطی که در سطح آن مواد گوگردی و شیمیایی پراکنده است بعد از مدتی به همه این بیماری ها دچار می شوند. وی نبود آب سالم را بزرگترین مشکل مردم عسلویه و روستا های اطراف می داند و ادامه می دهد: مردم به انواع بیماری های انگلی به دلیل استفاده از همین آب مبتلاهستند. وقتی از او درباره استفاده از آب شیرین کن ها می پرسم، تاکید می کند: این دستگاه ها هم آلودگی خاص خودشان را دارند. آنها آب شور و غیر بهداشتی را تا حدی تصفیه می کنند. اما در این دستگاه ها بعد از مدتی براده آهن و سربی که در لوله ها به کار رفته باعث به وجود آمدن خیلی از بیماری ها نیز می شود. دکتر غلامی که حدود 6 سال است سابقه کار در منطقه را دارد وجود انواع آلرژی در میان کودکان را بسیار شایع می داند که نسبت به سال های گذشته 5 تا 6 برابر شده است. وی درمان این بیماری ها را که به علت زندگی کردن در این محیط به وجود آمده است تنها درمانی موقت می داند که در بعضی مواقع آسم و بیماری های قلب و عروقی باعث مرگ بیماران می شود. دکتر غلامی تنها راه جلوگیری از این فجایع انسانی را استفاده مردم از آب سالم و هوای سالم می داند. با وجود این آلودگی های شدید آب و هوای منطقه در عسلویه بیمارستانی وجود ندارد. سه سال است که مردم منتظرند ساختمان نیمه کاره تامین اجتماعی روزی به پایان برسد و آنها مجبور نباشند برای بیماری های جدی به شهر های دیگر بروند. در حال حاضر شهر تنها مجهز به یک بهداری است. وجود مشعل های همیشه روشن در این منطقه را می توان عامل اصلی آلودگی شدید هوا دانست. سوختن این مشعل ها باعث پراکندگی گوگرد به میزان زیاد در هوای منطقه می شود. اما مسوولان باز هم تنها وعده می دهند که به زودی برای این مشعل ها فیلتر قرار می دهند اما مشخص نیست که این زمان کی فرا می رسد. در یک برخورد منطقی نمی توان صورت مساله را پاک کرد و برای جلوگیری از آلودگی محیط زیست، پالایشگاه نساخت بلکه ضمن اینکه پالایشگاه را می سازیم باید با به کارگیری فیلتر، ایجاد فضای سبز و راهکارهای دیگر از آلودگی هوا و آب منطقه کاست. نوسانات شدید برق در منطقه یکی دیگر از معضلات جدی است که باعث می شود در روز برای ساعاتی برق منطقه قطع شود. این در تابستان یعنی تحمل گرمای شدید بین 40 تا 50 درجه برای مردم بومی عسلویه. (که بحمدالله می گویند این مشکل حل شده ولی بعید می دانم.) در حالی که مردم عسلویه در بزرگ ترین منطقه تولید انرژی در جهان زندگی می کنند، در این منطقه لوله کشی گاز وجود ندارد و مردم باید هر چند وقت در انتظار ماشین های حمل کننده کپسول های گاز باشند. جالب است که از عسلویه برای کشورهای دیگر گاز صادر می شود اما نه برای مردم شهر.
منبع خبر : عصرایران - asriran
زنی با 7 بار مجروحیت در جنگ +عکس
آمنه وهاب زاده یکی از این شیرزنان دوران دفاع مقدس است. جانباز 70 درصد شیمیایی که امروز در خانه کوچکی در محله اکباتان تهران زندگی میکند. آن دختر جوان، ورزشکار، تکاور و آرپی جی زن خط مقدم دیروز، امروز به اتکای دستگاه اکسیژن ساز و عصای فلزی اش میتواند در اتاق 12 متری خانه اش قدم بزند. خانه اش با وجود یک لامپ مهتابی تاریک بود و از پنجرههایی که از بیرون غبار آلودگی هوای تهران را در آغوش گرفته بود نوری متصاعد نمیشد. عصایش را به دیوار تکیه داد و روی مبلهای راحتی خانه اش که بسیار فرسوده و شکننده شده بودند، نشست. متولد شهر اردبیل است. آمنه در دوران کودکی به دلیل شغل تجارت پدر همراه با خانواده برای سکونت به شهر سامراء عراق نقل مکان کردند. پدر آمنه به دلیل فعالیتهای سیاسی و انقلابی همیشه با یاران امام خمینی(ره) در کاظمین و نجف در ارتباط بود و این تعاملات در زندگی، تربیت و شخصیت آمنه تاثیر گذار شد. متن کامل گفتوگو با این شیر زن دلاور ایرانی را در پی میخوانید: * خانم وهاب زاده شما در دوران انقلاب فعالیت سیاسی هم داشتید؟ - آمنه وهاب زاده: 15ساله بودم که پدرم به طرز مشکوکی درعراق به شهادت رسید و من هم به دلیل فعالیتهای ضد شاهنشاهی ایران در عراق از طرف استخبارات رژیم بعث به ایران تبعید شدم. خوشبختانه خواهرم در تهران سکونت داشت و من در منزل ایشان مستقر شدم. بعد از چند روز به من گفتند که باید با آقای عسگراولادی و آقای نعیمی همکاری سیاسی داشته باشم. یکی از وظایف مهمی که از طرف حزب بر عهده من بود توزیع و نصب به موقع اعلامیهها و سخنرانیهای حضرت امام بود که چندین بار هم از طرف ساواک دستگیر و زندانی شدم و چون مدرکی نداشتند مرا آزاد کردند. آن دوران به دلیل جوانی و پتانسیلی که داشتم خیلی فعال بودم و درکنار فعالیتهای سیاسی دورههای مختلف امداد و درمان را گذراندم تا بتوانم در راهپیماییها و درگیریها کمک حال زخمیها باشم. * فعالیتهای شما بعد از پیروزی انقلاب از کجا شروع شد؟ - بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان با حزب در ارتباط بودم ولی پس از آغاز جنگ تحمیلی به عنوان مسئول تحویل شهدا در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران مشغول به کار شدم. این مسئولیت پایدار نبود و پیشنهادات زیادی برای پستهای مهمتر میشد، زیرا درآن بحبوحه انقلاب و جنگ بسیاری از قسمتها و نهادها نیازمند اشخاص انقلابی بود.مسئولان هم براساس تواناییهای من پستهایی اعم از مسئولیت امورخواهران در جهاد سازندگی کرج، مسئول گروه خواهران درستاد نمازجمعه تهران و مسئولیت حفاظت و امنیت خواهران نمازجمعه تهران را بر عهده ام گذاشتند. قبل از انقلاب بر اثر شکنجههای ساواک کمی زخمی شدم ولی شلاقها تنها کبودی در بدنم به جا گذاشته بود. اولین مجروحیتم بر میگردد به سال 1359 زمانی که مسئولیت حفاظت و امنیت خواهران نماز جمعه تهران را بر عهده داشتم. در یکی از نمازهای جمعه منافقین اقدام به بر هم زدن جمع نمازگزاران کردند و مردم را مورد ضرب و شتم قرار میدادند. من هم که وظیفه نجات جان زنان نماز گذاران را بر عهده داشتم به طرف زنان منافق داخل جمعیت رفتم که یک بلوک سیمانی به پایم پرتاب شد، پایم شکست و روانه بیمارستان شدم. *چگونه وارد جبهه و خط مقدم شدید؟ - پتانسیل جوانی، شور انقلابی و حس دفاع از کشور در وجود من نقش بسته بود و زمانی که حضور مردم در جنگ اعلام شد با همان پای شکسته از بیمارستان امام خمینی(ره) تهران به طرف مسجد جامع "واقع در پل سیمان شهرری" به راه افتادم تا از طرف کمیته انقلاب اسلامی به جبهه اعزام شوم. پس از ثبت نام و گذراندن دورههای مختلف نظامی در پادگان جی تهران و همچنین آموزش چهار ماهه دورههایی اعم از سلاحهای سنگین، رانندگی تانک، عبور از دیوار مرگ، سقوط آزاد، تاکتیکهای رزمی، رزم شب و... به عنوان امداد گر به جبهه جنوب اعزام شدم.
پس از حضور در جبهه مدتی به عنوان امدادگر در بیمارستان پتروشیمی کار امدادی و بهیاری انجام میدادم. در آن لحظات کار پرستاران تنها پرستاری و درمانی نبود ما هم مشاور روانشانس بودیم، هم سنگ صبور رزمندگان و هم نویسنده وصیت نامهها و حتی خاک تیمم برای رزمندگان مجروح تهیه میکردیم تا نمازشان قضا نشود. چون به زبانهای عربی وانگلیسی مسلط و دورههای کامل نظامی واطلاعاتی را گذرانده بودم به ماموریتهای برون مرزی اعزام میشدم به خصوص ماموریت به بغداد و شهرهای مختلف عراق. یکبار همراه با شهید حاج ابراهیم همت با یک گروه 6 نفره چریکی ماموریت داشتیم تا از مرز سردشت به طرف کردستان عراق برویم. پس از گذشتن از کوهستانهای صعب العبور به مناطق مین گذاری رسیدیم که شناسایی شدیم. آن زمان کردهای عراقی و ستون پنجم همه جا نفوذ داشتند. چند خمپاره به طرف ما شلیک شد که با برخورد به میدان مین انفجارهای مهیبی را ایجاد کرد که از موج انفجار بیهوش شدم. شهید همت به دلیل مصدومیت من عملیات را متوقف کرد و سریعا به مقر برگشتیم. بعد از آن حادثه من 40 روز در کما بودم. در مورد شهید چمران باید بگویم: شهید چمران را در جبهه نمیتوانستی پیدا کنی چون او همه جا بود. من پس از گذاراندن دورههای چریکی در لبنان یک بار او را در جبهه در حالی که پاهایش مجروح شده بود دیدم. پس از درمانها و پانسمان اولیه با وجود اینکه نیاز به استراحت داشت از جایش بلند شد و به طرف خط مقدم حرکت کرد. حتی یکی از عکسهایم را با شهید چمران بر دیوار یکی از شهرهای جنوبی کشور ترسیم کردهاند. * ماجرای اولین مجروح شدنتان در جبهه؟ - اولین مجروحیت من بر میگردد به شبیخون رژیم بعث به ایستگاه عملیات آبادان که بسیاری از بچههای رزمنده شهید شدند. آن شب پس از حمله عراقیها به گروه امدادی بی سیم زدند که آمبولانس اعزام کنند ولی آمبولانس به ماموریت رفته بود. وقتی هم که آمبولانس آمد راننده آنقدر خسته و زخمی بود که نمیتوانست دوباره اعزام شود برای همین خودم با سرعت سوار آمبولانس شدم و به طرف منطقه براه افتادم. وقتی به آنجا رسیدم با صحنه تکان دهندهای روبرو شدم.همه بچهها شهید شده بودند و آنهایی هم که نفس میکشیدند آنقدر خون زیادی از بدنشان رفته بود که کاری از دست من بر نمیآمد. در این میان یک مجروح خیلی وضعیت وخیمی داشت و من به هر زحمتی بود او را سوار آمبولانس کردم. رزمنده زخمی به زحمت لبهای خشکیده اش را تکان داد و گفت: امدادگر گفتم: بله. بعد گفت: راننده آمبولانس. گفتم بله منم. بعد بیهوش شد. همین لحظه یکی از رزمندهها که جان سالم به در برده بود و تنها از کتفش خون میآمد جلو آمد و گفت: خواهرم شما به مجروح برسید من رانندگی میکنم. از بد حادثه راننده آمبولانس مسیر برگشت را فراموش کرد و با وجود اینکه نباید چراغ آمبولانس را در شب روشن کرد این کار را انجام داد. که با روشن شدن چراغ آمبولانس عراقیها ما را به گلوله و خمپاره بستند. آنقدر آتش زیاد بود که صدای خودم را نمیشنیدم فقط احساس کردم شکمم میسوزد. وقتی به بیمارستان پتروشیمی رسیدیم آنقدر به آمبولانس شلیک شده بود که مجبور شدند برای بیرون آوردن ما درب آمبولانس را اره کنند. وقتی درب آمبولانس باز شد دکتر گفت: "این خواهر که متعلقات شکمش روی زمین ریخته..." آن وقت بود که بیهوش شدم. بعد مرا به داخل بیمارستان منتقل کردند و روده هایم را به داخل شکم برگردانده و آن را با یک دستمال بسته بودند. وقتی مرا به اتاق عمل منتقل کردند علائم حیاتی من از کار افتاد و به علت کثرت مجروحین مرا به سرعت به معراج شهدا منتقل کردند. نمی دانم چند روز طول کشید ولی روزی که میخواستند شهدا را به داخل خودروی حمل شهدا منتقل کنند دیدند مشمعی که مرا داخل آن پیچیده بودند بخار کرده است. سپس مرا به سرعت به داخل بیمارستان منتقل کردند. دوستان حاضر در بیمارستان میگفتند: دکتر وقتی که دوباره شما را دید گفت: چرا دوباره این شهید را اینجا آوردید؟ و مسئولین حمل شهدا گفتند آقای دکتر ایشان زندهاند! پزشکان که خیلی خوشحال شده بودند مرا به اتاق عمل منتقل کردند و امروز در خدمت شما هستم.
وقتی که جانباز شیمیایی آمنه وهاب زاده گلدانهای خانه اش را آب میداد گفت: این گلدانها مرا یاد آن پنج شهیدی میاندازد که بعد از عملیات آنها را در سنگری منفجر شده پیدا کردم. همگی زنده بودند ولی وقتی به هریک آب تعارف میکردم میگفتند اول به دوستم بده تا اینکه وقتی نوبت به پنجمین نفر رسید همگی شهید شدند در حالی که سرهایشان روی شانه یکدیگر بود. *چه زمانی شیمیایی شدید؟ - آن زمان در عملیات والفجر یک که در منطقه فکه انجام شد امدادگر بودم. چند ساعتی از اذان صبح گذشته بود و من در چادر امدادی پانسمان پای یکی از مجروحان را تعویض میکردم که هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند. پس از بمباران به سرعت از چادر بیرون آمده و به عمق منطقه بمباران شده رفتم تا مجروحین را نجات دهم. بوی سیر "گاز خردل شیمیایی" در همه منطقه پخش شده بود. به سرعت ماسکم را زدم ولی وقتی به چادر برگشتم دیدم آن جانبازی که داشتم مداوایش میکردم ماسک ندارد برای همین ماسکم را بر داشتم و به صورت آن مجروح زدم. صورتم و چشمانم خیلی میسوخت و بدنم شروع به خارش کرد و دستانم تاول زد. به طوری که تاولهای روی صورتم آویزان شده بود آنقدر که بیهوش شدم. از آنجا مرا به بیمارستان صحرایی و پس از آن به بیمارستان اهواز منتقل کردند. یادم هست که آن جانباز در بیمارستان صحرایی فریاد میزد این خواهر جان مرا نجات داد... * چرا خاطراتتان را کتاب نمیکنید؟ - خاطرات زیاد است به نحوی که از طرف وزارت ارشاد سالهاست دارند با من مصاحبه میکنند تا کتاب خاطرات من را چاپ کنند. ولی هنوز خبری نشده است. مثل اینکه گذاشتهاند بعد از مرگم چاپ شود تا فروش بیشتری کند. * و اما روزگار بعد از جنگ؟ - بعد ازپایان دوران دفاع مقدس آموزشهای امدادی خودم را کامل کردم و به جمعیت داوطلبان هلال احمرپیوستم. هرجا ماموریت بود حاضر بودم به خصوص در دوران رحلت حضرت امام که 70 روز مسئولیت امدادی خواهران هلال را بر عهده داشتم. الآن هم در خانه کوچکم زندگی میکنم. البته عضو بسیج محله هستم و در تمام فعالیتهای مسجد مشارکت دارم به خصوص در ایام ماه مبارک رمضان، محرم و فاطمیه. از کسی هم انتظار ندارم. وظیفهای بوده که انجام دادم. خدا را شکر... البته ناگفته نماند که در این مصاحبه خیلی از اتفاقات و خاطراتم را بیان نکردم چون وقت کم بود مثلا ملاقات و خواندن شعر در محضر مقام معظم رهبری، عضویت در ستاد استقبال امام، همراهی با شهیدان صیاد شیرازی، حسن باقری و هزاران اموری که در دوران جوانی انجام دادم. اگربخواهید محاسبه کنید خاطرات حضور من درعملیاتهای آزادسازی خرمشهر، دهلاویه، حصر آبادان، حمیدیه، هویزه، رمضان، طریق القدس، ثامن الائمه و محرم ساعتها ویا شاید بهاندازه یک عمر زمان ببرد. به خصوص اگر هم امدادگر باشی، هم تک تیرانداز و هم آر پی جی زن...